eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۸۰ الی ۸۴)🔹 ♨️سرنوشت دردناک قوم لوط در این آیات، قرآن، صحن
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات (۸۰ الی ۸۴)🔹 ...با توجه به آنچه در سه آیه فوق بیان شد، هر داور منصفى مى تواند حکم محکومیت چنین قوم و ملتى را صادر کند که در برابر پند و اندرز منطقى و نصیحت و خیرخواهى یک مصلح بزرگ اجتماعى، تنها متوسل به زور و تهدید و تهمت شوند. لذا در آیه بعد مى فرماید: چون کار به اینجا رسید ما لوط و پیروان واقعى و خاندانش را که پاکدامن بودند، نجات بخشیدیم جز همسرش که او را در میان قوم تبهکار رها ساختیم; زیرا او از نظر عقیده و آئین و مذهب با آنان هماهنگ بود (فَأَنْجَیْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرینَ). بعضى گفته اند: کلمه أَهْل گر چه معمولاً به خویشاوندان نزدیک گفته مى شود، ولى در آیه بالا به پیروان راستین او نیز اطلاق شده یعنى آنها نیز جزء خانواده او محسوب شده اند. ولى به طورى که از آیه ۳۶ سوره ذاریات برمى آید هیچ کس از قوم لوط جز خانواده و کسان نزدیک او ایمان نیاوردند، بنابراین اهل در اینجا به همان معنى اصلى یعنى بستگان نزدیک است. و از آیه ۱٠ سوره تحریم اجمالاً استفاده مى شود که همسر لوط در آغاز زن سربه راهى بود، سپس راه خیانت را پیش گرفت و دشمنان لوط را جرأت بخشید. * * * در آخرین آیه، اشاره بسیار کوتاه و پر معنى به مجازات شدید و وحشتناک این قوم کرده مى فرماید: ما بارانى بر آنها فرستادیم (وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً)، اما چه بارانى؟! بارانى از سنگ که آنها را در هم مى کوبید و نابود مى کرد. گر چه در آیه فوق نوع این باران بیان نشده است اما از ذکر کلمه مَطَراً (بارانى) به طور سربسته، روشن مى شود که از باران هاى معمولى نبوده بلکه بارانى از سنگ بوده چنان که در آیه ۸۳ سوره هود آمده است. و در پایان مى افزاید: اکنون تماشا کن ببین سرانجام کار مجرمان به کجا کشید (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمینَ). گر چه روى سخن در اینجا به پیامبر است اما پیدا است که هدف، عبرت گرفتن همه افراد با ایمان مى باشد. باز هم یادآور مى شویم: مشروح سرگذشت این جمعیت و همچنین ضررهاى گوناگون عمل شنیع لواط و همجنس گرائى و حکم آن از نظر قوانین اسلام در ذیل آیات سوره هود و حجر بیان خواهد شد» @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹 ترجمه و شرح خطبه (۳۰)🔹 🔶عوامل قتل عثمان: این خطبه ناظر به مسأله قتل عثمان و تجزيه و تح
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۳۰)🔹 اين دو سخن در واقع ناظر به يک مطلب است و آن اين که همه متّفق بودند که حاميان عثمان در آن شرايط به يقين افراد بدى بودند، در حالى که کسانى که دست از ياريش برداشتند بزرگان صحابه اعم از مهاجران و انصار را تشکيل مى دادند.توضيح اين که: قرائن مسلّم تاريخى نشان مى دهد که به هنگام هجوم به خانه عثمان، صحابه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و مهاجران و انصار، تقريباً به طور عموم، دست از حمايتش برداشتند و بى شک اگر آنها هواخواه عثمان بودند، کسى جرأت نمى کرد که در مدينه، چنان صحنه اى را ايجاد کند و اين به خاطر آن بود که همگى از کارهاى او ناخشنود بودند.در آن زمان حاميان عثمان عمدتاً کسانى بودند که در جامعه اسلامى منفور شمرده مى شدند و حمايتشان از عثمان به خاطر منافع نامشروعى بود که داشتند. به همين دليل اين مسأله کاملا روشن بود، حتّى حاميان عثمان که گروهى سودپرست مانند مروان و امثال او بودند جرأت نمى کردند ادعا کنند که از گروه عظيم مهاجران و انصار ـ که ترک يارى عثمان کرده اند ـ بهترند و مسلّم است که ترک کنندگان حمايت عثمان نيز اطرافيان او را بهتر از خود نمى دانستند، به اين ترتيب همگى در اين سخن اتفاق نظر داشتند که حاميانش هرگز از بهترين مردم نبودند.اين تعبير لطيفى است که مى تواند پرده از روى اعمال عثمان بردارد و نشان دهد که او کارهايى کرده بود که نفرت عمومى مسلمانان را برانگيخته بود. مهم ترين آنها تقسيم بيت المال در ميان يارانش و سپردن پستهاى حسّاس کشور اسلام به دست نااهلان و تبعيض و بى عدالتى در ميان مردم و غفلت از مصالح مسلمانان بود.بعضى از شارحان نهج البلاغه، مى گويند که امام (عليه السلام) اين سخن را، در پاسخ کسى ايراد فرمود که در محضرش چنين گفت: «آنها که دست از يارى عثمان برداشتند، منشأ فتنه بودند، چرا که اگر بزرگان صحابه به يارى او برمى خاستند جاهلان امّت هرگز جرأت ريختن خون او را نداشتند. و اگر بزرگان صحابه او را واجب القتل مى دانستند، مى بايست صريحاً اين مسأله را بيان کنند تا شبهه از مردم برطرف گردد. امام (عليه السلام) فهميد که گوينده نظر به آن حضرت دارد، لذا با اين عبارت ظريف پاسخ او را بيان فرمود».به هر حال اين سخن نشان مى دهد که اگر امام (عليه السلام) به طور جدّى به حمايت از عثمان برنخاسته، در اين امر تنها نبوده است، بلکه همه بزرگان صحابه چنين موضعى را داشتند، پس چرا اشکال متوجّه آن حضرت شود؟در پايان خطبه امام (عليه السلام) ضمن بيان کوتاهى، تحليل روشنى از قتل عثمان و عوامل آن ارائه مى دهد و مى فرمايد:«من جريان کار عثمان را در عبارتى کوتاه و پرمعنا، براى شما خلاصه مى کنم: او استبداد ورزيد، استبداد بسيار بدى و شما ناراحت شديد و واکنش بدى نشان داديد و از حد گذرانديد; وَ أَنَا جَامِعٌ لَکُمْ أَمْرَهُ، اسْتَأْثَرَ فَأَسَاءَ الاَْثَرَةَ، وَ جَزِعْتُمْ فَأَسَأْتُمُ الْجَزَعَ».و خداوند، در اين مورد حکمى که درباره «مستبدان» و «افراط گران»، جارى مى شود (و هر کدام، به سزاى اعمال خود در دنيا و آخرت، گرفتار مى شوند); «وَ للهِِ حُکْمٌ وَاقِعٌ فِي الْمُسْتَأْثِرِ وَ الْجَازِعِ.»به گفته يکى از ادباى معروف عرب، عادت امام (عليه السلام) اين بود که سخنان جامع خويش را، با الفاظ کم و معانى بسيار بيان مى فرمود و اين سخن در واقع يکى از مصاديق بارز کلامِ جامعِ امام (عليه السلام) است، مى فرمايد: هم عثمان مرتکب بدى و خطا شد و هم شما. او راه استبداد و حکومت خودسرانه را در پيش گرفت و خويشاوندان نالايقش را بر مسلمانان مسلّط ساخت و بيت المال را در اختيار آنان گذاشت و آنها به غارت بيت المال مشغول شدند. و آنگاه که اعتراضات مسلمانان، از هر سو بلند شد، او گوش به آنها نداد، در نتيجه مردمِ ناراحت و عصبانى به او حملهور شدند و بزرگان صحابه از مهاجران و انصار دست از ياريش برداشته و او را تنها گذاشتند.از سوى ديگر مخالفان و مهاجمان نيز از حدّ گذراندند و به جاى اين که او را از حکومت مسلمانان بر کنار سازند و زمام امور را از دست همکاران ظالمش بگيرند، اقدام به ريختن خونش کردند و چنان فتنه اى برپا شد که ساليان دراز تاريخ اسلام را تحت تأثير خود قرار داد و گروه منافقان و آنها که در طمع حکومت بودند به بهانه خون او خونهاى زياد ديگرى را ريختند. بنابراين هر دو گروه راه افراط را پوييدند و به همين دليل خداوند هر کدام از آنها را مطابق اعمالشان جزا مى دهد.با اين که درباره حکومت عثمان و پيامدهاى آن سخنان زيادى گفته اند امّا اين کلام امام (عليه السلام) با نهايت اختصار جانِ مطلب را بيان فرموده و داورى عادلانه و دقيقى را ارائه داده است.ضمناً از اين تعبير استفاده مى شود که استبداد ـ با اين که هر گونه باشد بد است ـ اقسامى دارد که بعضى از بعضى ديگر زشت تر است و استبداد عصر عثمان از آن استبدادهاى زشت تر بوده« @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ وَإِلَىٰ مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا ۗ قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ ۖ قَدْ جَاءَتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ ۖ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ و به سوى مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم). گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستید، که جز او معبودى براى شما نیست. دلیل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده است. بنابراین، حقّ پیمانه و وزن را ادا کنید. و از اموال مردم کم نگذارید. و در روى زمین، بعد از آن که (در پرتو ایمان و دعوت انبیا) اصلاح شده است، فساد نکنید. این براى شما بهتر است اگر باایمان هستید. (اعراف/۸۵) * وَلَا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا ۚ وَاذْكُرُوا إِذْ كُنتُمْ قَلِيلًا فَكَثَّرَكُمْ ۖ وَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ و بر سر هر راه ننشینید تا کسانى را که به خدا ایمان آورده اند تهدید کنید و از راه خدا باز دارید، و بخواهید (با القاى شبهات،) آن را کج و منحرف سازید. و به خاطر بیاورید زمانى را که اندک بودید، و او شما را فزونى بخشید. و بنگریدسرانجام مفسدان چگونه بود! (اعراف/۸۶) * وَإِن كَانَ طَائِفَةٌ مِّنكُمْ آمَنُوا بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ وَطَائِفَةٌ لَّمْ يُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا حَتَّىٰ يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنَا ۚ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ و اگر گروهى از شما به آنچه من به آن فرستاده شده ام ایمان آورده اند، و گروهى ایمان نیاورده اند، صبر کنید تا خداوند میان ما داورى کند، که او بهترین داوران است.» (اعراف/۸۷) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات (۸۰ الی ۸۴)🔹 ...با توجه به آنچه در سه آیه فوق بیان شد، هر د
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۸۵ الی ۸۷🔹 🔷رسالت شعیب در مدین در این آیات، پنجمین قسمت از سرگذشت اقوام پیشین و درگیرى انبیاء بزرگ با آنان، یعنى قوم شعیب (علیه السلام) مطرح شده است. شعیب(علیه السلام) که نسبش طبق تواریخ با چندین واسطه به ابراهیم (علیه السلام) مى رسد، به سوى اهل مدین مبعوث گردید. مدین از شهرهاى شام بود، مردمى تجارت پیشه و مرفه داشت، که در میان آنها بت پرستى و همچنین تقلب و کم فروشى در معامله کاملاً رائج بود. شرح درگیرى این پیامبر بزرگ، با اهل مدین در سوره هاى متعددى از قرآن مخصوصاً سوره هود و شعراء آمده است، و ما به پیروى از قرآن مجید در ذیل آیات سوره هود به خواست خدا در این زمینه مشروحاً بحث خواهیم کرد، و در اینجا تنها فشرده قسمتى از این ماجرا را طبق آیات فوق بیان مى کنیم. در نخستین آیه، خداوند مى فرماید: ما به سوى مردم مدین، برادر آنها شعیب را فرستادیم (وَ إِلى مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً). جمعى از مفسران، مانند مرحوم طبرسى در مجمع البیان و فخر رازى در تفسیر معروف خود، نقل کرده اند که: مدین در اصل، نام یکى از فرزندان ابراهیم خلیل(علیه السلام) بوده، و چون فرزندان و نواده هاى او در سرزمینى در طریق شام سکونت اختیار کردند به نام مدین نامیده شد. در این که: چرا تعبیر به أَخاهُم (برادرشان) شده است، در ذیل آیه ۶۵ همین سوره توضیح دادیم. پس از آن، اضافه مى کند: شعیب دعوت خود را همانند پیامبران دیگر از مسأله توحید شروع کرد و صدا زد اى قوم من! خداوند یگانه را بپرستید که هیچ معبودى جز او براى شما نیست (قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهغَیْرُهُ). و افزود: این حکم، علاوه بر این که فرمان عقل است، به وسیله دلائل روشنى که از طرف خداوند براى شما آمده نیز اثبات شده است (قَدْ جائَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ). در این که این بَیِّنَه (دلیل روشن) چگونه چیزى بوده است، در آیات فوق سخنى از آن به میان نیامده، ولى ظاهر این است که اشاره به معجزات شعیب است. این پیامبر بزرگ، پس از دعوت به توحید، به مبارزه با مفاسد اجتماعى و اخلاقى و اقتصادى آنها برخاسته، نخست آنان را که آلوده به کم فروشى و تقلب و تزویر در معامله بودند از این کار باز مى دارد و مى گوید: اکنون که راه خدا براى شما آشکار شده حق پیمانه و وزن را ادا کنید و از حقوق مردم چیزى کم نگذارید (فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمیزانَ وَلاتَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ). روشن است نفوذ هر گونه خیانت و تقلب در امر معاملات، پایه هاى اطمینان و اعتماد عمومى را که بزرگ ترین پشتوانه اقتصادى ملت ها است متزلزل و ویران مى سازد، و ضایعات غیر قابل جبرانى براى جامعه به بار مى آورد. به همین دلیل، یکى از موضوعات مهمى که شعیب(علیه السلام) روى آن انگشت گذاشت، همین موضوع بود. سپس به یکى دیگر از کارهاى خلاف آنها اشاره کرده مى فرماید: در روى زمین بعد از آن که در پرتو ایمان و کوشش هاى انبیاء اصلاح شده است، فساد نکنید (وَ لاتُفْسِدُوا فِی الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها). مسلّم است که از تولید فساد، اعم از فساد اخلاقى یا بى ایمانى یا ناامنى، هیچ کس بهره اى نمى گیرد، لذا در آخر آیه اضافه مى کند: این به سود شما است اگر ایمان داشته باشید (ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ). گویا اضافه کردن جمله إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ اشاره به این است که: این دستورات اجتماعى و اخلاقى، هنگامى ریشه دار و ثمربخش خواهد بود که از نور ایمان روشن گردد، اما اگر بدون پشتوانه ایمان باشد و تنها روى یک سلسله مصالح مادى تکیه کند، دوام و بقائى نخواهد داشت. 🔹در آیه بعد به چهارمین نصیحت شعیب(علیه السلام) اشاره شده، آنجا که مى فرماید: شما بر سر راه مردم ننشینید و آنها را تهدید نکنید و سدّ راه خدا نشوید و با القاى شبهات راه مستقیم حق را در نظر آنها کج و معوج نشان ندهید (وَ لاتَقْعُدُوا بِکُلِّ صِراط تُوعِدُونَ وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ مَنْ آمَنَبِهِ وَ تَبْغُونَها عِوَجاً). در این که آنها چگونه افراد متمایل به ایمان را تهدید مى کردند، مفسران احتمالات متعددى داده اند: بعضى احتمال داده اند: از طریق تهدید به قتل. بعضى از طریق راهزنى و گرفتن اموال مردم با ایمان، ولى متناسب با بقیه جمله هاى آیه همان معنى اول است. و در پایان آیه، پنجمین نصیحت شعیب(علیه السلام) که یادآور نعمت هاى پروردگار براى تحریک حسّ شکرگزارى آنها است آمده، مى فرماید: به خاطر بیاورید هنگامى که شما افراد کمى بودید خداوند جمعیتتان را زیاد کرد و نیروى انسانى شما را فزون تر ساخت (وَ اذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلیلاً فَکَثَّرَکُمْ). و نیز خوب بنگرید که سرانجام کار مفسدان به کجا منتهى شد ؟ و به دنبال آنها گام برندارید (وَ انْظُرُوا کَیْفَکانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدین⬇
↩️ضمناً از جمله فوق استفاده مى شود: بر خلاف تبلیغات حساب نشده اى که امروز مى کنند، در اکثر موارد کثرت نفرات، مى تواند سرچشمه قدرت، عظمت و پیشرفت جامعه باشد، البته به شرطى که با برنامه هاى منظم، زندگى آنها از نظر مادى و معنوى تأمین گردد. * * * آخرین آیه مورد بحث، در واقع پاسخى است به بعضى از گفته هاى مؤمنان و کافران قوم او; زیرا مؤمنان بر اثر فشارهائى که از طرف کافران به آنها وارد مى شد، طبعاً این سؤال را از پیامبرشان مى کردند، که ما تا کى در شکنجه و فشار خواهیم بود؟ مخالفان او نیز از این که مجازات الهى فوراً دامانشان را نگرفته بود جرأت و جسارت پیدا کرده، مى گفتند: اگر راستى تو از طرف خدا هستى پس چرا با این مخالفت هاى ما هیچ گزندى متوجه ما نمى شود. شعیب(علیه السلام) مى گوید: اگر طایفه اى از شما به آنچه من مبعوث شده ام ایمان آورده و جمعیت دیگرى ایمان نیاورده اند، نباید موجب غرور کافران و یأس مؤمنان گردد، شما صبر کنید تا خداوند میان ما حکم کند که او بهترین حاکمان است (وَ إِنْ کانَ طائِفَةٌ مِنْکُمْ آمَنُوا بِالَّذی أُرْسِلْتُ بِهِ وَ طائِفَةٌ لَمْ یُؤْمِنُوافَاصْبِرُوا حَتّى یَحْکُمَ اللّهُ بَیْنَنا وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ). یعنى آینده نشان خواهد داد، چه کسانى بر حق بوده اند و چه کسانى بر باطل.» @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۱۷۶)🔹 ✅ابزار رياست: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه كه به صورت
🔹 ترجمه و شرح حکمت(۱۷۷)🔹 🔴اين گونه گنهكار را ادب كن: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره به يكى از طرق مؤثر بازدارنده نسبت به بدكاران مى كند و مى فرمايد: «گنهكار را با پاداش دادن به نيكوكار (تنبيه كن و) از گناه بازدار»; (اُزْجُرِ الْمُسِيءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ). به يقين براى بازداشتن بدكاران از كار بد راه هاى مختلفى است كه هر كدام از آنها براى بازداشتن گروهى از بدكاران مفيد است: نخست اين كه بدكار را مجازات كنند كه در كتاب حدود و تعزيرات اسلامى احكام گسترده آن با توجه به سلسله مراتب آمده است و در تمام دنيا اين گونه مجازات ها معمول است كه شامل زندان، جريمه مالى، مجازات بدنى و حتى مجازات روحى از طريق سرزنش و اعلام به اجتماع مى شود. قرآن مجيد نيز درباب قصاص و حد سارق و حد زانى و مجازات قذف اشارات روشنى به اين معنا دارد. نوع دوم آن است كه براى بازداشتن بدكاران از كار بد به آنها نيكى كند، همان گونه كه در آيات شريفه از جمله آيه شريفه 34 سوره «فصلت» مى فرمايد: «(ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِيمٌ); بدى را با نيكى دفع كن ناگهان (خواهى ديد) همان كس كه ميان تو و او دشمنى است گويى دوستى گرم و صميمى است» به اين ترتيب مى توان گروهى از بدكاران را شرمنده ساخت و از كار خود باز گرداند. راه سوم اين است كه نيكوكاران را مورد تشويق قرار دهى هنگامى كه بدكاران آن را ببينند گروهى دست از كار بد مى كشند به اميد اين كه پاداش نيكوكاران نصيب آنها گردد. اين كار در تمام دنيا معمول است كه هر سال گروهى از برترين ها را در مسائل علمى، نوشتن كتاب هاى مفيد، امور كشاورزى و دامدارى و صنايع و اختراعات تشويق مى كنند و جوائز گرانبهايى به آنها مى دهند و نامشان را در رسانه ها اعلام مى دارند تا سبب شود افراد سست و تنبل و بدكار و منحرف آن را ببينند و از كار خود پشيمان شوند و كم كاران نيز به كار بيشتر ترغيب گردند. قرآن مجيد در آيات فراوانى پاداش هاى عظيمى براى مؤمنان صالح در روز قيامت بيان مى كند; پاداش هايى كه فوق تصور انسان هاست. حتى پاداش هاى مادى دنيوى نيز براى آنها در نظر گرفته است. از جمله غنائمى كه به جنگجويان تخصيص داده مى شود و احترامى كه براى مجاهدان راستين در مقابل قائدان و فراركنندگان از جهاد قائل شده مصداق هاى ديگرى از اين اصل كلى است. كلام امام(عليه السلام) در اينجا نيز به روشنى از بهره گيرى از اين روش حكايت مى كند. البته هر يك از اين سه روش مربوط به گروه خاصى است و همه اينها در همه موارد جواب نمى دهند. مديران جامعه بايد كاملاً بيدار باشند و افراد را به خوبى بشناسند و بدانند هر فردى يا هر گروهى را با كدام يك از اين طرق بايد از كار بد بازداشت. ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود در شرح اين گفتار حكيمانه تنها به ذكر يك بيت از ابن هانى مغربى و دو بيت از ابوالعطاهيه قناعت كرده است. دو بيت ابوالعطاهيه كه جالب تر و جامع تر است چنين است: إذا جازَيْتَ بِالاْحْسانِ قَوْماً * زَجَرْتَ الْمُظْلِمينَ عَنِ الذُّنُوبِ فَما لَكَ وَالتَّناوُلُ مِنْ بَعيد * وَيُمْكِنُكَ التَّناوُلُ مِنْ قَريب هنگامى كه به گروهى از طريق احسان پاداش دادى بدكاران را از گناهشان بازداشتى. لزومى ندارد كه از راه هاى دوردست به مقصد برسى. مى توانى از راه نزديك به هدف خود نايل شوى. * پی نوشت: (1). سند گفتار حکیمانه: خطیب(رحمه الله) در مصادر نهج البلاغه این گفتار حکیمانه را از زمخشرى در ربیع الابرار از على(علیه السلام) نقل مى کند با این تفاوت که به جاى «اُزْجُرِ»، «ازْدَجِرِ» آمده است و نیز آن را از ابن قاسم در روض الاخیار نقل نموده و در ذیل حکمتِ بعد عبارتى از طرطوشى در صراط الملوک نقل مى کند که نشان مى دهد این دو گفتار حکیمانه را ضمیمه هم و با اضافاتى نقل کرده است به این صورت: «اِقْطِعِ الشرَّ مِنْ صَدْرِ غَیْرِکَ بِقَطْعِهِ مِنْ صَدْرِکَ وَازْجُرِ الْمُسىء بِإثابَةِ الْمُحْسِنِ لِکَىْ یَرْغَبَ فِی الاْحْسانِ». و این تفاوت هاى واضح به خوبى نشان مى دهد که طرطوشى آن را از منبع دیگرى غیر از نهج البلاغه به دست آورده، هر چند او از کسانى است که بعد از سید رضى مى زیسته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص145 و 146)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ ۞ قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا ۚ قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ اشراف مستکبر قوم او گفتند: «اى شعیب! به یقین، تو و کسانى را که با تو ایمان آورده اند، از شهر و دیارمان بیرون خواهیم راند یا این که به آیین ما بازگردید.» گفت: «آیا (مى خواهید ما را بازگردانید) اگر چه مایل نباشیم؟! (اعراف/۸۸) *** ۞قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُم بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا ۚ وَمَا يَكُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِيهَا إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا ۚ وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا ۚ عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا ۚ رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ اگر ما به آیین شما بازگردیم، بعد از آن که خدا ما را از آن نجات بخشیده، به خدا دروغ بسته ایم. و براى ما ممکن نیست که ما به آن بازگردیم مگر این که خدایى که پروردگار ماست بخواهد. علم پروردگارما، به همه چیز احاطه دارد. تنها بر خدا توکّل کرده ایم. پروردگارا! میان ما و قوم ما بحق داورى کن، که تو بهترین داورانى.» (اعراف/ ۸۹) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۸۵ الی ۸۷🔹 🔷رسالت شعیب در مدین در این آیات، پنجمین قسمت از
✨﴾﷽﴿✨ سوره اعراف (۸۸و۸۹) تهدید شعیب(علیه السلام) در این آیات: عکس العمل قوم شعیب(علیه السلام) در برابر سخنان منطقى این پیامبر بزرگ بیان شده است، و از آنجا که اشراف متکبر و مغرور زمان او، از نظر ظاهر بسیار نیرومند بودند، عکس العمل آنها نیز شدیدتر از دیگران بود. آنها نیز مانند همه متکبران مغرور، روى زور و قدرت خویش تکیه کرده، به تهدید شعیب و یارانش پرداختند، چنان که قرآن مى فرماید: اشراف زورمند و مستکبر قوم شعیب به او گفتند: سوگند یاد مى کنیم که قطعاً هم خودت و هم کسانى را که به تو ایمان آورده اند، از محیط خود بیرون خواهیم راند، مگر این که هر چه زودتر به آئین ما بازگردید (قالَ الْمَلاَ ُ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذینَآمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی مِلَّتِنا). ممکن است، از ظاهر این تعبیر (بازگشت به آئین ما) بعضى چنین تصور کنند که شعیب(علیه السلام) قبلاً در صف بت پرستان بود، در حالى که چنین نیست، بلکه چون شعیب(علیه السلام) قبلاً مأموریت تبلیغ نداشته، و در برابر وضع آنها ساکت بوده، آنها چنین پنداشته اند که پیرو آئین بت پرستى است. در حالى که هیچ یک از پیامبران بت پرست نبوده اند، حتى قبل از زمان نبوت، عقل و درایت پیامبران بیش از این است که: دست به چنین کار نابخردانه اى بزنند. به علاوه روى سخن تنها به شعیب(علیه السلام) نبوده بلکه مؤمنان و پیروان او را نیز شامل مى گردد و ممکن است این تعبیر به خاطر آنها باشد. البته تهدید مخالفان تنها همین نبوده است، تهدیدهاى دیگرى نیز داشته اند که در سایر آیات مربوط به شعیب بحث خواهد شد. پاسخى که شعیب(علیه السلام) در برابر این همه تهدید و خشونت به آنها داد خیلى ساده و ملایم و منطقى بود، گفت: آیا مى خواهید ما را به آئین خودتان بازگردانید، اگر چه مایل نباشیم (قالَ أَ وَ لَوْ کُنّا کارِهینَ). در حقیقت شعیب(علیه السلام) مى خواهد بگوید: آیا سزاوار است شما عقیده خود را بر ما تحمیل کنید و آئینى که فساد و بطلان آن بر ما آشکار شده است با زور به ما بقبولانید، به علاوه یک آئین تحمیلى چه سودى براى شما دارد؟! * * * در آیه بعد، شعیب(علیه السلام) چنین ادامه مى دهد: اگر ما پس از آن که خدا ما را نجات داد، به آئین بت پرستى شما باز گردیم، بر خدا افترا بسته ایم (قَدِ افْتَرَیْنا عَلَى اللّهِ کَذِباً إِنْ عُدْنا فی مِلَّتِکُمْ بَعْدَ إِذْ نَجّانَا اللّهُ مِنْها). این جمله در حقیقت توضیح جمله اى است که: در آیه قبل، به طور سربسته از زبان شعیب(علیه السلام) گفته شده بود، و مفهومش این است: ما از روى هوا و هوس و یا تقلید کورکورانه، پشت پا به آئین بت پرستى نزده ایم، بلکه بطلان این عقیده را به روشنى دریافته ایم، و فرمان خدا را در زمینه توحید با گوش جان شنیده ایم، با این حال، اگر از آئین توحید به شرک بازگردیم، آگاهانه بر خدا دروغ بسته ایم، و مسلّم است خداوند ما را مجازات خواهد کرد. آنگاه اضافه مى کند: ممکن نیست ما به آئین شما بازگردیم مگر این که خدا بخواهد (وَما یَکُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فیها إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ رَبُّنا). منظور شعیب(علیه السلام) در حقیقت این است که: ما تابع فرمان خدا هستیم و کمترین سرپیچى از دستور او نداریم، بازگشت ما به هیچ وجه ممکن نیست، مگر این که خداوند دستور بازگشت بدهد. و بلافاصله اضافه مى کند: خداوند نیز چنین دستورى را نخواهد داد، چرا که او از همه چیز آگاه است و به همه چیز احاطه علمى دارد (وَسِعَ رَبُّنا کُلَّ شَیْء عِلْماً). بنابراین، هرگز ممکن نیست او از دستورى که داده باز گردد; زیرا کسى از دستورش برمى گردد، که علمش محدود باشد و اشتباه کند و از دستور خود پشیمان گردد، اما آن کس که احاطه علمى به همه چیز دارد، تجدیدنظر براى او ممکن نیست. سپس براى این که به آنها حالى کند از تهدیدهایشان هراسى ندارد و محکم بر جاى خود ایستاده است، مى گوید: ما فقط به خدا توکّل مى کنیم (عَلَى اللّهِ تَوَکَّلْنا). و سرانجام براى این که حسن نیت خود را ثابت کند، و چهره حقیقت طلبى و مسالمت جوئى خویش را آشکار سازد، تا دشمنانش او را متهم به ماجراجوئى و غوغاطلبى نکنند، مى فرماید: پروردگارا میان ما و جمعیت ما به حق حکم و داورى کن، و مشکلات و گرفتارى هاى ما را برطرف ساز، و درهاى رحمتت را به سوى ما بگشا که بهترین گشایندگانى (رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَخَیْرُ الْفاتِحینَ). از ابن عباس نقل شده که مى گوید: من معنى فتح را در آیه فوق نمى دانستم، تا این که شنیدم زنى به شوهر خود مى گفت: أُفاتِحُکَ بِالْقاضِى: یعنى تو را به داورى پیش قاضى مى طلبم ، فهمیدم فتح در این گونه موارد به معنى داورى و حکومت است، (زیرا قاضى مشکل کار طرفین دعوا را مى گشاید) @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح نامه(۴۷)بخش دوم🔹 وصاياى مهم امام(عليه السلام) در بستر شهادت: امام(عليه السلام) در اين ب
به هر حال همسايگان در اسلام احترام خاصى دارند بر عکس آنچه امروز در دنياى مادى مى بينيم که گاه دو نفر بيست سال همسايه يکديگرند و کاملا از يکديگر بى خبرند. فلسفه احترام به همسايه در اسلام روشن است، زيرا اسلام دينى است کاملا اجتماعى; اجتماع خانواده، اجتماع خويشاوندان، اجتماع همسايگان، اجتماع اهل يک شهر و اجتماع يک ملت و هر کدام در اسلام جايگاه مخصوصى دارند و اگر واقعاً همسايگان در فکر يکديگر باشند و غم ها و شادى ها را ميان خود تقسيم کنند، زندگى بسيار گواراتر خواهد شد و رنج ها و دردها و مشکلات، هيچ کس را از پا در نمى آورد. امروز اين همسايه مشکل دارد و بقيه براى حل مشکل به يارى او برمى خيزند، فردا که نوبت همسايه ديگر مى شود نيز به همين ترتيب. در حديث پرمعنايى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم که فرمود: «هَلْ تَدْرُونَ مَا حَقُّ الْجَارِ مَا تَدْرُونَ مِنْ حَقِّ الْجَارِ إِلاَّ قَلِيلاً أَلاَ لاَ يُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الآْخِرِ مَنْ لاَ يَأْمَنُ جَارُهُ بَوَائِقَهُ فَإِذَا اسْتَقْرَضَهُ أَنْ يُقْرِضَهُ وَإِذَا أَصَابَهُ خَيْرٌ هَنَّأَهُ وَإِذَا أَصَابَهُ شَرٌّ عَزَّاهُ لاَ يَسْتَطِيلُ عَلَيْهِ فِي الْبِنَاءِ يَحْجُبُ عَنْهُ الرِّيحَ إِلاَّ بِإِذْنِهِ وَإِذَا اشْتَرَى فَاکِهَةً فَلْيُهْدِ لَهُ فَإِنْ لَمْ يُهْدِ لَهُ فَلْيُدْخِلْهَا سِرّاً وَلاَ يُعْطِي صِبْيَانَهُ مِنْهَا شَيْئاً يُغَايِظُونَ صِبْيَانَهُ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) الْجِيرَانُ ثَلاَثَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ لَهُ ثَلاَثَةُ حُقُوق حَقُّ الاِْسْلاَمِ وَحَقُّ الْجِوَارِ وَحَقُّ الْقَرَابَةِ وَمِنْهُمْ مَنْ لَهُ حَقَّانِ حَقُّ الاِْسْلاَمِ وَحَقُّ الْجِوَارِ وَمِنْهُمْ مَنْ لَهُ حَقٌّ وَاحِدٌ الْکَافِرُ لَهُ حَقُّ الْجِوَارِ; آيا مى دانيد حق همسايه چيست؟ (مى دانم که) حق همسايه را جز به مقدار کم نمى دانيد. آگاه باشيد کسى که همسايگانش از مزاحمت و آزار او در امان نباشند ايمان به خدا و روز قيامت نياورده است. بايد هنگامى که از او وام مى خواهد به او وام دهد و اگر خير و خوبى به او برسد تبريک بگويد و اگر مصيبتى به او رسد تسليت بگويد و خانه خود را در کنار او آن قدر بلند نکند که مانع جريان هوا شود مگر به اجازه او و هنگامى که ميوه اى مى خرد، هديه اى از آن براى او بفرستد و اگر هديه اى نمى فرستد به صورت پنهان ميوه را وارد منزل کند و آشکارا چيزى از آن را به دست کودکان خود ندهد که مايه ناراحتى کودکان همسايه شود. سپس رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: همسايگان سه دسته اند بعضى داراى سه حق هستند: حق اسلام و حق همسايگى و حق خويشاوندى و بعضى از آنها دو حق دارند: حق اسلام و حق همسايگى و بعضى تنها يک حق دارند (آرى) کافر نيز حق همسايگى دارد». قرآن مجيد نيز در آيه 36 سوره نساء بعد از تأکيد بر والدين، خويشاوندان، يتيمان و مستمندان بر مسأله احسان به همسايگان دور و نزديک تحت عنوان (وَالْجارِ ذِى الْقُرْبى وَالْجارِ الْجُنُبِ) تأکيد مى کند. جالب اينکه در حديثى از پيغمبر اکرم و اميرمؤمنان و امام باقر(عليهم السلام) آمده است که حد همسايه چهل منزل از چهار طرف است. گفتنى است منظور از اين روايت اين نيست که چهل منزل از چهار طرف با خط مستقيم که مجموعاً 160 منزل شود و منازل لابه لاى آن، هر چند نزديک باشد همسايه محسوب نشوند، بلکه منظور اين است که دايره اى به شعاع چهل منزل از هر طرف همگى همسايه مى شوند و مى دانيم سطح دايره را با ضرب کردن مجذور شعاع در عدد 14/3 به دست مى آورند که در اينجا با يک محاسبه ساده، مجموع حدود پنج هزار خانه مى شود که همه با توجّه به روايت فوق همسايه اند. حدود يک شهر بيست هزار نفرى. اين سخن را با ذکر داستانى تاريخى پايان مى دهيم: ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود نقل مى کند که شخصى به نام ابو جهم خانه خود را به صد هزار درهم فروخت. هنگامى که مشترى مبلغ را حاضر ساخت به مشترى گفت: اين قيمت خانه من است. قيمت همسايه خوب من را هم بده گفت: کدام همسايه؟ تاکنون شنيده اى که کسى قيمت همسايه را نيز بگيرد؟ ابو جهم گفت: خانه ام را به من باز گردان و پولت را بگير. من همسايگى کسى را که هميشه در فکر من است به اين آسانى رها نمى کنم. هرگاه خانه نشين شوم احوال من را مى پرسد و اگر او را ببينم اظهار محبّت مى کند و اگر به سفر بروم مراقب خانه من است و اگر نزد او بروم مرا به خود نزديک مى سازد و اگر حاجتى بخواهم اجابت مى کند و اگر از او چيزى نخواهم (و نياز داشته باشم) او اقدام مى کند و اگر مصيبتى به من برسد تسليت مى گويد. اين سخن به آن مرد ثروتمند همسايه رسيد. صد هزار درهم براى او فرستاد گفت: اين قيمت خانه توست بگير و خانه ات را هم نگه دار.(10)«
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا