eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح خطبه(۳۲)بخش سوم🔹 گروه پنجم: مردان خدا امام (عليه السلام) بعد از ذکر گروههاى چهارگانه د
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۳۲)بخش سوم🔹 🔷اهل آخرت ↩️حضرت سپس به بيان اوصاف ديگرى از اين گروه پرداخته و با عباراتى کوتاه و پرمعنا و تأسّف برانگيز، وضع آنان را در چنين اجتماعى شرح مى دهد و مى فرمايد: «تقيّه، آنان را منزوى ساخته و به فراموشى سپرده; «قَدْ أَخْمَلَتْهُمُ التَّقِيَّةُ». گرچه آنها مبارز و مجاهد هستند، ولى آنجا که فرياد کشيدن اثرى جز از ميان رفتن نيروها ندارد، چاره اى جز پناه بردن به تقيّه نيست; تقيّه اى که سرانجام آنها را به انزوا مى کشاند و در نظر دشمنان افرادى ترسو و در چشم دوستان افرادى بى عرضه و کم ارزش نشانشان مى دهد، در حالى که مبارزه آنها به عنوان انجام وظيفه است و هم تقيّه آنها در آن شرايط خاص. حضرت سپس مى فرمايد: «(به خاطر نبودن يار و ياور) ناتوانى و ذلّت وجودشان را فرا گرفته; وَ شَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ». آنها در پيشگاه خدا و در درون جانشان عزيزند، ولى اجتماع که ارزش ها در آن وارونه شده آنان را به ضعف و ذلّت محکوم کرده است. حضرت آنگاه حال آنها را چنين مجسّم مى کند: «آنها به کسانى مى مانند که در درياى نمک فرو رفته و گرفتار شده اند، (که هر گونه حرکتى براى آنها سبب سوزش بيشتر و ناراحتى شديدتر مى گردد); (فَهُمْ فى بَحْر اُجاج). بديهى است کسى که در چنين دريايى غوطه ور است تمام وجودش مى سوزد و هر گاه تشنه شود آبى پيدا نمى کند که بنوشد، پس درون و برون، هر دو مى سوزد حال اولياى خدا و مردان صالحى که در جوامع مملوّ از فساد که ظالمان زورگو بر آن حکومت مى کنند، گرفتار مى شوند همين است; چرا که يار و ياورى براى قيام کردن و فرياد کشيدن نمى يابند! حضرت در ادامه اين سخن مى افزايد: «دهانشان بسته و قلوبشان مجروح است; أَفْوَاهُهُمْ ضَامِزَةٌ، وَ قُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ.» افراد بى تفاوت در چنين جوامعى نگران نيستند، بلکه تنها نگران منافع شخصى خود مى باشند، ولى مجاهدان و پاکان و صالحان که دهانشان به اجبار بسته شده، پيوسته از درون مى سوزند و دل هايشان مملوّ از جراحات است. بعضى از شارحان نهج البلاغه، جمله «قُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ» را اشاره به خوف خدا دانسته اند در حالى که قرينه کلام نشان مى دهد که اين جراحات قلبى و روحى، به خاطر فسادى است که قادر به نابودى آن نيستند. ممکن است در اينجا کسانى گمان برند که اين ناتوانى و ضعف و سکوت و تقيّه نتيجه کارهاى خودشان است که به موقع قيام نکردند و فرياد نکشيدند، لذا امام (عليه السلام) در ذيل اين سخن، با چند جمله اين اشتباه را به طور کامل برطرف مى سازد. او مى فرمايد: «آنها (در ميدان نصيحت و اندرز) آن قدر نصيحت کرده اند که خسته شده اند و آن قدر تحت فشار قرار گرفته اند که ناتوان گشته اند و (در ميدان نبرد) آن قدر کشته داده اند که به کمى گراييده اند، قَدْ وَعَظُوا حَتَّى مَلُّوا وَقُهِرُوا حَتَّي ذَلُّوا، وَ قُتِلُوا حَتَّى قَلُّوا.» آرى آنها جهاد را در تمام شاخه هايش تجربه کرده اند از دل فرياد کشيده اند، با بيان منطقى اندرز داده اند و در مبارزه مسلّحانه قربانى ها تقديم کرده اند تا آنجا که بسيارى از نفرات خود را از دست داده اند، چرا که يار و ياورى نداشته و توازن قوا، در ميان آنها و دشمن به هيچ وجه برقرار نبوده است. تا آنجا که اميد پيروزى داشته اند و احتمال ريشه کن کردن فساد مى داده اند جنگيده اند و سپس براى حفظ باقى مانده اندک به تقيّه پناه برده اند. جمله «قُتِلُوا حَتّى قَلُّوا» به اين معنا نيست که همه آنها کشته شده اند تا کم گشته اند، بلکه به اين معنا است که گروهى از آنها شهيد گشته و گروه اندکى باقى مانده اند. به اصطلاح اين جمله از قبيل اسناد اوصاف جزء به کلّ است. در اينجا اين سؤال پيش مى آيد که تقسيم بندى اين گروه ها مربوط به کدام زمان است، در حالى که امام (عليه السلام) با قدرت و قوّت بر جامعه خود حکومت مى کرد؟ پاسخ اين سؤال با مطالعه تاريخ عصر آن حضرت روشن مى شود و در کلمات آن بزرگوار نيز آمده است که فساد اجتماعى آن قدر بالا گرفته که شعاع حکومت امام(عليه السلام) عملا، به کوفه و اطراف آن محدود شده بود و در مناطق ديگرى مانند شام و مصر و... فاسدانِ شرور و ظالمانِ بى ايمان دست به دست هم داده بودند و صالحان را از صحنه اجتماع بيرون رانده بودند.» @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| کلاس هزار متری 🎙 با اجرای نورالزینب و نوالزهرا خانم حافظی 📚 خانه خدا در کوچه ی ماست 🎈 💌 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ ۞قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ ۖ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ «صَدَقَ اللهُ العَلیُ العَظیم» بگو: «اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم. آن کس که حکومت آسمانها و زمین، از آن اوست. معبودى جز او نیست. زنده مى کند و مى میراند. پس ایمان بیاورید به خدا و فرستاده اش، آن پیامبرِ درس نخوانده اى که به خدا و سخنانش ایمان دارد. و از او پیروى کنیدتا هدایت یابید.» (اعراف/۱۵۸) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه (۱۵۷)🔹 ↩️در هر حال، وجود این صفت در پیامبر(صلى الله علیه وآل
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیه (۱۵۸)🔹 دعوت جهانى پیامبر(صلى الله علیه وآله) در حدیثى از امام مجتبى(علیه السلام) چنین مى خوانیم: عده اى از یهود نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله)آمده، گفتند: اى محمّد توئى که گمان مى برى فرستاده خدائى و همانند موسى(علیه السلام) بر تو وحى فرستاده مى شود ؟! پیامبر(صلى الله علیه وآله) کمى سکوت کرد، سپس فرمود: آرى، منم، سید فرزندان آدم و به این افتخار نمى کنم، من خاتم پیامبران، پیشواى پرهیزگاران و فرستاده پروردگار جهانیانم . آنها سؤال کردند: به سوى چه کسى؟ به سوى عرب یا عجم یا ما ؟ خداوند آیه فوق را نازل کرد، و رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله)را به تمام جهانیان با صراحت در ضمن آن شرح داد . ولى با این حال، پیوند و ارتباط آیه با آیه قبل در زمینه صفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) و دعوت به پیروى از آئین او جاى انکار نیست. نخست، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور مى دهد: بگو اى مردم من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم (قُلْ یا أَیُّهَا النّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ جَمیعاً). این آیه، همانند آیات بسیارى دیگر از قرآن مجید، دلیل روشنى بر جهانى بودن دعوت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است. در آیه ۲۸ سوره سبأ نیز مى خوانیم: وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ کَافَّةً لِلنّاس: تو را جز به سوى همه مردم نفرستادیم . و در آیه ۱۹ سوره انعام مى خوانیم: وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لاِ ُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ: این قرآن به من وحى شده تا شما و تمام کسانى را که قرآن به آنها مى رسد، انذار کنم . و در آغاز سوره فرقان مى خوانیم: تَبارَکَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیراً: زوال ناپذیر و پربرکت است خداوندى که قرآن را بر بنده اش فرستاد که جهانیان را از مسئولیت هایشان بیم دهد . اینها نمونه آیاتى است که گواه جهانى بودن دعوت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است و در این باره باز هم به خواست پروردگار ذیل آیه ۷ سوره شورى بحث خواهیم کرد، و در ذیل آیه ۹۲ سوره انعام نیز بحث نسبتاً مشروحى در این زمینه داشتیم. سپس خدائى را که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به سوى او دعوت مى کند با سه صفت معرفى مى کند: خداوندى که حکومت آسمان ها و زمین ها از آنِ او است (الَّذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ). خداوندى که معبودى شایسته پرستش جز او وجود ندارد (لا إِلهَ إِلاّ هُوَ). خداوندى که زنده مى کند و مى میراند و نظام حیات و مرگ به فرمان او است (یُحْیی وَ یُمیتُ). و به این ترتیب، الوهیت غیر خالق آسمان و زمین، و هر گونه بت، و همچنین تثلیث مسیحیت را نفى مى کند، و نیز قدرت پروردگار را بر رسالت جهانى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و توانائى او را بر امر معاد تأکید مى نماید. و در پایان، از همه مردم جهان دعوت کرده، مى فرماید: بنابراین به خدا و فرستاده او پیامبر درس نخوانده و قیام کننده از میان توده هاى جمعیت، ایمان بیاورید (فَآمِنُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الأُمِّیِّ). پیامبرى که تنها دیگران را دعوت به این حقایق نمى کند، بلکه در درجه اول خودش به آنچه مى گوید، یعنى به خدا و سخنان او ایمان دارد (الَّذی یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ کَلِماتِهِ). نه تنها آیاتى را که بر خودش نازل شده مى پذیرد، بلکه تمام کتب راستین انبیاء پیشین را نیز مى پذیرد. ایمان او به آئینش که از خلال اعمال و رفتارش آشکار است، خود دلیل روشنى بر حقانیت او است; زیرا عمل یک گوینده، نشان مى دهد تا چه اندازه به گفته خود مؤمن است، و ایمان او به گفتارش یکى از نشانه هاى صدق و راستگوئى او است. تمام تاریخ زندگى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به این حقیقت گواهى مى دهد، که: او بیش از همه به تعلیمات خویش و آیات قرآن پاى بند بود و ایمان داشت. آرى، از چنین پیامبرى باید پیروى کنید، تا نور هدایت در قلب شما بتابد و در مسیر سعادت قرار گیرید (وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْتَهْتَدُونَ). اشاره به این که: ایمان به تنهائى کافى نیست، بلکه در صورتى مفید خواهد بود که با پیروى عملى تکمیل گردد. جالب توجه این که: آیه فوق در مکّه نازل شده است که در آن روز پیروان اسلام، در اقلیت شدیدى قرار داشتند، آن چنان که شاید کمتر کسى احتمال مى داد پیامبر(صلى الله علیه وآله) حتى بر مکّه مسلط شود، چه رسد به جزیرة العرب و یا قسمت مهم دنیا. بنابراین، کسانى که فکر مى کنند، پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)نخست مدعى رسالت بر مکّه بود و هنگامى که آئینش بالا گرفت به فکر تسلط بر حجاز افتاد و سپس در فکر کشورهاى دیگر فرو رفت و نامه به سلاطین دنیا نوشت و اعلام جهانى بودن آئینش را کرد، پاسخ همه آنها را آیه فوق که در مکّه نازل شده مى دهد، و مى فرماید: او از آغاز کار، دعوت جهانى خود را آشکار ساخت. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ ✅ترجمه و شرح حکمت(۱۸۹)🔹 🔺بى تابى كشنده است: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به اث
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۱۹۰)🔹 عذر واهى براى تصدّى خلافت: امام(عليه السلام) در اين كلام پرمعنا به سراغ استدلال هاى باطل مدعيان خلافت رفته و مى فرمايد: «عجبا! آيا خلافت با همنشينى پيامبر حاصل مى شود; ولى با همنشينى و خويشاوندى حاصل نمى گردد؟»; (وَاعَجَبَاهُ! أَتَكُونُ الخِلاَفَةُ بِالصَّحَابَةِ وَالْقَرَابَةِ؟). مرحوم سيد رضى بعد از روايت اين كلام مى گويد: «از آن حضرت شعرى در همين زمينه نقل شده است (خطاب به خليفه اوّل) مى گويد: (اگر تو به سبب شورا مالك امور مردم شدى اين چه شورايى است كه طرف هاى مشورت (امثال من و جمعى از بنى هاشم و ديگران) غايب بودند؟ و اگر از طريق قرابت با پيامبر در برابر مخالفانت استدلال كردى ديگرى (اشاره به شخص امام است) از تو به پيامبر سزاواتر و نزديك تر است». قالَ الرَّضِيُ وَرُوِىَ لَهُ شِعْرٌ في هذَا الْمَعْنى: فَإِنْ كُنْتَ بِالشُّورى مَلَكْتَ أُمُورَهُمْ * فَكَيْفَ بِهذا وَالْمُشيرُونَ غُيَّبٌ وَإنْ كُنْتَ بِالْقُرْبى حَجَجْتَ خَصيمَهُمْ * وَغَيْرُكَ أوْلى بِالنَّبِيِّ وَأَقْرَبٌ ابن ابى الحديد معتقد است كه صدر اين كلام (قسمت قبل از شعر) خطاب به عمر است و دو بيتى كه در ذيل آن قرار دارد خطاب به ابوبكر است. (بسيارى ديگر از محققان نيز همين را پذيرفته اند) زيرا هنگامى كه ابوبكر به عمر گفت: دستت را دراز كن تا با تو بيعت كنم عمر در پاسخ او چنين گفت: «أنْتَ صاحِبُ رَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله) فِى الْمَواطِنِ كُلِّها شِدَّتِها وَرَخائِها فَامْدُدْ أنْتَ يَدَكَ; تو همراه پيغمبر در همه جا بودى در حالات شدت و سختى و آسانى تو دستت را دراز كن تا من با تو بيعت كنم». على(عليه السلام) در پاسخ اين سخن مى گويد: اگر مصاحبت با پيغمبر سبب شايستگى او براى خلافت مى شود كسى كه همين مصاحبت را در طول عمر پيامبر اكرم (حتى پيش از اين كه ابوبكر اسلام بياورد) داشته است و افزون بر آن از خويشاوندان نزديك پيغمبر هم بوده شايسته تر است. سپس ابن ابى الحديد مى افزايد: اما آن دو بيت شعر خطاب به ابوبكر است، زيرا ابوبكر در برابر انصار در سقيفه استدلال كرده بود كه ما عترت رسول الله هستيم (و به همين دليل براى خلافت شايسته تر از ديگران هستيم). على(عليه السلام) در برابر اين استدلال مى فرمايد: اگر خويشاوندى تو به پيامبر دليل شايستگى توست غير تو از تو به پيغمبر نزديك تر است. البته مى دانيم نه مصاحبت با رسول الله و نه خويشاوندى با آن حضرت هيچ يك براى خلافت و جانشين او كافى نيست، بلكه خلافت پيامبر مرهون شايستگى هاى علمى و اخلاقى فراوانى است كه جز در على(عليه السلام) وجود نداشت; ولى از آنجا كه آنها در برابر مخالفان خود به اين گونه مسائل يعنى مصاحبت و قرابت استدلال كردند اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خواهد با سخن خودشان دليلشان را باطل كند. نخستين بيت شعرى كه سيد رضى در ذيل اين كلام پرمعنا به آن حضرت نسبت داده و در بسيارى از كتب تاريخ و شعر و ادب نقل شده است اشاره به داستان سقيفه است كه به اصطلاح گروهى از صحابه به مشورت نشستند و ابوبكر را به خلافت منصوب نمودند در حالى كه اگر منظور آنها شوراى صحابه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بوده است اكثريت قاطع صحابه غايب بودند شورايى بود بسيار محدود و شتاب زده كه با نقشه قبلى ترسيم شده بود. امام(عليه السلام) مى فرمايد: به فرض اين كه خلافت نياز به نص پيغمبر از سوى خداى متعال نداشته باشد و از طريق شورا انجام شود شوراى سقيفه هرگز صلاحيت براى اين كار نداشت. بيت دوم اشاره به استدلالى است كه عمر در برابر طايفه انصار داشت. آنها گفتند: ما براى خلافت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) شايسته تريم و به فرض كه اصرار داشته باشيد شما هم در خلافت سهيم باشيد يك نفر از سوى ما و يك نفر از سوى شما امر خلافت را اداره كنند; ولى عمر براى عقب راندن گروه انصار گفت: كسى اولويت دارد كه با پيغمبر(صلى الله عليه وآله) قرابت داشته باشد و ما قرابت و خويشاوندى با آن حضرت داريم نه شما. امام(عليه السلام) در برابر اين سخن مى فرمايد: اگر قرابت معيار اولويت باشد فرد ديگرى (اشاره به خود آن حضرت است) از ابوبكر بسيار نزديك تر و اقرب است. امام(عليه السلام) در خطبه 67 نيز به اين معنا اشاره كرده مى فرمايد: «آنها به شجره (درخت) استدلال كردند اما ثمره و ميوه اش را ضايع نمودند; احتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ، وَأضاعُوا الثَّمَرَةَ». درباره ماجراى پرغوغاى سقيفه بنى ساعده و حوادثى كه در آن گذاشت و مطالب بسيار سؤال برانگيز كه در آن بود به طور مشروح در جلد سوم از همين كتاب در ذيل خطبه 67 (با استفاده از مدارك و منابع معروف اهل سنت) سخن گفتيم.» @Nahjolbalaghe2