eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
109 دنبال‌کننده
498 عکس
615 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
Mohsen Chavoshi - Chang 128.mp3
4.76M
🔰 چَـن٘گْــ۔۔۔ 🎙 📖 بشکست اگر دل من به‌فدای چشم مستت سر خم مِیْ سلامت شِکَنَد اگر سبویی...
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
🔰 چَـن٘گْــ۔۔۔ 🎙 #محسن_چاووشی 📖 #فصیح_الزمان_رضوانی بشکست اگر دل من به‌فدای چشم مستت سر خم مِی
همه هست آرزویم که ببینم از تو روئی چه زیان ترا که من هم برسم به آرزوئی به کسی جمال خود را ننموده ای و بینم همه جا به هر زبانی بُوَد از تو گفتگوئی به ره تو بسکه نالم، زغم تو بسکه مویم شده ام زناله نائی، شده ام ز مویه موئی همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار موئی چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی؟ چه شود که کام جوید، زلب تو کام جوئی؟ شود اینکه از ترحم، دمی ای سحاب رحمت من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلوئی؟ *«بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خمّ می سلامت، شکند اگر سبویی» همه جا تفرج به چمن روند و صحرا تو قدم به چشم من نه، بنشین کنار جوئی ز چه شیخ پاکدامن سوی مسجدم بخواند رخ شیخ و سجده گاهی، سر ما و خاک کوئی
Molana_drSoroush 2. زهی باغ.mp3
5.32M
زهی باغ زهی باغ که بشکفت ز بالا زهی قدر و زهی بدر تبارک و تعالی زهی فر زهی نور زهی شر زهی شور زهی گوهر منثور زهی پشت و تولا زهی ملک زهی مال زهی قال زهی حال زهی پر و زهی بال بر افلاک تجلی چو جان سلسله‌ها را بدرد به حرونی چه ذاالنون چه مجنون چه لیلی و چه لیلا علم‌های الهی ز پس کوه برآمد چه سلطان و چه خاقان چه والی و چه والا چه پیش آمد جان را که پس انداخت جهان را بزن گردن آن را که بگوید که تسلا چو بی‌واسطه جبار بپرورد جهان را چه ناقوس چه ناموس چه اهلا و چه سهلا گر اجزای زمینی وگر روح امینی چو آن حال ببینی بگو جل جلالا گر افلاک نباشد به خدا باک نباشد دل غمناک نباشد مکن بانگ و علالا فروپوش فروپوش نه بخروش نه بفروش تویی باده مدهوش یکی لحظه بپالا تو کرباسی و قصار تو انگوری و عصار بپالا و بیفشار ولی دست میالا خمش باش خمش باش در این مجمع اوباش مگو فاش مگو فاش ز مولی و ز مولا
30.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 هَـ۔ـمْسـٰایـه... 🎙📖 همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد . وقتی انیس لحظه ی تنهایی ام توئی تنها دلیل این که من اینجایی ام توئی . هر شب دلم قدم به قدم می کشد مرا بی اختیار سمت حرم می کشد مرا . با شور شهر فاصله دارم کنار تو احساس وصل می کند آدم کنار تو . حالی نگفتنی به دلم دست می دهد در هر نماز مسجد اعظم کنار تو . با زمزم نگاه دمادم هزار شمع روشن کننند هاجر و مریم کنار تو . تا آسمان خویش مرا با خودت ببر از آفتاب رد شده شبنم کنار تو . در این حریم ، سینه زدن چیز دیگری ست خونین تر است ماه محرم کنار تو . ما در کنار صحن شما تربیت شدیم داریم افتخار که همشهری ات شدیم . ما با تو در پناه تو آرام می شویم وقتی که با ملائکه همگام می شویم . بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات مردان شهر نوکر و زن ها کنیزهات . زیباترین خاطره هامان نگفتنی ست تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست . باران میان مرمر آیینه دیدنی ست این صحنه در برابر آیینه دیدنی ست . مرغ خیال سمت حریمت پریده است یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است . خوشبخت قوم طایفه ، ما مردم قمیم جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم . اعجاز این ضریح که همواره بی حد است چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد ست . من روی حرف های خود اصرار می کنم در مثنوی و در غزل اقرار میکنم . ما در کنار دختر موسی نشسته ایم عمری ست محو او به تماشا نشسته ایم . اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست ما رو به روی پهنه ی دریا نشسته ایم . قم سال هاست با نفسش زنده مانده است باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم . بوی مدینه می وزد از شهر ما، بیا ما در جوار حضرت زهرا نشست ایم
Molana_drSoroush 1. ای شاد که هستیم اندر غم تو.mp3
2.94M
ای شاد که ما هستیم اندر غم تو جانا هم محرم عشق تو هم محرم تو جانا هم ناظر روی تو هم مست سبوی تو هم شسته به نظاره بر طارم تو جانا تو جان سلیمانی آرامگه جانی ای دیو و پری شیدا از خاتم تو جانا ای بیخودی جان‌ها در طلعت خوب تو ای روشنی دل‌ها اندر دم تو جانا در عشق تو خمارم در سر ز تو می دارم از حسن جمالات پرخرم تو جانا تو کعبه عشاقی شمس الحق تبریزی زمزم شکر آمیزد از زمزم تو جانا
همیشه مایه ی رنج و بلا برای منی از این قرار تو دل نیستی! بلای منی! صفا چگونه پذیرد میان ما ای دل که من اسیر تو هستم، تو مبتلای منی جدا مشو دمی از پیش دیده ام ای اشک که یادگار من از یار بی وفای منی غروب کرده مرا آفتاب عمر ای غم چه شد که باز تو چون سایه در قفای منی؟ چه وصف گویمت ای سرو بوستان کمال که سرفرازتر از نارسای منی جلی! چنان به تو بیگانه وار می‌نگرم که کس گمان نکند هرگز آشنای منی
Molana_drSoroush 4. درد مارا در جهان.mp3
3.87M
درد ما را در جهان درمان مبادا بی‌شما مرگ بادا بی‌شما و جان مبادا بی‌شما سینه‌های عاشقان جز از شما روشن مباد گلبن جان‌های ما خندان مبادا بی‌شما بشنو از ایمان که می‌گوید به آواز بلند با دو زلف کافرت کایمان مبادا بی‌شما عقل سلطان نهان و آسمان چون چتر او تاج و تخت و چتر این سلطان مبادا بی‌شما عشق را دیدم میان عاشقان ساقی شده جان ما را دیدن ایشان مبادا بی‌شما جان‌های مرده را ای چون دم عیسی شما ملک مصر و یوسف کنعان مبادا بی‌شما چون به نقد عشق شمس‌الدین تبریزی خوشم رخ چو زر کردم بگفتم کان مبادا بی‌شما
Molana_drSoroush 5. جمله یاران تو سنگند.mp3
7.67M
جمله ياران تو سنگند و توي مرجان چرا آسمان با جملگان جسمست و با تو جان چرا چون تو آيي جزو جزوم جمله دستک مي زنند چون تو رفتي جمله افتادند در افغان چرا با خيالت جزو جزوم مي شود خندان لبي مي شود با دشمن تو مو به مو دندان چرا بي خط و بي خال تو اين عقل امي مي‌بود چون ببيند آن خطت را مي شود خط خوان چرا تن همي گويد به جان پرهيز کن از عشق او جانْشْ مي گويد حذر از چشمه حيوان چرا روي تو پيغامبر خوبي و حسن ايزدست جان به تو ايمان نيارد با چنين برهان چرا کو يکي برهان که آن از روي تو روشنتر است کف نبرد کفرها زين يوسف کنعان چرا هر کجا تخمي بکاري آن برويد عاقبت برنرويد هيچ از شه دانه احسان چرا هر کجا ويران بود آن جا اميد گنج هست گنج حق را مي نجويي در دل ويران چرا بي ترازو هيچ بازاري نديدم در جهان جمله موزونند عالم نبودش ميزان چرا گيرم اين خربندگان خود بار سرگين مي کشند اين سواران باز مي مانند از ميدان چرا هر ترانه اولي دارد دلا و آخري بس کن آخر اين ترانه نيستش پايان چرا
وقتی که خواب نیست، ز رویا سخن مگو آنجا که آب نیست، ز دریا سخن مگو پاییزها، به دور و تسلسل رسیده اند از باغهای سبز شکوفا، سخن مگو دیری است دیده، غیر حقارت ندیده است بیهوده از شکوه تماشا، سخن مگو یاد از شراب ناب مکن! آتشم مزن! خشکیده بیخ تاک، حریفا!سخن مگو چون نیک بنگری، همه زو بیوفاتریم با من ز بی وفایی دنیا، سخن مگو آنجا که دست موسی و هارون به خون هم آغشته گشته، از ید بیضا، سخن مگو وقتی خدا، صلیب به دوش آمد و گذشت از وعده ی ظهور مسیحا، سخن مگو آری هنوز پاسخ ان پرسش بزرگ با شام آخر است و یهودا. سخن مگو! این، باغ مزدکی است، بهل باغ عیسوی! حرف از بشر بزن، ز چلیپا، سخن مگو ظلمت صریح با تو سخن گفت. پس تو هم از شب به استعاره و ایما، سخن مگو با آنکه بسته است به نابودی ات، کمر از مهر و آشتی و مدارا، سخن مگو خورشید ما به چوبه ی اعدام بسته است از صبح و آفتاب در این جا، سخن مگو
Mohammadreza Shajarian - Tasnife Delshodegan.mp3
4.86M
🔰 دِل‌٘شُـدِگـ۔ـٰانْ... 🎙 استاد 📖 فریدون مشیری ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم ما کشتهی آن مه رخ خورشید کلاهیم صد شور نهان با ما، تاب و تب جان با ما با ساز و نی، با جام می، با یاد وی جمع مستان غزل خوانیم همه مستان سراندازیم سراندازیم، سرافرازیم جز این هنر ندانیم، که هرچه می توانیم غم از دلها براندازیم ما از دو جهان، غیر تو ای عشق نخواهیم صد شور نهان با ما، تاب و تب جان با ما در این سر بی سامان، غمهای جهان با ما شوری دگر اندازیم، در میکدهی جان...
be-dar-negah-mikonam.mp3
1.11M
در این سرای بی‌کسی نشسته‌ ام به در نگاه میکنم دریچه آه می‌کشد تو از کدام راه می‌رسی خیال دیدنت چه دلپذیر بود جوانی‌ام در این امید پیر شد نیامدی و دیر شد…
Molana_drSoroush 6. تو مرا جان و جهانی.mp3
6.73M
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را ز همه خلق رمیدم ز همه بازرهیدم نه نهانم نه پدیدم چه کنم کون و مکان را ز وصال تو خمارم سر مخلوق ندارم چو تو را صید و شکارم چه کنم تیر و کمان را چو من اندر تک جویم چه روم آب چه جویم چه توان گفت چه گویم صفت این جوی روان را چو نهادم سر هستی چه کشم بار کهی را چو مرا گرگ شبان شد چه کشم ناز شبان را چه خوشی عشق چه مستی چو قدح بر کف دستی خنک آن جا که نشستی خنک آن دیده جان را ز تو هر ذره جهانی ز تو هر قطره چو جانی چو ز تو یافت نشانی چه کند نام و نشان را جهت گوهر فایق به تک بحر حقایق چو به سر باید رفتن چه کنم پای دوان را به سلاح احد تو ره ما را بزدی تو همه رختم ستدی تو چه دهم باج ستان را ز شعاع مه تابان ز خم طره پیچان دل من شد سبک ای جان بده آن رطل گران را منگر رنج و بلا را بنگر عشق و ولا را منگر جور و جفا را بنگر صد نگران را غم را لطف لقب کن ز غم و درد طرب کن هم از این خوب طلب کن فرج و امن و امان را بطلب امن و امان را بگزین گوشه گران را بشنو راه دهان را مگشا راه دهان را
هدایت شده از بیت‌ الغزل
آنقدَر حرف زیاد است ،خودم خسته شدم خوب شد حوصله‌ی پنجره از فولاد است @beytolghazal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰قطار قم مشهد 📖 باهمین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو! درحرم قطره قطره می‌افتاد آسمان روی آسمان بانو صورتم قطره قطره حس کرده ست چادرت خیس می‌شود اما به خدا گریه های من گاهی دست من نیست مهربان بانو گم شده خاطرات کودکی ام گریه‌گریه در ازدحام حرم باز هم آمدم که گم بشوم من همان کودکم همان، بانو باز هم مثل کودکی هر سو می‌دوم در رواق تو در تو دفترم دشت و واژه ها آهو...گفتم آهو و ناگهان بانو... شاعری در قطار قم - مشهد چای می خوردو زیر لب می گفت: شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران بانو شعر از دست واژه ها خسته است بغض راه گلوم را بسته است بغض یعنی که حرف هایم را از نگاهم خودت بخوان بانو این غزلْ گریه ها که می بینی آنِ شعر است، شعر آیینی زنده ام با همین جهان بینی، ای جهان من ای جهان بانو! کوچه در کوچه قم دیار من است شهر ایل من و تبار من است زادگاه من و مزار من است، مرگ یک روز بی گمان...
27.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 قطعهٔ «پَــــنـٰاھ...» 🗣 📖 شعر از: محمود حبیبی کسبی 🎼 آهنگساز: تویجان آتابای نیازی
هدایت شده از خلوتکده مستان
دیگران هم بوده‌اند ای دوست، در دیوان من زان میان، تنها تو امّا شعر نابی بوده‌ای http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40