✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ ۚ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ ۚ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلَامٌ عَلَيْكُمْ ۚ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ
و در میان آن دو [= بهشتیان و دوزخیان]، حجابى است. و بر «اعراف» مردانى هستند که هر یک از آن دو گروه را از چهره هایشان مى شناسند. و بهشتیان را صدا مى زنند که: «درود بر شما باد!» امّا داخل بهشت نمى شوند، در حالى که امید آن را دارند.
(اعراف/۴۶)
*
۞ وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصْحَابِ النَّارِ قَالُوا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
و هنگامى که چشمشان به دوزخیان مى افتد مى گویند: «پروردگارا! ما را با گروه ستمکاران قرار مده.»
(اعراف/۴۷)
*
وَنَادَىٰ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ رِجَالًا يَعْرِفُونَهُم بِسِيمَاهُمْ قَالُوا مَا أَغْنَىٰ عَنكُمْ جَمْعُكُمْ وَمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ
و اصحاب اعراف، مردانى (از دوزخیان را) که از سیمایشان آنها را مى شناسند، صدا مى زنند و مى گویند: «(دیدید که) نه جمع آورى (مال و ثروت) شما و نه تکبر ورزیدن شما، به حالتان سودى نداد!»
(اعراف/۴۸)
***
أَهَٰؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لَا يَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ۚ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلَا أَنتُمْ تَحْزَنُونَ
آیا اینها [=این واماندگان براعراف ]همانان هستند که سوگند یاد کردید خداوند، هرگز رحمتش را شامل حال آنها نخواهد کرد؟! (ولى خداوند بخاطر ایمان و کارهاى نیکشان، آنها رابخشید. هم اکنون به آنها گفته مى شود:) داخل بهشت شوید، که نه ترسى بر شماست و نه اندوهگین مى شوید.
(اعراف/ ۴۹)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۴۴و۴۵)🔹 ↩️ما فکر مى کنیم علت این که امیر مؤمنان على(علیه ال
تفسیر سوره اعراف آیات(۴۶تا۴۹)
🔹اعراف، گذرگاه مهمى به سوى بهشت
🔸در تعقیب آیات گذشته که گوشه اى از سرگذشت بهشتیان و دوزخیان را بیان مى کرد، در این آیات درباره اعراف که منطقه اى است حدّ فاصل میان بهشت و دوزخ، با ویژگى هاى خاص، سخن مى گوید.
نخست به حجابى که در میان بهشتیان و دوزخیان کشیده شده است اشاره کرده، مى فرماید: میان این دو گروه حجابى قرار دارد (وَ بَیْنَهُما حِجابٌ).
از آیات بعد، چنین استفاده مى شود که: حجاب مزبور همان اعراف است که مکان مرتفعى است میان این دو گروه، که مانع از مشاهده یکدیگر مى شود، ولى وجود چنین حجابى مانع از آن نیست که آواز و صداى یکدیگر را بشنوند چنان که در آیات قبل گذشت، بسیار دیده ایم که همسایگان مجاور، از پشت دیوار با یکدیگر سخن مى گویند و از حال یکدیگر جویا مى شوند، در حالى که یکدیگر را نمى بینند.البته کسانى که بر اعراف یعنى قسمت هاى بالاى این مانع مرتفع قرار دارند، هر دو گروه را مى توانند ببینند (دقت کنید).
گر چه از پاره اى از آیات قرآن مانند آیه ۵۵ سوره صافات استفاده مى شود که: اهل بهشت گهگاه مى توانند، از مقام خود، سر برآورند و دوزخیان را بنگرند، ولى این گونه استثنائات منافاتى با چگونگى بهشت و دوزخ و وضع اصلى آن دو ندارد، و آنچه در بالا گفته شد، کیفیت اصلى این دو موقف را نشان مى دهد، اگر چه این قانون نیز استثناهائى دارد و ممکن است در شرایط خاصى بعضى از بهشتیان، دوزخیان را بنگرند.
آنچه در اینجا باید قبل از بحث درباره چگونگى اعراف مؤکداً یادآور شویم این است: تعبیراتى که درباره قیامت و زندگى جهان دیگر مى شود، هیچ گاه نمى تواند از تمام خصوصیات آن زندگى پرده بردارد.این تعبیرات گاهى جنبه تشبیه و مثال دارد.
گاهى تنها شبحى را نشان مى دهد; زیرا زندگى آن جهان در افقى بالاتر و به مراتب از زندگى این جهان وسیع تر است، درست همانند وسعت زندگى این جهان در برابر دنیاى رحم و عالم جنین.
بنابراین اگر الفاظ و مفاهیمى که براى زندگى این جهان داریم نتواند گویاى تمام آن مفاهیم باشد، جاى تعجب نیست.
پس از اشاره به حدّ فاصل بین بهشتیان و دوزخیان، قرآن مى فرماید: بر اعراف مردانى قرار دارند که همه را از سیمایشان مى شناسند (وَ عَلَى الأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُمْ).
اعراف در لغت، جمع عُرف (بر وزن گُفت) به معنى محل مرتفع و بلند است، و این که به یال هاى اسب و پرهاى بلند پشت گردن خروس، عُرْفُ الْفَرَس یا عُرْفُ الدِّیْک گفته مى شود، به همین جهت است که در محل مرتفعى از بدن آنها قرار دارد (درباره خصوصیات سرزمین اعراف که در آیه آمده پس از پایان تفسیر آیات، به تفصیل سخن خواهیم گفت).
سپس مى فرماید: مردانى که بر اعراف قرار دارند، بهشتیان را صدا زده، مى گویند: درود بر شما باد، اما خودشان وارد بهشت نشده اند، اگر چه بسیار تمایل دارند (وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ).
🔹و در آیه بعد اضافه مى کند: اما هنگامى که به سوى یکدیگر نگاه مى کنند و دوزخیان را در دوزخ مى بینند، به درگاه خدا راز و نیاز مى کنند و مى گویند: پروردگارا ما را با جمعیت ستمگران قرار مده (وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ).
قابل توجه این که: درباره مشاهده دوزخیان در آیه فوق تعبیر به إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ شده است، یعنى هنگامى که چشم آنها به سوى دوزخیان برگردانده مى شود، و این در حقیقت اشاره به آن است که: آنها از مشاهده دوزخیان تنفر دارند، گویا نگاهشان به آنها نیز آمیخته با اکراه و اجبار است.
🔹و در آیه سوم مى افزاید: اصحاب اعراف، جمعى از دوزخیان را که از چهره و سیمایشان مى شناسند صدا مى زنند و مورد ملامت و سرزنش قرار مى دهند که دیدید عاقبت گردآورى اموال و نفرات در دنیا و تکبر ورزیدن از قبول حق، به شما سودى نداد (وَ نادى أَصْحابُ الأَعْرافِ رِجالاً یَعْرِفُونَهُمْ بِسیماهُمْ قالُوا ما أَغْنى عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ).
چه شد آن مال ها؟ و کجا رفتند آن نفرات؟ و چه نتیجه اى گرفتید از آن همه کبر و خودپرستى؟
🔹و در چهارمین آیه، بار دیگر با همان زبان ملامت و سرزنش در حالى که اشاره به جمعى از ضعفاى مومنان که بر اعراف قرار گرفته اند مى کنند، مى گویند: آیا اینها همان کسانى هستند که شما سوگند یاد کردید هیچ گاه خداوند آنان را مشمول رحمت خود قرار نخواهد داد (أَ هؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمْتُمْ لا یَنالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَة).
و اکنون مشاهده مى کنید که رحمت الهى شامل حال این دسته از ضعفای مؤمنان شده، به آنها خطاب مى شود: وارد بهشت شوید نه ترسى بر شما است و نه در آنجا غم و اندوهى دارید (ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ).
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 #قصه_های_کودکانه | حفظ آرامش
🤔 بچه ها می دونید چرا به امام هفتممون می گفتن کاظم؟
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
تفسیر سوره اعراف آیات(۴۶تا۴۹) 🔹اعراف، گذرگاه مهمى به سوى بهشت 🔸در تعقیب آیات گذشته که گوشه اى از سر
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۴۶ الی۴۹)🔹
↩️از آنچه گفتیم روشن شد: منظور از ضعفاى مؤمنان آنها هستند که ایمان دارند و داراى حسنات و کارهاى نیکى هستند.
ولى بر اثر آلودگى ها و پاره اى از گناهان همواره مورد تحقیر دشمنان حق قرار داشتند و روى آنها تکیه مى کردند که چگونه ممکن است چنین افرادى مشمول رحمت الهى واقع شوند؟
اما سرانجام روح ایمان و حسناتى که داشتند، در پرتو لطف و رحمت الهى کار خود را مى کند و سرنوشت سعادتمندانه اى مى یابند.
* * *
نکته:
اصحاب اعراف چه کسانى هستند؟
همان طور که گفتیم اعراف در اصل به معنى زمین هاى برجسته است و با قرائنى که در آیات فوق و احادیث پیشوایان اسلام آمده، روشن مى شود: مکان خاصى است میان دو قطب سعادت و شقاوت، یعنى بهشت و دوزخ که همچون حجابى میان این دو کشیده شده.
و یا همچون زمین مرتفعى در میان این دو فاصله گردیده است به طورى که آنها که روى آن قرار دارند، مشرف بر بهشت و دوزخند و هر دو گروه را مشاهده مى کنند، و از چهره هاى تاریک و روشن آنها مى توانند آنها را بشناسند.
اکنون ببینیم چه کسانى بر اعراف قرار دارند و اصحاب اعراف کیانند؟
بررسى آیات چهارگانه فوق نشان مى دهد: دو گونه صفات مختلف و متضاد براى این اشخاص ذکر شده است:
در آیه اول و دوم، افرادى که بر اعراف قرار دارند چنین معرفى شده اند: آرزو دارند وارد بهشت شوند ولى موانعى از آنها جلوگیرى کرده است، به هنگامى که نگاه به بهشتیان مى کنند بر آنها درود مى فرستند، و مى خواهند با آنها باشند، اما هنوز نمى توانند.
و به هنگامى که نظر به دوزخیان مى افکنند، از سرنوشت آنها وحشت نموده و به خدا پناه مى برند.
ولى از آیه سوم و چهارم استفاده مى شود: آنها افرادى با نفوذ و صاحب قدرتند، دوزخیان را مؤاخذه و سرزنش مى کنند و به واماندگان در اعراف کمک مى نمایند که از آن بگذرند و به سر منزل سعادت برسند.
روایاتى که در زمینه اعراف و اصحاب اعراف نقل شده نیز ترسیمى از دو گروه متضاد مى کند.
در بسیارى از روایاتى که از ائمه اهل بیت(علیهم السلام) نقل شده مى خوانیم: نَحْنُ الأَعْرافُ: اعراف مائیم .
یا: آلُ مُحَمَّد هُمُ الأَعْرافُ: خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) اعرافند و مانند این تعبیرات.
و در بعضى دیگر از روایات مى خوانیم: هُمْ أَکْرَمُ الْخَلْقِ عَلَى اللّهِ تَبارَکَ وَ تَعالى: آنها گرامى ترین مردم در پیشگاه خدایند .
و یا: هُمُ الشُّهَداءُ عَلَى النّاسِ، وَ النَّبِیُّونَ شُهَدائُهُم: آنها گواهان بر مردمند و پیامبران گواهان آنها هستند .
و روایات دیگرى حکایت دارد: آنها پیامبران و امامان و صلحاء و بزرگانند.
ولى دسته دیگرى از روایات مى گوید: آنها واماندگانى هستند که بدى ها و نیکى هایشان مساوى بوده است یا گنهکارانى هستند که اعمال نیکى نیز داشته اند، مانند حدیثى که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
هُمْ قَوْمٌ اسْتَوَتْ حَسَناتُهُمْ وَ سَیِّئاتُهُمْ فَإِنْ أَدْخَلَهُمُ النّارَ فَبِذُنُوبِهِمْ وَ إِنْ أَدْخَلَهُمُ الْجَنَّةَ فَبِرَحْمَتِهِ:
آنها گروهى هستند که حسنات و سیئاتشان مساوى است، اگر خداوند آنها را به دوزخ بفرستد به خاطر گناهانشان است و اگر به بهشت بفرستد به برکت رحمت او است .
روایات متعدد دیگرى در تفاسیر اهل تسنن از حذیفه ، عبداللّه بن عباس ، سعید بن جبیر و امثال آنها به همین مضمون نقل شده است.
در همین تفاسیر نیز مدارکى بر این که اهل اعراف، صلحاء و فقها و علما و یا فرشتگان هستند دیده مى شود.
گر چه ظاهر آیات و ظاهر این روایات در ابتدا متضاد به نظر مى رسد، و شاید همین امر سبب شده است که مفسران در این باره اظهار نظرهاى متفاوت و گوناگون کنند.
اما با دقت روشن مى شود نه در میان آیات و نه در میان روایات تضادى وجود ندارد، بلکه همه یک واقعیت را تعقیب مى کنند.
توضیح این که:
همان طور که گفتیم، از مجموع آیات و روایات چنین استفاده مى شود: اعراف گذرگاه سخت و صعب العبورى بر سر راه بهشت سعادت جاویدان است.
طبیعى است افراد نیرومند و قوى، یعنى صالحان و پاکان با سرعت از این گذرگاه عبور مى کنند اما افرادى که خوبى و بدى را به هم آمیختند، در این مسیر وا مى مانند.
همچنین طبیعى است که سرپرستان جمعیت و پیشوایان قوم در گذرگاه هاى سخت همانند فرماندهانى که در این گونه موارد در آخر لشکر راه مى روند تا همه سپاهیان بگذرند، در آنجا توقف مى کنند تا به کمک ضعفاى مؤمنان بشتابند و آنها که شایستگى نجات را دارند در پرتو امدادشان رهائى یابند.
بنابراین، در اعراف ، دو گروه وجود دارند، ضعیفان و آلودگانى که در رحمتند و پیشوایان بزرگى که در همه حال یار و یاور ضعیفانند، بر این اساس قسمت اول آیات و روایات اشاره به گروه نخستین یعنى ضعفا است و قسمت دوم اشاره به گروه دوم یعنى بزرگان و انبیاء و امامان و صلحا.«
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۲۹) بخش اول🔹 🔺مردان حرف، نه عمل ↩️...به اين دليل آنها پيوسته به دنبال
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح خطبه(۲۹) بخش اول🔹
↩️تنها شما را از دوستى کسانى نهى مى کند که در امر دين، با شما پيکار کردند و شما را از خانه هايتان بيرون راندند، يا به بيرون راندن شما کمک کردند، (نهيتان مى کند) از اين که با آنها دوستى کنيد. و هر کس آنها را دوست دارد، ظالم و ستمگر است.»
در اين دو آيه، مخصوصاً، مسأله اخراج از خانه و وطن، در برابر مقاتله در دين قرار داده شده، که نشان مى دهد هر کدام، ارزشى جداگانه دارد.
در آيه 246 سوره مبارکه بقره نيز اين سخن، از زبان گروهى از بنى اسرائيل نقل شده است: «(قالُوا وَ ما لَنا أَلاّ نُقاتِلَ فى سَبيلِ اللهِ وَ قَدْ اُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا وَ أَبْنائِنا); آنها، به پيامبر زمان خود گفتند: «چگونه ممکن است که در راه خدا پيکار نکنيم، در حالى که از خانه ها و فرزندانمان رانده شده ايم (شهرهاى ما از سوى دشمن، اشغال و فرزندانمان اسير شده اند؟»
اين تعبير نشان مى دهد که انگيزه آنها براى جهاد، علاوه بر حفظ آيين الهى، نجات وطن بوده است و پيامبر آنان بر اين سخن اعتراض نکرد و عملا بر آن مُهر تأييد نهاد. در اين باره آيات ديگرى نيز هست که طالبان به آنها مراجعه کنند.
پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) نيز هنگامى که مى خواست از مکّه هجرت کند، سخت ناراحت و منقلب بود. درست است که مکّه، ارزش معنوى و الهى فوق العاده اى داشت، ولى به نظر مى رسد که علاقه پيامبر به آن شهر جهات متعدّدى داشت که از جمله علاقه او به زادگاهش بود. خداوند با اين جمله او را دلدارى داد:
«إِنَّ الّذى فَرَضَ عَلَيْکَ الْقُرآنَ لَرَادُّکَ إِلَى مَعَاد; آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جايگاهت باز مى گرداند».
اساساً انسان رابطه مادّى و معنوى فراوانى با زادگاه خود دارد و تاريخِ زندگيش با آن پيوند ناگسستنى پيدا کرده است. همين پيوند، سبب علاقه او به وطن مى شود و همين علاقه، انگيزه حفظ و دفاع و عمران و آبادى آن مى گردد.
در حديثى از امام على (عليه السلام) مى خوانيم: «عُمِرَتِ الْبُلْدانُ بِحُبِّ الأَوْطانِ; شهرها با حبّ وطن آباد مى شود».
در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «مِنْ کَرَمِ الْمَرْءِ بُکائُهُ; عَلى ما مَضى مِنْ زَمانِه وَ حَنينِهُ اِلى أَوطانِه; از نشانه هاى ارزش و شخصيت انسان آن است که نسبت به عمر از دست رفته (که در آن کوتاهى کرده است) اشک بريزيد و نسبت به وطنش علاقه مند باشد».
حديث معروف «حُبُّ الْوَطَنِ مِنَ الاْيمانِ»; علاقه به وطن، از نشانه هاى ايمان است»، نيز در منابع مختلفى نقل شده است.
از مجموع آنچه گفته شد، مى توان نتيجه گرفت که عشق و علاقه به زادگاه و وطن هم ريشه هايى در قرآن مجيد دارد و هم در روايات و هم در منطق عقل. ولى اين بدان معنا نيست که انسان نسبت به وطن و زادگاهش عشق کورکورانه داشته باشد و اگر فرضاً براى تکامل علمى و مادّى و معنوى هجرت از وطن ضرورت پيدا کند، متعصبانه از وطن جدا نشود، هر چند به قيمتِ عقب ماندگى و درماندگى او تمام شود. پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) با هجرت خود از مکّه ـ که علاوه بر تمام مزاياى معنوى، زادگاه آن حضرت بود ـ به مدينه که محيط بازترى براى نشر و پيشرفت اسلام محسوب مى شد، ثابت کرد که ماندن در وطن هميشه مطلوب نيست و استثنائاتى دارد که بايد آن را پذيرفت.
جالب اين که پس از فتح مکه، باز پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) آنجا را براى اقامتگاه خويش انتخاب نکرد و به مدينه بازگشت; چرا که مدينه جايگاه مناسب ترى براى مرکزيت اسلام بود. به همين دليل در حديث معروفى که در کلمات قصار نهج البلاغه از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نقل شده مى خوانيم که فرمود: «لَيْسَ بَلَدٌ بأحَقَّ بِکَ مِنْ بَلَد. خَيْرُ الْبِلادِ ما حَمَلَکَ; شهرى براى تو شايسته تر از شهر ديگرى نيست (و در ضرورت ها بايد از وطن هجرت کنى) بهترين شهرها شهرى است که تو را پذيرا شود (يعنى وسايل پيشرفت تو را فراهم سازد.
اين نکته نيز قابل توجه است که اگر وطن مادّى و جسمانى توأم با وطن معنوى و روحانى گردد و عنوان دارالاسلام به خود بگيرد، عشق و علاقه و احترام به آن، بمراتب، افزون تر مى گردد و در اينجاست که انگيزه هاى معنوى و مادّى، دست به دست هم مى دهند و انسان را براى دفاع از آن تا آخرين نَفَس آماده مى سازند.»
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۴۶ الی۴۹)🔹 ↩️از آنچه گفتیم روشن شد: منظور از ضعفاى مؤمنان آ
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۴۶ تا۴۹)🔹
↩️در بعضى از روایات نیز شاهد این جمع به خوبى دیده مى شود مانند روایتى که در تفسیر على بن ابراهیم از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
الأَعْرافُ کُثْبَانٌ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَ النّارِ وَ الرِّجالُ الأَئِمَّةُ یَقِفُونَ عَلَى الأَعْرافِ مَعَ شِیعَتِهِمْ وَ قَدْ سَبَقَ الْمُؤْمِنُونَ إِلَى الْجَنَّةِ بِلا حِساب...:
اعراف، تپه اى است میان بهشت و دوزخ، و امامان، آن مردانى هستند که بر اعراف در کنار شیعیانِ (گنهکارشان) قرار مى گیرند، در حالى که مؤمنان (خالص) بدون نیاز به حساب در بهشت جاى گرفته اند... .
بعد از آن اضافه مى کند: امامان و پیشوایان در این موقع به پیروان گناهکار خود مى گویند خوب نگاه کنید، برادران با ایمان خود را که چگونه بدون حساب به بهشت شتافته اند، و این همان است که خداوند مى فرماید: سَلامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یُدْخِلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ: یعنى آنها به بهشتیان درود مى فرستند در حالى که خودشان هنوز وارد بهشت نشده اند و آرزو دارند .
سپس به آنها گفته مى شود: دشمنان حق را بنگرید که چگونه در آتشند و این همان است که خداوند مى فرماید: وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ... .
بعد به دوزخیان مى گویند: اینها (پیروان و شیعیانى که آلوده گناهانى بوده اند) همان ها هستند که شما مى گفتید: هرگز مشمول رحمت الهى نخواهند شد، (چگونه رحمت الهى شامل حال آنها شده)؟
و به این دسته از گنهکاران (که بر اثر ایمان و اعمال صالحى شایستگى عفو و آمرزش را دارند) از طرف امامان و پیشوایان دستور داده مى شود: به سوى بهشت بروید نه ترسى دارید و نه غمى .
شبیه همین مضمون در تفاسیر اهل تسنن از حذیفه از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده است.
بار دیگر تکرار مى کنیم: سخن درباره جزئیات رستاخیز و خصوصیات زندگى در جهان دیگر، درست به این مى ماند که ما از دور شبحى ببینیم و آن را توصیف کنیم در حالى که آن شبح با زندگى ما تفاوت بسیارى دارد و ما تنها با الفاظ محدود و نارساى خود مى توانیم به آن اشاره کوتاهى کنیم.
نکته قابل توجه این که: زندگى در جهان دیگر بر اساس الگوهائى است که از این جهان گرفته مى شود، در مورد اعراف نیز همین گونه است; زیرا در این دنیا مردم سه گروهند:
مؤمنان راستین که در پرتو ایمان به آرامش کامل رسیده اند و از هیچ گونه مجاهدتى دریغ ندارند.
معاندان و دشمنان لجوج حق که به هیچ وسیله به راه نمى آیند.
و گروه سومى که در گذرگاه صعب العبورى میان این دو گروه قرار گرفته اند و بیشتر توجه رهبران راستین و پیشوایان حق نیز به آنها است که در کنارشان بمانند، دستشان را بگیرند و از مرحله اعراف مانند، نجاتشان دهند تا در صف مؤمنان حقیقى قرار گیرند.
و از اینجا نیز روشن مى شود که: دخالت انبیاء و امامان در وضع این گروه در قیامت، همانند دخالتشان در زمینه رهبرى در این دنیا، هیچ گونه منافاتى با قدرت مطلقه پروردگار و حاکمیت او بر همه چیز ندارد، بلکه هر چه آنها مى کنند به اذن و فرمان او است.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۱۷۱)🔹 🔺نتيجه پيمودن راه ناصواب: امام(عليه السلام) در اين كلام حكيما
✨﴾﷽﴿✨
🔹شرح حکمت(۱۷۲)🔹
🔺دشمنان حق:
امام(عليه السلام) در اين گفتار بسيار حكيمانه خود اشاره به يكى از آثار خطرناك جهل كرده مى فرمايد: «مردم دشمن چيزى هستند كه نمى دانند»; (النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا).
اين دشمنى از آنجا سرچشمه مى گيرد كه اولاً اشخاص جاهل و نادان احساس نقص در خود مى كنند و همين احساس سبب مى شود كه نسبت به آنچه نمى دانند عداوت و دشمنى به خرج دهند و گاه حتى آنها را ناچيز و بى ارزش بشمارند تا از اين طريق نقص خود را برطرف سازند.
ثانياً هرگاه انسان از اسرار چيزى بى خبر باشد به قضاوت عجولانه مى پردازد و در اين قضاوت عجولانه با آنچه نمى داند به دشمنى بر مى خيزد.
ثالثاً جهل همچون ظلمات است و انسان هنگامى كه در ظلمات متراكم قرار گيرد هر شبهى از دور مى بيند، به گفته بعضى از شارحان نهج البلاغه آن را حيوانى درنده يا گرگى خطرناك مى پندارد و هر آوازى مى شنود آن را نشانه حمله دشمنى مى شمرد.
در ظلمات جهل نيز انسان گاه هر مطلبى را مخالف و دشمن خود مى پندارد حتى اشخاصى را كه درست نمى شناسد با بدبينى به آنها نگاه مى كند و به همين دليل گاه كشورها و ملت ها به جنگ هاى خونين دست مى زنند به سبب اين كه از حال يكديگر بى خبرند و هر حركتى را توطئه اى بر ضد خود مى پندارند، لذا يكى از طرق ايجاد آشتى و صفا و اتحاد و دوستى در ميان مردم و ملت ها بالابردن سطح آگاهى هاى آنهاست و اين كه سران آنها در كنار هم بنشينند و به مذاكره بپردازند و با نيت هاى واقعى يكديگر آشنا شوند و يخ هاى بدبينى ذوب شود و ديوار بى اعتمادى فرو ريزد و در كنار هم با محبت و دوستى زندگى كنند.
ریشه این گفتار حکیمانه، قرآن مجید است که مى فرماید: «(بَلْ کَذَّبُوا بِمَا لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ); (ولى آنها از روى علم و دانش، قرآن را انکار نکردند;) بلکه چیزى را تکذیب کردند که آگاهى از آن نداشتند».(1)
امیرمؤمنان على(علیه السلام) در حدیث دیگرى در همین زمینه مى فرماید: «لا تَعادُوا ما تَجْهَلونَ فَإنّ أکْثَرَ الْعِلْمِ فیما لا تَعْرِفُونَ; به آنچه نمى دانید دشمنى نکنید، زیرا بیشتر دانش ها در امورى است که شما نمى دانید».(2)
نیز در حدیث دیگرى که مرحوم اربلى در کتاب کشف الغمه آورده مى فرماید: «مَنْ جَهِلَ شَیْئاً آبَهُ; کسى که چیزى را نمى داند آن را نکوهش مى کند».(3)
قرآن مجید بحثى درباره داستان خضر و موسى دارد. در این داستان بسیار پرمعنا این نکته روشن مى شود که چگونه انسان مطلبى را که نمى داند به مخالفت با آن مى پردازد. موسى(علیه السلام) بر حسب ظاهر مى دید خضر کشتى سالمى را سوراخ و معیوب مى کند و یا جوانى را به قتل مى رساند و دیوارى را در شهر بیگانه اى بدون دلیل تعمیر و مرمت مى کند به همین دلیل فریاد اعتراض او بلند شد چون ظاهر را مى دید و از باطن قضیه بى خبر بود هنگامى که خضر فلسفه آنها را یک یک برشمرد کاملاً تسلیم شد(4). (5)
*
پی نوشت:
(1). یونس، آیه 39 .
(2). غررالحکم، ص 46.
(3). میزان الحکمه، واژه جهل، ح 1267.
(4). شرح این داستان را در کتاب تفسیر نمونه، ذیل تفسیر سوره کهف مطالعه فرمایید.
(5). سند گفتار حکیمانه: این سخن عیناً در حکمت 438 بدون کم و زیاد نقل شده و خطیب(رحمه الله) در آنجا به منابع آن از کتب دیگر اشاره مى کند (منابعى که قبل یا بعد از سید رضى بوده اند) از جمله جاحظ در کتاب المأة المختاره من کلامه(علیه السلام) ومفید در کتاب اختصاص ومیلانى در مجمع الامثال و زمخشرى در ربیع الابرار وحصرى در زهر الآداب وثعالبى در خاص الخاص (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 304). در کتاب مطالب السؤول نیز این جمله با کمى تفاوت در ضمن جمله هاى دیگرى نقل شده است و مرحوم علامه مجلسى آن را در بحارالانوار، ج 75، ص 14 آورده است.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ادامه شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه ✅حکمت های (۱۳۰ الی ۱۳۲) 🎙استاد نظافت ✔️برگرفته از سایت ب
شرح_صوتی_حکمت_۱۳۳_و_۱۳۴_و_۱۳۵.mp3
7M
🔹ادامه شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
✅حکمت های (۱۳۳ الی ۱۳۵)
🎙استاد نظافت
✔️برگرفته از سایت بنیاد مجازی نهج البلاغه
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه_های_کودکانه | زبون بسته
🎙 با اجرای نورالزینب خانم حافظی
📚 داداش ابراهیم
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
وَنَادَىٰ أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ ۚ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ
و دوزخیان، بهشتیان را صدا مى زنند که: «(ترحم کنید و) مقدارى آب، یا از آنچه خدا به شما روزى داده، به ما ببخشید.» آنها (در پاسخ) مى گویند: «خداوند اینها را بر کافران حرام کرده است.»
(اعراف/۵۰)
***
الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا ۚ فَالْيَوْمَ نَنسَاهُمْ كَمَا نَسُوا لِقَاءَ يَوْمِهِمْ هَٰذَا وَمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ
(همان) کسانى که دین و آیین خود را سرگرمى و بازیچه گرفتند. و زندگى دنیا آنان را مغرور ساخت. امروز ما آنها را فراموش مى کنیم، همان گونه که آنها دیدار چنین روزى را فراموش کردند و آیات ما را انکار مى نمودند.
(اعراف/۵۱)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۴۶ تا۴۹)🔹 ↩️در بعضى از روایات نیز شاهد این جمع به خوبى دیده
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات (۵۰و۵۱)🔹
🔺نعمت هاى بهشتى بر دوزخیان حرام است
پس از آن که بهشتیان و دوزخیان هر کدام در محل مناسب خود مستقر شدند گفتگوهائى در میان آنها رد و بدل مى شود که نتیجه آن، مجازات و کیفرى است روحانى و معنوى براى دوزخیان.
نخست دوزخیان ـ که در وضع بسیار ناگوارى به سر مى برند ـ خطاب به بهشتیان فریاد مى زنند: مقدارى آب یا آنچه خداوند به شما روزى داده، به ما ببخشید (وَ نادى أَصْحابُ النّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ).
آرى آنها از بهشتیان تمناى آب و ارزاق بهشتى مى نمایند، تا عطش سوزان خود را تسکین بخشند و از آلام خود بکاهند.
ولى بلافاصله بهشتیان دست رد بر سینه آنها گذارده، مى گویند: خداوند اینها را بر کافران تحریم کرده است (قالُوا إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْکافِرینَ).
* * *
و آن گاه سبب محرومیت آنها را تشریح مى کند و با ذکر صفات دوزخیان روشن مى سازد که این سرنوشت شوم را خودشان براى خویشتن فراهم ساخته اند، نخست مى فرماید: این دوزخیان محروم کسانى هستند که دین و مذهب خود را به سرگرمى و بازى گرفتند (الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً).
و زندگى دنیا آنها را فریب داد و مغرور ساخت (وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا).
این امور سبب شد که آنها در لجنزار شهوات فرو روند، همه چیز حتى رستاخیز را به دست فراموشى بسپارند و گفتار پیامبران و آیات الهى را انکار کنند، لذا به دنبال آن اضافه مى کند: امروز هم ما آنها را فراموش خواهیم کرد، همان گونه که آنها لقاى چنین روزى را فراموش کردند و همان گونه که آیات ما را انکار نمودند (فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا وَ ما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ).
بدیهى است منظور از نسیان و فراموشى که در اینجا به خدا نسبت داده شده این است که: با آنها آن چنان رفتار مى کند که شخص فراموشکار رفتار مى نماید درست مثل این که: انسان به دوست فراموشکارش مى فرماید: حالا که تو ما را فراموش کردى ما هم تو را فراموش خواهیم کرد . یعنى با تو رفتار فراموشکارانه مى کنیم.
ضمناً از این آیه استفاده مى شود: نخستین مرحله گمراهى و انحراف آن است که انسان مسائل سرنوشت ساز خود را جدى نگیرد و با آنها به عنوان یک سرگرمى و بازیچه رفتار کند این موضوع سرانجام به کفر مطلق و انکار همه حقایق منتهى مى شود.
* * *
نکته ها:
۱ ـ قرآن گفتگوى دوزخیان با بهشتیان را با جمله نادى که معمولاً براى سخن گفتن از دور است ذکر کرده و این نشان مى دهد در میان این دو گروه فاصله بسیار زیادى است، و البته این موضوع هیچ بعید نیست که حتى تا میلیون ها فرسنگ فاصله سخن یکدیگر را بشنوند و حتى یکدیگر را در پاره اى از اوقات ببینند، و اگر ممکن بود این موضوع در گذشته براى بعضى مشکلى ایجاد کند در عصر و زمان ما که انتقال صداها و تصویرها از فاصله هاى بسیار دور در همین جهان حل شده است جاى تعجب نخواهد بود.
* * *
۲ ـ نخستین تقاضاى دوزخیان در آیه فوق همان آب ذکر شده و این طبیعى است شخصى که در آتش مى سوزد قبل از هر چیز آب مى طلبد تا عطش سوزان خود را تسکین بخشد.
* * *
۳ ـ جمله مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ: از آنچه خدا به شما روزى داده که تعبیرى است سربسته و توأم با یک نوع ابهام، نشان مى دهد: حتى دوزخیان نمى توانند از ماهیت و انواع نعمت هاى بهشتى آگاه شوند، این موضوع با بعضى از احادیث که مى گوید در بهشت نعمت هائى است که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و به فکر هیچ انسانى نگذشته است، کاملاً تطبیق مى کند.(۱)
ضمناً از این که این جمله با أو عطف شده نشان مى دهد که: نعمت هاى دیگر بهشتى مخصوصاً میوه ها مى تواند جانشین آب گردد، و عطش سوزان انسان را تسکین بخشد.
* * *
۴ ـ جمله إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْکافِرینَ: خداوند آنها را بر کافران حرام کرده اشاره به این است که بهشتیان از بخشیدن این نعمت ها مضایقه ندارند; زیرا نه چیزى از آنها کم مى شود و نه در درون سینه، کینه اى نسبت به کسى دارند، حتى نسبت به دشمنانشان.
ولى وضع دوزخیان آن چنان است که نمى توانند از نعمت هاى بهشتى بهره گیرند، این تحریم، در حقیقت یک نوع تحریم تکوینى است، همانند محرومیت بسیارى از بیماران از غذاهاى لذیذ و رنگارنگ.
* * *
۱ ـ من لا یحضره الفقیه ، جلد ۱، صفحه ۲۹۵ و جلد ۴، صفحه ۱۷، انتشارات جامعه مدرسین قم، ۱۴۱۳ هـ ق ـ وسائل الشیعه ، جلد ۱٠، صفحات ۴۷۶ و ۴۷۸ و جلد ۱۴، صفحه ۳۸۳ و جلد ۱۵، صفحه ۲۲۳، چاپ آل البیت ـ بحار الانوار ، جلد ۸، صفحات ۶۱، ۹٠، ۹۲ و...»
@Nahjolbalaghe2