eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
109 دنبال‌کننده
498 عکس
615 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از وحید یامین پور
بیش ازشانزده سال پیش در استودیوی رادیو جوان زمانی که مشغول تهیه برنامه بودم، ناگهان صدابردار قطعه‌ی «پائولا» از آثار تئودوراکیس را میان فواصل برنامه پخش کرد. از آن لحظه هیچگاه نتوانستم خود را از موسیقی ویرانگر تئودوراکیس رها کنم. موسیقی متن فیلم «حکومت نظامی» همان چیزی است که به تعبیر لانگ‌فلو «زبان جهانی بشر» است. روز گذشته، میکیس تئودوراکیس اسطوره موسیقی اعتراض و مقاومت درگذشت. تئودوراکیسِ چپ‌گرا سالها علیه امپریالیسم جنگید، محروم شد، تبعید شد و باز هم جنگید.(از جمله مبارزه او با امپریالیسم، ساختن قطعه‌ای به عنوان سرود ملی فلسطین است.) «حکومت نظامی»(با کارگردانی کوستا گاوراس،۱۹۷۲،شیلی) داستانی غم انگیز از ترور و کشتار آزادی خواهان اروگوئه به دست کسانی است که زیر نظر امریکایی‌ها آموزش دیده‌بودند. گفته می‌شود تعداد زیادی از بازیگران و دست اندرکاران فیلم حکومت نظامی بعد از روی کار آمدن ژنرال پینوشه، دیکتاتور شیلی، اعدام و یا شکنجه و تبعید شدند. 🚫اگر می‌خواستم برای رمان موسیقی متن انتخاب کنم، انتخاب من همین قطعه "پائولا" بود. دختر مبارزی که معشوقه تئودوراکیس بود و این ملودی بر روی جنازه او در سردخانه جوانه زده. پائولا هم یکی از هزاران قربانی کشتار پینوشه بود. https://www.instagram.com/tv/CTY8CDmijWw/?utm_medium=share_sheet
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ • عالم هِیٖچْکـٰاك یـــا عالم مُـرْتضیٰ؟! • () ، را از دیگر تِم‌های مشترک در آثار می‌داند. او و را به عنوان یکی از المان‌های مذهبی (فارغ از فارق‌های موجود بین مذاهب مختلف) در کارهای هیچکاک برمی‌شمارد. سپس به تحلیل مصداقی این پدیده در کارهای مختلف می‌پردازد و هر را از این زاویه توضیح می‌دهد. در همین حین، نکتۀ مهمّی را بیان می‌کند: «بهترین مردمان وقتی تصمیم می‌گیرند کنند، دیگر شنیدن پند و اندرز ندارند.» نباید از سینماگر توقّع داشت که بر روی پرده، درس اخلاق بدهد و نصیحت کند. ماهیّت و با پدیدۀ گِره خورده است؛ زدن حرف‌های بزرگ و بررّسی کلان‌ایده‌های بدون توجّه به ، نتیجه‌ای معکوس در پی دارد. از پسِ سرگرمی می‌آید و نه از پیش آن؛ ، ابتدا باید بهای سرگرم ساختن مخاطب را پرداخت کند و سپس ایدۀ اصلی خود را با بیان کند. در واقع: « چیزی است که خواه‌ناخواه با به وجود می‌آید، امّا غایت آن نیست. نوعی بی‌خودی ویا غفلت از خویشتن است که لزوماً مذموم نیست. اوّلین شرط تحقّق است و نقض غرض است اینکه ما را بخواهیم، امّا با این شرط که تماشاگر در فضای مستغرق نشود. اصلاً سینما برای این ، بی‌خودی و غفلت از خویشتن به وجود آمده است، اگرچه که تجربه نشان داده این می‌تواند نوعی و یا روحانی نیز باشد.» به نظر آوینی، وظیفۀ سینما آن است که: «این فرصت [فرصتِ زندگی کردن در ] را در اختیار تماشاگر قرار دهد؛ فرصت دیگر و تجربۀ زندگی در قالب‌هایی دیگر را.» م.بُـــرهان ۱۴۰۱/۱۲/۱۵ ... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ • عالم هِیٖچْکـٰاك یـــا عالم مُـرْتض
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ • عالم هِیٖچْکـٰاك یـــا عالم مُـرْتضیٰ؟! • ( []) ، «» را به نحوی غیر هیچکاکی‌ترین اثر قلمداد می‌کند و به کسانی که طناب را بهترین اثر می‌دانند می‌گوید که توقّع بی‌جایی از سینما دارند؛ زیرا مدیومی است که لوازم خاصّ خودش را دارد و از این جهت، نه با و نه با قابل مقایسه نیست. او دو فیلم و «» را با یکدیگر مقایسه می‌کند و نتیجه می‌گیرد که ، می‌خواهد با تفلسف -که از عهدۀ بیان سینمایی خارج است- مطالب سنگین نظری را به مخاطب تزریق کند حال آنکه در ، مخاطب به با همراه شده و در انتها نیز محظوظِ "سلوکی روحی" یا "تفکّری حضوری*" می‌شود. اساساً دیدن یعنی سفر دل: « خوب آن نیست که تماشاگر خود را به دام یک استدلال پیچیدۀ عقلانی بکشاند؛ فیلم خوب آن است که تماشاگر را به دعوت کند. تماشای فیلم، سلوک به نفس است نه به عقل...» * تعابیر از خود آوینی‌ست و "تفکّر حضوری" ادبیات‌سازی به حساب می‌آید؛ وگرنه چنین لفظی در در ادبیات علمی ما یافت نمی‌شود. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ در مجموع از این نوشتۀ نامنسجم و کشکول‌وار ، می‌توان مبانی، نظرات و نکاتِ دیگری هم استخراج نمود. امّا آنچه بیان شد، وسع و روزی نگارنده بود به عنوان مخاطبی عام که برای استفاده هرچه بیشتر و به ذهن‌سپاری هرچه بهترِ «»، اینچنین تقریر شد. والسلام والحمدللّٰه علی التمام م.بُـــرهان ۱۴۰۱/۱۲/۱۹ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ • عالم هِیٖچْکـٰاك یـــا عالم مُـرْتضیٰ؟! • () در قدم بعد سخن از دنیای کودکانه به میان می‌آید؛ معمولاً قصّه‌های بیش از حدّ بچّگانه به نظر می‌رسند و او عامدانه دست به انتخاب آنها می‌زند. ، عالمی است که همه در «» می‌گذرد و قصّه‌ها و داستان‌های جنّ و پری داری که از منطق‌زدگی رایج مصون مانده اند، بهترین وسیله برای ارتباط با عالم کودکی و حضور اند. و نظامات اعتباری که بر ما تحمیل کرده، فرصت کودکی کردنِ کمی به انسان می‌دهد و به مثابه یک ، می‌تواند دروازه‌ای برای برگشتن به این عالم مقدّس باز کند. قصّه‌ها در واقع صورت‌هایی مثالی از زندگی عادّی هستند که بشر در ارتباط با آنها می‌تواند زندگی خود را تنظیم کند. این مطلب، خود، می‌تواند مؤیّدی بر یکی از مهمترین تفاوت‌های و نیز باشد؛ بسط و توسعۀ یک ایدۀ کودکانه، در و امکانپذیر نیست؛ ولی سینما به علّت ذات متّکی بر تصاویر نمایشی، می‌تواند به خوبی از پس این مهم بر بیآید. م.بُـــرهان ۱۴۰۱/۱۲/۱۳ ... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ • عالم هِیٖچْکـٰاك یـــا عالم مُـرْتضیٰ؟! • () ، را از دیگر تِم‌های مشترک در آثار می‌داند. او و را به عنوان یکی از المان‌های مذهبی (فارغ از فارق‌های موجود بین مذاهب مختلف) در کارهای هیچکاک برمی‌شمارد. سپس به تحلیل مصداقی این پدیده در کارهای مختلف می‌پردازد و هر را از این زاویه توضیح می‌دهد. در همین حین، نکتۀ مهمّی را بیان می‌کند: «بهترین مردمان وقتی تصمیم می‌گیرند کنند، دیگر شنیدن پند و اندرز ندارند.» نباید از سینماگر توقّع داشت که بر روی پرده، درس اخلاق بدهد و نصیحت کند. ماهیّت و با پدیدۀ گِره خورده است؛ زدن حرف‌های بزرگ و بررّسی کلان‌ایده‌های بدون توجّه به ، نتیجه‌ای معکوس در پی دارد. از پسِ سرگرمی می‌آید و نه از پیش آن؛ ، ابتدا باید بهای سرگرم ساختن مخاطب را پرداخت کند و سپس ایدۀ اصلی خود را با بیان کند. در واقع: « چیزی است که خواه‌ناخواه با به وجود می‌آید، امّا غایت آن نیست. نوعی بی‌خودی ویا غفلت از خویشتن است که لزوماً مذموم نیست. اوّلین شرط تحقّق است و نقض غرض است اینکه ما را بخواهیم، امّا با این شرط که تماشاگر در فضای مستغرق نشود. اصلاً سینما برای این ، بی‌خودی و غفلت از خویشتن به وجود آمده است، اگرچه که تجربه نشان داده این می‌تواند نوعی و یا روحانی نیز باشد.» به نظر آوینی، وظیفۀ سینما آن است که: «این فرصت [فرصتِ زندگی کردن در ] را در اختیار تماشاگر قرار دهد؛ فرصت دیگر و تجربۀ زندگی در قالب‌هایی دیگر را.» م.بُـــرهان ۱۴۰۱/۱۲/۱۵ ... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ • عالم هِیٖچْکـٰاك یـــا عالم مُـرْتضیٰ؟! • ( []) ، «» را به نحوی غیر هیچکاکی‌ترین اثر قلمداد می‌کند و به کسانی که طناب را بهترین اثر می‌دانند می‌گوید که توقّع بی‌جایی از سینما دارند؛ زیرا مدیومی است که لوازم خاصّ خودش را دارد و از این جهت، نه با و نه با قابل مقایسه نیست. او دو فیلم و «» را با یکدیگر مقایسه می‌کند و نتیجه می‌گیرد که ، می‌خواهد با تفلسف -که از عهدۀ بیان سینمایی خارج است- مطالب سنگین نظری را به مخاطب تزریق کند حال آنکه در ، مخاطب به با همراه شده و در انتها نیز محظوظِ "سلوکی روحی" یا "تفکّری حضوری*" می‌شود. اساساً دیدن یعنی سفر دل: « خوب آن نیست که تماشاگر خود را به دام یک استدلال پیچیدۀ عقلانی بکشاند؛ فیلم خوب آن است که تماشاگر را به دعوت کند. تماشای فیلم، سلوک به نفس است نه به عقل...» * تعابیر از خود آوینی‌ست و "تفکّر حضوری" ادبیات‌سازی به حساب می‌آید؛ وگرنه چنین لفظی در در ادبیات علمی ما یافت نمی‌شود. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ در مجموع از این نوشتۀ نامنسجم و کشکول‌وار ، می‌توان مبانی، نظرات و نکاتِ دیگری هم استخراج نمود. امّا آنچه بیان شد، وسع و روزی نگارنده بود به عنوان مخاطبی عام که برای استفاده هرچه بیشتر و به ذهن‌سپاری هرچه بهترِ «»، اینچنین تقریر شد. والسلام والحمدللّٰه علی التمام م.بُـــرهان ۱۴۰۱/۱۲/۱۹ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄