بازی های رسوا کننده
یادم میآید پارسال «#مافیابازی» بدجور توی جان فامیلمان افتاده بود. چه خانهی فامیل مادریم میرفتیم و چه مهمان خانوادهی پدرم میشدیم، همواره بساط بازی پهن بود. مافیا هم بازی خاصی است که با دو سه نفر شکل نمیگیرد و باید دست کم یک تیم فوتبال دور هم جمع شوند؛ پس همین بود که مهمانیها همه #شلوغ بود.
ساعت ۹ شب دور هم جمع میشدیم و بعد از این که سلام و احوال پرسی فرمالیتهی خودمان را انجام میدادیم، سریعْ آن که از همه خورهتر بود با یک جملهی «آقا بیاید بازی رو شروع کنیم» حرفی را میزد که حرف دل همه بود. بعد هم بدون فوت وقت، کاغذهای از قبل نوشته شده را مهیا میکردند و یک نفر گرداننده میشد و بازی شکل میگرفت.
فکر کنم که شنیدهاید که میگویند «حاج آقا بالا رفتناش از منبر با خودش است و پایین آمدنش با خداست» امّا ماجرای این بازی هم همین طور بود. از همان ۹ شب تا نزدیک نماز صبح و حتی بعد از آن، مثل مستهای علاف و #بیکار بازی میکردیم و بازی میکردیم و بازی میکردیم.
من هم خیلی دوست داشتم و همین الان هم استخوانم درد میکند، چون مدتی است که بازی نکردهام، امّا بعد از آن که دو دست بازی میکردم، سرم درد میگرفت و میرفتم گرداننده میشدم. موقع بازی خیلی دقت میکردم و وقتی هم که مافیا از آب در میآمدم، #اضطراب زیادی را به خاطر #دروغگویی مفرط میکشیدم. خلاصه طاقتم طاق میشد و کم میآوردم.
بهتان توصیه میکنم که باری بیرون بازی بنشینید و هیچ گونه مشارکتی نداشته باشید. بعد بازی را به خوبی نگاه کنید. امّا اصلِ توجهتان را بگذارید برای وقتی که بازی به پایان میرسد: ملاحظه کنید که #آدمها چطور به سمت هم #حملهور میشوند! یکی دیگری را بابت حدس اشتباه ترور شخصیت میکند و آن یکی دیگر، به خاطر آن که یکی دو تا حدس درست زده، خودش را میکشد تا کمی هم که شده، مورد تمجید دیگران قرار بگیرد و بهش بگویند که «چه قدر باهوش است!»
وضعیت عجیبی است. یک بار همین کار را کردم و بیرون نشستم. دخترخالهی کوچولویم را هم روی پایم نشاندم و باهم بازی میکردیم. در همین حین، به فامیلهایمان که مشغول بازی بودند دقت میکردم. چشمتان روز بد نبیند: به محض این که گرداننده گفت فلان تیم برنده شد، آدمهای گنده از جا بلند شدند و به سمت هم یورش بردند و مشغول همین کارها شدند. دخترخالهی کوچولویم مات و مبهوت مانده بود. لحظهای برایم مرز بین مفهوم بچه و بزرگسال کدر شد.
دربارهی خودم چیزی نمیگویم، فقط خلاصه بگویم که من هم همین طور بودم، امّا این قدر «#این_طور_بودن» برایم زجر آور بود که تصمیم گرفتم هر طور شده «#طور_دیگری» شوم. اگر حالا بازی کنیم، انشاالله دیگر این طوری نخواهم بود.
گفتم: «مدتی است که بازی نکردهام» و شاید حدس بزنید که دلیل آن چه بوده است. وسط همین بگومگوها چند باری شد که #کدورت پیش آمد و صدایی بالا رفت و حرفهای بدی گفته میشد. حالا نمیگویم همه به همه و نمیخواهم آبروی خاندانمان را ببرم، امّا یک آدم هم که این طور باشد، برای متشنج کردن فضا کفایت میکند. اصلاً میدانید؟ همچین رفتاری هدف اولیهی دور هم جمع شدن و بازی را از بین میبرد.
خیلی شنیدهایم که میگویند «سفر» شخصیت آدمها را رو میکند. به موازات این که بدنمان روی تپهها و سرازیریها بالا و پایین میرود، «#خودمان» هم بالا و پایین میشویم و به مرور همین بالا و پایین شدنها، واقعیتهای نهفتهیمان را آشکار میکند. وقتی آدمها کنار هم باشند و چند صباحی توی حلق هم باشند، «#تعارض_منافع» کار خودش را میکند و نشان میدهد که کدام آدم خودخواه و سودجو و کدام آدم بیعقده و سالم است. در آبرو بر بودن سفر حرفی نیست.
حرفم این است که «بازی» هم خیلی «این طوری» است! شاید باورتان نشود، امّا خیلی از آدمها برایم توی «فوتسال» آخر هفتهها فرو ریختند! وقتی میبینی آدم جا افتادهای چطور سر پاس ندادن و سر یک خطای ساده، چطور قشقرق بپا میکند. مافیا هم همین طور است. آدمهای عقدهدار، آدمهای خشن، آدمهایی که تمام دنیایشان، همهی همهی آمالشان همین است که «دیگران دربارهی من چه فکر میکنند» را بیرون میکشد و رسوا میکند.
*بعد التحریر: چند روز پیش یک ویدئو از «الیور استون» نگاه میکردم که برای نویسندگان تازه کار هالیوودی صحبت میکرد. حرف جالبی زد که از همان روز ذهنم را مشغول کرده: «با خودتان خلوت کنید و ملاحظه کنید که خودتان از این فرصت زندگی چه میخواهید. بیخیال این شوید که آدمهای دیگر دنیا چه چیزی را موفقیت میپندارند. شما نیاز ندارید که توسط هیچ کس دیگری تأیید شوید.»
#مهدی_کرامتی 👌🏻
*اصل یادداشت را اینجا بخوانید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همین که ایشون فرمود... 🥲
هدایت شده از المرسلات
📌#پدری_حقیقی
📌#استاد_علی_فرحانی
💢ولادت امیرالمومنین و روز پدر را به محضر پدر حقیقی و استاد عزیزتر از جانمان تبریک عرض میکنیم و از خدای متعال طول عمر و سلامتی ایشان و توفیق بهره مندی کامل از محضرشان را مسئلت داریم.
💢بهترین جمله ای که میتوان در وصف استاد گفت:
💠هر چه گویم عشق را شرح و بیان
💠چون به عشق آیم خجل باشم از آن
✍️هیئت تحریریه المرسلات
#المرسلات #استاد_علی_فرحانی
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد
https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
منم همینطور...
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
منم همینطور...
منم همینطور...
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
منم همینطور...
منم همینطور...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی به عشق، قلب حرم اعتراف کرد
وقتی علی به خانه خود اعتکاف کرد
وقتی خدا جمال خودش را مطاف کرد
کعبه سه روز دور سر او طواف کرد
حاجی شده است کعبه و سنت شکسته است
با جامهی سیاه خود احرام بسته است
﷽
در رثای مبتلا شدن به تــَ..کـَ..ثّــُ..ر
┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄ما با #غربیها فرق داریم. صبر کنید، جدّی؛ فرق داریم. ما دنیا را در توافق، تلائم و همافزایی میبینیم. در یک کلام، #وحدت همهچیز ماست. هر چیزی، از جایی که هست شروع میشود و در انتها به #او ختم میشود؛ #من های متکثّر، تبدیل به #ما میشوند و در نهایت، همه او خواهند شد. وحدت، وحدت، وحدت. برای آنها امّا، همهچیز در تضادّ و تنافر و همنوعخواری است که رشد میکند. چیزهای مختلف با یکدیگر برخورد میکنند، همدیگر را میبلعند، از بین میروند و چیزهای مختلف –این بار جدید– به وجود میآیند. کثرت، کثرت، کثرت. #کثرت، همهچیز غرب است. غرب نماد کثرت روی زمین است. سرعت ریتم زندگی، توازن #انسانیّت در جامعه را به هم زده. تا حالا از یک اتوبوس در حال حرکت پیاده شدهاید؟ اوّلین قدمتان که به زمین میرسد، انگار چیزی شما را از پشت هُل میدهد –یا از جلو میکشد– و مجبورید آنقدر پا به پای این نیروی نامرئی بدوین که در نهایت، با صورت پخش زمین شوید –زمین خوردن حتمیست، شک نکنید. من خودم چند بار این #خریّت را مرتکب شدهام؛ بعد از هر بار امّا، دوباره آن کار را تکرار کردهام. حالْ میدهد. به این مدل از زندگی، #خو کردهام. سخت است که جدا شوم ازَش. بگذریم؛ حالِ زدن #حرفهای_نظری ندارم؛ شما هم حال شنیدن ندارید؛ گوشهایتان پُر است. #زندگیام دارد میرود، به #سرعت. بگذارید باهاش بروم تا جا نماندهام... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ #محمد_برهان
هدایت شده از «نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 بخشی از قطعه "The Meeting"
🎹 از #Sami_Yusuf
*کنسرت When Paths Meet، فستیوال هلند، آمستردام
#بیکلام
9.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کراش العالمین در جمع طرفداران تینیجر 😂😂😂