eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
106 دنبال‌کننده
498 عکس
615 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
07 - Man khodeh an 13.mp3
3.33M
01:05 🔰 مـَـن خُـودَمـ آنْ سیٖزدَهــــ۱۳ـــم 🎙 📖
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
01:05 🔰 مـَـن خُـودَمـ آنْ سیٖزدَهــــ۱۳ـــم 🎙 #محسن_چاووشی 📖 #شهریار
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز من بیچاره همان عاشق خونین جگرم [خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم] [منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم] پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم [هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود که به بازار تو کاری نگشود از هنرم] «سیزده را همه عالم به در امروز از شهر من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم» تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم [خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت شهریارا چه کنم لعلم و والا گهرم]
هدایت شده از سِدخارجی
13.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بابت هرچی دادی و ندیدیم شکرت...❤️ خدایا شکرت🤲🏻 قسمت چهارم @sedkhareji✔️
12.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آل عمران: قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزًا وَاذْكُر رَّبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَار (41)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کی فکرشو می‌کرد "ایناروس" این همه هنرمند باشه؟! 😂👌🏻 *با اون موهای چتریش 😬
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند دَردَم نهفته بِه ز طبیبانِ مدعی باشد که از خزانهٔ غیبم دوا کنند معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد هر کس حکایتی به تَصَّور چرا کنند؟ چون حُسنِ عاقبت نه به رندی و زاهدیست آن بِه که کارِ خود به عنایت رها کنند بی معرفت مباش که در من یزیدِ عشق اهلِ نظر معامله با آشنا کنند حالی درونِ پرده بسی فتنه می‌رود تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار صاحبدلان حکایتِ دل خوش ادا کنند مِی خور که صد گناه ز اغیار در حجاب بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند پیراهنی که آید از او بویِ یوسفم ترسم برادران غَیورش قَبا کنند بگذر به کویِ میکده تا زُمرِهٔ حضور اوقاتِ خود ز بهر تو صرفِ دعا کنند پنهان ز حاسدان به خودم خوان که مُنعِمان خیرِ نهان برایِ رضایِ خدا کنند حافظ دوامِ وصل میسر نمی‌شود شاهان کم التفات به حالِ گدا کنند
هدایت شده از سِدخارجی
17.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه پسرها نبودن چی می‌شد؟ روز پسر مبارک❤️ چند وقت پیش تصویب شد ده رجب که ولادت امام جواد(ع) هست رو روز پسر اعلام کنند، اما ظاهرا هنوز به صورت رسمی وارد تقویم نشده! ولی ما جشن می‌گیریم 😜 @sedkhareji ✔️
01. قرآن.mp3
6.71M
01:42 03:42 05:15 ﷽ الإنفطار: ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ﴾ إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ ﴿١﴾ وَإِذَا الْكَوَاكِبُ انْتَثَرَتْ ﴿٢﴾ وَإِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ ﴿٣﴾ وَإِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ ﴿٤﴾ عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ ﴿٥﴾ يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ ﴿٦﴾ الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ ﴿٧﴾ فِي أَيِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَكَّبَكَ ﴿٨﴾ كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ ﴿٩﴾ وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ ﴿١٠﴾ كِرَامًا كَاتِبِينَ ﴿١١﴾ يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ ﴿١٢﴾ إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ ﴿١٣﴾ وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ ﴿١٤﴾ يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ ﴿١٥﴾ وَمَا هُمْ عَنْهَا بِغَائِبِينَ ﴿١٦﴾ وَمَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ ﴿١٧﴾ ثُمَّ مَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ ﴿١٨﴾ يَوْمَ لَا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئًا وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ ﴿١٩﴾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
القارعة: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الْقَارِعَةُ (1) مَا الْقَارِعَةُ (2) وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْقَارِعَةُ (3)
یادداشت های جزیره‌ای: (جزیره‌ی ششم) مدام پیرامون موضوعات فکر می‌کنند و حرف می‌زنند. آن‌ها یا به «لباس من» یا به «کیف قشنگ امیرعلی» یا به موبایل «دایی» و یا به این که آن پفک را بخورند و خانه‌ی «خاله» بروند فکر می‌کنند. برای این‌هاست که گریه می‌کنند و برای این‌هاست که شاد می‌شوند. دوران کودکی من هم تفاوت چندانی نداشت: من هم دنبال این بودم هر طور شده، بیشتر شبیه «لیونل مسی» باشم و یا این که هر طور شده، پسرعمه‌هایم را در فوتبال رایانه‌ای در هم بکوبم. حوالی ، و های متفاوتی پیش آمد. انگار تا قبل از این، فقط می‌توانستم داستان جهان را با زاویه‌ی نگاه بکنم، امّا حالا می‌توانم هر وقت که بخواهم، داستان باشم. می‌توانم خودم را از بالا نگاه کنم. می‌توانم پیرامون قبل، اکنون و آینده سؤال بکنم، امّا تا قبل از این، چیزی جز «» را لمس نمی‌کردم. حالا می‌توانستم نه فقط پیرامون، امیرعلی و پسرعمه و خاله، بلکه پیرامون فکر کنم. حالا می‌توانستم درباره‌ی سؤال کنم. گویا من ساکن عمارتی بوده‌ام که به همه‌ی اتاق‌هایش دسترسی نداشته‌ام و حالا کلید سایر اتاق‌ها نیز به من داده شده است. با این که این بخشی از من خواستار پاسخ گفتن به این سؤال‌ها بود، من همچنان مشغول همان دغدغه‌های «ریز» خود بودم. انگار به آن دنیای قبلی خودم گرفته بودم: دنیایی که در آن، همه‌ی افکار و اندیشه‌ها به «من» بر می‌گشت. به این می‌اندیشیدم که دانشمند «شَوَم»، مشهورم «شوم»، بزرگ «شوم» و قلّه‌ی موفّقیت را فتح کنـ«م» و خوشبخت باشـ«م». رفته رفته سؤال‌ها طغیان کردند: آن‌ها دنیای من را به آتش کشیدند، می‌پرسیدند: چیست؟ چیست؟ کردن چیست؟ ارزش چیست؟ جریان زندگی به چه سمت و سویی می‌رود؟ آبشار زندگی از کدام ریشه جوشیده است؟ خلاصه، «» زمین خورد و «» بالا گرفت. دیگر نمی‌توانستم ادامه بدهم و دیگر به این فکر نمی‌کردم که از دوستان خود جا می‌مانم، چون می‌دانستم که آن‌ها هم مسیری را طی می‌کنند که آن را انتخاب نکرده‌اند. این مسیری بود که همه، به اسم این که «همه» آن را درست می‌دانند می‌روند. مسیری که انگار در آن، ثروت و شهرت و قدرت، مترادف معنای زندگی است... 👌🏻