«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
۞ وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ۚ وَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ
و ما با موسى، سى شب وعده گذاشتیم. سپس آن را با ده شب (دیگر) تکمیل نمودیم. به این ترتیب، میعاد پروردگارش (با او)، چهل شبِ تمام شد. و موسى به برادرش هارون گفته بود: «در میان قومم جانشین من باش. و (امور آنها را) اصلاح کن. و از روش مفسدان، پیروى منما.»
(اعراف/۱۴۲)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۳۸تا۱۴۱)🔹 (ضمناً باید توجه داشت نظیر این آیه با تفاوت بسی
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه (۱۴۲)🔹
🔷وعده گاه بزرگ
در این آیه، به یکى دیگر از صحنه هاى زندگى بنى اسرائیل و درگیرى موسى با آنها اشاره شده است و آن جریان رفتن موسى به میعادگاه پروردگار و گرفتن احکام تورات از طریق وحى و تکلم با خدا و آوردن جمعى از بزرگان بنى اسرائیل به میعادگاه براى مشاهده این جریان و اثبات این که: هرگز خداوند را با چشم نمى توان دید مى باشد، که به دنبال آن داستان گوساله پرستى بنى اسرائیل و انحراف از مسیر توحید و آن غوغاى عجیب سامرى ذکر شده است.
نخست مى فرماید: ما به موسى(علیه السلام) سى شب (یک ماه تمام) مواعده کردیم، سپس با ده روز دیگر آن را کامل ساختیم، و وعده خدا با او در چهل شب پایان یافت (وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْر فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِأَرْبَعینَ لَیْلَةً).
میقات از ماده وقت به معنى وقتى است که براى انجام کارى تعیین شده است، و معمولاً بر زمان اطلاق مى گردد.
اما گاهى به مکانى که باید کارى در آن انجام پذیرد، گفته مى شود، مانند میقات حج یعنى مکانى که هیچ کس بدون احرام نمى تواند از آنجا بگذرد.
سپس سفارش موسى به برادرش را ـ در مدت غیبت خود ـ چنین نقل مى کند: موسى به برادرش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من باش و در راه اصلاح آنها بکوش و هیچ گاه از طریق مفسدان پیروى مکن (وَ قالَ مُوسى
لاِ َخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی وَأَصْلِحْ وَ لاتَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ).
* * *
نکته ها:
۱ ـ چرا وعده چهل روز یک جا بیان نشده؟
نخستین سؤالى که در مورد آیه فوق پیش مى آید این است که چرا وعده چهل روز یک جا بیان نشده، بلکه نخست مى فرماید سى روز، سپس ده روز به عنوان متمم بر آن مى افزاید در حالى که در آیه ۵۱ سوره بقره این چهل روز به صورت واحد، ذکر شده است؟ (وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعِیْنَ لَیْلَةً).
مفسران درباره این تفکیک، تفسیرهاى گوناگونى ذکر کرده اند، ولى آنچه بیشتر به نظر مى رسد و با روایات اهل بیت(علیهم السلام) نیز سازگار است این است:
گر چه در متن واقع، بنا بر چهل روز بوده، اما خداوند براى آزمودن بنى اسرائیل، نخست موسى(علیه السلام) را براى یک مواعده سى روزه دعوت نمود، سپس آن را تمدید کرد، تا منافقان بنى اسرائیل صفوف خود را مشخص سازند.(۱)
از امام باقر(علیه السلام) چنین نقل شده: هنگامى که موسى(علیه السلام) به وعده گاه الهى رفت با قوم خویش قرار گذاشته بود غیبت او سى روز بیشتر طول نکشد.
اما هنگامى که خداوند ده روز بر آن افزود، بنى اسرائیل گفتند: موسى(علیه السلام)تخلف کرده است، و به دنبال آن دست به کارهائى که مى دانیم زدند (و گوساله پرستى کردند).(۲)
در این که این چهل روز، موافق چه ایامى از ماه هاى اسلامى بوده، از بعضى روایات استفاده مى شود از آغاز ذیقعده شروع، و به دهم ذیحجه (عید قربان) ختم گردیده است.(۳)
اگر مى بینیم تعبیر به چهل شب (أَرْبَعِیْنَ لَیْلَةً) در قرآن شده است نه چهل روز، ظاهراً به خاطر این است که مناجات موسى(علیه السلام) و گفتگویش با پروردگار بیشتر در شب انجام مى شده است.
* * *
۲ ـ هارون پیامبر بود، پس چرا جانشین موسى شد؟
سؤال دیگرى که در اینجا پیش مى آید این است که مگر هارون پیامبر نبود که موسى(علیه السلام) او را به جانشینى خود و رهبرى و امامت بنى اسرائیل منصوب کرد؟
پاسخ این سؤال با توجه به یک نکته روشن مى شود و آن این که:
مقام نبوت چیزى است و مقام امامت چیز دیگر، هارون پیامبر بود ولى عهده دار مقام رهبرى همه جانبه بنى اسرائیل نبود، بلکه مقام امامت و رهبرى همه جانبه مخصوص موسى(علیه السلام) بود.
اما به هنگامى که مى خواست براى مدتى از قوم خود جدا شود، برادرش را به عنوان امام و پیشوا انتخاب کرد.
و از اینجا روشن مى شود که: مقام امامت مقامى برتر از مقام نبوت است (شرح بیشتر درباره این موضوع را در سرگذشت ابراهیم، ذیل آیه ۱۲۴ سوره بقره ، جلد اول بیان کردیم).
* * *
۳ ـ چرا موسى توصیه کرد هارون راه مفسدان را نرود؟
باز سؤال دیگرى که در اینجا مطرح مى شود این است که: چگونه موسى(علیه السلام)به برادر خود گفت: در اصلاح قوم بکوشد و از پیروى راه مفسدان خوددارى کند با این که هارون، پیامبر بود و معصوم و هرگز پیرو طریق مفسدان نبود.
در پاسخ مى گوئیم: این در حقیقت یک نوع تأکید براى توجه دادن برادر به اهمیت موقعیت خود در میان بنى اسرائیل مى باشد.
و شاید این موضوع را نیز مى خواست براى بنى اسرائیل روشن سازد، که در برابر اندرزها و نصایح و رهبرى هاى خردمندانه هارون، تسلیم باشند، و امر و نهى و اندرز او را بر خود سنگین نشمرند، و دلیل بر کوچکى خود ندانند، همان طور که هارون با آن مقام برجسته اش در برابر نصیحت و اندرز موسى(علیه السلام)کاملاً تسلیم بود.«
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۴۸)🔹 ✅نصيحت جامع به معاويه: امام(عليه السلام) در اين نامه کوتاه و پر م
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه (۴۸)🔹
قرآن مجيد روز قيامت را «يَوْمُ الْحَسْرَة» شمرده است آنجا که مى فرمايد: «(وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِىَ الاَْمْرُ وَهُمْ في غَفْلَة وَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ); آنها را از روز حسرت (روز رستاخيز) بترسان، در آن هنگام که همه چيز پايان مى يابد (بهشتيان به سوى بهشت و دوزخيان به سوى دوزخ مى روند) ولى (امروز) آنها در غفلتند و ايمان نمى آورند».
در آيه 54 سوره يونس مى خوانيم: «(وَلَوْ أَنَّ لِکُلِّ نَفْس ظَلَمَتْ ما فِى الاَْرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَأَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمّا رَأَوُا الْعَذابَ وَقُضِىَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ); اگر آنها و هر کس ستم (بر خويشتن و ديگران) کرده تمامى آنچه را روى زمين است در اختيار داشته باشد (همه را براى نجات خويش) فديه مى دهد. و هنگامى که عذاب را ببينند (سخت پشيمان مى شوند اما) پشيمانى خود را کتمان مى کنند (مبادا رسواتر شوند) و در ميان آنها به عدالت داورى مى شود، و ستمى بر آنها نخواهد شد».
در بعضى از نسخ نهج البلاغه «يَغْتَبَطُ» به صورت صيغه مجهول آمده و مفهومش اين است: آنها که کار نيک کرده اند مورد غبطه واقع مى شوند و اين تعبير با مفهوم غبطه سازگارتر است.
سپس امام(عليه السلام) در آخرين نکته پس از اندرزهاى تکان دهنده پيشين به سراغ هدف اصلى نامه مى رود و مى فرمايد: «تو ما را به حکميّت قرآن دعوت کردى در حالى که خود اهل قرآن نيستى. (ما گرچه حکميّت قرآن را پذيرفتيم) ولى مقصود ما پاسخ به تو نبود، بلکه به قرآن پاسخ داديم و حکمش را گردن نهاديم والسّلام»; (وَقَدْ دَعَوْتَنَا إِلَى حُکْمِ الْقُرْآنِ وَلَسْتَ مِنْ أَهْلِهِ، وَلَسْنَا إِيَّاکَ أَجَبْنَا، وَلَکِنَّا أَجَبْنَا الْقُرْآنَ فِي حُکْمِهِ، وَالسَّلاَمُ).
به يقين معاويه اهل قرآن نبود و قراين تاريخى نشان مى دهد ايمان درستى به آن نداشت، بلکه قرآن را ابزارى براى رهايى از شکست قطعى و رسيدن به اهداف خود قرار داده بود.
در کتاب صفين آمده است: هنگامى که لشکر شام قرآن ها را بر سر نيزه ها بلند کردند، اميرمؤمنان(عليه السلام) فرمود: «عِبادَ اللهِ إنّي أَحَقُّ مَنْ أجابَ إلى کِتابِ اللهِ وَلکنَّ مُعاوِيَةَ وَعَمْرَو بْنَ الْعاصِ وَابْنَ أبي مُعيط وَحَبيبَ بْنَ مُسْلِمَة وَابْنَ أَبي سَرْح لَيْسُوا بِأَصْحابِ دِين وَلا قُرآن إنّي أعْرَفُ بِهِمْ مِنْکُمْ صَحِبْتهُمْ أطْفالاً وَصَحِبْتُهُمْ رِجالاً فَکانُوا شَرَّ أطْفال وَ شَرَّ رِجال; اى مردم من سزاوارترين کسى هستم که به دعوت قرآن پاسخ مى گويم و ليکن معاويه و عمرو بن عاص و ابن ابى معيط و حبيب بن مسلمه و ابن ابى سرح نه دين دارند و نه اهل قرآنند من آنها را بهتر از شما مى شناسم. از کوچکى با آنها بودم و در بزرگسالى نيز با آنها سر و کار داشتم آنها بدترين کودکان و بدترين مردان بودند».
از اين عبارت معلوم مى شود که امام(عليه السلام) به اين حکميت ساختگى و دروغين قرآن هرگز راضى نبود; ولى جمعى از ياران ناآگاه، آن را بر امام تحميل نمودند و هنگامى که عاقبت سوء آن را مشاهده کردند پشيمان شدند و عجب اينکه بر قبول حکميت از سوى امام معترض شدند.»
@Nahjolbalaghe2
23_237594863510487204.mp3
8.03M
🔊 تلاوت جزء 23قرآن کریم
#ماه_مهمانی_خدا
@Nahjolbalaghe2
ترجمه قرآن 20.mp3
5.49M
📖 انس با قرآن :سوره بقره آیه ۱۱
🔹 جلسه نوزدهم
🤔 چطور منافقین باعث تفرقه بین مسلمین می شوند؟
چه کار کنیم که گول منافقین رو نخوریم؟
چطور می تونیم منافقین رو بشناسیم؟
آیا ما باید تمام حرف های قشنگ رو گوش کنیم؟
📌 برای رسیدن به جواب سوالات کلیپ بالا رو حتما ببینید
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه (۱۴۲)🔹 🔷وعده گاه بزرگ در این آیه، به یکى دیگر از صحنه هاى ز
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه(۱۴۲)🔹
۴ ـ یک میقات یا چند میقات
چهارمین سؤالى که در اینجا پیش مى آید این است که: آیا موسى(علیه السلام) تنها یک اربعین به میقات رفت و در همین اربعین بود که احکام تورات و شریعت آسمانى خود را از طریق وحى دریافت داشت؟
و نیز در همین اربعین بود که جمعى از بزرگان بنى اسرائیل را به عنوان نماینده همه قوم با خود برد، تا شاهد نزول احکام تورات باشند و نیز به آنها بفهماند که خداوند به هیچ وجه با چشم مشاهده نمى شود؟
و یا این که اربعین هاى متعددى بوده؟ در یکى تنها براى گرفتن احکام، و در دیگرى همراه بزرگان بنى اسرائیل و احتمالاً اربعین دیگرى براى مقاصدى غیر از اینها با خداوند میعاد داشته است (چنان که از سفر خروج تورات کنونى از باب ۱۹ تا ۲۴ نیز چنین استفاده مى شود).
باز در اینجا در میان مفسران گفتگو است، ولى آنچه با توجه به آیه مورد بحث و آیات قبل و بعد آن، بیشتر به ذهن مى رسد، این است که: همه مربوط به یک واقعه است; زیرا گذشته از این که تعبیر آیه بعد: وَ لَمّا جاءَ مُوسى لِمیقاتِنا: هنگامى که موسى به میقات آمد کاملاً متناسب با وحدت این دو جریان است، آیه ۱۴۵ همین سوره به خوبى نشان مى دهد که جریان الواح تورات و دریافت احکام این شریعت نیز در همین سفر بوده است.
تنها چیزى که ممکن است دلیل بر تعدد میعادهاى موسى(علیه السلام) با بنى اسرائیل گرفته شود، آیه ۱۵۵ همین سوره است (وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لِمیقاتِنا...) که به خواست خدا به زودى ضمن بیان تفسیر آن، عدم منافاتش را روشن خواهیم ساخت.
* * *
۵ ـ حدیث منزلت
بسیارى از مفسران اهل تسنن و شیعه در ذیل آیه مورد بحث اشاره به حدیث معروف منزلت کرده اند، با این تفاوت که مفسران شیعه آن را به عنوان یکى از اسناد زنده خلافت بلا فصل على(علیه السلام) گرفته، ولى بعضى از مفسران اهل
تسنن ضمن عدم قبول آن، تاخت و تاز بى رحمانه و تعصب آمیزى به شیعه دارند.
براى روشن شدن این بحث، نخست لازم است اسناد و متن این حدیث را به طور فشرده بیاوریم، سپس درباره دلالت آن، و بعد در مورد حملاتى که آن دسته از مفسران به ما دارند، بحث و بررسى کنیم:
الف ـ اسناد حدیث منزلت
عده زیادى از صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره جریان جنگ تبوک چنین نقل کرده اند: أَنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) خَرَجَ إِلى تَبُوکَ وَ اسْتَخْلَفَ عَلِیّاً.
فَقالَ: أَ تُخَلِّفُنِی فِی َ الصِّبْیان ِ و النِّساءِ.
قالَ: أَ لا تَرْضى أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى إِلاّ أَنـَّهُ لیس نَبِیَّ بَعْدِی:
پیامبر(صلى الله علیه وآله) به سوى تبوک حرکت کرد و على(علیه السلام) را به جاى خود قرار داد.
على(علیه السلام)عرض کرد: آیا مرا در میان کودکان و زنان مى گذارى (و اجازه نمى دهى با تو به میدان جهاد بیایم)؟
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: آیا راضى نیستى که نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى(علیه السلام) باشى جز این که پیامبرى بعد از من نخواهد بود .
عبارت بالا در معتبرترین کتب حدیث اهل تسنن یعنى صحیح بخارى از سعد بن ابى وقاص نقل شده است.
در صحیح مسلم که آن هم از کتب درجه اول آنان محسوب مى شود در باب فضائل الصحابه همین حدیث از سعد نقل شده که: پیامبر(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام)فرمود: أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى إِلاّ أَنـَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی:
تو نسبت به من، به منزله هارون نسبت به موسى هستى جز این که بعد از من پیامبرى نیست .
در این حدیث که صحیح مسلم نقل کرده مطلب به صورت کلى اعلام شده و اشاره به جنگ تبوک دیده نمى شود.
و نیز در همان کتاب کمى پس از ذکر حدیث به گونه کلّى، گفتار پیغمبر(صلى الله علیه وآله)در جنگ تبوک را، همانند صحیح بخارى جداگانه آورده است.
در سنن ابن ماجه نیز عین این مطلب آمده است.
در سنن ترمذى مطلبى بر این اضافه دارد که: معاویه روزى به سعد گفت: چرا به ابوتراب (یعنى على(علیه السلام)) ناسزا نمى گوئى؟!
گفت: من سه مطلب را به خاطر دارم که پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره على(علیه السلام) فرمود، هنگامى که به یاد این سه مطلب مى افتم، نمى توانم به او ناسزا بگویم.
سپس یکى از این سه مطلب را جریان جنگ تبوک و جمله اى را که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در حق على(علیه السلام)فرمود، ذکر مى کند.
در کتاب مسند احمد در حدود ده مورد اشاره به این حدیث شده است که:
گاهى در آن از جنگ تبوک سخن به میان آمده.
و گاهى بدون ذکر جنگ تبوک این جمله به طور کلّى بیان گردیده است.(۹)
در یکى از این موارد نقل مى کند که: ابن عباس نشسته بود جمعى نزد او آمده به او گفتند: یا به همراه ما بیا و یا این عده اى که در مجلس نشسته اند از مجلس بروند (ما با تو سخنى داریم)..
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۳۲)بخش اول🔹 🔺در زمانى هستيم که ارزشها دگرگون شده! امام (عليه السلام) در
🔹ترجمه و شرح خطبه (۳۲) بخش اول🔹
🔺دگرگون شدن ارزشها
🔹قابل توجه اين که امام (عليه السلام) جمله هاى اخير را به صورت متکلّم مع الغير مى فرمايد و به خود و همه جمعيت نسبت مى دهد، با اين که به يقين وجود پاک و آگاه و باتقوايى مانند او از اين امور بر کنار است. اين تعبير ممکن است به خاطر آن باشد که حسّ لجاجت آنها تحريک نشود و خود را در اين امور سهيم بدانند.
*
نکته ها:
1 ـ فاسد شدن زمان چه مفهومى دارد؟
همان گونه که در بالا اشاره شد، زمان به معناى «اندازه گيرى گردش خورشيد و ماه» (يا حرکت کره زمين به دور خود و به دور خورشيد، چيزى نيست که به خودى خود صلاح و فسادى داشته باشد. همه زمان ها ذاتاً شبيه هم هستند، بلکه اين اشخاص هستند که به زمان ها رنگ مى دهند و اين حوادث گوناگون است که زمان را زشت و زيبا و زندگى در آن را تلخ يا شيرين مى کند. بنابراين، هر کجا گفته شود که «زمان ما، فاسد شده» به معناى اين است که مردم زمان ما فاسد شده اند.
اين مطلب، در مورد مکان هم صادق است. مثلا گفته مى شود که «فلان شهر، يا فلان کشور، فاسد شده است» به اهل آنجا اشاره دارد.
بسيارى از مردم، از تعبيرات بالا سوء استفاده مى کنند و فساد زمان يا مکان را عذر و بهانه اى براى آلودگى خود قرار مى دهند. وقتى گفته شود که چرا چنين آلودگى هايى در تو و خانواده ات پيدا شده؟ مى گويد: «چه کنم؟ زمانه فاسد شده; شهر و ديار ما فاسد شده»! در حالى که فسادش از ناحيه خود او و افرادى همانند او است.
اين مطلب، در اشعارى که به عبدالمطلب جدّ پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) نسبت داده شده است، به طرز جالبى منعکس است مى فرمايد:
وَ يُعيبُ النّاسُ کُلّهُم زَماناً * وَ ما لِزَمانِنا عيَبٌ سِوانا
نُعيبُ زَمانَنا وَ الْعِيبُ فينا * وَلَو نَطَقَ الزَّمانُ بِنا هَجانا
وَ إنَّ الذَّئبَ يَتْرُکُ لَحْمَ ذِئب * وَ يَأکُلُ بَعْضُنا بَعْضاً عَياناً(3)
هر يک از مردم بر زمانى عيب مى گيرند، در حالى که زمان ما عيبى جز ما ندارد. ما بر زمان خود عيب مى گيريم، در حالى که عيب در خود ما است و اگر زمان زبان بگشايد، ما را مسخره خواهد کرد. (شاهد اين سخن اين که) گرگ گوشت همنوع خود را نمى خورد، ولى ما آشکارا گوشت يکديگر را مى خوريم.
بديهى است که فساد زمان هرگز برطرف نمى شود، مگر مردم زمان عوض شوند. و لطف الهى نيز شامل حال آنها نمى شود، مگر آنها دگرگون گردند: (اِنَّ اللهَ لايُغَيِّرُ ما بِقُوم حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ).(4)
و به اين ترتيب، مقصّر اصلى در هر حال انسانها هستند.
2 ـ تأثير دگرگون شدن نظام ارزشى جامعه:
مسأله مهمّى که در سرنوشت جامعه هاى بشرى تأثير قطعى دارد و بسيارى از آن غافلند، مسأله نظام ارزش گذارى در جامعه است.
توضيح اين که مسير حرکت هر جامعه، به سوى ارزشهايى است که در آن جامعه به عنوان ارزش والا شناخته شده است، حال اگر ضدّ ارزش ها به دلايلى جاى ارزشها را بگيرند، حرکت عمومى جامعه به سوى ضدّ ارزشها طبيعى خواهد بود.
اين که مى گوييم «حرکت عمومى»، منظور حرکت غالب افراد جامعه است که مانند برگهايى بر صفحه اين رودخانه عظيم همسو و همراه آن در حرکتند، وگرنه هميشه در هر جامعه اى افراد مؤمن و قدرتمند از نظر روح و تفکّر بوده و هستند که در برابر جريانهاى فاسد مقاومت کرده و گاه حتّى مسير آن را تغيير مى دهند.
بنابر آنچه گفته شد، اگر ارزش والا در جامعه اى پول و ثروت باشد، طبيعى است که بسيارى از افراد به آن سو حرکت کنند و بدون محاسبه حلال و حرام آن را به چنگ آورند.
اصولا انسان طالب شخصيت است و براى تحصيل آن تلاش و کوشش مى کند، حال هرگاه نظام ارزشى جامعه شخصيتِ کاذب و دروغينى را به او تحميل کرد به دنبال همان مى رود.
غالب جوانان، جوياى نامند و قهرمانان را دوست دارند. اگر قهرمانان جامعه فى المثل، هنرپيشه ها و ورزشکاران باشند، جاى تعجب نيست که جوانان در همه چيز، حتّى لباس و قيافه و طرز راه رفتن، از آنها تقليد کنند و اگر عالمان و دانشمندان از همه محترمتر باشند، سيل جمعيّت به سوى علم و دانش حرکت مى کنند.
داستان مشهورى از عالم بزرگوار، شيخ بهايى، نقل شده که بنا بود در برابر خدمات بزرگ علمى و عمرانى، از طرف شاه عباس صفوی، جوايزى در خور شأن او داده شود و او جايزه خود را به اين مصالحه کرد که بر مَرکَبِ مخصوص شاه بنشيند و شاه در رکاب او پياده حرکت کند و چند کوچه و خيابان را در مقابل چشمان مردم طى کنند. در حقيقت او مى خواست به مردم ثابت کند که نظام ارزشى بر محور علم و دانش مى گردد. مى گويند که با اين حرکت، رجوع جوانان و دانش طلبان به مدارس، بسيار بيش از قبل شد.
نظام ارزشى جامعه جاهلىِ قبل از اسلام ـ که به مصداق «بِأَرض عالِمُها مُلْجَمٌ وَ جاهِلُها مُکْرَمٌ»; در سرزمينى مى زيستند که دانشمندش، به اجبار لب فروبسته بود و جاهلش گرامى و حاکم بر جامعه بود⬇️
↩️قهرمانانى مانند ابوسفيان ها و ابوجهل ها پرورش مى داد، امّا هنگامى که محور ارزشها به حکم اسلام و قرآن تقوا شد و شعار «إِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللهِ أَتْقاکُمْ»; همه جا را فرا گرفت آن قهرمانان کاذب مانند يخ در تابستان آب شدند و جاى خود را به ابوذرها دادند.
متأسّفانه بر اثر کارهاى غلطى که در عصر خلفا انجام گرفت، اين نظام ارزشى پاکِ اسلامى، رنگ باخت و ارزشهاى جاهلى، از نو مطرح شد. و عمروعاص ها و ابوموسى اشعرى ها به جاى مالک اشترها و ابوذرها و عمار ياسرها نشستند و اين همان است که امام (عليه السلام) را به شدّت آزار مى داد.
گوشه اى از درد دل حضرت همانا اين است که نيکوکاران، بدکار شمرده مى شدند و ظالمان ستمگر، قهرمان ميدان بودند و هر روز بر ظلم خود مى افزودند.
هدف امام (عليه السلام) از تمام خطبه هاى نهج البلاغه تلاش مستمر براى برگرداندن نظام ارزشى عصر پيامبر است، هر چند شهادت، ميان او و رسيدن به اين مقصد حائل شد.
@Nahjolbalaghe2
b21.mp3
5.67M
📖 انس با قرآن :سوره بقره آیه ۱۲
🔹 جلسه بیستم
🤔 چطور میشه که بعضیها فکر میکنن از خدا و پیامبرش بیشتر میفهمن!!!!؟
📌 برای رسیدن به جواب سوالات کلیپ بالا رو حتما ببینید
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
روز بیست و چهارم.mp3
1.74M
🎥 شرح دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان
🔰 #آیت_الله_مجتهدی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2