eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ ۞وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ و ما در هیچ شهر و آبادى پیامبرى نفرستادیم مگر این که اهل آن را به سختى ها و رنج ها گرفتارساختیم. شاید (به خود آیند، و به سوى خدا) بازگردند و تضّرع کنند (اعراف/۹۴) *** ۞ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَوا وَّقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ سپس (هنگامى که این هشدارها در آنان اثر نگذاشت)، نیکى (و فراوانى نعمت و رفاه) را به جاى بدى قرار دادیم. آنچنان که فزونى گرفتند، (و مغرور شدند،) و گفتند: «(تنها ما نبودیم که گرفتار این مشکلات شدیم.)» به پدران ما نیز ناراحتى و شادمانى رسید.» چون چنین شد، آنها را (به سبب اعمالشان) ناگهان گرفتیم (و مجازات کردیم)، در حالى که درک نمى کردند. (اعراف/۹۵) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۹۰ الی۹۳)🔹 صبحگاهان از آنها نفسى بر نمى خاست آیه نخست، از
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۹۴و۹۵)🔹 🔺اگر هشدارها مؤثّر نیفتد ✅این آیات که بعد از ذکر سرگذشت جمعى از پیامبران بزرگ مانند نوح، هود، صالح، لوط و شعیب(علیهم السلام)، و پیش از پرداختن به سرگذشت موسى بن عمران(علیه السلام)آمده، اشاره به چند اصل کلّى است که در همه ماجراها حکومت مى کند. اصولى که اگر در آن بیندیشیم پرده از روى حقایقى پر ارزش که تماس با زندگى همه ما دارد بر خواهد داشت. نخست مى فرماید: ما در هیچ شهر و آبادى، پیامبرى نفرستادیم مگر این که مردمش را گرفتار ناراحتى ها و بلاها ساختیم، تا کمى به خود آیند و دست از طغیان و سرکشى بردارند و به سوى آن کس که همه نعمت ها از وجودش سرچشمه مى گیرد بازگردند (وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَة مِنْ نَبِیّ إِلاّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِلَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ). و این به خاطر آن است که: مردم تا در ناز و نعمت اند، کمتر گوش شنوا و آمادگى براى پذیرش حق دارند. اما هنگامى که در تنگناى مشکلات قرار مى گیرند و نور فطرت و توحید آشکارتر مى گردد، بى اختیار به یاد خدا مى افتند و دل هایشان آماده پذیرش مى گردد. ولى این بیدارى در بسیارى از افراد، زودگذر و ناپایدار است و به مجرد برطرف شدن مشکلات بار دیگر در خواب غفلت فرو مى روند. در حالى که براى جمعى نقطه عطفى در زندگى محسوب مى شود و براى همیشه، به سوى حق باز مى گردند، و اقوامى که در آیات گذشته از آنها سخن گفته شد، جزء دسته اول بودند! * * * لذا در آیه بعد مى فرماید: هنگامى که آنها در زیر ضربات حوادث و فشار مشکلات تغییر مسیر ندادند و همچنان در گمراهى خود باقى ماندند، ما مشکلات را از آنها برداشتیم و به جاى آن گشایش و نعمت قرار دادیم، تا آنجا که بار دیگر زندگانى آنها رونق گرفت و کمبودها به فزونى تبدیل شد و مال و نفرات آنها فراوان گردید (ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتّى عَفَوْا). عَفَوا از ماده عفو گاهى به معنى کثرت و زیادى آمده. گاهى به معنى ترک کردن و اعراض نمودن. گاهى نیز به معنى آثار چیزى را محو کردن، ولى بعید نیست، ریشه همه آنها همان ترک کردن بوده باشد، منتها: گاهى چیزى را به حال خود رها مى کنند تا ریشه بدواند و توالد و تناسل کند و افزایش یابد. و گاهى رها مى کنند تا تدریجاً محو و نابود گردد، از این جهت به معنى افزایش و یا نابودى نیز آمده است. در آیه مورد بحث نیز مفسران سه احتمال داده اند: نخست این که: ما به آنها امکانات دادیم تا افزایش یابند و آنچه را که در دوران سختى از نفرات و ثروت ها از دست داده بودند بیابند. دیگر این که: ما آن چنان به آنها نعمت دادیم که مغرور شدند، و خدا را فراموش کردند و شکر او را ترک گفتند. و سوم این که: ما به آنها نعمت دادیم تا به وسیله آن آثار دوران نکبت را محو کردند و از بین بردند. البته این تفاسیر گر چه مفهومش با هم متفاوت است ولى از نظر نتیجه چندان با هم تفاوت ندارد. سپس اضافه مى کند: به هنگام برطرف شدن مشکلات، به جاى این که به این حقیقت توجه کنند که نعمت و نقمت به دست خدا است و رو به سوى او آورند، براى اغفال خود به این منطق متشبث شدند، که: اگر براى ما مصائب و گرفتارى هائى پیش آمد، چیز تازه اى نیست پدران ما نیز گرفتار چنین مصائب و مشکلات جسمى و مالى شدند (وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آبائَنَا الضَّرّاءُ وَ السَّرّاءُ). دنیا فراز و نشیب دارد و براى هر کس دوران راحتى و سختى بوده است، سختى ها امواجى ناپایدار و زودگذرند. در پایان آیه، قرآن مى فرماید: هنگامى که کار به اینجا رسید و از عوامل تربیت کمترین بهره اى نگرفتند، بلکه بر غرور خود افزودند، ناگاه آنها را به مجازات خود گرفتیم، در حالى که آنها هیچ خبر نداشتند و غافلگیر شدند (فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لایَشْعُرُونَ)، و به همین جهت مجازات براى آنها، سخت دردناک بود.» @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۳۰)🔹 اين دو سخن در واقع ناظر به يک مطلب است و آن اين که همه متّفق بودند ک
و نيز استفاده مى شود که انسان در برابر ناهنجاريهاى اجتماعى که قرار مى گيرد بايد عکس العمل نشان دهد، ولى مراقب باشد که از حد نگذراند; چرا که ناهنجارى ديگرى مى آفريند که دامان جامعه را خواهد گرفت و مردم از گردابى به گرداب ديگر، و از چاله اى به چاه مى افتند. بايد در اين گونه حوادث بر اعصاب مسلّط بود و با درايت و تدبير عمل کرد تا درمان يک بيمارى سبب بيمارى هاى ديگرى نگردد، ولى متأسّفانه تاريخ نشان مى دهد که هميشه اين افراط و تفريط ها وجود داشته است. در ضمن توجه به اين نکته لازم است که تعبير به «جَزَع» که در اصل به معناى «اندوه شديد» است، اندوهى که انسان را از کار بازمى دارد ـ در اينجا اشاره به ناراحتى شديدى است که مردم، به خاطر اعمال بى رويه عثمان و اطرافيان او، پيدا کردند و اين اندوه، سبب زياده روى هايى شد که آثار سوء آن تا سالها باقى ماند. *** نکته: عصر طوفانى عثمان! بى شک دوران خلافت عثمان مخصوصاً سالهاى پايانى آن، از طوفانى ترين سالهاى قرن نخست اسلام است که مورّخان به طور گسترده درباره آن بحث کرده اند. به اعتقاد بعضى صحيح ترين اخبار در مورد عثمان آن است که طبرى در تاريخ خود آورده است. خلاصه مطالب او چنين است: عثمان کارهايى کرد که در اسلام سابقه نداشت و باعث خشم مسلمانان گرديد. نمونه اى از اين اعمال سپردن کارهاى مهم حکومت مسلمانان به افراد نااهل و افراد فاسق و سفيه و بى دين و بخشيدن غنائم به آنان و آزار و ستم طاقت فرسا به شخصيتهاى بزرگى مانند ابوذر و عمّار ياسر و عبدالله بن مسعود و مانند اينها بود. او وليد بن عقبه را والى کوفه ساخت که شراب مى نوشيد و در حال مستى به ميان مردم مى آمد و رسوايى هايى به بار آورد که گروهى نزد عثمان به آن شهادت دادند و بعد از عزل او سعيد بن عاص را ـ که او نيز مرد تبهکارى بود ـ به جاى وى نشاند. سعيد با اعمال ناروايش خشم مردم را برانگيخت و مردم به مخالفت با او برخاستند. عثمان به جاى اين که آتش فتنه را خاموش کند دستور داد رهبران مخالفان را به شام تبعييد کند. آنها در شام بر معاويه شوريدند. عثمان مجبور شد که آنان را به کوفه بازگرداند، و دگربار آنها را به حمص تبعيد کرد. نه تنها در کوفه که در نقاط ديگر نيز انتقادها بالا گرفت. سرانجام گروهى از اصحاب پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) گردهم آمدند و ايرادهاى مهم را به وسيله عامر بن قيس ـ که مردى پاک طينت و خداشناس بود ـ به عثمان رساندند. او به جاى اين که از اين خيرخواهى سپاسگزارى کند پاسخ اهانت آميزى به فرستاده آنها داد. وضع مدينه روز به روز ناآرام تر مى شد و فرياد انتقاد بلندتر مى گشت. عثمان، ناچار شد که گروهى مانند سعيد بن عاص و معاوية بن ابى سفيان و عمروعاص را براى مشورت دعوت کند و با آنها به شور بنشيند. بعضى گفتند: «صلاح، اين است که مردم را به جهاد مشغول سازى تا اين مسائل فراموش شود.» ولى سعيد بن عاص، او را به انتقام گيرى از سران انتقاد کنندگان تشويق کرد و گفت: «اگر آنها، رهبران خود را از دست بدهند، متفرّق خواهند شد.» کم کم مردم در انتقاد به عثمان، جسورتر شده و گفتند: تو بنى اميه را بر دوش مردم سوار کرده اى يا عدالت کن يا از خلافت کناره گيرى!» عثمان که قدرت تصميم گيرى را از دست داده بود، به فرماندهان خود گفت تا مردم را براى جهاد آماده کنند، ولى اين دستور مشکلى را حل نکرد. سرانجام در سال 35 هجرى مخالفينش، در شهرهاى مهم اسلامى با هم مکاتبه کردند و تصميم بر عزل عثمان و فرماندارانش گرفتند. گروهى از مصر و گروه ديگرى از کوفه و گروه بسيارى از بصره، به عنوان زيارت خانه خدا حرکت کرده و به سوى مدينه آمدند و مردم مدينه را از تصميم خود باخبر ساختند. مهاجران و انصار ـ که از عملکرد عثمان ناراضى بودند ـ به حمايت او برنخاستند. مخالفان به آسانى وارد مدينه شدند و خانه عثمان را محاصره کردند، ولى مانع از رفت و آمد افراد نبودند. عثمان از اين هجوم عمومى سخت در وحشت فرورفت و نزد امام على (عليه السلام) آمد و از آن حضرت تقاضا کرد که نزد معترضان برود و آنها را از راهى که در پيش گرفته اند منصرف سازد. امام (عليه السلام) فرمود: «با چه شرايطى آنها را راضى کنم؟» عثمان عرض کرد: «با اين شرط که من، بعد از اين تنها با صلاح انديشى شما کار مى کنم.» امام (عليه السلام) فرمود: «بارها تو را نصيحت کرده ام و تو هم وعده داده اى، ولى به وعده ات وفا نکرده اى و به سخنان مروان و معاويه و امثال آنها گوش فرا دادى.» سرانجام امام (عليه السلام) پذيرفت و براى فرونشاندن خشم مردم با گروهى از مهاجران و انصار حرکت کرد و نزد معترضان آمد. مخصوصاً با مصريان که انتقادهاى شديدى داشتند مذاکره فرمود و آنها قبول کردند که به مصر بازگردند. به عثمان نيز سفارش فرمود که به تمام شکايت مردم رسيدگى کند و از کارهاى گذشته توبه کند. عثمان خطبه اى خواند و آشکارا اعلام توبه کرد و قول داد به تمام شکايات مردم رسيدگى کند.«
🔰 گزارش ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری: یکشنبه اول ماه رمضان خواهد بود 🔺️ بر اساس گزارش ستادهای استهلال و گروه‌های رصدی دفتر مقام معظم رهبری در سراسر کشور که به همراه تجهیزات رصدی در غروب امروز (جمعه) اقدام به استهلال کردند، رؤیت هلال ماه رمضان در غروب روز جمعه امکان پذیر نبوده است. بنابراین ماه شعبان ۳۰ روزه بوده و غرّه ماه رمضان ۱۴۴۳ روز یکشنبه ۱۴ فروردین ماه خواهد بود.
دعای آخر ماه شعبان_657.mp3
931.1K
🎬دعای آخر ماه شعبان 🎤حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِن كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند، به یقین برکات آسمان و زمین را بر آنها مى گشودیم. ولى (آنها حق را) تکذیب کردند. ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم. (اعراف/۹۶) *** أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ أَن يَأْتِيَهُم بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ آیا اهل این آبادیها، از این ایمن هستند که عذاب ما شبانه به سراغ آنها بیاید در حالى که در خواب باشند؟! (اعراف/۹۷) *** أَوَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ أَن يَأْتِيَهُم بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ يَلْعَبُونَ و یا اهل این آبادیها، از این در امان مى باشند که عذاب ما هنگام روز به سراغشان بیاید در حالى که سرگرم بازى هستند؟! (اعراف/۹۸) * أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ ۚ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ آیا آنها خود را از عذاب ناگهانى خدا در امان مى دانند؟! در حالى که جز زیانکاران، خود را از مجازات خدا ایمن نمى دانند. (اعراف/۹۹) *** أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ أَهْلِهَا أَن لَّوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ ۚ وَنَطْبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ آیا کسانى که زمین را بعد از صاحبان (پیشین) آن به ارث مى برند، عبرت نمى گیرند که اگر بخواهیم،آنها را نیز به گناهانشان هلاک مى کنیم، و بر دلهایشان مهر مى نهیم تا (صداى حق را) نشنوند؟! (اعراف/۱۰۰) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۹۴و۹۵)🔹 🔺اگر هشدارها مؤثّر نیفتد ✅این آیات که بعد از ذکر
🔹تفسیر سوره اعراف آیات (۹۶ الی ۱۰۰)🔹 🔹عمران و آبادى در سایه ایمان و تقوا در آیات گذشته، سرگذشت اقوامى همچون قوم هود، صالح، شعیب، نوح و لوط به طور اجمال مورد بحث واقع شد، گر چه خود آن آیات به اندازه کافى براى بیان نتایج عبرت انگیز این سرگذشت ها کافى بود. ولى در آیات مورد بحث به صورت گویاتر، نتیجه گیرى کرده، مى فرماید: اگر مردمى که در این آبادیها و نقاط دیگر روى زمین زندگى داشته و دارند، به جاى طغیان، سرکشى و تکذیب آیات پروردگار و ظلم و فساد، ایمان مى آوردند، و در پرتو آن تقوا و پرهیزکارى پیشه مى کردند ـ نه تنها مورد خشم پروردگار و مجازات الهى واقع نمى شدند، بلکه ـ درهاى برکات آسمان و زمین را به روى آنها مى گشودیم (وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِ وَالأَرْضِ). اما متأسفانه آنها صراط مستقیم که راه سعادت و خوشبختى و رفاه و امنیت بود رها ساختند، و پیامبران خدا را تکذیب کردند ـ و برنامه هاى اصلاحى آنها را زیر پا گذاشتند ـ ما هم به جرم اعمالشان، آنها را کیفر دادیم (وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ). در آیه بعد، به عنوان تأکید بیشتر روى عمومیت این حکم و این که: قانون فوق مخصوص اقوام پیشین نبوده بلکه امروز و آینده را نیز در بر مى گیرد، مى فرماید: آیا مجرمانى که در نقاط مختلف آباد روى زمین زندگى مى کنند، خود را در امان مى دانند که شب هنگام در موقعى که در خواب خوش آرمیده اند مجازات هاى الهى (به صورت صاعقه ها و زلزله ها و مانند آن) بر آنها فرو ریزد (أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا بَیاتاً وَ هُمْ نائِمُونَ). و مى افزاید: آیا اهل آبادى ها از این ایمنند که به هنگام روز در موقعى که غرق انواع بازى ها و سرگرمى ها هستند، عذاب ما دامان آنها را بگیرد (أَ وَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا ضُحىً وَ هُمْ یَلْعَبُونَ). یعنى آنها در همه حال در روز و شب، در خواب و بیدارى، در ساعات خوشى و ناخوشى همه در دست قدرت خدا قرار دارند، او با یک فرمان مى تواند همه زندگانى آنها را در هم بپیچد، بدون این که کمترین نیازى به مقدمه چینى و فراهم ساختن اسباب قبلى و گذشت زمان داشته باشد. آرى تنها در یک لحظه و بدون هیچ مقدمه ممکن است انواع بلاها بر سر این انسان بى خبر فرود آید. عجیب این است: با تمام پیشرفتى که بشر امروز در صنایع و تکنولوژى کرده و با وجود این که نیروهاى مختلف جهان طبیعت را مسخّر خویش ساخته، در برابر این گونه حوادث به همان اندازه ضعیف و ناتوان و بى دفاع است که انسان هاى گذشته بودند. یعنى در برابر زلزله ها، صاعقه ها و مانند آن کمترین تفاوتى در حال او حتى نسبت به انسان هاى پیش از تاریخ پیدا نشده است، و این نشانه نهایت ضعف و ناتوانى انسان در عین قدرتمندى و توانائى او است. این واقعیتى است که باید همیشه مدّ نظر همه باشد. پس از آن، باز به شکل دیگرى و به بیان تازه اى این حقیقت را تأکید مى کند و مى فرماید: آیا این مجرمان از مکر الهى ایمنند؟ در حالى که هیچ کس جز زیانکاران خود را از مکر او در امان نمى دانند ؟! (أَ فَأَمِنُوا مَکْرَ اللّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ). همان طور که در ذیل آیه ۵۴ سوره آل عمران گفتیم، مکر در لغت عرب با آنچه که در فارسى امروز از آن مى فهمیم تفاوت بسیار دارد. در فارسى امروز، مکر به معنى نقشه هاى شیطانى و زیان بخش به کار مى رود، در حالى که در ریشه اصلى لغت عرب، مکر به معنى هر نوع چاره اندیشى براى بازگرداندن کسى از هدفش مى باشد، اعم از این که به حق باشد یا به باطل، و معمولاً در مفهوم این لغت، یک نوع نفوذ تدریجى افتاده است. بنابراین، منظور از مکر الهى آن است که: خداوند، مجرمان را با نقشه هاى قاطع و شکست ناپذیر بدون اختیار خودشان از زندگانى مرفه و هدف هاى خوشگذرانى باز مى دارد، و این اشاره به همان کیفرها و بلاهاى ناگهانى و بیچاره کننده است. سپس، بار دیگر براى بیدار ساختن اندیشه هاى خفته اقوام موجود و توجه دادن آنان به درس هاى عبرتى که در زندگى پیشینیان بوده است مى فرماید: آیا کسانى که وارث سرزمین گذشتگان هستند، و اقوامى که به جاى آنها قرار گرفته اند، از مطالعه حال پیشینیان متنبه نشدند؟ که اگر ما بخواهیم مى توانیم آنها را نیز به خاطر گناهانشان هلاک کنیم، و به همان سرنوشت مجرمان گذشته گرفتار سازیم ؟ (أَ وَ لَمْ یَهْدِ لِلَّذینَ یَرِثُونَ الأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِها أَنْ لَوْ نَشاءُ أَصَبْناهُمْبِذُنُوبِهِمْ). و نیز مى توانیم آنها را زنده بگذاریم، و به خاطر غوطهور شدن در گناه و فساد، درک و شعور و حس تشخیص را از آنها بگیریم، آن چنان که هیچ حقیقتى را نشنوند و هیچ اندرزى را نپذیرند و در زندگى حیران و سرگردان شوند (وَ نَطْبَعُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لایَسْمَعُونَ).
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه و شرح حکمت(۱۷۷)🔹 🔴اين گونه گنهكار را ادب كن: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اشاره
✨﴾﷽﴿✨ ✅راه زدودن كينه ها: امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى راه پاك كردن سينه هاى مردم را از نيات سوء درباره يكديگر، نشان مى دهد و مى فرمايد: «كينه و بدخواهى ديگران را از سينه خود درو كن تا بدخواهى به تو از سينه ديگران ريشه كن شود»; (اُحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيرِكَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِكَ). بسيار مى شود كه افراد به دليل سوء ظن يا حسادت يا اصطكاك منافع، نيات سوئى درباره انسان در دل مى پرورانند، چگونه مى توان آنها را از ميان برداشت؟ امام مى فرمايد: از خود شروع كن، ابتدا به قلب خويش مراجعه كن ببين آيا نيت سوئى درباره ديگران دارى يا نه؟ اگر دارى آن را از سينه ات پاك كن چيزى نمى گذرد كه خواهى ديد سينه ديگران نيز از نيات سوء درباره تو پاك شده است. اين مطلب دو دليل دارد: نخست اين كه هرگاه انسان نيات بدى درباره ديگران داشته باشد خواه ناخواه در چهره يا سخنان و افعالش نمايان مى شود و همين امر سبب مى گردد ديگران در برابر او موضعى مشابه بگيرند; اما هرگاه سخنان و چهره و اعمال كسى را از هرگونه بدخواهى پاك ديدند و آثار محبت و خيرخواهى در رفتار و گفتارشان نمايان گشت آنها نيز موضع مشابهى خواهند گرفت، بنابراين براى زدودن كينه ها از سينه ها و بدخواهى ها و نيات سوء ديگران بايد از خودمان شروع كرد و اين يكى از اصول مهم روانشناسى است كه تا از خود شروع نكنى نبايد انتظارى از ديگران داشته باشى. ديگر اين كه رابطه مرموز خاصى در ميان دلها برقرار است و ضرب المثل معروف «دل به دل راه دارد» يك واقعيت است. گويى دل ها در پنهانى با هم سخن مى گويند و رابطه برقرار مى سازند هنگامى كه قلب كسى مملو از بدخواهى به ديگران گردد اين پيام به قلب آنها منتقل مى شود و آنها مقابله به مثل مى كنند. اين گفتار حكيمانه در واقع چهره ديگرى از گفتار پيش از آن است و هر كدام براى زدودن آثار سوء از نيات و رفتار و گفتار ديگران تأثير خاص خود را دارند. به همين دليل در روايتى كه از طرطوشى در كتاب سراج الملوك نقل كرديم هر دو با هم آمده است. شایان توجه این که واژه «شر» مفهوم وسیعى دارد که هر نیت سوء و کینه و عداوتى را فرا مى گیرد. در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید تفسیر دیگرى نیز براى این کلام حکمت آمیز ذکر شده است و آن این که منظور امام(علیه السلام) این است که مردم را به کار نیکى موعظه نکن و از کار بدى نهى منما مگر این که قبلاً خودت آن کار نیک را انجام داده باشى و آن منکر را ترک کرده باشى، زیرا اندرزدهنده ناپاک سخنانش در دل ها اثر نمى کند.(1) البته این سخن یک واقعیت است; اما موافق منظور امام(علیه السلام) از گفتار حکیمانه بالا نیست، زیرا تعبیر به «صدر» در دو جاى این کلام حکمت آمیز نشان مى دهد که منظور، نیات سوء و کینه هاى درونى است نه افعال بیرونى. این معنى نه تنها در رابطه انسان ها با یکدیگر، بلکه از یک نظر در رابطه انسان با خدا نیز صادق است، چنان که در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «مَنْ أرادَ أنْ یَعْرِفَ کَیْفَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَاللهِ فَلْیَعْرِفْ کَیْفَ مَنْزِلَةُ اللهِ عِنْدَهُ فَإِنَّ اللهَ یُنَزِّلُ الْعَبْدَ مِثْلَ ما یُنَزِّلُ الْعَبْدُ اللهَ مِنْ نَفْسِهِ; هر کس مى خواهد بداند چه مقام و منزلتى نزد خدا دارد به منزلت خداوند نزد خود بنگرد، زیرا خدا منزلت بنده را همان گونه قرار مى دهد که بنده منزلت خدا را در دل و جان خود قرار داده است».(2) در حدیث جالبى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که مردى خدمت آن حضرت عرض کرد: شخصى به من مى گوید من تو را دوست دارم چگونه بدانم که او راست مى گوید و واقعاً مرا دوست مى دارد؟ امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «اِمْتَحِنْ قَلْبَکَ فَإنْ کُنْتَ تَوَدُّهُ فَإنَّهُ یَوَدُّکَ; قلب خود را بیازماى اگر تو او را دوست مى دارى او هم تو را دوست مى دارد». (قلوب با یکدیگر راه دارند).(3) این سخن را با حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) درباره امام و پیروانش پایان مى دهیم: یکى از یاران آن حضرت به نام «ابن جهم» عرضه داشت: فدایت شوم مى خواهم بدانم من نزد تو چگونه ام؟ امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «أُنْظُرْ کَیْفَ أَنَا عِنْدَکَ; نگاه کن ببین من در نزد تو چگونه ام»(4). (5) * پی نوشت: (1). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 411. (2). بحارالانوار، ج 71، ص 156، ح 74. (3). اصول کافى، ج 2، ص 652، ح 2. (4). میزان الحکمه، ح 3149. (5). سند گفتار حکیمانه: همان گونه که در اسناد گفتار حکیمانه پیش گفتیم نویسنده کتاب سراج الملوک; طرطوشى این گفتار حکیمانه را به ضمیمه گفتار قبلى با تفاوت و اضافاتى در کتاب خود آورده که به خوبى نشان مى دهد از منبع دیگرى غیر از نهج البلاغه گرفته است. مرحوم ورام و آمُدى آن را در کتاب هاى خود نیز آورده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج4، ص 146) @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره اعراف آیات (۹۶ الی ۱۰۰)🔹 🔹عمران و آبادى در سایه ایمان و تقوا در آیات گذشته، سرگذشت اقوا
🔹 تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات (۹۶ الی ۱۰۰)🔹 در این که چگونه خداوند حسّ تشخیص را از این دسته مجرمان مى گیرد، در جلد اول تفسیر نمونه ، ذیل آیه ۷ سوره بقره توضیح بیشترى آمده است. ✔️نکته ها: ۱ ـ منظور از برکات زمین و آسمان، چیست؟ در میان مفسران گفتگو است: بعضى آن را به نزول باران و روئیدن گیاهان تفسیر کرده اند. و بعضى به اجابت دعا و حل مشکلات زندگى.(۱) ولى این احتمال نیز وجود دارد که منظور از برکات آسمانى، برکات معنوى و منظور از برکات زمینى برکات مادى بوده باشد. اما با توجه به آیات گذشته، تفسیر اول از همه مناسب تر است; زیرا: در آیات گذشته که مجازات هاى شدید مجرمان و طغیانگران را شرح مى داد، گاهى اشاره به فرود آمدن سیلاب از آسمان، و طغیان چشمه ها از زمین (همانند طوفان نوح). گاهى اشاره به صاعقه ها و صیحه هاى آسمانى. و گاهى زلزله هاى وحشتناک زمینى شده بود. در آیه مورد بحث این حقیقت مطرح است که این مجازات ها واکنش اعمال خود آنها بود و گرنه اگر انسان پاک و با ایمان باشد به جاى این که عذاب از آسمان و زمین فرا رسد، برکات خدا از آسمان و زمین بر او مى بارد، این انسان است که برکات را تبدیل به بلاها مى کند. ۲ ـ مفهوم برکات برکات جمع برکت است و همان طور که سابقاً گفتیم، این کلمه در اصل به معنى ثبات و استقرار چیزى است و به هر نعمت و موهبتى که پایدار بماند اطلاق مى گردد، در برابر موجودات بى برکت که زود فانى، نابود و بى اثر مى شوند. قابل توجه این که: ایمان و تقوا نه تنها سبب نزول برکات الهى مى شود، بلکه باعث مى گردد آنچه در اختیار انسان قرار گرفته در مصارف مورد نیاز به کار گرفته شود. فى المثل امروز ملاحظه مى کنیم قسمت بسیار مهمى از نیروهاى انسانى و منابع اقتصادى در مسیر مسابقه تسلیحاتى و ساختن سلاح هاى نابودکننده صرف مى گردد، اینها مواهبى هستند فاقد هر گونه برکت، به زودى از میان مى روند و نه تنها نتیجه اى نخواهند داشت، ویرانى هم به بار مى آورند. ولى اگر جوامع انسانى ایمان و تقوا داشته باشند، این مواهب الهى به شکل دیگرى در میان آنها در مى آید و طبعاً آثار آن باقى و برقرار خواهد ماند و مصداق کلمه برکات خواهند بود. ۳ ـ تعبیر به أخذ در آیه فوق کلمه أخذ که به معنى گرفتن است، در مفهوم مجازات و کیفر دادن به کار رفته، و این در حقیقت به خاطر آن است که معمولاً کسى را که مى خواهند مجازات کنند، نخست مى گیرند و او را با وسائلى مى بندند که هیچ گونه قدرت فرار نداشته باشد، سپس او را کیفر مى دهند. ۴ ـ مفهوم وسیع ایمان و برکات گر چه آیه شریفه مورد بحث، ناظر به وضع اقوام پیشین است ولى مسلماً مفهوم آن یک مفهوم وسیع و عمومى و دائمى است، و انحصار به هیچ قوم و ملتى ندارد و این یک سنت الهى است که افراد بى ایمان و آلوده و فاسد گرفتار انواع واکنش ها در همین زندگى دنیاى خود خواهند شد. گاهى بلاهاى آسمان و زمین بر سر آنها مى بارد. گاهى آتش جنگ هاى جهانى یا منطقه اى سرمایه هاى آنها را در کام خود فرو مى گیرد. و گاهى ناامنى هاى جسمانى و روانى آنها را تحت فشار قرار مى دهد، و به تعبیر قرآن، این وابسته به کسب و اکتساب و اعمالى است که خود انسان انجام مى دهد، فیض خدا محدود و ممنوع نیست، همان طور که مجازات او اختصاص به قوم و ملت معینى ندارد! ۵ ـ چرا ملل فاقد ایمان زندگى مرفه دارند؟ از آنچه در بالا گفتیم پاسخ یک سؤال که زیاد در میان جمعى مورد بحث و گفتگو است، روشن مى گردد و آن این که: اگر ایمان و تقوا، موجب نزول انواع برکات الهى است و نقطه مقابل آن باعث سلب برکات است; چرا ملت هاى بى ایمانى را مشاهده مى کنیم که غرق ناز و نعمتند، در حالى که جمعى از افراد با ایمان به سختى روزگار مى گذرانند؟! پاسخ این سؤال با توجه به دو نکته روشن مى گردد: الف ـ این که تصور مى شود ملت هاى فاقد ایمان و پرهیزگارى غرق در ناز و نعمتند، اشتباه بزرگى است که از اشتباه دیگرى یعنى ثروت را دلیل بر خوشبختى گرفتن سرچشمه مى گیرد. معمولاً مردم این طور فکر مى کنند که: هر ملتى صنایعش پیشرفته تر و ثروتش بیشتر باشد خوش بخت تر است در حالى که اگر به درون این جوامع نفوذ کنیم و دردهاى جانکاهى که روح و جسم آنها را در هم مى کوبد، از نزدیک ببینیم قبول خواهیم کرد که بسیارى از آنها از بیچاره ترین مردم روى زمین هستند، بگذریم از این که همان پیشرفت نسبى، نتیجه به کار بستن اصولى همانند کوشش و تلاش و نظم و حسّ مسئولیت است که در متن تعلیمات انبیاء قرار دارد. در همین ایام که این قسمت از تفسیر را مى نویسیم، این خبر در جرائد منتشر شد که در نیویورک یعنى یکى از ثروتمندترین و پیشرفته ترین نقاط دنیاى مادى، بر اثر خاموشى ناگهانى برق، صحنه عجیبى به وجود آمد، بسیارى از مردم به مغازه ها حمله بردند و هستى آنها را غارت کردند، تا آنجا که سه هزار نفر از غارتگران به وسیله پلیس بازداشت شدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
به هر حال همسايگان در اسلام احترام خاصى دارند بر عکس آنچه امروز در دنياى مادى مى بينيم که گاه دو نفر
🔹ترجمه و شرح نامه(۴۷) بخش دوم🔹 ↩️در سومين توصيه امام(عليه السلام) سخن از قرآن به ميان مى آورد و مى فرمايد: «خدا را خدا را، که عمل به احکام قرآن را فراموش ننماييد، نکند ديگران در عمل به آن بر شما پيشى گيرند»; (وَاللهَ اللهَ فِي الْقُرْآنِ، لاَ يَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُکُمْ). اين سخن اشاره به آن است که نکند شما تنها به تلاوت قرآن و قرائت و تجويد آن قناعت کنيد و محتواى آن را به فراموشى بسپاريد در حالى که بيگانگانِ از اسلام به محتواى آن عمل کنند. مثلاً آنها در ارائه اجناس خود به بازار، صدق و امانت را رعايت کنند; ولى شما چنين نباشيد و يا آنها به پيمان هاى خود عمل کنند و شما راه پيمان شکنى پيش گيريد. آنها در تحصيل علوم مختلف و نظم و انضباط بکوشند و شما بى اعتنا باشيد و عقب بمانيد. همان گونه که امروز متأسفانه در بعضى از جوامع انسانى مشاهده مى کنيم که حتى اجناس توليد شده در کشور خود را با مارک هاى بيگانگان به بازار مى فرستند و اين بدان مفهوم است که مردم به اجناس کشورهاى خارجى اعتماد دارند; ولى به اجناس خودشان اعتماد ندارند. آنها پيوسته براى پيشرفت هاى علمى نهايت تلاش و کوشش را دارند در حالى که جمع کثيرى از مسلمانان در زمانى که آنها نهضت علمى داشتند گويا در خواب فرو رفته بودند. اين امرى است بسيار دردناک. در حديثى آمده است که زياد بن لبيد نزد پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) بود، حضرت مطلبى فرمود سپس اضافه کرد: اين موضوع هنگامى رخ مى دهد که علم از ميان شما برچيده مى شود. زياد مى گويد: گفتيم چگونه علم برچيده مى شود در حالى که ما قرآن مى خوانيم و فرزندان و فرزندان فرزندان ما تا روز قيامت قارى قرآن خواهند بود. پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله)فرمود: واى بر تو زياد. من تو را از افراد با فضيلت مدينه مى دانستم (اين چه سخنى است که مى گويى؟) آيا يهود و نصارا تورات و انجيل را نمى خوانند در حالى که عمل به چيزى از دستورات آن نمى کنند. (بترسيد از اينکه شما هم به همين سرنوشت گرفتار شويد). درباره اهمّيّت قرآن در خود قرآن و در روايات اسلامى تعبيرات بسيار مهمى وارد شده که فوق تصوّر است و در خطبه هاى نهج البلاغه نيز سخنان بسيار بلند و پرمعنايى آمده است که در بحث هاى پيشين گذشت; ولى اينجا تنها به ذکر بخشى از خطبه 182 که در جلد هفتم از آن بحث کرديم بسنده مى کنيم و آن اينکه امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) براى از دست رفتن برادران راستينش تأسف مى خورد و آنها را اين گونه مى ستايد: «أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِيَ الَّذِينَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْکَمُوهُ وَتَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ أَحْيَوُا السُّنَّةَ وَأَمَاتُوا الْبِدْعَةَ دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا وَ وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوهُ; آه کجا رفتند برادران من آنها که قرآن را تلاوت مى کردند و استوار مى ساختند. در فرايض قرآن تدبّر مى کردند و آن رابرپا مى کردند. سنّت را زنده نگه مى داشتند و بدعت را مى ميراندند. هنگامى که به سوى جهاد دعوت مى شدند اجابت مى کردند و به رهبر خويش اطمينان داشتند و از او پيروى مى کردند». آن گاه امام(عليه السلام) در چهارمين توصيه خود به سراغ نماز مى رود و براى اهمّيّت آن چنين توصيه مى کند: «خدا را خدا را، که نماز را برپا داريد، چرا که ستون دين شماست»; (وَاللهَ اللهَ فِي الصَّلاَةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِينِکُمْ). تعبير «ستون دين» به طور گسترده در روايات معصومان(عليهم السلام) آمده است از جمله پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «إِنَّ عَمُودَ الدِّينِ الصَّلاَةُ وَهِيَ أَوَّلُ مَا يُنْظَرُ فِيهِ مِنْ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ فَإِنْ صَحَّتْ نُظِرَ فِي عَمَلِهِ وَإِنْ لَمْ تَصِحَّ لَمْ يُنْظَرْ فِي بَقِيَّةِ عَمَلِهِ; نماز ستون دين است و آن نخستين چيزى از اعمال انسان است که (در قيامت) به آن نظر مى شود. اگر نماز صحيح بود به ساير اعمال (خوب او) رسيدگى مى شود و اگر صحيح نبود به ساير اعمال او توجّه نخواهد شد». امام باقر(عليه السلام) اين سخن را به صورت گسترده ترى بيان فرمود: «الصَّلاَةُ عَمُودُ الدِّينِ مَثَلُهَا کَمَثَلِ عَمُودِ الْفُسْطَاطِ إِذَا ثَبَتَ الْعَمُودُ ثَبَتَتِ الاَْوْتَادُ وَالاَْطْنَابُ وَإِذَا مَالَ الْعَمُودُ وَانْکَسَرَ لَمْ يَثْبُتْ وَتِدٌ وَلاَ طُنُبٌ; نماز ستون دين است مانند ستون خيمه; هنگامى که ستون خيمه ثابت و برقرار باشد طناب ها و ميخ ها کارآيى دارند و اگر ستون خيمه کج شود يا بشکند از ميخ ها و طناب ها کارى ساخته نيست». دليل آن اين است که نماز، انسان را پيوسته به ياد خدا مى اندازد و روح تقوا را در انسان زنده مى کند، لذا او را از فحشا، منکرات و ترک طاعات باز مى دارد و به اين ترتيب خيمه دين برپا مى ماند; اما ترک نماز، انسان را به خدافراموشى مى کشاند و آن کس که خدا را فراموش کند آلوده هر کار خلافى مى شود.«
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*❁﷽❁* *دعای روز دوم* *ماه مبارک رمضان🌙* *___________________