قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
↩️و چون این صفات ششگانه به ضمیمه مقام رسالت که مجموعاً هفت صفت مى شود، روى هم رفته نشانه روشن و دلیل
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه (۱۵۷)🔹
↩️در هر حال، وجود این صفت در پیامبر(صلى الله علیه وآله) تأکیدى در زمینه نبوّت او بود تا هر گونه احتمالى جز ارتباط به خداوند و جهان ماوراء طبیعت در زمینه دعوت او منتفى گردد.
این در مورد دوران قبل از نبوت و اما پس از بعثت نیز، در هیچ یک از تواریخ نقل نشده است که او خواندن و نوشتن را از کسى فرا گرفته باشد، بنابراین، به همان حال امّى بودن تا پایان عمر باقى ماند.
ولى اشتباه بزرگى که باید در اینجا از آن اجتناب کرد این است که: درس نخواندن غیر از بى سواد بودن است و کسانى که کلمه أُمّى را به معنى بى سواد تفسیر مى کنند، گویا توجه به این تفاوت ندارند.
هیچ مانعى ندارد: پیامبر(صلى الله علیه وآله) به تعلیم الهى، خواندن ـ یا ـ خواندن و نوشتن را بداند، بى آن که نزد انسانى فرا گرفته باشد; زیرا چنین اطلاعى بدون تردید از کمالات انسانى و مکمّل مقام نبوت است.
شاهد این سخن روایاتى است که از امامان اهل بیت(علیهم السلام)نقل شده که: پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى توانست بخواند و یا هم توانائى خواندن داشت و هم توانائى نوشتن.
اما براى این که: جائى براى کوچک ترین تردید براى دعوت او نماند از این توانائى استفاده نمى کرد.
و این که بعضى گفته اند: توانائى بر خواندن و نوشتن، کمالى محسوب نمى شود، بلکه این دو علم کلیدى براى رسیدن به کمالات علمى هستند نه علم واقعى و کمال حقیقى، پاسخش در خودش نهفته است; زیرا آگاهى از وسیله کمالات، خود نیز کمالى است روشن.
ممکن است گفته شود: در دو روایت که از ائمه اهل بیت(علیهم السلام) نقل شده، صریحاً تفسیر أُمّى به درس نخوانده، نفى گردیده است، و تنها به معنى کسى که به امّ القرى (مکّه) منسوب است، تفسیر شده.
در پاسخ مى گوئیم: یکى از این دو روایت به اصطلاح مرفوعه است و سند آن فاقد ارزش، و روایت دوم از جعفر بن محمّد صوفى نقل شده که از نظر علم رجال شخص مجهولى است.
و اما این که: بعضى تصور کرده اند آیه دوم سوره جمعه : یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة و آیات دیگرى به این مضمون، دلیل بر آن است که پیامبر(صلى الله علیه وآله)قرآن را از روى نوشته بر مردم مى خواند کاملاً اشتباه است; زیرا تلاوت هم به خواندن از روى نوشته گفته مى شود و هم به خواندن از حفظ، کسانى که قرآن یا اشعار یا ادعیه را از حفظ مى خوانند، تعبیر به تلاوت در مورد آنها بسیار فراوان است.
از مجموع آنچه گفتیم چنین نتیجه مى گیریم:
الف ـ پیامبر(صلى الله علیه وآله) به طور قطع، نزد کسى خواندن و نوشتن را فرا نگرفته بود، و به این ترتیب یکى از صفات او این است که نزد استادى درس نخوانده است.
ب ـ هیچ گونه دلیل معتبرى در دست نداریم که پیامبر(صلى الله علیه وآله) قبل از نبوت یا بعد از آن عملاً چیزى را خوانده یا نوشته باشد.
ج ـ این موضوع منافاتى با آن ندارد که: پیامبر(صلى الله علیه وآله) به تعلیم پروردگار قادر بر خواندن یا نوشتن بوده باشد.
* * *
۳ ـ بشارت ظهور پیامبر(صلى الله علیه وآله)شواهد قطعى تاریخى و همچنین محتویات کتب مقدسه یهود و نصارى ( تورات و اناجیل ) نشان مى دهد که: اینها کتاب هاى آسمانى نازل شده بر موسى و عیسى(علیهما السلام) نیستند و دست تحریف به سوى آنها دراز شده است بلکه بعضى از میان رفته اند و آنچه امروز به نام کتب مقدسه در میان آنها است مخلوطى است از زائیده هاى افکار بشرى و قسمتى از تعلیماتى که بر موسى(علیه السلام)و عیسى(علیه السلام) نازل گردیده و در دست شاگردان بوده.
بنابراین، اگر جمله هائى که صراحت کامل درباره بشارت ظهور پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)داشته باشد در آنها دیده نشود جاى تعجب نخواهد بود.
ولى با این حال، در همین کتب تحریف یافته عباراتى دیده مى شود که اشاره قابل ملاحظه اى به ظهور این پیامبر بزرگ دارد که جمعى از دانشمندان ما آنها را در کتاب ها یا مقاله هائى که در این موضوع نگاشته اند جمع آورى نموده، و چون ذکر آن همه بشارات و بحث و گفتگو پیرامون دلالت آنها به طول مى انجامد ما تنها به چند قسمت به عنوان نمونه اشاره مى کنیم:
الف ـ در تورات سفر تکوین، فصل ۱۷، شماره هاى ۱۷ تا ۲٠ چنین مى خوانیم:
و ابراهیم به خدا گفت که: اى کاش! اسماعیل در حضور تو زندگى نماید... و در حق اسماعیل (دعاى) تو را شنیدم اینک به او برکت دادم و او را بارور گردانیده به غایت زیاد خواهم نمود و دوازده سرور تولید خواهد نمود و او را امت عظیمى خواهم نمود .
ب ـ در سفر پیدایش ، باب ۴۹، شماره ۱٠ مى خوانیم:
عصاى سلطنت از یهودا و فرمانفرمائى از پیش پایش، نهضت خواهد نمود تا وقتى که شیلوه بیاید که به او امت ها جمع خواهد شد⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه (۱۵۷)🔹 ↩️در هر حال، وجود این صفت در پیامبر(صلى الله علیه وآل
قابل توجه این که یکى از معانى شیلوه ـ طبق تصریح مستر هاکس در کتاب قاموس مقدس ـ فرستادن مى باشد و با کلمه رسول یا رسول اللّه موافق است.
ج ـ در انجیل یوحنا ، باب ۱۴، شماره هاى ۱۵ و ۱۶ چنین مى خوانیم:
اگر شما مرا دوست دارید احکام مرا نگاه دارید و من از پدر خواهم خواست و او تسلّى دهنده دیگر به شما خواهد داد که تا به ابد با شما خواهد ماند .
د ـ و در همان انجیل یوحنا ، باب ۱۵، شماره ۲۶ مى خوانیم:
و چون آن تسلّى دهنده بیاید که من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد یعنى روح راستى که از طرف پدر مى آید او درباره من شهادت خواهد داد .
هـ ـ و نیز در همان انجیل یوحنا ، باب ۱۶، شماره ۷ به بعد مى خوانیم:
لیکن به شما راست مى گویم که شما را مفید است که من بروم که اگر من نروم آن تسلّى دهنده به نزد شما نخواهد آمد اما اگر بروم او را به نزد شما خواهم فرستاد... اما چون او یعنى روح راستى بیاید او شما را به تمامى راستى ارشاد خواهد نمود; زیرا که او از پیش خود سخن نخواهد گفت، بلکه هر آنچه مى شنود خواهد گفت و شما را به آینده خبر خواهد داد .
نکته شایان توجه این که: در اناجیل فارسى در جمله هاى بالا که از انجیل یوحنا است کلمه تسلّى دهنده آمده، ولى در انجیل عربى چاپ لندن (مطبعه ویلیام وطس ـ سال ۱۸۵۷) به جاى آن فارقلیطا ذکر شده است.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح خطبه(۳۲)بخش سوم🔹 گروه پنجم: مردان خدا امام (عليه السلام) بعد از ذکر گروههاى چهارگانه د
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح خطبه(۳۲)بخش سوم🔹
🔷اهل آخرت
↩️حضرت سپس به بيان اوصاف ديگرى از اين گروه پرداخته و با عباراتى کوتاه و پرمعنا و تأسّف برانگيز، وضع آنان را در چنين اجتماعى شرح مى دهد و مى فرمايد:
«تقيّه، آنان را منزوى ساخته و به فراموشى سپرده; «قَدْ أَخْمَلَتْهُمُ التَّقِيَّةُ».
گرچه آنها مبارز و مجاهد هستند، ولى آنجا که فرياد کشيدن اثرى جز از ميان رفتن نيروها ندارد، چاره اى جز پناه بردن به تقيّه نيست; تقيّه اى که سرانجام آنها را به انزوا مى کشاند و در نظر دشمنان افرادى ترسو و در چشم دوستان افرادى بى عرضه و کم ارزش نشانشان مى دهد، در حالى که مبارزه آنها به عنوان انجام وظيفه است و هم تقيّه آنها در آن شرايط خاص.
حضرت سپس مى فرمايد: «(به خاطر نبودن يار و ياور) ناتوانى و ذلّت وجودشان را فرا گرفته; وَ شَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ».
آنها در پيشگاه خدا و در درون جانشان عزيزند، ولى اجتماع که ارزش ها در آن وارونه شده آنان را به ضعف و ذلّت محکوم کرده است.
حضرت آنگاه حال آنها را چنين مجسّم مى کند: «آنها به کسانى مى مانند که در درياى نمک فرو رفته و گرفتار شده اند، (که هر گونه حرکتى براى آنها سبب سوزش بيشتر و ناراحتى شديدتر مى گردد); (فَهُمْ فى بَحْر اُجاج).
بديهى است کسى که در چنين دريايى غوطه ور است تمام وجودش مى سوزد و هر گاه تشنه شود آبى پيدا نمى کند که بنوشد، پس درون و برون، هر دو مى سوزد حال اولياى خدا و مردان صالحى که در جوامع مملوّ از فساد که ظالمان زورگو بر آن حکومت مى کنند، گرفتار مى شوند همين است; چرا که يار و ياورى براى قيام کردن و فرياد کشيدن نمى يابند!
حضرت در ادامه اين سخن مى افزايد: «دهانشان بسته و قلوبشان مجروح است; أَفْوَاهُهُمْ ضَامِزَةٌ، وَ قُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ.»
افراد بى تفاوت در چنين جوامعى نگران نيستند، بلکه تنها نگران منافع شخصى خود مى باشند، ولى مجاهدان و پاکان و صالحان که دهانشان به اجبار بسته شده، پيوسته از درون مى سوزند و دل هايشان مملوّ از جراحات است.
بعضى از شارحان نهج البلاغه، جمله «قُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ» را اشاره به خوف خدا دانسته اند در حالى که قرينه کلام نشان مى دهد که اين جراحات قلبى و روحى، به خاطر فسادى است که قادر به نابودى آن نيستند.
ممکن است در اينجا کسانى گمان برند که اين ناتوانى و ضعف و سکوت و تقيّه نتيجه کارهاى خودشان است که به موقع قيام نکردند و فرياد نکشيدند، لذا امام (عليه السلام) در ذيل اين سخن، با چند جمله اين اشتباه را به طور کامل برطرف مى سازد. او مى فرمايد: «آنها (در ميدان نصيحت و اندرز) آن قدر نصيحت کرده اند که خسته شده اند و آن قدر تحت فشار قرار گرفته اند که ناتوان گشته اند و (در ميدان نبرد) آن قدر کشته داده اند که به کمى گراييده اند، قَدْ وَعَظُوا حَتَّى مَلُّوا وَقُهِرُوا حَتَّي ذَلُّوا، وَ قُتِلُوا حَتَّى قَلُّوا.»
آرى آنها جهاد را در تمام شاخه هايش تجربه کرده اند از دل فرياد کشيده اند، با بيان منطقى اندرز داده اند و در مبارزه مسلّحانه قربانى ها تقديم کرده اند تا آنجا که بسيارى از نفرات خود را از دست داده اند، چرا که يار و ياورى نداشته و توازن قوا، در ميان آنها و دشمن به هيچ وجه برقرار نبوده است.
تا آنجا که اميد پيروزى داشته اند و احتمال ريشه کن کردن فساد مى داده اند جنگيده اند و سپس براى حفظ باقى مانده اندک به تقيّه پناه برده اند.
جمله «قُتِلُوا حَتّى قَلُّوا» به اين معنا نيست که همه آنها کشته شده اند تا کم گشته اند، بلکه به اين معنا است که گروهى از آنها شهيد گشته و گروه اندکى باقى مانده اند. به اصطلاح اين جمله از قبيل اسناد اوصاف جزء به کلّ است.
در اينجا اين سؤال پيش مى آيد که تقسيم بندى اين گروه ها مربوط به کدام زمان است، در حالى که امام (عليه السلام) با قدرت و قوّت بر جامعه خود حکومت مى کرد؟
پاسخ اين سؤال با مطالعه تاريخ عصر آن حضرت روشن مى شود و در کلمات آن بزرگوار نيز آمده است که فساد اجتماعى آن قدر بالا گرفته که شعاع حکومت امام(عليه السلام) عملا، به کوفه و اطراف آن محدود شده بود و در مناطق ديگرى مانند شام و مصر و... فاسدانِ شرور و ظالمانِ بى ايمان دست به دست هم داده بودند و صالحان را از صحنه اجتماع بيرون رانده بودند.»
@Nahjolbalaghe2
6.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قصه_های_کودکانه | کلاس هزار متری
🎙 با اجرای نورالزینب و نوالزهرا خانم حافظی
📚 خانه خدا در کوچه ی ماست
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2