eitaa logo
دکتر محمدرضا کرامتی
496 دنبال‌کننده
899 عکس
991 ویدیو
38 فایل
دکتر رشته علوم قرآن و حدیث از دانشگاه فردوسی مشهد «نشر مطالب کانال، فقط همراه لینک آن رواست» نکات تفسیری نقد ترجمه‌های قرآن، آثار متفکران و... مفردات قرآن معرفی کتاب فرق کلمات طرح سؤال عقاید امامیه اخلاق احکام و... @mohammadrezakaramatitafsirdoost
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم عجل لولیک الفرج يوصيكُمُ اللهُ في أولادِكُم لِلذَّكَرِ مِثلُ حَظِّ الأُنثَيَينِ فَإن كُنَّ نِساءً فَوقَ اثنَتَينِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وإن كانَت واحِدَة فَلَهَا النِّصفُ ولأبَوَيهِ لِكُلِّ وحِدٍ مِنهُمَا السُّدُسُ مِمّا تَرَكَ إن كانَ لَهُ وَلَدٌ فَإن لَم يَكُن لَه... (11) در آيه 7 حكم كلي ارث بيان شد. آيه كنوني شرح و تفصيل آن آيه و در حكم سرفصل براي آيات ارث است. احكام آيه ارث، قطعي، لزومي و واجب الاتباع است: (فَريضَةً مِنَ الله) نه استحبابي. نمي توان با استناد به تعبير (يوصيكُم) اين احكام را تنها سفارشي راجح و معمولي (نه احكامي الزام آور و تغيير ناپذير) دانست، زيرا قرآن كريم كلمه «وصيت»، «توصيه» و «ايصاء» را درباره حكم لزومي نيز به كار برده است. خداي سبحان خطاب به عموم مردم (نه خصوص ورثه ميت) درباره مطلق وارثان سفارش مي كند؛ اما چون «اولاد» به ميت نزديك ترند، ابتدا وصيت به فرزندان را ياد كرده است: (يوصيكُمُ اللهُ في أولادِكُم). كلمه «اولاد» نوه را نيز شامل مي شود؛ ليكن روايات خاص، (أولادِكُم) را تنها فرزندان بلافصل معرفي مي كنند كه جزو طبقه اول ارث اند، بدين سبب (أولادِكُم) نوه را شامل نمي شود، بنابراين، اولاد در مسئله ارث نظير اولاد در مسئله وقف، محرميت و حرمت نكاح نيست. در مسئله ارث تنها در برخي صور، نوه ها به جاي والدين خود قرار مي گيرند. آيه شريفه ارث عام است و پيامبران و فرزندان آنان را نيز همچون ديگران دربر مي گيرد. البته عموم آيه كه دلالت دارد هر فرزندي از پدر و مادرش ارث مي برد، به وسيله روايات بيانگر موانع ارث، تخصيص خورده است و برخي از فرزندان از پدر و مادر خويش ارث نمي برند. اگر فرزندان ميت مركب از پسر و دختر باشند، سهم پسر به اندازه و مثل سهم دو دختر است: (لِلذَّكَرِ مِثلُ حَظِّ الأُنثَيَين).[1] =========== [1]ـ مراد از «ذَكَر» در اين جمله، جنس مذكر از فرزندان است نه هر مذكري. حذف كلمه «منهم» به جهت روشني آن است. براي طرد و زدودن سنت و رسوبات افكار جاهلي كه زن را از ارث محروم كرده بودند، همچنين به سبب نياز ارث زن به تصريح و تأكيد ـ وگرنه در جاهليت هم به مرد ارث مي دادند ـ و نيز براي پرسشگر ساختن افراد درباره ارث زن، در اين جمله زن محور اصلي ارث قرار گرفته و سهم ارث او قطعي فرض شده و اصل قرار گرفته است؛ آن گاه ديگر سهام با آن سنجيده و سهم مرد مثل سهم دو زن دانسته شده است: (لِلذَّكَرِ مِثلُ حَظِّ الأُنثَيَين). همچنين در جملات آينده در بيان سهام ارث پدر و مادر از ميتِ بي فرزند، سهم مادر به عنوان محور بيان شده و سهم پدر از آن طريق دانسته مي شود: (فَإن لَم يَكُن لَهُ وَلَدٌ وورِثَهُ أبَواهُ فَلأُمِّهِ الثُلُث). گفتني است گاهي زن و مرد همتاي يكديگر ارث مي برند، بلكه زماني زن دو برابر مرد ارث مي برد. به هر روي، اگر همه ورثه دختر و بيش از دو تن باشند، سهم آنان دو سوم ارث است و اگر وارث تنها يك دختر باشد نصف اموال به جا مانده ميت به او مي رسد: (فَإن كُنَّ نِساءً فَوقَ اثنَتَينِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وإن كانَت واحِدَة فَلَهَا النِّصف). بر اساس روايات، حكم دو دختر و بيش از آن يكسان است. با توجه به اينكه با بودن طبقه اول به ساير طبقات نوبت نمي رسد، سهام ياد شده بالاصل و بقيه و اضافه اموال بالردّ به همان طبقه اول مي رسد. پدر و مادر و فرزندان متوفّا در يك طبقه هستند و در صورت اجتماع، به هر يك از پدر و مادر مستقلاً يك ششم اموال متوفّا مي رسد: (ولأبَوَيهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنهُمَا السُّدُسُ مِمّا تَرَكَ إن كانَ لَهُ وَلَد) واگر تنها وارث ميت والدين او باشند، مادر يك سوم ميراث را مي برد: (فَإن لَم يَكُن لَهُ وَلَدٌ وورِثَهُ أبَواهُ فَلأُمِّهِ الثُلُث) و دو سوم مانده از آن پدر است. متوفّا اگر فرزند نداشت ولي پدر و مادر و چند برادر داشت، مادر يك ششم و پدر پنج ششم ارث مي برند: (فَإن كَانَ لَهُ إخوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُس). به تصريح روايات: 1. منظور آيه از (إخوَة) دو برادر و بيشتر از دو برادر است. 2. يك برادر و دو خواهر، همچنين چهار خواهر نيز حاجب اند. 3.هرچند «إخوَة» مطلق است و هر سه قسم برادران ابويني، پدري فقط و مادري فقط را شامل مي شود؛ ليكن حاجب تنها دو قسم نخست اند. به هر روي، برادرها خودشان ارث نمي برند، چون در طبقه دوم اند؛ ليكن جلوي ارث اعلاي مادر (يك سوم) را مي گيرند. تقسيم ميراث طبق سهام ياد شده و تصرف در اموال مانده از ميت در گرو اداي حق ميت (هزينه تجهيز او)، ديون و وصاياي اوست: (مِن بَعدِ وصِيَّةٍ يوصي بِها أو دَين)، بنابراين، بايد ابتدا حق ميت، يعني هزينه كفن و دفن او از اصل مال برداشته و پرداخت و ميت تجهيز شود ـ اين مطلب بر اثر وضوح آن صريحاً در آيه ذكر نشده است ـ آن گاه ديون او ادا گردد ـ زيرا بعد از وفات، دين ميت از ذمه به عين مال ادامه دارد 👇
تعلق مي گيرد ـ سپس وصاياي ميت به ميزان حداكثر ثلث منظور و از مال جدا مي شود؛ آن گاه باقي مانده اموال طبق سهام مقرر، بين ورثه قسمت شده و آنان تنها پس از اداي حقوق و ديون و وصايا از ارث بهره مي برند. تقديم لفظ «وصيت» بر «دَين» و تأكيد آن با (يوصي بِها) براي وجوهي است كه مهم ترين آن ها اين است كه اصل دين مسلم و اداي آن قطعي است و طلبكاران نيز آن را استيفا مي كنند؛ ولي وصيت به ثلث (نه بيش از آن) حق ميت است و او قدرت استيفاي آن را ندارد و ممكن است به آن عمل نشود؛ همچنين اينكه وصيت حق ميت است و حق ميت (نظير تجهيز او) برحقوق ديگران مقدم است و نيز شايد از آن رو كه در جاهليت به وصيت بهايي داده نمي شد قرآن براي رساندن اهميت آن، لفظ وصيت را مقدم كرده است. بايد در برابر تقسيم و سهامي كه قرآن كريم بيان مي كند تسليم بود و به آن تعبد داشت و ميراث را طبق سهام مقرر الهي قسمت كرد، زيرا انسان نمي داند كدام يك از وارثان به حال او سودمندترند: (آباؤُكُم وأبناؤُكُم لاتَدرونَ أيُّهُم أقرَبُ لَكُم نَفعا). انسان نمي داند پس از مرگش اموال او به دست چه كساني مي رسد و آن ها را در چه راهي صرف و چگونه از آن ها استفاده مي كنند. انسان از آينده و عملكرد هيچ يك از وارثان اطلاعي ندارد و نمي داند در چه مسيري حركت كرده و كدام يك صالح يا طالح است و در آخرت براي انسان سود يا قدرت شفاعت دارد. افزون بر اين، تقسيم ارث تنها برپايه منافع مادي و دنيايي نيست، بلكه خير و مصلحت انسانيت و جامعه انساني نيز در آن لحاظ شده است. همه احكام الهي برپايه مصالح و مفاسد وضع شده است، هرچند انسان از آن مصالح و مفاسد بي اطلاع است. انسان به علت همين عدم آگاهي به مصالح و مفاسد و اينكه چه كسي به حال او سودمندتر است نمي تواند سهام ارث را با صواب و حق تنظيم كند و از همين رو در اين مسئله همچون بسياري از امور ديگر به راهنماي آسماني نياز دارد و حق اعتراض به اين احكام و حدود الهي را ندارد، زيرا خداوند دانا و حكيم كه عالم به اسرار عالم و آدم است سهام ارث را براساس حكمت توزيع كرده و منافع فرد و جامعه را در تقرير احكام و تقسيم ميراث رعايت كرده است: (إنَّ اللهَ كانَ عَليماً حَكيما). گفتني است بر خلاف صدر آيه، در ذيل آيه كلمه «أبناء» و «آباء» آمده است تا فرزندان با واسطه و بي واسطه و نيز جدّ و جدّه را شامل شود. تسنيم ج 17 صص 495 تا 499 https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
عقیده ما (شیعیان إثناعشری) در مورد طاعت ائمه علیهم السلام معتقدیم که ائمه همان اولو الأمری هستند که خدا امر به طاعتشان کرده و اینکه آنان گواه بر مردم و همانان باب الله و راه‌های به سوی او و راهنمایان به او هستند. کتاب عقائد الإمامية ص 69 ترجمه، توسط کرامتی https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
کوچه کلمه‌ی کوچه، در اصل، کویچه (کوی+چه) بوده است. محمدرضا کرامتی https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
از آن شاهکارهای سیاسی مرحوم سید حسن مدرس نقل می‌کنند که در همان دوره تقریباً چهل و پنج سال پیش یک موجی پیدا شده بود- که هر چند وقت یک بار هم پیدا می‌شود و آن وقت این موج شدیدتر از امروز بود- که ما باید لغات بیگانه را (به قول اینها) از زبان فارسی بیرون بریزیم و اصلًا نباید هیچ لغت عربی در زبان ما وجود داشته باشد. این موج در مجلس هم راه پیدا کرده بود و می‌خواستند آن را به صورت یک قانون در بیاورند. مرحوم مدرس با این فکر مبارزه می‌کرد. (گاهی یک شوخی، یک متلک، یک هو کردن اثرش از چند برهان بیشتر است.) گفته بود بسیار خوب، حالا ببینیم چی می‌‏شِد! (به قول خودش؛ اصفهانی بود)، چه از آب در می‌آید! رو کرده بود به رئیس مجلس و گفته بود آقای رئیس مجلس! اسم من حسنِس، اسم جنابعالی هم حسینِس، حالا این اسمها را می‌خواهند تبدیل کنند به فارسی، پس من می‌شوم «نیک»، حسین هم که تصغیر حسن است می‌شود نیکچه، پس بعد از این من نیکم شما نیکچه، مثل دیگ، دیگچه؛ یک چند تا از اینها را با همدیگر جور کرد، مجلس خندید، لایحه به همین [شوخی] از بین رفت. استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج 6، ص195 https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم عجل لولیک الفرج ولَكُم نِصفُ ما تَرَكَ أزواجُكُم إن لَم يَكُن لَهُنَّ وَلَدٌ فَإن كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمّا تَرَكنَ مِن بَعدِ وصِيَّةٍ يوصينَ بِها أو دَينٍ ولَهُنَّ الرُّبُعُ مِمّا تَرَكتُم إن لَم يَكُن لَكُم ولَدٌ فَإن كانَ لَكُم وَلَدٌ فَلَهُنَّ... (12) اين آيه در ادامه آيه قبل، سهام ارث برخي ديگر از وارثان را بيان مي كند. همسر، مرد يا زن، با همه طبقات ارث همراه مي شود. خداوند سبحان خطاب به مردان مي فرمايد: اگر همسرتان مُرد و فرزند نداشت ـ هرچند از شوهر ديگر ـ شما نيمي از اموال او را ارث مي بريد و چنانچه فرزند داشته باشد ـ هرچند از شوهر ديگر ـ يك چهارم ميراث از آنِ شماست: (ولَكُم نِصفُ ما تَرَكَ أزواجُكُم إن لَم يَكُن لَهُنَّ وَلَدٌ فَإن كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمّا تَرَكن).[1] قرآن كريم كه سراسر با ادب و حيا و عفت همراه است و بدين سبب زنان را كمتر مخاطب ساخته و از آنان با ضمير مغايب ياد مي كند تا افزون بر حفظ حيا، عفت و حجاب، ادب و شيوه محاوره و سخن گفتن با آن ها را نيز به ما بياموزد، در اينجا نيز درباره زنان با كنايه و غير مستقيم ياد كرده و خطاب به مردان مي فرمايد: و اگر شما مرديد و فرزند نداشتيد ـ هرچند از زن ديگر ـ به همسر [دائمي] شما يك چهارم ميراث مي رسد و چنانچه فرزند داشته باشيد ـ هرچند از زن ديگر ـ همسر شما يك هشتم اموال را مي برد: (ولَهُنَّ الرُّبُعُ مِمّا تَرَكتُم إن لَم يَكُن لَكُم ولَدٌ فَإن كانَ لَكُم وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمّا تَرَكتُم). اگر زنان ميت متعدد باشند، همان يك چهارم يا يك هشتم بين آن ها قسمت مي شود. مقصود از (وَلَد) در اين آيه، اعم از باواسطه و بي واسطه است، بنابراين، اگر كسي بميرد و نوه داشته باشد، هر يك از زن و شوهر نصيب ناقص خود را مي برد نه سهم كامل را. البته مراد از (وَلَد) فرزندي است كه از =========== [1]ـ فصيح آن است كه به هر يك از زن و مرد «زوج» گفته شود و تعبير به «أزواج» در مورد زنان در اين آيه نيز از همين روست. ارث ممنوع نباشد. سهام ياد شده، هم در مورد شوهر و هم در مورد زن، بعد از عمل به وصيت و اداي ديون ميت قسمت مي شود: (... مِن بَعدِ وصِيَّةٍ يوصينَ بِها أو دَينٍ... مِن بَعدِ وصِيَّةٍ توصونَ بِها أو دَين). اين قيد ( (مِن بَعدِ وصِيَّة... ) ) متعلق به هر دو قسم ارث شوهر و زن است. اگر ميت، خواه مرد يا زن، پدر و مادر و فرزند نداشته باشد، يعني وارثي از طبقه اول ندارد؛ اما برادر و خواهر مادري دارد و از اين جهت ـ يا در حالي كه ـ كلاله[1] است مورّث است و آنان از او ارث مي برند، اگر تنها يك برادر يا يك خواهر دارد ـ هر يك كه باشد ـ يك ششم ميراث از آن اوست و اگر بيش از يكي بودند، خواه همه آن ها برادر باشند يا خواهر يا برخي برادر و بعضي خواهر، در يك سوم ميراث به طور مساوي شريك اند و يك سوم ميراث بين آنان قسمت مي شود و بين مرد و زن فرقي نيست: (وإن كانَ رَجُلٌ يورَثُ كَلالَةً أوِ امرَأةٌ ولَهُ أخٌ أو اُختٌ فَلِكُلِّ واحِد مِنهُمَا السُّدُسُ فَإن كَانوا أكثَرَ مِن ذلِكَ فَهُم شُرَكاءُ فِي الثّلُث).[2] =========== [1]ـ به بستگان پدر و مادري يا پدري فقط يا مادري فقط، يعني به برادرها و خواهرهاي ميت، «كلاله» گويند، و چون اين نسبتْ طرفيني است، قهراً هم برادران و خواهران ميت كلاله اويند و هم ميت كلاله آن هاست. به ديگر سخن، هم ميت ـ كه مورّث و موروثٌ منه است ـ كلاله وارث است و هم وارث كلاله متوفّا. البته در اين آيه مقصود از «كلاله»، ميت است، زيرا والد و وَلَد نداشتن وي معتبر است؛ نه كلاله اي كه وارث است، زيرا در كلاله به معناي وارث، فرزند نداشتن معتبر نيست. گفتني است كه كلاله بر مفرد و تثنيه و جمع اطلاق مي شود. [2]ـ در اين جمله: 1. كَلالَة حال يا خبر است. 2. كلمه امرَاَة به رَجُل عطف شده و ضمير در لَه‌ي به اعتبار كلمه رَجُل مذكر آمده است. 3. عبارت لَهُ اَخٌ اَو اُخت سرفصلي جداست و قيد توضيحي براي كَلالَة نيست. 4. تنوين در كلمه اَخ و اُخت تنوين وحدت است. به تصريح روايات اهل بيت(عليهم‌السلام)، در آيه مورد بحث فقط كلاله مادري مراد است و در آيه پاياني سوره «نساء» كلاله پدري و مادري و پدري فقط. همچون موارد گذشته، برادر و خواهر ميت نيز پس از اداي ديون و انجام وصيت ميت، از ميراث بهره مند مي شوند: (... مِن بَعدِ وصِيَّةٍ يوصي بِها أو دَينٍ غَيرَ مُضارّ). قيد (غَيرَ مُضارّ) متعلق به هر دو عنوان «وصيت» و «دين» است. دين آنجا كه اعتراف به آن زيانبار باشد، زيرا يا اصلاً ديني در بين نبوده يا به مقدار اعتراف شده نبوده است، چنين دين اعترافي، مضرّ به حال وارث است، همان گونه كه وصيت به بيش از ثلث يا اقرار دروغ بر بدهكاري به ديگران در وصيت نامه براي محروم كردن ورثه از حقشان، وصيت مضار است و در بيش از يك ادامه دارد👇
سوم مال نافذ نيست. سرّ قيد (غَيرَ مُضارّ) در اينجا آن است كه معمولاً هنگامي كه شخص در طبقه اول وارث ندارد و با طبقه دوم و سوم رابطه حسنه ندارد، همه اموالش را به نفع مؤسسات خيريه وصيت مي كند كه البته در بيش از ثلث بدون امضاي وارث نافذ نيست؛ مگر آنجا كه متوفّا فاقد وارث باشد و وارث بودن امامْ مانع از چنين وصيتي نيست. احكام تقسيم ارث نسبي و سببي، وصيت الهي است: (وصِيَّةً مِنَ الله)، چنان كه فريضه اي خدايي است: (فَريضَةً مِنَ الله).[1] كلمه (وصِيَّة) با شواهد قرآني بر وجوب رعايت سهام ارث دلالت دارد. تعبير به (واللهُ عَليمٌ حَليم) تهديد را به همراه دارد، زيرا عنوان «حلم» غير از عنوان عفو و مغفرت است، بلكه نشان تعقيب به موقع و تنبيه در فرصت مناسب است كه با إخلال در حكم ايجابي خداوند هماهنگ است. =========== [1]ـ سوره نساء، آيه 11. تسنيم ج 17 صص 567 تا 569 https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
ذکری [ذِکْرا خونده می‌شود] «ذکری» به معنای فراوان یاد کردن [است] و از واژه‌ی «ذکر» رساتر و گویاتر است. تسنیم 61/28 https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
خدا قبل از خلقت چه کار می‌کرد؟ اوایل دهه شصت چند نفر در حیاط قدیم حوزه علمیه امام خمینی بجنورد بودیم اذان نماز عصر اهل سنت از مسجد روبه‌روی حوزه به گوش رسید یکی از حوزوی‌ها عبارتی مبنی بر تقبیح چنین اذانی در این وقت گفت، حوزوی دیگری که از اولی کم‌سن‌تر بود گفت چرا کار آنان را اشتباه می‌دانی؟ اولی گفت تاریخ چنین می‌گوید. دومی گفت اگر تاریخ خوانده‌ای بگو خدا قبل از خلقت چه کار می‌کرد؟ اولی نتوانست از عهده‌ی جواب بر بیاد. در این گیر و دار، حوزوی دیگری از طبقه دوم به حیاط آمده و قصد خروج از حوزه را داشت که آن اولی گفت آقای... بیایید ببینید این شاگردتان چه می‌گوید. سومی گفت مگر چه می‌گوید؟ اولی گفت می‌گوید خدا قبل از خلقت چه کار می‌کرد؟ سومی که در دبیرستان ما (دبیرستان عارف بجنوردی) هم تدریس داشت، خیلی راحت گفت این که کاری ندارد. به او بگو مشغول خلقت تو بود. این را گفت و رفت. اسم سه بزرگوار هم یادم مانده اما اعلام نمی‌کنم. https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
به مناسبت سال‌روز شهادت امام هادی عليه السلام، این مطلب از استاد شهید تقدیم می‌گردد: در تحف‏‌العقول‏ نقل می‌کند که مردی به نام حسن بن مسعود گفت: «دَخَلْتُ عَلی‏ ابِی‌‏الْحَسَنِ عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ وَ قَدْ نُکبَتْ اصْبَعی» من بر امام هادی علیه السلام وارد شدم در حالی که انگشتم زخم و مجروح شده بود، یعنی آفت دیده بود. «وَ تَلَقّانی راکبٌ وَ صَدَمَ کتْفی» بین راه، در حالی که ناراحتی انگشتم را می‌کشیدم یک سواره‌‏ای به من تنه زد به طوری که کتف من مجروح شد «وَ دَخَلْتُ فی زَحْمةٍ» با هزار زحمت داخل شدم. فَخَرَّقوا عَلَی بَعضَ ثِیابی (روز ازدحام بوده است) وقتی وارد شدم جمعیت خیلی زیاد بود، قسمتهایی از لباس من هم پاره شد. به این حال من بر امام هادی علیه السلام وارد شدم. تا وارد شدم گفتم: کفانِی اللهُ شَرَّک مِنْ یوْمٍ چه روز شومی بودی تو امروز! ببین انگشت من این جور شد، شانه من این طور شد و لباسم چنین شد؛ امروز برای من چه روز بد یمنی بود! فَما اشْامَک! ای روز چه روز بدی بودی تو! فَقالَ لی ابُوالْحَسَنِ: یا حَسَنُ! هذا وَ انْتَ تَغْشانا؟! حسن بن مسعود! تو از این طرف این حرف را می‌‏زنی از آن طرف به خانه ما می‌آیی؟! ببینید تعبیر چقدر رسا و عالی است! تو به خانه ما می‌آیی و چنین حرفی را می‏‌زنی؟! مثل اینکه در خانه امام بیاید و مثلاً- العیاذ بالله- علی بن ابی‏طالب را سبّ کند یا انکار نبوت پیغمبر و یا انکار توحید را بکند. تَرْمی بِذَنْبِک مَنْ لا ذَنْبَ لَهُ‏ گناه خودت را به گردن آن کسی می‌گذاری که گناهی ندارد؟! به گردن روز و یوم می‌گذاری؟! (عرض کردم دفاع از سیزده و دفاع از روز؛ ببینید این جور دفاع می‌کنند.) قال الْحَسَنُ: فَاثابَ الَی عَقْلی. حسن بن مسعود گفت: با این حرف امام، مثل اینکه عقل من قبلاً از سرم پریده بود باز آمد. وَ تَبَینْتُ خَطَأی فهمیدم اشتباه کرده‌ام. فَقُلْتُ: مَوْلای اسْتَغْفِرُ اللهَ. آقایم! من از این گناهی که مرتکب شدم استغفار می‌کنم. فَقالَ: یا حَسَنُ! ما ذَنْبُ الْایامِ حَتّی‏ صِرْتُمْ‏ تَتَشَأَّمونَ بِها اذا جوزیتُمْ بِاعْمالِکمْ فیها. حسن! پس از آنکه شما می‌بینید بشر جز نتیجه اعمال خودش نیست پس گناه ایام و روزها چیست؟! دوشنبه و چهارشنبه چه گناهی دارد؟! 13 و 15 چه گناهی دارد؟ این شعر که: هفت روز نحس باشد در مهیب‏ زان حذر کن تا نیابی هیچ رنج‏ سه و پنج و سیزده با شانزده‏ بیست و یک با بیست و چهار و بیست و پنج‏ یعنی چه؟! فَما ذَنْبُ الْایام؟! قالَ الْحَسَنُ: انَا اسْتَغْفِرُ اللهَ ابَداً وَ هِی تَوْبَتی آقاجان! استغفار می‌کنم و توبه من همین باشد که در حضور شما توبه کردم. قالَ: وَاللهِ ماینْفَعُکمْ وَلکنَّ اللهَ یعاقِبُکمْ بِذَمِّها عَلی‏ ما لا ذَمَّ عَلَیها فیهِ‏ به خدا قسم که این حرف‌ها که ایام را گنهکار بدانید و برای آنها شئامت و نحوست قائل شوید، نه تنها فایده‌ای به حالتان ندارد، بلکه خداوند شما را معاقب خواهد کرد، خدا علیه شما اعلام جرم خواهد کرد که چرا مخلوق بی‏گناه مرا مجرم دانستید؟ من این روزگار را بی‏‌گناه دانستم. ای کسی که می‌گویی «فلک کج رفتار» تو گنهکاری، بنده بی‏گناه خدا را مجرم می‏‌دانی. ای کسی که می‌گویی «چرخ کج‏‌مدار» روی این منطق، تو آدم گنهکاری هستی؛ خدا در قیامت می‌آید از تو سؤال می‌کند، می‌گوید بگو این موجوداتی که در مدارهای خودشان حرکت می‌کردند کدام یک از آنها از مسیر خودشان منحرف شدند که انحراف آنها از مسیرشان سبب نکبت و بدبختی تو شد؟! أَ ماعَلِمْتَ یا حَسَنُ؟ [آیا دانستی حسن؟] اصل کلی: بشر باید بداند که خدا پاداش و کیفر را روی یک حساب معین می‌دهد؛ بر حساب اعمال و افکار و عقاید بشر می‌دهد، بر اثر اخلاق نیک یا بد بشر می‌دهد. استاد مطهری، پانزده گفتار، ص152 تا 154 https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
توضیح آیات 7 تا 9 سوره‌ی بقره. 15 دی 1403.