فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه_های_کودکانه | آماده شدن برای مهمونی خدا
🎙 با اجرای نورالزینب خانم حافظی
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۴۸و۱۴۹)🔹 🔺آغاز گوساله پرستى یهود در این آیات، یکى از حواد
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۴۸و۱۴۹)🔹
↩️به هر حال، بنى اسرائیل از کرده خویش پشیمان گشتند ولى مطلب به همین جا خاتمه نیافت، چنان که در آیات بعد خواهیم خواند.
* * *
نکته:
چگونه گوساله طلائى صدا کرد؟
کلمه خُوار به معنى صداى مخصوصى است که از گاو یا گوساله برمى خیزد، جمعى از مفسران معتقدند: سامرى با اطلاعاتى که داشت، لوله هاى مخصوصى در درون سینه گوساله طلائى کار گذاشته بود که هواى فشرده از آن خارج مى شد و از دهان گوساله، صدائى شبیه صداى گاو بیرون مى آمد!
بعضى دیگر مى گویند: گوساله را آن چنان در مسیر باد گذارده بود که بر اثر وزش باد به دهان او که به شکل مخصوصى ساخته شده بود، صدائى به گوش مى رسید.
اما این که: جمعى از مفسران گفته اند: گوساله سامرى به خاطر مقدارى خاک که از زیر پاى جبرئیل برداشت و در آن ریخته بود، به صورت گوساله زنده اى درآمد و صداى طبیعى سرداد، شاهدى در آیات قرآن ندارد، چنان که به خواست خدا در تفسیر آیات سوره طه خواهد آمد.
و کلمه جَسَداً گواه بر این است که: حیوان زنده اى نبود; زیرا در تمام مواردى که این کلمه در قرآن به کار رفته است به معنى جسم بى جان آمده است.
از همه اینها گذشته، بعید به نظر مى رسد: خداوند چنین قدرتى به مرد منافقى همچون سامرى بدهد که بتواند کارى همانند معجزه موسى(علیه السلام)انجام دهد و جسم بى جانى را جاندار سازد، کارى که براى توده مردم مسلماً گمراه کننده و دلائل بطلان آن در نظرشان روشن نبود، ولى اگر گوساله به شکل یک مجسمه طلائى بوده باشد، دلائل بطلان آن روشن، و تنها مى تواند وسیله اى براى آزمایش افراد بوده باشد، نه چیز دیگر.
نکته دیگرى که در اینجا باید به آن توجه داشت این است: از آنجا که سامرى مى دانست قوم موسى(علیه السلام) سال ها در محرومیت به سر مى برده اند.
به علاوه روح مادّیگرى ـ چنان که در بسیارى از نسل هاى امروز آنها نیز مى بینیم ـ بر آنها حاکم است و براى زر و زیور احترام خاصى قائلند، لذا گوساله خود را از طلا ساخت، تا توجه شیفتگان و بردگان را به سوى آن جلب کند.
اما این که: این ملت فقیر و محروم در آن روز آن همه زر و زیورها را از کجا آورده بودند؟ در روایات چنین آمده: زنان بنى اسرائیل براى بزرگداشت یکى از اعیاد خود، مقدار قابل ملاحظه اى از زیورآلات فرعونیان را به عاریت گرفته بودند و این جریان مقارن غرق و نابودى آنها واقع شد، و زیورآلات مزبور در دست بنى اسرائیل باقى ماند.»
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
حضرت در سومين نکته مى فرمايد: «و به دنبال آن جدايى از اموالى است که گردآورى کرده و واتابيدن آنچه را
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه(۵۰)🔹
✅نامه ای به فرماندهان
🔺مقام شما را از مردم دور نکند!
امام(عليه السلام) در بخش اوّل اين نامه از سران لشکر به عنوان «أَصْحَابِ الْمَسَالِحِ; محافظان مرزها» ياد کرده مى فرمايد: «(اين نامه) از سوى بنده خدا على بن ابى طالب اميرمؤمنان به پاسداران مرزها (ى کشور اسلام) نگاشته شده است»; (مِنْ عَبْدِ اللهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى أَصْحَابِ الْمَسَالِحِ).
مسالح جمع مسلحة به معناى مرز است و مرزها معمولاً مناطقى هستند که در اطراف کشور قرار دارند و ممکن است دشمن از آنجا نفوذ يا حمله کند و به همين دليل هميشه حکومت ها بخش مهمى از نيروهاى مسلحشان را در اين مناطق مى گمارند تا از حملات غافلگيرانه دشمنان آسوده خاطر باشند. اين تعبير نشان مى دهد که توجّه به مرزها از مهم ترين وظايف نيروهاى مسلح و ارتش اسلام است.
آن گاه امام(عليه السلام) از خودش شروع مى کند و حقوق مردم را بر والى به طور کلى بيان مى دارد و در بخش آينده انگشت روى موارد خاص گذارده به عنوان شرح اين مجمل آنها را يکى پس از ديگرى ذکر مى کند.
به هر حال امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه اش به دو نکته مهم اشاره مى فرمايد: نخست مى فرمايد: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) حقى که بر والى و زمامدار ثابت است اين است که فضل و برترى هايى که به او رسيده و قدرتى که به او داده شده سبب تغيير حال او درباره رعيّت نگردد»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ حَقّاً عَلَى الْوَالِي أَلاَّ يُغَيِّرَهُ عَلَى رَعِيَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ، وَلاَ طَوْلٌ خُصَّ بِهِ).
اشاره به اينکه والى و زمامدار بايد چنان باشد که رسيدن به قدرت، او را دگرگون نسازد، دست و پاى خود را گم نکند و گرفتار عُجب، خودبينى و خودپسندى و در نتيجه استبداد نشود همان چيزى که غالباً در زمامداران مادّى ديده مى شود که پيش از رسيدن به قدرت سخنان زيبايى در مورد مردمى بودن و مردمى زيستن دارند; اما هنگامى که بر اوضاع مسلط شدند همه را فراموش کرده و استبداد را پيشه خود مى سازند و تنها اولياى الهى و کسانى که در خط پيروى آنها هستند از اين خطر در امان مى مانند.
در دومين نکته مى افزايد: «بلکه بايد نعمت هايى را که خدا به او ارزانى داشته سبب نزديکى بيشتر به بندگان خدا و مهربانى به برادرانش گردد»; (وَأَنْ يَزِيدَهُ مَا قَسَمَ اللهُ لَهُ مِنْ نِعَمِهِ دُنُوّاً مِنْ عِبَادِهِ، وَعَطْفاً عَلَى إِخْوَانِهِ).
اشاره به اينکه نه تنها قدرت نبايد او را از مردم دور کند و به استبداد بکشاند، بلکه به عکس بايد هرچه نعمت خدا به او بيشتر مى شود به مردم نزديک تر گردد و درباره کسانى که امام از آنها به برادر تعبير کرده محبّت بيشتر داشته باشد، زيرا شکر اين نعمت جز از اين طريق نخواهد بود.
به اين ترتيب، امام(عليه السلام) نخست به مخاطبانش اجازه مى دهد که اداى حق خود را از امام مطالبه کنند. سپس در بخش آينده اين نامه به بيان حق خودش بر آنها مى پردازد.
در غررالحکم از حضرت نقل شده است که مى فرمايد: «إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَيْکُمْ نِعْمَةً مِنَ اللهِ عَلَيْکُمْ فَاغْتَنِمُوها وَلا تَمَلُّوها فَتَتَحَوَّلَ نَقِماً; نياز مردم به شما نعمتى است از سوى خدا براى شما. اين نعمت را غنيمت بشماريد و هرگز از آن ملول نشويد که به نقمت و عذاب تبديل خواهد شد».
🔹حقوق امام و حقوق فرماندهان:
امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه خود آنچه را به صورت کلى و سربسته در بخش قبل بدان اشاره فرموده به طور مشروح بيان مى کند.
نخست به حقوقى که مردم بر او دارند اشاره کرده و روى پنج حق انگشت مى گذارد. در اوّلين حق مى فرمايد: «آگاه باشيد حق شما بر من اين است که جز اسرار جنگى چيزى را از شما پنهان ندارم»; (أَلاَ وَإِنَّ لَکُمْ عِنْدِي أَلاَّ أَحْتَجِزَ دُونَکُمْ سِرّاً إِلاَّ فِي حَرْب).
به يقين پنهان داشتن اسرار از ياران و دوستان، نوعى ابراز بى اعتمادى به آنهاست و در بسيارى از موارد سبب بدبينى يا تفسيرهاى گوناگون براى يک واقعه مى شود; اما هنگامى که رئيس جمعيّت به طور کامل خبررسانى کند، پيوندهاى عاطفى محکم تر و سوء ظن و بدبينى کمتر خواهد شد، هر چند مواردى هست که چاره اى جز کتمان اسرار آن نيست; مانند مسائل جنگى، زيرا اگر دشمن از برنامه ريزى جنگ باخبر شود خود را در مقابل آن مقاوم مى سازد و پيش از موعد آن را خنثى مى کند به همين دليل در طول تاريخ همواره فرماندهان بزرگ برنامه هاى جنگى خود را تا آخرين لحظه پنهان مى داشتند تا بتوانند ضربات قاطع بر دشمن وارد کنند.
در تاريخ جنگ هاى پيغمبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز اين اصل به خوبى مشاهده مى شود و به گفته مورخ معروف طبرى کمتر موردى بود که پيغمبر(صلى الله عليه وآله) از مدينه براى جنگى حرکت کند و مقصد نهايى را براى يارانش بيان فرمايد.(5)«
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه_های_کودکانه | مهمونی عجیب
🎙 با اجرای نورالزینب خانم حافظی
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَىٰ إِلَىٰ قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِن بَعْدِي ۖ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ ۖ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ ۚ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
و هنگامى که موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت، گفت: «پس از من، بد جانشینانى برایم بودید (و آیین الهى را ضایع کردید). آیا در مورد فرمان پروردگارتان (و تمدید مدّت میعاد او)، عجله نمودید (و زود قضاوت کردید)؟!» سپس الواح را افکند، و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیّت) به سوى خود کشید. (برادرش) گفت: «فرزند مادرم! این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند. و نزدیک بود مرا بکشند. پس کارى نکن که دشمنان مرا سرزنش کنند. و مرا در زمره ستمکاران قرار مده.»
(اعراف/۱۵۰)
***
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ ۖ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
(موسى) گفت: «پروردگارا! من و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خود وارد کن، و تو مهربانترین مهربانانى.»
(اعراف/۱۵۱)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۴۸و۱۴۹)🔹 ↩️به هر حال، بنى اسرائیل از کرده خویش پشیمان گشتن
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات (۱۵۰و۱۵۱)🔹
🔴عکس العمل شدید در برابر گوساله پرستان
در این دو آیه، ماجراى درگیرى موسى(علیه السلام) با گوساله پرستان به هنگام بازگشت از میعادگاه، که در آیه گذشته تنها اشاره اى به آن شده بود تشریح گردیده، و عکس العمل شدید موسى(علیه السلام) که براى بیدار ساختن این جمعیت انجام داد، بازگو شده است.
نخست مى فرماید: هنگامى که موسى خشمناک و اندوهگین به سوى قوم خود بازگشت و صحنه زننده و نفرت انگیز گوساله پرستى را مشاهده نمود، به آنها گفت بد جانشینانى براى من بودید و آئین مرا ضایع کردید (وَ لَمّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونیمِنْ بَعْدی).
این آیه به خوبى نشان مى دهد که: موسى(علیه السلام) به هنگام بازگشت از میعادگاه پروردگار و قبل از آن که با بنى اسرائیل روبرو بشود، خشمناک و اندوهگین بود، و این به خاطر آن است که: خداوند در میعادگاه، جریان را به موسى(علیه السلام)گفته بود که من قوم تو را بعد از تو آزمودم، و سامرى آنها را گمراه ساخت (قالَ فَإِنّا قَدْ فَتَنّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السّامِرِیُّ).
سپس موسى(علیه السلام) به آنها گفت: آیا در فرمان پروردگار خود، عجله نمودید (أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ).
گر چه مفسران در تفسیر این جمله، سخن بسیار گفته اند و احتمالات گوناگون داده اند.
ولى ظاهر آیات نشان مى دهد: منظور این است که شما در برابر فرمان خدا به نسبت تمدید مدت سى شب، به چهل شب، عجله به خرج دادید و در قضاوت شتاب نمودید، نیامدن مرا دلیل بر مرگ و یا خلف وعده گرفتید.
در حالى که لازم بود حداقل کمى تأمل کنید تا چند روزى بگذرد و حقیقت امر روشن گردد.
در این هنگام، موسى(علیه السلام) در برابر لحظاتى بحرانى و طوفانى از زندگى بنى اسرائیل قرار گرفته بود، سر تا پایش از شدت خشم برافروخته و اندوه عمیقى بر روح او سنگینى مى کرد، و شدیداً نگران آینده بنى اسرائیل بود; زیرا تخریب و فساد کار آسانى است، و گاه از دست یک نفر خرابى هاى بزرگى ساخته است، ولى اصلاح و ترمیم کار بسیار مشکلى است.
مخصوصاً در میان یک ملت نادان، لجوج و متعصب، اگر نغمه مخالفى سر داده شود، برچیدن آثار شوم آن به این آسانى ممکن نیست.
موسى(علیه السلام) در اینجا باید خشم شدید خود را آشکار سازد و دست به بالاترین عکس العمل ها بزند آن چنان که افکار تخدیرشده بنى اسرائیل را به هم بریزد و انقلابى در آن جامعه منحرف شده از حق، ایجاد کند، در غیر این صورت بازگشت آنها به آسانى ممکن نیست.
قرآن عکس العمل شدید موسى(علیه السلام) را در برابر این صحنه و در این لحظات بحرانى و طوفانى چنین بازگو مى کند:
موسى بى درنگ الواح تورات را از دست خود افکند، و به سراغ برادرش هارون رفت و سر و ریش او را گرفت و به سوى خود کشید ! (وَ أَلْقَى الأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخیهِیَجُرُّهُ إِلَیْهِ).
چنان که از آیات دیگر قرآن مخصوصاً سوره طه استفاده مى شود علاوه بر اینها شدیداً هارون(علیه السلام) را مورد سرزنش و ملامت قرار داد و بر او بانگ زد که: آیا در حفظ عقائد جامعه بنى اسرائیل کوتاهى کردى و با فرمان من مخالفت نمودى؟(۳)
این واکنش از یکسو، روشنگر حال درونى موسى(علیه السلام) و التهاب و بى قرارى و ناراحتى شدید او در برابر بت پرستى و انحراف آنها بود.
و از سوى دیگر، وسیله مؤثرى براى تکان دادن مغزهاى خفته بنى اسرائیل و توجه دادن آنها به زشتى فوق العاده اعمالشان.
بنابراین، اگر فرضاً انداختن الواح تورات در اینجا زنندگى داشته باشد و حمله به سوى برادر کار صحیحى به نظر نرسد.
اما با توجه به این حقیقت که بدون ابزار این واکنش شدید، و عکس العمل پر هیجان، هیچ گاه بنى اسرائیل به اهمیت و عمق خطاى خویش پى نمى بردند و ممکن بود آثار بت پرستى در اعماق ذهنشان باقى بماند، این کار نه تنها نکوهیده نبود، که واجب و لازم محسوب مى گردید.
و از اینجا روشن مى شود که: ما هیچ نیازى به توجیهاتى که بعضى از مفسران براى سازش دادن واکنش موسى(علیه السلام) با مقام عصمت انبیاء ذکر کرده اند نمى بینیم.
زیرا مى توان گفت: موسى(علیه السلام) در اینجا به قدرى ناراحت شد که در هیچ لحظه از تاریخ بنى اسرائیل چنین ناراحتى و خشم شدیدى براى او رخ نداده بود، چرا که خود را در برابر بدترین صحنه ها یعنى انحراف از خداپرستى به سوى گوساله پرستى مى دید و تمام آثار تلاش و فعالیت هاى خود را در خطر مشاهده مى کرد.
بنابراین انداختن الواح و مؤاخذه شدید برادر در چنین لحظه اى کاملاً طبیعى بود.
این واکنش شدید و اظهار خشم، اثر تربیتى فوق العاده اى در بنى اسرائیل گذارد، و صحنه را به کلّى منقلب ساخت، در حالى که اگر موسى(علیه السلام)مى خواست با کلمات نرم و ملایم آنها را اندرز دهد شاید کمتر سخنان او را مى پذیرفتند.
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه_های_کودکانه | سحر کوچولو و ماه رمضان
🎤 با اجرای : اسماعیل کریم نیا
🗣قرائت : آیه ۱۸۵ سوره بقره
📚منبع : سحر کوچولو و ماه مبارک رمضان
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات (۱۵۰و۱۵۱)🔹 🔴عکس العمل شدید در برابر گوساله پرستان در این
قرآن در اینجا عکس العمل هارون براى برانگیختن عواطف موسى(علیه السلام)و بیان بى گناهى خود را چنین منعکس مى کند، گفت: فرزند مادرم! این جمعیت
نادان مرا در ضعف و اقلیت قرار دادند آن چنان که نزدیک بود مرا به قتل برسانند، بنابراین من بى گناهم، بیگناه! کارى نکن که دشمنان به شماتت من برخیزند و مرا در ردیف این جمعیت ظالم و ستمگر قرار مده (قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنیفَلا تُشْمِتْ بِیَ الأَعْداءَ وَ لاتَجْعَلْنی مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ).
تعبیر به إِبْنَ أُمّ در این آیه و یا یَا ابْنَ أُمّ در آیه ۹۴ سوره طه (فرزند مادرم) با این که: موسى و هارون از یک پدر و مادر بودند، به خاطر تحریک عواطف موسى(علیه السلام)در این حال بوده است.
سرانجام این جریان اثر خود را گذارد و بنى اسرائیل به زودى متوجه زشتى اعمال خویش شدند و تقاضاى توبه کردند.آتش خشم موسى کمى فرو نشست و به درگاه پروردگار متوجه شد و عرض کرد: پروردگارا من و برادرم را بیامرز و ما را در رحمت بى پایانت داخل کن، تو مهربان ترین مهربانانى (قالَ رَبِّ اغْفِرْ لی وَ لاِ َخی وَ أَدْخِلْنا فی رَحْمَتِکَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُالرّاحِمینَ).
تقاضاى بخشش و آمرزش براى خود و برادرش نه به خاطر آن است که گناهى از آنها سرزده، بلکه:
یک نوع خضوع به درگاه پروردگار و بازگشت به سوى او و ابراز تنفر از اعمال زشت بت پرستان.
و همچنین سرمشقى است براى همگان تا فکر کنند جائى که موسى و برادرش که انحرافى پیدا نکرده بودند چنین تقاضائى از پیشگاه خدا کنند، دیگران باید حساب خود را برسند و سرمشق بگیرند و رو به درگاه پروردگار آورده، از گناهان خود تقاضاى عفو و بخشش کنند، و چنان که دو آیه قبل نشان مى دهد، بنى اسرائیل نیز چنین کردند.
🔹نکته:
مقایسه اى میان تواریخ قرآن و تورات کنونى
همان طور که از آیات فوق و آیات سوره طه استفاده مى شود، گوساله را بنى اسرائیل ساخته، نه هارون، و طبق آیات سوره طه ، شخصى از میان بنى اسرائیل به نام سامرى اقدام به چنین کارى کرد.
اما هارون برادر و معاون و یاور موسى از پاى ننشست و حداکثر تلاش و کوشش را به کار برد، آن چنان که نزدیک بود او را به قتل برسانند.
ولى عجیب این است که تورات کنونى گوساله سازى و دعوت به بت پرستى را به هارون، برادر و جانشین و وزیر موسى(علیه السلام) نسبت مى دهد! در فصل ۳۲ از سفر خروج تورات چنین مى خوانیم:
و هنگام دیدن قوم که موسى از فرود آمدن از کوه درنگ مى نماید، آن قوم نزد هارون جمع آمده وى را گفتند که: برخیز و از براى ما خدایانى بساز که در پیشاپیش ما بروند.
زیرا که این موسى مردى که ما را از ملک مصر بیرون آورد نمى دانیم که وى را چه واقع شد.
و هارون به ایشان گفت: گوشواره هاى زرینى که در گوش هاى زنان و پسران و دختران شمایند، بیرون کرده نزد من بیاورید ـ پس تمامى قوم گوشواره هاى زرینى که در گوشهاى ایشان بودند بیرون کرده به هارون آوردند.
و آنها را از دست ایشان گرفته، آن را به آلت حکاکى تصویر نموده، از آن گوساله اى ریخته شده ساخت و گفتند که اى اسرائیل اینانند خدایان تو که تو را از زمین مصر بیرون آوردند... .
و به دنبال آن مراسمى را که هارون براى قربانى کردن در برابر این بت تعیین کرده بود بیان مى کند!
سپس ضمن شرح مفصلى اشاره به بازگشت موسى (علیه السلام) و خشمناک شدن او و انداختن الواح تورات کرده مى گوید:
و موسى به هارون گفت که این قوم به تو چه کردند که به این گناه عظیم ایشانرا مرتکب گردانیدى؟!
و هارون گفت که غضب آقایم افروخته نشود که این قوم را مى دانى که مایل به بدى هستند... !
آنچه در بالا گفته شد قسمتى از داستان گوساله پرستى بنى اسرائیل در تورات کنونى با عین عبارت بود، در حالى که خود تورات اشاره به مقام برجسته هارون در فصول دیگر کرده از جمله تصریح مى کند بعضى از معجزات موسى(علیه السلام) به دست هارون آشکار گشت (فصل هشتم از سفر خروج تورات ).
و هارون را به عنوان پیغمبر از طرف موسى(علیه السلام) معرفى مى کند (فصل هشتم از سفر خروج).
و در هر صورت براى هارون که رسماً جانشین موسى(علیه السلام) بود و عارف به معارف شریعت او، مقام والائى قائل است، اما خرافه را ببینید که او را بت ساز و عامل بت پرستى معرفى نموده و حتى دربرابراعتراضموسى(علیه السلام) به هارون عذر بدتر از گناه از او نقل کرده است که چون این قوم مایل به بدى بودند من هم به بدى تشویقشان کردم! در حالى که قرآن دامان این دو رهبر را از هر گونه آلودگى به شرک و بت پرستى پاک مى داند.
تنها در اینجا نیست که تاریخ قرآن مظهر پاکى انبیاء و پیامبران، و تاریخ تورات کنونى مملوّ از انواع اهانت ها و خرافات نسبت به ساحت قدس آنها است و به عقیده ما یکى از طرق شناسائى اصالت قرآن و تحریف تورات و انجیل کنونى همین بررسى و مقایسه میان تواریخى است که در این کتب پیرامون زندگى انبیاء آمده است»
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۳۲)بخش دوم🔹 ⚖شناخت دنیا طلبان ...↩️بعضى از مردم (با ايمان و فداکار، م
✨﴾﷽﴿✨
🔹 ترجمه و شرح خطبه (۳۲)بخش دوم🔹
↩️و به تعبير ديگر، آنها افراد بى کفايت و ضعيفى هستند که بر ناتوانى و بى کفايتى خود پرده زهد و قناعت مى افکنند و نقطه ضعف خود را به صورت نقطه قوّت نشان مى دهند، در حالى که بويى از پارسايى و قناعت نبرده و در باطن، دنياپرستانى شکست خورده اند.
البتّه اين گروه بر دو قسمند: گاه براى فريب مردم و سرپوش گذاشتن بر ضعفهاى خود به چنين لباسى درمى آيند و گاه حتّى خود را نيز فريب مى دهند و کم کم، باور مى کنند که پارسا و زاهدند، نه ضعيف و ناتوان.
واژه مراح و مغدى به گفته بسيارى از ارباب لغت و مفسران نهج البلاغه، اسم مکان است و به معناى «محل استقرار چارپايان در شب و صبح» است، ولى بعضى آن دو را، اسم زمان مى دانند و به «زمان رفت و آمد شبانه و روزانه» تفسير کرده اند. و در هر صورت، انتخاب اين واژه ها براى بيان حال آنان اشاره لطيفى به حماقت و ابلهى آنان است که ضعف ها را در نظر خود و ديگران قوّت و قدرت نشان مى دهند و دنياپرستى را در چهره زهد و پارسايى ظاهر مى کنند.
در اين که فرق ميان گروه چهارم و نخست از يک سو و گروه چهارم و سوم از سوى ديگر چيست؟ گفتوگو است. آنچه مناسب تر به نظر مى رسد، اين است که گروه نخست، دنياپرستانى هستند که به خاطر ضعف و ناتوانى و بى کفايتى در گوشه اى خزيده و به سراغ مال و جاه و مقامى نمى روند، ولى اصرار ندارند که اين ضعف و ناتوانى را به صورت نقطه قوّتى نشان دهند، در حالى که گروه چهارم، از اين ضعف و ناتوانى خود براى کسب و جاهت در جامعه بهره گيرى کرده و آن را نوعى قناعت و زهد مى شمرند و ملک آزادگى و کنج قناعت را گنجى مى دانند که براى سلاطين با شمشير ميسّر نيست.
و امّا تفاوت گروه چهارم با گروه سوم، اين است که گروه سوم از طريق رياکارى خود را به مقاماتى مى رسانند و با استفاده از تزوير به مقاصد نامشروعشان مى رسند.
به تعبير ديگر، آنچه را ظالمانِ زورمدار از حطام دنيا، با ظلم و زور به چنگ مى آورند، اينها از طريق رياکارى و فريب مردم به دست مى آورند.
دين خود را به دنيا مى فروشند و متاع دنيا را به بهاى دين فروشى به چنگ مى آورند، در حالى که گروه چهارم، به جاه و مقامى نايل نمى شوند! امّا همين اندازه دل خوش کرده اند که مردم آنها را قانع و زاهد مى پندارند.
البته گروه نخست و چهارم، هر دو در اين مشترکند که اگر ميدانى براى ظلم و فساد پيدا کنند از دو گروه ديگر، چيزى کم ندارند.
***
نکته:
اين چهار گروه خطرناک در هر جامعه اى وجود دارند:
امام (عليه السلام) در بيان چهار گروه اجتماعى در بالا، بحق داد سخن داده و پيروان راستين ولايت را از خطرات بزرگى که از ناحيه اين چهار گروه (فاسدان بى کفايت، ظالمان زورمدار، دنياپرستان رياکار و زاهدان دروغين) متوجه آنها و جامعه بشرى مى شود آگاه ساخته است و نشانه هاى هر يک را برشمرده و ويژگيهاى روحى و جسمانى آنان را ذکر فرموده تا با اين علامات آنها را بشناسند و در دام آنان گرفتار نشوند.
اين چهار گروه، از نظر تباهى درون و فساد عقيده و دلبستگى به دنيا و جاه و مقام، مشترکند. و اختلاف آنها در دامها و در فراهم بودن اسباب و مقدمات نيل به اين مقصود است.
به تعبيرى ديگر، اين چهار گروه را به دو دسته مى توان تقسيم کرد: يک دسته به مقاصد نامشروعشان مى رسند، با اين تفاوت که جمعى با زور و گروهى با تزوير و رياکارى.
ولى دسته دوم، به مقصودشان، از زخارف دنيا نائل نمى شوند، با اين تفاوت که گروهى، اين ناکامى را در چهره زهد و قناعت نشان مى دهند و دسته اى ديگر، اقدامى در اين زمينه ندارند.
اگر تاريخ را بدقّت بررسى کنيم، مى بينيم که در هر عصر و زمانى اين چهار گروه بوده و هستند، هر چند با پيشرفت جامعه بشرى شگردهاى آنها پيچيده تر و دامها فريبنده تر و نقشه هايشان مرموزتر مى شود.
با نهايت تأسّف جوامع اسلامى امروز نيز از اين حکم مستثنا نيستند و در آتش تباهى اين چهار گروه مى سوزند و ناآگاهان در دامهايشان دست و پا مى زنند و فرياد مى کشند.
اگر پيروان حق سخنان امام (عليه السلام) را در اين فراز، دقيقاً به خاطر بسپارند و در جلسات خود به تحليل دقيق آن بپردازند و آگاهيهاى لازم را به افراد پاکدلِ جامعه بدهند و براى افشا کردن توطئه هاى اين چهار گروه تلاش تبليغاتى مستمرى داشته باشند، به يقين از خطر آنها به مقدار زياد کاسته خواهد شد.»
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه_های_کودکانه | کی از همه مفیدتره
🎤 با اجرای : اسماعیل کریم نیا
🗣قرائت : سوره عادیات
📚منبع : سایت وولک
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2