🧡همسر داداش محسن:
چند وقتی بود علی هی پا میشد و محکم میوفتاد رو زمین نگرانش شده بودم گفتم فردا باید ببرمش دکتر
شب خواب آقا محسن رو دیدم گفت:علی چیزیش نیست نمیخواد ببریش دکتر
فقط چند روزیه من رو میبینه میخواد بغلم کنه میوفته زمین💔😭
#شهید_محسن_حججی
#داداش_محسن
#خاطره
#شهیدانہ
یادتباشدشھیداسمنیسترسماست.
شھیدڪهعڪسنیستکہاگرازدیواراتاقت
برداشتےفراموشبشودشھیدمسیراست
راھستمرامستشھیدامتحان پسدادھاست
شھیدراهیستبسوےخدا !(: 💔
#شهیدانه
#خاطره
#شهید_محسن_حججی
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
_
#خاطره...
🔸بعضی وقتها چای یا شکلات تعارفش میکردم، میگفت: میل ندارم،یادم می افتاد که امروز دوشنبہ است یا پنجشنبه، اغلب این دو روز را روزه می گرفت
چشـم هایـش نافـذ و پـرنور بود ،همہ گردان میدانستند محسن اهـل نمـاز و گـریـههای شبـانـه اسـت..
#شهید_محسن_حججی🌷
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#سَــلامبرشُهدا
#یادشهداصلوات
#شهیدیکهاهلبیتبراشیههفتهعزاداربودن😳😳👇
یه بنده خدایی میگفت : یه شوهرخاله داشتم مغازه ی خوار و بار داشت خیلی به شهدای مدافع حرم گیر میداد ...😞
همش میگفت رفتن بجنگن واسه بشار اسد و سوریه آباد بشه😒 و به ریش ما بخندن و ... خیلی گیر میداد به مدافعان حرم گاهی وقتا هم میگفت اینا واسه پول میرن ☹️خلاصه هرجا که نشست و برخواست داشت پشت شهدای مدافع حرم بد میگفت تا اینکه خبر شهادت💔 شهید محسن حججی خبرساز شد و همه جا پر شد از عکس و اسم مبارک این شهید👌 شبی که خبر شهادت #شهید_حججی رو آوردن خاله اینا مهمون ما بودن شوهرخاله ی منم طبق معمول میگفت واسه پول رفته و کلی حرفای بد و بیراه😐ما خیلی دلگیر میشدیم مخصوصا از حرفایی که در مورد #شهید_حججی گفت بغض گلومو فشار میداد😢 و اما هرچی بهش میگفتیم اشتباه میکنی گوشش بدهکار نبود اخرشم عصبی شد و از خونمون به حالت قهر رفت😞یه هفته بعد از جلو مغازش که رد میشدم چشمام گرد شد😳😳 چی میدیدم اصلا برام قابل باور نبود . یه عکس بزرگ از #شهیدحججی داخل مغازش بود همون عکسی که شهید دست به سینه ایستاده باورتون نمیشه چشمام داشت از حدقه درمیومد رفتم توی مغازه احوالپرسی کردم یهو دیدم زارزار گریه کرد😭. گفتم : چی شده چه خبره این عکس شهید این رفتارای شما😕شوهرخالم گفت : روم نمیشه حرف بزنم کلی اصرار کردم آخرش با خجالت گفت : اون شبی که از خونتون با قهر اومدم بیرون رفتم خونه ، شبش خواب دیدم روی یه تخت دراز کشیدم یه آقایی اومد خونمون کنار تختم نشست☺️ به اون زیبایی کسی رو توی عمرم ندیده بودم ، هرکاری کردم نتونستم بلند بشم، توی عالم رویا بهم الهام شد که ایشون قمر بنی هاشم #حضرت_ابوالفضل علیه السلام هستن😭سلام دادم به آقا،آقا جواب سلاممو دادن و روشونو برگردوندن 😭گفتم آقا چه غلطی کردم من، چه خطای بزرگی از من سر زده😭آقا با حالت غضب و ناراحتی فرمودند : آقای فلانی ما یک هفته هست که برای شهید محسن عزاداریم تو میای به شهید ما توهین میکنی ؟ 😭😭یهو از خواب پریدم تمام بدنم خیس عرق بود ولی میلرزیدم 😞متوجه شدم چه غلطی ازم سر زده شروع کردم توبه کردن و استغاثه توروخدا گول حرفای بیگانگان رو نخورید به خدا شهدا راهشون از اهل بیت جدا نیست😔 تموم بدنم میلرزید و صدای گریه هامون فضای مغازشو پر کرده بود 😭😭بمیرم برای غربت و عزتت محسن جان حالا میفهمم چرا رهبرم گفت حجت بر همگان شدی 😔😭💔
روحت شاد و یادت گرامی
#خاطره
#شهیدانہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@Mohsendelha1370
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
11.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطره✨
|قصهیشهادت|
🎥 یکی از کسانی که مُسبب اصلیِ شهادتِ شهید آرمان بوده ، موبایلشو از جیبِ شهید در میاره
میزنه رو قسمتِ فیلمبرداری ؛
اعلام میکنه ....
_بهروایتازرفیقِشهید
#شهید_آرمان_علی_وردی
17.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙 داستان عجیب دیدن خواب شهید حججی
✨ روایت داستان تحول با دیدن تصویر #شهیدحججی_در_اسارت
#شهید_محسن_حججی
#داداش_محسن
#خاطره
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』
یکبارقراربودبابچههابرویمموجهایآبیِ
نجفآباد
سانساستخرازهشتشبشروعمیشد
تادوازده
محسنبهبچههایگروهپیامدادکه:
نمازوچکارکنیم؟ساعتهشتونیماذانه..
جوابدادمتوبیا،بالاخرهیهکاریشمیکنیم
گفتشرمندهمننمازمرومیخونمبعدمیام
گفتمهمهبایدسرساعتهفتونیمجلویاستخر
باشناگهدیراومدیبایدهمهروبستنیبدی!
قبولکرد؛نمازشراخواندوبعدهمبهعنوان
جریمههمهرابستنیداد..
#خاطره
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』
#خاطره...
🔸بعضی وقتها چای یا شکلات تعارفش میکردم، میگفت: میل ندارم،یادم می افتاد که امروز دوشنبہ است یا پنجشنبه، اغلب این دو روز را روزه می گرفت
چشـم هایـش نافـذ و پـرنور بود ،همہ گردان میدانستند محسن اهـل نمـاز و گـریـههای شبـانـه اسـت..
#شهیدمحسنحججی🌷
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#سَــلامبرشُهدا
#یادشهداصلوات
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』
#سی_ویکمین_روزچله
#زیارت_آل_یاسین
به نیابت از شهید روح الله عجمیان و شهید حججی ❤️
🌷خواهر محترم شهیدعجیمان عزیز:
روح الله می خواست برای شهادت تا دوردست ها برود؛ تا سوریه تا سیستان؛
اما نمی دانست که میتواند در نزدیکی خانه اش هم شهادت رو ملاقات کند. 🌷
#خاطره✨
#شهید_سید_روح_الله_عجمیان🌷
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』
شب اعزا۾ زود رفت خوابید.
می ترسید صبح خواب بماند .به مامانم سپردہ بود زنگ بزند
ساعت کوک کرد، به من ھم سفارش کرد که بیدارش کنم .
طاقتم طاق شد زدم به سیم آخر !…
کوم ساعت ڕا برداشتم
موبایلش را از تنظیم زنگ خارج کردم، باتری تمام ساعت ھای خانه را در آوردم .
می خواستم جا بماند…
حدود ساعت سه خوابم برد
به این امید که از خواب بیدار شد۾ کار از کار گذشته باشد .
موقع نماز صبح از خواب پرید ، نقشہ ھایم نقشه بر آب شد .
خوشحال بود و من ناراحت
لباش هایش را اتو زدم و پوشید و رفتیم خانه مامانم .
مامانم ناراحت بود، پدرم توۍ خودش بود .
همہ دمغ بودیم ؛ ولی محسن بر عکس ھمه ،ھمه شادو شنگول بود
توۍ این حاݪ شلم شوربای ماجوک می گفت
می خواستم لهش کنم .
زود ازش خداحافظی کردم و رفتم تو اتاقم
من ماندم و عکس ھای محسن …
مثل افسردہ ھا گوشه اۍ دراز کشیدم
فقط به عکسش که روؠ صفه گوشی ام بود نگاہ می کردم
تا صفحه خاموش میشد دوبارہ روشن می کردم .
روز ھاۍ سختی بود…💔
(راوی : ھمسر شہید)
#خاطره
#تولدتمبارکداداشمحسن
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』
🕊🌹🌱
میخواست برود سر کار از پله های آپارتمان تندتند داشت پایین می آمد. آنقدر عجله داشت که پلهها را دوتا یکی رد میکرد.
جلوی در خانه که رسید، بهش سلام کردم.گفتم: «بابا آرومتر به موقع خودت رو به کشتن میدیها فوقش یه دقیقه دیرتر میرسی سرِ کارت.»
سریع نشست روی .موتورش آتیشش کرد و گفت: «علی آقا همین یه دقیقه به دقیقه ها شهادت آدم رو یه روز یه روز عقب میندازه.»
#خاطره
کـانـالرسمےشھیـدمحسنحججی🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @Mohsendelha1370 』
‹ 💚📓 ›
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
محسن به راحتی من و پسرش را رها کرد؛
زیرا خدا عشق اصلی او بود . .
همه از آن میزان عشقی که ما و
محسن را بهم وصل میکرد، خبر داشتند همه از این
عشق ما به هم حسادت میکردند، اما او همیشه به
من میگفت: «زهرا، شما در عشق من به خودت و پسرمان علی شکی ندارید . .» اما وقتی موضوع به بانوی
زینبۜ مربوط شود، من شما ، زهرا عزیزم را ترک میکنم و میروم . .♥🍂!
- 🎙راوی همسر بزرگوار شهید -
¦↫ #خاطره
𝒋𝒐𝒊𝒏❁⇣
‹ 🕊🗞 ➜ @Mohsendelha1370 ›