زخم هایت را نشانم بده .
تا بدانم چگونه باید دوستت بدارم ؛
تا یاد بگیرم چگونه نوازشت کنم !
عشق ، دکانی است
که مغازه دارش مرده است .
و تو غمناک ، تکه نانی برابر چشم او می دزدی .
من کودک این مغازه دارم .
- شمس لنگرودی
آبـےعزیزمن ؛
- بیمار ِ اتاق ۱ . با دستان زخمی و لرزانش کلید برق را فشرد . مهتابی نیم سوخته صدایی داد و خاموش شد
بیمار اتاق ۶ :
طعم خون درون دهانش را که چشید ، خندید :
از خودم از این تن متنفرم .
از حلق ماهی های تُنگ آب خوشی پایین نرفت !
بعد از تو اقیانوس هم تسکینِ ماهی ها نشد .
خوش به حال بوتهی یاسی که در ایوان توست !
می تواند هر زمان دلتنگ شد ؛ بویت کند .
هدایت شده از -بینـام:)
8.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میگن هر کاری رو با لذت انجام بدی ، پنج دقیقه به عمرت اضافه میشه
آیا تا به حال
کسی را در زندگی تان داشتهاید
که عکسش را باز کرده
و تا ریزریزترین جزئیات صورتش را
با دقت نگاه کنید ؟
- جمال ثریا