محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
#معرفی شهید نام و نام خانوادگی: مرتضی(ابو علی) عطایی نام پدر: حیدر تاریخ تولد : 1355/12/04 محل تولد
.
بهش گفتـم:
راضیام شهید بشی! ولی الان نه!
تو هنوز جـوونی . .
تو جـواب بهم گفـت:
لذتی که علی اکبر از شهادت بُرد
حبیب ابن مظاهر نبرد!🌿
به روایت همسر شهید
#شهیدمحمدحسینمحمدخانی
#شهیدانہ
#خاطره
🧡همسر داداش محسن:
چند وقتی بود علی هی پا میشد و محکم میوفتاد رو زمین نگرانش شده بودم گفتم فردا باید ببرمش دکتر
شب خواب آقا محسن رو دیدم گفت:علی چیزیش نیست نمیخواد ببریش دکتر
فقط چند روزیه من رو میبینه میخواد بغلم کنه میوفته زمین💔😭
#شهید_محسن_حججی
#داداش_محسن
#خاطره
#شهیدانہ
یادتباشدشھیداسمنیسترسماست.
شھیدڪهعڪسنیستکہاگرازدیواراتاقت
برداشتےفراموشبشودشھیدمسیراست
راھستمرامستشھیدامتحان پسدادھاست
شھیدراهیستبسوےخدا !(: 💔
#شهیدانه
#خاطره
#شهید_محسن_حججی
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
_
#خاطره...
🔸بعضی وقتها چای یا شکلات تعارفش میکردم، میگفت: میل ندارم،یادم می افتاد که امروز دوشنبہ است یا پنجشنبه، اغلب این دو روز را روزه می گرفت
چشـم هایـش نافـذ و پـرنور بود ،همہ گردان میدانستند محسن اهـل نمـاز و گـریـههای شبـانـه اسـت..
#شهید_محسن_حججی🌷
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#سَــلامبرشُهدا
#یادشهداصلوات
#شهیدیکهاهلبیتبراشیههفتهعزاداربودن😳😳👇
یه بنده خدایی میگفت : یه شوهرخاله داشتم مغازه ی خوار و بار داشت خیلی به شهدای مدافع حرم گیر میداد ...😞
همش میگفت رفتن بجنگن واسه بشار اسد و سوریه آباد بشه😒 و به ریش ما بخندن و ... خیلی گیر میداد به مدافعان حرم گاهی وقتا هم میگفت اینا واسه پول میرن ☹️خلاصه هرجا که نشست و برخواست داشت پشت شهدای مدافع حرم بد میگفت تا اینکه خبر شهادت💔 شهید محسن حججی خبرساز شد و همه جا پر شد از عکس و اسم مبارک این شهید👌 شبی که خبر شهادت #شهید_حججی رو آوردن خاله اینا مهمون ما بودن شوهرخاله ی منم طبق معمول میگفت واسه پول رفته و کلی حرفای بد و بیراه😐ما خیلی دلگیر میشدیم مخصوصا از حرفایی که در مورد #شهید_حججی گفت بغض گلومو فشار میداد😢 و اما هرچی بهش میگفتیم اشتباه میکنی گوشش بدهکار نبود اخرشم عصبی شد و از خونمون به حالت قهر رفت😞یه هفته بعد از جلو مغازش که رد میشدم چشمام گرد شد😳😳 چی میدیدم اصلا برام قابل باور نبود . یه عکس بزرگ از #شهیدحججی داخل مغازش بود همون عکسی که شهید دست به سینه ایستاده باورتون نمیشه چشمام داشت از حدقه درمیومد رفتم توی مغازه احوالپرسی کردم یهو دیدم زارزار گریه کرد😭. گفتم : چی شده چه خبره این عکس شهید این رفتارای شما😕شوهرخالم گفت : روم نمیشه حرف بزنم کلی اصرار کردم آخرش با خجالت گفت : اون شبی که از خونتون با قهر اومدم بیرون رفتم خونه ، شبش خواب دیدم روی یه تخت دراز کشیدم یه آقایی اومد خونمون کنار تختم نشست☺️ به اون زیبایی کسی رو توی عمرم ندیده بودم ، هرکاری کردم نتونستم بلند بشم، توی عالم رویا بهم الهام شد که ایشون قمر بنی هاشم #حضرت_ابوالفضل علیه السلام هستن😭سلام دادم به آقا،آقا جواب سلاممو دادن و روشونو برگردوندن 😭گفتم آقا چه غلطی کردم من، چه خطای بزرگی از من سر زده😭آقا با حالت غضب و ناراحتی فرمودند : آقای فلانی ما یک هفته هست که برای شهید محسن عزاداریم تو میای به شهید ما توهین میکنی ؟ 😭😭یهو از خواب پریدم تمام بدنم خیس عرق بود ولی میلرزیدم 😞متوجه شدم چه غلطی ازم سر زده شروع کردم توبه کردن و استغاثه توروخدا گول حرفای بیگانگان رو نخورید به خدا شهدا راهشون از اهل بیت جدا نیست😔 تموم بدنم میلرزید و صدای گریه هامون فضای مغازشو پر کرده بود 😭😭بمیرم برای غربت و عزتت محسن جان حالا میفهمم چرا رهبرم گفت حجت بر همگان شدی 😔😭💔
روحت شاد و یادت گرامی
#خاطره
#شهیدانہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@Mohsendelha1370
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
11.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطره✨
|قصهیشهادت|
🎥 یکی از کسانی که مُسبب اصلیِ شهادتِ شهید آرمان بوده ، موبایلشو از جیبِ شهید در میاره
میزنه رو قسمتِ فیلمبرداری ؛
اعلام میکنه ....
_بهروایتازرفیقِشهید
#شهید_آرمان_علی_وردی
17.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙 داستان عجیب دیدن خواب شهید حججی
✨ روایت داستان تحول با دیدن تصویر #شهیدحججی_در_اسارت
#شهید_محسن_حججی
#داداش_محسن
#خاطره
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』
یکبارقراربودبابچههابرویمموجهایآبیِ
نجفآباد
سانساستخرازهشتشبشروعمیشد
تادوازده
محسنبهبچههایگروهپیامدادکه:
نمازوچکارکنیم؟ساعتهشتونیماذانه..
جوابدادمتوبیا،بالاخرهیهکاریشمیکنیم
گفتشرمندهمننمازمرومیخونمبعدمیام
گفتمهمهبایدسرساعتهفتونیمجلویاستخر
باشناگهدیراومدیبایدهمهروبستنیبدی!
قبولکرد؛نمازشراخواندوبعدهمبهعنوان
جریمههمهرابستنیداد..
#خاطره
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』
#خاطره...
🔸بعضی وقتها چای یا شکلات تعارفش میکردم، میگفت: میل ندارم،یادم می افتاد که امروز دوشنبہ است یا پنجشنبه، اغلب این دو روز را روزه می گرفت
چشـم هایـش نافـذ و پـرنور بود ،همہ گردان میدانستند محسن اهـل نمـاز و گـریـههای شبـانـه اسـت..
#شهیدمحسنحججی🌷
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#سَــلامبرشُهدا
#یادشهداصلوات
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』
#سی_ویکمین_روزچله
#زیارت_آل_یاسین
به نیابت از شهید روح الله عجمیان و شهید حججی ❤️
🌷خواهر محترم شهیدعجیمان عزیز:
روح الله می خواست برای شهادت تا دوردست ها برود؛ تا سوریه تا سیستان؛
اما نمی دانست که میتواند در نزدیکی خانه اش هم شهادت رو ملاقات کند. 🌷
#خاطره✨
#شهید_سید_روح_الله_عجمیان🌷
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』
شب اعزا۾ زود رفت خوابید.
می ترسید صبح خواب بماند .به مامانم سپردہ بود زنگ بزند
ساعت کوک کرد، به من ھم سفارش کرد که بیدارش کنم .
طاقتم طاق شد زدم به سیم آخر !…
کوم ساعت ڕا برداشتم
موبایلش را از تنظیم زنگ خارج کردم، باتری تمام ساعت ھای خانه را در آوردم .
می خواستم جا بماند…
حدود ساعت سه خوابم برد
به این امید که از خواب بیدار شد۾ کار از کار گذشته باشد .
موقع نماز صبح از خواب پرید ، نقشہ ھایم نقشه بر آب شد .
خوشحال بود و من ناراحت
لباش هایش را اتو زدم و پوشید و رفتیم خانه مامانم .
مامانم ناراحت بود، پدرم توۍ خودش بود .
همہ دمغ بودیم ؛ ولی محسن بر عکس ھمه ،ھمه شادو شنگول بود
توۍ این حاݪ شلم شوربای ماجوک می گفت
می خواستم لهش کنم .
زود ازش خداحافظی کردم و رفتم تو اتاقم
من ماندم و عکس ھای محسن …
مثل افسردہ ھا گوشه اۍ دراز کشیدم
فقط به عکسش که روؠ صفه گوشی ام بود نگاہ می کردم
تا صفحه خاموش میشد دوبارہ روشن می کردم .
روز ھاۍ سختی بود…💔
(راوی : ھمسر شہید)
#خاطره
#تولدتمبارکداداشمحسن
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』