eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
400 ویدیو
235 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔ولی عدهٔ کمی از بندگان من شکرگزارند. سوره سَبَأ / آیه۱۳ [ خجالت کشیدم، خیلی ]😢 غزل مناجات خبر آمد رمضان است ... خدا میبخشد بی‌کم وکاست وبی‌چون وچرا میبخشد معصیت کارترین باشی اگر با توبه وسط بزم مناجات و دعا میبخشد سفره داری خدا فرق عجیبی دارد میهمان را عوض آب و غذا - میبخشد آن قدر بخشش او وسع زیادی دارد که دراین ماه بخواهد همه را میبخشد دید اعمال بد و زشت مرا هیچ نگفت او کریم است و کریمانه خطا میبخشد حاجتت را تو بگو چونکه اجابت بااوست عاشقان را سفر کرب و بلا میبخشد ■ ته گودال تجلّیِ کرامت شده است شاه بر قاتل خود نیز، عبا میبخشد @Maddahankhomein
افطار با طعم... مهمان شدن بر سفره‌ی دلدار می‌چسبد با شوق لبخندش چقدر افطار می‌چسبد بعد از گذشتن از خود و سرگرمی دنیا لب تشنگان را جرعه‌ای دیدار می‌چسبد اسباب بخشش را فراهم می‌کند آسان تا هر گنه‌کاری به استغفار می‌چسبد ما بندگان را پیش درگاه بلند او بر ناتوانی‌های خود اقرار می‌چسبد عطر حضور دست‌های برکت‌افشانش مثل نسیم صبح گندم‌زار می‌چسبد یاری طلب کردن از او و لطف از او دیدن بر ما گدایان وه چه این تکرار می‌چسبد دیگر ندارد پرخوری‌ها لذت صوری هر لقمه‌ای کم می‌شود بسیار می‌چسبد وقتی که ساعت‌ها گرسنه مانده‌ای، حالا درک حدیث «جار ثم الدار» می‌چسبد افطار اگر تنها غذا باشد قضا دارد افطار با طعم نگاه یار می‌چسبد @Maddahankhomein
حمد شایسته ی ربّی است که نامحدود است او که هر جا که بر آن می نگری موجود است گرچه دیر آمدم و عمر هدر شد اما بخشش صاحب این خانه، همیشه زود است آخر کبر، تباهی است، گواهش این بس پشه ای قاتل خودکامگیِ نمرود است دل اگر نشکند و اشک مهیا نشود توبه و ذکر و دعا بی ثمر و بی سود است آخر سال، همه خانه تکانی کردند دل من مانده که بدجور غبارآلود است برسانید مرا زود به ایوان نجف طفلِ آواره کنار پدرش خشنود است بارها با مددش پا شدم از روی زمین در همه زندگی ام لطف علی مشهود است کاش تا هست زمان، کرب و بلایی بشوم که اجل پشت سرم هست و زمان محدود است روزه و ذکر و مناجات بهانه است رفیق گریه بر تشنه لبِ کرب و بلا مقصود است دید زینب بدن زخمی و بی جان حسین... ته گودالِ بلا، بین سنان مفقود است تشنه لب رفت به گودال و یقین دارم که خونِ جاری ز تنش بر عطشش افزوده است گیسویش هست معطر به شمیم مادر شمر بس کن، مبر آخر سوی آن گیسو دست https://eitaa.com/Maddahankhomein
باز با شرمندگی مثل همیشه آمدم با امید و آرزوی عفو این در را زدم گردنم را کج نمودم ، کاسه ی چشمم پر آب یا عظیم العفو از این خانه ننمایی ردم سفره دل را فقط پیش شما وا میکنم آبرویم را مریزی ،گرچه میدانی بدم یا غیاث المستغیثین دست من را هم بگیر گوش کن بر این همه فریادهای ممتدم مثل بد هایی که بخشیدی و خوبانی شدند چشم پوشی کن تو از ظلم و گناه بی حدم دست من خالی است ، اما‌ واسطه آورده ام دست بر دامان پاک اهلبیتِ احمدم سروده: (یونس) http://eitaa.com/Maddahankhomein
این شعر در مدح حضرت خدیجه سلام الله علیها هدیه ای باشد به پیشگاهِ حضرت موسی بن جعفر علیه السلام ‌... زنی سنگِ صبور غصه و غم های پیغمبر زنی بالاتر از آسیه ، حوّا ، مریم و هاجر زنی مستغرق دریای عرفان و خدا باور زنی که بوده در سختی و ماتم بر نبی یاور نخستین زن که در عالم به اسلام نبی آمد و نامش در کنار نام زیبای علی آمد خدیجه کیست آن بانو که همسر بود احمد را به اسلام نبی آمد نه با آیا ، اگر ، اما و آرامش از او می یافت قلب سید بطحا خدیجه کیست آن خاتون ، که مادر گشته بر زهرا خوشا بر حال آن بانو که پیغمبر دعایش کرد به وقت رنج و درد و غم ، پس از حیدر صدایش کرد به طوفِ قدِ و بالای نبی بسته است او احرام گذشت از مال خود در راهِ نشر مکتب اسلام زر و سیمِ خدیجه بوده استحکامِ این احکام به وصف او کدامین واژه باید کرد استخدام؟... همین باشد همین باشد همین باشد همین باشد بدون شک بدون شک که ام المومنین باشد غمی در قلب احمد نیست وقتی در کنارِ اوست حجاب و عفت و پاکیزگی هم وام دارِ اوست چه بانویی که زهرا نزدِ احمد یادگار اوست همان زهرا که جبرائیل آری پرده دارِ اوست نمیگنجد بیانِ وصفِ او هرگز به صد دفتر که جزو برترین زنهاست طبق قول پیغمبر دمادم از خدا قلبی پر از عشق و صفا میخواست نه عشق و نه صفا بلکه ، دلی غرقِ خدا میخواست پس از اینقدر همراهی ، چه چیز از مصطفی میخواست؟ کفن میخواست اما فرق میکرد او عبا میخواست عبایش داد پیغمبر ، عبایی را که میدانی همانی که به تن‌ میکرد در حالاتِ ربانی مرا لفظِ عبا یادِ هزاران ماجرا انداخت که روی پیکر حمزه ، پیمبر یک عبا انداخت مرا یادِ حدیثِ غرقِ نوری از کسا انداخت مرا یادِ علیِ اصغر و خونِ خدا انداخت عبا انگار در این خاندان نقش جدایی داشت عبا ، آری ، به دشت کربلا هم ماجرایی داشت حسین بن علی در گریه و یک لشکری خندید به هرجایی نظر میکرد ، جسمِ اکبرش میدید امیدش تا که پیش سروِ باغش گشت نا امّید عبا را پهن کرد و جسمِ اکبر را به رویش چید ! صدا زد یاعلی رفتی و راحت گشتی از دنیا ! ببین اکنون میانِ این حرامی ها شدم تنها سروده : (یونس) http://eitaa.com/Maddahankhomein
عبد ضعیف، تابِ قهر و تشر ندارد جز آستانِ ربّش، جایی دگر ندارد بنده رسیده اما با کوله بار خالی نزد رئوس الأشهاد، جز چشم تر ندارد بیچاره تر کسی از این تحبسُ الدعا نیست درد است که دعایم دیگر اثر ندارد لطفی مرا کشانده بر آستان توبه این لطف از کجا بود؟! روحم خبر ندارد حُسن توکلم بر دست دعای زهراست گرچه محبی از من آلوده تر ندارد خیر و صلاح طفلِ خورده زمینِ خود را هرگز شبیه مادر، کس در نظر ندارد شب زنده دار بودن، کار علی و زهراست جز اقتدا به عشقش، عاشق هنر ندارد آقایی علی را هر سائلی چشیده او از گناهکاران هم چشم برندارد مستیِ ناب، از چیست؟ انگور مرقد او حتی درخت فردوس، چون آن ثمر ندارد راه نجات یعنی کرب و بلا، زیارت قلبم جز آن حوالی شوق سفر ندارد فیض سحر تماما از گریه بر حسین است بی فیضِ ذکر روضه، فیضی سحر ندارد زهرا رسیده نزد جسم حسینش اما جسم عزیز زهرا، ای وای سر ندارد https://eitaa.com/Maddahankhomein
ﻣﺴﯿﺤﯽ ۲۰۰ ﺑﺎﺭ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺧﻮﺩ ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻫﻤﺎﯾﺶ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ،ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻢ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﺎﺳﺖ. ﺟﺮﺝ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ؟ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻢ ﮔﻔﺖ حدوداً ۱۴۰۰ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ. ﺟﺮﺝ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻄﺎﻟﺐ ۱۴۰۰ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﺎ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ،ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺮﻭﯾﯽ آن ﻫﺪﯾﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﺩﻡ . ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﮐﺘﺎﺏ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻍ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺯﺩﻡ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮔﺬﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ. ﯾﮏ ﻣﻄﻠﺒﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﺭﺍ ﺟﻠﺐ ﮐﺮﺩ : ‏(ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻭﻟﯿﻪ ﻫﻤﻪ ﮐﺎﯾﻨﺎﺕ ﻭ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺍﺳﺖ. ) ﺟﺮﺝ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﻭﮐﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﻧﺮﻓﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺴﯽ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ، ﺟﺪﯾﺪﺗﺮﯾﻦ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﻠﻤﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺍنشمندﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﻋﻠﻤﯽ ﺍﺵ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﻋﻠﻤﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﻩ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺭﺍ ﺁﺏ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﺪ. ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﺟﻤﻠﻪ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻓﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺁﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺁﻥ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﺎﺳﻒ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻏﺎﻓﻞ ﺑﻮﺩﻡ .. ﻫﺮﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪﻡ ﻧﮕﺮﺷﻬﺎ ﻭ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺍﻓﻘﻬﺎﯼﺟﺪﯾﺪﯼ ﺍﺯ ﻋﻠﻮﻡ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﻣﯿﺸﺪ. ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮﺵ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪ ۲۰۰ ﺑﺎﺭ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺭﺍﺑﺨﻮﺍﻧﺪ . ﺍﻣﺎ ﻣﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻬﺎ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ؟ ﯾﮑﺒﺎﺭ؟ ﯾﮏ ﺧﻄﺒﻪ؟ ﺁﯾﺎ ﻣﻮﻻﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯿﻢ؟ ﭘﺸﺖ ﺟﻠﺪ ﻛﺘﺎﺏ ﺟﺮﺝ ﺟﺮﺩﺍﻕ ﻣﺴﻴﺤﻰ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ: O'Ali, If I say you're superior to Jesus Christ, my religion cannot accept it! If I say he's superior to you, my conscience won't accept it! I don't say you're God! ...So, tell us yourself, o'Ali: Who are you !? "ﺍﻯ ﻋﻠﻰ ! ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﺴﻴﺢ ﺑﺎﻻﺗﺮﻯ ، ﺩﻳﻨﻢ ﻧﻤﻰ ﭘﺬﻳﺮﺩ. ! ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ ، ﻭﺟﺪﺍﻧﻢ ﻧﻤﻰ ﭘﺬﻳﺮﺩ. ! ﻧﻤﻰ ﮔﻮﻳﻢ ﺗﻮ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘﻰ ... ! ﭘﺲ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮕﻮ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺍﻯ ﻋﻠﻰ : ﺗﻮ ﻛﻴﺴﺘﻰ ...؟ 😢 https://eitaa.com/Maddahankhomein
مولایَ یا مولای، سرتاپا گناهم عذری ندارم، شرمسارم، روسیاهم مولایَ یا مولای، بیرونم مینداز چیزی نمی خواهم، گدای یک نگاهم قلبم به ذکرت زنده می ماند حبیبم ای منتهای حاجتم، ای تکیه گاهم تا پای من لغزید، دستم را گرفتی از کودکی دادی نجات از پرتگاهم قدری مصیبت، های و هویم را در آورد غافل ازین بودم که هستی خیرخواهم مولایَ یا مولای، با قبرم چه سازم؟! دلواپسِ تاریکی آن جایگاهم از مادریِ فاطمه بالانشینم بیرون کشیده بارها از قعر چاهم شاهم فقط مولا علی باشد ولاغیر دور از ضلالت با علی در شاهراهم مولایَ یا مولای، از هجرش خرابم دلتنگِ ایوان طلا و صحن شاهم یاد وداع آخرش با بچه هایش در پشت درب خانه اش افتاده راهم مولایَ یا مولای، کوفه بی علی شد چون پیر مرد کوفه غرق اشک و آهم پشتم شکسته گرچه، شکرش باز باقی است بین کفن پیچیده شد پشت و پناهم کوفه کفن هم داشت پس! ماندم که از چه بهر حسینش بوریایی شد فراهم؟! بیچاره ام کرده غمش، گریان برای... آن جسم گرمادیده بین قتلگاهم https://eitaa.com/Maddahankhomein
خوان جود و رحمتش را میزبان انداخته سفره را از بی کران تا بی کران انداخته دعوتم در میهمانی لیک دستم بسته است نفسِ بد بر دور دستم ریسمان انداخته شرح من شرح کسی باشد که از نادانی اش توبه اش را پشت گوشش هر زمان انداخته با که گویم از خطایم هیچ کس بویی نبرد بس که پرده بر گناهم، غیب دان انداخته مِنُ و مِن کردن، نشان از بازگشت کودک است این زبانم را خجالت از بیان انداخته شرمِ از حق جای خود اما بغل وا کردنش شوق توبه در دل پیر و جوان انداخته شب نشینان، شادمان باشید چون شاه نجف کیسه بر دوشش به عشق سائلان انداخته ساقی من آن یداللّهی است که بر مرقدش دستِ زهرا، طرح انگور از جنان انداخته كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ، باقی است مولانا علی سر به سجده محضرش هفت آسمان انداخته تا ابد پرسه فقط دور سرایش می زنم بس که بی منت برایم استخوان انداخته یاد عشاق امیرالمؤمنین، وقت سحر دانه ی تسبیح را صاحب زمان انداخته سفره ی افطار شد پهن و لب خشک حسین از غذا خوردن مرا وقت اذان انداخته صوت تسبیحش چه شد دیگر نمی آید به گوش؟! از صدا آخر گلویش را سنان انداخته خواهرش بی تاب شد تا دید بر انگشترش وقت غارت، گوشه چشمی ساربان انداخته چوب دستِ بی حیا بر جای لب های نبی آن قدر کوبید، رد خیزران انداخته https://eitaa.com/Maddahankhomein
آخر ماه آمده، شرمنده و زارم هنوز آه... بر این نفس وامانده گرفتارم هنوز بارِ بد جز صاحبش خواهان ندارد ای خدا مانده روی دست من سرمایه و بارم هنوز سائلان شهر هم خوابند این ساعات شب آنقدر درمانده ام از خویش، بیدارم هنوز شرمسارم از اباصالح امام عصر خود چون نکرده ذره ای تغییر، رفتارم هنوز بندگانت توبه کردند و همه برگشته اند سر به زیر انداختم از بس گنهکارم هنوز هرچه می خواهی بخوان اما نخوان بی صاحبم هرچه هم باشم پدر دارم، علی دارم هنوز سیدی دلتنگ ایوانِ طلای حیدرم در نجف مانده دل مجنون و بیمارم هنوز خورده بر کارم گره، از کربلا جا مانده ام هرچه کردم وا نشد این عقده از کارم هنوز از شروع ماه، گریان وداعش بوده ام شد تمام این ماه رحمت، سخت می بارم هنوز یاد زینب بوده ام هر وقت شد وقت وداع داغدارش در وداعی سخت و دشوارم هنوز وقت رفتن آمده، آرام تر قدری حسین دل نکندم، صبر کن، مشتاق دیدارم هنوز مثل این پنجاه و شش سالی که بودم خواهرت هرچه غم در سینه ات داری خریدارم هنوز مادرم کرده وصیت تا ببوسم حنجرت از گلویت بوسه ای را من طلبکارم هنوز دیگر از ذبحت نزن حرفی، نمی دانی مگر می دهد یک خار در پای تو آزارم هنوز https://eitaa.com/Maddahankhomein
آخر ماه، گدا مانده و تنها مانده همه رفتند فقط بنده ی رسوا مانده درب مهمانی خود را کمی آرام ببند یک نفر از صف بخشیده شدن جامانده دستگیری بکنی یا نکنی هر دو رواست دست تسلیم منِ غم زده بالا مانده هیچ کس واسطه ی بنده ی آلوده نشد مثل هر سال فقط یوسف زهرا مانده همه ی زندگی ام حاصل لطف مهدی است تازه آقایی او در صف عقبی مانده عاقبت آبرویم ریخت و در چشم امام... بی بها کرد مرا چشم بد وامانده سخت دلتنگ نجف هستم و ایوان علی بر دل غم زده ام، شوق تماشا مانده آخر ماه هم از غربت ارباب بگو بین گودالِ پر از خون، تن مولا مانده اکبر و قاسم و عبداله و عون و عباس همه رفتند... فقط زینب کبری مانده چه کند زینب مضطر که سنان دور شود لب زخمی حسینش به دعا وا مانده eitaa.com/Maddahankhomein
بانگی رسید: وقت اقامت تمام شد چشمی بهم زدیم و ضیافت تمام شد یار دلم، دعای ابوحمزه الوداع صد حیف، انس ما به چه سرعت تمام شد کم می کنیم زحمتِ خود را و می رویم ای میزبان ببخش، اذیت تمام شد مانند ابرهای بهاری دلم پر است ماه نجات و بخشش و رحمت تمام شد ای وای اگر دوباره شوم تحبس الدعا باید چه کرد، ماه اجابت تمام شد هر شب به یاد صحن نجف مست می شدیم شب های دلنشین زیارت تمام شد گفتم: نماز و روزه و حجم فقط علی است گفتند: با علی است که دینت تمام شد او یکه جانشین بلافصل مصطفاست روز غدیر، بر همه حجت تمام شد هنگام مرگ کاش بگویند در برم دلتنگی اش به وصل شهادت تمام شد وقت وداع آمد و زینب به یار گفت: ایام، زود طی شد و فرصت تمام شد بوسه به حنجرت زدم و گریه ام گرفت پنجاه و شش بهار، چه راحت تمام شد رفتی و پیر کرد مرا داغ غربتت ذبحت حسین، بعدِ سه ساعت تمام شد رفتی حسین، داغ اسارت شروع شد رفتی و حفظ عزت و حرمت تمام شد https://eitaa.com/Maddahankhomein