eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ ۞ قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا ۚ قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ اشراف مستکبر قوم او گفتند: «اى شعیب! به یقین، تو و کسانى را که با تو ایمان آورده اند، از شهر و دیارمان بیرون خواهیم راند یا این که به آیین ما بازگردید.» گفت: «آیا (مى خواهید ما را بازگردانید) اگر چه مایل نباشیم؟! (اعراف/۸۸) *** ۞قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُم بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا ۚ وَمَا يَكُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِيهَا إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا ۚ وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا ۚ عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا ۚ رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ اگر ما به آیین شما بازگردیم، بعد از آن که خدا ما را از آن نجات بخشیده، به خدا دروغ بسته ایم. و براى ما ممکن نیست که ما به آن بازگردیم مگر این که خدایى که پروردگار ماست بخواهد. علم پروردگارما، به همه چیز احاطه دارد. تنها بر خدا توکّل کرده ایم. پروردگارا! میان ما و قوم ما بحق داورى کن، که تو بهترین داورانى.» (اعراف/ ۸۹) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۸۵ الی ۸۷🔹 🔷رسالت شعیب در مدین در این آیات، پنجمین قسمت از
✨﴾﷽﴿✨ سوره اعراف (۸۸و۸۹) تهدید شعیب(علیه السلام) در این آیات: عکس العمل قوم شعیب(علیه السلام) در برابر سخنان منطقى این پیامبر بزرگ بیان شده است، و از آنجا که اشراف متکبر و مغرور زمان او، از نظر ظاهر بسیار نیرومند بودند، عکس العمل آنها نیز شدیدتر از دیگران بود. آنها نیز مانند همه متکبران مغرور، روى زور و قدرت خویش تکیه کرده، به تهدید شعیب و یارانش پرداختند، چنان که قرآن مى فرماید: اشراف زورمند و مستکبر قوم شعیب به او گفتند: سوگند یاد مى کنیم که قطعاً هم خودت و هم کسانى را که به تو ایمان آورده اند، از محیط خود بیرون خواهیم راند، مگر این که هر چه زودتر به آئین ما بازگردید (قالَ الْمَلاَ ُ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذینَآمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی مِلَّتِنا). ممکن است، از ظاهر این تعبیر (بازگشت به آئین ما) بعضى چنین تصور کنند که شعیب(علیه السلام) قبلاً در صف بت پرستان بود، در حالى که چنین نیست، بلکه چون شعیب(علیه السلام) قبلاً مأموریت تبلیغ نداشته، و در برابر وضع آنها ساکت بوده، آنها چنین پنداشته اند که پیرو آئین بت پرستى است. در حالى که هیچ یک از پیامبران بت پرست نبوده اند، حتى قبل از زمان نبوت، عقل و درایت پیامبران بیش از این است که: دست به چنین کار نابخردانه اى بزنند. به علاوه روى سخن تنها به شعیب(علیه السلام) نبوده بلکه مؤمنان و پیروان او را نیز شامل مى گردد و ممکن است این تعبیر به خاطر آنها باشد. البته تهدید مخالفان تنها همین نبوده است، تهدیدهاى دیگرى نیز داشته اند که در سایر آیات مربوط به شعیب بحث خواهد شد. پاسخى که شعیب(علیه السلام) در برابر این همه تهدید و خشونت به آنها داد خیلى ساده و ملایم و منطقى بود، گفت: آیا مى خواهید ما را به آئین خودتان بازگردانید، اگر چه مایل نباشیم (قالَ أَ وَ لَوْ کُنّا کارِهینَ). در حقیقت شعیب(علیه السلام) مى خواهد بگوید: آیا سزاوار است شما عقیده خود را بر ما تحمیل کنید و آئینى که فساد و بطلان آن بر ما آشکار شده است با زور به ما بقبولانید، به علاوه یک آئین تحمیلى چه سودى براى شما دارد؟! * * * در آیه بعد، شعیب(علیه السلام) چنین ادامه مى دهد: اگر ما پس از آن که خدا ما را نجات داد، به آئین بت پرستى شما باز گردیم، بر خدا افترا بسته ایم (قَدِ افْتَرَیْنا عَلَى اللّهِ کَذِباً إِنْ عُدْنا فی مِلَّتِکُمْ بَعْدَ إِذْ نَجّانَا اللّهُ مِنْها). این جمله در حقیقت توضیح جمله اى است که: در آیه قبل، به طور سربسته از زبان شعیب(علیه السلام) گفته شده بود، و مفهومش این است: ما از روى هوا و هوس و یا تقلید کورکورانه، پشت پا به آئین بت پرستى نزده ایم، بلکه بطلان این عقیده را به روشنى دریافته ایم، و فرمان خدا را در زمینه توحید با گوش جان شنیده ایم، با این حال، اگر از آئین توحید به شرک بازگردیم، آگاهانه بر خدا دروغ بسته ایم، و مسلّم است خداوند ما را مجازات خواهد کرد. آنگاه اضافه مى کند: ممکن نیست ما به آئین شما بازگردیم مگر این که خدا بخواهد (وَما یَکُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فیها إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ رَبُّنا). منظور شعیب(علیه السلام) در حقیقت این است که: ما تابع فرمان خدا هستیم و کمترین سرپیچى از دستور او نداریم، بازگشت ما به هیچ وجه ممکن نیست، مگر این که خداوند دستور بازگشت بدهد. و بلافاصله اضافه مى کند: خداوند نیز چنین دستورى را نخواهد داد، چرا که او از همه چیز آگاه است و به همه چیز احاطه علمى دارد (وَسِعَ رَبُّنا کُلَّ شَیْء عِلْماً). بنابراین، هرگز ممکن نیست او از دستورى که داده باز گردد; زیرا کسى از دستورش برمى گردد، که علمش محدود باشد و اشتباه کند و از دستور خود پشیمان گردد، اما آن کس که احاطه علمى به همه چیز دارد، تجدیدنظر براى او ممکن نیست. سپس براى این که به آنها حالى کند از تهدیدهایشان هراسى ندارد و محکم بر جاى خود ایستاده است، مى گوید: ما فقط به خدا توکّل مى کنیم (عَلَى اللّهِ تَوَکَّلْنا). و سرانجام براى این که حسن نیت خود را ثابت کند، و چهره حقیقت طلبى و مسالمت جوئى خویش را آشکار سازد، تا دشمنانش او را متهم به ماجراجوئى و غوغاطلبى نکنند، مى فرماید: پروردگارا میان ما و جمعیت ما به حق حکم و داورى کن، و مشکلات و گرفتارى هاى ما را برطرف ساز، و درهاى رحمتت را به سوى ما بگشا که بهترین گشایندگانى (رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَخَیْرُ الْفاتِحینَ). از ابن عباس نقل شده که مى گوید: من معنى فتح را در آیه فوق نمى دانستم، تا این که شنیدم زنى به شوهر خود مى گفت: أُفاتِحُکَ بِالْقاضِى: یعنى تو را به داورى پیش قاضى مى طلبم ، فهمیدم فتح در این گونه موارد به معنى داورى و حکومت است، (زیرا قاضى مشکل کار طرفین دعوا را مى گشاید) @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح نامه(۴۷)بخش دوم🔹 وصاياى مهم امام(عليه السلام) در بستر شهادت: امام(عليه السلام) در اين ب
به هر حال همسايگان در اسلام احترام خاصى دارند بر عکس آنچه امروز در دنياى مادى مى بينيم که گاه دو نفر بيست سال همسايه يکديگرند و کاملا از يکديگر بى خبرند. فلسفه احترام به همسايه در اسلام روشن است، زيرا اسلام دينى است کاملا اجتماعى; اجتماع خانواده، اجتماع خويشاوندان، اجتماع همسايگان، اجتماع اهل يک شهر و اجتماع يک ملت و هر کدام در اسلام جايگاه مخصوصى دارند و اگر واقعاً همسايگان در فکر يکديگر باشند و غم ها و شادى ها را ميان خود تقسيم کنند، زندگى بسيار گواراتر خواهد شد و رنج ها و دردها و مشکلات، هيچ کس را از پا در نمى آورد. امروز اين همسايه مشکل دارد و بقيه براى حل مشکل به يارى او برمى خيزند، فردا که نوبت همسايه ديگر مى شود نيز به همين ترتيب. در حديث پرمعنايى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم که فرمود: «هَلْ تَدْرُونَ مَا حَقُّ الْجَارِ مَا تَدْرُونَ مِنْ حَقِّ الْجَارِ إِلاَّ قَلِيلاً أَلاَ لاَ يُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الآْخِرِ مَنْ لاَ يَأْمَنُ جَارُهُ بَوَائِقَهُ فَإِذَا اسْتَقْرَضَهُ أَنْ يُقْرِضَهُ وَإِذَا أَصَابَهُ خَيْرٌ هَنَّأَهُ وَإِذَا أَصَابَهُ شَرٌّ عَزَّاهُ لاَ يَسْتَطِيلُ عَلَيْهِ فِي الْبِنَاءِ يَحْجُبُ عَنْهُ الرِّيحَ إِلاَّ بِإِذْنِهِ وَإِذَا اشْتَرَى فَاکِهَةً فَلْيُهْدِ لَهُ فَإِنْ لَمْ يُهْدِ لَهُ فَلْيُدْخِلْهَا سِرّاً وَلاَ يُعْطِي صِبْيَانَهُ مِنْهَا شَيْئاً يُغَايِظُونَ صِبْيَانَهُ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) الْجِيرَانُ ثَلاَثَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ لَهُ ثَلاَثَةُ حُقُوق حَقُّ الاِْسْلاَمِ وَحَقُّ الْجِوَارِ وَحَقُّ الْقَرَابَةِ وَمِنْهُمْ مَنْ لَهُ حَقَّانِ حَقُّ الاِْسْلاَمِ وَحَقُّ الْجِوَارِ وَمِنْهُمْ مَنْ لَهُ حَقٌّ وَاحِدٌ الْکَافِرُ لَهُ حَقُّ الْجِوَارِ; آيا مى دانيد حق همسايه چيست؟ (مى دانم که) حق همسايه را جز به مقدار کم نمى دانيد. آگاه باشيد کسى که همسايگانش از مزاحمت و آزار او در امان نباشند ايمان به خدا و روز قيامت نياورده است. بايد هنگامى که از او وام مى خواهد به او وام دهد و اگر خير و خوبى به او برسد تبريک بگويد و اگر مصيبتى به او رسد تسليت بگويد و خانه خود را در کنار او آن قدر بلند نکند که مانع جريان هوا شود مگر به اجازه او و هنگامى که ميوه اى مى خرد، هديه اى از آن براى او بفرستد و اگر هديه اى نمى فرستد به صورت پنهان ميوه را وارد منزل کند و آشکارا چيزى از آن را به دست کودکان خود ندهد که مايه ناراحتى کودکان همسايه شود. سپس رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: همسايگان سه دسته اند بعضى داراى سه حق هستند: حق اسلام و حق همسايگى و حق خويشاوندى و بعضى از آنها دو حق دارند: حق اسلام و حق همسايگى و بعضى تنها يک حق دارند (آرى) کافر نيز حق همسايگى دارد». قرآن مجيد نيز در آيه 36 سوره نساء بعد از تأکيد بر والدين، خويشاوندان، يتيمان و مستمندان بر مسأله احسان به همسايگان دور و نزديک تحت عنوان (وَالْجارِ ذِى الْقُرْبى وَالْجارِ الْجُنُبِ) تأکيد مى کند. جالب اينکه در حديثى از پيغمبر اکرم و اميرمؤمنان و امام باقر(عليهم السلام) آمده است که حد همسايه چهل منزل از چهار طرف است. گفتنى است منظور از اين روايت اين نيست که چهل منزل از چهار طرف با خط مستقيم که مجموعاً 160 منزل شود و منازل لابه لاى آن، هر چند نزديک باشد همسايه محسوب نشوند، بلکه منظور اين است که دايره اى به شعاع چهل منزل از هر طرف همگى همسايه مى شوند و مى دانيم سطح دايره را با ضرب کردن مجذور شعاع در عدد 14/3 به دست مى آورند که در اينجا با يک محاسبه ساده، مجموع حدود پنج هزار خانه مى شود که همه با توجّه به روايت فوق همسايه اند. حدود يک شهر بيست هزار نفرى. اين سخن را با ذکر داستانى تاريخى پايان مى دهيم: ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود نقل مى کند که شخصى به نام ابو جهم خانه خود را به صد هزار درهم فروخت. هنگامى که مشترى مبلغ را حاضر ساخت به مشترى گفت: اين قيمت خانه من است. قيمت همسايه خوب من را هم بده گفت: کدام همسايه؟ تاکنون شنيده اى که کسى قيمت همسايه را نيز بگيرد؟ ابو جهم گفت: خانه ام را به من باز گردان و پولت را بگير. من همسايگى کسى را که هميشه در فکر من است به اين آسانى رها نمى کنم. هرگاه خانه نشين شوم احوال من را مى پرسد و اگر او را ببينم اظهار محبّت مى کند و اگر به سفر بروم مراقب خانه من است و اگر نزد او بروم مرا به خود نزديک مى سازد و اگر حاجتى بخواهم اجابت مى کند و اگر از او چيزى نخواهم (و نياز داشته باشم) او اقدام مى کند و اگر مصيبتى به من برسد تسليت مى گويد. اين سخن به آن مرد ثروتمند همسايه رسيد. صد هزار درهم براى او فرستاد گفت: اين قيمت خانه توست بگير و خانه ات را هم نگه دار.(10)«
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ وَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْبًا إِنَّكُمْ إِذًا لَّخَاسِرُونَ اشراف کافر قوم او گفتند: «اگر از شعیب پیروى کنید، به یقین شما زیانکار خواهید شد.» (اعراف/۹۰) * فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ سرانجام زمین لرزه آنها را فرا گرفت. و صبحگاهان در خانه هایشان به رو افتاده و مرده بودند. (اعراف/۹۱) * الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْبًا كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا ۚ الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْبًا كَانُوا هُمُ الْخَاسِرِينَ کسانى که شعیب را تکذیب کردند، (آنچنان نابود شدند که) گویا هرگز در آن (خانه ها) سکونت نداشتند! (آرى) آنها که شعیب را تکذیب کردند، زیانکاران واقعى بودند. (اعراف/۹۲) * فَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ ۖ فَكَيْفَ آسَىٰ عَلَىٰ قَوْمٍ كَافِرِينَ و از آنان روى بر تافت و گفت: «اى قوم من! من رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و براى شما خیرخواهى نمودم. با این حال، چگونه بر حال قوم بى ایمان تأسّف بخورم؟!» (اعراف/۹۳) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ سوره اعراف (۸۸و۸۹) تهدید شعیب(علیه السلام) در این آیات: عکس العمل قوم شعیب(علیه السلام) در
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۹۰ الی۹۳)🔹 صبحگاهان از آنها نفسى بر نمى خاست آیه نخست، از تبلیغاتى که مخالفان شعیب(علیه السلام) در برابر تابعان او مى کردند سخن به میان آورده، مى فرماید: اشراف و متکبران خودخواهى که از قوم شعیب راه کفر را پیش گرفته بودند، به کسانى که احتمال مى دادند تحت تأثیر دعوت شعیب واقع شوند، مى گفتند: به طور مسلّم اگر از شعیب پیروى کنید از زیانکاران خواهید بود (وَ قالَ الْمَلاَ ُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْباً إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ). منظورشان همان خسارت هاى مادى بود که دامنگیر مؤمنان به دعوت شعیب(علیه السلام) مى شد; زیرا آنها مسلّماً به آئین بت پرستى باز نمى گشتند، بنابراین مى بایست به زور از آن شهر و دیار اخراج شوند و املاک و خانه هاى خود را بگذارند و بروند. این احتمال نیز در تفسیر آیه هست که منظورشان علاوه بر زیان هاى مادى، زیان هاى معنوى بوده است; زیرا راه نجات را در بت پرستى مى پنداشتند، نه آئین شعیب(علیه السلام). * * * در آیه بعد، وضع این امت را چنین توضیح مى دهد: هنگامى که کارشان به اینجا رسید و علاوه بر گمراهى خویش در گمراه ساختن دیگران نیز اصرار ورزیدند، و هیچ گونه امیدى به ایمان آوردن آنها نبود، مجازات الهى به حکم قانونِ قطع ریشه فساد، به سراغ آنها آمد، زلزله سخت و وحشتناکى آنها را فرا گرفت، آن چنان که صبحگاهان همگى به صورت اجساد بى جانى در درون خانه هایشان افتاده بودند (فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فی دارِهِمْ جاثِمینَ). در ذیل آیه ۷۸ همین سوره، تفسیر جاثِمِین گذشت، و نیز گفتیم تعبیرات مختلفى که درباره عامل نابودى این جمعیت آمده است هیچ گونه منافاتى با هم ندارند. مثلاً در مورد قوم شعیب، عامل مرگشان در آیه مورد بحث، زلزله و در آیه ۹۴ سوره هود صیحه آسمانى ، و در آیه ۱۸۹ سوره شعراء سایبانى از ابر کشنده ذکر شده است، که همه به یک موضوع بازمى گردد و آن این که: یک صاعقه وحشتناک آسمانى که از درون ابرى تیره و تار برخاسته بود، شهر آنها را هدف خود قرار داد، و به دنبال آن (آن چنان که خاصیت صاعقه هاى عظیم است) زمین لرزه شدیدى تولید شد و همه چیز آنها را در هم کوبید. * * * آنگاه ابعاد وحشتناک این زلزله عجیب را با این جمله در آیه بعد تشریح کرده، مى فرماید: آنها که شعیب را تکذیب کردند، آن چنان نابود شدند که گویا هرگز در این خانه ها سکنى نداشتند ! (الَّذینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فیهَا). و در پایان آیه اشاره به سخنان اشراف قوم با طرفداران شعیب کرده، مى فرماید: آنها که شعیب را تکذیب کردند، زیانکار بودند، نه مؤمنان (الَّذینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کانُواهُمُ الْخاسِرینَ). گویا این دو جمله پاسخى است به گفته هاى مخالفان شعیب; زیرا آنها تهدید کرده بودند که در صورت عدم بازگشت به آئین سابق، او و پیروانش را بیرون خواهند کرد، قرآن مى فرماید: خداوند آن چنان آنها را نابود کرد که گوئى هرگز در آنجا سکونت نداشتند، چه رسد به این که بخواهند دیگران را بیرون کنند. و نیز در مقابل آنها که مى گفتند: پیروى شعیب، باعث خسران است، قرآن مى فرماید: سرانجام کار، نشان داد که مخالفت با شعیب عامل اصلى زیانکارى بود. * * * و در آخرین آیه مورد بحث، آخرین گفتار شعیب(علیه السلام) را مى خوانیم که: او از قوم گنهکار روى برگردانیده گفت: اى قوم من رسالات پروردگارم را به شما ابلاغ کردم، به مقدار کافى شما را نصیحت نمودم و از هیچ گونه خیرخواهى فروگذار نکردم (فَتَوَلّى عَنْهُمْ وَ قالَ یا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ نَصَحْتُ لَکُمْ). بر این اساس، چگونه به حال این جمعیت کافر تأسف بخورم (فَکَیْفَ آسى عَلى قَوْم کافِرینَ). زیرا آخرین تلاش و کوشش براى هدایت آنها به عمل آمد ولى در برابر حق سر تسلیم فرود نیاوردند، و مى بایست چنین سرنوشت شومى را داشته باشند. سخن در این است که: آیا این جمله را شعیب(علیه السلام) بعد از نابودى آنها گفت، یا قبل از آن، هر دو احتمال امکان دارد: ممکن است قبل از نابودى گفته باشد، ولى به هنگام شرح ماجرا بعد از آن ذکر شده باشد. اما با توجه به آخرین جمله که مى گوید: سرنوشت دردناک این قوم کافر، هیچ جاى تأسف نیست، بیشتر به نظر مى رسد که این جمله را بعد از نزول عذاب گفته باشد، و همان طور که در ذیل آیه ۷۹ همین سوره نیز اشاره کردیم این گونه تعبیرات در برابر مردگان بسیار گفته مى شود (شواهد آن را نیز در همان جا ذکر کردیم).» @Nahjolbalaghe2
🌹گرامیباد دوازده فروردین روز همه پرسی ورای قاطع ملت به جمهوری اسلامی ایران. 🇮🇷 امام خمینی (ره): ♦️صبحگاه 12 فروردین كه روز نخستین حكومت ا... است از بزرگترین اعیاد ملی و مذهبی ماست و ملت ما باید این روز بزرگ را عید بگیرند و زنده نگه دارند. روزی كه كنگره های قصر 2500 ساله حكومت طاغوتی فرود ریخت و سلطه شیطانی برای همیشه رخت بربست و حكومت مستضعفین جانشین آن گردید . "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ ۞وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ و ما در هیچ شهر و آبادى پیامبرى نفرستادیم مگر این که اهل آن را به سختى ها و رنج ها گرفتارساختیم. شاید (به خود آیند، و به سوى خدا) بازگردند و تضّرع کنند (اعراف/۹۴) *** ۞ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَوا وَّقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ سپس (هنگامى که این هشدارها در آنان اثر نگذاشت)، نیکى (و فراوانى نعمت و رفاه) را به جاى بدى قرار دادیم. آنچنان که فزونى گرفتند، (و مغرور شدند،) و گفتند: «(تنها ما نبودیم که گرفتار این مشکلات شدیم.)» به پدران ما نیز ناراحتى و شادمانى رسید.» چون چنین شد، آنها را (به سبب اعمالشان) ناگهان گرفتیم (و مجازات کردیم)، در حالى که درک نمى کردند. (اعراف/۹۵) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۹۰ الی۹۳)🔹 صبحگاهان از آنها نفسى بر نمى خاست آیه نخست، از
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۹۴و۹۵)🔹 🔺اگر هشدارها مؤثّر نیفتد ✅این آیات که بعد از ذکر سرگذشت جمعى از پیامبران بزرگ مانند نوح، هود، صالح، لوط و شعیب(علیهم السلام)، و پیش از پرداختن به سرگذشت موسى بن عمران(علیه السلام)آمده، اشاره به چند اصل کلّى است که در همه ماجراها حکومت مى کند. اصولى که اگر در آن بیندیشیم پرده از روى حقایقى پر ارزش که تماس با زندگى همه ما دارد بر خواهد داشت. نخست مى فرماید: ما در هیچ شهر و آبادى، پیامبرى نفرستادیم مگر این که مردمش را گرفتار ناراحتى ها و بلاها ساختیم، تا کمى به خود آیند و دست از طغیان و سرکشى بردارند و به سوى آن کس که همه نعمت ها از وجودش سرچشمه مى گیرد بازگردند (وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَة مِنْ نَبِیّ إِلاّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِلَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ). و این به خاطر آن است که: مردم تا در ناز و نعمت اند، کمتر گوش شنوا و آمادگى براى پذیرش حق دارند. اما هنگامى که در تنگناى مشکلات قرار مى گیرند و نور فطرت و توحید آشکارتر مى گردد، بى اختیار به یاد خدا مى افتند و دل هایشان آماده پذیرش مى گردد. ولى این بیدارى در بسیارى از افراد، زودگذر و ناپایدار است و به مجرد برطرف شدن مشکلات بار دیگر در خواب غفلت فرو مى روند. در حالى که براى جمعى نقطه عطفى در زندگى محسوب مى شود و براى همیشه، به سوى حق باز مى گردند، و اقوامى که در آیات گذشته از آنها سخن گفته شد، جزء دسته اول بودند! * * * لذا در آیه بعد مى فرماید: هنگامى که آنها در زیر ضربات حوادث و فشار مشکلات تغییر مسیر ندادند و همچنان در گمراهى خود باقى ماندند، ما مشکلات را از آنها برداشتیم و به جاى آن گشایش و نعمت قرار دادیم، تا آنجا که بار دیگر زندگانى آنها رونق گرفت و کمبودها به فزونى تبدیل شد و مال و نفرات آنها فراوان گردید (ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتّى عَفَوْا). عَفَوا از ماده عفو گاهى به معنى کثرت و زیادى آمده. گاهى به معنى ترک کردن و اعراض نمودن. گاهى نیز به معنى آثار چیزى را محو کردن، ولى بعید نیست، ریشه همه آنها همان ترک کردن بوده باشد، منتها: گاهى چیزى را به حال خود رها مى کنند تا ریشه بدواند و توالد و تناسل کند و افزایش یابد. و گاهى رها مى کنند تا تدریجاً محو و نابود گردد، از این جهت به معنى افزایش و یا نابودى نیز آمده است. در آیه مورد بحث نیز مفسران سه احتمال داده اند: نخست این که: ما به آنها امکانات دادیم تا افزایش یابند و آنچه را که در دوران سختى از نفرات و ثروت ها از دست داده بودند بیابند. دیگر این که: ما آن چنان به آنها نعمت دادیم که مغرور شدند، و خدا را فراموش کردند و شکر او را ترک گفتند. و سوم این که: ما به آنها نعمت دادیم تا به وسیله آن آثار دوران نکبت را محو کردند و از بین بردند. البته این تفاسیر گر چه مفهومش با هم متفاوت است ولى از نظر نتیجه چندان با هم تفاوت ندارد. سپس اضافه مى کند: به هنگام برطرف شدن مشکلات، به جاى این که به این حقیقت توجه کنند که نعمت و نقمت به دست خدا است و رو به سوى او آورند، براى اغفال خود به این منطق متشبث شدند، که: اگر براى ما مصائب و گرفتارى هائى پیش آمد، چیز تازه اى نیست پدران ما نیز گرفتار چنین مصائب و مشکلات جسمى و مالى شدند (وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آبائَنَا الضَّرّاءُ وَ السَّرّاءُ). دنیا فراز و نشیب دارد و براى هر کس دوران راحتى و سختى بوده است، سختى ها امواجى ناپایدار و زودگذرند. در پایان آیه، قرآن مى فرماید: هنگامى که کار به اینجا رسید و از عوامل تربیت کمترین بهره اى نگرفتند، بلکه بر غرور خود افزودند، ناگاه آنها را به مجازات خود گرفتیم، در حالى که آنها هیچ خبر نداشتند و غافلگیر شدند (فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لایَشْعُرُونَ)، و به همین جهت مجازات براى آنها، سخت دردناک بود.» @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۳۰)🔹 اين دو سخن در واقع ناظر به يک مطلب است و آن اين که همه متّفق بودند ک
و نيز استفاده مى شود که انسان در برابر ناهنجاريهاى اجتماعى که قرار مى گيرد بايد عکس العمل نشان دهد، ولى مراقب باشد که از حد نگذراند; چرا که ناهنجارى ديگرى مى آفريند که دامان جامعه را خواهد گرفت و مردم از گردابى به گرداب ديگر، و از چاله اى به چاه مى افتند. بايد در اين گونه حوادث بر اعصاب مسلّط بود و با درايت و تدبير عمل کرد تا درمان يک بيمارى سبب بيمارى هاى ديگرى نگردد، ولى متأسّفانه تاريخ نشان مى دهد که هميشه اين افراط و تفريط ها وجود داشته است. در ضمن توجه به اين نکته لازم است که تعبير به «جَزَع» که در اصل به معناى «اندوه شديد» است، اندوهى که انسان را از کار بازمى دارد ـ در اينجا اشاره به ناراحتى شديدى است که مردم، به خاطر اعمال بى رويه عثمان و اطرافيان او، پيدا کردند و اين اندوه، سبب زياده روى هايى شد که آثار سوء آن تا سالها باقى ماند. *** نکته: عصر طوفانى عثمان! بى شک دوران خلافت عثمان مخصوصاً سالهاى پايانى آن، از طوفانى ترين سالهاى قرن نخست اسلام است که مورّخان به طور گسترده درباره آن بحث کرده اند. به اعتقاد بعضى صحيح ترين اخبار در مورد عثمان آن است که طبرى در تاريخ خود آورده است. خلاصه مطالب او چنين است: عثمان کارهايى کرد که در اسلام سابقه نداشت و باعث خشم مسلمانان گرديد. نمونه اى از اين اعمال سپردن کارهاى مهم حکومت مسلمانان به افراد نااهل و افراد فاسق و سفيه و بى دين و بخشيدن غنائم به آنان و آزار و ستم طاقت فرسا به شخصيتهاى بزرگى مانند ابوذر و عمّار ياسر و عبدالله بن مسعود و مانند اينها بود. او وليد بن عقبه را والى کوفه ساخت که شراب مى نوشيد و در حال مستى به ميان مردم مى آمد و رسوايى هايى به بار آورد که گروهى نزد عثمان به آن شهادت دادند و بعد از عزل او سعيد بن عاص را ـ که او نيز مرد تبهکارى بود ـ به جاى وى نشاند. سعيد با اعمال ناروايش خشم مردم را برانگيخت و مردم به مخالفت با او برخاستند. عثمان به جاى اين که آتش فتنه را خاموش کند دستور داد رهبران مخالفان را به شام تبعييد کند. آنها در شام بر معاويه شوريدند. عثمان مجبور شد که آنان را به کوفه بازگرداند، و دگربار آنها را به حمص تبعيد کرد. نه تنها در کوفه که در نقاط ديگر نيز انتقادها بالا گرفت. سرانجام گروهى از اصحاب پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) گردهم آمدند و ايرادهاى مهم را به وسيله عامر بن قيس ـ که مردى پاک طينت و خداشناس بود ـ به عثمان رساندند. او به جاى اين که از اين خيرخواهى سپاسگزارى کند پاسخ اهانت آميزى به فرستاده آنها داد. وضع مدينه روز به روز ناآرام تر مى شد و فرياد انتقاد بلندتر مى گشت. عثمان، ناچار شد که گروهى مانند سعيد بن عاص و معاوية بن ابى سفيان و عمروعاص را براى مشورت دعوت کند و با آنها به شور بنشيند. بعضى گفتند: «صلاح، اين است که مردم را به جهاد مشغول سازى تا اين مسائل فراموش شود.» ولى سعيد بن عاص، او را به انتقام گيرى از سران انتقاد کنندگان تشويق کرد و گفت: «اگر آنها، رهبران خود را از دست بدهند، متفرّق خواهند شد.» کم کم مردم در انتقاد به عثمان، جسورتر شده و گفتند: تو بنى اميه را بر دوش مردم سوار کرده اى يا عدالت کن يا از خلافت کناره گيرى!» عثمان که قدرت تصميم گيرى را از دست داده بود، به فرماندهان خود گفت تا مردم را براى جهاد آماده کنند، ولى اين دستور مشکلى را حل نکرد. سرانجام در سال 35 هجرى مخالفينش، در شهرهاى مهم اسلامى با هم مکاتبه کردند و تصميم بر عزل عثمان و فرماندارانش گرفتند. گروهى از مصر و گروه ديگرى از کوفه و گروه بسيارى از بصره، به عنوان زيارت خانه خدا حرکت کرده و به سوى مدينه آمدند و مردم مدينه را از تصميم خود باخبر ساختند. مهاجران و انصار ـ که از عملکرد عثمان ناراضى بودند ـ به حمايت او برنخاستند. مخالفان به آسانى وارد مدينه شدند و خانه عثمان را محاصره کردند، ولى مانع از رفت و آمد افراد نبودند. عثمان از اين هجوم عمومى سخت در وحشت فرورفت و نزد امام على (عليه السلام) آمد و از آن حضرت تقاضا کرد که نزد معترضان برود و آنها را از راهى که در پيش گرفته اند منصرف سازد. امام (عليه السلام) فرمود: «با چه شرايطى آنها را راضى کنم؟» عثمان عرض کرد: «با اين شرط که من، بعد از اين تنها با صلاح انديشى شما کار مى کنم.» امام (عليه السلام) فرمود: «بارها تو را نصيحت کرده ام و تو هم وعده داده اى، ولى به وعده ات وفا نکرده اى و به سخنان مروان و معاويه و امثال آنها گوش فرا دادى.» سرانجام امام (عليه السلام) پذيرفت و براى فرونشاندن خشم مردم با گروهى از مهاجران و انصار حرکت کرد و نزد معترضان آمد. مخصوصاً با مصريان که انتقادهاى شديدى داشتند مذاکره فرمود و آنها قبول کردند که به مصر بازگردند. به عثمان نيز سفارش فرمود که به تمام شکايت مردم رسيدگى کند و از کارهاى گذشته توبه کند. عثمان خطبه اى خواند و آشکارا اعلام توبه کرد و قول داد به تمام شکايات مردم رسيدگى کند.«
🔰 گزارش ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری: یکشنبه اول ماه رمضان خواهد بود 🔺️ بر اساس گزارش ستادهای استهلال و گروه‌های رصدی دفتر مقام معظم رهبری در سراسر کشور که به همراه تجهیزات رصدی در غروب امروز (جمعه) اقدام به استهلال کردند، رؤیت هلال ماه رمضان در غروب روز جمعه امکان پذیر نبوده است. بنابراین ماه شعبان ۳۰ روزه بوده و غرّه ماه رمضان ۱۴۴۳ روز یکشنبه ۱۴ فروردین ماه خواهد بود.
دعای آخر ماه شعبان_657.mp3
931.1K
🎬دعای آخر ماه شعبان 🎤حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا