eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه(۵۴)🔹 به علاوه پیدایش مجموعه جهان در شش روز، یعنى کمتر از یک هفته چیزى
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه(۵۴)🔹 ↩️گاهى به معنى تخت هاى بلند همانند تخت سلاطین نیز آمده است، چنان که در داستان سلیمان مى خوانیم که مى فرماید: أَیُّکُمْ یَأْتِیْنِى بِعَرْشِها: کدام یک از شما مى توانید تخت او (بلقیس) را براى من حاضر کنید ؟ و نیز به داربست هائى که براى برپا نگه داشتن بعضى از درختان مى زنند، عرش گفته مى شود: همان طور که در قرآن مى خوانیم: وَ هُوَ الَّذی أَنْشَأَ جَنّات مَعْرُوشات وَ غَیْرَ مَعْرُوشات: او کسى است که باغ هائى از درختان داربست دار و بدون داربست آفرید . ولى هنگامى که در مورد خداوند به کار مى رود و گفته مى شود عرش خدا ، منظور از آن مجموعه جهان هستى است که در حقیقت تخت حکومت پروردگار محسوب مى شود. اصولاً جمله اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ کنایه از تسلط یک زمامدار بر امور کشور خویش است، همان طور که جمله ثُلَّ عَرْشُهُ (تختش فرو ریخت) به معنى از دست دادن قدرت مى باشد، در فارسى نیز این تعبیر کنائى زیاد به کار مى رود، مثلاً مى گوئیم در فلان کشور، جمعى شورش کردند و زمامدارشان را از تخت فرو کشیدند، در حالى که ممکن است اصلاً تختى نداشته باشد، یا جمعى به هواخواهى فلان برخاستند و او را بر تخت نشاندند، همه اینها کنایه از قدرت یافتن یا از قدرت افتادن است. بنابراین، در آیه مورد بحث، جمله اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ کنایه از احاطه کامل پروردگار و تسلط او بر تدبیر امور آسمان ها و زمین بعد از خلقت آنها است. و از اینجا روشن مى شود: آنها که جمله فوق را دلیل بر تجسم خدا گرفته اند گویا توجه به موارد استعمالات فراوان این جمله در این معنى کنائى نکرده اند. معنى دیگرى براى عرش نیز هست، و آن در مواردى است که در مقابل کرسى قرار گیرد، در این گونه موارد کرسى (که معمولاً به تخت هاى پایه کوتاه گفته مى شود) ممکن است کنایه از جهان ماده بوده باشد و عرش کنایه از جهان ما فوق ماده (عالم ارواح و فرشتگان) چنان که در تفسیر آیه وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الأَرْض در سوره بقره مشروحاً گذشت. * * * ۴ ـ خلق و امر چیست؟ در این که منظور از خلق و امر چیست؟ میان مفسران گفتگو است، اما با توجه به قرائنى که در این آیه و آیات دیگر قرآن موجود است روشن مى شود که منظور از خلق آفرینش نخستین، و منظور از امر قوانین و نظاماتى است که به فرمان پروردگار در عالم هستى حکومت مى کند و آنها را در مسیر خود رهبرى مى نماید. این تعبیر، در حقیقت پاسخى است به آنها که مى پندارند: خداوند جهان را آفریده و آن را به حال خود واگذارده و کنارى نشسته است. به تعبیر دیگر عالم هستى در ایجادش نیازمند به خدا است، اما در بقا و ادامه حیات نیازى ندارد! این جمله مى گوید: همان طور که جهان در حدوثش نیازمند به او است در تدبیر و ادامه حیات و اداره اش نیز وابسته به او مى باشد، و اگر لحظه اى لطف خدا از آن گرفته شود، نظامش به کلى از هم گسسته و نابود مى گردد. بعضى از فلاسفه مایلند عالم خلق را عالم ماده و عالم امر را عالم ماوراء مادّه بدانند; زیرا عالم خلق جنبه تدریجى دارد و این خاصیت جهان ماده است و عالم امر جنبه دفعى و فورى دارد و این خاصیت جهان ماوراء ماده است چنان که مى خوانیم: إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون: هنگامى که خداوند چیزى را اراده کند، به او فرمان مى دهد موجود باش! آن هم موجود مى شود . ولى با توجه به موارد استعمال امر در آیات قرآن و حتى جمله وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّرات بِأَمْرِهِ که در آیه مورد بحث خواندیم، استفاده مى شود که: امر به معنى هر گونه فرمان الهى است، خواه در جهان ماده باشد یا جهان ماوراى ماده (دقت کنید).» @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ پروردگار خود را (آشکارا) از روى تضرع، و در پنهانى، بخوانید. (و از تجاوز، دست بردارید که) او متجاوزان را دوست نمى دارد. (اعراف/۵۵) *** وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا ۚ إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید، و او را با بیم و امید بخوانید. (بیم از مسوولیتها، و امید به رحمتش. و نیکى کنید) زیرا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است. (اعراف/۵۶) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه(۵۴)🔹 ↩️گاهى به معنى تخت هاى بلند همانند تخت سلاطین نیز آمده
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۵۵و۵۶)🔹 🤲شرایط اجابت دعا آیه گذشته با ذکر دلائل روشن به این حقیقت اشاره کرد که شایسته عبودیت و بندگى تنها خدا است، و به دنبال آن در اینجا دستور مى دهد: دعا و نیایش که جان و روح عبادت است باید در برابر خدا انجام گیرد، نخست مى فرماید: پروردگار خود را از روى تضرع و در پنهانى بخوانید (ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً). تَضَرُّع در اصل از ماده ضرع (بر وزن فرع) به معنى پستان ، گرفته شده، بنابراین تضرّع به معنى دوشیدن شیر از پستان مى آید، و از آنجا که به هنگام دوشیدن شیر انگشت ها بر نوک پستان در جهات مختلف حرکت مى کنند، این کلمه در مورد کسى که با حرکات مخصوص خود اظهار خضوع و تواضع مى کند، به کار مى رود. بر این اساس، اگر در آیه فوق مى خوانیم خدا را از روى تضرع بخوانید یعنى با کمال خضوع و خشوع و تواضع روى به سوى او آرید، در حقیقت دعاکننده نباید تنها زبانش چیزى را بخواهد، که باید روح دعا در درون جان او و در تمام وجودش منعکس گردد، زبان تنها ترجمان آنها باشد، و به عنوان نمایندگى همه اعضاى او سخن گوید. و این که در آیه فوق دستور داده شده: خدا را به طور خفیه و در پنهانى بخوانید براى این است که از ریا دورتر، به اخلاص نزدیک تر، و توأم با تمرکز فکر و حضور قلب باشد. در حدیثى مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله) در یکى از غزوات بود، هنگامى که سپاهیان اسلام کنار درّه اى رسیدند فریاد خود را به لا إِلهَ إِلاَّ اللّه و اَللّهُ أَکْبَر بلند کردند، پیامبر فرمود: یا أَیُّهَا النّاسُ إِرْبَعُوا عَلى أَنْفُسِکُمْ أَما إِنَّکُمْ لاتَدْعُونَ أَصَمَّ وَ لا غائِباً إِنَّکُمْ تَدْعُونَ سَمِیعاً قَرِیباً إِنَّهُ مَعَکُمْ: اى مردم اندکى آرام تر دعا کنید شما شخص کر و غائبى را نمى خوانید شما کسى را مى خوانید که شنوا و نزدیک است و با شما است .(۱) این احتمال نیز در آیه داده شده است که منظور از تضرع دعاى آشکار و منظور از خفیه دعاى پنهانى است; زیرا هر مقامى اقتضائى دارد گاهى باید آشکارا و گاهى پنهانى دعا کرد، روایتى که از على بن ابراهیم در ذیل آیه نقل شده این موضوع را تأئید مى کند. و در پایان آیه مى فرماید: خداوند تجاوزکاران را دوست نمى دارد (إِنَّهُ لایُحِبُّ الْمُعْتَدینَ). و این جمله معنى وسیعى دارد که هر گونه تجاوز را، اعم از فریاد کشیدن به هنگام دعا، و یا تظاهر و ریاکارى، و یا توجه به غیر خدا را به هنگام دعا، شامل مى شود. * * * در آیه بعد، اشاره به حکمى شده است که در واقع یکى از شرائط تأثیر دعا است، مى فرماید: در روى زمین فساد مکنید بعد از آن که اصلاح شده است (وَ لاتُفْسِدُوا فِی الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها). مسلماً هنگامى دعاها در پیشگاه خدا به اجابت نزدیک خواهد بود که شرائط لازم در آن رعایت شود، از جمله این که: با جنبه هاى سازنده و عملى در حدود توانائى و قدرت همراه باشد. حقوق مردم رعایت گردد. و حقیقت دعا در سراسر وجود انسان پرتوافکن شود. بنابراین، هیچ گاه دعاى افراد مفسد و تبهکار به جائى نخواهد رسید. منظور از فساد بعد از اصلاح ، ممکن است اصلاح از ظلم یا کفر یا هر دو بوده باشد، در روایتى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: إِنَّ الأَرْضَ کانَتْ فاسِدَةً فَأَصْلَحَهَا اللّهُ بِنَبِیِّه(صلى الله علیه وآله): زمین فاسد بود و خداوند به وسیله پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) آن را اصلاح کرد .(۲) پس از آن، بار دیگر به مسأله دعا مى پردازد و یکى دیگر از شرائط آن را بازگو مى کند، مى فرماید: خدا را با ترس و امید بخوانید (وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً). نه آن چنان از اعمال خود راضى باشید که گمان کنید هیچ نقطه تاریکى در زندگى شما نیست که این خود عامل عقب گرد و سقوط است. و نه آن چنان مأیوس باشید که خود را شایسته عفو خدا و اجابت دعا ندانید که این یأس و نومیدى نیز خاموش کننده همه تلاش ها و کوشش ها است، بلکه با دو بال بیم و امید به سوى او پرواز کنید، امید به رحمتش و بیم از مسئولیت ها و لغزش ها. و در پایان آیه، براى تأکید بیشتر روى اسباب امیدوارى به رحمت خدا، مى فرماید: رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است (إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ). ممکن است، این جمله یکى دیگر از شرائط اجابت دعا باشد، یعنى اگر مى خواهید دعاى شما یک دعاى توخالى و تنها گردش زبان نباشد، باید آن را با اعمال نیک خود همراه سازید، تا به کمک آن، رحمت الهى شامل حال شما گردد و دعایتان به ثمر رسد. و به این ترتیب، در این دو آیه اشاره به پنج قسمت از شرائط قبولى دعا شده است: نخست این که از روى تضرع و در پنهانى باشد. دیگر این که از حدّ اعتدال تجاوز نکند. سوم این که با تولید فساد و تبهکارى همراه نگردد. چهارم این که توأم با بیم و امید متوازن باشد. پنجم این که با نیکوکارى توأم گردد.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۲۹)بخش اول🔹 🔷امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن آنها را به خاطر مکر و
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۲۹) بخش دوم🔹 امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن آنها را به خاطر مکر و فريب و سستى و بى تفاوتى شان شديداً مورد سرزنش قرار مى دهد، مى فرمايد: «به خدا سوگند! فريب خورده واقعى کسى است که فريب شما را بخورد! اَلْمَغْرُورُ ـ وَاللهِ ـ مَنْ غَرَرْتُمُوهُ». زيرا ممکن است که شخص شيّاد فريبکارى، بخشى از سرمايه و زندگى انسان را ببرد يا لباس و خانه او را بربايد، امّا شما با فريبکارى خود همه چيز مرا غارت کرديد و به تمام سرنوشت مسلمانان پشت پا زديد و عدل و دادگرى، پاکى و تقوى، عزّت و سربلندى، حقوق مردم و مستضعفان را بر باد داديد. سپس مى افزايد: «کسى که بخواهد به وسيله شما، پيروز، شود به خدا سوگند! همانند کسى است که در قرعه کشى و بخت آزمايى، برگ نابرنده اى نصيبش شود; وَ مَنْ فَازَبِکُمْ، فَقَدْ فَازَ ـ وَاللهِ ـ بِالسَّهْمِ الاَْخْيَبِ». اشاره به اين که کمک و همکارى شما به هيچ وجه حساب شده نيست و کسى که اعتماد بر همکارى شما کند، مانند کسى است که در يک قرعه کشى شرکت کرده که نتيجه آن در پايان، برگ نابرنده است. مسأله قرعه کشى و بخت آزمايى در ميان عرب با تشريفات خاصّى معمول بوده است. آنها شترى را مى خريدند و آن را به قسمتهاى متعدّدى تقسيم مى کردند، سپس ده چوبه تير داشتند که هر کدام از آنها نامى داشت و بر روى آن نوشته شده بود. هفت عدد از تيرها، به ترتيب، برنده يک سهم و دو سهم، تا هفت سهم (مجموعاً بيست و هشت سهم) بود و سه چوبه تير ديگر، برنده هيچ سهمى نبود و هر کدام از آنها نيز نامى داشت. و در واقع، سهم «اخيب» (چوبه تير نابرنده) عنوانى براى آنها بود. مجموع اين ده تير را در کيسه اى مى کردند و تکان مى دادند و به ترتيب به نام ده نفر خارج مى کردند. آنها که صاحب تير برنده مى شدند، سهم خود را از گوشت شتر مى بردند و آنها که سه چوبه تيرِ نابرنده به نامشان مى افتاد، مجبور بودند هر کدام يک سوم بهاى شتر را بپردازند; به اين ترتيب اين سه نفر نه تنها برنده نبودند، بلکه خسارت نيز بر دوش آنها بود. امام (عليه السلام) مردم کوفه را که همکاريشان بى ارزش و مبارزه هايشان توخالى و خسارت بار بود، به آن چوبه هاى تير نابرنده پرخسارت تشبيه مى کند; و چه تشبيه گويا و ظريفى! حضرت در ادامه سخن به تشبيه گوياى ديگرى مى پردازد و مى افزايد: «کسى که بخواهد به وسيله شما تيرى به سوى دشمن پرتاب کند، مانند کسى است که با تير بى پيکان تيراندازى مى کند! وَ مَنْ رَمَى بِکُمْ فَقَدْ رَمَى بِأَفْوَقَ نَاصِل». تيراندازان قديم که با کمان تيراندازى مى کردند، تيرهايى داشتند که از سه قسمت تشکيل شده بود: چوبه تير ـ که اصل تير را تشکيل مى داد ـ و پرهايى که در انتهاى آن بود و سبب مى شد چوبه تير به طور مستقيم به سوى هدف حرکت کند و نوک فلزى که در سر چوبه تير بود سبب فرورفتن تير در هدف مى شد. بديهى است که اگر تير نوک فلزى نداشته باشد، علاوه بر اين که حرکتش خالى از انحراف نخواهد بود، به هدف هم که مى رسد کارى از آن برنمى آيد و آخرين اثرش، مانند اثر شلاّقى است که بر بدن وارد شود و نيز تيرى که آخرش شکسته، روى زِه قرار نمى گيرد و به پيش رانده نمى شود و به فرض که نوک فلزى هم داشته باشد، کارى از آن ساخته نيست. امام در اين سخن بر اين نکته تأکيد مى کند که شما مردم کوفه، فاقد نيروى اصلى تهاجم بر دشمن ـ که همان نيروى ايمان و شجاعت و وفادارى و تقوا است ـ هستيد و چنان به زندگى روزمرّه پرزرق و برق خود چسبيده ايد که همه ارزش ها را به دست فراموشى سپرده ايد. در اينجا نکته قابل توجّه اين است که «اَفْوَق» از مادّه «فوق» به معناى «ته چوبه تير» است که داراى شکافى است و روى زه قرار مى گيرد و با فشار آن به پيش رانده مى شود و «ناصل» از ماده «نصل» به معناى فلز تيزى است که بر سر تير نصب مى شود. تعبير «افوق ناصل» در موردى گفته مى شود که چوبه تير، نه سر داشته باشد و نه ته، که هيچ کارى از آن ساخته نيست; چرا که فقدان يکى از اين دو، آن را از کار مى اندازد، تا چه رسد که هر دو قسمت خراب باشد. *** کارى کرديد که از شما مأيوسم! در آخرين بخش اين خطبه ـ که از خطبه هاى دردناک و غم انگيزى است که از مولا على (عليه السلام) شنيده شده است ـ امام، آخرين تازيانه هاى سرزنش و ملامت را بر ارواح مرده آنها مى نوازد، به اين اميد که شايد به حرکت آيند و بر پاخيزند و با امکانات وسيع و گسترده اى که دارند، قدرت شيطانى دشمن را درهم بشکنند و مسلمانان را از شرّ اين خون آشامان ـ که آخرين تفاله هاى زمان جاهليتند ـ آسوده کنند، مى فرمايد: «به خدا سوگند! به آنجا رسيده ام که گفتارتان را تصديق نمى کنم و به يارى شما اميد ندارم و دشمن را به وسيله شما تهديد نخواهم کرد. أَصْبَحْتُ وَ اللهِ! لا أُصَدِّقُ قَوْلَکُمْ، وَ لاَ أَطْمَعُ فِى نَصْرِکُمْ، وَ لاَ أُوعِدُ الْعَدُوَّ بِکُمْ.« @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ ۚ كَذَٰلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ او همان کسى است که بادها را به عنوان بشارت، در پیشاپیش (باران) رحمتش مى فرستد. تا ابرهاى سنگین بار را (بر دوش) کشند. (سپس) ما آنها را به سوى زمینهاى مرده مى فرستیم. و بوسیله آنها، آب (حیاتبخش) را نازل مى کنیم. و با آن، میوه هاى گوناگون (از خاک تیره) بیرون مى آوریم. این گونه (که زمینهاى مرده را زنده کردیم،) مردگان را (نیز در قیامت) زنده مى کنیم، شاید (با توجه به این مثال) متذکّر شوید. (اعراف/۵۷) *** وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ ۖ وَالَّذِي خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا ۚ كَذَٰلِكَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ سرزمین پاکیزه (و مستعد)، گیاهش به فرمان پروردگار مى روید. امّا سرزمین هاى ناپاک (و شوره زار)، جز گیاه اندک و بى ارزش، از آن نمى روید. این گونه آیات (خود) را براى گروهى که شکرگزارند، شرح مى دهیم. (اعراف/۵۸) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۵۵و۵۶)🔹 🤲شرایط اجابت دعا آیه گذشته با ذکر دلائل روشن به این حقیقت ا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۵۷و۵۸)🔹 🔹مربى و قابلیت هر دو لازم است در آیات گذشته اشاره هاى مکرر به مسأله مبدأ یعنى توحید و شناسائى پروردگار از طریق اسرار جهان آفرینش شد، و در این آیات ضمن شرح قسمتى از نعمت هاى خدا، به مسأله معاد و رستاخیز اشاره مى شود، تا این دو بحث یکدیگر را تکمیل کنند. و این سیره قرآن است که در بسیارى از موارد مبدأ و معاد را با هم قرین مى سازد، و جالب این که هم براى شناسائى خدا و هم براى توجه به امر معاد از طریق اسرار آفرینش موجودات این عالم استدلال مى کند. نخست مى فرماید: او کسى است که بادها را پیشاپیش باران رحمتش همچون بشارت دهنده اى که از قدوم مسافر عزیزى خبر مى دهد مى فرستد (وَ هُوَ الَّذی یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ). پس از آن مى افزاید: بادهائى که از اقیانوس ها برخاسته و ابرهاى سنگین بار و پر آب را با خود حمل مى کند (حَتّى إِذا أَقَلَّتْسَحاباً ثِقالاً). آنگاه چنین توضیح مى دهد: در این موقع آنها را به سوى سرزمین هاى مرده و خشک و سوزان مى رانیم (سُقْناهُ لِبَلَد مَیِّت). و مأموریت آبیارى این تشنگان را به عهده آنها مى نهیم. و به وسیله آن، آب حیات بخش را در همه جا فرو مى فرستیم (فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ). و نتیجه مى گیرد: به کمک این آب، انواع میوه ها را از خاک تیره بیرون مى آوریم (فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ). آرى آفتاب بر اقیانوس ها مى تابد و بخار آب را به بالا مى فرستد، بخارها متراکم مى شوند و توده هاى سنگین ابر را تشکیل مى دهند، امواج باد توده هاى کوه پیکر ابر را بر دوش خود حمل مى کنند، و به سوى سرزمین هائى که مأاموریت دارند پیش مى روند. قسمتى از این بادها که در پیشاپیش توده هاى ابر در حرکتند و آمیخته با رطوبت ملایمى هستند، نسیم دل انگیزى ایجاد مى کنند که از درون آن بوى باران حیاتبخش به مشام مى رسد، اینها در حقیقت مبشران نزول باران هستند. سپس توده هاى عظیم ابر، دانه هاى باران را از خود بیرون مى فرستند، نه چندان درشتند که زراعت ها را بشویند و زمین ها را ویران کنند، و نه چندان کوچک که در فضا سرگردان بمانند، آرام و ملایم بر زمین مى نشینند، و آهسته در آن نفوذ مى کنند و محیط را براى رستاخیز بذرها و دانه ها آماده مى سازند. زمینى که در خشکى مى سوخت و شباهت کامل به منظره یک گورستان خاموش و خشک داشت، تبدیل به کانون فعالى از حیات و زندگى و باغ هاى پر گل و پر میوه مى شود. و به دنبال آن اضافه مى کند: این چنین مردگان را از زمین بیرون مى آوریم (کَذلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتى)، و لباس حیات را در اندامشان مى پوشانیم. و سرانجام توجه مى دهد: این مثال را براى آن آوردیم که نمونه معاد را در این دنیا که همه سال در برابر چشم شما تکرار مى شود به شما نشان دهیم تا متذکر گردید (لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ). * * * در آیه بعد، براى این که گمان نشود یکنواخت بودن باران، دلیل آن است که همه سرزمین ها یکسان زنده مى شوند، و براى این که روشن گردد، استعدادها و آمادگى هاى متفاوت سبب استفاده هاى مختلف از مواهب الهى مى شود، مى فرماید: سرزمین شیرین و پاکیزه، گیاهش به اذن پروردگارش مى روید (وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ). اما زمین هاى شوره زار و خبیث و زشت، چیزى جز گیاهان ناچیز و کم ارزش نمى رویاند (وَ الَّذی خَبُثَ لایَخْرُجُ إِلاّ نَکِداً). همچنین فرمان رستاخیز، گر چه سبب تجدید حیات و جان گرفتن انسان ها مى گردد، ولى همه انسان ها یکسان وارد محشر نمى شوند، آنها نیز همانند زمین هاى شیرین و شوره زار با هم متفاوتند، تفاوتى که از اعمال و عقائد و نیاتشان سرچشمه مى گیرد. و در پایان آیه مى فرماید: این چنین، آیات را براى کسانى که شکرگزارند، از آن استفاده مى کنند و راه هدایت را مى پویند، بیان مى کنیم (کَذلِکَ نُصَرِّفُ الآْیاتِ لِقَوْم یَشْکُرُونَ). آیه فوق در حقیقت اشاره به یک مسأله مهم است که در زندگى این جهان و جهان دیگر در همه جا تجلى مى کند، و آن این که: تنها فاعلیتِ فاعل براى به ثمر رسیدن، کافى نیست بلکه استعداد و قابلیتِ قابل نیز شرط است، از دانه هاى باران حیات بخش تر و لطیفتر تصور نمى شود، اما همین بارانى که در لطافت طبعش کلامى نیست در یک جا سبزه و گل مى رویاند و در جاى دیگر خس و خاشاک !» @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت(۱۷۳)🔹 ✅راه شناخت حق: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه راه به دست آ
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت(۱۷۴)🔹 ✅اهمیت خشم برای خدا و راه پيروزى بر دشمن: 🔹امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه راه پيروزى بر دشمنان نيرومند را تبيين مى كند، مى فرمايد: «كسى كه سرنيزه خشم را براى خدا تيز كند توانايى بر قتل سردمداران باطل پيدا خواهد كرد»; (مَنْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ قَوِيَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ). اشاره به اين كه راه رسيدن به پيروزى در مقابل دشمنان سرسخت و نيرومند دو چيز است: آمادگى كامل و خلوص نيت و توكل بر خدا. هرگاه اين دو با هم جمع شوند سرسخت ترين دشمنان را مى توان به وسيله آن به زانو در آورد. قرآن مجید روى هر دو عامل تکیه کرده در یک جا مى فرماید: «(وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَّا اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ قُوَّة); براى مقابله با آنها (= دشمنان)، هر چه در توان دارید از نیرو و... آماده سازید».(1) در جاى دیگر مى فرماید: «(وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الاَْعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ); هرگز سست نشوید! و غمگین نگردید; و شما برترید اگر ایمان داشته باشید».(2) منظور از «غضب» در این گفتار حکیمانه امام(علیه السلام) خشم هاى زودگذر بى دلیل نیست بلکه منظور قوت اراده و تصمیم جدى براى مبارزه با دشمن آن هم براى خدا، تقویت آیین و دفاع از بندگان اوست. تعبیر به «اَشدّاءِ الْباطل» سردمداران و نیرومندان آنهاست. تعبیر به «قتل» اشاره به هر نوع پیروزى بر آنها و خاموش کردن و از بین بردن نفوذ آنها در جوامع بشرى است. غضب و خشم غالبا نکوهیده است، زیرا در آن حالت، انسان از مرز حق بیرون مى رود و دست به کارهایى مى زند که سبب پشیمانى در عمر مى شود، ازاین رو در روایات اسلامى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «الْغَضَبُ مِفْتاحُ کُلُّ شَرٍّ».(3) ولى گاه به سبب کارهاى خلافى که انجام مى شود: آشکار شدن منکرات، غصب حقوق ضعیفان، تعرض به نوامیس مردم، ایجاد ناامنى در جامعه اسلامى و غلبه هوا و هوس بر اجتماع، در چنین شرایطى انسانِ مؤمن، بیدار و غیور، خشمگین مى شود; نه خشمى زودگذر بلکه خشمى عمیق و براى خدا و مى دانیم در حالت خشم تمام نیروهاى انسان بسیج مى گردند و گاه یک انسان معمولى قدرت چندین نفر را پیدا مى کند و آمادگى براى مبارزه با باطل حاصل مى شود. به همین دلیل قرآن مجید خشمگین شدن موسى بعد از بازگشت از کوه طور و مشاهده گوساله پرستى بنى اسرائیل را به شکلى مثبت و کارى صحیح بیان کرده است. آنجا که مى فرماید: «(فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفاً قَالَ یَا قَوْمِ أَلَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْداً حَسَناً أَفَطَالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُّمْ أَنْ یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِّنْ رَّبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَّوْعِدِى); موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود باز گشت و گفت: اى قوم من! مگر پروردگارتان وعده نیکویى به شما نداد؟! آیا مدّت (جدایى من از) شما به طول انجامید، یا مى خواستید غضب پروردگارتان بر شما نازل شود که از وعده من تخلّف کردید؟!».(4) در آیه آخر سوره «فتح» نیز درباره مؤمنان راستین تعبیر به (أَشِدَّآءُ عَلَى الْکُفَّارِ) شده است. در حدیثى نیز که علامه مجلسى(رحمه الله) در بحارالانوار آورده مى خوانیم: هنگامى که امیرمؤمنان على(علیه السلام) درباره اموال غنایم، نسبت به بعضى از جنگجویان سختگیرى کرد گروهى از آن حضرت شاکى بودند. پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) دستور داد منادى در میان مردم ندا دهد و بگوید: «ارْفَعُوا ألْسِنَتَکُمْ عَنْ عَلىّ بْنِ أبی طالب فَإنّه خَشِنٌ فى ذاتِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ غَیْرُ مُداهِن فی دینِهِ; اى مردم زبان شکایت را از على بن ابى طالب بردارید، چرا که او درباره اوامر الهى سختگیر است و سازش کارى در دینش را مجاز نمى شمرد». مردمى که این سخن شنیدند لب از شکایت فرو بستند و دانستند این گونه سختگیرى ها مطلوب خدا و پیغمبر(صلى الله علیه وآله) است.(5) در حدیث مشهورى نیز مى خوانیم که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) روزى از مردم سؤال کرد: «أىُّ عُرَى الاْیمانِ أوْثَقٌ; کدام یک از دستگیره هاى ایمان محکم تر است؟» جمعى گفتند: خدا و رسولش آگاه ترند; بعضى نماز، برخى دیگر زکات، عده اى روزه، گروهى حج و عمره و جمعى دیگر جهاد را ذکر کردند. پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: «آنچه را گفتید داراى فضیلت است ولى پاسخ من نیست (سپس فرمود:) محکم ترین دستگیره هاى ایمان حبُّ فى الله و بغض فى الله و دوست داشتن اولیاء الله و بیزارى از دشمنان خداست».(6) این سخن را با حدیثى که علامه مجلسى در بحارالانوار آورده است پایان مى دهیم او مى گوید: در روایتى آمده است که خداى متعال به موسى(علیه السلام) گفت:⬇️
⬆️«هَلْ عَمِلْتَ لِى عَمَلاً؟! قالَ صَلَّیْتُ لَکَ وَصُمْتُ وَتَصَدَّقُتُ وَذَکَرْتُ لَکَ، قالَ اللَّهُ تَبارَکَ وَتَعالى، وَامَّا الصَّلَوةْ فَلَکَ بُرهانٌ، وَالصَّوْمُ جُنَّةٌ وَالصَّدَقَةُ ظِلٌّ، وَالذِّکُرْ نُورٌ، فَاىُّ عَمَل عَمِلْتَ لِى؟! قالَ مُوْسى: دُلَّنِى عَلَى العَمَلِ الَّذى هُوَ لَکَ، قالَ یا مُوسى هَلْ والَیْتَ لِى وَلِیّاً وَهَلْ عادَیْتَ لى عَدُوّاً قَطُّ فَعَلِمَ مُوسى انَّ افْضَلَ الاَْعْمالِ الْحُبُّ فِى اللَّهِ وَالْبُغْضُ فِى اللَّهِ; آیا هرگز براى من کارى انجام داده اى؟ موسى عرض کرد: براى تو نماز خوانده ام، روزه گرفته ام و صدقه داده ام. خداوند متعال به او فرمود: اما نماز براى تو نشانه ایمان است و روزه سپرى سپر آتش و انفاق سایه اى در محشر و ذکر خدا نور است کدام عمل را براى من بجا آورده اى اى موسى! عرض کرد: خداوندا! خودت مرا در این مورد راهنمایى فرما. فرمود: آیا کسى را براى من دوست داشته اى و براى من کسى را دشمن داشته اى؟ در اینجا بود که موسى(علیه السلام) دانست بهترین اعمال، دوستى براى خدا و دشمنى براى خداست»(7). (8) * پی نوشت: (1). انفال، آیه 60 . (2). آل عمران، آیه 139 . (3). کافى، ج 2، ص 303. (4). طه، آیه 86. (5). بحارالانوار، ج 21، ص 385. (6). کافى، ج 2، 125، ح 6. (7). بحارالانوار، ج 66، ص 352، ح 33. (8). سند گفتار حکیمانه: این گفتار حکیمانه ـ به گفته مرحوم خطیب در مصادر ـ در کتب فراوان دیگرى نیز آمده است; از جمله زمخشرى در ربیع الابرار به عین عبارت نهج البلاغه و آمدى در غررالحکم با تفاوتى آن را آورده است. نیز امیر یحیى علوى در کتاب الطراز آن را با کمى تفاوت ذکر کرده که نشان مى دهد منبع دیگرى غیر از نهج البلاغه در اختیار داشته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 144) @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا