eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ ۞تِلْكَ الْقُرَىٰ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَائِهَا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا مِن قَبْلُ ۚ كَذَٰلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِ الْكَافِرِينَ اینها، شهرها و آبادیهایى است که قسمتى از اخبار آن را براى تو شرح مى دهیم. پیامبرانشان دلایل روشن براى آنان آوردند. ولى آنها (چنان لجوج بودند که) به آنچه قبلاً تکذیب کرده بودند، ایمان نمى آوردند. این گونه خداوند بر دلهاى کافران مهر مى نهد (و بر اثر لجاجت و ادامه گناه، توان تشخیص را از آنها سلب مى کند). (اعراف/۱۰۱) *** ۞وَمَا وَجَدْنَا لِأَكْثَرِهِم مِّنْ عَهْدٍ ۖ وَإِن وَجَدْنَا أَكْثَرَهُمْ لَفَاسِقِينَ و براى بیشتر آنها پایبندى به هیچ پیمانى نیافتیم. (بلکه) به یقین اکثر آنها را فاسق و گنهکار یافتیم. (اعراف/۱۰۲) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۹۶ الی ۱۰۰)🔹 ↩️مسلماً تعداد غارتگران واقعى چندین برابر این
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۰۱و۱۰۲)🔹 ✔️عبرت از سرگذشت آبادى ها در این دو آیه باز هم تکیه، روى عبرت هائى است که از بیان سرگذشت هاى اقوام پیشین گرفته مى شود، ولى روى سخن در اینجا به پیامبر(صلى الله علیه وآله) است اگر چه در واقع هدف همه هستند، نخست مى فرماید: اینها آبادى ها، شهرها و اقوامى هستند که اخبار و سرگذشت آنها را براى تو بیان مى کنیم (تِلْکَ الْقُرى نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبائِها).(۱) پس از آن مى فرماید: چنان نبود که آنها بدون اتمام حجت، هلاک و نابود شوند، بلکه به طور مسلّم پیامبرانشان با دلائل روشن، به سراغ آنها آمدند و نهایت تلاش و کوشش را در هدایت آنها کردند (وَ لَقَدْ جائَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ). اما آنها در برابر تبلیغات مستمر، و دعوت پى گیر انبیاء، مقاومت به خرج دادند، روى حرف خود ایستادند، و حاضر نبودند آنچه را قبلاً تکذیب کردند بپذیرند و به آن ایمان بیاورند (فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ). از این جمله استفاده مى شود که: پیامبران الهى بارها براى دعوت و هدایت آنها قیام کردند، اما آنها چنان روى دنده لجاجت افتاده بودند که حتى با روشن شدن بسیارى از حقایق، حاضر به قبول هیچ حقیقتى نمى شدند. در جمله بعد، علت این لجاجت و سرسختى را چنین بیان مى کند: این چنین خداوند بر دل هاى کافران نقش بى ایمانى و انحراف را ترسیم مى کند و بر قلوبشان مُهر مى نهد (کَذلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلى قُلُوبِ الْکافِرینَ). یعنى کسانى که در مسیرهاى غلط گام برمى دارند، بر اثر تکرار و ادامه عمل، انحراف و کفر و ناپاکى آن چنان بر دل هاى آنها نقش مى بندد، که همچون نقش سکّه، ثابت مى ماند (و اتفاقاً معنى طبع در اصل لغت، نیز همین است که صورتى را بر چیزى همانند سکّه نقش کنند) و این در حقیقت از قبیل اثر و خاصیت عمل است که به خداوند نسبت داده شده; زیرا مسبب تمام اسباب، و سرچشمه تأثیر هر مؤثر بالاخره او است، او است که به تکرار عمل، این خاصیت را بخشیده که به صورت ملکه در مى آید. ولى واضح است: چنین گمراهى جنبه اجبارى ندارد، بلکه ایجادکننده اسباب، خود افراد انسان هستند، اگر چه تأثیر سبب، به فرمان پروردگار مى باشد (دقت کنید). * * * در آیه بعد، به دو قسمت از نقطه هاى ضعف اخلاقى این جمعیت ها که سبب گمراهى و نابودى آنها گردیده، اشاره شده است. نخست مى فرماید: آنها افرادى پیمان شکن بودند، ما براى اکثریت آنها عهد و پیمان ثابتى نیافتیم (وَ ما وَجَدْنا لاَِکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْد). این عهد و پیمان، ممکن است اشاره به عهد و پیمان فطرى باشد که خداوند به حکم آفرینش و فطرت از همه بندگان خود گرفته است; زیرا هنگامى که به آنها عقل و هوش و استعداد داد، مفهومش این بود که از آنها پیمان گرفته، چشم و گوش باز کنند، حقایق را ببینند و بشنوند، و در برابر آن تسلیم گردند. و این همان است که در آیات آخر همین سوره، ذیل آیه ۱۷۲ به آن اشاره شده و تحت عنوان عالم ذر معروف است که به خواست خدا شرح آن در ذیل همان آیات خواهد آمد. و نیز ممکن است اشاره به عهد و پیمان هائى باشد که پیامبران الهى از مردم مى گرفتند، بسیارى از مردم آن را مى پذیرفتند و سپس مى شکستند. و یا اشاره به همه پیمان ها اعم از فطرى و تشریعى بوده باشد. در هر صورت، روح پیمان شکنى یکى از عوامل مخالفت با پیامبران و اصرار در پوئیدن راه کفر و نفاق و گرفتار شدن به عواقب شوم آنها است. سپس به عامل دیگرى اشاره کرده، مى فرماید: ما اکثر آنها را فاسد و خارج از اطاعت فرمان یافتیم (وَ إِنْ وَجَدْنا أَکْثَرَهُمْ لَفاسِقینَ). یعنى روح تمرّد، قانون شکنى و خروج از نظامات آفرینش و قوانین الهى یکى دیگر از عوامل ایستادگى و پافشارى آنها در کفر و بى ایمانى بود. باید توجه داشت ضمیر أَکْثَرَهُمْ به همه اقوام و جمعیت هاى پیشین باز مى گردد، و این که مى گوید: اکثر آنها پیمان شکن و فاسد بودند براى رعایت حال اقلیت هائى است که به انبیاى گذشته ایمان آوردند و وفادار ماندند، هر چند گاهى مؤمنان به قدرى محدود و معدود بودند که از یک خانواده تجاوز نمى کردند. ولى روح حق طلبى که بر سراسر آیات قرآن حکومت دارد، ایجاب مى کند که حتى حق این یک خانواده و یا افراد معدود رعایت گردد و همه این اقوام را منحرف، گمراه، پیمان شکن و فاسق معرفى نکند، و این موضوع جالبى است که مکرّر در آیات قرآن با آن برخورد مى کنیم.» @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ ✅راه زدودن كينه ها: امام(عليه السلام) در اي
🔹ترجمه و شرح حکمت(۱۷۹)🔹 🔺نتيجه لجاجت: امام(عليه السلام) در اين گفتار به يكى از مهم ترين آثار سوء لجاجت اشاره كرده، مى فرمايد: «لجاجت، فكر و رأى انسان را از ميان مى برد»; (اللَّجَاجَةُ تَسُلُّ الرَّأْى). «تسل» از ريشه «سلّ» بر وزن «حلّ» در اصل به معناى بيرون كشيدن شمشير از غلاف با نرمش و يا خارج كردن هر چيزى به مدارا و نرمى است. به فرزند هم به همين مناسبت سليل مى گويند، چون از وجود ديگرى خارج شده است. گاهى اين واژه را به نابود كردن تفسير كرده اند، زيرا چيزى را كه از محلى بيرون بكشند آن محل خالى مى ماند و به اشخاصى كه مخفيانه و به اصطلاح به طور قاچاقى از جايى مى گريزند و يا به جايى وارد مى شوند «متسلّلون» گفته مى شود. به هرحال منظور امام(عليه السلام) از اين كلام نورانى بازداشتن لجوجان از لجاجت است، زيرا لجاجت به انسان اجازه درست انديشيدن و فكر صحيح را نمى دهد و غالباً لجوجان به راه خطا مى روند و منافع و موقعيت هاى خود را از دست مى دهند، چرا كه تصميم گيرى هاى آنها نابجا و ناصواب است. بعضى از شارحان در تفسير اين كلام حكيمانه احتمال ديگرى نيز داده اند و گفته اند منظور آن است كه هرگاه رئيس و مدير و بزرگ تر ببيند افراد زيردست لجاجت به خرج مى دهند از اصلاح آنها صرف نظر مى كند و حمايت خود را از آنها بر مى گيرد و آنان را به حال خود وا مى گذارد كه سبب خسارتى عظيم براى آنان مى شود. ولى تفسير اول صحيح تر به نظر مى رسد، زيرا منظور اين است در همانجا كه لجاجت است اين اثر منفى وجود دارد، به علاوه افراد لجوج كمتر حاضرند به مشورت تن بدهند. آنها روى افكار خود پافشارى مى كنند و محروم بودنشان از مشورت ضربه ديگرى نيز بر آنان وارد مى سازد، هر چند جمع ميان دو تفسير در يك عبارت مانعى ندارد و استعمال لفظ در بيش از يك معنا به اعتقاد ما جايز است. مفاسد لجاجت به قدرى زیاد است که گاهى سرچشمه بروز جنگ هاى خونین مى شود همان گونه که در حدیثى از امام امیرمؤمنان آمده است: «إیّاکَ وَمَذْمُومَ اللَّجاجِ فَإنَّهُ یُثِیرُ الْحُرُوبُ; از خصلت نکوهیده لجاج بپرهیز که آتش جنگ ها را شعله ور مى سازد».(1) لجاجت گاه سبب از هم پاشیدن خانواده ها، به هم خوردن دوستى هاى پرسابقه، ایجاد اختلاف در میان شرکا و به هم خوردن وحدت صفوف مى شود و اگر لجاجت در مدیران جامعه پیدا شود آثار سوء آن بسیار گسترده تر است. به همین دلیل در احادیث فراوانى که از رسول خدا و ائمه هدى(علیهم السلام) به ما رسیده لجاجت سخت نکوهش شده است; از جمله در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «الْخَیْرُ عادَةٌ وَالشَّرُّ لَجاجَةٌ; خوبى سبب مى شود که انسان به کار خیر عادت کند و انجام کارهاى بد ناشى از لجاجت است». در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان مى خوانیم: «اللَّجاجُ بَذْرُ الشَّرِّ; لجاجت بذر بدى هاست».(2) در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «اللَّجاجُ أکْثَرُ الاْشْیاءَ مَضَرَّةً فى الْعاجِلِ وَالاْجِلِ; لجاجت زیان بارترین اشیا در دنیا و آخرت است».(3) در حدیث دیگرى لجاجت به مرکب چموشى تشبیه شده که انسان بر آن سوار مى شود; امام امیرمؤمنان مى فرماید: «لامَرْکَبَ أجْمَحْ مِنَ اللَّجاجِ; هیچ مرکبى سرکش تر و چموش تر از مرکب لجاجت نیست».(4) این احادیث را با حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پایان مى دهیم که فرمود: «إیّاکَ وَاللَّجاجَةِ فَإنَّ أوَّلَها جَهْلٌ وَآخِرَها نَدامَةٌ; از لجاجت بپرهیز که آغازش نادانى و سرانجامش پشیمانى است».(5) * نكته: لجاجت و ريشه ها و پيامدهاى آن: لجاجت در اصل به معناى پافشارى، سرسختى و اصرار بر يك سخن يا يك كار است و معمولا در امور باطل به كار مى رود; ولى به طور نادر در امورى كه جنبه مثبت دارد نيز اين واژه به كار رفته است، مانند حديث معروف يا برگرفته از حديث معروف «من قَرَعَ وَ لَجَّ وَلَج; كسى كه درى را بكوبد و اصرار ورزد و ايستادگى كند سرانجام در باز مى شود و وارد خواهد شد». قرآن مجید نیز این واژه را در مورد طغیان به کار برده مى فرماید: «(لَلَجُّوا فِى طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ); آنها در طغیانشان لجاجت مىورزند و در این وادى سرگردان مى مانند».(6) از جمله شواهدى که دلالت مى کند لجاجت معمولا بار منفى دارد حدیث امام صادق(علیه السلام) است که مى فرماید: «سِتَّةٌ لاتَکُونُ فِى الْمُؤْمِنِ الْعُسْرُ وَالنَّکَدُ وَاللَّجاجَةُ وَالْکَذِبُ وَالْحَسَدُ وَالْبَغْىُ; شش چیز است که در مؤمن وجود ندارد: ناتوانى و بخل و لجاجت و دروغ و حسد و ظلم و ستم بر دیگران».(7) سرچشمه لجاجت امور زیادى مى تواند باشد; از جمله حب ذات افراطى که سبب پافشارى بر رأى و عقیده خود مى شود و خود بزرگ بینى که سبب مى شود نظر خود را از همه برتر ببیند و بخل و حسادت که او را از پذیرش نظر دیگران باز مى دارد و جهل و نادانى که به انسان اجازه نمى دهد تمام جوانب مطلب را⬇️
⬆️ببیند و تعصب شدید که سبب پافشارى بر امور باطلى مى شود که مورد تعصب اوست و دفاع بى دلیل از قوم و قبیله و خانواده و بستگان که سبب مى شود بر اعتقادات آنها پافشارى کند و امورى از این قبیل. یکى دیگر از عوامل اصلى لجاجت عدم شجاعت در بازگشت از نظرات باطل و پذیرفتن نظرات صحیح است; شجاعتى که متأسفانه در بسیارى از افراد وجود ندارد و همین امر گاه سبب مى شود عمرى در مسیر باطل بمانند و به پرتگاه ها کشیده شوند. تاریخ صحنه هاى زیادى از بدبختى هایى که باعث آن افراد لجوج بودند به خاطر دارد. قرآن مجید در سوره «ملک» بعد از آنکه آیات روشنى را از خداوند ذکر مى کند به انحراف کافران اشاره کرده مى فرماید: «(بَلْ لَّجُّوا فِى عُتُوّ وَنُفُور); آنها در سرکشى و فرار از حقیقت لجاجت مى ورزند».(8) در سوره «نوح» درباره خودپرستان زمانش مى خوانیم: آنها به قدرى لجوج بودند که براى نشنیدن کلام نوح انگشت ها را در گوش مى گذاردند و جامه به خود مى پیچیدند تا سخنان بیدارگر نوح را نشنوند. (وَإِنِّى کُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِى آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِیَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَکْبَرُوا اسْتِکْبَاراً)(9). (10) * پی نوشت: (1). غررالحکم، ح 10657 . (2). همان، ح 10637 . (3). همان، ح 10640 . (4). غررالحکم، ح 10643. (5). بحارالانوار، ج 74، ص 68 . (6). مؤمن، آیه 75. (7). بحارالانوار، ج 69، ص 209. (8). ملک، آیه 21 . (9).نوح، آیه 7.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَىٰ بِآيَاتِنَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَظَلَمُوا بِهَا ۖ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ سپس به دنبال آنها [= پیامبران پیشین ]موسى را با آیات خویش به سوى فرعون و اطرافیان او فرستادیم. امّا آنها (با عدم پذیرش)، به آن (آیات) ظلم کردند. ببین سرانجام مفسدان چگونه بود! (اعراف/۱۰۳) * وَقَالَ مُوسَىٰ يَا فِرْعَوْنُ إِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ و موسى گفت: «اى فرعون! من فرستاده اى از سوى پروردگار جهانیانم. (اعراف/۱۰۴) * حَقِيقٌ عَلَىٰ أَن لَّا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ ۚ قَدْ جِئْتُكُم بِبَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَنِي إِسْرَائِيلَ سزاوار است که بر خدا جز حق نگویم. من دلیل روشنى از پروردگارتان براى شما آورده ام.پس بنى اسرائیل را با من بفرست.» (اعراف۱۰۵) * قَالَ إِن كُنتَ جِئْتَ بِآيَةٍ فَأْتِ بِهَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (فرعون) گفت: «اگر نشانه اى آورده اى، نشان بده اگر از راستگویانى.» (اعراف/ ۱۰۶) * فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ (موسى) عصاى خود را افکند. ناگهان اژدهاى آشکارى شد. (اعراف/۱۰۷) * وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ و دست خود را (از گریبان) بیرون آورد. سفید و نورانى براى بینندگان بود. (اعراف/۱۰۸) @Nahjolbalaghe2
🔹مقدمه ای در مورد تفسیر آیات فوق🔹 🔴خاطره درگیرى هاى موسى و فرعون به دنبال سرگذشت جمعى از انبیاى بزرگ که در آیات قبل به طور فشرده بیان شد، در این آیات، و آیات فراوان دیگرى که بعد از آن مى آید، داستان موسى بن عمران(علیه السلام) و سرگذشت درگیرى هاى او با فرعون و فرعونیان، و سرانجام کار آنها بیان شده است. و این که: مى بینیم این سرگذشت مشروح تر از سرگذشت انبیاى دیگر در این سوره بیان شده، ممکن است به خاطر این باشد که: اوّلاً ـ یهود و پیروان موسى بن عمران در محیط نزول قرآن زیاد بوده اند و توجیه آنها به سوى اسلام به مراتب لازم تر بود.(۱) ثانیاً ـ قیام پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) شباهت بیشترى به قیام موسى بن عمران(علیه السلام)داشت. در هر حال، علاوه بر این سوره، در سوره هاى دیگرى مانند: بقره، طه، شعرا، نمل، قصص و سوره هاى دیگر به قسمت هاى مختلف این سرگذشت عبرت انگیز اشاره شده است. و اگر آیات هر سوره را جداگانه مورد بررسى قرار دهیم و سپس کنار هم بچینیم، خواهیم دید که بر خلاف آنچه بعضى تصور مى کنند، جنبه تکرار ندارد، بلکه در هر سوره، به تناسب بحثى که در آن سوره مطرح بوده، به عنوان شاهد به قسمتى از این سرگذشت پرماجرا اشاره شده است. ضمناً چون کشور مصر وسیع تر و مردم مصر داراى تمدن پیشرفته ترى از قوم نوح و هود و شعیب و مانند آنها بودند، و مقاومت دستگاه فراعنه به همین نسبت بیشتر بود، قیام موسى بن عمران(علیه السلام) از اهمیت بیشترى برخوردار گردیده و نکات عبرت انگیز فراوان ترى در بر دارد. لذا به تناسب هاى مختلف روى فرازهاى گوناگون زندگى موسى و بنى اسرائیل تکیه شده است: به طور کلّى زندگى این پیامبر بزرگ یعنى موسى بن عمران(علیه السلام) را در پنج دوره مى توان خلاصه کرد: ۱ ـ دوران تولد و حوادثى که بر او گذشت تا هنگام پرورش او در دامان فرعون. ۲ ـ دوران فرار او از مصر و زندگى او در سرزمین مدین در محضر شعیب(علیه السلام) پیامبر. ۳ ـ دوران بعثت او و سپس درگیرى هاى فراوانى که با فرعون و دستگاه او داشت. ۴ ـ دوران نجات او و بنى اسرائیل از چنگال فرعونیان و حوادثى که بر آنها در راه و به هنگام ورود در بیت المقدس گذشت. ۵ ـ دوران درگیرى هاى موسى با بنى اسرائیل! باید توجه داشت در قرآن مجید در هر سوره از سوره هائى که اشاره شد، به یک یا چند قسمت از این دوران هاى پنجگانه اشاره شده است. از جمله در آیات مورد بحث، و آیات دیگر از همین سوره، که خواهد آمد، تنها اشاره به دوران هاى بعد از بعثت موسى بن عمران و رسالت او شده است. به همین دلیل، ما بحث هاى مربوط به دوران هاى قبل را به تفسیر آیات مربوط به همان قسمت در سوره هاى دیگر مخصوصاً سوره قصص واگذار مى کنیم. با این مقدمه به سراغ تفسیر آیات مى رویم:⬇️
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه بقره آیات (۱۰۳ تا ۱۰۸)🔹 در نخستین آیه مورد بحث مى فرماید: بعد از اقوام گذشته (یعنى قوم نوح، هود، صالح و مانند آنها) موسى را با آیات خود به سوى فرعون و فرعونیان مبعوث کردیم (ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى بِآیاتِنا إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ). باید توجه داشت فرعون ، اسم عام است و به تمام سلاطین مصر در آن زمان گفته مى شد، همان طور که به سلاطین روم، قیصر و به سلاطین ایران کسرى مى گفتند. کلمه مَلاَ ـ همان طور که سابقاً هم اشاره کردیم ـ به افراد سرشناس و اشراف پر زرق و برق ـ که چشم ها را پر مى کنند و در صحنه هاى مهم جامعه حضور دارند ـ گفته مى شود. و این که مى بینیم موسى(علیه السلام) در درجه اول به سوى فرعون و ملأ او مبعوث مى گردد ـ علاوه بر این که یکى از برنامه هاى موسى(علیه السلام) نجات بنى اسرائیل از چنگال استعمار فرعونیان و استخلاص آنها از سرزمین مصر بود، و این بدون گفتگو با فرعون امکان پذیر نبود ـ ; به خاطر آن است که: طبق مثل معروف همیشه آب را باید از سرچشمه صاف کرد ، مفاسد اجتماعى و انحراف هاى محیط تنها با اصلاحات فردى و موضعى چاره نخواهد شد بلکه باید سردمداران جامعه و آنها که نبض سیاست، اقتصاد و فرهنگ را در دست دارند در درجه اول اصلاح گردند، تا زمینه براى اصلاح بقیه فراهم گردد، و این درسى است که قرآن به همه مسلمانان براى اصلاح جوامع اسلامى مى دهد. پس از آن مى فرماید: آنها نسبت به آیات الهى ظلم و ستم کردند (فَظَلَمُوا بِها). مى دانیم حقیقت ظلم به معنى وسیع کلمه، آن است که چیزى را در غیر محل آن به کار برند، و شک نیست که آیات الهى ایجاب مى کند همگان در برابر آن تسلیم شوند و با پذیرا شدن آنها، خود و جامعه خویش را اصلاح نمایند. ولى فرعون و اطرافیانش با انکار این آیات به این آیات ظلم و ستم کردند. در پایان اضافه مى کند: بنگر سرانجام کار مفسدان چگونه بود ؟! (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدینَ). این جمله در حقیقت یک اشاره اجمالى به نابودى فرعون و قوم سرکش او است که شرح آن بعداً خواهد آمد. 🔹آیه گذشته در حقیقت اشاره بسیار کوتاهى به مجموع برنامه رسالت موسى(علیه السلام) و درگیرى هاى او با فرعون و عاقبت کار آنها بود، اما در آیات بعد همین موضوع به طور مشروح تر مورد بررسى قرار گرفته، نخست مى فرماید: موسى گفت: اى فرعون من فرستاده پروردگار جهانیانم (وَ قالَ مُوسى یا فِرْعَوْنُ إِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ). و این نخستین برخورد موسى(علیه السلام) با فرعون و چهره اى از درگیرى حق و باطل است. جالب این که: گویا فرعون، اولین بار بود که با خطاب اى فرعون! روبرو مى شد، خطابى که در عین رعایت ادب، از هر گونه تملّق، چاپلوسى و اظهار عبودیت تهى بود; چرا که دیگران معمولاً او را به عنوان سرورا! مالکا! پروردگار! و امثال آن، خطاب مى کردند. و این تعبیر موسى(علیه السلام) براى فرعون به منزله زنگ خطرى محسوب مى شد! به علاوه این جمله که موسى مى گوید: من فرستاده پروردگار جهانیان هستم ، در حقیقت یک نوع اعلان جنگ به تمام تشکیلات فرعون است; زیرا این تعبیر اثبات مى کند که: فرعون و مدعیان دیگرى همانند او همه دروغ مى گویند، و تنها پروردگار جهانیان خدا است. 🔹در آیه بعد مى خوانیم که موسى(علیه السلام) به دنبال دعوى رسالت پروردگار، مى گوید: اکنون که من فرستاده او هستم، سزاوار است که درباره خداوند جز حق نگویم; زیرا فرستاده خداوندى که از همه عیوب، پاک و منزه است، ممکن نیست دروغگو باشد (حَقیقٌ عَلى أَنْ لاأَقُولَ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ). آنگاه براى تثبیت دعوى نبوت خویش، اضافه مى کند: چنان نیست که این ادعا را بدون دلیل گفته باشم، من از پروردگار شما، دلیل روشن و آشکارى با خود دارم (قَدْ جِئْتُکُمْ بِبَیِّنَة مِنْ رَبِّکُمْ). اکنون که چنین است: بنى اسرائیل را با من بفرست (فَأَرْسِلْ مَعِیَ بَنی إِسْرائیلَ). و این در حقیقت قسمتى از رسالت موسى بن عمران(علیه السلام) بود که بنى اسرائیل را از چنگال استعمار فرعونیان رهائى بخشد و زنجیر اسارت و بردگى را از دست و پاى آنها بردارد; زیرا بنى اسرائیل در آن زمان، به صورت بردگانى ذلیل در دست قبطیان (مردم مصر) گرفتار بودند، و از وجود آنها براى انجام کارهاى پست و سخت و سنگین استفاده مى شد. از آیات آینده و همچنین آیات دیگر قرآن، به خوبى استفاده مى شود که موسى(علیه السلام) مأمور دعوت فرعون و دیگر مردمان سرزمین مصر به سوى آئین خویش نیز بود، یعنى رسالت او منحصر به بنى اسرائیل نبود. 🔹فرعون با شنیدن این جمله که: من دلیل روشنى با خود دارم، بلافاصله گفت: اگر راست مى گوئى و نشانه اى از طرف خداوند با خوددارى آن را بیاور (قالَ إِنْ کُنْتَ جِئْتَ بِآیَة فَأْتِ بِها إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقینَ)....« @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح نامه(۴۷) بخش دوم🔹 ↩️در سومين توصيه امام(عليه السلام) سخن از قرآن به ميان مى آورد و مى
↩️آن گاه امام(عليه السلام) در پنجمين توصيه خود درباره زيارت خانه خدا مى فرمايد: «خدا را خدا را، که خانه پروردگارتان را به فراموشى نسپاريد و تا زنده هستيد آن را خالى نگذاريد، که اگر زيارت خانه خدا ترک شود به شما مهلت داده نخواهد شد (و بلاى الهى نازل مى گردد)»; (وَاللهَ اللهَ فِي بَيْتِ رَبِّکُمْ، لاَ تُخَلُّوهُ مَا بَقِيتُمْ، فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا). بعضى از شارحان نهج البلاغه «لَمْ تُنَاظَرُوا» را اشاره به دور ماندن از نگاه لطف الهى به جهت بى اعتنايى به خانه اش يا دور ماندن از نگاه آميخته با عظمت مردم به سبب ترک وحدت صفوف و ضعف مسلمانان دانسته اند در حالى که ظاهر اين است که منظور از تناظر در اينجا مهلت دادن است. اشاره به اينکه مهلت الهى برداشته مى شود و عذاب نازل مى گردد. در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم که فرمود: «لاَ يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکَعْبَةُ; اين دين برپاست تا آن زمانى که کعبه برپا باشد». روايات درباره اهمّيّت حج و زيارت خانه خدا به حدّى زياد است که از حوصله اين بحث مختصر بيرون است و با ذکر يکى از آنها اين بحث را خاتمه مى دهيم: يکى از ياران امام صادق(عليه السلام) مى گويد: به آن حضرت عرض کردم کسى با من درباره زيارت خانه خدا مشورت کرد در حالى که (از نظر مالى يا جسمى) ضعيف الحال بود من به او گفتم: حج بجا نياور! امام(عليه السلام) به من فرمود: «مَا أَخْلَقَکَ أَنْ تَمْرَضَ سَنَةً قَالَ فَمَرِضْتُ سَنَةً; چقدر سزاوار است که (به موجب گفتن اين سخن نادرست) يک سال بيمار شوى (و همين گونه شد) من يک سال بيمار شدم». اين جمله نيز از يکى از سياستمداران انگليسى به نام گلادستون معروف است که مى گويد: مادام که مسلمانان قرآن مى خوانند و طواف خانه خدا مى کنند و نام محمّد را هر صبح و شام بر مأذنه ها بر زبان مى رانند، نصرانيّت در خطر بزرگى است بر شما باد که قرآن را بسوزانيد و کعبه را ويران کنيد و نام محمّد را از اذان محو سازيد. سپس در ششمين توصيه مهم خود مى فرمايد: «خدا را خدا را که در جهاد با مال و جان و زبان خويش در راه خداوند کوتاهى نکنيد (و از هر سه وسيله در اين راه بهره گيريد)»; (وَاللهَ اللهَ فِي الْجِهَادِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ وَأَلْسِنَتِکُمْ فِي سَبِيلِ اللهِ). منظور از جهاد با انفس همان حضور در ميدان هاى جنگ براى حفظ اسلام و کشورهاى اسلامى در مقابل دشمنان است و جهاد به اموال کمک هاى مالى است که براى بسيج لشکر اسلام در زمان هاى گذشته مى شد و امروز هم تمام کمک هايى که در مسائل مختلف فرهنگى و اجتماعى و اقتصادى براى حفظ اسلام و مسلمانان مى شود مشمول آن است. جهاد به زبان نيز همان دفاع هاى منطقى و تبليغات مستمر براى پيشرفت اسلام است و امروز استفاده از تمام رسانه هاى ارتباط جمعى را در بر مى گيرد. جهاد قانونى عمومى در عالم آفرينش است، زيرا تمام موجودات زنده اعم از گياهان، انواع حيوانات و جانداران بهوسيله جهاد، موانع را از سر راه خود برمى دارند تا بتوانند به حيات مطلوب ادامه دهند. در خلقت اين جهان هر موجودى معمولاً آفتى دارد که اگر با آن آفت مبارزه نکند نابود مى شود و يا از پيشرفت باز مى ماند. ريشه هاى درختان براى به دست آوردن آب و غذا در اعماق زمين دائما در حرکتند و هرگاه به مانعى مانند سنگى برسند يا آن را در هم مى شکنند و يا آن را دور زده به پيشروى خود ادامه مى دهند و گاه مى بينيم ريشه هاى لطيف گياهان مانند مته هاى فولادى موانع را سوراخ مى کنند. راه دور نرويم بدن ما در تمام طول شبانه روز در حال جهاد است، زيرا ميکروب ها از چهار طريق; آب، هوا، غذا و پوست بدن (آنجايى که خراشى بردارد) هجوم مى آورند اگر نيروى دفاعى تن و گلبول هاى سفيد خون با آنها به پيکار برنخيزند ممکن است در يک روز انواع بيمارى ها دامن ما را بگيرد اما اين جهاد خاموش و پر دامنه است که سلامتى ما را حفظ مى کند. جوامعى که جهاد را ترک کنند نيز در مدت کوتاهى يا نابود مى شوند و يا به ضعف و ذلت کشيده خواهند شد. در حديثى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «مَنْ تَرَکَ الْجِهَادَ أَلْبَسَهُ اللهُ ذُلًّا وَفَقْراً فِي مَعِيشَتِهِ وَمَحْقاً فِي دِينِهِ; آنها که جهاد را ترک گويند خداوند لباس ذلت بر اندامشان مى پوشاند و فقر و احتياج بر زندگى آنها حاکم مى شود و دينشان را به تدريج از بين مى برد» سپس مى افزايد: «إِنَّ اللهَ أَعَزَّ أُمَّتِي بِسَنَابِکِ خَيْلِهَا وَمَرَاکِزِ رِمَاحِهَا; خداوند امت مرا به وسيله سم ستورانش (که به سوى ميدان جهاد پيش مى روند) و به وسيله پيکان نيزه هايش (در برابر دشمن) عزت مى بخشد». در حديث ديگرى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم: «وَاللهِ مَا صَلَحَتْ دُنْيَا وَلاَ دِينٌ إِلاَّ بِهِ (بالجهاد); به خدا سوگند هيچ دنيا و دينى جز با جهاد اصلاح نشد« @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 انس با قرآن : آیه ۱ سوره مبارکه بقره 🔹جلسه اول 🌹سلام بچه های گلم 🌺🍃نماز و روزه هاتون قبول 🔻آیا قرآن همه رو هدایت می‌کنه؟ 🔻چرا بعضی‌ها با این که قرآن رو می‌خونن ولی روی اونها تأثیری نداره؟ و ... 📌 برای رسیدن به جواب سوالات کلیپ بالا رو حتما ببینید 🎈 📖 💌 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه بقره آیات (۱۰۳ تا ۱۰۸)🔹 در نخستین آیه مور
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۰۳تا۱۰۸)🔹 ↩️و با این تعبیر، ضمن ابراز تردید در صدق موسى(علیه السلام) ظاهراً قیافه حق جوئى و حق طلبى به خود گرفت، آن چنان که یک جستجوگر به دنبال حق مى گردد. * * * و موسى(علیه السلام) بلافاصله دو معجزه بزرگ خود را که یکى مظهر بیم و دیگرى مظهر امید بود، و مقام انذار و بشارت او را تکمیل مى کرد، نشان داد: نخست: عصاى خود را انداخت و به صورت اژدهاى آشکارى درآمد (فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبینٌ). تعبیر به مُبِین اشاره به این است که راستى تبدیل به اژدها شد و چشم بندى، تردستى و سحر و مانند آنها نبود، بر خلاف کارى که ساحران بعداً انجام دادند; زیرا در مورد آن مى گوید: آنها چشم بندى کردند و عملى انجام دادند که تصور مى شد مارهائى است که به حرکت در آمده است. ذکر این نکته نیز لازم است که: در آیه ۱٠ سوره نمل و ۳۱ سوره قصص مى خوانیم عصا همانند جانّ به حرکت در آمد و جانّ در لغت به معنى مارهاى باریک و سریع السیر است. این تعبیر با تعبیر ثُعْبان که به معنى اژدها و مار عظیم است، ظاهراً سازگار نمى باشد. ولى با توجه به این که: آن دو آیه مربوط به آغاز بعثت موسى، و آیه مورد بحث، مربوط به مقابله او با فرعون است، مشکل حل مى شود، گویا در آغاز کار، خدا موسى را تدریجاً با این معجزه عظیم آشنا مى سازد، در صحنه اول کوچک تر و در صحنه بعد عظیم تر ظاهر مى گردد. * * * در آخرین آیه مورد بحث، به دومین اعجاز موسى که جنبه امید و بشارت دارد اشاره کرده، مى فرماید: موسى دست خود را از گریبان خارج کرد، ناگهان سفید و درخشنده در برابر بینندگان جلوه نمود (وَ نَزَعَ یَدَهُ فَإِذا هِیَ بَیْضاءُ لِلنّاظِرینَ). نَزَعَ در اصل، به معنى برگرفتن چیزى از مکانى است که در آن قرار گرفته. مثلاً از گرفتن عبا از دوش، و لباس از تن در لغت عرب، به نزع تعبیر مى شود. و همچنین جدا شدن روح از تن را نیز نزع مى گویند و به همین مناسبت گاهى به معنى خارج کردن نیز آمده است، که در آیه مورد بحث به همین معنى است. گر چه در آیه، سخنى از محل خارج ساختن دست، به میان نیامده است، ولى از آیه ۳۲ سوره قصص : اسْلُکْ یَدَکَ فی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ استفاده مى شود: موسى دست را در گریبان مى کرد، سپس خارج مى ساخت، سفیدى و درخشندگى خاصى داشت، آنگاه به حالت نخستین بازمى گشت. در پاره اى از روایات و تفاسیر، مى خوانیم: دست موسى علاوه بر سفیدى در این حالت به شدت مى درخشید. ولى آیات قرآن از این موضوع ساکت است ، اگر چه منافات با آن ندارد. و همان طور که گفتیم این موضوع و معجزه سابق درباره عصا، مسلماً جنبه طبیعى و عادى نداشت، بلکه در ردیف خارق عادات پیامبران بود که بدون دخالت یک نیروى ماوراء طبیعى امکان پذیر نیست. و نیز همان طور که اشاره شد، موسى(علیه السلام) با نشان دادن این معجزه، مى خواهد این حقیقت را روشن سازد که تنها برنامه من جنبه ارعاب و تهدید ندارد، بلکه ارعاب و تهدید براى مخالفان است و تشویق و اصلاح و سازندگى و نورانیت براى مؤمنان. * * * نکته: آیا تبدیل عصا به مار عظیم ممکن است؟ بدون شک، تبدیل عصا به مار عظیم یک معجزه است، و با تفسیرهاى مادى معمولى نمى توان آن را توجیه کرد، بلکه از نظر یک فرد الهى و خداپرست که همه قوانین جهان ماده را محکوم اراده پروردگار مى داند، جاى تعجب نیست که قطعه چوبى تبدیل به حیوانى شود و این در پرتو یک قدرت مافوق طبیعى است. ولى نباید فراموش کرد که: در جهان طبیعت تمام حیوانات از خاک به وجود آمده اند، چوب ها و گیاهان نیز از خاکند، منتها براى تبدیل خاک به یک مار عظیم طبق معمول، شاید میلیون ها سال زمان لازم باشد. ولى در پرتو اعجاز، این زمان به قدرى کوتاه شد که در یک لحظه همه آن تکامل ها و تحول ها به سرعت و پى درپى انجام یافت و قطعه چوبى که طبق موازین طبیعى مى توانست پس از گذشتن میلیون ها سال به چنین شکلى در آید در چند لحظه چنین شکلى به خود گرفت. و آنها که سعى دارند براى همه معجزات انبیاء توجیه هاى طبیعى و مادى کنند و جنبه اعجاز آنها را نفى نموده، همه را به شکل یک سلسله مسائل عادى جلوه دهند هر چند بر خلاف صریح کتب آسمانى باشد، باید موقف خود را به درستى روشن کنند که: آیا آنها به خدا و قدرت او ایمان دارند و او را حاکم بر قوانین طبیعت مى دانند یا نه؟ اگر نمى دانند سخن از انبیاء و معجزات آنها براى آنان بیهوده است. و اگر مى دانند، دلیلى بر این گونه توجیهات تکلف آمیز و مخالفت با صریح آیات قرآن نیست (گر چه در خصوص آیه مورد بحث ندیده ایم هیچ یک از مفسرین با اختلاف سلیقه هائى که دارند، دست به توجیه مادى بزنند ولى آنچه گفتیم یک اصل کلّى بود).» @Nahjolbalaghe2
دعای روز ششم ماه مبارک رمضان