فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢🌼 با تقدیم سلام و عرض احترام 🌼
در دوشنبه های شهدایی متعلق به سروران جوانان بهشتی آقا امام حسن مجتبی و آقا ابا عبدلله الحسین علیها السلام
در خدمت شما هستیم با معرفی یه برادر شهید دفاع مقدس🌷
سلام بر امام شهیدان، حسین ابن علی
سلام بر تمام شهیدان از ازل تا ابد ...
سلام بر شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم و سلامت ...
🌼🌷🌼🌷🌼🌷🌼🌷🌼
سلام بر سردار عزیزمان، فرمانده فاتح قلبهای همه، فرمانده شهید شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم و شهیدانش...
💫به یار میمانی و سپاهش/ به سیصد و سیزده علمدار💫
یادت را همیشه در دل و دیده زنده خواهیم داشت🌺🌼🌸
#مرد میدان نگاهش به میدان داری ماست.
#رایمیدهم
۱
#معرفی برادران شهید🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃
#شهید محمد علی برادر دوقلوها در ٣۰ دی ماه ۶۵ و #دو قلوها در ٣۰ دی ماه ۶۶ به #شهادت رسیدند. در #اولین سالروز برادر شهیدشان#محمد علی، شهید شدند.
معرفی#۳ برادر شهید
به روایت از خواهرگرامیشان:
مادرمان سال ۱۳۹۰ و پدرمان سال ۱۳۸۸ به رحمت خدا رفتند. ما ۷ خواهر و برادر بودیم. پدر و مادرم زحمات زیادی برای تربیت و پرورش بچهها کشیدند و #نتیجه اش شهادت #محمد علی ، #محسن و #مصطفی شد.
ما اصالتاً یزدی هستیم. پدرم برای کسب و کار به تهران آمد و در کابینت سازی مشغول شد. ایشان خیلی مقید بود. اهل نماز و قرآن بود. والدینمان در یک خانوادهی مذهبی در یزد پرورش پیدا کرده بودند.
پدرم کارگر و خیلی زحمتکش بود. بعدها که مغازهی لبنیات و ماستبندی رو راه اندازی کرد همهی بچهها و مادرمان در تهیه و چرخاندن مغازه به پدر کمک میکردند. در زمان جنگ هم که#برادرها و پدر یکی بعد از دیگری راهی #جبهه شدند. ما به کمک مادر میرفتیم تا دست تنها نماند.
۲
#محمد علی قبل جنگ در زمان انقلاب فعالیت داشت. برادرم سرباز بود که با فرمان امام خمینی رحمة الله علیه از محل خدمتش فرار کرد. به ما هم سفارش کرده بود اگر دنبال من آمدند بگویید نمیدانیم کجا رفته است و اطلاعی ازش نداریم.😔
میترسیدیم نکنه بیایند و پیداش کنند و اتفاقی برایش بیفتد. #محمد علی ۲۷ سال داشت که راهی جبهه شد. متأهل بود و #دو فرزند پنج ساله و سه ساله هم داشت. دو سال بعد از حضور در جبهه به #شهادت رسید.😔
#محمد علی ۳۰ دی ماه ۱۳۶۵ در #عملیات کربلای ۵ شهید شد.😔 ترکش به شقیقهاش خورده بود. #پدرم همزمان با محمد علی در #جبهه بود.
#همرزمان پدر که متوجه #شهادت برادرمان شده بودند از ایشان خواستند چند روزی مرخصی بگیرد و به خانه برگردد. فردای روزی که پدر به خانه رسید چند نفر از اهالی مسجد به دیدار پدر آمدند و خبر #شهادت محمد علی را دادند.😔
محمد علی #اهل گذشت بود. میگفت: اگر از کسی دلگیرید #گذشت کنید. هر زمانی که میخواست به منطقه برود همهی خواهرها و برادرها را دور هم جمع میکرد و یک ولیمه برای خداحافظی می داد و از همه حلالیت میطلبید.😔
۳
بعد از #محمد علی پدرمان در جبهه رفت و آمد میکرد اما سه ماه بعد از #شهادت محمد علی #دو قلوها هم عزم رفتن کردند. ابتدا #محسن و بعد هم #مصطفی رفت.😔
بچه ها در مغازهی ماستبندی کمک دست پدر و مادر بودند. مادر میگفت: اگر همهی شما به جبهه بروید من دست تنها میمانم.
شش ماه بعد از رفتن #محسن، مصطفی گفت: من هم میروم. وقتی مصطفی میخواست برود مادر مخالفت کرد. گفت: محمد علی که #شهید شد. #پدرتان که #جبهه است و #محسن هم که در منطقه است. تو هم که بروی من دست تنها میمانم و مغازه باید بچرخد. یکی دیگر از برادرهام هم در سیستان و بلوچستان سرباز بود.😔
اما #محسن میگفت: من باید بروم. اجازه نمیدهم که #اسلحه ی برادرم زمین بماند. میروم تا #انتقام محمد علی را بگیرم. محسن بعد از نوشتن #وصیتنامه و #گذراندن دورهی آموزشی به جبهه رفت.😔
مادر به تمام مساجد و پایگاههای اطراف خانه و محلهمان سفارش کرده بود مصطفی را ثبتنام نکنند. اما برادرم به مسجد جامع گوهر دشت کرج رفت و ثبت نام کرد.
۴
آنجا به #مصطفی گفته بودند شما #یکی از برادرانتان #شهید شده و یکی دیگر از #برادرهایتان در جبهه است اما #مصطفی زیر بار نرفته بود و گفته بود آن ها پسر عموهایم هستند.😔
#مصطفی با هر #ترفندی بود به جبهه رفت. راستش را بخواهید بعد از #شهادت محمد علی رقابت بین #دو قلوها برای رفتن شدت گرفت. #مصطفی میگفت: #محسن همیشه زرنگی میکند و میرود و من #جا میمانم.
بهترینها همیشه برای #محسن است! من باید به محسن برسم. برای اینکه عقب نماند خودش را به محسن رساند. در جبهه هم با هم رقابت داشتند.
#محسن به مصطفی میگفت: تو برو خانه مادر دست تنهاست. مصطفی میگفت: تو شش ماهی است که اینجا هستی تو برو من میمانم. حالا نوبت من است. به همرزمانشان گفته بودند ما پسر عمو هستیم و آن ها بعد از #شهادت متوجه رابطهی #برادریشان شده بودند.😔
۵
#نحوهی شهادت دو قلو ها🍃⚘🍃⚘🍃:
محسن و مصطفی در روند عملیات بیت المقدس ۲ در ماووت عراق بودند. #گردان عمل کنندهی محسن، المهدی و #گردان مصطفی حر بود. عملیات در منطقهی کوهستانی ماووت عراق اجرایی شد. #گردان محسن در ابتدا وارد عمل میشود که به دلایلی اکثر بچهها به #شهادت می رسند. بعد از گذشت چند ساعت از #شهادت محسن، #گردان حر وارد منطقه ی عملیاتی بیت المقدس ۲ میشود و #مصطفی هم در ادامه ی عملیات به #شهادت میرسد.😔
ما چیز زیادی نمیدانیم. یعنی اصلاً نمیدانیم که مصطفی از #شهادت محسن مطلع شده بود یا نه، فقط #نکتهی جالبی که همرزمان و دوستان برادرانم برایمان گفتند این بود که بعد از #شهادت محسن و در بحبوحهی عملیات، امکان انتقال پیکر محسن به عقب فراهم نمیشود.
به همین خاطر #محسن را به داخل غاری در کوه منتقل میکنند تا بعد از عملیات عقب ببرند. کمی بعد با ریزش کوه، دهانه ی غار بسته میشود. #مصطفی که #شهید شد پیکرش را نگه میدارند تا پیکر #محسن پیدا شود. با پیدا شدن پیکر محسن هر #دو برادر را با هم به عقب میآورند.
۶
#محسن و مصطفی هر دو در #یک روز متولد شدند و در #یک عملیات و در #یک روز به #شهادت🍃⚘🍃⚘🍃رسیدند.😔 دقیقاً در #سالگرد شهادت برادرمان محمد علی.
محمد علی در ۳۰ دی ماه ۶۵ و دو قلوها در ۳۰ دی ماه ۶۶ به #شهادت رسیدند.😔
بعد از مراسم سوم #شهادت دو قلوها، #شهید صیاد شیرازی به منزل ما آمدند. بهمن ماه ۶۶ بود. روزی پر خاطره. این دیدار و خاطرهی حضور ایشان هیچ گاه از یاد و خاطر ما پاک نمیشود.#سپهبدی که بعدها خودشان هم شهید شدند.😔
سرانجام ۳برادر🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃 هم به آرزویشان که همانا #شهادت بود رسیدند.
مزار #شهیدان استان البرز است.
خوشبحال شهدا نور صفارو دیدند
خوشبحال شهدا چشم ز دنیا بستند
خوشبحال شهدا بندهی شیطان نشدند
در تجلیگه اخلاص خدا رو دیدند
التماس دعای فرج وشهادت🍀✨
۷
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهیدان سرفراز
💠 شهید محمد علی، محسن و مصطفی نصیری 💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج و شهادت✨
یاعلی مدد