قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۲۹)بخش اول🔹 🔷امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن آنها را به خاطر مکر و
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح خطبه (۲۹) بخش دوم🔹
امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن آنها را به خاطر مکر و فريب و سستى و بى تفاوتى شان شديداً مورد سرزنش قرار مى دهد، مى فرمايد:
«به خدا سوگند! فريب خورده واقعى کسى است که فريب شما را بخورد! اَلْمَغْرُورُ ـ وَاللهِ ـ مَنْ غَرَرْتُمُوهُ».
زيرا ممکن است که شخص شيّاد فريبکارى، بخشى از سرمايه و زندگى انسان را ببرد يا لباس و خانه او را بربايد، امّا شما با فريبکارى خود همه چيز مرا غارت کرديد و به تمام سرنوشت مسلمانان پشت پا زديد و عدل و دادگرى، پاکى و تقوى، عزّت و سربلندى، حقوق مردم و مستضعفان را بر باد داديد. سپس مى افزايد:
«کسى که بخواهد به وسيله شما، پيروز، شود به خدا سوگند! همانند کسى است که در قرعه کشى و بخت آزمايى، برگ نابرنده اى نصيبش شود; وَ مَنْ فَازَبِکُمْ، فَقَدْ فَازَ ـ وَاللهِ ـ بِالسَّهْمِ الاَْخْيَبِ».
اشاره به اين که کمک و همکارى شما به هيچ وجه حساب شده نيست و کسى که اعتماد بر همکارى شما کند، مانند کسى است که در يک قرعه کشى شرکت کرده که نتيجه آن در پايان، برگ نابرنده است.
مسأله قرعه کشى و بخت آزمايى در ميان عرب با تشريفات خاصّى معمول بوده است. آنها شترى را مى خريدند و آن را به قسمتهاى متعدّدى تقسيم مى کردند، سپس ده چوبه تير داشتند که هر کدام از آنها نامى داشت و بر روى آن نوشته شده بود. هفت عدد از تيرها، به ترتيب، برنده يک سهم و دو سهم، تا هفت سهم (مجموعاً بيست و هشت سهم) بود و سه چوبه تير ديگر، برنده هيچ سهمى نبود و هر کدام از آنها نيز نامى داشت. و در واقع، سهم «اخيب» (چوبه تير نابرنده) عنوانى براى آنها بود.
مجموع اين ده تير را در کيسه اى مى کردند و تکان مى دادند و به ترتيب به نام ده نفر خارج مى کردند. آنها که صاحب تير برنده مى شدند، سهم خود را از گوشت شتر مى بردند و آنها که سه چوبه تيرِ نابرنده به نامشان مى افتاد، مجبور بودند هر کدام يک سوم بهاى شتر را بپردازند; به اين ترتيب اين سه نفر نه تنها برنده نبودند، بلکه خسارت نيز بر دوش آنها بود.
امام (عليه السلام) مردم کوفه را که همکاريشان بى ارزش و مبارزه هايشان توخالى و خسارت بار بود، به آن چوبه هاى تير نابرنده پرخسارت تشبيه مى کند; و چه تشبيه گويا و ظريفى!
حضرت در ادامه سخن به تشبيه گوياى ديگرى مى پردازد و مى افزايد:
«کسى که بخواهد به وسيله شما تيرى به سوى دشمن پرتاب کند، مانند کسى است که با تير بى پيکان تيراندازى مى کند! وَ مَنْ رَمَى بِکُمْ فَقَدْ رَمَى بِأَفْوَقَ نَاصِل».
تيراندازان قديم که با کمان تيراندازى مى کردند، تيرهايى داشتند که از سه قسمت تشکيل شده بود: چوبه تير ـ که اصل تير را تشکيل مى داد ـ و پرهايى که در انتهاى آن بود و سبب مى شد چوبه تير به طور مستقيم به سوى هدف حرکت کند و نوک فلزى که در سر چوبه تير بود سبب فرورفتن تير در هدف مى شد.
بديهى است که اگر تير نوک فلزى نداشته باشد، علاوه بر اين که حرکتش خالى از انحراف نخواهد بود، به هدف هم که مى رسد کارى از آن برنمى آيد و آخرين اثرش، مانند اثر شلاّقى است که بر بدن وارد شود و نيز تيرى که آخرش شکسته، روى زِه قرار نمى گيرد و به پيش رانده نمى شود و به فرض که نوک فلزى هم داشته باشد، کارى از آن ساخته نيست.
امام در اين سخن بر اين نکته تأکيد مى کند که شما مردم کوفه، فاقد نيروى اصلى تهاجم بر دشمن ـ که همان نيروى ايمان و شجاعت و وفادارى و تقوا است ـ هستيد و چنان به زندگى روزمرّه پرزرق و برق خود چسبيده ايد که همه ارزش ها را به دست فراموشى سپرده ايد.
در اينجا نکته قابل توجّه اين است که «اَفْوَق» از مادّه «فوق» به معناى «ته چوبه تير» است که داراى شکافى است و روى زه قرار مى گيرد و با فشار آن به پيش رانده مى شود و «ناصل» از ماده «نصل» به معناى فلز تيزى است که بر سر تير نصب مى شود. تعبير «افوق ناصل» در موردى گفته مى شود که چوبه تير، نه سر داشته باشد و نه ته، که هيچ کارى از آن ساخته نيست; چرا که فقدان يکى از اين دو، آن را از کار مى اندازد، تا چه رسد که هر دو قسمت خراب باشد.
***
کارى کرديد که از شما مأيوسم!
در آخرين بخش اين خطبه ـ که از خطبه هاى دردناک و غم انگيزى است که از مولا على (عليه السلام) شنيده شده است ـ امام، آخرين تازيانه هاى سرزنش و ملامت را بر ارواح مرده آنها مى نوازد، به اين اميد که شايد به حرکت آيند و بر پاخيزند و با امکانات وسيع و گسترده اى که دارند، قدرت شيطانى دشمن را درهم بشکنند و مسلمانان را از شرّ اين خون آشامان ـ که آخرين تفاله هاى زمان جاهليتند ـ آسوده کنند، مى فرمايد:
«به خدا سوگند! به آنجا رسيده ام که گفتارتان را تصديق نمى کنم و به يارى شما اميد ندارم و دشمن را به وسيله شما تهديد نخواهم کرد. أَصْبَحْتُ وَ اللهِ! لا أُصَدِّقُ قَوْلَکُمْ، وَ لاَ أَطْمَعُ فِى نَصْرِکُمْ، وَ لاَ أُوعِدُ الْعَدُوَّ بِکُمْ.«
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه_های_کودکانه | داستان کودکانه دربارۀ امام زمان(عج)
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ ۚ كَذَٰلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
او همان کسى است که بادها را به عنوان بشارت، در پیشاپیش (باران) رحمتش مى فرستد. تا ابرهاى سنگین بار را (بر دوش) کشند. (سپس) ما آنها را به سوى زمینهاى مرده مى فرستیم. و بوسیله آنها، آب (حیاتبخش) را نازل مى کنیم. و با آن، میوه هاى گوناگون (از خاک تیره) بیرون مى آوریم. این گونه (که زمینهاى مرده را زنده کردیم،) مردگان را (نیز در قیامت) زنده مى کنیم، شاید
(با توجه به این مثال) متذکّر شوید.
(اعراف/۵۷)
***
وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ ۖ وَالَّذِي خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا ۚ كَذَٰلِكَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ
سرزمین پاکیزه (و مستعد)، گیاهش به فرمان پروردگار مى روید. امّا سرزمین هاى ناپاک (و شوره زار)، جز گیاه اندک و بى ارزش، از آن نمى روید. این گونه آیات (خود)
را براى گروهى که شکرگزارند، شرح مى دهیم.
(اعراف/۵۸)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۵۵و۵۶)🔹 🤲شرایط اجابت دعا آیه گذشته با ذکر دلائل روشن به این حقیقت ا
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۵۷و۵۸)🔹
🔹مربى و قابلیت هر دو لازم است
در آیات گذشته اشاره هاى مکرر به مسأله مبدأ یعنى توحید و شناسائى پروردگار از طریق اسرار جهان آفرینش شد، و در این آیات ضمن شرح قسمتى از نعمت هاى خدا، به مسأله معاد و رستاخیز اشاره مى شود، تا این دو بحث یکدیگر را تکمیل کنند.
و این سیره قرآن است که در بسیارى از موارد مبدأ و معاد را با هم قرین مى سازد، و جالب این که هم براى شناسائى خدا و هم براى توجه به امر معاد از طریق اسرار آفرینش موجودات این عالم استدلال مى کند.
نخست مى فرماید: او کسى است که بادها را پیشاپیش باران رحمتش همچون بشارت دهنده اى که از قدوم مسافر عزیزى خبر مى دهد مى فرستد (وَ هُوَ الَّذی یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ).
پس از آن مى افزاید: بادهائى که از اقیانوس ها برخاسته و ابرهاى سنگین بار و پر آب را با خود حمل مى کند (حَتّى إِذا أَقَلَّتْسَحاباً ثِقالاً).
آنگاه چنین توضیح مى دهد: در این موقع آنها را به سوى سرزمین هاى مرده و خشک و سوزان مى رانیم (سُقْناهُ لِبَلَد مَیِّت).
و مأموریت آبیارى این تشنگان را به عهده آنها مى نهیم.
و به وسیله آن، آب حیات بخش را در همه جا فرو مى فرستیم (فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ).
و نتیجه مى گیرد: به کمک این آب، انواع میوه ها را از خاک تیره بیرون مى آوریم (فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ).
آرى آفتاب بر اقیانوس ها مى تابد و بخار آب را به بالا مى فرستد، بخارها متراکم مى شوند و توده هاى سنگین ابر را تشکیل مى دهند، امواج باد توده هاى کوه پیکر ابر را بر دوش خود حمل مى کنند، و به سوى سرزمین هائى که مأاموریت دارند پیش مى روند.
قسمتى از این بادها که در پیشاپیش توده هاى ابر در حرکتند و آمیخته با رطوبت ملایمى هستند، نسیم دل انگیزى ایجاد مى کنند که از درون آن بوى باران حیاتبخش به مشام مى رسد، اینها در حقیقت مبشران نزول باران هستند.
سپس توده هاى عظیم ابر، دانه هاى باران را از خود بیرون مى فرستند، نه چندان درشتند که زراعت ها را بشویند و زمین ها را ویران کنند، و نه چندان کوچک که در فضا سرگردان بمانند، آرام و ملایم بر زمین مى نشینند، و آهسته در آن نفوذ مى کنند و محیط را براى رستاخیز بذرها و دانه ها آماده مى سازند.
زمینى که در خشکى مى سوخت و شباهت کامل به منظره یک گورستان خاموش و خشک داشت، تبدیل به کانون فعالى از حیات و زندگى و باغ هاى پر گل و پر میوه مى شود.
و به دنبال آن اضافه مى کند: این چنین مردگان را از زمین بیرون مى آوریم (کَذلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتى)، و لباس حیات را در اندامشان مى پوشانیم.
و سرانجام توجه مى دهد: این مثال را براى آن آوردیم که نمونه معاد را در این دنیا که همه سال در برابر چشم شما تکرار مى شود به شما نشان دهیم تا متذکر گردید (لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ).
* * *
در آیه بعد، براى این که گمان نشود یکنواخت بودن باران، دلیل آن است که همه سرزمین ها یکسان زنده مى شوند، و براى این که روشن گردد، استعدادها و آمادگى هاى متفاوت سبب استفاده هاى مختلف از مواهب الهى مى شود، مى فرماید: سرزمین شیرین و پاکیزه، گیاهش به اذن پروردگارش مى روید (وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ).
اما زمین هاى شوره زار و خبیث و زشت، چیزى جز گیاهان ناچیز و کم ارزش نمى رویاند (وَ الَّذی خَبُثَ لایَخْرُجُ إِلاّ نَکِداً).
همچنین فرمان رستاخیز، گر چه سبب تجدید حیات و جان گرفتن انسان ها مى گردد، ولى همه انسان ها یکسان وارد محشر نمى شوند، آنها نیز همانند زمین هاى شیرین و شوره زار با هم متفاوتند، تفاوتى که از اعمال و عقائد و نیاتشان سرچشمه مى گیرد.
و در پایان آیه مى فرماید: این چنین، آیات را براى کسانى که شکرگزارند، از آن استفاده مى کنند و راه هدایت را مى پویند، بیان مى کنیم (کَذلِکَ نُصَرِّفُ الآْیاتِ لِقَوْم یَشْکُرُونَ).
آیه فوق در حقیقت اشاره به یک مسأله مهم است که در زندگى این جهان و جهان دیگر در همه جا تجلى مى کند، و آن این که: تنها فاعلیتِ فاعل براى به ثمر رسیدن، کافى نیست بلکه استعداد و قابلیتِ قابل نیز شرط است، از دانه هاى باران حیات بخش تر و لطیفتر تصور نمى شود، اما همین بارانى که در لطافت طبعش کلامى نیست در یک جا سبزه و گل مى رویاند و در جاى دیگر خس و خاشاک !»
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت(۱۷۳)🔹 ✅راه شناخت حق: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه راه به دست آ
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح حکمت(۱۷۴)🔹
✅اهمیت خشم برای خدا و راه پيروزى بر دشمن:
🔹امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه راه پيروزى بر دشمنان نيرومند را تبيين مى كند، مى فرمايد: «كسى كه سرنيزه خشم را براى خدا تيز كند توانايى بر قتل سردمداران باطل پيدا خواهد كرد»; (مَنْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ قَوِيَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ).
اشاره به اين كه راه رسيدن به پيروزى در مقابل دشمنان سرسخت و نيرومند دو چيز است: آمادگى كامل و خلوص نيت و توكل بر خدا. هرگاه اين دو با هم جمع شوند سرسخت ترين دشمنان را مى توان به وسيله آن به زانو در آورد.
قرآن مجید روى هر دو عامل تکیه کرده در یک جا مى فرماید: «(وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَّا اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ قُوَّة); براى مقابله با آنها (= دشمنان)، هر چه در توان دارید از نیرو و... آماده سازید».(1)
در جاى دیگر مى فرماید: «(وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الاَْعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ); هرگز سست نشوید! و غمگین نگردید; و شما برترید اگر ایمان داشته باشید».(2)
منظور از «غضب» در این گفتار حکیمانه امام(علیه السلام) خشم هاى زودگذر بى دلیل نیست بلکه منظور قوت اراده و تصمیم جدى براى مبارزه با دشمن آن هم براى خدا، تقویت آیین و دفاع از بندگان اوست.
تعبیر به «اَشدّاءِ الْباطل» سردمداران و نیرومندان آنهاست.
تعبیر به «قتل» اشاره به هر نوع پیروزى بر آنها و خاموش کردن و از بین بردن نفوذ آنها در جوامع بشرى است.
غضب و خشم غالبا نکوهیده است، زیرا در آن حالت، انسان از مرز حق بیرون مى رود و دست به کارهایى مى زند که سبب پشیمانى در عمر مى شود، ازاین رو در روایات اسلامى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «الْغَضَبُ مِفْتاحُ کُلُّ شَرٍّ».(3)
ولى گاه به سبب کارهاى خلافى که انجام مى شود: آشکار شدن منکرات، غصب حقوق ضعیفان، تعرض به نوامیس مردم، ایجاد ناامنى در جامعه اسلامى و غلبه هوا و هوس بر اجتماع، در چنین شرایطى انسانِ مؤمن، بیدار و غیور، خشمگین مى شود; نه خشمى زودگذر بلکه خشمى عمیق و براى خدا و مى دانیم در حالت خشم تمام نیروهاى انسان بسیج مى گردند و گاه یک انسان معمولى قدرت چندین نفر را پیدا مى کند و آمادگى براى مبارزه با باطل حاصل مى شود.
به همین دلیل قرآن مجید خشمگین شدن موسى بعد از بازگشت از کوه طور و مشاهده گوساله پرستى بنى اسرائیل را به شکلى مثبت و کارى صحیح بیان کرده است. آنجا که مى فرماید: «(فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفاً قَالَ یَا قَوْمِ أَلَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْداً حَسَناً أَفَطَالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُّمْ أَنْ یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِّنْ رَّبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَّوْعِدِى); موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود باز گشت و گفت: اى قوم من! مگر پروردگارتان وعده نیکویى به شما نداد؟! آیا مدّت (جدایى من از) شما به طول انجامید، یا مى خواستید غضب پروردگارتان بر شما نازل شود که از وعده من تخلّف کردید؟!».(4)
در آیه آخر سوره «فتح» نیز درباره مؤمنان راستین تعبیر به (أَشِدَّآءُ عَلَى الْکُفَّارِ) شده است.
در حدیثى نیز که علامه مجلسى(رحمه الله) در بحارالانوار آورده مى خوانیم: هنگامى که امیرمؤمنان على(علیه السلام) درباره اموال غنایم، نسبت به بعضى از جنگجویان سختگیرى کرد گروهى از آن حضرت شاکى بودند. پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) دستور داد منادى در میان مردم ندا دهد و بگوید: «ارْفَعُوا ألْسِنَتَکُمْ عَنْ عَلىّ بْنِ أبی طالب فَإنّه خَشِنٌ فى ذاتِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ غَیْرُ مُداهِن فی دینِهِ; اى مردم زبان شکایت را از على بن ابى طالب بردارید، چرا که او درباره اوامر الهى سختگیر است و سازش کارى در دینش را مجاز نمى شمرد». مردمى که این سخن شنیدند لب از شکایت فرو بستند و دانستند این گونه سختگیرى ها مطلوب خدا و پیغمبر(صلى الله علیه وآله) است.(5)
در حدیث مشهورى نیز مى خوانیم که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) روزى از مردم سؤال کرد: «أىُّ عُرَى الاْیمانِ أوْثَقٌ; کدام یک از دستگیره هاى ایمان محکم تر است؟» جمعى گفتند: خدا و رسولش آگاه ترند; بعضى نماز، برخى دیگر زکات، عده اى روزه، گروهى حج و عمره و جمعى دیگر جهاد را ذکر کردند. پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: «آنچه را گفتید داراى فضیلت است ولى پاسخ من نیست (سپس فرمود:) محکم ترین دستگیره هاى ایمان حبُّ فى الله و بغض فى الله و دوست داشتن اولیاء الله و بیزارى از دشمنان خداست».(6)
این سخن را با حدیثى که علامه مجلسى در بحارالانوار آورده است پایان مى دهیم او مى گوید: در روایتى آمده است که خداى متعال به موسى(علیه السلام) گفت:⬇️
⬆️«هَلْ عَمِلْتَ لِى عَمَلاً؟! قالَ صَلَّیْتُ لَکَ وَصُمْتُ وَتَصَدَّقُتُ وَذَکَرْتُ لَکَ، قالَ اللَّهُ تَبارَکَ وَتَعالى، وَامَّا الصَّلَوةْ فَلَکَ بُرهانٌ، وَالصَّوْمُ جُنَّةٌ وَالصَّدَقَةُ ظِلٌّ، وَالذِّکُرْ نُورٌ، فَاىُّ عَمَل عَمِلْتَ لِى؟! قالَ مُوْسى: دُلَّنِى عَلَى العَمَلِ الَّذى هُوَ لَکَ، قالَ یا مُوسى هَلْ والَیْتَ لِى وَلِیّاً وَهَلْ عادَیْتَ لى عَدُوّاً قَطُّ فَعَلِمَ مُوسى انَّ افْضَلَ الاَْعْمالِ الْحُبُّ فِى اللَّهِ وَالْبُغْضُ فِى اللَّهِ; آیا هرگز براى من کارى انجام داده اى؟ موسى عرض کرد: براى تو نماز خوانده ام، روزه گرفته ام و صدقه داده ام. خداوند متعال به او فرمود: اما نماز براى تو نشانه ایمان است و روزه سپرى سپر آتش و انفاق سایه اى در محشر و ذکر خدا نور است کدام عمل را براى من بجا آورده اى اى موسى! عرض کرد: خداوندا! خودت مرا در این مورد راهنمایى فرما. فرمود: آیا کسى را براى من دوست داشته اى و براى من کسى را دشمن داشته اى؟ در اینجا بود که موسى(علیه السلام) دانست بهترین اعمال، دوستى براى خدا و دشمنى براى خداست»(7). (8)
*
پی نوشت:
(1). انفال، آیه 60 .
(2). آل عمران، آیه 139 .
(3). کافى، ج 2، ص 303.
(4). طه، آیه 86.
(5). بحارالانوار، ج 21، ص 385.
(6). کافى، ج 2، 125، ح 6.
(7). بحارالانوار، ج 66، ص 352، ح 33.
(8). سند گفتار حکیمانه: این گفتار حکیمانه ـ به گفته مرحوم خطیب در مصادر ـ در کتب فراوان دیگرى نیز آمده است; از جمله زمخشرى در ربیع الابرار به عین عبارت نهج البلاغه و آمدى در غررالحکم با تفاوتى آن را آورده است. نیز امیر یحیى علوى در کتاب الطراز آن را با کمى تفاوت ذکر کرده که نشان مى دهد منبع دیگرى غیر از نهج البلاغه در اختیار داشته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 144)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ادامه شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه ✅حکمت های(۱۳۶ الی ۱۳۸) 🎙استاد نظافت ✔️برگرفته از سایت بن
شرح_صوتی_حکمت_۱۳۹_جلسه_۱_(روحانیت).mp3
10.55M
🔹ادامه شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
✅حکمت(۱۳۹)جلسه اول
🎙استاد نظافت
✔️برگرفته از سایت بنیاد مجازی نهج البلاغه
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ
ما نوح را به سوى قومش فرستادیم. او گفت: «اى قوم من! (تنها) خداوند یگانه را پرستش کنید،که معبودى جز او براى شما نیست. (و اگر غیر او را عبادت کنید،) من بر شما از عذاب روز بزرگى مى ترسم!»
(اعراف/۵۹
*
قَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ
(ولى) اشراف قومش به او گفتند:«ما تو را در گمراهى آشکارى مى بینیم.»
(اعراف/۶۰)
*
قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلَالَةٌ وَلَٰكِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ
گفت: «اى قوم من! من هیچگونه گمراهى ندارم. بلکه من فرستاده اى از جانب پروردگار جهانیانم.
(اعراف/۶۱)
*
أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ
رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى کنم.
و خیرخواه شما هستم. و از خداوند چیزهایى مى دانم که شما نمى دانید.
(اعراف/۶۲)
*
أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَىٰ رَجُلٍ مِّنكُمْ لِيُنذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُوا وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ
آیا تعجب کرده اید که پیام آگاه کننده پروردگارتان بوسیله مردى از خودتان به شما برسد، تا
(از عواقب اعمال خلاف) بیمتان دهد، و در پرتو آن، پرهیزگارى پیشه کنید و مشمول رحمت (الهى) شوید؟!»
(اعراف/۶۳)
*
فَكَذَّبُوهُ فَأَنجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا عَمِينَ
امّا سرانجام او را تکذیب کردند. و ما او و کسانى را که با وى در کشتى بودند، رهایى بخشیدیم.و کسانى را که آیات ما را تکذیب کردند، غرق کردیم. زیرا آنها گروهى نابینا (و کوردل) بودند.
(اعراف/۶۴)
*
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۵۷و۵۸)🔹 🔹مربى و قابلیت هر دو لازم است در آیات گذشته اشاره
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۵۹ الی۶۴)🔹
✅رسالت نوح، نخستین پیامبر اولو العزم
همان طور که در آغاز این سوره گفته شد، در این سوره بعد از ذکر یک سلسله مسائل اساسى و کلى در زمینه خداشناسى، معاد، هدایت بشر و احساس مسئولیت، به سرگذشت جمعى از پیامبران بزرگ همانند نوح ، هود ، صالح ، لوط ، شعیب و بالاخره موسى بن عمران اشاره مى کند، تا نمونه هاى زنده این بحث ها را عملاً در لابلاى تاریخ پر ماجرا و عبرت انگیز آنان نشان دهد.
نخست از سرگذشت نوح پیامبر(علیه السلام) شروع مى کند و قسمتى از گفتگوهاى او با قوم بت پرست، سرکش و ماجراجویش را شرح مى دهد.
سرگذشت نوح(علیه السلام) در سوره هاى مختلفى از قرآن مانند سوره هود، انبیاء، مؤمنون و شعراء آمده است و سوره کوتاهى نیز در قرآن به نام سوره نوح داریم که هفتاد و یکمین سوره قرآن است.
شرح کوشش هاى این پیامبر بزرگ و چگونگى ساختن کشتى و طوفان وحشتناک و غرق شدن مردم خودخواه و فاسد و بت پرست زمان او، در سوره هاى نامبرده مشروحاً بحث خواهد شد، در اینجا تنها فهرستى از آن در شش آیه آمده است:
نخست مى فرماید: ما نوح را به سوى قومش فرستادیم (لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ).
نخستین چیزى که نوح یادآور آنها شد، همان توجه به حقیقت توحید و نفى هر گونه بت پرستى بود، به آنها گفت: اى قوم من! خدا را بپرستید که هیچ معبودى جز او براى شما نیست (فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهغَیْرُهُ).
شعار توحید نه تنها شعار نوح، که نخستین شعار همه پیامبران الهى بوده است، لذا در آیات متعددى از همین سوره و سوره هاى دیگر قرآن در آغاز دعوت بسیارى از پیامبران شعار: یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِله غَیْرُهُ: اى قوم خداوند یگانه را پرستش کنید که معبودى جز او براى شما نیست دیده مى شود.
از این جمله ها به خوبى استفاده مى شود که بت پرستى مهم ترین خار بر سر راه سعادت همه انسان ها بوده است و این باغبان هاى توحید براى تربیت انواع گل ها و درختان پرثمر در سرزمین جوامع انسانى قبل از هر چیز دامن همت به کمر مى زدند تا با داس تعلیمات سازنده خود، این خارهاى مزاحم را ریشه کن سازند.
مخصوصاً از آیه ۲۳ سوره نوح استفاده مى شود که: مردم زمان نوح بت هاى مختلفى به نام ودّ ، سواع ، یغوث ، یعوق و نسر داشته اند که شرح آنها به خواست خدا در ذیل همان آیه خواهد آمد.
نوح پس از بیدار کردن فطرت هاى خفته، آنان را از سرانجام بت پرستى بر حذر داشته گفت: من از عذاب روز بزرگى بر شما مى ترسم (إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْم عَظیم).
منظور از مجازات روز بزرگ ممکن است همان طوفان معروف نوح(علیه السلام)باشد که کمتر مجازاتى به عظمت و وسعت آن دیده شده است.
و نیز ممکن است اشاره به مجازات الهى در روز رستاخیز باشد; زیرا این تعبیر در قرآن مجید در هر دو معنى به کار رفته است، در سوره شعراء آیه ۱۸۹ مى خوانیم: فَأَخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ کانَ عَذابَ یَوْم عَظیم ، این آیه درباره مجازاتى است که قوم شعیب بر اثر تبهکارى ها در همین جهان گرفتار آن شدند، و در سوره مطففین آیات ۴ و ۵ مى خوانیم: أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِیَوْم عَظیم: آیا اینها گمان نمى کنند که براى روز بزرگى مبعوث خواهند شد .
تعبیر به أَخافُ (مى ترسم گرفتار چنین مجازاتى شوید) بعد از ذکر مسأله شرک در آیه مورد بحث، ممکن است به خاطر این باشد که نوح(علیه السلام) مى خواهد به آنها بگوید اگر یقین به چنین مجازاتى نداشته باشید لااقل بیم آن هست، بنابراین، عقل اجازه نمى دهد با چنین احتمالى این راه را بپیمائید، و به استقبال چنین عذاب دردناکى بشتابید.
* * *
ولى قوم نوح(علیه السلام) به جاى این که از دعوت اصلاحى این پیامبر بزرگ که توأم با نهایت خیرخواهى بود استقبال کنند، به آئین توحید بپیوندند، و دست از ستم و فساد بردارند، جمعى از اشراف و ثروتمندانى که منافع خود را با بیدارى مردم در خطر مى دیدند، و مذهب او را مانعى بر سر راه هوسرانى ها و هوسبازى هاى خویش مشاهده مى کردند صریحاً در جواب نوح گفتند: ما تو را در گمراهى آشکار مى بینیم (قالَ الْمَلاَ ُ مِنْ قَوْمِهِ إِنّا لَنَراکَ فی ضَلال مُبین).
مَلاَ معمولاً به جمعیتى گفته مى شوند که عقیده واحدى براى خود انتخاب کرده اند و اجتماع و شکوه ظاهرى آنها چشم ها را پر مى کند; زیرا ماده اصلى این لغت به معنى پر کردن است، و در قرآن مجید این تعبیر بیشتر در مورد جمعیت هاى خودخواه و خودکامه اى که ظاهرى آراسته، و باطنى آلوده دارند، و صحنه هاى مختلف اجتماع را با وجود خود پر مى کنند، اطلاق شده است.«
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح نامه (۴۷)بخش اول🔹 ✅يار مظلوم و دشمن ظالم باشيد: اين دومين وصيّتِ امام(عليه السلام) اس
ترجمه و شرح نامه۴۷بخش اول
در حديثى مى خوانيم: ابن عباس مى گويد: بعد از کلام رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از کلام هيچ ک« به اندازه نامه اى که امام على بن ابى طالب(عليه السلام) نوشت بهره نگرفتم ايشان در نامه اى به من نوشت: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْمَرْءَ يَسُوؤُهُ فَوْتُ مَا لَمْ يَکُنْ لِيُدْرِکَهُ وَيَسُرُّهُ دَرْکُ مَا لَمْ يَکُنْ لِيَفُوتَهُ فَلْيَکُنْ سُرُورُکَ بِمَا نِلْتَ مِنْ آخِرَتِکَ وَلْيَکُنْ أَسَفُکَ عَلَى مَا فَاتَکَ مِنْهَا وَمَا نِلْتَ مِنْ دُنْيَاکَ فَلاَ تَکُن بِهِ فَرِحاً وَمَا فَاتَکَ مِنْها فَلاَ تَأْسَ عَلَيْهِ حُزْناً وَلْيَکُنْ هَمُّکَ فِيمَا بَعْدَ الْمَوْتِ وَالسَّلاَمُ; اما بعد (از حمد و ثناى الهى) انسان گاهى به سبب از دست رفتن چيزى ناراحت مى شود در حالى که (بر حسب تقدير الهى و عالم اسباب) امکان وصول به آن وجود نداشته است و شادمان مى شود از چيزى که هرگز از دست رفتنى نبوده است، بنابراين شادى تو بايد به چيزى باشد که از آخرتت به دست آوردى و تاسف تو بر چيزى باشد که از آخرت از دست مى دهى. والسلام».در چهارمين و پنجمين توصيه مى فرمايد: «سخن حق بگوييد و براى اجر و پاداش الهى (نه براى چشم داشت از مردم) کار کنيد»; (وَقُولاَ بِالْحَقِّ، وَاعْمَلاَ لِلاَْجْرِ).
طرفدارى از حق همان چيزى است که در آيات متعدّدى از قرآن به آن تصريح شده و حتى در سوره «عصر» بر توصيه کردن يکديگر به بيان حق تکيه شده است: (وَتَواصَوا بِالحَقّ).
قابل توجّه اينکه حق معناى بسيار وسيعى دارد که هر واقعيّت اعتقادى، اخلاقى و حکمى را شامل مى شود و از سويى حق خدا بر خلق و حق مردم بر يکديگر و حق متقابل حکومت و مردم و حق انسان بر خويشتن را نيز در بر مى گيرد.اما عمل براى اجر و پاداش الهى همان خلوص نيّت است که انسان چشم طمع از خلق برگيرد و ديده به پاداش الهى بدوزد و هر عملى را خالص براى او انجام دهد.
سپس در ششمين و هفتمين توصيه به مسأله بسيار مهمى اشاره کرده مى فرمايد: «و همواره دشمن (سرسختِ) ظالم و يار و مددکار مظلوم باشيد»; (وَکُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَلِلْمَظْلُومِ عَوْناً).
اين توصيه در واقع تأکيدى است بر طرفدارى از حق که در جمله هاى پيشين آمد. چه حقى از اين بالاتر که انسان مظلوم را در برابر ظالم يارى دهد تا مظلوم به حقش برسد و ظالم از ظلمش دست بر دارد و جالب اينکه ظالم و مظلوم در اين دو جمله، مطلق است و تنها مسلمانان را شامل نمى شود و به اين ترتيب هر مظلومى در جهان بايد زير چتر حمايت مسلمانان قرار گيرد و از ظلم هر ظالم و ستمگرى بايد پيشگيرى شود و اگر مدعيان حقوق بشر تنها به اين دو دستور عمل مى کردند به راستى دنيا گلستان بود. اين در حالى است که مى بينيم آنها هرجا منافع نامشروعشان اقتضا کند در کنار ظالم مى ايستند و بر ضد مظلوم مى جنگند، هرچند در شعارها مدعى حمايت از مظلوم اند.
در حديثى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «مَنْ أَصْبَحَ لاَ يَهُمُّ بِظُلْمِ أَحَد غَفَرَ اللهُ مَا اجْتَرَمَ; کسى که صبح کند در حالى که نخواهد به احدى ظلم و ستم کند خدا همه گناهان او را مى بخشد».
در واقع اکثر گناهان را مى توان نوعى از انواع ظلم شمرد و کسى که ظلم را در تمام اشکالش ترک کند از گناهان رهايى مى يابد.
در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «وَمَنْ أَخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ کَانَ مَعِي فِي الْجَنَّةِ مُصَاحِبا; کسى که حق مظلوم را از ظالم بستاند در بهشت با من همنشين خواهد بود»
در حديثى از امام امير المؤمنين(عليه السلام) در غررالحکم مى خوانيم: «أحْسَنُ العَدْلِ نُصْرَةُ المَظْلُومِ; برترين عدالت يارى مظلومان است».
حتى امام زين العابدين(عليه السلام) در دعاى 38 صحيفه سجاديه به پيشگاه خداوند (به عنوان يک سرمشق عمومى) عرضه مى دارد: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْکَ مِنْ مَظْلُوم ظُلِمَ بِحَضْرَتِي فَلَمْ أَنْصُرْه; خداوندا من پوزش مى طلبم درباره مظلومى که در حضور من مورد ستم قرار گرفت و من ياريش نکردم».
برترين اصلاح ذات البين است:
امام(عليه السلام) در اين بخش از وصيت نامه مخاطبان خود را گسترش داده و افزون بر فرزندانش امام حسن و امام حسين(عليهما السلام)، جميع فرزندان و خانواده و خويشاوندان و تمام کسانى را که تا دامنه قيامت اين وصيت نامه به دست ايشان مى رسد، مخاطب قرار داده مى فرمايد: «من شما و تمام فرزندان و خاندانم و کسانى را که اين وصيت نامه ام به آنها مى رسد، به تقواى الهى و نظم در کارهاى خود و اصلاح ذات البين توصيه مى کنم، زيرا من از جد شما(صلى الله عليه وآله) شنيدم که مى گفت: اصلاح ميان مردم از تمام نمازها و روزه ها برتر است»; (أُوصِيکُمَا، وَجَمِيعَ وَلَدِي وَأَهْلِي وَمَنْ بَلَغَهُ کِتَابِي، بِتَقْوَى اللهِ، وَنَظْمِ أَمْرِکُمْ، وَصَلاَحِ ذَاتِ بَيْنِکُمْ، فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدَّکُمَا(صلى الله عليه وآله) يَقُولُ:«
20.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹خدمتگزار
✅داستانی از امام زین العابدین علیه السلام
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۵۹ الی۶۴)🔹 ✅رسالت نوح، نخستین پیامبر اولو العزم همان طور
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۵۹ الی۶۴)🔹
اما نوح(علیه السلام) در برابر توهین و خشونت آنها با همان لحن آرام و متین و محبت آمیز خود در پاسخ آنها گفت: من نه تنها گمراه نیستم بلکه هیچ گونه نشانه اى از گمراهى در من وجود ندارد، بلکه من فرستاده پروردگار جهانیانم (قالَ یا قَوْمِ لَیْسَ بی ضَلالَةٌ وَ لکِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ).
اشاره به این که خدایان پراکنده اى که شما قائل شده اید و براى هر یک قلمرو حکومتى پنداشته اید، همانند خداى دریا، خداى آسمان، خداى صلح و جنگ و مانند اینها، همه بى اساس است، پروردگار و ربّ همه جهانیان تنها خداوند یگانه یکتا است که خالق همه آنها مى باشد.
* * *
هدف من این است که رسالت پروردگار را انجام داده و دستورات او را به شما برسانم (أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی).
و در این راه از هیچ گونه خیرخواهى فروگذارى نمى کنم (وَ أَنْصَحُ لَکُمْ).
أَنْصَح از ماده نُصح (بر وزن قفل) به معنى خلوص و بى غل و غش بودن است لذا ناصح العسل به معنى عسل خالص است، سپس این تعبیر در مورد سخنانى که از روى نهایت خلوص نیت و خیرخواهى و بدون تقلب و فریب و تزویر گفته مى شود به کار رفته است.
و در پایان اضافه مى کند: من چیزهائى از خداوند مى دانم که شما نمى دانید (وَ أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ).
این جمله ممکن است جنبه تهدید در برابر مخالفت هاى آنها داشته باشد که من مجازات هاى دردناکى از خداوند در برابر تبهکاران سراغ دارم که شما هنوز از آن بى خبرید.
یا اشاره به لطف و رحمت پروردگار باشد که اگر در مسیر اطاعتش گام بگذارید برکات و پاداش هائى از او سراغ دارم که شما به عظمت و وسعت آن واقف نیستید.
و یا اشاره به این باشد که اگر من عهده دار هدایت شما شده ام مطالبى درباره خداوند بزرگ و دستوراتش مى دانم که شما از آن آگاهى ندارید، و به همین جهت باید از من پیروى کنید.
و هیچ مانعى ندارد که همه این معانى در مفهوم جمله فوق جمع باشد.
* * *
در آیه بعد، گفتار دیگرى را از نوح(علیه السلام) مى خوانیم که در برابر اظهار تعجب قوم خود از این که چگونه ممکن است انسانى عهده دار رسالت پروردگار گردد، بیان کرده است، مى فرماید: آیا تعجب کرده اید که انسانى مأمور ابلاغ رسالت پروردگار گردد و دستورات بیدارکننده او بر این انسان نازل شود، تا شما را از عواقب سوء اعمالتان برحذر دارد و به آئین پرهیزگارى دعوت کند، تا مشمول رحمت الهى شوید ؟ (أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جائَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلى رَجُل مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ وَلِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ).
یعنى این موضوع چه جاى تعجب است؟; زیرا یک انسان شایسته، استعداد انجام این رسالت را بهتر از هر موجود دیگرى دارد، به علاوه انسان است که مى تواند رهبر انسان ها شود، نه فرشتگان و نه غیر آنها.
* * *
ولى به جاى این که دعوت چنین رهبر دلسوز، خیرخواه و آگاهى را بپذیرند، همه گفته هاى او را تکذیب کردند، و در برابر دعوتش سر تسلیم فرود نیاوردند، هر چه نوح بیشتر تبلیغ مى کرد، آنها بر لجاجت و سرسختى خود مى افزودند، و همین سبب شد که خداوند، نوح و آنها که با او در کشتى بودند نجات داده و تکذیب کنندگان به آیاتش را گرفتار غرقاب سازد و هلاک کند، مى فرماید: اما سرانجام او را تکذیب کردند و ما او و کسانى را که با وى در کشتى بودند رهائى بخشیدیم و کسانى که آیات ما را تکذیب کردند غرق کردیم (فَکَذَّبُوهُ فَأَنْجَیْناهُ وَ الَّذینَ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ وَ أَغْرَقْنَا الَّذینَ کَذَّبُوابِآیاتِنا).
و در پایان آیه، دلیل این کیفر سخت را چنین بیان مى کند: آنها جمعیت نابینائى بودند (إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً عَمینَ).
یعنى مردمى بودند کور دل و کور باطن که از مشاهده چهره حقیقت محروم بودند.
و این کوردلى نتیجه اعمال شوم و لجاجت هاى مستمر خودشان بود; زیرا تجربه نشان داده، هنگامى که انسان مدت ها در تاریکى بماند و یا به علل دیگرى چشم خود را ببندد و از نگاه کردن خوددارى کند، قدرت دید خود را تدریجاً از دست خواهد داد و سرانجام نابینا خواهد شد، همچنین سایر اعضاء بدن اگر مدت زیادى کار نکنند مى خشکند و براى همیشه از کار مى افتند.
دید باطن انسان نیز از این قانون مستثنى نیست، چشم پوشى مستمر از حقایق، و به کار نگرفتن عقل و خرد در فهم واقعیت ها، تدریجاً چشم تیزبین عقل را ضعیف کرده و سرانجام نابینا مى کند.
بقیه سرگذشت قوم نوح و چگونگى وقوع طوفان و جزئیات دیگر این سرگذشت در سوره هائى که در بالا اشاره کردیم مشروحاً خواهد آمد.
@Nahjolbalaghe2