eitaa logo
نهج البلاغه
37.3هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
59 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
💠« ... این شب و روز هرگز ارزش چیزى را بالا نبرده جز این که به سرعت باز مى گردند و آنچه را بنا کرده ویران مى سازند و هرچه را جمع کرده پراکنده مى کنند» 🔶 @Nahj_Et
شرحی بر نامه بیست و هشتم نهج‌البلاغه از نامه هاى امام(علیه السلام) است که در پاسخ معاویه نگاشته است. این نامه همان گونه که در طلیعه آن در نهج البلاغه آمده، پاسخى است به یکى از نامه هاى معاویه به امام(علیه السلام); که معاویه در آن بسیار جسورانه با امامرسخن گفته و از هیچ گونه هتاکى فروگذار نکرده است. در بخش اوّل از نامه اش به عظمت پیغمبر اکرم و اسلام پرداخته و آن را مقدمه اى براى بیان فضایل اصحاب و یاران آن حضرت قرار داده سپس به طرفدارى از خلیفه اوّل، دوم و سوم پرداخته و از منزلت اوّلى و دومى و مظلومیّت سومى سخن به میان آورده و امام(علیه السلام) را متّهم ساخته که در قتل عثمان شرکت داشته و نیز متهم به حسادت ابوبکر و کراهت خلافت عمر نموده و در همه جا از تعبیرات زننده و نیش هاى زشت و آزار دهنده کمک گرفته و در پایان امام را با نهایت بى ادبى متّهم به لجاجت نموده و مى گوید: قتله عثمان را به ما بسپار و شورایى براى انتخاب خلیفه پیغمبر اکرم آماده ساز; ما بیعت تو را نپذیرفته ایم و سر بر فرمانت نمى نهیم و بهره تو از ناحیه ما تنها شمشیر است و تا پایان ایستاده ایم. از تعبیرات این نامه کاملاً پیداست که معاویه دو هدف را دنبال مى کرده است: نخست اینکه امام(علیه السلام) را عصبانى و خشمگین کند تا سخنان تندى بگوید و آن را بهانه قرار دهد و پیراهن عثمان دیگرى بسازد و نیز درباره خلفاى سه گانه زیاد اغراق مى کند و امام(علیه السلام) را به حسادت نسبت به آنها متّهم مى سازد تا امام سخنى بر ضد آنها بگوید و آن نیز ضمیمه پیراهن عثمان شود. این سخن یک استنباط نیست، بلکه مطلبى است که صریحاً در تاریخ آمده که بر زبان عمرو عاص جارى شد، ابن ابى الحدید مى نویسد: عمرو بن عاص به معاویه سفارش کرد که نامه اى براى على(علیه السلام) بنویسد تا او را شدیداً تحریک کند و به خشم آورد تا سخنى از او در جواب صادر شود که اسباب نکوهش او گردد و روش او را ناهنجار سازد. مخصوصاً تأکید کرد تا مى توانى از ابوبکر و عمر در نامه ات تعریف کن. معاویه نیز پیشنهاد عمرو بن عاص را پذیرفت و نامه اى را که در بالا به خلاصه آن اشاره کردیم براى او نوشت. اما عصاره نامه امام(علیه السلام) در یک نگاه این نامه مشتمل بر چند بخش است; امام(علیه السلام) در بخش اوّل به افشاى ادّعاهاى دروغین معاویه مى پردازد و در پاسخ او که نوشته بود: خداوند محمد را براى دینش برگزید و با یارانش او را تأیید کرد امام(علیه السلام) از این بیان بسیار اظهار شگفتى مى کند و مى گوید: تو را با این امور چکار، داستان تو مانند داستان کسى است که خرما را به سرزمین هَجَر ببرد (منطقه اى است بسیار پر خرما که در بحرین قرار دارد و این ضرب المثل شبیه ضرب المثلى است که ما در فارسى داریم و مى گوییم: کار فلان کس همچون زیره به کرمان بردن است) و یا استاد بزرگ خود را به مسابقه دعوت نماید; بر سر جایت بنشین و فضایل خاندان ما را براى ما که از آن آگاه تریم بازگو نکن. در بخش دوم، امام به منظور یادآورى نعمت هاى خدا ـ نه براى آگاه کردن معاویه که او از این امور باخبر بود ـ به بیان فضایل بنى هاشم پرداخته و از حمزه سیّدالشّهدا و جعفر طیّار سخن به میان مى آورد و در پایان مى افزاید: اگر خداوند نهى از خودستایى نکرده بود، فضایل فراوانى را بر مى شمردم که دل هاى مؤمنان از آن باخبر و گوش هاى شنوندگان با آن آشناست. در سومین بخش از نامه، اشاره به نکته اصلى ادّعاهاى معاویه مى کند و به مقایسه اى میان بنى هاشم و بنى امیّه مى پردازد و مى فرماید: ما علاوه بر اینکه از خویشاوندان نزدیک پیامبریم، آیین او را پیش از همه پذیرفته ایم و بیش از همه با آن آشناییم و به همین دلیل به خلافت سزاوارتریم. مگر مهاجران در روز سقیفه با استناد به خویشاوندى پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر انصار که مدّعى خلافت بودند، پیروز نشدند؟ اگر این امر دلیل برترى است پس حق با ماست. در بخش چهارم این نامه به نقد یکى دیگر از سخنان جسورانه و بى پایه معاویه پرداخته، مى فرماید: تو نوشته اى مرا همچون شتر مهار شده به سوى بیعت مى کشاندند با این سخن خود را رسوا کردى، زیرا مسلمان را چه باک که مظلوم واقع شود مادامى که در دین خود ثابت قدم بماند. تو در مورد عثمان و چگونگى رفتار من با او سخن گفتى. چه کسى بیشتر با عثمان دشمنى کرد؟ آن کس که به یارى او برخاست و از او خواست که به کار مردم رسیدگى کند تا شورش فرو نشیند؟ (اشاره به توصیه هاى امام به عثمان است) یا آن کس که عثمان از او یارى طلبید و او دریغ کرد و به انتظار نشست تا مرگش فرا رسد (اشاره به وضع معاویه در برابر قتل عثمان است). در پنجمین و آخرین بخش از نامه، امام در پاسخ تهدید معاویه به لشکرکشى و حمله نظامى مى فرماید: تو با این سخن مرا به خنده واداشتى، فرزندان عبدالمطلب را در کجا دیدى که پشت به دشمن کنند و یا از شمشیر او بهراسند؟ 🔶 @Nahj_Et
☝️خدا به انسان آنچنان نزدیک و با او یگانه است که آگاهی انسان به خدا عین آگاهی او به خودش است، ⚠️🧔بلکه انسان فقط وقتی می‌تواند به خودش آگاه باشد که به خدا آگاه باشد و محال است کسی 👌«خودآگاه» باشد ولی «خداآگاه» نباشد. قرآن می‌فرماید: وَ لا تَکونوا کالَّذینَ نَسُوا اللهَ فَانْسیهُمْ انْفُسَهُمْ اولئِک هُمُ الْفاسِقونَ 👈هرکس خدا را فراموش کند، خودش را فراموش کرده است. انسان آن وقت خودش را باز می‌یابد 💯که خدای خودش را بازیافته باشد. ‼️اگر انسان خدایش را فراموش کرد، خودش را فراموش کرده است. 📚 ، انسان کامل، ص302 ✨ 🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
شرحی بر نامه بیست و هشتم نهج‌البلاغه از نامه هاى امام(علیه السلام) است که در پاسخ معاویه نگاشته اس
💠🔹ادامه شرح نامه ۲۸ ❇️سپس کار مرا با عثمان بیاد آوردی، تو باید پاسخ دهی که از خویشاوندان او می باشی، راستی کدام یک از ما دشمنی اش با عثمان بیشتر بود؟ و راه را برای کشندگانش فراهم آورد؟ آن کس که به او یاری رساند، و از او خواست بجایش بنشیند، و به کار مردم رسد؟ یا آنکه از او یاری خواست و دریغ کرد؟ و به انتظار نشست تا مرگش فرارسد؟ نه، هرگز، به خدا سوگند. (خداوند بازدارندگان از جنگ را در میان شما می شناسد، و آنان را که برادران خود را به سوی خویش می خوانند، و جز لحظه های کوتاهی در نبرد حاضر نمی شوند.) من ادعا ندارم که درمورد بدعتهای عثمان، بر او عیب نمی گرفتم، نکوهش می کردم و از آن عذرخواه نیستم، اگر گناه من ارشاد و هدایت اوست، بسیارند کسانی که ملامت شوند و بی گناهند. و بسیارند ناصحانی که در پند و اندرز دادن مورد تهمت قرار گیرند. (من قصدی جز اصلاح تا نهایت توانایی خود ندارم، و موفقیت من تنها به لطف خداست، و توفیقات را جز از خدا نمی خواهم، بر او توکل می کنم و به سوی او باز می گردم.) پاسخ به تهدید نظامی در نامه ات نوشته ای که نزد تو برای من و یاران من چیزی جز شمشیر نیست! در اوج گریه انسان را به خنده وامی داری! فرزندان عبدالمطلب را در کجا دیدی که پشت به دشمن کنند؟ و از شمشیر بهراسند؟ پس (کمی صبر کن که هماورد تو به میدان آید.) آن را که می جویی به زودی تو را پیدا خواهد کرد، و آنچه را که از آن می گریزی در نزدیکی خود خواهی یافت، و من در میان سپاهی بزرگ، از مهاجران و انصار و تابعان، به سرعت به سوی تو خواهم آمد، لشکریانی که جمعشان به هم فشرده، و به هنگام حرکت، غبار آسمان را تیره و تار می کنند، کسانی که لباس شهادت بر تن، و ملاقات دوست داشتنی آنان ملاقات با پروردگار است، همراه آنان فرزندانی از دلاوران بدر، و شمشیرهای هاشمیان که خوب می دانی لبه تیز آن بر پیکر برادر و دایی و جد و خاندانت چه کرد، می آیند (و آن عذاب از ستمگران چندان دور نیست.) 🔶 @Nahj_Et
🌺🍃امام علی علیه السلام: هنگامی که میخواهید کاری انجام دهید، از سوی علاقه و اشتیاق وارد شوید، زیرا اگر قلب را مجبور به کاری کنند، نابینا می شود. 📔نهج البلاغه، فرازی از 🔶 @Nahj_Et
امام حسین_۲۰۲۲_۰۷_۲۱_۲۰_۱۰_۵۷_۶۲۷.mp3
3.44M
استاد آمادگی در آستانه محرم 🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃 امام على عليه السلام فرمود: «في ذَمِّ أهْلِ الرَّأْىِ» ... وَإلهُهُمْ واحِدٌ وَنَبِيُّهُمْ واحِدٌ وَكِتابُهُمْ واحِدٌ أفَأمَرَهُمُ اللّهُ سُبْحانَهُ بِالاْءخْتِلافِ فَأطاعُوهُ أمْ نَهاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ؟ خدا يكى، پيامبر يكى، و كتاب يكى است. آيا آنها را خداوند به اختلاف و دو دستگى فرمان داده و او را اطاعت مى كنند؟ يا آنها را از اختلاف نهى كرده و فرمانش را سرپيچى مى كنند؟ نهج البلاغه، 🔶 @Nahj_Et
💠🔹امام عليه السلام در اين كلام شريف به نكتۀ مهمى درمورد اسباب اجابت دعا اشاره كرده، مى‌فرمايد: «هرگاه حاجتى به درگاه حق داشتى، نخست با صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله شروع كن، سپس حاجت خود را بخواه زيرا خداوند، كريم‌تر از آن است كه دو حاجت از او بخواهند، يكى را قبول و ديگرى را رد كند»؛ (إِذَا كَانَتْ‌ لَكَ‌ إِلَى اللّٰهِ‌، سُبْحَانَهُ‌، حَاجَةٌ‌ فَابْدَأْ بِمَسْأَلَةِ‌ الصَّلاَةِ‌ عَلَى رَسُولِهِ‌ صلى الله عليه و آله، ثُمَّ‌ سَلْ‌ حَاجَتَكَ‌؛ فَإِنَّ‌ اللّٰهَ‌ أَكْرَمُ‌ مِنْ‌ أَنْ‌ يُسْأَلَ‌ حَاجَتَيْنِ‌، فَيَقْضِيَ‌ إِحْدَاهُمَا وَ يَمْنَعَ‌ الْأُخْرَى) . در اين‌جا دو سؤال مهم مطرح است: نخست اين‌كه چگونه نمى‌شود بين دو حاجت جدايى افكند، خدا يكى را بپذيرد و ديگرى را نپذيرد، اگر اين موضوع با كرم و رحمت الهى منافات داشته باشد آن مواردى كه يك حاجت بيشتر از خدا نمى‌خواهيم و برآورده نمى‌شود چه خواهد شد؟ پاسخ اين سؤال اين است كه خداوند، كريم است و شخص كريم هنگامى كه دو چيز يا چند چيز از او بخواهند در ميان آن‌ها تجزيه قائل نمى‌شود و اين نشانۀ نهايت كرم خداوند است 🔶 @Nahj_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚امام علی علیه السلام: .دلت را از محبت به مردم و مهربانی و لطف در حق آنها پر گردان. مبادا مانند حیوان درنده در فکر دریدن آنان باشی. 📚نهج البلاغه، قسمتی از 🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠🔹امام عليه السلام در اين كلام شريف به نكتۀ مهمى درمورد اسباب اجابت دعا اشاره كرده، مى‌فرمايد: «هر
💠🔹و چنين نيست كه به گفتۀ بعضى از شارحان، يك سخن عاميانه باشد كه در ميان مردم معمول است مى‌گويند: تبعيض در ميان دو خواهش نبايد كرد، و امام عليه السلام هم از باب سخن گفتن مطابق افكار اين دسته از مردم كلام فوق را فرموده باشد. اين اشتباه بزرگى است. مقام امام عليه السلام والاتر از آن است كه افكار عاميانه را تأييد كند. البته اجابت دعا همان‌گونه كه در روايات متعددى وارد شده، گاه به اين صورت است كه خداوند عين آن را به درخواست‌كننده مى‌دهد و گاه اگر آن را مصلحت نبيند، عوض آن را در دنيا يا آخرت به‌صورت ديگرى به او خواهد داد. در واقع هيچ دعايى نيست كه به اجابت نرسد، خواه عين آن خواسته را خدا بدهد يا چيزى را به‌جاى آن و معادل آن يا بيشتر از آن 🔶 @Nahj_Et
حضرت علی علیه السلام شنیدند كه شخصى براى دوستش، چنین دعا مى‏ كند: الهى غم نبینى و گرفتارنشوى! امام علیه‏ السلام فرمودند : تو در واقع ، براى مرگش دعا كردى ؛ زیرا هر كس در دنیا زندگى مى ‏كند ، ناچار ، غم و گرفتارى مى‏ بیند. 📚شرح نهج البلاغة ، ج ۲۰، ص ۲۸۹،ح ۳۰۱ 🔶 @Nahj_Et
امام عليه السلام راه نجات از گناه را در اين گفتار حكيمانۀ خود نشان مى‌دهد و مى‌فرمايد: «گناهى كه بعد از آن مهلت دو ركعت نماز داشته باشم مرا نگران و غمگين نمى‌كند (چراكه در اين نماز يا بعد از آن، عفو و) عافيت را از خدا مى‌طلبم (و توبه مى‌كنم)»؛ (مَا أَهَمَّنِي ذَنْبٌ‌ أُمْهِلْتُ‌ بَعْدَهُ‌ حَتَّى أُصَلِّىَ‌ رَكْعَتَيْنِ‌ وَ أَسْأَلَ‌ اللّٰهَ‌ الْعَافِيَةَ‌) . جملۀ «مَا أَهَمَّنِي ذَنْبٌ‌» به معناى بى‌اهميت شمردن گناه نيست، بلكه به معنى اندوهگين و نگران نشدن است، چراكه انسان راه توبه را از طريق نماز باز مى‌كند. به هر حال اين كلام شريف، تشويق به گناه نيست، بلكه تشويق به توبه است به اين‌گونه كه هشدار مى‌دهد هر لحظه ممكن است مرگ انسان فرا برسد خواه عوامل درونى وجود او ازقبيل سكته‌ها و مرگ ناگهانى باعث شود و يا عوامل برونى و حوادث گوناگونى كه در يك لحظه به عمر انسان پايان مى‌دهد، 📚 @ketab_Et
نهج البلاغه
امام عليه السلام راه نجات از گناه را در اين گفتار حكيمانۀ خود نشان مى‌دهد و مى‌فرمايد: «گناهى كه ب
💠🔹بنابراين انسان بايد مهلتى را كه براى دو ركعت نماز و توبه در پيشگاه خدا دارد از دست ندهد و فوراً شيطان را از خود دور سازد و به درگاه خدا روى آورد و با تعظيم و خضوع و اقرار به گناه و اظهار ندامت، عفو و آمرزش را طلب كند. اين احتمال نيز در تفسير كلام فوق داده شده كه منظور امام عليه السلام اين است: هرگاه انسان نماز بعد از گناه انجام دهد، از باب «إِنَّ‌ اَلْحَسَنٰاتِ‌ يُذْهِبْنَ‌ اَلسَّيِّئٰاتِ‌» چنين نمازى آثار گناه را از نامۀ اعمال او و روح و جانش محو مى‌كند. و جمع ميان هر دو تفسير مانعى ندارد. همان‌گونه كه در بحث سند اين گفتار حكمت‌آميز گفته شد، جملۀ «وَ أَسْأَلَ‌ اللّٰهَ‌ الْعَافِيَةَ‌» در غالب نسخ نهج‌البلاغه نيامده است؛ ولى در نسخۀ ابن ابى‌الحديد و صبحى صالح ذكر شده و مفهومش اين است كه از خدا عافيت از آلوده شدن به گناه در آينده و عافيت از عذاب الهى نسبت به گذشته را تقاضا مى‌كنم 🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه 🌿امام علی(ع) میفرمایند: 🌷از لغزش های افراد با شخصیت چشم پوشی کنید، چرا که هیچ کس از آنهاگرفتار لغزش نمیشود مگر اینکه دست خدا به دست اوست و او را بلند میکند. 🌿امام مي فرمايد: "هرگاه يكي از اين افراد نيكوكار و با شخصيت به زمين بخورند خداوند فوراً وي را از زمين بلند مي كند و اجازه نميدهد آبروي او برود". 🔶 @Nahj_Et
⁉️☹️فلسفه عبادت چیست؟ ☝️👤فلسفه عبادت این است که انسان خدا را بیابد تا خودش را بیابد. ♻️📖فلسفه عبادت، بازیابی خود و خودآگاهی واقعی به آن معنایی است که قرآن می‌گوید 🙅‍♂☝️و بشر هنوز نتوانسته است خودش را برساند، مگر کسانی که از مکتب اسلام الهام گرفته‌اند. 👈✏️شما اگر می‌بینید محیی الدین عربی پیدا می‌شود و خودآگاهی انسان را تفسیر می‌کند ⚠️🔆و بعد از او شاگردهای او از قبیل مولوی رومی و امثال او به وجود می‌آیند، اینها ششصدسال بعد از قرآن آمده‌اند ❗️و توانسته‌اند از قرآن الهام بگیرند. البته اگر ششصدسال بعد از قرآن هستند، 👏این افتخار را هم دارند که هفتصدسال قبل از فلاسفه معاصر هستند. 📚 ، انسان کامل، ص303 ✨ 🔶 @Nahj_Et
☀️امیر المومنین علیه السلام در پی جنازه‌ای می‌رفتند و شنیدند که مردی می‌خندد، فرمودند: 🔸 گویی مرگ بر غیر ما نوشته شده و حق جز بر ما واجب گردیده، و گویا این مردگان مسافران هستند که به زودی باز می‌گردند، در حالیکه بدن‌هایشان را به گور می‌سپاریم، و میراث‌شان را می‌خوریم. گویا پس از مرگ آنان جاودانه‌ایم! آیا چنین است، که اندرز هر پند دهنده‌ای از زن و مرد را فراموش می‌کنیم و خود را نشانه‌ی تیرهای بلا و آفات قرار دادیم؟ (نشر دهید) 📚 نهج البلاغه 🔶 @Nahj_Et
💧ثواب گریه بر امام حسین(ع): 🌺 🌺 ✨گريه بر حضرت اباعبدالله الحسين (عليه السّلام) باعث راحتي در قبر، فرحناك و شادان شدن مرده، شادان و پوشيده بودن او در هنگام خروج از قبر است در حالي كه او مسرور است فرشتگان الهي به او بشارت بهشت و ثواب الهي را مي دهند.  ✨اجر و مزد هر قطره آن اين است كه شخص هميشه در بهشت منزل كند. 📚 بحارالانوار، ج44، ص289 كامل الزيارات، باب32، ص101  🔶 @Nahj_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: هر دیده ای روز قیامت، گریان و هر چشمی [از روی نگرانی] بیدار است، مگر چشم کسی که خداوند او را بر کرامت خود اختصاص داده باشد و بر هتک حرمتی که بر حسین علیه السلام و خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می شود، گریسته باشد. 📙(خصال، حدیث 400/625) 🔶 @Nahj_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠🔹امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانۀ خود اشاره‌اى به رابطۀ مواهب الهى با نيازها و مصرف‌ها كرده مى‌فرمايد: «كمك (الهى) به اندازۀ حاجت و نياز نازل مى‌شود»؛ (تَنْزِلُ‌ الْمَعُونَةُ‌ عَلَى قَدْرِ الْمَؤُونَةِ‌) . اين سخن در واقع دو پيام دارد: پيام نخست اين است كه هرچه هزينۀ انسان بيشتر شود به طور طبيعى تلاش و كوشش وى بيشتر مى‌گردد و مواهب فزون‌ترى نصيبش مى‌شود و اين‌كه در احاديث آمده است: «روزى همراه همسران به خانۀ شوهران مى‌آيد» نيز ممكن است اشاره به همين معنا باشد كه انسان مجرد تلاش زيادى براى زندگى نمى‌كند؛ اما هنگامى كه احساس كرد بار مسئوليت نفقۀ همسر بر عهدۀ اوست و آبرويش در خطر است بر تلاش و فعاليت خود مى‌افزايد و روزى به خانۀ او سرازير مى‌شود. همچنين هر زمان فرزند يا فرزندان بيشترى پيدا مى‌كند اين احساس و آن تلاش بيشتر حاصل مى‌گردد. 🔶 @Nahj_Et
15.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞|نماهنگ بسیار زیبا ویژه محرم ⚜نِعمَ الاَمیر⚜ 🏴هدیه به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و شهدای کربلا 🌀کاری از: 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠 🔶 @Nahj_Et
شرحی بر نامه بیست و هشتم نهج‌البلاغه از نامه هاى امام(علیه السلام) است که در پاسخ معاویه نگاشته است. این نامه همان گونه که در طلیعه آن در نهج البلاغه آمده، پاسخى است به یکى از نامه هاى معاویه به امام(علیه السلام); که معاویه در آن بسیار جسورانه با امامرسخن گفته و از هیچ گونه هتاکى فروگذار نکرده است. در بخش اوّل از نامه اش به عظمت پیغمبر اکرم و اسلام پرداخته و آن را مقدمه اى براى بیان فضایل اصحاب و یاران آن حضرت قرار داده سپس به طرفدارى از خلیفه اوّل، دوم و سوم پرداخته و از منزلت اوّلى و دومى و مظلومیّت سومى سخن به میان آورده و امام(علیه السلام) را متّهم ساخته که در قتل عثمان شرکت داشته و نیز متهم به حسادت ابوبکر و کراهت خلافت عمر نموده و در همه جا از تعبیرات زننده و نیش هاى زشت و آزار دهنده کمک گرفته و در پایان امام را با نهایت بى ادبى متّهم به لجاجت نموده و مى گوید: قتله عثمان را به ما بسپار و شورایى براى انتخاب خلیفه پیغمبر اکرم آماده ساز; ما بیعت تو را نپذیرفته ایم و سر بر فرمانت نمى نهیم و بهره تو از ناحیه ما تنها شمشیر است و تا پایان ایستاده ایم. از تعبیرات این نامه کاملاً پیداست که معاویه دو هدف را دنبال مى کرده است: نخست اینکه امام(علیه السلام) را عصبانى و خشمگین کند تا سخنان تندى بگوید و آن را بهانه قرار دهد و پیراهن عثمان دیگرى بسازد و نیز درباره خلفاى سه گانه زیاد اغراق مى کند و امام(علیه السلام) را به حسادت نسبت به آنها متّهم مى سازد تا امام سخنى بر ضد آنها بگوید و آن نیز ضمیمه پیراهن عثمان شود. این سخن یک استنباط نیست، بلکه مطلبى است که صریحاً در تاریخ آمده که بر زبان عمرو عاص جارى شد، ابن ابى الحدید مى نویسد: عمرو بن عاص به معاویه سفارش کرد که نامه اى براى على(علیه السلام) بنویسد تا او را شدیداً تحریک کند و به خشم آورد تا سخنى از او در جواب صادر شود که اسباب نکوهش او گردد و روش او را ناهنجار سازد. مخصوصاً تأکید کرد تا مى توانى از ابوبکر و عمر در نامه ات تعریف کن. معاویه نیز پیشنهاد عمرو بن عاص را پذیرفت و نامه اى را که در بالا به خلاصه آن اشاره کردیم براى او نوشت. اما عصاره نامه امام(علیه السلام) در یک نگاه این نامه مشتمل بر چند بخش است; امام(علیه السلام) در بخش اوّل به افشاى ادّعاهاى دروغین معاویه مى پردازد و در پاسخ او که نوشته بود: خداوند محمد را براى دینش برگزید و با یارانش او را تأیید کرد امام(علیه السلام) از این بیان بسیار اظهار شگفتى مى کند و مى گوید: تو را با این امور چکار، داستان تو مانند داستان کسى است که خرما را به سرزمین هَجَر ببرد (منطقه اى است بسیار پر خرما که در بحرین قرار دارد و این ضرب المثل شبیه ضرب المثلى است که ما در فارسى داریم و مى گوییم: کار فلان کس همچون زیره به کرمان بردن است) و یا استاد بزرگ خود را به مسابقه دعوت نماید; بر سر جایت بنشین و فضایل خاندان ما را براى ما که از آن آگاه تریم بازگو نکن. در بخش دوم، امام به منظور یادآورى نعمت هاى خدا ـ نه براى آگاه کردن معاویه که او از این امور باخبر بود ـ به بیان فضایل بنى هاشم پرداخته و از حمزه سیّدالشّهدا و جعفر طیّار سخن به میان مى آورد و در پایان مى افزاید: اگر خداوند نهى از خودستایى نکرده بود، فضایل فراوانى را بر مى شمردم که دل هاى مؤمنان از آن باخبر و گوش هاى شنوندگان با آن آشناست. در سومین بخش از نامه، اشاره به نکته اصلى ادّعاهاى معاویه مى کند و به مقایسه اى میان بنى هاشم و بنى امیّه مى پردازد و مى فرماید: ما علاوه بر اینکه از خویشاوندان نزدیک پیامبریم، آیین او را پیش از همه پذیرفته ایم و بیش از همه با آن آشناییم و به همین دلیل به خلافت سزاوارتریم. مگر مهاجران در روز سقیفه با استناد به خویشاوندى پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر انصار که مدّعى خلافت بودند، پیروز نشدند؟ اگر این امر دلیل برترى است پس حق با ماست. در بخش چهارم این نامه به نقد یکى دیگر از سخنان جسورانه و بى پایه معاویه پرداخته، مى فرماید: تو نوشته اى مرا همچون شتر مهار شده به سوى بیعت مى کشاندند با این سخن خود را رسوا کردى، زیرا مسلمان را چه باک که مظلوم واقع شود مادامى که در دین خود ثابت قدم بماند. تو در مورد عثمان و چگونگى رفتار من با او سخن گفتى. چه کسى بیشتر با عثمان دشمنى کرد؟ آن کس که به یارى او برخاست و از او خواست که به کار مردم رسیدگى کند تا شورش فرو نشیند؟ (اشاره به توصیه هاى امام به عثمان است) یا آن کس که عثمان از او یارى طلبید و او دریغ کرد و به انتظار نشست تا مرگش فرا رسد (اشاره به وضع معاویه در برابر قتل عثمان است). در پنجمین و آخرین بخش از نامه، امام در پاسخ تهدید معاویه به لشکرکشى و حمله نظامى مى فرماید: تو با این سخن مرا به خنده واداشتى، فرزندان عبدالمطلب را در کجا دیدى که پشت به دشمن کنند و یا از شمشیر او بهراسند؟ 🔶 @Nahj_Et
💠اولي الابصار و الاسماع، و العافية، و المتاع، هل من مناص او خلاص، ان معاذ او ملاذ، او فرار او محار، ام لا؟! (فاني تؤ فكون) ام اين تصرفون؟! ام بماذا تغترون!؟. 🔹هان! اي صاحبان ديدگان بينا گوش هاي شنوا و اي برخورداران از تندرستي و مال و متاع! آيا جاي گريزي يا راه نجاتي يا پناهگاهي يا تكيه گاهي يا راه فراري و يا طريق بازگشتي هست يا نيست؟ پس، به كجا باز مي گرديد؟ يا كجا مي رويد؟ يا فريب چه چيز را مي خوريد؟ 🔶 @Nahj_Et
نهج البلاغه
💠🔹امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانۀ خود اشاره‌اى به رابطۀ مواهب الهى با نيازها و مصرف‌ها كرده
💠🔹پيام دوم پيام معنوى و الهى است كه خداوند روزى‌رسان به افرادى كه براى زندگى هزينۀ بيشترى مى‌كنند و سخت‌گيرى به همسر و فرزند ندارند و دست و دل آنها براى بخشش به نيازمندان و كارهاى خير و پذيرايى مهمان باز است، رزق و روزى وسيع‌ترى عنايت مى‌كند. اين گفتار حكيمانه در واقع مى‌خواهد مردم را از بخل و تنگ گرفتن بر عيال و كسانى كه نان خور او هستند بر حذر دارد و به شركت در كارهاى خير تشويق كند و اميدوار سازد كه هر اندازه بيشتر به سراغ اين امور رود خداوند هم روزى او را وسيع‌تر مى‌كند. قرآن مجيد به كسانى كه در عصر جاهليت عرب فرزندان خود را از ترس فقر مى‌كشتند خطاب كرده و مى‌فرمايد: «وَ لاٰ تَقْتُلُوا أَوْلاٰدَكُمْ‌ خَشْيَةَ‌ إِمْلاٰقٍ‌ نَحْنُ‌ نَرْزُقُهُمْ‌ وَ إِيّٰاكُمْ‌» ؛ و فرزندانتان را از ترس فقر به قتل نرسانيد، ما آنها و شما را روزى مى‌دهيم» و در آيۀ 22 و 23 سورۀ «ذاريات» مى‌فرمايد: «وَ فِي اَلسَّمٰاءِ‌ رِزْقُكُمْ‌ وَ مٰا تُوعَدُونَ‌ * فَوَ رَبِّ‌ اَلسَّمٰاءِ‌ وَ اَلْأَرْضِ‌ إِنَّهُ‌ لَحَقٌّ‌ مِثْلَ‌ مٰا أَنَّكُمْ‌ تَنْطِقُونَ‌» ؛ و روزى شما در آسمان است و نيز آنچه شما وعده داده مى‌شويد * سوگند به پروردگار آسمان و زمين كه اين مطلب حق است همان‌گونه كه شما سخن مى‌گوييد» ابن ابى‌الحديد در شرح نهج‌البلاغۀ خود حديثى را (از رسول خدا صلى الله عليه و آله) آورده كه مى‌فرمايد: «مَنْ‌ وَسّعَ‌ وُسِعَ‌ عَلَيْهِ‌ وَ كُلَّما كَثُرَ الْعِيالُ‌ كَثُرَ الرِّزْقُ‌ ؛ هر كس دامنۀ انفاق را گسترش دهد خداوند روزى او را وسيع‌تر مى‌كند و هر زمان افراد خانوادۀ انسان بيشتر شوند روزى نيز فزون‌تر خواهد شد» 🔶 @Nahj_Et
🤔قرآن می‌گوید: انسان گاهی خودش را فراموش می‌کند و خودش را می‌بازد ⚠️💸و به تعبیر خود قرآن، بازنده بزرگ آن نیست که همه پولش را باخته است ☝️🙅‍♂و حتی آن کسی نیست که آزادی خود را باخته و نوکر دیگری شده و حتی آن کسی نیست که ناموسش را باخته است، 🔍😐بلکه بازنده بزرگ کسی است که خودش را باخته است. 💡👤وقتی انسان خودش را ببازد، همه چیز را باخته و اگر انسان خودش را بیابد، همه چیز را یافته است. 📚 ، انسان کامل، ص302، 303 ✨ 🔶 @Nahj_Et
💠🔹امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه به حقيقت دنيا اشاره كرده و كسانى را كه در دنيا هستند به اعتبار استفادۀ درست و نادرست به دو گروه تقسيم مى‌كند: نخست مى‌فرمايد: «دنيا سراى عبور است نه سراى اقامت»؛ (الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ) . اين تشبيه شبيه چيزى است كه امام سجاد عليه السلام از حضرت مسيح نقل كرده است كه مى‌گويد: «الدُّنْيا قَنْطَرَةٌ‌ فَاعْبُرُوها وَ لا تَعْمُرُوها ؛ دنيا به منزلۀ پلى است، از آن عبور كنيد و به فكر آباد كردن آن (و خانه ساختن بر آن) نباشيد». شبيه اين تعبير در خطبۀ 203 با بيان ديگرى آمده است، مى‌فرمايد: «أيُّهَا النّاسُ‌، إنَّمَا الدُّنْيا دارُ مَجازٍ، وَالْآخِرَةُ‌ دارُ قَرارٍ، فَخُذُوا مِنْ‌ مَمَرِّكُمْ‌ لِمَقَرِّكُمْ‌» . تعبيرى كه در آيۀ شريفۀ 39 سورۀ «غافر» آمده «وَ إِنَّ‌ اَلْآخِرَةَ‌ هِيَ‌ دٰارُ اَلْقَرٰارِ» نيز از نظر مفهوم كلام اين پيام را به ما مى‌دهد كه دنيا دار قرار نيست بلكه فقط گذرگاهى است. البته آنها كه دنيا را هدف مى‌بينند براى آنان قرارگاه است و آنان كه به عنوان وسيله‌اى به آن مى‌نگرند گذرگاه است 🔶 @Nahj_Et
💠🔹امام عليه السلام در اين كلام نورانى‌اش به يكى از دلايل توحيد اشاره كرده مى‌فرمايد: «خداوند را به‌وسيلۀ بَر هم خوردن تصميم‌ها، فسخ پيمان‌ها و نقض اراده‌ها شناختم»؛ (عَرَفْتُ‌ اللّٰهَ‌ سُبْحَانَهُ‌ بِفَسْخِ‌ العَزَائِمِ‌، وَ حَلِّ‌ الْعُقُودِ، وَ نَقْضِ‌ الْهِمَمِ‌) . اشاره به اين‌كه، بسيار مى‌شود انسان تصميم محكمى به انجام كارى مى‌گيرد، اما ناگهان ارادۀ او تغيير پيدا مى‌كند بى‌آن‌كه عاملى براى آن تغيير بشناسد! اين نشان مى‌دهد كه اراده‌اى از بيرون به آن تعلّق گرفته بود كه ارادۀ اين شخص فسخ شود وگرنه دليلى ندارد كه انسان با داشتن تصميم قوى بر كارى ناگهان منصرف شود. اين تفسير مطابق همان روايت صدوق است كه در شرح سند اين حكمت آمده است. تفسير ديگرى نيز براى اين كلام نورانى شده است كه بسيار مى‌شود انسان تصميم محكمى بر كارى مى‌گيرد؛ ولى تقديرات الهى مانع از آن مى‌گردد و انسان ناچار عقب‌نشينى مى‌كند و از آن چنين مى‌فهمد كه مافوق ارادۀ او ارادۀ ديگرى است كه اگر تعلق به چيزى گيرد هرچه برخلاف آن است دَرهم مى‌ريزد و از بين مى‌رود. 🔶 @Nahj_Et
البلاغه منظور از عقل در روایات و حکمت ۵۴ نهج البلاغه چه عقلی هستش؟؟؟ 🔶 @Nahj_Et