eitaa logo
پنجره🇮🇷
117 دنبال‌کننده
773 عکس
375 ویدیو
28 فایل
موضوعات متنوع دینی محمد گلایری مدرس حوزه علمیه @MohammadGelayeri46 ۰۹۱۱۳۱۲۵۵۴۲ 📢نقل مطالب کانال (بدون ذکر منبع هم) مجاز است
مشاهده در ایتا
دانلود
روز نهم محرم روز است و روزى است كه شمر بن ذى الجوشن با نامۀ ابن زياد در باب قتل عليه السلام وارد كربلا شد و ابن سعد بر حسب آن نامه، مهيّاى قتل آن حضرت شد. لاجرم وقت عصر بود كه لشكر خود را بانگ زد كه: «يا خيلَ‌ اللهِ‌ اركَبي وَبِالجَنّةِ‌ أبشِري». جنود نامسعود او سوار شد و رو به عسكر سيّد الشهدا آوردند در حالى كه آن حضرت در پيش خيمه، شمشير خود را دربر گرفته بود و سر به زانو نهاده بود و به خواب رفته بود. جناب زينب چون هياهوى لشكر را شنيد، به نزد برادر دويد، عرض كرد: برادر مگر صداهاى لشكر را نمى‌شنويد كه نزديك شده‌اند؟ پس حضرت سر از زانو برداشت و خواهر را فرمود كه اى خواهر، اكنون رسول خدا را در خواب ديدم كه به من فرمود: تو به سوى من خواهى آمد. حضرت زينب تا اين خبر را شنيد، طپانچه بر صورت زد و واويلا گفت. حضرت فرمود كه اى خواهر، ويل و عذاب از براى تو نيست، صبر كن و ساكت باش، خدا تو را رحمت كند. پس جناب عباس را فرستاد تا تحقيق كند چه مطلب شده. چون معلوم كرد كه بناى قتل است، آن شب را حضرت از ايشان مهلت خواست كه قدرى نماز و دعا و استغفار به جا آورد. و بالجمله، اين روز، روزِ اندوه و حزنِ‌ اهل بيت عليهم السلام است. شيخ كلينى از جناب صادق عليه السلام روايت كرده كه آن جناب فرمود: روزى بود كه جناب عليه السلام و اصحابش را در محاصره كردند و سپاه شام بر قتال آن حضرت اجتماع كردند و ابن مرجانه و عمرِ سعد خوشحال شدند به سبب كثرت سپاه و بسيارىِ‌ لشكر كه براى آنها جمع شده بود و جناب عليه السلام و اصحابش را ضعيف شمردند و يقين كردند كه ياورى از براى آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند نمود. پس فرمود: پدرم فداى آن ضعيفِ‌ قمی ،فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الایام، ص ۲۲۷ و ۲۲۸
روز نهم محرم روز است و روزى است كه شمر بن ذى الجوشن با نامۀ ابن زياد در باب قتل عليه السلام وارد كربلا شد و ابن سعد بر حسب آن نامه، مهيّاى قتل آن حضرت شد. لاجرم وقت عصر بود كه لشكر خود را بانگ زد كه: «يا خيلَ‌ اللهِ‌ اركَبي وَبِالجَنّةِ‌ أبشِري». جنود نامسعود او سوار شد و رو به عسكر سيّد الشهدا آوردند در حالى كه آن حضرت در پيش خيمه، شمشير خود را دربر گرفته بود و سر به زانو نهاده بود و به خواب رفته بود. جناب زينب چون هياهوى لشكر را شنيد، به نزد برادر دويد، عرض كرد: برادر مگر صداهاى لشكر را نمى‌شنويد كه نزديك شده‌اند؟ پس حضرت سر از زانو برداشت و خواهر را فرمود كه اى خواهر، اكنون رسول خدا را در خواب ديدم كه به من فرمود: تو به سوى من خواهى آمد. حضرت زينب تا اين خبر را شنيد، طپانچه بر صورت زد و واويلا گفت. حضرت فرمود كه اى خواهر، ويل و عذاب از براى تو نيست، صبر كن و ساكت باش، خدا تو را رحمت كند. پس جناب عباس را فرستاد تا تحقيق كند چه مطلب شده. چون معلوم كرد كه بناى قتل است، آن شب را حضرت از ايشان مهلت خواست كه قدرى نماز و دعا و استغفار به جا آورد. و بالجمله، اين روز، روزِ اندوه و حزنِ‌ اهل بيت عليهم السلام است. شيخ كلينى از جناب صادق عليه السلام روايت كرده كه آن جناب فرمود: روزى بود كه جناب عليه السلام و اصحابش را در محاصره كردند و سپاه شام بر قتال آن حضرت اجتماع كردند و ابن مرجانه و عمرِ سعد خوشحال شدند به سبب كثرت سپاه و بسيارىِ‌ لشكر كه براى آنها جمع شده بود و جناب عليه السلام و اصحابش را ضعيف شمردند و يقين كردند كه ياورى از براى آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مدد نخواهند نمود. پس فرمود: پدرم فداى آن ضعيفِ‌ قمی ،فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الایام، ص ۲۲۷ و ۲۲۸ @MohammadGelayeri