eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح خطبه(۲۹)بخش دوم🔹 درست است که اعتماد متقابل پيشوا و پيروان، از اصول مسلّم مديريت است و ا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹 ترجمه و شرح خطبه (۳۰)🔹 🔶عوامل قتل عثمان: این خطبه ناظر به مسأله قتل عثمان و تجزيه و تحليل هاى مربوط به آن است. مى دانيم که مسأله قتل عثمان، ريشه هاى شناخته شده اى در اعمال او داشت و پيامدهاى عظيمى در جهان اسلام، از آن آشکار گشت که تا مدّتها تاريخ اسلام را تحت تأثير قرار داد. همه محقّقان مى گويند که سوء تدبير عثمان در امر حکومت و تبديل آن به يک امر فاميلى و حيف و ميل عظيم در بيت المال و ظلم فراوان بستگان او نسبت به توده هاى مستضعف، سبب يک انزجار و تنفّر عمومى گشت، تا آنجا که يک گروه چند صد نفرى، خانه او را محاصره و به او حمله کرده و او را کشتند و سپاه عظيم اسلام ـ که فاتح مصر ايران و روم بود ـ در برابر آن، سکوت اختيار کرد; چرا که از کارهاى او ناراضى بودند و يا او را مستحق قتل مى دانستند، ولى بعد از کشتن او مردم دو گروه شدند: گروهى ـ که شايد اکثريت را تشکيل مى دادند ـ به اين قتل راضى يا لااقل نسبت به آن بى تفاوت بودند. گروه ديگرى او را مظلوم مى دانستند. در اين ميان، منافقان براى ايجاد تفرقه در صفوف مسلمانان و تغيير مسير خلافت از اميرمؤمنان على (عليه السلام) ـ که مورد قبول اکثريت قريب به اتفاق مردم واقع شده بود ـ دست به کار شدند و مسأله قتل عثمان را دستاويزى براى رسيدن به مقاصد شوم خود کردند و به اصطلاح، پيراهن عثمان، تبديل به يک اهرم نيرومند سياسى براى اغفال توده هاى ناآگاه شد. طبيعى است که در ميان اصحاب و ياران على (عليه السلام) از هر دو گروه، وجود داشتند، هر چند گروه دوم طبق تصريح برخى از مورخان در اقليّت بودند و نيز طبيعى است که درباره قتل عثمان، از آن حضرت به طور مکرّر سؤال مى کردند و امام (عليه السلام) ناچار بود در اينجا پاسخى بدهد که هم واقعيتهاى تاريخى در آن منعکس باشد و هم بهانه اى به دست اين و آن ندهد. خطبه مورد بحث، پاسخ ظريفى به اين گونه سؤالها است که امام (عليه السلام) واقعيتهاى تاريخى را در آن بيان فرموده، بى آن که بهانه اى به دست بهانه جويان دهد. در آغاز مى فرمايد: «اگر من به آن (کشتن عثمان) فرمان داده بودم قاتل محسوب مى شدم (و من هرگز نمى خواستم قاتل عثمان باشم) و اگر از آن نهى مى کردم ياور او (در اعمال و خلافکاري هايش) به شمار مى آمدم (و من هرگز حاضر نبودم از کارهاى خلاف او دفاع کنم); «لَوْ أَمَرْتُ بِهِ، لَکُنْتُ قاتِلا، أَوْ نَهَيْتُ عَنْهُ، لَکُنْتُ ناصِراً». مفهوم اين سخن آن است که من در اين قضيه بى طرف بودم و نه دست به خون او آلوده کردم و نه از او و خلافکارى هايش دفاع کردم; چون هر دو محذور داشت. در اينجا اين سؤال پيش مى آيد که اين جمله چگونه با واقعيتهاى تاريخى سازگار است؟ زيرا مى دانيم (و تقريباً همه مورخان نوشته اند) که على (عليه السلام) مردم را از قتل عثمان نهى مى کرد و فرزندانش، امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) را به جلوى خانه او فرستاد که معترضان به آنجا يورش نبردند و حتّى هنگامى که آب را به روى عثمان بستند، امام (عليه السلام) براى او آب فرستاد. مفسّران نهج البلاغه، در برابر اين سؤال، دو پاسخ گفته اند: بعضى گفته اند که منظور از عدم نهى، همان نهى عملى است; يعنى من رسماً شمشير نکشيدم و براى دفاع از او وارد عمل نشدم و اين منافاتى با نهى لفظى آن حضرت و حضور فرزندانش در آن صحنه ندارد. بعضى ديگر معتقدند که اين سخن در واقع بيانگر اين حقيقت است که من هرگز به قتل عثمان دستور ندادم; هر چند او را به خاطر اعمالش، مستحقّ مجازاتهايى مى دانستم. به همين جهت براى اين که اوضاع بدتر از آن چه بود، نشود، مردم را به خونسردى و ترک خشونت دعوت کردم، ولى در عين حال کارى نکردم که حمايت صريح از عثمان و اعمال و کردارش باشد; چرا که همان گونه که ريختن خون او مشکلاتى را در جامعه اسلامى به وجود مى آورد، حمايت از او و کارهايش نيز مشکل آفرين بود، لذا من هيچ يک از اين دو (امر به قتل و نهى از آن) را از نظر قانون خداوند، مطابق وظيفه نمى ديدم. ضمناً امام (عليه السلام) با اين گفتار مى خواست در اختلاف شديدى که ميان دو گروه از ياران و لشکرش، و به طور کلى دو گروه از مردم بر سر قتل عثمان وجود داشت ـ که گروهى او را مستحقّ مجازات و گروهى ريختن خونش را گناه مى دانستند ـ موضعى اتّخاذ کند که سبب دامن زدن به اختلافات نشود. سپس امام (عليه السلام) براى توضيح بيشتر مى افزايد: «جز اين که کسى او را يارى کرده نمى تواند بگويد: «از کسانى که دست از ياريش برداشتند، بهترم; غَيْرَ أَنَّ مَنْ نَصَرَهُ، لايَسْتَطِيعُ أَنْ يَقُولَ: خَذَلَهُ مَنْ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ». و کسى که دست از ياريش برداشت، نمى تواند بگويد: «کسى که او را يارى کرد، از من بهتر بوده است; وَ مَنْ خَذَلَهُ، لاَيَسْتَطِيعُ أَنْ يَقُولَ: «نَصَرَهُ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي« @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۷۳ الی ۷۹)🔹 قرآن مى فرماید: این جمعیت اشرافى و متکبر از قوم
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۷۳ الی ۷۹)🔹 ✔️نکته ها: ۱ ـ قوم ثمود به چه وسیله نابود شدند؟ در اینجا یک سؤال پیش مى آید و آن این که: از آیه ماقبل آخر استفاده مى شود که وسیله نابودى این قوم سرکش، زلزله بود، اما از آیه ۱۳ سوره فصلت بر مى آید که صاعقه آنها را نابود کرد، و در آیه ۵ سوره حاقه مى خوانیم: فَأَمّا ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا بِالطّاغِیَةِ: یعنى قوم ثمود به وسیله یک عامل ویرانگر از میان رفتند ، آیا در میان این تعبیرات، تضادى وجود دارد؟ پاسخ این سؤال را مى توان در یک جمله خلاصه کرد: و آن این که هر سه عامل به یک چیز بازگشت مى کند، و یا لازم و ملزوم یکدیگرند. بسیار مى شود که زمین لرزه در یک منطقه بر اثر صاعقه هاى عظیم ایجاد مى شود، یعنى نخست صاعقه تولید مى شود و به دنبال آن زمین لرزه به وجود مى آید، و اما طاغِیَه به معنى موجودى است که از حدّ خود تجاوز کند و این، هم با زلزله سازگار است و هم با صاعقه، بنابراین، تضادى در میان آیات نیست. * * * ۲ ـ گفتگوى صالح پس از نابودى سؤال دیگرى که در مورد آخرین آیه پیش مى آید این است که: آیا این گفتگوى صالح(علیه السلام) بعد از نابودى آن جمعیت صورت گرفته است؟ و یا این که این گفتگوى نهائى صالح(علیه السلام) با آنها قبل از مرگشان به عنوان اتمام حجت بوده؟ در حالى که در عبارت قرآن بعد از جریان مرگ آنها ذکر شده است؟ احتمال دوم با ظاهر خطاب، سازگارتر است; زیرا گفتگو با آنها نشان مى دهد: آنها زنده بوده اند. ولى احتمال نخست، نیز چندان بعید نیست; زیرا بسیار مى شود براى عبرت گرفتن افراد بازمانده، چنین گفتگوهائى را با گذشتگان و ارواح آنها انجام مى دهند. در تاریخ زندگانى على(علیه السلام) مى خوانیم: پس از جنگ جمل در کنار جسد طلحه ایستاده گفت: اى طلحه! تو در اسلام خدمات قابل ملاحظه اى داشتى، حیف که آنها را براى خود حفظ نکردى . و نیز در اواخر نهج البلاغه مى خوانیم که: على(علیه السلام) به هنگامى که از جنگ صفین باز مى گشت در پشت دروازه کوفه رو به قبرستان کرده نخست به ارواح گذشتگان سلام کرد و بعد به آنها گفت: شما پیشرو این قافله بودید و ما هم به دنبال شما خواهیم بود ! و در تاریخ جنگ بدر آمده: پس از آن که سران کفر کشته شدند و جسد آنها را در چاهى ریختند، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بر سر چاه آمده فرمود: من وعده حق را یافتم، شما چطور ؟» @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت(۱۷۵)🔹 ✅راه زدودن ترس و وحشت: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۱۷۶)🔹 ✅ابزار رياست: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه كه به صورت ضرب المثلى مشهور شده اشاره به يكى از مهم ترين ويژگى هايى كه براى رياست لازم است كرده مى فرمايد: «وسيله رياست، سعه صدر (و تحمل بسيار) است»; (آلَةُ الرِّيَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ). ناگفته پيداست كسى كه به مقام رياست مى رسد خواه رياست معنوى باشد يا مادى اولا با مخالفت هايى از سوى رقيبان روبرو مى شود و از سويى ديگر انتظارات و توقعات بسيار از سوى مردم در برابر او آشكار مى گردد و براى انجام امور خود نياز به همراهان و مشاورانى دارد كه گاه از آنها خطاها و گاه خيانت هايى سر مى زند. اضافه بر همه اينها گاه مشكلاتى ناخواسته و غير منتظرانه براى حوزه رياست او به وجود مى آيد. در برابر اين امور اگر داراى سعه صدر و تحمل بسيار و بردبارى توأم با تدبير و خونسردى همراه با شجاعت نباشد ادامه كار براى او بسيار مشكل خواهد شد. به همين دليل مولا در ميان تمام ويژگى هايى كه يك رئيس بايد داشته باشد روى سعه صدر انگشت گذاشته مى فرمايد: «وسيله رياست سعه صدر است». نمونه كامل آن را در زندگى پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مى توان ديد و يكى از روشن ترين مصاديق آن داستان فتح مكه است كه بعد از پيروزى بر بت پرستان مكه انواع جنايت ها را درباره خود پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و خاندان و دوستان او روا داشته بودند و از هيچ تلاش و كوششى براى نابودى آنها فروگذار نكرده بودند. در آن روز تاريخى كه آتش انتقام در درون بسيارى از صحابه پيامبر زبانه مى كشيد، آن حضرت فرمان عفو عمومى صادر و همه را آزاد كرد و فرمود: امروز روز رحمت است نه روز انتقام. نيز بارها اتفاق افتاد كه افرادى با خشونت زياد با پيامبر(صلى الله عليه وآله) روبرو شدند به گونه اى كه بعضى از اصحاب انتظار داشتند پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمان قتل آنها را صادر كند. آن حضرت با محبت و عطوفت آن مخالفان لجوج و عنود را آرام ساخت. در زندگى اميرمؤمنان على(عليه السلام) و ائمه معصومين نيز اين صحنه هاى فراوان ديده مى شود; محبتى كه على(عليه السلام) درباره قاتل خود در واپسين ساعات عمرش ابراز كرد همه جا معروف است. علامه مجلسى(رحمه الله) در بحارالانوار درباره گفتوگوهاى اميرمؤمنان على(عليه السلام) با خوارج چنين نقل مى كند كه روزى يكى از خوارج وارد مسجد شد در حالى كه ياران على(عليه السلام) در اطراف او بودند فرياد زد: «لا حُكْمَ إلاّ لِلّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ; حكم فقط براى خداست، هرچند مشركان كراهت داشته باشند. (اشاره به اين كه چون شما مسئله حكميت بشر را پذيرفته ايد در راه شرك گام گذاشته ايد)» مردم رو به سوى او كردند. او دوباره فرياد زد: «لا حُكْمَ إلاّ لِلّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُتَلَفِّتُونَ; حكم مخصوص خداست هرچند كسانى كه به سوى من نگاه مى كنند كراهت داشته باشند». على(عليه السلام) سر مباركش را بلند و متوجه او شد. او بار سوم فرياد زد: «لا حُكْمَ إلاّ لِلّهِ وَلَوْ كَرِهَ أبُوالْحَسَنُ; حكم مخصوص خداست، هرچند على كراهت داشته باشد». امام(عليه السلام) با خونسردى در جواب او فرمود: «إنَّ أبَا الْحَسَنِ لا يَكْرَهُ أنْ يَكُونَ الْحُكْمُ لِلّهِ; على هرگز كراهت ندارد كه حكم مخصوص خدا باشد». سپس اضافه فرمود: «حُكْمُ اللهِ أنْتَظِرُ فيكُمْ; من منتظر حكم خدا درباره شما هستم».(1) اين نكته در اينجا شايان توجه است كه گاه مسئله سعه صدر با مسامحه و سهل انگارى اشتباه مى شود در حالى كه هر كدام جايگاه خاص خود را دارد; سعه صدر آن است كه براى انجام مديريت صحيح گاه انسان لازم است موضوعاتى را نديده بگيرد و خويشتن دارى نشان دهد و در مقام سختگيرى بر نيايد و به خطاكار فرصت دهد تا خويشتن را اصلاح كند. ولى مسامحه و سهل انگارى اين است كه انسان مديريت صحيح را رها كند و در برابر حوادث و اشخاص خطاكار سستى و بى تدبيرى نشان دهد، بنابراين سعه صدر به مديريت صحيح باز مى گردد و مسامحه به ترك مديريت صحيح و تفاوت اين دو آشكار است.(2) * پی نوشت: (1). بحارالانوار، ج 33، ص 344. (2). سند گفتار حکیمانه: مرحوم خطیب در کتاب مصادر این گفتار حکمت آمیز را به همین عبارت از کتاب غررالحکم و الطراز نقل مى کند و اظهار امیدوارى نموده که منابع دیگرى که مربوط به قبل از سید رضى باشد به دست آورد. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص145) @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹ادامه شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه ✅حکمت(۱۳۹)جلسه دوم 🎙استاد نظافت ✔️برگرفته از سایت بنیاد
شرح_صوتی_حکمت_۱۴۰_و_۱۴۱.mp3
5.32M
🔹ادامه شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه ✅حکمت های(۱۴۰ و ۱۴۱) 🎙استاد نظافت ✔️برگرفته از سایت بنیاد مجازی نهج البلاغه @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا