قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۲۹) بخش دوم🔹 امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن آنها را به خاطر مکر و
🔹ترجمه و شرح خطبه(۲۹)بخش دوم🔹
درست است که اعتماد متقابل پيشوا و پيروان، از اصول مسلّم مديريت است و اعتماد به مردم و تشويق آنان و چشم پوشى از خطاهايشان و بيان نقاط قوّتشان، مايه دلگرمى و پيروزى است، ولى گاه کار به جايى مى رسد که بر اثر ضعف و سستى فوق العاده و پراکندگى افکار و تشتّت صفوف و جهل و نادانى تمام روزنه هاى اميد رهبر و پيشوا بسته مى شود و مردم در شرايط خاصّى به شکل فردى در مى آيند که گرفتار ايست قلبى شده و جز با فشارهاى سنگين اميدى به بازگشتش نيست. و يا مانند کسى که مادّه سمى خواب آورى خورده که بايد او را با سيلى آبدار از فرورفتن در خوابى که مايه مرگ است، نجات داد.اين سخنان در عين اين که وضع مردم کوفه را مشخص مى کند، مشکلات طاقت فرساى اميرمؤمنان على (عليه السلام) را در آن مقطع تاريخى نشان مى دهد. او، حق داشت اين چنين اظهار بى اعتمادى به آنها کند; چرا که بارها از وعده هاى خود تخلّف کرده و بى وفايى و پيمان شکنى را نشان داده بودند. آنها گروهى بودند که تنها، با رجزخوانى و شعارهاى داغ در مجالس شب نشينى دل خوش مى کردند، ولى به هنگام حرکت به سوى ميدانهاى نبرد با دشمن در لانه هاى خود مى خزيدند.
حضرت سپس در ادامه اين سخن گويى بر آنها فرياد مى زند، مى فرمايد:«درد شما چيست؟ داروى شما کدام است؟ طبابت و درمانتان از چه راهى ميسر است؟ ما بَالُکُم؟ ما دَوَاؤُکُمْ؟ ما طِبُّکُمْ؟»اين گروه شاميان مردانى مانند شما هستند (چرا آنها اين گونه متّحدند و آن قدر مقاوم و گوش به فرمان پيشواى ظالمشان هستند، ولى شما اين گونه پراکنده و سست و عصيانگريد؟); «اَلْقَوْمُ رِجَالٌ أَمْثَالُکُمْ».
آيا آنها، از آب و گِل ديگرى هستند، يا ساختمان جسمى و روحيه ديگرى دارند؟ به يقين چنين نيست، فرق آنان با شما در يک چيز است: اخلاق و روحيات.
آرى، آنها مى دانند براى ميدان جنگ چه چيزهايى لازم است، ولى شما هرگز نمى دانيد و على رغم نعمتهاى عظيمى مانند پيشواى قدرتمند و ... که خدا به شما داده، نفرات فراوان و امکانات بسيار آنها شما را مرعوب خود ساخته و به ذلّت کشانده است. افسوس و صد افسوس که رهبرى مانند من، گرفتار شماها شده!و به گفته مولا، در ديوان منسوب به آن حضرت:دَواؤُکَ فيکَ وَ ما تُبْصِرُ * وَ دَاؤُکَ مِنْکَ وَ ما تَشْعُرُدرد تو در درون جان تو است و تو نمى بينى * و داروى تو، در خود تو است و تو نمى فهمى!سرانجام و در آخرين جمله هاى اين خطبه، امام دقيقاً انگشت روى درد آنها مى گذارد و در سه چيز، آن را خلاصه مى کند و مى فرمايد:«آيا سخن بدون آگاهى (مشکلى را حلّ مى کند؟) و غفلت آميخته با بى تقوايى شما را به جايى مى رساند؟ و اميد به پيروزى داريد، در حالى که شايستگى آن را نداريد; أَقَوْلا بِغَيْرِ عِلْم؟ وَ غَفْلَةً مِنْ غَيْرِ وَرَع؟! وَ طَمَعاً في غَيْرِ حَقٍّ؟!»آرى، بدبختى شما از اينجا سرچشمه مى گيرد که نسنجيده سخن مى گوييد و سطح آگاهى شما پايين است: شما آيين تقوا را رها کرده در غفلت دنياپرستى فرو رفته ايد; شما مى خواهيد تکيه بر جاى بزرگان و پيروزمندان بزنيد، در حالى که اسباب پيروزى را فراهم نساخته ايد. آرى، درد شما، اينجا است.
اين عوامل سه گانه (گفتار بدون عمل و جهل توأم بابى تقوايى و اميد پيروزى، بدون فراهم ساختن اسباب آن) در هر قوم و ملّتى که فراهم شود، سبب بدبختى و بيچارگى و شکست آنها خواهد شد.
🔹عوامل اصلى ناکامي ها:
بى شک، سپاهيان على (عليه السلام) با آن رهبرى لايق و قابل قبول مردمى و سابقه در جهاد، امکان پيروزى بر دشمن را از هر نظر دارا بودند، ولى متأسفانه ضعفهايى داشتند که تمام عوامل پيروزى را از اثر انداخت و بى شک، اين ضعفها در هر قوم و ملّتى که پيدا شود، سرنوشتى بهتر از سپاه کوفه نخواهد داشت.
در جمله هاى اخير اين خطبه و پاره اى از جمله هايى که در فرازهاى قبل گذشت، اين ضعفها به خوبى تبيين شده که نخستين آن، رها کردن عمل و چسبيدن به سخن است. امروز در جاى گرم و خوش بنشينند و سخن از جنگ و جهاد گويند، بى آن که به آن معتقد باشند و يا تصميمى بر انجام آن بگيرند. در پشت جبهه حرفهاى داغ آتشين بزنند، ولى هرگز به خطوط مقدم نزديک نشوند. اصولا افراد پرادعا و پرحرف در عمل، افرادى ضعيف و ناتوانند، گويى تمام قدرت و استعداد خود را در زبانشان جمع کرده اند!جمله «أَقَولا بِغَيْرِ عِلْم؟»، همين معنا را مى رساند; خواه علم را به معناى «آگاهى» بدانيم يا به معناى «اعتقاد» يا به معناى «عمل»; چرا که هر سه تفسير، به يک نتيجه بازمى گردد; زيرا آگاهى و اعتقاد نسبت به چيزى، دعوت به عمل مى کند و ضعف عمل، معمولا به خاطر عدم درک عميق و نداشتن اعتقاد است، همان گونه که در سخن ديگرى از مولا على(عليه السلام) آمده است که فرمود: «اَلْعِلْمُ مَقْرُونٌ بِالْعَمَلِ; فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ. علم، با عمل همراه است، کسى که آگاهى (و اعتقاد) نسبت به چيزى داشته باشد، به آن عمل مى کند.»
15.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قصه_های_کودکانه | خاله پیرزن و بهار خانم
🎤 با اجرای : اسماعیل کریم نیا
🗣قرائت : آیت الکرسی
📚منبع : سایت وولک
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
۞ وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا ۗ قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ ۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ
و به سوى قوم عاد، برادرشان «هود» را (فرستادیم).گفت: «اى قوم من! (تنها) خدا را پرستش کنید، که جز او معبودى براى شما نیست. آیا پرهیزگارى پیشه نمى کنید؟!»
(اعراف/۶۵)
*
قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ
اشراف کافر قوم او گفتند:
«ما تو را گرفتار سفاهت مى بینیم، و به یقین تو را از دروغگویان مى دانیم.»
(اعراف/۶۶)
*
قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ وَلَٰكِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ
گفت: «اى قوم من! من دچار سفاهتى نیستم، بلکه فرستاده اى از سوى پروردگار جهانیانم.
(اعراف/۶۷)
*
أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ
رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى کنم. و من خیرخواه امینى براى شما هستم.
(اعراف/۶۸)
*
أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَىٰ رَجُلٍ مِّنكُمْ لِيُنذِرَكُمْ ۚ وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِن بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَسْطَةً ۖ فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
آیا تعجب کرده اید که پیام آگاه کننده پروردگارتان بوسیله مردى از خودتان به شما برسد تا (از مجازات الهى) بیمتان دهد؟! و به یاد آورید هنگامى که شما را جانشینان قوم نوح قرار داد.و شما را از جهت خلقت (و توانایى جسمانى) فزونى بخشید. پس نعمتهاى خدا را به یاد آورید، تا رستگار شوید.»
(اعراف/۶۹)
*
قَالُوا أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا ۖ فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
گفتند: «آیا آمده اى که تنها خداى یگانه را بپرستیم، و آنچه را پدران ما مى پرستیدند، رها کنیم؟! پس اگر راست مى گویى آنچه را (از بلا و عذاب الهى) به ما وعده مى دهى، بیاور!»
(اعراف/۷۰)
*
قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ ۖ أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاءٍ سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا نَزَّلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ ۚ فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ
گفت: «پلیدى و غضب از سوى پروردگارتان، شما را (به سبب اعمالتان) فرا گرفته است. آیا با من در مورد اسم هایى (بى مسمّا) که شما و پدرانتان آنها را (خدا) نامیده اید مجادله مى کنید، در حالى که خداوند هیچ دلیلى درباره آن نازل نکرده است؟! پس شما منتظر باشید، من هم با شما انتظار مى کشم! (شما انتظار شکست من، و من انتظار عذاب الهى براى شما!)»
(اعراف/۷۱)
*
فَأَنجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا ۖ وَمَا كَانُوا مُؤْمِنِينَ
سرانجام، او و کسانى را که با او بودند، با رحمتى از سوى خود نجات بخشیدیم. و ریشه کسانى که آیات ما را تکذیب کردند و مؤمن نبودند، قطع کردیم.
(اعراف/۷۲)
*
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۵۹ الی۶۴)🔹 اما نوح(علیه السلام) در برابر توهین و خشونت آنها
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۶۵الی۷۲)🔹
🔹گوشه اى از سرگذشت قوم هود
در تعقیب ذکر رسالت نوح(علیه السلام) و درس هاى عبرتى که در آن نهفته بود، به سرگذشت یکى دیگر از پیامبران بزرگ یعنى هود(علیه السلام) و درگیرى هاى او با قوم و ملتش مى پردازد.
این جریان در سوره هاى دیگرى از قرآن مجید از جمله سوره شعراء و سوره اى که به نام هود در قرآن نامگذارى شده مشروح تر آمده است.
در آیات مورد بحث، تنها فشرده اى از گفتگوهاى هود(علیه السلام) و مخالفانش و سرانجام زندگى آنها بازگو شده است.
نخست مى فرماید: ما به سوى جمعیت عاد، برادرشان هود را فرستادیم (وَ إِلى عاد أَخاهُمْ هُوداً).
قوم عاد مردمى بودند که در سرزمین یمن زندگى مى کردند، از نظر قدرت جسمانى و ثروت سرشارى که از طریق کشاورزى و دامدارى به آنها مى رسید، ملتى نیرومند و قوى بودند، ولى انحرافات عقیده اى، مخصوصاً بت پرستى و مفاسد اخلاقى در میان آنها غوغا مى کرد.
هود که از آنان بود و با آنها خویشاوندى داشت، از طرف پروردگار مأمور دعوت آنها به سوى حق، و مبارزه با فساد گردید، و شاید تعبیر به أَخاهُم (برادرشان) اشاره به همین پیوند نسبى باشد که در میان هود و قوم عاد بود.
این احتمال نیز وجود دارد که تعبیر به برادر در مورد حضرت هود و همچنین در مورد چند نفر دیگر از پیامبران الهى مانند نوح(۱) و صالح(۲) و لوط(۳) و شعیب(۴) به خاطر این باشد که آنها در نهایت دلسوزى و مهربانى، همچون یک برادر، با قوم و جمعیت خود رفتار مى کردند، و از هیچ کوشش و تلاشى براى هدایت آنها فروگذار نکردند، این تعبیر، در مورد کسانى که نهایت دلسوزى درباره فرد یا جمعیتى به خرج مى دهند گفته مى شود، به علاوه این تعبیر حاکى از یک نوع برابرى و نفى هر گونه تفوق طلبى و ریاست طلبى است.
یعنى این مردان خدا هیچ گونه داعیه اى در زمینه هدایت آنها در سر نداشتند، بلکه صرفاً به خاطر نجات آنان از گرداب بدبختى دست و پا مى کردند.
به هر حال، روشن است تعبیر أَخاهُم هرگز اشاره به برادرى دینى نیست; زیرا این اقوام غالباً به دعوت اصلاح طلبانه پیامبرانشان پاسخ مثبت ندادند.
پس از آن مى فرماید: هود دعوت خود را از مسأله توحید و مبارزه با شرک و بت پرستى شروع کرده به آنها گفت: اى قوم من! خداوند یگانه را بپرستید که هیچ معبودى براى شما غیر او نیست، آیا پرهیزگارى را پیشه نمى کنید ؟ (قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِله غَیْرُهُأَ فَلا تَتَّقُونَ).
* * *
ولى این جمعیت خودخواه و متکبر، مخصوصاً ثروتمندان از خود راضى که قرآن از آنها تعبیر به مَلاَ کرده است، یعنى ظاهر آنها چشم پرکن بود، به هود همان گفتند که: قوم نوح(علیه السلام) به نوح گفته بودند.
بلکه نسبت سفاهت نیز به او داده، مى فرماید: اشراف قوم او گفتند: ما تو را در سفاهت و سبک مغزى مى بینیم و گمان مى کنیم تو از دروغگویان باشى ! (قالَ الْمَلاَ ُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنّا لَنَراکَ فی سَفاهَة وَ إِنّا لَنَظُنُّکَمِنَ الْکاذِبینَ).
سفاهت و سبک مغزى از نظر آنها این بود که: انسانى بر خلاف سنت هاى محیط هر چند غلط و نادرست باشد به پا خیزد، و حتى جان خود را در این راه به خطر افکند.
سفاهت در منطق آنان این بود که: کسى همرنگ محیط نشود و نان را به نرخ روز نخورد و براى سنت شکنى به پا خیزد و هر گونه ناراحتى و دردسرى را براى خود بخرد.
* * *
اما هود با وقار و ادبى که مخصوص پیامبران و رهبران راستین و پاک است، بى آن که از گفته آنان عصبانى، یا دلسرد و مأیوس گردد، گفت: اى جمعیت من! هیچ گونه سفاهتى در من نیست و وضع رفتار و گفتار من بهترین دلیل بر سرمایه هاى عقلانى من است، من فرستاده پروردگار جهانیانم (قالَ یا قَوْمِ لَیْسَ بی سَفاهَةٌ وَ لکِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ).
* * *
سپس اضافه کرد: من وظیفه دارم رسالت هاى پروردگارم را به شما ابلاغ کنم و دستورهائى را که ضامن سعادت و خوشبختى شما و نجات از گرداب شرک و فساد است در اختیار شما بگذارم، آن هم در نهایت دلسوزى، خیرخواهى و در نهایت امانت و درستکارى (أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ أَنَا لَکُمْ ناصِحٌ أَمینٌ).
* * *
آنگاه هود(علیه السلام) در برابر افرادى که از بعثت یک انسان به عنوان پیامبر در تعجب بودند، به همان مطلبى اشاره مى کند که نوح(علیه السلام) پیامبر نیز به قوم خود گفته بود و آن این که: آیا تعجب مى کنید که از طرف پروردگارتان به فردى از شما وحى شود، تا شما را از کیفرهائى که به خاطر اعمالتان در پیش دارید بیم دهد ؟! (أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جائَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلى رَجُل مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ).«
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت(۱۷۴)🔹 ✅اهمیت خشم برای خدا و راه پيروزى بر دشمن: 🔹امام(عليه السلام) در
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح حکمت(۱۷۵)🔹
✅راه زدودن ترس و وحشت:
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به نكته حكيمانه مهمى در مقابله با مشكلات اشاره كرده مى فرمايد: «هنگامى كه از چيزى (زياد) مى ترسى خود را در آن بيفكن، چرا كه سختى پرهيز از آن از آنچه مى ترسى بيشتر است»; (إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِيهِ، فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّيهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ).
بارها اين مطلب تجربه شده است كه انسان هنگامى كه از چيزى مى ترسد پيوسته در اضطراب و پريشانى و ناراحتى است; اما هنگامى كه انسان خود را در آن مى افكند مى بيند بسيار راحت تر از آن بود كه فكر مى كرد. دليل اين مشكل روانى روشن است، زيرا اولاً تا انسان وارد چيزى نشده پيوسته در پريشانى و وحشت به سر مى برد و اى بسا روزها و هفته ها اين درد و رنج ادامه يابد; اما هنگامى كه خود را در آن افكند ممكن است در چند دقيقه پايان يابد. ثانياً تا انسان به سراغ مطلبى كه از آن مى ترسد نرود احتمالات گوناگون مى دهد كه بسيارى از آن احتمالات بيش از واقعيتى است كه در آن امر مخوف وجود دارد. به همين دليل درد و رنج انسان افزايش مى يابد. ازاين رو بعضى از علماى اخلاق در كتب اخلاقى براى درمان رذيله ترس پيشنهاد مى كنند انسان در صحنه هاى رعب آور وارد شود; مثلاً بعضى از خوردن دارو يا تزريق آمپول وحشت دارند; اما هنگامى كه چند بار تكرار مى شود وحشت آنها به كلى فرو مى ريزد. يكى از فلسفه هاى انواع تمرين و رزمايش هاى نظامى زدودن آثار ترس از جنگ از دل هاى سربازان و افسران و فرماندهان است.
سعدى در گلستان خود داستان زيبايى در اين زمينه نقل مى كند. مى گويد: پادشاهى با غلامى عجمى در كشتى نشست، و غلام هرگز دريا نديده بود و محنت كشتى نيازموده. گريه و زارى در نهاد و لرزه بر اندامش افتاد. چندان كه ملاطفت كردند آرام نمى گرفت و عيش مَلِك از او منغّص بود چاره ندانستند. حكيمى در آن كشتى بود مَلِك را گفت: اگر فرمان دهى من او را به طريقى خاموش گردانم. گفت: غايت لطف و كرم باشد. بفرمود تا غلام را به دريا انداختند. بارى چند غوطه خورد، مويش گرفتند و پيش كشتى آوردند و به دو دست در سكان كشتى آويخت. چون برآمد به گوشه اى بنشست و آرام يافت. مَلِك را عجب آمد پرسيد: در اين چه حكمت بود؟ گفت: از اول محنت غرقه شدن ناچشيده بود و قدر سلامت كشتى نمى دانست. قدر عافيت كسى دارد كه به مصيبتى گرفتار آيد.
بسيار مى شود كه انسان به علت اين گونه وحشت ها به سراغ كارهاى مهم نمى رود و در واقع مانع بزرگى بر سر راه كارهاى بزرگ مى شود.
به گفته مرحوم كمره اى در منهاج البراعة بسيارى از مكتشفان و محققان جهان با عمل به اين دستور به افتخارات بزرگى نائل شده اند; آنها در درون جنگل ها و صحراهاى آفريقا و بيابان هاى پراكنده وارد مى شوند و به سير درياها مى پردازند و به درون جزاير دوردست نفوذ مى كنند و از اين طريق هم ثروت فراوانى به دست مى آورند و هم شهرت جهانى كسب مى كنند. افزون بر اين به علم و دانش بشرى خدمات قابل ملاحظه اى مى شود. سپس اين سخن حكيمانه را در قالب شعرى بيان مى كند:
چو ترسى ز امرى بينداز خويش * در آن و بپيراى تشويش خويش
دو دل بودن و خود نگه داشتن * بسى سخت تر مى كند قلب، ريش
در زبان عرب ضرب المثل هاى جالبى در اين زمينه ديده مى شود; از جمله: «أُمُّ الْمَقْتُولِ تَنامُ وَأُمُّ الْمُهَدَّدِ لاتَنامُ; مادر مقتول به خواب مى رود; ولى مادر كسى كه تهديد به قتل شده به خواب نمى رود».(1)
ولى به هر حال اين سخن بدان معنا نيست كه انسان بى مطالعه خود را به خطر بيفكند، بلكه به مواردى مربوط است كه انسان ترس بيجا به چيزى دارد و همين مانع پيشرفت برنامه هاى او مى شود. در اين گونه موارد بايد با مطالعه و مشورت وارد عمل شد تا ترس فرو ريزد و شجاعت اقدام به عمل حاصل شود. اين سخن را با شعرى از شاعر عرب پايان مى دهيم:
لَعَمْرُكَ مَا الْمَكْرُوهُ إلاَّ ارْتِقابُهُ * وَأعْظَمُ مِمّا حَلَّ ما يَتَوَقَعُ!
به جانت سوگند كه ناراحتى در زمانى است كه انسان انتظار امر ناراحت كننده اى را مى كشد و چه بسا اين ناراحتى از آنچه در انتظار اوست بيشتر است.(2)
***
پی نوشت:
(1). منهاج البراعة، ج 21، ص 252.
(2). سند گفتار حکیمانه: نویسنده مصادر این کلام حکیمانه را از دو نفر کسانى که بعد از مرحوم سید رضى مى زیسته اند نقل مى کند که هر کدام آن را با تفاوت روشنى آورده اند; تفاوتى که نشان مى دهد آن را از منبع دیگرى دریافت داشته اند: نخست آمدى در غررالحکم آن را چنین نقل کرده است: «إذا هِبْتَ أمْراً فَقَعْ فِیهِ، فَإنَّ شِدَّةَ تَوقیهِ أشَدُّ مِنَ الْوُقُوعِ فیه» و دومى سید یحیى علوى در الطراز است که مى نویسد: «إذا هِبْتَ اَمْراً فَقَعْ فِیهِ، فَإنَّ وُقُوعَکَ فیهِ اَهْوَنُ مِنْ تَوَقّیهِ». (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 145)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ادامه شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه ✅حکمت(۱۳۹)جلسه اول 🎙استاد نظافت ✔️برگرفته از سایت بنیاد
شرح_صوتی_حکمت_۱۳۹_جلسه_۲_(روحانیت).mp3
9.01M
🔹ادامه شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
✅حکمت(۱۳۹)جلسه دوم
🎙استاد نظافت
✔️برگرفته از سایت بنیاد مجازی نهج البلاغه
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه_های_کودکانه | قاصدک( ۱)
🎙 با اجرای نورالزینب خانم حافظی
📚 با قاصدک
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۶۵الی۷۲)🔹 🔹گوشه اى از سرگذشت قوم هود در تعقیب ذکر رسالت ن
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۶۵ الی۷۲)🔹
و به دنبال آن براى تحریک عواطف خفته آنها و برانگیختن حسّ شکرگزارى در درون جانشان قسمتى از نعمت هاى پروردگار را، براى آنان شرح داده مى فرماید: به خاطر بیاورید که خداوند شما را جانشینان قوم نوح قرار داد و هنگامى که آنها بر اثر طغیانشان به وسیله طوفان نابود شدند، سرزمین هاى وسیع و گسترده آنان را با تمام نعمت هائى که داشتند در اختیار شما قرار داد (وَاذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوح).
به علاوه به شما قدرت فوق العاده جسمانى و نیروى بدنى عنایت کرد (وَ زادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْطَةً).
جمله: زادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْطَةً: شما را از نظر آفرینش گسترش داد ممکن است ـ همان طور که در بالا اشاره کردیم ـ به قدرت جسمانى قوم عاد اشاره باشد; زیرا هم از آیات مختلف قرآن و هم از تواریخ برمى آید که آنها مردمى درشت استخوان، قوى پیکر و نیرومند بودند، چنان که در آیه ۱۵ سوره فصلت از قول آنها مى خوانیم: مَنْ أَشَدُّ مِنّا قُوَّةً: چه کسى از ما نیرومندتر است ؟
و در آیه ۷ سوره حاقّه در مورد بلائى که به جرم اعمالشان بر سر آنها آمد مى خوانیم: فَتَرَى الْقَوْمَ فیها صَرْعى کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْل خاوِیَة: قوم عاد را مى دیدى که بر اثر طوفان آن چنان روى زمین افتاده اند که گویا تنه هاى درختان نخل بود که به روى زمین افتاده بود !
و نیز مى تواند به افزایش ثروت، قدرت مالى و تمدن ظاهرى و پیشرفته آنها اشاره باشد، آن چنان که از آیات دیگر قرآن و تواریخ استفاده مى شود، ولى احتمال اول با ظاهر آیه متناسب تر است.
و در پایان به آن جمعیت خودخواه خاطرنشان مى سازد که: نعمت هاى گوناگون پروردگار را به خاطر بیاورید تا حسّ شکرگزارى شما برانگیخته شود و در برابر فرمان او تسلیم شوید شاید رستگار گردید (فَاذْکُرُوا آلاءَ اللّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ).
* * *
اما در مقابل این اندرزها و راهنمائى هاى منطقى و یادآورى نعمت هاى الهى آنها که منافع مادى خود را در خطر مى دیدند و قبول دعوت او را مانع هوسبازى هاى خویش مى دانستند، در مقام مخالفت بر آمده صریحاً اعلام داشتند: آیا تو براى این آمده اى که ما را به سوى خداى یگانه دعوت کنى و ما تمام معبودهائى را که پدران و نیاکانمان سالیان دراز در برابر آن سر تعظیم فرود آورده و به عظمت شناخته اند، رها سازیم ؟! (قالُوا أَ جِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما کانَ یَعْبُدُ آبائُنا)، نه هرگز چنین چیزى ممکن نیست.
همان طور که ملاحظه مى کنید سطح افکار آنان به قدرى پائین بود که از پرستش خداى یگانه وحشت داشتند و پراکندگى و تعدد خدایان را براى خود، مایه افتخار مى پنداشتند.
جالب این که: تنها منطق آنان در این زمینه همان تقلید کورکورانه از سنن نیاکان بود و گرنه، چگونه ممکن بود بتوانند، تعظیم در برابر قطعات سنگ و چوب را توجیه کنند؟
و سرانجام براى این که امید هود را به کلى از خود قطع کنند و به اصطلاح حرف آخر را به او زده باشند گفتند: اگر راست مى گوئى و عذاب ها و مجازات هائى را که به ما وعده مى دهى حقیقت دارد، هر چه زودتر آنها را به سراغ ما بفرست و ما را محو و نابود کن ! (فَأْتِنا بِماتَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقینَ)، یعنى ما کمترین واهمه اى از تهدیدهاى تو نداریم.
* * *
در آیه بعد اعلام مى دارد: هنگامى که سخن به اینجا رسید و آخرین حرف خود را که نشانه امتناع کامل از قبول دعوت هود بود زدند و او به کلى از هدایت آنان مأیوس شد، به آنها گفت: اکنون که چنین است بدانید عذاب و کیفر و خشم خدا بر شما مسلماً واقع خواهد شد (قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ).
رِجْس در اصل، به معنى چیز ناپاک است و بعضى از مفسران معتقدند ریشه اصلى آن معنى وسیع ترى دارد، و به معنى هر چیزى است که باعث دورى و تنفر مى شود.
و لذا به انواع پلیدى ها، نجاست ها و مجازات ها، رِجْس گفته مى شود; زیرا همه این امور موجب فاصله گرفتن انسان و تنفر او مى گردد.
در هر صورت، این کلمه در آیه فوق مى تواند به معنى مجازات و عذاب الهى باشد و ذکر آن با جمله قَدْ وَقَعَ که به صورت فعل ماضى است اشاره به این است که به طور قطع شما مستحق عذاب شده اید و دامانتان را خواهد گرفت.
و نیز ممکن است به معنى پلیدى و آلودگى روح باشد، یعنى آن چنان در گرداب انحراف و فساد فرو رفته اید که روح شما در زیر پوششى از آلودگى ها قرار گرفته است و به خاطر آن مشمول غضب خدا شده اید.
سپس براى این که گفتار آنها درباره بت ها بدون پاسخ نماند، اضافه مى کند: آیا شما با من در مورد چیزهائى که از الوهیت جز نامى بى اثر ندارند، و نیاکان شما اسم خدا بر آنها گذارده اند، و به دروغ آثار و خاصیتى براى آنها قائل شده اند، به مجادله برخاسته اید، ⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۶۵ الی۷۲)🔹 و به دنبال آن براى تحریک عواطف خفته آنها و برانگی
در حالى که هیچ گونه فرمان و حجتى از ناحیه خدا در این باره نازل نشده است (أَ تُجادِلُونَنی فی أَسْماءسَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آبائُکُمْ ما نَزَّلَ اللّهُ بِها مِنْ سُلْطان).
در حقیقت بت هاى شما از الوهیت، تنها یک اسم بى مسمّى دارند، اسمى که زائیده پندارهاى خام شما و نیاکانتان است و گر نه با قطعات سنگ و چوب دیگر بیابان و جنگل هیچ تفاوتى ندارد.
هود سپس فرمود: اکنون که چنین است شما در انتظار بمانید من هم با شما انتظار مى کشم، شما در این انتظار باشید که بت ها یاریتان کنند و من در انتظارم که عذاب دردناک الهى بر شما فرود آید (فَانْتَظِرُواإِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ)، و آینده نشان خواهد داد کدام یک از این دو انتظار به حقیقت نزدیک تر خواهد بود.
* * *
در آخرین آیه مورد بحث، سرانجام کار این قوم لجوج را در عبارت کوتاهى چنین بیان کرده است: ما هود و کسانى که با او بودند را به لطف و رحمت خود، رهائى بخشیدیم، و ریشه کسانى که آیات ما را تکذیب کردند و حاضر نشدند ایمان بیاورند و در برابر حق تسلیم شوند، قطع و نابود ساختیم (فَأَنْجَیْناهُ وَ الَّذینَ مَعَهُ بِرَحْمَة مِنّا وَ قَطَعْنا دابِرَ الَّذینَ کَذَّبُوابِآیاتِنا وَ ما کانُوا مُؤْمِنینَ).
دابِر در لغت، به معنى آخر و پایان چیزى است، بنابراین، مفهوم آیه این است که آنها را تا به آخر نابود ساختیم و ریشه هایشان به کلّى قطع شد.
درباره قوم عاد و بقیه خصوصیات زندگى آنها و چگونگى مجازات و عذابى که بر آنها نازل شد، به خواست خدا مشروحاً در تفسیر سوره هود بحث خواهیم کرد.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
ترجمه و شرح نامه۴۷بخش اول در حديثى مى خوانيم: ابن عباس مى گويد: بعد از کلام رسول خدا(صلى الله عليه و
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه(۴۷)بخش اول🔹
↩️«صَلاَحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلاَةِ وَالصِّيَامِ»).
در اين بخش از نامه، امام(عليه السلام) به سه امر مهم سفارش فرموده است: نخست بار ديگر بر تقواى الهى و پرهيزکارى تأکيد نموده که راه نجات، هميشه از آن مى گذرد و تنها زاد و توشه انسان در سفر آخرت و معيار شخصيت هر کس و کرامت او در پيشگاه خدا به مقتضاى (إِنَّ أکْرَمَکُمْ عِنْدَاللهِ أتْقاکُمْ) است.
در دومين سفارش به نظم کارها به صورت کلى و گسترده اشاره کرده که شامل نظم و امنيّت اجتماعى، اقتصادى، سياسى و نظم در عبادات و امور مربوط به خانواده و تعليم و تربيت مى شود. مى دانيم بقاى عالم هستى در سايه نظمى است که خدا براى آن مقرّر کرده است. اگر در کرات و افلاک نظمى نبود به زودى از هم متلاشى مى شد و اگر دستگاه هاى مختلف بدن انسان بر اساس نظم خاص خود حرکت نکنند انسان به زودى بيمار مى شود و چشم از دنيا فرو مى بندد. هر جامعه اى که فاقد نظم لازم شود منقرض مى گردد و هر انسانى راه بى نظمى را پيش گيرد هرگز به جايى نمى رسد، هرچند داراى استعداد فراوان و امکانات زياد باشد.
به عنوان نمونه در درون خون انسان بيش از بيست نوع فلز و شبه فلز به نسبت خاصى به هم آميخته شده و هر کدام مأموريت خود را انجام مى دهند. اگر اين ترکيب کمى به هم بخورد بيمارى ها شروع مى شود و به همين دليل تمام پزشکان براى پى بردن به ريشه هاى اصلى بيمارى، خون را در آزمايشگاه تجزيه مى کنند تا ببينند در کدامين قسمت نظم به هم خورده است.
در مسائل فلکى گاه مى بينيم منجمان خسوف کامل را در فلان ساعت و فلان دقيقه و در فلان نقطه روى زمين از مدت ها قبل پيش بينى مى کنند و گروه عظيمى در آن لحظه و در همان نقطه براى رصد کردن خورشيد در حال کسوف جمع مى شوند. اگر نظم دقيق حاکم نبود چگونه اين پيش بينى ممکن بود. آنها مى گويند حتى براى هزاران سال بعد هم مى توانيم پديده هاى فلکى را پيش بينى کنيم.
حال اگر انسان بخواهد در روابط اجتماعى راه بى نظمى را پيش گيرد، به يقين وصله اى ناهمرنگ در جهان هستى خواهد بود و چنين امر استثنايى و ناهماهنگ با آفرينش محکوم بر فناست.
اما صلاح ذات البين که امام(عليه السلام) از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل فرموده که از نماز و روزه هم بالاتر است دليل روشنى دارد، زيرا اگر مسأله اصلاح در ميان دوستان و رفع کدورت ها و زدودن دشمنى ها و تبديل آن به صميميت و دوستى نباشد منجر به تشتت و تزلزل ميان آنها مى شود و به تعبير قرآن به فشل و سستى مى انجامد.
به همين دليل اصلاح ذات البين از برترين عبادت ها شمرده شده حتى در روايتى به منزله «جهاد فى سبيل الله» عنوان گرديده که «جَعَلَ النَّبِىُّ(صلى الله عليه وآله) اَجْرَ المُصْلح بَيْنَ النّاسِ کَاَجْرِ المُجاهِدِ عِنْدَ النّاسِ; پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) پاداش کسى را که در ميان مردم صلح و صفا برقرار سازد، همچون کسى که در راه خدا جهاد مى کند، قرار داد».
بى شک جهاد موجب عزّت اسلام است و کسى که ميان مردم تفاهم ايجاد مى کند و جامعه اسلامى را به وحدت و اتّحاد سوق مى دهد کار او هم موجب عزت اسلام و مسلمانان است.
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «صَدَقَةٌ يُحِبُّهَا اللهُ إِصْلاَحُ بَيْنِ النَّاسِ إِذَا تَفَاسَدُوا وَتَقَارُبُ بَيْنِهِمْ إِذَا تَبَاعَدُوا; بخششى را که خداوند دوست دارد همان اصلاح ميان مردم است هنگامى که ميان آنها فسادى شود و نزديک ساختن آنها به يکديگر است به هنگامى که از هم دور شوند».
اين حديث از امام صادق(عليه السلام) معروف است که به مفضل (يکى از ياران امام) دستور داده بود: «إِذَا رَأَيْتَ بَيْنَ اثْنَيْنِ مِنْ شِيعَتِنَا مُنَازَعَةً فَافْتَدِهَا مِنْ مَالِي; هنگامى که بين دو نفر از پيروان ما مشاجره اى ببينى (که مربوط به امور مالى باشد) از مال من بپرداز (و آنها را با هم صلح ده)، لذا در روايتى مى خوانيم که روزى دو نفر از شيعيان با هم اختلافى داشتند مفضل آنها را به منزل خود دعوت و چهارصد درهم به مدعى پرداخت کرد و نزاع را خاتمه داد سپس به آنها گفت: بدانيد اين از مال من نبود. از مال امام صادق(عليه السلام) بود که براى حل اين گونه مشکلات در اختيار من گذارده است.
با حديث ديگرى از احاديث فراوانى که در اين زمينه وارد شده اين بحث را پايان مى دهيم: رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «ألا أُخْبِرُکُمْ بِأفْضَل مِنْ دَرَجَةِ الصِّيامِ وَالصَّلاةِ وَالصَّدَقَةِ؟ إصْلاحُ ذاتِ الْبَيْنِ فَإنَّ فَسادَ ذاتِ الْبَيْنِ هِيَ الْحالِقَةُ; آيا به شما خبر بدهم به چيزى که از درجه روزه و نماز و صدقه (و زکات) بالاتر است؟ آن اصلاح ذات البين است، زيرا فساد و اختلاف در ميان مردم نابوده کننده است».⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۴۷)بخش اول🔹 ↩️«صَلاَحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلاَةِ
↩️مرحوم علاّمه مجلسى پس از نقل روايت نبوى که در کلام امام(عليه السلام) به آن اشاره شده، از امالى شيخ طوسى نقل مى کند که پس از ذکر اين روايت مى نويسد: «منظور از «عامَّة الصلاة وَالصيام» در اينجا نمازها و روزه هاى مستحب و مندوب است» گويا اين توضيح شيخ طوسى به قرينه روايت معتبرى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) است که فرمود: «هيچ کس بعد از انجام واجبات، عملى بهتر از اصلاح در ميان مردم انجام نداده است».
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه_های_کودکانه | قاصدک( ۲ )
🎙 با اجرای نورالزینب خانم حافظی
📚 با قاصدک
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2