eitaa logo
دکتر محمدرضا کرامتی
496 دنبال‌کننده
900 عکس
991 ویدیو
38 فایل
دکتر رشته علوم قرآن و حدیث از دانشگاه فردوسی مشهد «نشر مطالب کانال، فقط همراه لینک آن رواست» نکات تفسیری نقد ترجمه‌های قرآن، آثار متفکران و... مفردات قرآن معرفی کتاب فرق کلمات طرح سؤال عقاید امامیه اخلاق احکام و... @mohammadrezakaramatitafsirdoost
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم سلام عليكم ۸۳ بقره خداي سبحان از بني اسرائيل در مسائل اعتقادي و اخلاقي و احكام فقهي و حقوقي پيمان گرفت و مصاديقي از ميثاق خود را اين گونه يادآور شد: 1. نهي از هرگونه شرك اعتقادي و عملي؛ اصل عبادت و لزوم آن و تعهد و تداوم بر آن نزد پيروان موساي كليم(عليه‌السلام) محرز بود؛ ازاين رو تأكيد بر نفي شرك، به سبب ابتلاي بيشتر مؤمنان به شرك و نفوذ هواهاي نفساني و شيطان در مبدأ فاعلي، علت غايي يا نظام داخلي آنهاست. 2. احسان به پدر و مادر؛ احسان به والدين و پرهيز از عقوق آنان از احكام عمومي و بين المللي اسلام است. اين احسان كه دعاي در حق آنان و طلب آمرزش براي آنها را نيز شامل مي شود، به سبب تربيت، تهذيب، تغذيه و پرورش روحي و جسمي فرزند است. البته ازآن رو كه احسان، خدمت بي سابقه است، خدمت فرزند به والدين در حقيقت عدل، يعني جزاي احسان و تربيت و اداي دين است، نه احسان. راز سفارش به احسان به والدين و نيامدن تصريحي اين گونه درباره همسر و فرزندان آن است كه با تشكيل خانواده، ارتباط عاطفي فرزند با پدر و مادر كاهش مي يابد و ازاين رو در معرض فراموشي هستند، اما گرايش به همسر و فرزند غالباً از حد نصاب لازم نيز مي گذرد و ازاين رو نيازمند سفارش نيست. در خور ذكر است، احساني كه ترك آن با عقوقِ قطع رحم و ايذاي والدين همراه باشد، واجب است. راز قرار گرفتن دستور احسان به والدين در كنار فرمان توحيد عبادي و نام مقدس خدا، افزون بر بيان اهميت ويژه اين فريضه الهي، آن است كه اولاً، آنها از مجاري طولي فيض خالقيت و ربوبيت خدايند. ثانياً، احسان آنان در حق فرزند همچون اِنعام و احسان خداوند، بي طمع پاداش و ثنا و ثواب و به نفع فرزند و براي رشد اوست. ثالثاً، آنان همچون خداوند بخلي در رساندن خير به فرزند نداشته، همان گونه كه لطف خدا درباره بنده اش متوقف بر حُسن طاعت او نيست، والدين نيز كرم خود را از فرزند طالح دريغ نمي كنند. 3. رعايت اصول اخلاقي درباره خانواده و ارحام و بستگان نزديك خويش؛ بستگان نزديك به منزله عضو واحدند؛ ازاين رو خداي سبحان براي تفهيم اهميت انسجام فاميلي و پرهيز از تشتت و تفرقه و لزوم حفظ وحدت و وفاق خانوادگي، از اعضاي آن به لفظ مفرد (ذي القربي) ياد فرمود. 4. احساس مسؤوليت نسبت به سرپرستي يتيمان، مساكين و ضعيفان جامعه؛ متمكنان در شؤون گونه گون علمي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي مأمور به مسكنت زدايي هستند. هر يك از عناوين «والدين»، «ذي القربي»، «يتامي» و «مساكين» مستقلاً موضوع حكم احسان است و ظاهر ترتيب ذكري، ذكر عناوين براساس اولويت و اهميت احسان به صاحبان آنهاست. احسان به صاحبان هر يك از عناوين مزبور به حسب حال آنهاست؛ چنان كه معيار احسان به يتيمْ بي سرپرست بودن اوست، نه مسكين بودن وي، و حكم احسان به ايتام همچون احسان به والدين مقيد به مسكنت نبوده و مانند حكم احسان به مساكين مقيد به ايمان نيست. راز تقديم ذكر يتيم بر مسكين اين است كه مسكين هرچند فاقد مال است، ليكن فاقد توان مراجعه به مراكز قدرت و عرض نياز نيست. 5. حُسن معاشرت و گفتار و رفتار نيكو در برخورد با توده مردم، اعم از مؤمن و كافر؛ گفتار و گفته هر دو بايد زيبا و نيكو باشد، خواه مخاطب و مورد گفتگو مخالف باشد يا مؤالف. سخن نيك سخني است كه محتواي آن خير و مصلحت و روش آن مقبول و دل پذير است، نه صرفاً هر سخن خوشايند ديگران؛ از همين رو اين دستور اخلاقي و اجتماعي نيكو امر به معروف و نهي از منكر كردن را نيز شامل است. اين پيمان اخلاقي و قانون مردمي و انساني، يعني نيكو سخن گفتن و با نرمي رفتار كردن و بدي ديگران را با روش نيك پاسخ گفتن، از احكام روابط بين الملل و از بهترين اصول كلي اسلام در تربيت جوامع انساني است. البته اين حكم، ظرف و موقعيت خاص خود را دارد و چنين نيست كه در هر شرايطي با گفتار نيكو با كافران سخن گفته شود. 6. بر پاداشتن نماز؛ راز تعبير از اداي نماز به «اقامه» اين است كه نماز ستون دين است و ستون را برپا مي دارند، نه اين كه آن را بخوانند. . دادن زكات؛ هر نعمتي، اعم از علم، جاه، مقام، قدرت، ثروت و شجاعت، داراي زكات است؛ اگر چه مشمول عنوان و حكم زكات مصطلح فقهي نيست. دادن زكات واجب، پرداخت دَين است كه عدل و از وظايف واجب انساني است، نه احسان كه از فضايل راجح اجتماعي است. بني اسرائيل پس از سپردن ميثاق مدتي مطيع بوده، سپس به همه مواثيق پشت كردند. البته نقض همه مواثيق ممكن است بدين گونه بوده كه هر موردي از آن ميثاق توسط فرد يا افرادي نقض شده باشد، نه اين كه هر فرد اسرائيلي همه موارد را نقض كرده باشد. آنان در حالي از ميثاق روبرتافتند كه پيمان شكني با ميل قلبي، ديرپا و پيشه و ملكه آنان بود. خداي سبحان با يادآوري پيمان شكني هاي بني اسرائيل، به مسلمانان گوشزد مي كند كه به عهدهاي مزبور وفادار باشند. تسنیم ۳۵۳/۵ تا ۳۵۶ https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
بسم الله الرحمن الرحیم سلام عليكم ۸۴ تا ۸۶ بقره پرهيز از كشتن و آواره ساختن يكديگر، دو پيمان ديگر از پيمان هايي است كه چونان منشوري از مسائل اعتقادي، اخلاقي، حقوقي و فقهي براي همه پيروان اديان توحيدي است. اين پيمان ها از يهود عصر نزول تورات گرفته شد. يهود عصر نزول قرآن نيز ميثاق اسلاف خود را انكار نمي كردند و به سبب وحدت فكري و عملي با اسلاف خود و اين كه اينان نيز به قرينه ايمان به رسالت موساي كليم(عليه‌السلام) و تورات از متعهدان و ملتزمان به آن پيمان ها محسوب مي شوند، نقض پيمان به آنان، يعني معاصران رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نسبت داده شد و توبيخ شدند كه شما شاهدان بر آن ميثاق و اقرار، كساني هستيد كه خون يكديگر را مي ريزيد و يكديگر را از سرزمين خود آواره مي سازيد و اين گونه دچار نقض پيمان و تناقض در رفتار مي شويد؛ در حالي كه عصيان و نقض پيمان از جانب شما از روي سهو و نسيان نيست، بلكه بر اثر طغيان عمدي و پس از قيام بينه و اتمام حجت و ادراك رؤيت حق است. حقيقت انسان دين اوست و پيروان دين واحد داراي يك حقيقتند و از همين رو خون، جان و خانه هر فرد از امت خون و جان و خانه ساير افراد است؛ پس اگر كسي فردي از امت را بكشد يا او را آواره سازد گويا خون خويش را ريخته و خود را آواره ساخته است، افزون بر اين چون خود قاتل نيز با اجراي حدّ، اعدام مي شود گويا او براي ريختن خون خود قيام كرده است. بني اسرائيل هر دو پيمان را نقض كرده و در اين گناه و تجاوز يكديگر را ياري مي كردند. آواره كردن ساكنان يك منطقه از سرزمين مألوف آنان كاري دشوار است؛ ازاين رو بدون تظاهر و تعاون و پشتيباني ديگران ناشدني است. آواره سازي هيچ مجوزي نداشت، بلكه حرام و ظلم و تعدي فاحش بود؛ زيرا افزون بر وحدت ديني و ملي، آن سرزمين متعلق به خود تبعيدشدگان و آوارگان بوده است. همچنين پشتيباني و كمك كردن دشمنان بر اين اثم بر اساس جهل، سهو يا نسيان نبود، بلكه به معصيت بودن و زشتي آن واقف بوده و با علم و به عمد مرتكب چنين ستمي مي شدند. اگر از آن آوارگان كساني به اسارت نزد ايشان مي آمدند، آنها را با پرداخت فديه و در برابر مال آزاد يا با اسيران ديگر مبادله مي كردند. شگفت اين كه بني اسرائيل به بهانه فرمان تورات به فديه براي آزادي اسيران فديه مي پرداختند؛ با اين كه تورات كشتن و آواره ساختن را نيز حرام كرده است و آواره ساختن هم كيشان با آزاد ساختن آنان از طريق فدا ناسازگار است. اين تناقض و تبعيض در عمل به احكام كتاب آسماني گواه آن است كه محور عمل آنان خواسته هاي نفساني بود، نه وحي، و فديه دادن براي آزادي اسيران صرفاً ناشي از روحيه نژادپرستي بود، نه امتثال حكم خدا؛ زيرا كفر به برخي آيات، با ايمان به برخي ديگر قابل جمع نيست بلكه اماره واقعي نبودن ايمان به بعض ديگر است. به يقين، قتل يا اخراج و تبعيد يا تظاهر بر عدوان همراه با حلال دانستن آن كفر است. افزون بر اين هيچ گناه عمدي بدون كفر رقيق نيست و تداوم عصيان عمدي و اصرار بر طغيان عملي ممكن است به كفر منتهي گردد. از اسير هم كيش پول گرفتن و او را آزاد كردن، مانند اصل اسيرگيري او مُحرَّم است، ليكن اصل مفادات و آزادسازي اسير از راه فديه، ممدوح است؛ چنان كه ظاهر آيه نيز ناظرِ به مفادات ممدوح است، نه مذموم و توبيخ آيه تنها متوجه معاصي متعدد اسرائيليان و نيز تفكيك آنان نسبت به دستورهاي تورات است. جزاي دنيوي نقض كنندگان ميثاق و عهد خدا خزي است. خزي اختصاص به عقوبتي خاص ندارد، بلكه بر هر بليه و شري كه ذلت، رسوايي و خواري را در پي دارد صادق، و همه آنچه را بني اسرائيل در طول تاريخ بدان مبتلا شدند، شامل است؛ مانند جلاي وطن بني نضير، كشته شدن بني قريظه و غلبه دشمن بر آنان و پرداختن جزيه و ساير عقوبت ها. در قيامت اسرائيلياني كه مرتكب قتل و آواره ساختن هم كيشان خود شدند، به شديدترين عذاب هاي قيامت كه از عذاب دنيا شديدتر است مبتلا مي شوند و بر اثر شدت گناه هرگز خزي دنيا كه نوعي تعذيب است نمي تواند به مثابه كفاره گناهان آنان محسوب شود. بني اسرائيل موظف بودند ميثاق خود را با قوت علمي و قدرت عملي اخذ كنند، ليكن آنها با نهايت وهن و سستي برداشتند. اعلام به عدم غفلت خداوند از آنچه مي كنند از بارزترين مصاديق وعظ الهي است؛ زيرا هم صبغه تبشير و هم جنبه انذار دارد. اساس همه طغيان ها و تجاوزهاي يهوديان دنياطلبي است. آنها آخرت را كه ابدي و سرمايه اصلي و مطلوب فطرت انسان است فروخته و در عوض دنياي زودگذر و فاني را خريدند.
منشأ اين تجارت خسارت بار پيروي از هواهاي نفساني است. خداوند آنان را كه معدن آرزوهاي خام و اُمنيه فراوان و جرثومه افساد بوده و هستند و آرزوي رهايي زودهنگام از عذاب معاد را در سر مي پروراندند به بازگشت به اشدّالعذاب، عدم تخفيف آن و فقدان نصرت از بيرون تهديد كرد؛ بنابراين، آنها كه گناهان بزرگ را سبك شمرده و معصيت شديد را ترك نمي كردند، نه تنها به شديدترين عذاب گرفتار مي شوند، بلكه از آن رهايي نيافته و هيچ گونه تخفيف عذاب براي آنها نيست؛ نه از نصرت شفيع برخوردار شده و عاملي بيروني به كمك آنها مي آيد و نه عاملي دروني عذاب آنان را تخفيف داده و از شدت آن مي كاهد. تسنيم، ج ۵،صص ۴۰۶ تا ۴۰۹ https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
سلامٌ علَیکم در این متن (که از داخل مصلا عکس گرفته‌ام)، از نظر نگارشی (املای عربی) چه اشکالی وجود دارد؟ درستش چیست؟ جواب أَسَدّ و أخصَر خود را تا فردا ساعت ۶ برای من بفرستید. اگر مایلید، اسمتان را مرقوم فرمایید. البته کلمه‌ی السلام هم اولش نوشته شده بود اما چون در پشت ستون بود وقتی عکس برداشتم، نیفتاد. منظورم این است که در جواب سؤال، نفرمایید این متن، کلمه‌ی السلام ندارد. اشکال مورد نظر، در نوشته شدن آیِ کوتاهِ کلمه‌ی موسی هم نیست. https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
عارف كامل، مرحوم ميرزا جوادآقا ملكي تبريزي(قدس‌سرّه) مي فرمايند: در ايام تحصيلم در نجف اشرف شيخ جليل القدري داشتم كه مرجع و ملجأ اتقيا در تربيت و تزكيه بود.[2] از او خواستم برنامه اي را كه در سلوك الي اللَّه مؤثّر است و خودش تجربه =========== [2]ـ شايد منظور ايشان مرحوم ملاّ حسينقلي همداني باشد. ++++++++++ كرده، برايم بيان كند. وي دو امر را متذكر شد: يكم. انجام يك سجده طولاني در طول روز يا شب و تكرار ذكر يونسيه، يعني (لا إله إلاّ أنت سبحانك إنّي كنت من الظالمين) در آن؛ با اذعان نفس به اينكه روح من در زندان طبيعت محبوس شده و اخلاق رذيله، جانم را به بند كشيده است. ايشان هميشه به اصحاب و دوستان خود سفارش اين سجده را مي كردند و هر كس بر اين سجده مداومت داشت، تأثيرش را مي ديد، مخصوصاً كساني كه سجده شان طولاني تر بود... . حتي شنيدم بعضي از اصحاب ايشان اين ذكر را سه هزار بار تكرار مي كردند. دوم. صد بار خواندن سوره قدر در شب جمعه و عصر آن (ظاهرش اين است كه صد بار در شب جمعه بخواند و صد بار در عصر جمعه).[1] =========== [1]ـ المراقبات، ص123 (مراقبات شهر رمضان المبارك)؛ اسرارالصلاة ادب فناي مقربان ج۳ صص ۱۸۰ و ۱۸۱ https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
چرا نام حضرت لوط علیه السلام، لوط است؟ فارابي درباره حضرت لوط و نام وي مي‏گويد: گفته شد اسم لوط، عربي است، اصل آن از لَوْط به معناي لزوق و چسبندگي است؛ آن حضرت به اين مناسبت به لوط ناميده شد كه دوستي وي به قلب حضرت ابراهيم(عليه السلام) چسبيد. همان طور كه در حديث آمد : «الوَلَد اَلْوَطُ بالقلب»، و او (لوط) پسر هاران فرزند تارخ پسر برادر ابراهيم(عليه السلام) بود، خداوند او را به پنج شهر فرستاد كه آن شهرهاي پنج گانه را «مُؤتَفِكات» ناميد، و در ناحيه اردن واقع بودند، و هيچ كدام از قوم وي به او ايمان نياوردند و از اعمال زشت خود اعراض نكردند [كتاب الملة، ص۱۰۰] سيره‏ پيامبران در قرآن ج۶، ص ۳۸۴ https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
بسم الله الرحمن الرحیم سلام عليكم ۸۷ و ۸۸ بقره پس از موساي كليم(عليه‌السلام) هيچ گاه جريان نبوت و رسالت قطع نشد. خداي سبحان پس از موسي (عليه‌السلام) پياپي پيامبراني فرستاد؛ ازاين رو براي بني اسرائيل عذري باقي نمانده، نمي توانند نداشتن پيامبر و قطع رابطه خويش با عالم غيب را بهانه كنند. پيامبراني كه پس از حضرت موسي و پيش از عيساي مسيح آمدند، مانند داوود، سليمان، الياس، اليسع، ذوالكفل، يونس، زكريا و يحيي(عليهم‌السلام) رسول بودند، يعني جبرئيل بر آنان نازل شده و با زبان وحي با آنان سخن مي گفت، ليكن همه عامل به تورات و مبلّغ آن بودند. عيساي مسيح شريعتي مستقل از شريعت موساي كليم داشت. خداوند به آن حضرت كه بدون پدر متولد شده و براي ردّ پندار فرزند خدا بودن او به «ابن مريم» بودن وي تصريح شده، بينات داد و او را با تأييد ويژه روح القدس تقويت و مدد كرد. آن بينات، افزون بر كتاب آسماني، معجزات روشني مانند زنده كردن مردگان، آفرينش پرنده از گِل، بينا كردن نابيناي مادرزاد، شفا دادن پيس، گزارش غيبي و مانند آن است. خداي سبحان روحي مقدس، منزه از نقص و عيب و مبراي از هر اشتباه، سهو، نسيان و عصيان به عيساي مسيح(عليه‌السلام) عطا كرد و آن حضرت از درجه عالي روح القدس برخوردار بود، آن سان كه در ميان پيامبران عنوان تأييد به روح القدس ويژه اوست و روح القدس در تأييد و استقامت و استواري وي رسالتي خاص ايفا كرد. روح القدس حقيقتي قدسي است كه به اذن خدا هم خود منزه از هر عيب و نقص است و هم مهبط و جايگاه خود را از نقايص و عيوب تنزيه مي كند. روح القدس مصاديق متعدي دارد. بني اسرائيل افزون بر ادله عقلي كه براي حقانيت دين الهي وجود دارد، هم از كتاب تورات برخوردار شدند و هم از تأييد و تقويت انبياي فراوان آگاهي يافتند و هم آيات مخصوص و روشني را كه به حضرت عيسي (عليه‌السلام) عطا شده بود مشاهده كردند و هم از تأييد او به روح القدس باخبر شدند؛ در عين حال پس از روشن شدن حق چون احكام خدا با تمايلات نفساني و اميال شهواني آنان هماهنگ نبود، خود را برتر از حق ديده و استكبار ورزيدند و بر اثر آن هواها و اين استكبار، گروهي از پيامبران را تكذيب و عده اي را كشتند. يهود با هر پيامبري، خواه از بني اسرائيل يا از ديگر نژادها بدرفتاري مي كردند. عمل شنيع پيامبركشي، ملكه و سجيه اسرائيليان شده بود. يهود عصر نزول قرآن نيز در اين عمل ناروا با اسلاف خويش هم فكر بودند؛ چنان كه در كشتن رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم سعي بليغ داشتند. يهوديان مي گفتند: دل هاي ما در كِنان و ستار است؛ ازاين رو سخنان تو در آن اثر نمي گذارد. اين سخن يا كنايه از اين است كه تو ره آورد تازه و سخن قابل فهمي عرضه نكرده اي و سخن قابل فهم همان علومي است كه ما از آن برخورداريم يا مراد آنها اين بود كه در عدم فهم و ادراك سخنان شما تقصير و گناه از ما نيست؛ زيرا ما با دل هاي بسته خلق شده ايم. اين سخن چنين پاسخ داده شد كه قلوب آنان اين گونه آفريده نشد؛ آنها به سبب كفر، مستحق ختم قلب و طبع دل شده، ملعون و مطرود شدند. خداوند گنه كاري را كه پس از مهلت دادن هاي مكرر و امكان توبه و انابه باز نگردد و بر عصيان اصرار ورزد به حال خود واگذارده، فيض خاص و توفيق و تأييدهاي خود را از او سلب و قلب وي را مسدود مي كند و او ملعون و از رحمت خدا دور است. اسرائيليان پيمان شكن نيز بدين سبب، آيات الهي را نمي فهمند و دل هاي آنان در حجاب قرار گرفته و به قساوت گرفتار شده و سبب تكذيب و قتل انبيا نيز بسته و محجوب بودن قلب آنهاست. راز روگرداني از تخاطب با يهودي ها در آيه اخير و دور ساختن آنان از عزت و شرف حضور، ابراز شدت زشتي افعال آنهاست. برابر ذيل اين آيه، تنها شمار اندكي از يهود ايمان مي آورند. تسنيم، ج ۵، صص ۴۴۳ تا ۴۴۵ https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
دکتر محمدرضا کرامتی
#سؤال سلامٌ علَیکم در این متن (که از داخل مصلا عکس گرفته‌ام)، از نظر نگارشی (املای عربی) چه اشکال
دیروز همزه‌ی «ابن» نباید نوشته می‌شد چون «ابن» بین دو تا عَلَم (اسم خاص) قرار گرفته (آن دو عَلَم، علی و موسی هستند). البته اگر عَلَم اول، آخرین کلمه‌ی سطر باشد و ابن، در اول سطر بعدی قرار بگیرد باید همزه‌ی ابن نوشته شود. از جواب‌های ارسالی، سه مورد درست بود. از تمام کسانی که جواب داده‌اند متشکرم. مخصوصا کسانی که جواب درست داده‌اند (نفر اول از شهرستان گرمه و دو نفر دوم از شهرستان بجنورد). عین جواب‌ها را به ترتیب زمان دریافت خواهید دید. 👇سپس توضیح اعم که تخصصی است، به نظر و سمع شما خواهد رسید. https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
سلام‌علیکم اشتباه متن، همزه ابن است. چون بین دو اسم علم قرار گرفته باید حذف شود علی بن موسی الرضا صحیح است
سلام استادکرامتی عزیزوقتتون بخیردرموردعبارت السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضابنده فکرمیکنم درکلمه ابن حرف الف اضافه نوشته شده یعنی علی بن درسته🙏🌹
کتاب صرف ساده صص ۲۱۰ و ۲۱۱ https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402