eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَيَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ ۙ لَا تَأْتِيهِمْ ۚ كَذَٰلِكَ نَبْلُوهُم بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ و از آنها درباره (سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود بپرس. زمانى که آنها در روزهاى شنبه، تجاوز (و نافرمانى خدا) مى کردند.همان هنگام که ماهیانشان، روزشنبه (که روز تعطیل و عبادت بود، بر سطح آب،) آشکار مى شد. امّا در غیر روز شنبه، به سراغ آنها نمى آمد. این گونه آنها را به چیزى آزمایش کردیم که نافرمانى مى کردند. (اعراف/۱۶۳) * وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا ۙ اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا ۖ قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ و (به یاد آر) هنگامى را که گروهى از آنها گفتند: «چرا گروهى (گنهکار) را که خداوند هلاکشان خواهد کرد، یا به عذاب شدیدى گرفتار خواهد ساخت، اندرز مى دهید؟!» گفتند: «این اندرزها، براى اعتذار (و انجام وظیفه) در پیشگاه پروردگار شماست. (بعلاوه) شاید آنها(بپذیرند، و) تقوا پیشه کنند.» (اعراف/۱۶۴) * فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ امّا هنگامى که تذکّراتى را که به آنها داده شده بود فراموش کردند، (و لحظه عذاب فرا رسید.) نهى کنندگان از بدى را رهایى بخشیدیم. و کسانى را که ستم کردند، بخاطر نافرمانیشان به عذاب شدیدى گرفتار ساختیم. (اعراف/۱۶۵) *** فَلَمَّا عَتَوْا عَن مَّا نُهُوا عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ (آرى،) هنگامى که در برابر آنچه از آن نهى شده بودند سرپیچى کردند، به آنها گفتیم: «به شکل میمون هایى طرد شده در آیید!» (اعراف/۱۶۶) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۶۱و۱۶۲)🔹 🔹مواهب پروردگار بر بنى اسرائیل در تعقیب آیات گذش
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۶۳الی۱۶۶)🔹 🔺یک سرگذشت عبرت انگیز در این آیات، صحنه دیگرى از تاریخ پرماجراى بنى اسرائیل، که مربوط به جمعى از آنها است که در ساحل دریائى زندگى مى کردند، آمده است، منتها روى سخن در آن به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است، و به او مى فرماید: از یهود معاصر خویش درباره این جمعیت سوال کند، یعنى این خاطره را به وسیله سؤال در ذهن آنان مجسم ساز، تا از آن پند گیرند، و از سرکشى و کیفرى که در انتظار سرکشان است بپرهیزند. این سرگذشت ـ چنان که در روایات اسلامى به آن اشاره شده ـ مربوط به جمعى از بنى اسرائیل است که در ساحل یکى از دریاها (ظاهراً دریاى احمر بوده که در کنار سرزمین فلسطین قرار دارد) در بندرى به نام ایله (که امروز به نام بندر ایلات معروف مى باشد) زندگى مى کردند، و از طرف خداوند به عنوان آزمایش و امتحان دستورى به آنها داده شد و آن این که: صید ماهى را در آن روز تعطیل کنند اما آنها با آن دستور مخالفت کردند و گرفتار مجازات دردناکى شدند که شرح آن را در این آیات مى خوانیم. در نخستین آیه مى فرماید: از قوم یهود معاصر خویش ماجراى شهرى را که در کنار دریا قرار داشت سؤال کن (وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ). و به یاد آنها بیاور زمانى را که در روز شنبه از قانون پروردگار تجاوز مى کردند (إِذْ یَعْدُونَ فِیالسَّبْتِ). زیرا روز شنبه روز تعطیل آنها بود و وظیفه داشتند، دست از کار و کسب و صید ماهى بکشند و به مراسم عبادت آن روز بپردازند، اما آنها این دستور را زیر پا گذاردند. پس از آن، قرآن آنچه را در جمله قبل سربسته بیان کرده بود، چنین شرح مى دهد: به خاطر بیاور آن هنگام را که ماهیان در روز شنبه در روى آب آشکار مى شدند و در غیر روز شنبه ماهى کمتر به سراغ آنها مى آمد (إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لایَسْبِتُونَ لاتَأْتیهِمْ). سَبت در لغت، به معنى تعطیل عمل براى استراحت است و این که: در قرآن در سوره نبأ مى خوانیم: وَ جَعَلْنا نَوْمَکُمْ سُباتاً: خواب شما را مایه راحت شما قرار دادیم نیز اشاره به همین موضوع است. روز شنبه را از این جهت یوم السَّبت نامیده اند که برنامه هاى کسب و کار معمولى در آن تعطیل مى شد، سپس این نام بر این روز باقى ماند. بدیهى است، جمعیتى که در کنار دریا زندگى مى کنند، قسمت مهمى از تغذیه و درآمدشان از طریق صید ماهى است، و گویا به خاطر تعطیلى مستمرى که قبلاً در روز شنبه در میان آنها معمول بود، ماهیان در آن روز احساس امنیت مى کردند و دسته، دسته به روى آب ظاهر مى شدند. اما در روزهاى دیگر که صیادان در تعقیب آنها بودند، در اعماق آب فرو مى رفتند! این موضوع، خواه جنبه طبیعى داشته، و یا یک جنبه فوق العاده و الهى، وسیله اى بود براى امتحان و آزمایش این جمعیت، لذا قرآن مى فرماید: ما این چنین آنها را به چیزى که در برابر آن مخالفت مى کردند آزمایش مى کردیم (کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ). در حقیقت جمله بِما کانُوا یَفْسُقُونَ اشاره به آن است که: آزمایش آنها به چیزى بود که آنها را به سوى خود جلب و به نافرمانى دعوت مى کرد و همه آزمایش ها همین گونه است; زیرا آزمایش باید میزان مقاومت افراد را در برابر کشش گناهان مشخص کند، و اگر گناه، کششى به سوى خود نداشت، آزمایش مفهومى نمى داشت. * * * هنگامى که این جمعیت از بنى اسرائیل در برابر این آزمایش بزرگ که با زندگى آنان کاملاً آمیخته بود قرار گرفتند، به سه گروه تقسیم شدند: گروه اول که اکثریت را تشکیل مى دادند، به مخالفت با این فرمان الهى برخاستند. گروه دوم که قاعدتاً اقلیت کوچکى بودند، در برابر گروه اول به وظیفه امر به معروف و نهى از منکر قیام کردند. گروه سوم، ساکتان و بى طرفان بودند، که نه همگامى با گناهکاران داشتند و نه وظیفه نهى از منکر را انجام مى دادند. در آیه دوم مورد بحث، گفتگوى این گروه را با نهى کنندگان شرح مى دهد و مى فرماید: به خاطر بیاور هنگامى که جمعى از آنها به جمع دیگرى گفتند: چرا قومى را اندرز مى دهید که خداوند سرانجام آنها را هلاک مى کند و یا به عذاب دردناکى کیفر خواهد داد (وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباًشَدیداً).(۱) و آنها در پاسخ گفتند: ما به خاطر این نهى از منکر مى کنیم که وظیفه خود را در پیشگاه پروردگارتان انجام داده و در برابر او مسئولیتى نداشته باشیم، به علاوه شاید سخنان ما در دل آنها مؤثر افتد و دست از طغیان و سرکشى بردارند (قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ). از جمله بالا چنین استفاده مى شود: اندرزدهندگان براى دو هدف این کار را انجام مى دادند:« @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۱۹۰)🔹 عذر واهى براى تصدّى خلافت: امام(عليه السلام) در اين كلام پرمعنا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۱۹۱)🔹 چهره واقعى دنيا و سرانجام دنياپرستان: امام(عليه السلام) در اين گفتار نورانى چهره واقعى دنيا را به همگان نشان داده و از بى وفايى و ناپايدارى و مشكلات گوناگون آن سخن مى گويد; سخنى كه از جان مولا برخاسته و بر جان مى نشيند. حضرت در آن به شش نكته مهم اشاره كرده است: نخست مى فرمايد: «انسان در اين دنيا هدفى است كه تيرهاى مرگ همواره به سوى او نشانه گيرى مى كند و ثروتى است كه مصائب، در غارت آن شتاب دارند و بر يكديگر سبقت مى گيرند»; (إِنَّمَا الْمَرْءُ فِي الدُّنْيَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِيهِ الْمَنَايَا، وَنَهْبٌ تُبَادِرُهُ الْمَصَائِبُ). «غرض» به معناى هدفى است كه به آن تير مى اندازند و «تَنْتَضِلُ» از ريشه «نضل» (بر وزن عزل) به معناى غلبه در مبارزه و «منايا» جمع «منية» به معناى مرگ است. جالب اينكه در اين عبارت انسان به دو چيز تشبيه شده; يكى هدفى كه تيراندازان آن را نشانه مى گيرند و ديگر سرمايه اى كه غارتگران آن را چپاول مى كنند. انسان آن هدف است و عوامل مرگ زا تيرهايى كه به سوى او پرتاب مى شوند. وجود انسان و استعدادهاى فراوان او همان سرمايه عظيمى است كه مصائب مختلف به غارت آن مى پردازند و به همين دليل آرامش واقعى هرگز در اين زندگى ديده نمى شود. چگونه انسانى مى تواند آرامش داشته باشد در حالى كه دشمنانى از اطراف، او را نشانه گرفته اند و غارتگرانى اطراف خانه او جمع شده اند. در دومين نكته كه در واقع تكميل كننده نكته پيشين است مى فرمايد: «همراه هر جرعه اى گلوگير شدنى و همراه هر لقمه اى (نيز) گلوگرفتنى است»; (وَمَعَ كُلِّ جُرْعَة شَرَقٌ. وَفِي كُلِّ أَكْلَة غَصَصٌ). «شَرَق» مایه اى است که گلوى انسان را مى گیرد و «غَصَص» غذایى که گلوگیر مى شود. اشاره به این که در کنار هر لذتى از لذات دنیا خطرات و ناراحتى هایى وجود دارد; در کنار هر نوشى نیشى است و در کنار هر خوشبختى بدبختى. زندگى آمیخته با انواع مشکلات و مصائبِ از دست رفتن نیرو و توان جسمانى و بستگان و دوستان و ثروت ها و سرمایه ها. با این حال کدام عاقل مى تواند آن را به عنوان هدف اصلى خود برگزیند؟ زندگى خالى از هر گونه ناراحتى زندگى جاویدان آخرت در بهشت برین است. «(وَإِنَّ الدَّارَ الاْخِرَةَ لَهِىَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ); و فقط سراى آخرت، سراى زندگى (واقعى) است، اگر مى دانستند». در سوره «فاطر» آیات 34 و 35 مى خوانیم: «(وَقَالُوا الْحَمْدُ للهِِ الَّذِى أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ * الَّذِى أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لاَ یَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلاَ یَمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ); آنها مى گویند حمد (و ستایش) براى خداوندى است که اندوه را از ما برطرف ساخت پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است همان کسى که با فضل خود ما را در این سراى اقامت (جاویدان) جاى داد نه در آن رنجى به ما مى رسد و نه سستى و واماندگى». سپس در ادامه معرفى حقیقت دنیا به سومین نکته پرداخته مى فرماید: «(یکى از مشکلات مهم دنیا این است که) انسان به نعمتى از آن نمى رسد جز با فراق نعمت دیگرى»; (وَ لاَ یَنَالُ الْعَبْدُ نِعْمَةً إِلاَّ بِفِرَاقِ أُخْرَى). این نکته واقعیتى ملموس و شایان دقت و عبرت است; فى المثل کسى که فرزند ندارد واقعاً در زحمت است; اما هنگامى که خدا این نعمت را به او ارزانى مى دارد مشکلات زیادى براى نگهدارى و اداره و تربیت فرزند به سراغ او مى آید، هنگامى که مرکبى ندارد در زحمت است و وقتى صاحب مرکبى شد آسودگى هاى دیگرى را از دست مى دهد و هنگامى که نام و نشان و شهرتى پیدا مى کند به نعمتى رسیده اما نعمت هاى دیگرى را به سبب این شهرت از دست مى دهد. در واقع تمام نعمت هاى دنیا این گونه است که نعمت ها با هم جمع نمى شوند، بلکه یکى مى آید و دیگرى از دست مى رود. در چهارمین نکته که بى شباهت به نکته قبل نیست مى فرماید: «انسان به استقبال هیچ روز از عمرش نمى رود جز این که از روز دیگرى از عمرش جدا مى شود»; (وَ لاَ یَسْتَقْبِلُ یَوْماً مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ بِفِرَاقِ آخَرَ مِنْ أَجَلِهِ). گرچه هر روزى از عمر نعمتى از نعمت هاى گرانبهاى الهى است ولى این نعمت از سرمایه عمر انسان برداشته مى شود و او را یک گام به مرگ نزدیک تر مى کند. این شبیه همان چیزى است که در یکى دیگر از گفتارهاى حکیمانه امام(علیه السلام) (در حکمت 74 گذشت) که مى فرماید: «نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ; نفس هاى انسان گام هاى او به سوى پایان عمر است» بسیارند کسانى که از این نکته غافلند; گویى عمر خود را در این دنیا جاویدان مى دانند به همین سبب به سادگى روزها و ماه ها و سال هایى را به هدر مى دهند بى آنکه چیزى در برابر این سرمایه عظیم دریافت دارند.« @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۶۳الی۱۶۶)🔹 🔺یک سرگذشت عبرت انگیز در این آیات، صحنه دیگ
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۶۳الی۱۶۶)🔹 یکى به خاطر این که در پیشگاه خدا معذور باشند و دیگر این که: شاید در دل گنهکاران مؤثر افتد. مفهوم این سخن چنین است که حتى اگر احتمال تأثیر هم ندهند باید از پند و اندرز خوددارى ننمایند، در حالى که معروف این است: شرط وجوب امر به معروف و نهى از منکر احتمال تأثیر است. ولى باید توجه داشت گاهى بیان حقایق و وظائف الهى بدون احتمال تأثیر نیز واجب مى شود و آن در موردى است که اگر حکم خدا گفته نشود و از گناه انتقاد نگردد، کم کم به دست فراموشى سپرده مى شود، بدعت ها جان مى گیرند و سکوت دلیل بر رضایت و موافقت محسوب مى شود، در این گونه موارد لازم است حکم پروردگار آشکارا همه جا گفته شود هر چند اثرى در گنهکاران نگذارد. این نکته نیز شایان توجه است که نهى کنندگان مى گفتند: مى خواهیم در پیشگاه پروردگارتان معذور باشیم، گویا اشاره به این است که: شما هم در پیشگاه خدا مسئولیت دارید و این وظیفه تنها وظیفه ما نیست، وظیفه شما نیز مى باشد. * * * آیه بعد مى فرماید: سرانجام، دنیاپرستى بر آنان غلبه کرد و هنگامى که فرمان خدا را به دست فراموشى سپردند، آنها که از گناه نهى مى کردند را رهائى بخشیدیم، ولى ستمکاران را به کیفر سختى به خاطر فسق و گناهشان مبتلا ساختیم (فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَاالَّذینَ ظَلَمُوا بِعَذاب بَئیس بِما کانُوا یَفْسُقُونَ). شک نیست این فراموشى، فراموشى حقیقى که موجب عذر است نبود، بلکه آن چنان بى اعتنائى به فرمان خدا کردند که گوئى به کلى آن را فراموش نموده اند. * * * سپس مجازات آنها را چنین شرح مى دهد: هنگامى که در برابر آنچه از آن نهى شده بودند، سرکشى کردند به آنها گفتیم: به شکل میمون هاى طرد شده در آئید (فَلَمّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئینَ). روشن است امر کُونُوا: بوده باشید در اینجا یک فرمان تکوینى است، همانند: إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون . * * * نکته ها: ۱ ـ چگونه دست به گناه زدند؟ در این که این جمعیت، قانون شکنى را از کجا شروع کردند؟ در میان مفسران گفتگو است: از بعضى از روایات چنین استفاده مى شود: نخست دست به حیله به اصطلاح شرعى زدند، یعنى در کنار دریا حوضچه هائى ترتیب دادند و راه آن را به دریا گشودند، روزهاى شنبه راه حوضچه ها را باز مى کردند، و ماهیان فراوان همراه آب وارد آنها مى شدند. اما به هنگام غروب که مى خواستند به دریا بازگردند، راهشان را محکم مى بستند، و در روز یکشنبه شروع به صید آنها مى کرده مى گفتند: خداوند به ما دستور داده است: صید ماهى نکنید، ما هم صید نکرده ایم بلکه تنها آنها را در حوضچه ها محاصره نموده ایم! بعضى از مفسران گفته اند: آنها روز شنبه قلاب ها را به دریا مى افکندند، و روز بعد آن را از دریا بیرون مى کشیدند و به این وسیله صید ماهیان را مى نمودند. و از بعضى از روایات دیگر برمى آید که: آنها بدون هیچ حیله اى با بى اعتنائى کامل روزهاى شنبه، مشغول صید ماهى شدند. ولى ممکن است، همه این روایات صحیح باشد به این ترتیب که: در آغاز از طریق حیله به اصطلاح شرعى ـ به وسیله کندن حوضچه ها و یا انداختن قلاب ها ـ کار خود را شروع کردند، این کار، گناه را در نظر آنها کوچک و آنان را در برابر شکستن احترام روز شنبه جسور ساخت، کم کم روزهاى شنبه علناً و بى پروا به صید ماهى مشغول شدند و از این راه مال و ثروت فراوانى فراهم ساختند. * * * ۲ ـ چه کسانى رهائى یافتند؟ ظاهر آیات فوق این است که: از آن سه گروه (گنهکاران، ساکتان و اندرزدهندگان) تنها گروه سوم از مجازات الهى مصون ماندند و به طورى که در روایات آمده است: آنها هنگامى که دیدند اندرزهایشان مؤثر واقع نمى شود ناراحت شدند و گفتند: ما از شهر بیرون مى رویم، شب هنگام به بیابان رفتند و اتفاقاً در همان شب کیفر الهى دامان دو گروه دیگر را گرفت. و اما این که: بعضى از مفسران احتمال داده اند تنها گروه گنهکار گرفتار عذاب شدند و ساکتان نیز رهائى یافتند با ظاهر آیات فوق به هیچ وجه سازگار نیست. * * * ۳ ـ آیا هر دو گروه یک نوع کیفر داشتند؟ از آیات فوق، چنین برمى آید که: کیفر مسخ شدن، منحصر به گنهکاران بود; زیرا مى فرماید: فَلَمّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ...: هنگامى که در برابر آنچه نهى شده بودند سرکشى کردند... . ولى از طرفى از آیات فوق نیز استفاده مى شود که تنها اندرزدهندگان از مجازات رهائى یافتند; زیرا مى فرماید: أَنْجَیْنَا الَّذِیْنَ یَنْهَونَ عَنِ السُّوءِ: آنها که نهى از منکر مى کردند را رهائى بخشیدیم . @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۵۱)🔹 🔺از ظلم و ستم به مردم بپرهيزيد! منظور از اصحاب خراج مأموران جمع آور
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۵۱)🔹 ↩️البته بسيار مى شد که بخش مهمى از خراج ميان همه مسلمانانى که در دسترس بودند به طور مساوى در حکومت هاى عدل (مانند حکومت اميرمؤمنان على(عليه السلام)) و به صورت غير مساوى (مانند حکومت خلفا) تقسيم مى شد. دليل تساوى بر تقسيم، آن است که اراضى خراجيه که خراج از آن جمع آورى مى شود ملک عموم مسلمانان است و همه به طور مساوى در آن سهيم هستند. در ضمن منظور از تساوى، عدم فرق ميان افراد به حسب شخصيت اجتماعيشان است که فلان کس شيخ قبيله است و فلان شخص آدم سرشناسى است و ديگرى کارگر ساده; ولى بر حسب مسئوليت ها مانند قضاوت و فرماندارى و فرماندهى لشکر و امثال آن به يقين تفاوت گذارده مى شد. * در گرفتن خراج انصاف را رعايت کنيد: امام(عليه السلام) پس از بيان يک سلسله کليات در بخش پيشين اين نامه، در اين بخش انگشت روى جزئيات مسائل گذارده و اوامر و نواهى خاصى براى کارگزاران خراج صادر مى فرمايد. در آغاز چنين مى گويد: «حال که چنين است انصاف را از سوى خود نسبت به مردم رعايت کنيد و در برابر نيازمندى هايشان (که پاسخ گفتن به آن مشکلاتى دارد) صبر و شکيبايى به خرج دهيد، زيرا شما خزانه داران رعيّت و وکلاى امّت و سفيران ائمه و پيشوايان هستيد»; (فَأَنْصِفُوا النَّاسَ مِنْ أَنْفُسِکُمْ، وَاصْبِرُوا لِحَوَائِجِهِمْ، فَإِنَّکُمْ خُزَّانُ الرَّعِيَّةِ، وَ وُکَلاَءُ الاُْمَّةِ، وَ سُفَرَاءُ الاَْئِمَّةِ). منظور از انصاف از سوى خود ـ همان گونه که در روايات وارد شده است ـ اين است که آنچه براى خود مى پسندند براى آنها بپسندند و آنچه براى خويش ناخوش مى دارند براى آنها ناخوش دارند. يا به تعبير ديگر همان گونه که حق خود را از آنها مى گيرند، حقوق آنها را نيز به آنها بپردازند. در حديثى مى خوانيم مردى اعرابى خدمت پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) آمد در حالى که پيامبر سوار بر مرکب به سوى يکى از غزوات در حرکت بود. آن مرد عرب رکاب پيغمبر را گرفت و عرض کرد: «يَا رَسُولَ اللهِ عَلِّمْنِي عَمَلاً أَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ; اى رسول خدا! عملى به من ياد ده که اگر انجام دهم داخل بهشت شوم». پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «مَا أَحْبَبْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْکَ فَأْتِهِ إِلَيْهِمْ وَمَا کَرِهْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْکَ فَلاَ تَأْتِهِ إِلَيْهِمْ; آنچه دوست دارى مردم براى تو انجام دهند براى آنان انجام ده و آنچه دوست ندارى که مردم درباره تو انجام دهند درباره آنها انجام نده». اين را فرمود و اضافه کرد: «خَلِّ سَبِيلَ الرَّاحِلَةِ; دست از مرکب بردار و آن را به حال خود واگذار» (يعنى تمام خواسته تو در اين دو جمله بود). امام(عليه السلام) در جمله هاى بالا سه منصب براى عاملان خراج بيان فرمود که اشاره به سه مسئوليت مهم آنهاست. نخست خازن رعيّت، به معناى حافظ اموال آنها بودن تا در مصارفش صرف شود. ديگر اينکه آنها وکيلان امّتند که مفهومش آن است که حقوق مردم را از کسانى که حق بر ذمه آنهاست به طور کامل دريافت مى دارند. سوم اينکه آنها سفيران امامان هستند که بايد با همان اخلاق و روش پيشوايان بزرگ با مردم رفتار کنند، بنابراين هم اخذ حقوق مى کنند و هم حفظ آن و هم با اخلاق حسنه با آنان رفتار مى کنند. آن گاه امام(عليه السلام) آنها را از شش چيز نهى مى کند. در نخستين نهى مى فرمايد: «هيچ کس را به سبب عرض حاجتش شرمنده نسازيد»; (وَلاَ تُحْشِمُوا أَحَداً عَنْ حَاجَتِهِ). يعنى چنان با مردم رفتار کنيد که از عرض حاجت خود شرمنده نشوند. مثلاً اگر بعضى گوسفندان آنها مورد علاقه آنهاست يا بعضى از بخش هاى زراعت مورد توجّه آنهاست، چنان با آنها رفتار کنيد که بتوانند مقصود خود را اظهار دارند و خراج و زکات را از بخش ديگر مطالبه کنيد. حضرت در دومين نهى خود مى فرمايد: «و کسى را از خواسته (مشروعش) باز مداريد»; (وَلاَ تَحْبِسُوهُ عَنْ طَلِبَتِهِ). اشاره به اينکه اگر آنها در نحوه تقسيم اموال و اخذ خراج خواسته هاى مشروعى داشته باشند آنها را رعايت کنيد. در سومين نهى، آنها را از گرفتن وسايل ضرورى زندگى (و به اصطلاح مستثنيات دين) باز مى دارد و مى فرمايد: «و هرگز براى گرفتن خراج از بدهکار، لباس تابستانى يا زمستانى و يا مرکبى که با آن به کارهايشان مى رسند و يا برده اى را (که از کمک او براى زندگى بهره مى گيرند) به فروش نرسانيد»; (وَلاَ تَبِيعُنَّ لِلنَّاسِ فِي الْخَرَاجِ کِسْوَةَ شِتَاء وَلاَ صَيْف، وَلاَ دَابَّةً يَعْتَمِلُونَ عَلَيْهَا وَلاَ عَبْداً). اين دستور يکى از احکام کاملا انسانى اسلام است که اجازه نمى دهد حتى از بدهکاران، ضروريات زندگى آنها را براى اداى دين بستانند، بلکه اگر مال ديگرى دارد از آن بايد بهره گرفت و اگر ندارد بايد به او مهلت داد تا زمانى که قدرت بر اداى دين خود پيدا کند.« @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۶۳الی۱۶۶)🔹 یکى به خاطر این که در پیشگاه خدا معذور باشند و
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۶۳الی۱۶۶)🔹 ↩️از مجموع این دو، چنین استفاده مى شود: هر دو گروه مجازات شدند، ولى مجازات مسخ، تنها مربوط به گنهکاران بود، و مجازات دیگران احتمالاً هلاکت و نابودى، هر چند گنهکاران نیز چند روزى پس از مسخ شدن ـ طبق روایات ـ هلاک شدند. * * * ۴ ـ آیا مسخ، جسمانى بوده یا روحانى؟ مسخ یا به تعبیر دیگر، تغییر شکل انسانى به صورت حیوان مسلماً موضوعى بر خلاف جریان عادى طبیعت است. البته موتاسیون و جهش و تغییر شکل حیوانات به صورت دیگر، در موارد جزئى دیده شده است، و پایه هاى فرضیه تکامل در علوم طبیعى امروز بر همان بنا نهاده شده. ولى مواردى که در آن موتاسیون و جهش دیده شده، صفات جزئى حیوانات است، نه صفات کلى، یعنى هرگز دیده نشده: نوع حیوانى بر اثر موتاسیون تبدیل به نوع دیگر شود، بلکه خصوصیاتى از حیوان ممکن است دگرگون گردد، و تازه جهش در نسل هائى که به وجود مى آیند دیده مى شود، نه این که: حیوانى که متولد شده است با جهش تغییر شکل دهد. بنابراین دگرگون شدن صورت انسان یا حیوانى به صورت نوع دیگر امرى است خارق العاده. اما بارها گفته ایم، مسائلى بر خلاف جریان عادى طبیعى وجود دارد، گاهى به صورت معجزات پیامبران. و زمانى به صورت اعمال خارق العاده اى که از پاره اى از انسان ها سر مى زند ـ هر چند پیامبر نباشند ـ (که البته با معجزات، متفاوت است). بنابراین، پس از قبول امکان وقوع معجزات و خارق عادات، مسخ و دگرگون شدن صورت انسانى به انسان دیگر، مانعى ندارد. و همان طور که در بحث اعجاز انبیاء گفته ایم، وجود چنین خارق عاداتى نه استثناء در قانون علیت است، و نه بر خلاف عقل و خرد، بلکه تنها یک جریان عادى طبیعى در این گونه موارد شکسته مى شود که نظیرش را در انسان هاى استثنائى کراراً دیده ایم. بنابراین، هیچ مانعى ندارد که: مفهوم ظاهر کلمه مسخ را که در آیه فوق و بعضى دیگر از آیات قرآن آمده است، بپذیریم و بیشتر مفسران هم همین تفسیر را پذیرفته اند. ولى بعضى از مفسران که در اقلیت هستند معتقدند: مسخ به معنى مسخ روحانى و دگرگونى صفات اخلاقى است، به این معنى که صفاتى همانند میمون یا خوک در انسان هاى سرکش و طغیانگر پیدا شد، رو آوردن به تقلید کورکورانه و توجه شدید به شکم پرستى و شهوت رانى که از صفات بارز این دو حیوان بود در آنها آشکار گشت. این احتمال از یکى از قدماى مفسرین به نام مجاهد نقل شده است. و این که بعضى ایراد کرده اند: مسخ بر خلاف قانون تکامل و موجب بازگشت و عقب گرد در خلقت است، درست نیست; زیرا قانون تکامل مربوط به کسانى است که در مسیر تکاملند، نه آنها که از مسیر انحراف یافته و از محیط شرائط این قانون به کنار رفته اند. فى المثل یک انسان سالم در سنین طفولیت مرتباً رشد و نمو مى کند، اما اگر نقائصى در وجود او پیدا شود، ممکن است نه تنها رشد و نموش متوقف گردد، که رو به عقب برگردد، و نمو فکرى و جسمانى خود را تدریجاً از دست بدهد. ولى در هر حال، باید توجه داشت: مسخ و دگرگونى جسمانى متناسب با اعمالى است که انجام داده اند، یعنى چون عده اى از جمعیت هاى گنهکار بر اثر انگیزه هواپرستى و شهوت رانى دست به طغیان و نافرمانى خدا مى زدند و جمعى با تقلید کورکورانه از آنها، آلوده به گناه شدند، لذا به هنگام مسخ، هر گروه به شکلى که متناسب با کیفیت اعمال او بوده ظاهر مى شده است. البته در آیات مورد بحث، تنها سخن از قرده (میمون ها) به میان آمده است و از خنازیر (خوک ها) سخنى نیست، ولى در آیه ۶٠ سوره مائده گفتگو از جمعیتى به میان آمده است که به هنگام مسخ به هر دو صورت فوق (بعضى قرده و بعضى خنازیر) تغییر چهره دادند، که به گفته بعضى از مفسران مانند ابن عباس ، آن آیه نیز درباره همین اصحاب سبت است که پیرمردان سرجنبانانِ شکم پرست و شهوت پرستشان به خوک، و جوانان مقلّد، چشم و گوش بسته ـ که اکثریت را تشکیل مى دادند ـ به میمون تغییر چهره دادند. ولى در هر حال، باید توجه داشت طبق روایات، مسخ شدگان تنها چند روزى زنده مى ماندند و سپس از دنیا مى رفتند، و نسلى از آنها به وجود نمى آمد.« @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۶۳الی۱۶۶)🔹 ↩️از مجموع این دو، چنین استفاده مى شود: هر دو گ
↩️۵ ـ خلاف کارى زیر پوشش کلاه شرعى گر چه در آیات فوق، اشاره اى به حیله گرى اصحاب سبت در زمینه گناه نشده است، ولى همان طور که اشاره کردیم، بسیارى از مفسران در شرح این آیات اشاره به داستان کندن حوضچه ها و یا نصب قلاب ها در دریا در روز شنبه کرده اند، و در روایات اسلامى نیز این موضوع دیده مى شود. بنابراین، مجازات و کیفر الهى که با شدت درباره این گروه جارى شد، نشان مى دهد: چهره واقعى گناه هرگز با دگرگون ساختن ظاهر آن و به اصطلاح کلاه شرعى درست کردن، دگرگون نمى گردد، حرام، حرام است، خواه صریحاً انجام گیرد، یا زیر لفافه هاى دروغین و عذرهاى واهى. آنها که تصور مى کنند: گناه را مى توان با تغییر چهره صورى تبدیل به یک عمل مجاز کرد، در حقیقت خود را فریب مى دهند، و بدبختانه این کار در میان بعضى از بیخبرانى که خود را به دین منتسب مى کنند، فراوان دیده مى شود، و همان است که چهره مذهب را در نظر افراد دورافتاده سخت بدنما کرده است. عیب بزرگى که این عمل دارد ـ علاوه بر زشت نشان دادن چهره مذهب ـ این است که: گناه را در نظرها کوچک مى کند و از اهمیت آن مى کاهد و افراد را چنان جسور در برابر گناه مى سازد، که پس از انجام این گونه کارها کم کم آماده براى انجام گناهان به طور صریح و آشکار مى شوند. در نهج البلاغه مى خوانیم که على(علیه السلام) از پیامبر(صلى الله علیه وآله)چنین نقل مى کند: روزى فرا مى رسد که مردم به وسیله اموالشان آزمایش مى شوند، بر خدا منت مى گذارند که دیندارند، و در عین حال در انتظار رحمت اویند و از مجازات او خود را در امان مى بینند، و به دنبال آن مى افزاید: یَسْتَحِلُّونَ حَرامَهُ بِالشُّبُهاتِ الْکاذِبَةِ وَ الأَهْواءِ السّاهِیَةِ فَیَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِیذِ وَ السُّحْتَ بِالْهَدِیَّةِ وَ الرِّبا بِالْبَیْعِ: حرام خدا را با شبهات دروغین و خیالات واهى حلال مى شمرند، شراب را تحت عنوان نبیذ و رشوه را به عنوان هدیه (و حق و حساب) و ربا را به نام بیع، براى خود حلال مى پندارند . باید توجه داشت: انگیزه این گونه حیله ها، یا پوشیدن چهره زشت باطنى خود در افکار عمومى است، و یا فریب دادن وجدان و کسب آرامش کاذب درونى. * * * ۶ ـ أشکال مختلف آزمون هاى الهى درست است که ماهى گرفتن از دریا براى ساحل نشینان کار خلافى نیست ولى گاهى ممکن است خداوند براى امتحان و آزمایش، جمعیتى را موقتاً از این موضوع نهى کند، تا مقدار فداکارى آنها روشن شود، و این یکى از أشکال امتحان خداوند است. به علاوه روز شنبه در آئین یهود، روز مقدسى بود و دستور داشتند براى احترام آن روز و رسیدن به عبادت و برنامه هاى مذهبى دست از کسب و کار بکشند، اما ساحل نشینان ایله همه این مسائل را نادیده گرفتند و آن چنان مجازات شدند که زندگینامه آنها درس عبرتى براى آیندگان شد.» @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَن يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ ۗ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقَابِ ۖ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ و (نیز به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت اعلام کرد: تا روز قیامت، کسى را بر آنها مسلّط خواهد ساخت که همواره آنها را در عذاب سختى قرار دهد. زیرا پروردگارت مجازاتش سریع، و (در عین حال، نسبت به توبه کنندگان) آمرزنده و مهربان است. (اعراف/۲۶۷) *** وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَمًا ۖ مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَٰلِكَ ۖ وَبَلَوْنَاهُم بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ و آنها را در زمین بصورت گروههایى، پراکنده ساختیم. گروهى از آنها صالح، و گروهى ناصالحند. و آنها را با نیکى ها و بدى ها آزمودیم، شاید بازگردند. (اعراف/۱۶۸) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۶۳الی۱۶۶)🔹 ↩️از مجموع این دو، چنین استفاده مى شود: هر دو گ
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه اعراف آیات(۱۶۷و۱۶۸)🔹 این آیات در حقیقت اشاره به قسمتى از کیفرهاى دنیوى آن جمع از یهود است که در برابر فرمان هاى الهى قد علم کرده، و حق و عدالت و درستى را زیر پا گذاردند. نخست مى فرماید: به خاطر بیاور زمانى که پروردگار تو اعلام داشت که بر این جمعیت گنهکار، عده اى را مسلط مى کند، که به طور مداوم تا دامنه قیامت آنها را در ناراحتى و عذاب قرار دهند (وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ یَسُومُهُمْ سُوءَالْعَذابِ). تَأَذَّنَ و أَذَّنَ هر دو به معنى اعلام کردن است، و به معنى سوگند یاد کردن نیز آمده است، در این صورت معنى آیه چنین مى شود: خداوند سوگند یاد کرده است که تا دامنه قیامت چنین اشخاصى در ناراحتى و عذاب باشند. از این آیه استفاده مى شود که: این گروه سرکش، هرگز روى آرامش کامل نخواهند دید، هر چند براى خود حکومت و دولتى تأسیس کنند، باز تحت فشار و ناراحتى مداوم خواهند بود، مگر این که: به راستى، روش خود را تغییر دهند، و دست از ظلم و فساد بکشند. و در پایان آیه اضافه مى کند: پروردگار تو هم مجازاتش براى مستحقان، سریع است، و هم نسبت به خطاکاران توبه کار، آمرزنده و مهربان (إِنَّ رَبَّکَ لَسَریعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحیمٌ). این جمله نشان مى دهد: خداوند راه بازگشت را به روى آنان باز گذارده، تا کسى گمان نبرد که سرنوشت اجبارى توأم با بدبختى و کیفر و مجازات براى آنها تعیین شده است. * * * در آیه بعد، به پراکندگى یهود در جهان اشاره کرده مى فرماید: ما آنها را در زمین متفرق ساختیم و به گروه هاى مختلفى تقسیم شدند که بعضى از آنها صالح بودند، به همین دلیل هنگامى که فرمان حق و دعوت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را شنیدند، ایمان آوردند، و جمعى دیگر چنین نبودند و حق را پشت سر انداختند و براى تأمین زندگى مادى خود از هیچ کارى فروگذار نکردند (وَ قَطَّعْناهُمْ فِی الأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِکَ). باز در این آیه، این حقیقت تجلّى مى کند که: اسلام هیچ گونه خصومتى با نژاد یهود ندارد و به عنوان پیروان یک مکتب و یا وابستگان به یک نژاد، آنها را محکوم نمى نماید، بلکه مقیاس و معیار سنجش را اعمال آنها قرار مى دهد. سپس اضافه مى کند: ما آنها را با وسائل گوناگون، نیکى ها و بدى ها آزمودیم شاید بازگردند (وَبَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ). گاهى آنها را تشویق کردیم و در رفاه و نعمت قرار دادیم، تا حسّ شکرگزارى در آنها برانگیخته شود و به سوى حق باز آیند. و گاهى به عکس، آنها را در شدائد، سختى ها و مصائب فرو بردیم، تا از مرکب غرور، خودپرستى و تکبر فرود آیند و به ناتوانى خویش پى برند، شاید بیدار شوند و به سوى خدا بازگردند، و هدف در هر دو حال، تربیت، هدایت و بازگشت به سوى حق بوده است. بنابراین حسنات هر گونه نعمت و رفاه و آسایشى را شامل مى شود همان طور که سیئات هر گونه ناراحتى و شدت را فرا مى گیرد، و محدود ساختن مفهوم این دو، در دایره معینى هیچ گونه دلیل ندارد.» @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا