مدافعان حرم 🇮🇷
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه ❤️شـهـيـد مـدافـع حـرم❤️
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
❤️شـهـيـد مـدافـع حـرم❤️
💚#شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی
به روایت برادرشهید💚
🍂#قسمت_شـصتوهـفـتم
سبقت در حب ولایت
وقتی #پیکرش را داخل #قبر گذاشتم💔، از طرف #همسر_معزز گفتند #محمودرضا سفارش کرده #چفیه_حضرت_آقا با او دفن شود😔 .
جا خوردم. نمی دانستم چنین #وصیتی کرده است.🍃
داخل #قبر ایستادم تا رفتند وچفیه را از داخل ماشین آوردند.
چفیه ای بود که با یک واسطه به #محمود رضا رسیده بود.☝️
مانده بودم با #پیکرش چه #بگویم! همیشه در #ارادت به #آقا خودم را #جلوتر از #محمود رضا می دانستم. #چفیه را که روی #پیکر گذاشتم،فهمیدم به #گردپایش هم نرسیده ام.😔 آنجا من فهمیدم که #ارادت به #ادعا نیست! در دهه ۷۰،#محمود رضا یک #عکس نیمرخ از #آقا به دیوار اتاق زده بود که آن را خیلی #دوست داشت.☺️
عکسی بودکه ظاهراً در یکی از دیدارها در فضای باز گرفته شده بود.🙂
یک بار که داشتیم دربارهٔ این #عکس_وارادت به آقا حرف می زدیم ، گفت #شیعیان بعضی از کشورها بدون #وضو دست به عکس #آقا نمی زنند. ما از اینها #عقب هستیم.🙁🙂
🍂 #قسمت_شـصـتوهـشـتم
کـربلایی مـحـمـود
#اربعین۱۳۹۲می خواست با دوستانش برود #کربلا.❤️
گفتم: «برای یک نفر دیگر هم جا دارید؟» گفت: «می آیی؟» گفتم: «می آیم»🙂
گفت: «دو سه روز مهلت بده، جواب می دهم» طول کشید.🍃
فکر کنم یک هفته بعد بود که زنگ زد📲 و گفت جور نشد. گفت برای خودش هم مشکلی پیش آمده که نمی تواند برود.😞
پرسیدم: «چرا جور نشده؟» گفت: «کربلا رفتن مشکلی نیست. هیچ طوری جور نشد،از طریق بچه های عراق می رویم.🙂
گفته اند تو تا مرز شلمچه بیا،مااز آنجا میبریمت کربلا. ولی الان مشکلی هست و شاید نتوانم بروم .شاید هم با یک کاروان دیگر رفتم»☹️
درست نفهمیدم چه #مشکلی برایش پیش آمده، گیر ندادم . گفتم: «در هر حال مراهم در نظر بگیر» #قولش را داد🍃. تا چندروز، مرتب به #محمودرضا زنگ زدم و پیگیر شدم،اما آخرش جورنشد که نشد!😢
نمیدانم چرا! #محمودرضا، درست#۲۷روز بعداز #اربعین سال۱۳۹۲ در روز #میلاد_پیامبر(ص)از #قاسمیه_سوریه به دیدار #سالار_شهیدان(ع)رفت و من همچنان از #زیارت_جاماندم.😔💔
مجلس #ختمش بود که یکی از پای #ممبر بلند شد آمد توی گوشم گفت: «#مداح می پرسد #محمودرضا_کربلا رفته بود😒؟»جا خوردم از سوالش و #دلم_شکست.💔
ماندم در جوابش چه بگویم توی گوشش گفتم نه نرفته بود وقتی آن شخص رفت ، یاد این جمله از #شهید سید #مرتضی آوینی افتادم که #بسیجی_عاشق کربلاست👌 و #کربلا را تو مپندار که #شهریست در میان شهر ها و #نامیست در میان #نامها نه، کربلا #حرم_حق است و هیچ کس را جز #یاران
#امام_حسین(ع)راهی به سوی #حقیقت نیست.💔❤️
#ادامه_دارد...
@modafeaneharaam
🌿عشق حسین؛تمام معادلاتِ عالم را به هم میریزد...
عشق #حسین؛عاشق پرور است...
عشق حسین؛#شهید پرور است❤
🌿عشق به حسین،تازه داماد نصرانی را پایبند #کربلا کرد و #وهب به هوای عشق حسین؛تازه عروسش را به مادر سپرد و عاشقانه به میدان زد⚘
🌿بعد از هزار و اندی سال؛باز هم عشق حسین؛عشقِ زمینی را #شکست میدهد😊
🌿اینبار تازه دامادی به نامِ #عباس.
متولد ماهِ اردیبهشت؛ماهِ عاشقان.نور چشم پدر و قوتِ قلبِ #مادر...
🌿درمهرماه نود؛ لباسِ مقدسِ پاسداری به تن کرد و ورد زبانش شد: خدمت و خدمت و خدمت.
🌿در اردیبهشت نود و پنج؛تازه عروسش را به اربابش سپرد و به دنبالِ عشقِ حسین (ع)، راهی دیارِ #حضرت_عقیله شد.
🌿میدانِ جنگِ #حلب؛ قتلگاهش شد و صورت خضاب شده با خونش چشم رفقایش را به هوای #جوانِ_کربلا بارانی کرد😔
🌿قبل از شهادت #نماز خوانده بود. در تیررس دشمن؛ مثل مولایش #حسین (ع)💔
نُقل مراسم عروسی،نثارِ #پیکر سوخته اش شد😔
🌿مادر میگوید: "عباس من برای مردن حیف بود! او باید شهید میشد" و خوشحال است که لحظه تدفین به پاسِ این سربلندی، شیرش را حلالِ شیرپسرش کرده.
🌿پدر میگوید: "از همان دوران کودکی،مسیر #بندگی را در پیش گرفته و نُه ساله بود که #اعتکاف های رجبی اش را آغاز کرد"
🌿حالا چندسالی هست که جایِ عباس،در میان اعتکاف های رجبی خالیست اما اکنون، #معتکف آسمانها است⚘
🌿جایش خالیست اما...گرمی حضورش،همه شهر را گرم میکند.
✍نویسنده: زهرا قائمی
📅تاریخ تولد: ۱۸ اردیبهشت ۱۳۷۲. سمنان
📅تاریخ شهادت: ۲۰ خرداد ۱۳۹۵.حلب
🥀مزار: امامزاده علی اشرف سمنان
🎨طراح: #گرافیست_الشهدا
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🍃راوی قصه های #شام قاصدکی ست که معرکه عاشقی را به نظاره نشسته و پایان سرنوشت رزم آوران را در دل تاریخ حک میکند♡
.
🍃از آن روزی که پیکِ عدرا* برایش از هتک حرمت گفت آغاز قصه رقم خورد ، رزم #فاطمیون و #زینبیون را به تصویر کشید و ضمیمه کرد:
بعضی از مردم جان خود را به خاطر خشنودی خدا میفروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.* و اینبار قرعه به نام دو یار افتاده بود ذکریا و #الیاس.
.
🍃به هنگام نماز که تماشایشان میکردی اللهم الرزقنا هایشان رنگ #شهادت و نیتشان بوی #خلوص داشت. #یا_لطیف_إرحَم_عَبدِکَ_ضَعیفِ سجده آخر نمازشان روادید آسمان را به دستشان داد و بلیط رفتِ بدون برگشت را ،حداقل برای الیاس اینگونه بود🌹
.
🍃حلب مشتاقانه #پیکر او را به آغوش کشیده بود .همسر و فرزندانش چشم انتظارش بودند و غروب هایی که چشم مادر به قاب در خشک میشد😔
.
🍃فاطمه سه ساله زانوی غم بغل گرفته بود و بغضی میهمان گلویش شده بود لحظهای #آسمان چشمانش آرام نمیگرفت و ابرهای #دلتنگی همچنان میبارید، برای قاصدک از پدرش سخن میگفت تا بلکه به گوشش برساند🥺
.
🍃یادم به خرابهی شام افتاد ، دختری سه ساله که بهانه #پدر را میگرفت میخواست از #خار_مغیلان و درد سیلی به پدر شکایت کند .به انتظار پدر نشسته بود بی رمق با خدای خود نجوا میکرد و پدر را میخواست😭
.
🍃ذکریا، سه ساله اش را تنها گذاشت تا مدافع سه ساله #حسین(ع) شود و چه غمگین است قصه فرزندان #شهدا، چه #فاطمه هایی که دلتنگ مهر پدریاند و چه محمد صدراهایی که پدر را فقط در یک قاب عکس دیدند😓
.
🍃حالا بعد از پنج بهار #ذکریا با هفت شقایق دیگر برگشت و الیاس هنوز هم #مهمان سرزمین #حلب است.
.
🍃میگویم بهار چون به قول شاعر: #پاییز بهاری ست که عاشق شده و دلتنگ است برای عاشقانی که از سرزمین دور ماندهاند همچون الیاس. #بغض میکند و برگ هایش را سنگفرش خیابان ها میکند به امید اینکه الیاس ها برگردند😞
.
پروازتان مبارک عباس های زینب(س)❤️
.
پ.ن: * مرج عذراء که امروز عدرا نامیده میشود شهری است در #سوریه که در آنجا حجر بن عدی به خاک سپرده شده است.
پ.ن:*سوره بقره آیه ۲۰۷
.
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
.
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_ذکریا_شیری
#شهید_الیاس_چگینی
.
📅تاریخ شهادت : ۴ آذر ۱۳۹۴.حلب العیس
.
📅تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱۳۹۹
.
🎨طراح: گرافیست الشهدا
@Modafeaneharaam
#شهید_مدافع_حرم_مجتبی_واعظی 🕊🌺
#متولد1374/2/20بوده و در تاریخ1392/11/8 به #شهادت رسید.
#تیــــــــــپ_فاطمیون
#قسمتی_ازخصوصیت_اخلاقی_شهید 🕊🌺
«مجتبی »ازبچگی عاشق #هیئت ،مسجد،دسته،روضه بود و همیشه حضوری فعال داشت ، #آخری ها قبل رفتن واقعا تغییر کرده بود و خلاصه «مجتبی »هر روز میومد و #التماس میکرد تا پدر و مادرم #راضی بشن بذاره بره ولی مادرم چون خیلی وابسته داداشم بود به هیچ عنوان راضی نمیشد، چندبار همینطور گفت وگفت و خانواده اجازه نداد تا اینکه #محرم و #صفر اومد و مجتبی هر شب هیئت بود وگاهی وقتاهم #نوحه میخوند، شبا که میومد خونه با مادرم حرف میزد و میگفت: مادرجان من باید برم #حرم حضرت زینب(س) من باید برم دفاع کنم از حرم بی بی زینب(س) و همینطور اشک میریخت، تا اینکه مادرم رضایت داد، «مجتبی» روز جمعه بود که میرفت سمت #تهران و بهم زنگ زد و گفت: آبجی جان #حلالم کن گفتم: داداش برو و زود برگرد مواظب خودتم باش،ولی ، گفت: این راهی که من میرم برگشتنش باخداست؛ «مجتبی»آرزوش شهادت بود، بعد از #شهادت«مجتبی» دوستاش و همرزمانش میگفتن: که« مجتبی »یکی از بچه های #فعال ما بود که در هر #معرکه جنگ شرکت میکرد و میگفت: تنها آرزوش #شهادت هستش.💔
#نحوه_شهادت_مظلومانه 🕊🌺
«مجتبی »و «رضا اسماعیلی» با هم به دست دشمن افتادن و به #شهادت رسیدن، «مجتبی» رفته بوده جلو و «رضا »هم به دنبالش رفته تا برش گردونه و بگه جلوتر نره چون منطقه دست دشمن بوده، ولی «مجتبی »روی موتور بوده و نشنیده بود جلوتر که رفته؛ #تکفیری ها با #میل_گردی میزنن تو سر «مجتبی» و از روی موتور میفته ، «رضا »هم که بعد «مجتبی» #اسیر شده جلوی «مجتبی» شکنجه اش میکردن و در نهایت سرشو بریدن تا« مجتبی » هرچی میدونه رو #لو بده، طبق گفته همرزمانشون #تکفیریها، خیلی اذیتشون کردن و در آخر به شهادت رساندن، ان شالله با حضرت زهرا(س) #محشور بشن، از همه ی کسانی که این مطلب رو میخونن #خواهش میکنم دعا کنید تا #پیکر برادر عزیزم پیدا بشه😭
@Modafeaneharaam