eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.8هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🍃 💞 وصیت شهید مدافع حرم ⬅️ به همسرش: 😔وقتی خبر شهادتم رو شنیدی بخند. #شهید_الیاس_چگینی @Modafeaneharaam
🔺پسرم #شیطنت‌های خاص خود را داشت، با من هم خیلی شوخی داشت☺️ یک‌بار زمانی که تازه به سنین #جوانی رسیده بود من در حیاط🏡 مشغول کار بودم، #الیاس را دیدم که روی زمین دراز کشیده 🔺به سمتش رفتم و صدایش کردم🗣 اما #جوابی_نداد، خیلی ترسیدم😥 فکر کردم برای الیاسم اتفاقی افتاده، با هول‌و ولا #پدرش را صدا کردم اما الیاس تا صدای پدر خدابیامرزش را شنید مثل #موشک بلند شد و پا به فرار🏃 گذاشت، فهمیدم که بازهم دارد با من #شوخی می‌کند😅 راوی: مادر شهید #شهید_الیاس_چگینی🌹 #شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم @Modafeaneharaam
♦️بسیارشوخ طبع بود و بالطبع، این شوخ طبعی را در خانه🏡 هم داشت، درست است زمان زیادی درخانه نبود ولی درخانه کیفیت خوبی داشت بسیار اهل بازی کردن با بچه ها بود. ♦️دخترمان فاطمه وابستگی زیادی به پدرش داشت و زمانی که همسرم به شهادت رسید، 9ساله بود، درعین حال اگر اشتباه بچه را می‌دید به راحتی از آن نمی‌گذشت📛 مثلا یکبار بچه‌ها چیزی ازپدرشان خواستند اما ایشان قبول نکرد✘ و بااینکه خودش هم ناراحت بود ولی این کار را به بچه‌ها می‌دانست، محبتش به بچه ها باعث نمی شد از خطاهای آنان به راحتی بگذرد و این ویژگی های خوب اخلاقی‌اش بود 👌 خصوصیت دیگرش دل‌بزرگ و صاف و ساده اش♥️ بود، همکارانش می‌گویند اول وقتش را به هیچ عنوان ترک نمی‌کرد سر نماز حالت خاصی داشت، در قنوت دستش را طوری بالا می‌آرود که به شوخی می گفتم همه چیز را برای خودتان می‌خواهید، می‌گفت خدا فرموده همه چیز را از من بخواهید☺️. ♦️روی خیلی حساس بود مدتی در محل کار مسئول خرید شده‌ بود جالب اینجاست برای خرید وسایل سرکار همه تلاشش رامی‌کرد که کمترین پول💰 بیت المال را خرج کند امابرای وسایل منزل اینطور حساس نبود. 🌷 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🍃راوی قصه های قاصدکی ست که معرکه عاشقی را به نظاره نشسته و پایان سرنوشت رزم آوران را در دل تاریخ حک میکند♡ . 🍃از آن روزی که پیکِ عدرا* برایش از هتک حرمت گفت آغاز قصه رقم خورد ، رزم و را به تصویر کشید و ضمیمه کرد: بعضی از مردم جان خود را به خاطر خشنودی خدا می‌فروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.* و اینبار قرعه به نام دو یار افتاده بود ذکریا و . . 🍃به هنگام نماز که تماشایشان میکردی اللهم الرزقنا هایشان رنگ و نیتشان بوی داشت. سجده آخر نمازشان روادید آسمان را به دستشان داد و بلیط رفتِ بدون برگشت را ،حداقل برای الیاس اینگونه بود🌹 . 🍃حلب مشتاقانه او را به آغوش کشیده بود .همسر و فرزندانش چشم انتظارش بودند و غروب هایی که چشم مادر به قاب در خشک میشد😔 . 🍃فاطمه سه ساله زانوی غم بغل گرفته بود و بغضی میهمان گلویش شده بود لحظه‌ای چشمانش آرام نمیگرفت و ابرهای همچنان می‌بارید، برای قاصدک از پدرش سخن می‌گفت تا بلکه به گوشش برساند🥺 . 🍃یادم به خرابه‌ی شام افتاد ، دختری سه ساله که بهانه را می‌گرفت میخواست از و درد سیلی به پدر شکایت کند .به انتظار پدر نشسته بود بی رمق با خدای خود نجوا میکرد و پدر را میخواست😭 . 🍃ذکریا، سه ساله اش را تنها گذاشت تا مدافع سه ساله (ع) شود و چه غمگین است قصه فرزندان ، چه هایی که دلتنگ مهر پدری‌اند و چه محمد صدراهایی که پدر را فقط در یک قاب عکس دیدند😓 . 🍃حالا بعد از پنج بهار با هفت شقایق دیگر برگشت و الیاس هنوز هم سرزمین است. . 🍃میگویم بهار چون به قول شاعر: بهاری ست که عاشق شده و دلتنگ است برای عاشقانی که از سرزمین دور مانده‌اند همچون الیاس. میکند و برگ هایش را سنگ‌فرش خیابان ها میکند به امید اینکه الیاس ها برگردند😞 . پروازتان مبارک عباس های زینب(س)❤️ . پ.ن: * مرج عذراء که امروز عدرا نامیده می‌شود شهری است در  که در آنجا حجر بن عدی به خاک سپرده شده است. پ.ن:*سوره بقره آیه ۲۰۷ . ✍نویسنده : . 🕊به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ شهادت : ۴ آذر ۱۳۹۴.حلب العیس . 📅تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱۳۹۹ . 🎨طراح: گرافیست الشهدا @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 وقتی آقا و خانم تمرین میکنند که بعد از شنیدن خبر شهادت آقا، خانم چه عکس‌العملی نشان بدهند... #شهید_الیاس_چگینی @Modafeaneharaam
🥀🕊🕊🌷🕊🕊🌹 🌷🕊 💐یکی از دوستانش تعریف می کرد که الیاس روزهای اول خیلی سر به سر همه میگذاشت اما چند روز آخر خیلی ساکت شده بود.گفته بود:الیاس یا تو ترسیدی یا خیلی پیر شدی که آنقدر ساکتی، الیاس جواب داده بود نه پیر شدم،نه ترسیده ام،انشالله جلو که رفتیم می فهمیم. دوستش می گفت بعد از شهادتش متوجه حرف هایش شدم. 🥀دوستانش تعریف کردند:به خاطر شرایط بسیار سختی که در آن گرفتار شده بودیم به ساختمانی رفتیم،فرمانده پشتش را به نیروها کرد و گفت:هرکس می خواهد جلو بیاید دستش را روی دستم بگذارد و الیاس دستش را گذاشت. به همراه الیاس به خط زدیم.بین ما و الیاس خمپاره ای اصابت کرد اما الیاس همچنان پیش رفت تا اینکه خمپاره ای به نزدیکی اش خورد اما چون آتش زیاد بود نتوانستیم از جایمان بلند شویم لذا پیکر شهید به همان صورت در منطقه ماند.بعد از آن چند نفر از نیروها خواستند پیکرش را بیاورند اما موفق نشدند و پیکر شهید در همان محل شهادت ماند. ما از چیزی خبر نداشتیم،تنها،دخترم خواب دید که الیاس از او خداحافظی کرده است.خبر شهادت را که شنیدم خدارا شکر کردم.🕊😭 ✍به نقل از:همسر شهید 🕊 @Modafeaneharaam