eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه و شرح حکمت(۱۷۷)🔹 🔴اين گونه گنهكار را ادب كن: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره
✨﴾﷽﴿✨ ✅راه زدودن كينه ها: امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى راه پاك كردن سينه هاى مردم را از نيات سوء درباره يكديگر، نشان مى دهد و مى فرمايد: «كينه و بدخواهى ديگران را از سينه خود درو كن تا بدخواهى به تو از سينه ديگران ريشه كن شود»; (اُحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيرِكَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِكَ). بسيار مى شود كه افراد به دليل سوء ظن يا حسادت يا اصطكاك منافع، نيات سوئى درباره انسان در دل مى پرورانند، چگونه مى توان آنها را از ميان برداشت؟ امام مى فرمايد: از خود شروع كن، ابتدا به قلب خويش مراجعه كن ببين آيا نيت سوئى درباره ديگران دارى يا نه؟ اگر دارى آن را از سينه ات پاك كن چيزى نمى گذرد كه خواهى ديد سينه ديگران نيز از نيات سوء درباره تو پاك شده است. اين مطلب دو دليل دارد: نخست اين كه هرگاه انسان نيات بدى درباره ديگران داشته باشد خواه ناخواه در چهره يا سخنان و افعالش نمايان مى شود و همين امر سبب مى گردد ديگران در برابر او موضعى مشابه بگيرند; اما هرگاه سخنان و چهره و اعمال كسى را از هرگونه بدخواهى پاك ديدند و آثار محبت و خيرخواهى در رفتار و گفتارشان نمايان گشت آنها نيز موضع مشابهى خواهند گرفت، بنابراين براى زدودن كينه ها از سينه ها و بدخواهى ها و نيات سوء ديگران بايد از خودمان شروع كرد و اين يكى از اصول مهم روانشناسى است كه تا از خود شروع نكنى نبايد انتظارى از ديگران داشته باشى. ديگر اين كه رابطه مرموز خاصى در ميان دلها برقرار است و ضرب المثل معروف «دل به دل راه دارد» يك واقعيت است. گويى دل ها در پنهانى با هم سخن مى گويند و رابطه برقرار مى سازند هنگامى كه قلب كسى مملو از بدخواهى به ديگران گردد اين پيام به قلب آنها منتقل مى شود و آنها مقابله به مثل مى كنند. اين گفتار حكيمانه در واقع چهره ديگرى از گفتار پيش از آن است و هر كدام براى زدودن آثار سوء از نيات و رفتار و گفتار ديگران تأثير خاص خود را دارند. به همين دليل در روايتى كه از طرطوشى در كتاب سراج الملوك نقل كرديم هر دو با هم آمده است. شایان توجه این که واژه «شر» مفهوم وسیعى دارد که هر نیت سوء و کینه و عداوتى را فرا مى گیرد. در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید تفسیر دیگرى نیز براى این کلام حکمت آمیز ذکر شده است و آن این که منظور امام(علیه السلام) این است که مردم را به کار نیکى موعظه نکن و از کار بدى نهى منما مگر این که قبلاً خودت آن کار نیک را انجام داده باشى و آن منکر را ترک کرده باشى، زیرا اندرزدهنده ناپاک سخنانش در دل ها اثر نمى کند.(1) البته این سخن یک واقعیت است; اما موافق منظور امام(علیه السلام) از گفتار حکیمانه بالا نیست، زیرا تعبیر به «صدر» در دو جاى این کلام حکمت آمیز نشان مى دهد که منظور، نیات سوء و کینه هاى درونى است نه افعال بیرونى. این معنى نه تنها در رابطه انسان ها با یکدیگر، بلکه از یک نظر در رابطه انسان با خدا نیز صادق است، چنان که در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «مَنْ أرادَ أنْ یَعْرِفَ کَیْفَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَاللهِ فَلْیَعْرِفْ کَیْفَ مَنْزِلَةُ اللهِ عِنْدَهُ فَإِنَّ اللهَ یُنَزِّلُ الْعَبْدَ مِثْلَ ما یُنَزِّلُ الْعَبْدُ اللهَ مِنْ نَفْسِهِ; هر کس مى خواهد بداند چه مقام و منزلتى نزد خدا دارد به منزلت خداوند نزد خود بنگرد، زیرا خدا منزلت بنده را همان گونه قرار مى دهد که بنده منزلت خدا را در دل و جان خود قرار داده است».(2) در حدیث جالبى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که مردى خدمت آن حضرت عرض کرد: شخصى به من مى گوید من تو را دوست دارم چگونه بدانم که او راست مى گوید و واقعاً مرا دوست مى دارد؟ امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «اِمْتَحِنْ قَلْبَکَ فَإنْ کُنْتَ تَوَدُّهُ فَإنَّهُ یَوَدُّکَ; قلب خود را بیازماى اگر تو او را دوست مى دارى او هم تو را دوست مى دارد». (قلوب با یکدیگر راه دارند).(3) این سخن را با حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) درباره امام و پیروانش پایان مى دهیم: یکى از یاران آن حضرت به نام «ابن جهم» عرضه داشت: فدایت شوم مى خواهم بدانم من نزد تو چگونه ام؟ امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «أُنْظُرْ کَیْفَ أَنَا عِنْدَکَ; نگاه کن ببین من در نزد تو چگونه ام»(4). (5) * پی نوشت: (1). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 411. (2). بحارالانوار، ج 71، ص 156، ح 74. (3). اصول کافى، ج 2، ص 652، ح 2. (4). میزان الحکمه، ح 3149. (5). سند گفتار حکیمانه: همان گونه که در اسناد گفتار حکیمانه پیش گفتیم نویسنده کتاب سراج الملوک; طرطوشى این گفتار حکیمانه را به ضمیمه گفتار قبلى با تفاوت و اضافاتى در کتاب خود آورده که به خوبى نشان مى دهد از منبع دیگرى غیر از نهج البلاغه گرفته است. مرحوم ورام و آمُدى آن را در کتاب هاى خود نیز آورده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج4، ص 146) @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره اعراف آیات (۹۶ الی ۱۰۰)🔹 🔹عمران و آبادى در سایه ایمان و تقوا در آیات گذشته، سرگذشت اقوا
🔹 تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات (۹۶ الی ۱۰۰)🔹 در این که چگونه خداوند حسّ تشخیص را از این دسته مجرمان مى گیرد، در جلد اول تفسیر نمونه ، ذیل آیه ۷ سوره بقره توضیح بیشترى آمده است. ✔️نکته ها: ۱ ـ منظور از برکات زمین و آسمان، چیست؟ در میان مفسران گفتگو است: بعضى آن را به نزول باران و روئیدن گیاهان تفسیر کرده اند. و بعضى به اجابت دعا و حل مشکلات زندگى.(۱) ولى این احتمال نیز وجود دارد که منظور از برکات آسمانى، برکات معنوى و منظور از برکات زمینى برکات مادى بوده باشد. اما با توجه به آیات گذشته، تفسیر اول از همه مناسب تر است; زیرا: در آیات گذشته که مجازات هاى شدید مجرمان و طغیانگران را شرح مى داد، گاهى اشاره به فرود آمدن سیلاب از آسمان، و طغیان چشمه ها از زمین (همانند طوفان نوح). گاهى اشاره به صاعقه ها و صیحه هاى آسمانى. و گاهى زلزله هاى وحشتناک زمینى شده بود. در آیه مورد بحث این حقیقت مطرح است که این مجازات ها واکنش اعمال خود آنها بود و گرنه اگر انسان پاک و با ایمان باشد به جاى این که عذاب از آسمان و زمین فرا رسد، برکات خدا از آسمان و زمین بر او مى بارد، این انسان است که برکات را تبدیل به بلاها مى کند. ۲ ـ مفهوم برکات برکات جمع برکت است و همان طور که سابقاً گفتیم، این کلمه در اصل به معنى ثبات و استقرار چیزى است و به هر نعمت و موهبتى که پایدار بماند اطلاق مى گردد، در برابر موجودات بى برکت که زود فانى، نابود و بى اثر مى شوند. قابل توجه این که: ایمان و تقوا نه تنها سبب نزول برکات الهى مى شود، بلکه باعث مى گردد آنچه در اختیار انسان قرار گرفته در مصارف مورد نیاز به کار گرفته شود. فى المثل امروز ملاحظه مى کنیم قسمت بسیار مهمى از نیروهاى انسانى و منابع اقتصادى در مسیر مسابقه تسلیحاتى و ساختن سلاح هاى نابودکننده صرف مى گردد، اینها مواهبى هستند فاقد هر گونه برکت، به زودى از میان مى روند و نه تنها نتیجه اى نخواهند داشت، ویرانى هم به بار مى آورند. ولى اگر جوامع انسانى ایمان و تقوا داشته باشند، این مواهب الهى به شکل دیگرى در میان آنها در مى آید و طبعاً آثار آن باقى و برقرار خواهد ماند و مصداق کلمه برکات خواهند بود. ۳ ـ تعبیر به أخذ در آیه فوق کلمه أخذ که به معنى گرفتن است، در مفهوم مجازات و کیفر دادن به کار رفته، و این در حقیقت به خاطر آن است که معمولاً کسى را که مى خواهند مجازات کنند، نخست مى گیرند و او را با وسائلى مى بندند که هیچ گونه قدرت فرار نداشته باشد، سپس او را کیفر مى دهند. ۴ ـ مفهوم وسیع ایمان و برکات گر چه آیه شریفه مورد بحث، ناظر به وضع اقوام پیشین است ولى مسلماً مفهوم آن یک مفهوم وسیع و عمومى و دائمى است، و انحصار به هیچ قوم و ملتى ندارد و این یک سنت الهى است که افراد بى ایمان و آلوده و فاسد گرفتار انواع واکنش ها در همین زندگى دنیاى خود خواهند شد. گاهى بلاهاى آسمان و زمین بر سر آنها مى بارد. گاهى آتش جنگ هاى جهانى یا منطقه اى سرمایه هاى آنها را در کام خود فرو مى گیرد. و گاهى ناامنى هاى جسمانى و روانى آنها را تحت فشار قرار مى دهد، و به تعبیر قرآن، این وابسته به کسب و اکتساب و اعمالى است که خود انسان انجام مى دهد، فیض خدا محدود و ممنوع نیست، همان طور که مجازات او اختصاص به قوم و ملت معینى ندارد! ۵ ـ چرا ملل فاقد ایمان زندگى مرفه دارند؟ از آنچه در بالا گفتیم پاسخ یک سؤال که زیاد در میان جمعى مورد بحث و گفتگو است، روشن مى گردد و آن این که: اگر ایمان و تقوا، موجب نزول انواع برکات الهى است و نقطه مقابل آن باعث سلب برکات است; چرا ملت هاى بى ایمانى را مشاهده مى کنیم که غرق ناز و نعمتند، در حالى که جمعى از افراد با ایمان به سختى روزگار مى گذرانند؟! پاسخ این سؤال با توجه به دو نکته روشن مى گردد: الف ـ این که تصور مى شود ملت هاى فاقد ایمان و پرهیزگارى غرق در ناز و نعمتند، اشتباه بزرگى است که از اشتباه دیگرى یعنى ثروت را دلیل بر خوشبختى گرفتن سرچشمه مى گیرد. معمولاً مردم این طور فکر مى کنند که: هر ملتى صنایعش پیشرفته تر و ثروتش بیشتر باشد خوش بخت تر است در حالى که اگر به درون این جوامع نفوذ کنیم و دردهاى جانکاهى که روح و جسم آنها را در هم مى کوبد، از نزدیک ببینیم قبول خواهیم کرد که بسیارى از آنها از بیچاره ترین مردم روى زمین هستند، بگذریم از این که همان پیشرفت نسبى، نتیجه به کار بستن اصولى همانند کوشش و تلاش و نظم و حسّ مسئولیت است که در متن تعلیمات انبیاء قرار دارد. در همین ایام که این قسمت از تفسیر را مى نویسیم، این خبر در جرائد منتشر شد که در نیویورک یعنى یکى از ثروتمندترین و پیشرفته ترین نقاط دنیاى مادى، بر اثر خاموشى ناگهانى برق، صحنه عجیبى به وجود آمد، بسیارى از مردم به مغازه ها حمله بردند و هستى آنها را غارت کردند، تا آنجا که سه هزار نفر از غارتگران به وسیله پلیس بازداشت شدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
به هر حال همسايگان در اسلام احترام خاصى دارند بر عکس آنچه امروز در دنياى مادى مى بينيم که گاه دو نفر
🔹ترجمه و شرح نامه(۴۷) بخش دوم🔹 ↩️در سومين توصيه امام(عليه السلام) سخن از قرآن به ميان مى آورد و مى فرمايد: «خدا را خدا را، که عمل به احکام قرآن را فراموش ننماييد، نکند ديگران در عمل به آن بر شما پيشى گيرند»; (وَاللهَ اللهَ فِي الْقُرْآنِ، لاَ يَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُکُمْ). اين سخن اشاره به آن است که نکند شما تنها به تلاوت قرآن و قرائت و تجويد آن قناعت کنيد و محتواى آن را به فراموشى بسپاريد در حالى که بيگانگانِ از اسلام به محتواى آن عمل کنند. مثلاً آنها در ارائه اجناس خود به بازار، صدق و امانت را رعايت کنند; ولى شما چنين نباشيد و يا آنها به پيمان هاى خود عمل کنند و شما راه پيمان شکنى پيش گيريد. آنها در تحصيل علوم مختلف و نظم و انضباط بکوشند و شما بى اعتنا باشيد و عقب بمانيد. همان گونه که امروز متأسفانه در بعضى از جوامع انسانى مشاهده مى کنيم که حتى اجناس توليد شده در کشور خود را با مارک هاى بيگانگان به بازار مى فرستند و اين بدان مفهوم است که مردم به اجناس کشورهاى خارجى اعتماد دارند; ولى به اجناس خودشان اعتماد ندارند. آنها پيوسته براى پيشرفت هاى علمى نهايت تلاش و کوشش را دارند در حالى که جمع کثيرى از مسلمانان در زمانى که آنها نهضت علمى داشتند گويا در خواب فرو رفته بودند. اين امرى است بسيار دردناک. در حديثى آمده است که زياد بن لبيد نزد پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) بود، حضرت مطلبى فرمود سپس اضافه کرد: اين موضوع هنگامى رخ مى دهد که علم از ميان شما برچيده مى شود. زياد مى گويد: گفتيم چگونه علم برچيده مى شود در حالى که ما قرآن مى خوانيم و فرزندان و فرزندان فرزندان ما تا روز قيامت قارى قرآن خواهند بود. پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله)فرمود: واى بر تو زياد. من تو را از افراد با فضيلت مدينه مى دانستم (اين چه سخنى است که مى گويى؟) آيا يهود و نصارا تورات و انجيل را نمى خوانند در حالى که عمل به چيزى از دستورات آن نمى کنند. (بترسيد از اينکه شما هم به همين سرنوشت گرفتار شويد). درباره اهمّيّت قرآن در خود قرآن و در روايات اسلامى تعبيرات بسيار مهمى وارد شده که فوق تصوّر است و در خطبه هاى نهج البلاغه نيز سخنان بسيار بلند و پرمعنايى آمده است که در بحث هاى پيشين گذشت; ولى اينجا تنها به ذکر بخشى از خطبه 182 که در جلد هفتم از آن بحث کرديم بسنده مى کنيم و آن اينکه امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) براى از دست رفتن برادران راستينش تأسف مى خورد و آنها را اين گونه مى ستايد: «أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِيَ الَّذِينَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْکَمُوهُ وَتَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ أَحْيَوُا السُّنَّةَ وَأَمَاتُوا الْبِدْعَةَ دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا وَ وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوهُ; آه کجا رفتند برادران من آنها که قرآن را تلاوت مى کردند و استوار مى ساختند. در فرايض قرآن تدبّر مى کردند و آن رابرپا مى کردند. سنّت را زنده نگه مى داشتند و بدعت را مى ميراندند. هنگامى که به سوى جهاد دعوت مى شدند اجابت مى کردند و به رهبر خويش اطمينان داشتند و از او پيروى مى کردند». آن گاه امام(عليه السلام) در چهارمين توصيه خود به سراغ نماز مى رود و براى اهمّيّت آن چنين توصيه مى کند: «خدا را خدا را، که نماز را برپا داريد، چرا که ستون دين شماست»; (وَاللهَ اللهَ فِي الصَّلاَةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِينِکُمْ). تعبير «ستون دين» به طور گسترده در روايات معصومان(عليهم السلام) آمده است از جمله پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «إِنَّ عَمُودَ الدِّينِ الصَّلاَةُ وَهِيَ أَوَّلُ مَا يُنْظَرُ فِيهِ مِنْ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ فَإِنْ صَحَّتْ نُظِرَ فِي عَمَلِهِ وَإِنْ لَمْ تَصِحَّ لَمْ يُنْظَرْ فِي بَقِيَّةِ عَمَلِهِ; نماز ستون دين است و آن نخستين چيزى از اعمال انسان است که (در قيامت) به آن نظر مى شود. اگر نماز صحيح بود به ساير اعمال (خوب او) رسيدگى مى شود و اگر صحيح نبود به ساير اعمال او توجّه نخواهد شد». امام باقر(عليه السلام) اين سخن را به صورت گسترده ترى بيان فرمود: «الصَّلاَةُ عَمُودُ الدِّينِ مَثَلُهَا کَمَثَلِ عَمُودِ الْفُسْطَاطِ إِذَا ثَبَتَ الْعَمُودُ ثَبَتَتِ الاَْوْتَادُ وَالاَْطْنَابُ وَإِذَا مَالَ الْعَمُودُ وَانْکَسَرَ لَمْ يَثْبُتْ وَتِدٌ وَلاَ طُنُبٌ; نماز ستون دين است مانند ستون خيمه; هنگامى که ستون خيمه ثابت و برقرار باشد طناب ها و ميخ ها کارآيى دارند و اگر ستون خيمه کج شود يا بشکند از ميخ ها و طناب ها کارى ساخته نيست». دليل آن اين است که نماز، انسان را پيوسته به ياد خدا مى اندازد و روح تقوا را در انسان زنده مى کند، لذا او را از فحشا، منکرات و ترک طاعات باز مى دارد و به اين ترتيب خيمه دين برپا مى ماند; اما ترک نماز، انسان را به خدافراموشى مى کشاند و آن کس که خدا را فراموش کند آلوده هر کار خلافى مى شود.«
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*❁﷽❁* *دعای روز دوم* *ماه مبارک رمضان🌙* *___________________
🔹دعای ماه رمضان بعد از هر نماز فرضیه یاعلی یا عظیم یاغفور...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹 تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات (۹۶ الی ۱۰۰)🔹 در این که چگونه خداوند حسّ تشخیص را از این دسته مجرمان
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۹۶ الی ۱۰۰)🔹 ↩️مسلماً تعداد غارتگران واقعى چندین برابر این عدد بوده و تنها این عده بودند که نتوانستند به موقع فرار کنند. و نیز مسلّم است آنها غارتگران حرفه اى نبوده اند که نفرات خود را براى چنان حمله عمومى از قبل آماده کرده باشند; زیرا حادثه یک حادثه ناگهانى بود. بنابراین، چنین نتیجه مى گیریم که: با یک خاموشى برق، ده ها هزار نفر از مردم یک شهر ثروتمند، و به اصطلاح پیشرفته تبدیل به غارتگر شدند، این نه تنها دلیل بر انحطاط اخلاقى یک ملت است، که دلیل بر ناامنى شدید اجتماعى نیز مى باشد. خبر دیگرى که در جرائد بود این خبر را تکمیل کرد و آن این که: یکى از شخصیت هاى معروف که در همین ایام در نیویورک در یکى از هتل هاى مشهور چندین ده طبقه اى نیویورک سکونت داشت مى گوید: قطع برق، سبب شد که راه رفتن در راهروهاى هتل به صورت کار خطرناکى درآید، به طورى که متصدیان هتل اجازه نمى دادند کسى تنها از راهروها بگذرد و به اطاق خود برسد، مبادا گرفتار غارتگران گردد. لذا مسافران را در اکیپ هاى ده نفرى یا بیشتر، با مأمورین مسلّح به اطاق هاى خود مى فرستادند! شخص مزبور اضافه مى کند: تا گرسنگى شدید به او فشار نمى آورده، جرئت نداشته است از اطاق خویش خارج گردد! اما همین خاموشى برق در کشورهاى عقب مانده شرقى، هرگز چنین مشکلاتى را به وجود نمى آورد، و این نشان مى دهد که: آنها در عین ثروت و پیشرفت صنایع، کمترین امنیت را در محیط خودشان ندارند، از این گذشته، ناظران عینى مى گویند: آدم کشى در آن محیط ها همانند نوشیدن یک جرعه آب است، به همین آسانى. و مى دانیم اگر تمام دنیا را به کسى بدهند، اما در چنین شرائطى زندگى کند، از بیچاره ترین مردم جهان خواهد بود. تازه مشکل امنیت، تنها یکى از مشکلات آنها است، نابسامانى هاى فراوان اجتماعى دیگرى دارند که آنها نیز به نوبه خود بسیار دردناکند، با توجه به این حقایق، ثروت را نباید با خوشبختى اشتباه کرد. ب ـ اما این که: گفته مى شود چرا جوامعى که داراى ایمان و پرهیزگارى هستند، عقب مانده اند؟ اگر منظور از ایمان و پرهیزگارى تنها ادعاى اسلام و ادعاى پایبند بودن به اصول تعلیمات انبیاء بوده باشد، قبول داریم چنین افرادى عقب مانده اند. ولى مى دانیم حقیقت ایمان و پرهیزگارى، چیزى جز نفوذ آن در تمام اعمال و همه شئون زندگى نیست، و این امرى است که با ادعا تأمین نمى گردد. با نهایت تأسف، امروز، اصول تعلیمات اسلام و پیامبران خدا در بسیارى از جوامع اسلامى متروک یا نیمه متروک مانده است و چهره این جوامع، چهره مسلمانان راستین نیست. اسلام دعوت به پاکى، درستکارى، امانت و تلاش و کوشش مى کند، اما کو آن امانت و تلاش؟! اسلام دعوت به علم و دانش و آگاهى و بیدارى مى کند، کو آن علم و آگاهى سرشار؟! اسلام دعوت به اتحاد و فشردگى صفوف و فداکارى مى کند، آیا به راستى این اصل به طور کامل در جوامع اسلامى امروز حکمفرما است؟ و با این حال عقب مانده اند؟! بنابراین، باید اعتراف کرد: اسلام چیزى است و ما مسلمانان چیز دیگر. * * * ۶ ـ پاسخ به یک سؤال جمله آخر آیه ۹۹ مى گوید: هیچ کس جز زیانکاران خود را از مکر و مجازات الهى در امان نمى بیند ، آیا این جمله شامل پیامبران و پیشوایان بزرگ و صالحان نیز مى شود؟ بعضى چنین پنداشته اند که: آنها از این حکم خارجند و آیه فوق مخصوص مجرمان است، ولى ظاهر این است که این یک حکم عمومى است و همه را فرا مى گیرد; چرا که حتى پیامبران و امامان نیز همواره مراقب اعمال خویش بوده اند مبادا کمترین لغزشى از آنها سر بزند; زیرا مى دانیم معصوم بودن، مفهومش این نیست که: انجام کار خلاف براى آنها محال است. بلکه آنها با نیروى اراده و ایمان، و با استفاده از اختیار خود و مددهاى الهى، در برابر خطاها و لغزش ها مصونیت دارند ، آنها حتى از ترک اولى مى ترسیدند، و از این که: مسئولیت هاى سنگین خود را به انجام نرسانند بیمناک بودند. لذا در سوره انعام آیه ۱۵ درباره پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْم عَظیم: بگو من مى ترسم اگر نافرمانى پروردگارم کنم، گرفتار عذاب روز بزرگى شوم . روایاتى که در تفسیر آیه فوق نقل شده، نیز آنچه را گفتیم تأئید مى کند. صفوان جمال مى گوید: پشت سر امام صادق(علیه السلام) نماز مى خواندم، دیدم عرض مى کرد: اَللّهُمَّ لاتُؤْمِنِّی مَکْرَکَ ـ ثُمَّ جَهَر ـ فَقالَ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُون: پروردگارا مرا از مکر خود ایمن مساز ـ سپس آشکارتر این قسمت از آیه را تلاوت فرمود ـ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُون.⬇️
⬆️در نهج البلاغه نیز مى خوانیم: لاتَأْمَنَنَّ عَلى خَیْرِ هذِهِ الأُمَّةِ عَذابَ اللّهِ لِقَوْلِ اللّهِ سُبْحانَهُ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ: حتى بر نیکان این امت از کیفر الهى ایمن مباش; زیرا خداوند مى فرماید: فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُون . در حقیقت ایمن نبودن از مکر الهى به معنى ترس از مسئولیت ها و خوف از کوتاهى در انجام وظائف است، که همواره باید این ترس با امید به رحمت او به طور مساوى در دل هاى افراد با ایمان باشد و موازنه این دو است که سرچشمه هر گونه حرکت و فعالیت مثبت مى باشد و همان چیزى است که در تعبیر روایات به عنوان خوف و رجا از آنها یاد شده است، و تصریح شده که: افراد با ایمان همواره در میان این دو قرار دارند. ولى مجرمان زیانکار آن چنان کیفرهاى الهى را فراموش کرده اند که خود را در نهایت امنیت مى بینند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
و نيز استفاده مى شود که انسان در برابر ناهنجاريهاى اجتماعى که قرار مى گيرد بايد عکس العمل نشان دهد،
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۳۰)🔹 ↩️هنگامى که عثمان به منزل بازگشت ديد مروان و عده اى از بنى اميه در منزلش گرد آمده اند. مروان گفت: «سخن بگويم يا ساکت بنشينم»؟ همسر عثمان فرياد زد: «ساکت باش! به خدا شما قاتل عثمان و يتيم کننده اطفالش خواهيد بود. او به مردم وعده داده و بايد به وعده اش وفا کند». مروان، ساکت ننشست و گفت: «سخنى را که گفتى به صلاح خلافت تو نبود.» عثمان تحت تأثير مروان قرار گرفت و به او دستور داد تا مردم را پراکنده کند. مردم به خانه امام على(عليه السلام) رفتند و جريان را گزارش دادند. امام (عليه السلام) فرمود: «اگر در خانه بنشينم عثمان مى گويد که مرا تنها گذاردى و خوار کردى و اگر براى او صلاح انديشى کنم، باز مروان او را بازيچه خود قرار مى دهد.» سپس به خانه عثمان رفت. فرمود: «به وعده خود وفا نکردى و به سخنان ناصواب مروان ـ که برخلاف دين و عقل است ـ گوش دادى. من از اين پس به سراغ تو نخواهم آمد.» معترضان مصرى که عدد آنها بالغ بر دو هزار نفر بود و به خاطر اطاعت از فرمان على (عليه السلام) راه بازگشت به مصر را مى پيمودند بعد از سه روز، به مدينه بازگشتند و نامه اى را که از غلام عثمان در بين راه گرفته بودند، به اين مضمون ارائه دادند. در آن نامه عثمان به فرماندارش در مصر دستور داده بود که بعضى از سران معترضان را به دار آويزد و برخى را شديداً مجازات کند. آنها نزد امام على (عليه السلام) آمدند و جريان را بازگو کردند. امام (عليه السلام) از عثمان توضيح خواست. عثمان انکار کرد که چنين نامه اى نوشته باشد بعضى گفتند که اين، کار مروان است. مصريان گفتند: «مگر مروان، تا اين اندازه جرأت و نفوذ دارد که مُهر او را پاى نامه بزند و همراه غلام عثمان با شتر بيت المال به سراغ چنان مأموريتى بفرستد؟!» عثمان اظهار بى اطلاعى کرد. مردم، در پاسخ گفتند: «اگر راست مى گويى تو لايق اين خلافت نيستى، چرا که ديگران اين گونه بر تو مسلط اند، و اگر دروغ مى گويى باز هم شايستگى خلافت بر مسلمانان را ندارى. پس در هر صورت بايد کنار بروى. چند بار توبه کرده اى باز آن را شکسته اى، بنابراين يا از خلافت کنار برو يا کشته خواهى شد و يا ما در راه خدا شهيد مى شويم.» عثمان گفت: «اگر کشته شوم بهتر از آن است که از خلافت کناره گيرى کنم.» روز به روز روزگار بر عثمان سخت تر مى شد. بار ديگر امام على (عليه السلام) تقاضا کرد که بين او و مردم وساطت و ضرب الأجلى تعيين کند تا به شکايات مردم رسيدگى کند. سه روز او را مهلت دادند، امّا در پنهانى وسايل جنگ را آماده مى کرد. سه روز گذشت و خبرى نشد. گفتنى است که عثمان به معاويه نامه نوشته بود که هر چه زودتر خود با لشکرى به يارى او بشتابد. ولى لشکر بموقع به يارى او نيامد. سرانجام، توده هاى مردم خشمگين و عصبانى ـ که پيمان شکنى هاى مکرّر عثمان را ديده بودند ـ به کلّى از او قطع اميد کردند و به درون خانه او هجوم بردند و ميان طرفداران عثمان و شورشيان نزاع شديدى در گرفت و تعدادى از دو طرف کشته شدند. آنها در پايان به اتاقى که عثمان در آن بود هجوم بردند و او را کشتند. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای روز سوم ماه مبارک💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا