eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.8هزار دنبال‌کننده
30.6هزار عکس
12.4هزار ویدیو
291 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
CQACAgQAAx0CUyYOlAACHfRhIOqtZMBOW3iLGiFJt5Dfn6KbSwACYQoAAmoIAAFR0B6ck2gtEc8gBA.mp3
12.14M
🥀درد بسیار، مداوا گریه ارث جامانده ی زهرا گریه... 🥀روزها ناله و شب ها گریه آب می خورد، ولی با گریه... اشک چشمتون جاری شد برای فرجِ صاحب عزا دعا کنید...😭 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 جواب امام سجاد علیه السلام وقتی سؤال می‌کردند چرا اینقدر گریه می‌کنید؟ 🎙حجت الاسلام و المسلمین شریعتی تبار @Modafeaneharaam
🌹شهید تاسوعا 🍁از ویژگیهای شهید خضوع و تواضعش بود واسش بزرگ و کوچک هم فرق نداشت درمقابل همه متواضع و فروتن بود : @Modafeaneharaam
🏴 مجموعه لوح | ◽️ رهبر انقلاب: امام سجاد علیه السلام فرزند و پیام آور عاشورا و مبارز در مقابل کاخ ستم یزید است. 1376/9/13 @Modafeaneharaam
10.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 روایت سوزناک حاج قاسم سلیمانی از واقعه کربلا و همرزمان شهیدش در سوریه💔/ نخستین انتشار @Modafeaneharaam
الگو برداری از شهداء 📣 شهید مدافع حرم اقا قدیر رو بیت المال خیلی حساس بود اگه از اداره خودکاری داخل کیف میزاشت نمیزاشت خانمش استفاده کنه ازش، به حلال وحرام خیلی اهمیت می داد 😊 خیلی احترام همسرش رو داشت هیچ وقت ندیدم با لحن بد با همسرش صحبت کنه و بیشتر موقعه با همسرش بر سر خاک شهدای گمنام میرفتن وامکان نداشت بدون وضو جای برود ✅ خیلی دل سوز بود چند روز قبل که بخواد بره سوریه بهش گفتم اقا قدیر بسه دیگه چند بار می خوای بری همسرت پدر ومادرت گناه دارن نرو با یک لحنی نگام کرد وگفت من نرم کی باید بره امام زمان عج امام خامنه ای تنها هستن و خیلی ولایتی بود و به نیاز مندان خیلی کمک می کرد حتی کسی متوجه شود💔 @Modafeaneharaam
🏴 راه و رسم زندگی در کلام امام سجاد(ع) @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی شبیه‌خوان امام حسین(ع) یاری می طلبد...💔 واکنش تماشاگران لبنانی به تعزیه‌خوانی😭 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
❤️(هوالعشق)❤️ #رمان_تنها_میان_داعش 🌹 #قِسمَت_بیستُم 🌺 در چوبی مشرف به ایوان را گشودم و از وضعیتی
❤️(هوالعشق)❤️ 🌹 🌺 گوشم به عاشقانه‌های حیدر بود و چشمم بی‌صدا می‌بارید که عباس مقابلم ظاهر شد. از نگاه نگرانش پیدا بود دوباره خبری شده و با دلشوره هشدار داد :«به حیدر بگو دیگه نمی‌تونه از سمت تکریت برگرده، داعش تکریت رو گرفته!» وصدای عباس به قدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس می‌کردم فکرش به‌هم ریخته و دیگر نمی‌داند چه کند که برای چند لحظه فقط صدای نفس‌هایش را می‌شنیدم. انگار سقوط یک روزه موصل و تکریت و جاده‌هایی که یکی پس از دیگری بسته میشد، حساب کار را دستش داده بود که به‌جای پاسخ به هشدار عباس، قلب کلماتش برای من تپید :«نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!»❤️ و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به آمرلی را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بیتابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم :«منتظرت می‌مونم تا بیای!»🌺🍃 و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید؛💔 این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب نیمه شعبان رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را می‌سوزانَد.😔 لباس عروسم در کمد مانده و حیدر ده‌ها کیلومتر آن طرف‌تر که آخرین راه دسترسی از کرکوک هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد. آخرین راننده کامیونی که توانسته بود از جاده کرکوک برای عمو آرد بیاورد، از چنگ داعش گریخته و به چشم خود دیده بود داعشی‌ها چند کامیون را متوقف کرده و سر رانندگان را کنار جاده بریده‌اند.😭 همین کیسه‌های آرد و جعبه‌های روغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بسته‌شدن جاده‌ها آذوقه مردم تمام نشود. از لحظه‌ای که داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای دفاع در اطراف شهر مستقر شده و مُسن‌ترها وضعیت مردم را سر و سامان میدادند. حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش می‌گرفت. از وقتی خبر بسته شدن جاده کرکوک را از عمو شنید، دیگر به من زنگ نزده بود و خوب می‌فهمیدم چه احساس تلخی دارد که حتی نمی‌تواند با من صحبت کند؛ احتمالّا او هم رؤیای وصالمان را لحظه لحظه تصور می‌کرد و ذره ذره میسوخت، درست مثل من!😓😔 شاید هم حالش بدتر از من بود که خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در محاصره داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود که بالاخره تماس گرفت. به گمانم حنجره‌اش را با تیغ غیرت بریده بودند که نفسش هم بریده بالا می‌آمد و صدایش خش داشت :«کجایی نرجس؟» با کف دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و زیرلب پاسخ دادم :«خونه.» و طعم گرم اشکم را از صدای سردم چشید که بغضش شکست اما مردانه مقاومت می‌کرد تا نفس‌های خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه کرد :«عباس میگه مردم می‌خوان مقاومت کنن.» ...🌸 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
❤️(هوالعشق)❤️ #رمان_تنها_میان_داعش 🌹 #قِسمَت_بیست‌_و_یِکُم 🌺 گوشم به عاشقانه‌های حیدر بود و چشم
❤️(هوالعشق)❤️ 🌹 🌺 به لباس عروسم نگاه کردم، ولی این لباس مقاومت نبود که با لب‌هایی که از شدت گریه می‌لرزید، ساکت شدم و اینبار نغمه گریه‌هایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم.😢 شاید اولین بار بود گریه حیدر را می‌شنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد😭 و او با صدایی که به‌سختی شنیده میشد، پرسید :«نمیترسی که؟» مگر می‌شد نترسم وقتی در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس کرده بود که آغوش لحن گرمش را برایم باز کرد🌱:«داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!»😠 و حیدر دیگر چطور می‌توانست از من حمایت کند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف کشیده و برای کشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَهلَه میزد. فهمید از حمایتش ناامید شده‌ام که گریه‌اش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :«نرجس! به خدا قسم می‌خورم تا لحظه‌ای که من زنده هستم، نمی‌ذارم دست داعش به تو برسه! با دست قمر بنی هاشم (علیه‌السلام) داعش رو نابود می‌کنیم!» احساس کردم از چیزی خبر دارد و پیش از آنکه بپرسم، خبر داد :«آیت‌اللّه سیستانی حکم جهاد داده؛ امروز امام جمعه کربلا اعلام کرد! مردم همه دارن میان سمت مراکز نظامی برای ثبت نام.✏️📖 منم فاطمه و بچه‌هاشو رسوندم بغداد و خودم اومدم ثبت نام کنم. به‌خدا زودتر از اونی که فکر کنی، محاصره شهر رو می‌شکنیم!» نمی‌توانستم وعده‌هایش را باور کنم که سقوط شهرهای بزرگ عراق، سخت ناامیدم کرده بود😔 و او پی در پی رجز می‌خواند :«فقط باید چند روز مقاومت کنید، به مدد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) کمر داعش رو از پشت می‌شکنیم!»🍃 ...🌸 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی از سفر کربلا برگشت، مادر پرسیده بود چه چیزی از خدا خواستی؟ مجید گفته بود: یک نگاه به گنبد حضرت ابوالفضل (ع) کردم و یک نگاه به گنبد امام حسین(ع) و گفتم: آدمم کنید! ❤️راوی خواهر شهید❤️ 🌸 @Modafeaneharaam