eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
373 ویدیو
227 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزباشید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
از شبِ دلتنگی و اشک سحرگاهی بپرس خسته ام! حال مرا از هر که میخواهی بپرس دوستت دارم! سراغم را بگیر از مادرت حالِ آشوب مرا از شعلۂ آهی بپرس کربلا دریایِ غفران است و دورافتاده ام روزگارم را فقط از تُنگ و از ماهی بپرس حالِ یک جامانده را جامانده میفهمد فقط خواستی این را اگر از یارِ دلخواهی بپرس زائرِ هر ساله ات امسال حبس ِ خانگی ست لااقل ای کوهِ رحمت؛ حالی از کاهی بپرس لطف کن از بینِ بدها رد شدی احوالی از- این گدایِ بی سر و پایِ سرِ راهی بپرس سخت تنبیهم کن و اصلاً از اینکه سال ها کرده ام در حقّ تو بسیار کوتاهی بپرس هرچه از تو میرسد عشق است قطعاً یاحسین(ع) از فراقِ کربلا امّا هر از گاهی بپرس! https://eitaa.com/Maddahankhomein
ی بر پای خسته میدهد تاب و توان تا کربلا موکب به موکب میرود با زائران تا کربلا با گریه حسرت میخورم بر آنکه هر سال اربعین شد همقدم با حضرتِ صاحب-زمان(عج) تا کربلا بر پرچم سبزش نوشته یا لَثارات الحُسین(ع) چون از عمو عباس ِ(ع) خود دارد نشان تا کربلا یاد علی اکبر(ع) می افتد تا که می بیند جوان بیتاب؛ گریه میکند با هر اذان تا کربلا تا بر گلوی طفل شش ماهه می افتد چشم او با اشک؛ خیره میشود بر آسمان تا کربلا یادِ رقیه(س)، یادِ آن دردانۂ بی آب و نان بر دست های کودکان داده ست نان تا کربلا هر لحظه یادِ شام حالش میشود آشوب تر از داغ عمّه زینبش(س) شد روضه خوان تا کربلا از داغ تلّ و مقتل و گودال دارد میرود- غرق عطش با هروله بر سر زنان تا کربلا بر خاک می نشیند و می خوانَد از خدّالتریب با هر فرازِ «ناحیه» داده ست جان تا کربلا! شاعر: https://eitaa.com/Maddahankhomein
️مرور خاطره ها... من خسته بودم بر لبم اما تبسم بود یک دست پرچم بود یک دست استکان چای یک سو صدای روضه‌ی عباس می‌آمد یک سو صدای گرم یک کودک که: بارِد مای! بر ابری از اشک و شعف مشتاق می‌رفتم هم آبله، هم درد پایم را بغل می‌کرد هر بار کامم تلخ می‌شد از غم دنیا چای عراقی بود کامم را عسل می‌کرد باور نخواهی کرد چیزی را که می‌گویم چشمان من بیدار بود آن دم که می‌دیدند ما را کسی در خانه مهمان کرد و با اهلش بر خاک و سرما در حیاط خانه خوابیدند مشّایه یعنی پیرزن یک کیسه‌ی کوچک پر کرده بود از نان و با پای علیل خود خود را به زائرها رساند و نان تعارف کرد می‌ساخت درد و پیری و غم را ذلیل خود مرد کهنسال رشیدی بین یک موکب گویا زعیم و شیخ قومی از عشایر بود گفتند نذری دارد و هر سال می‌آید کارش در این جا شستن جوراب زائر بود مشایه یعنی رنگ هفتاد و دو ملت را هرجا که حرف عشق شد یکرنگ می‌سازد مشایه یعنی هرکه هستی باش، عاشق باش! هر چیز غیر از عشق اینجا رنگ می‌بازد حیرت گناه ماست، مایی که نفهمیدیم این چیزها در کربلا بسیار عادی بود ما آنچه می‌دیدیم را باور نمی‌کردیم این ماجرا اصلاً برای ما زیادی بود باید که برگردیم راه کربلا باز است در کربلا هستیم هر جای زمین هستیم در خانه‌ی دل جز حسین ابن علی کس نیست در خانه‌ی خود زائران اربعین هستیم ✍ https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
ی این روزا کارم اینه که با اشک خاطرات تو رو مرور کنم از کنار عمودِ توو عکسا بکشم آهی و عبور کنم زائرای توو جاده رو هرروز می‌بینم از توو قاب تِلْویزیون می‌زنم هی به سینه با حسرت یه چِشَم اشکه و یه چشمم خون این سزای کدوم گناه منه؟ این روزا خیلی توو سرم جنگه اصلا امسال یجور دیگه دلم واسه‌ مشّایه تا حرم تنگه دوری از تو اَمونم‌و برده من کجا و غم فراق کجا؟ از توو خونه‌ سلام می‌دم اما خونه‌ی من کجا عراق کجا؟ باشه امسال کربلا نمیام ولی از این فراق می‌میرم اشتیاق تو رو چیکار کنم؟ که از این اشتیاق می‌میرم خودمو توی جاده می‌دیدم که بازم اومدم پیاده‌روی وقتی اون زائر عراقی گفت من به یادت قدم زدم اخوی گرچه بغضی که توو گلومونه حسرت رفتنِ دوباره‌ی ماست من دلم روشنه که حاج‌قاسم اربعین نائب‌الزیاره‌ی ماست ✍ https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9