«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ ۖ وَقِيلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
و گفته شد: «اى زمین، آبت را فروبر! و اى آسمان، (از بارش) خوددارى کن!» و آب فرو نشستو کار پایان یافت و (کشتى) بر (دامنه کوه) جودى، پهلو گرفت. و (در این هنگام،) گفته شد: «دور باد گروه ستمکاران (از رحمت خدا!)»
(هود/۴۴)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۴۰ الی ۴۳)🔹 ↩️هـ ـ این نظریه نیز، در تاریخ طبیعى زمین هست، که مح
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه (۴۴)🔹
همان گونه که در آیات گذشته به طور اجمال و سر بسته، خواندیم، سرانجام امواج خروشانِ آب همه جا را فرا گرفت، آب، بالا و بالاتر آمد، گنهکاران بى خبر، به گمان این که یک طوفان عادى است، به نقاط مرتفع و برآمدگى ها و کوه هاى زمین پناه بردند، اما آب از آن هم گذشت و همه جا در زیر آب پنهان شد، اجسام بى جان طغیانگران، و باقیمانده خانه ها و وسائل زندگانیشان در لابلاى کف ها روى آب به چشم مى خورد!
نوح، زمام کشتى را به دست خدا سپرد، و امواج، کشتى را به هر سو مى برد در روایات آمده است: شش ماه تمام (از آغاز ماه رجب تا پایان ماه ذى الحجة و به روایتى از دهم ماه رجب تا روز عاشورا) این کشتى سرگردان بود، و نقاط مختلفى و حتى طبق پاره اى از روایات، سرزمین «مکّه» و اطراف خانه «کعبه» را سیر کرد.
و پس از این همه، فرمان پایان مجازات و بازگشت زمین به حالت عادى صادر شد.
آیه فوق، چگونگى این فرمان و جزئیات و نتیجه آن را در عبارات بسیار کوتاه و مختصر، و در عین حال فوق العاده رسا و زیبا، در ضمن شش جمله بیان مى کند و مى گوید: «به زمین دستور داده شد: اى زمین آبت را در کام فرو بر»! (وَ قیلَ یا أَرْضُ ابْلَعی مائَکِ).
«و به آسمان دستور داده شد: اى آسمان! دست نگهدار» (وَ یا سَماءُ أَقْلِعی).
«و آب فرو نشست» (وَ غیضَ الْماءُ).
«و کار پایان یافت» (وَ قُضِیَ الأَمْرُ).
«و کشتى بر دامنه کوه جودى پهلو گرفت» (وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ).
«در این هنگام گفته شد: دور باد قوم ستمگر (از رحمت خدا)»! (وَ قیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظّالِمینَ).
تعبیرات آیه فوق، به قدرى رسا، دلنشین، و در عین کوتاهى گویا و زنده، و با تمام زیبائى آن قدر تکان دهنده و کوبنده است، که به گفته جمعى از دانشمندان عرب، این آیه «فصیح ترین و بلیغ ترین» آیات قرآن محسوب مى شود، هر چند همه آیات قرآن در سر حد اعجاز از نظر فصاحت و بلاغت است.
شاهد گویاى این سخن، همان است که در روایات و تواریخ اسلامى مى خوانیم: گروهى از کفار قریش، به مبارزه با قرآن برخاستند و تصمیم گرفتند آیاتى همچون آیات قرآن ابداع کنند، علاقمندانشان براى مدت چهل روز، بهترین غذاها و مشروبات مورد علاقه آنان برایشان تدارک دیدند، مغز گندم خالص، گوشت گوسفند و شراب کهنه! تا با خیال راحت، به ترکیب جمله هائى همانند قرآن بپردازند!
اما هنگامى که به آیه فوق رسیدند، چنان آنها را تکان داد که بعضى به بعض دیگر نگاه کرده گفتند: «این سخنى است که هیچ کلامى شبیه آن نیست، و اصولاً شباهت به کلام مخلوق ندارد» این را گفتند، از تصمیم خود منصرف شدند و مأیوسانه پراکنده گشتند.
* * *
"جودی" کجا است؟
بسیارى از مفسران گفته اند: «جودى» که محل پهلو گرفتن کشتى نوح در آیه فوق معرفى شده، کوه معروفى است در نزدیکى «موصل»
بعضى دیگر از مفسران، آن را کوهى در حدود «شام» و یا نزدیک «آمُد» و یا در شمال «عراق» دانسته اند.
در کتاب «مفردات راغب» آن را کوهى در میان «موصل» و «الجزیره» (نام منطقه اى است در شمال عراق و آن غیر از الجزائر و الجزیره معروف امروز است).
اما بعید نیست همه اینها به یک معنى باز گردد; زیرا «موصل»، «آمُد» و «جزیره»، همه جزء مناطق شمالى «عراق» و نزدیک «شام» مى باشند.
بعضى دیگر از مفسران احتمال داده اند: منظور از «جودى» هر کوه و زمین محکمى است.
آماده بود، پهلو گرفت، ولى مشهور و معروف همان معنى اول است.
در کتاب «اعلام قرآن» درباره کوه «جودى» تحقیق و تتبعى شده است که در ذیل مى آوریم:
«جودى نام کوهى است که کشتى نوح بر فراز آن به خاک نشسته، و نام آن در سوره «هود» آیه ۴۴ که قریب المضمون با مندرجات «تورات» است ذکر شده است...
نسبت به محل کوه «جودى»، سه قول اظهار شده:
۱ ـ بنا بر قول «اصفهانى»، کوه «جودى» در «عربستان» است و یکى از دو کوهى است که در قلمرو قبیله «طىّ» واقع است.
۲ ـ کوه جودى، سلسله «کاردین» است که در شمال شرقى جزیره «ابن عمر» در مشرق «دجله»، نزدیک به «موصل»، واقع است، «اکراد» آن را به لهجه خود «کاردو» و یونانیان «جوردى» و اعراب آن را «جودى» خوانده اند.
در «تر گوم» یعنى ترجمه کلدانى تورات، و همچنین در ترجمه سریانى تورات، محل به خاک نشستن کشتى نوح، قله کوه اکراد «کاردین» معین شده است.
جغرافیون عرب نیز، جودى مذکور در قرآن را بر این کوه منطبق کرده گفته اند: تخته پاره هاى کشتى نوح در قله این کوه، تا زمان «بنى عباس» باقى بوده است و مشرکین آن را زیارت مى کرده اند.
در داستان هاى بابلى، داستانى شبیه به داستان طوفان نوح موجود است، به علاوه مى توان احتمال داد: «دجله» طغیان کرده باشد، و مردم آن حدود دچار طوفان شده باشند.
در کوه جودى، کتیبه هاى آشورى موسوم به کتیبه هاى «میسر» موجود است، و در این کتیبه ها نام «ارارتو» دیده شده است.⬇️
۳ ـ در ترجمه فعلى «تورات»، محل به خاک نشستن کشتى نوح «کوهاى آرارات» تعیین شده، و آن کوه «ماسیس» واقع در «ارمنستان» است.
نویسنده «قاموس کتاب مقدس» معنى اولیه «آرارات» را «ملعون» ضبط کرده، و گفته است: بنا بر روایات، کشتى نوح بر فراز این کوه به خاک نشست، و آن را عرب ها «جودى» مى نامند، و ایرانیان «کوه نوح» و ترکان آن را «کرداغ» به معنى کوه سراشیب مى خوانند، و در نزدیکى «ارس» واقع است.
تا قرن پنجم، «ارامنه» در «ارمنستان» کوهى به نام «جودى» نمى شناختند، و از آن قرن شاید، بر اثر اشتباه مترجمین «تورات» که کوه «اکراد» را کوه «آرارات» ترجمه کرده اند، براى علماء ارمنى چنین تصورى پیدا شده است.
شاید، مجوز این تصور آن بوده است که، «آشوریان» بر کوه هاى شمال و جنوب دریاچه «وان»، نام «آرارات» یا «آرارتو»، میداده اند.
مى گویند: حضرت نوح بر فراز کوه «جودى»، پس از فرو نشستن طوفان، مسجدى ساخت و ارامنه هم مى گویند: در پاى کوه جادى، قریه «ثمانین» یا «ثمان»، نخستین محلى بوده که همراهان نوح بدان فرود آمده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۴۶)🔹 🍒نعمتها را از خود رم ندهيد! امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۴۷)🔹
✅سخاوت، بهترين وسيله ارتباط:
امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه به يكى از آثار مهم كرم و سخاوت اشاره مىكند و مىفرمايد: «رابطه سخاوت از خويشاوندى بيشتر است»؛ (الْكَرَمُ أَعْطَفُ مِنَ آلرَّحِمِ).
«اعطف» به معناى مايلتر و بامحبت تر است و از ماده «عطف» (بر وزن وقت) گرفته شده است. در بعضى از منابع لغت، «كرم» را بخشش توأم با سهولت و بدون سختگيرى گفتهاند، ازاينرو «كريم» كسى است كه به راحتى به افراد نيازمند بخشش مىكند. توجه به اين نكته نيز لازم است كه در منابع لغت براى واژه «كرم» دو معنا ذكر شده است: نخست جود و بخشش و دوم شخصيت و شرافت و ممكن است كه هر دو به يك معنا بازگشت كنند، زيرا يكى از نشانههاى شخصيت و شرافت انسان، جود و بخشش است؛ ولى در هر حال معناى اين كلمه در گفتار حكيمانه بالا همان جود و بخشش است.
دانشمندان و شارحان نهجالبلاغه براى اين كلام دو تفسير كردهاند: نخست اينكه تأثيرى كه كرم دارد بيش از تأثير خويشاوندى است، زيرا كرم جزء طبيعت شخص كريم است، ازاينرو بدون هيچگونه تكلفى آن را اعمال مىكند؛ ولى خويشاوندى گاه در حدى نيست كه انسان را وادار به سخاوت و بخشش كند، بلكه ممكن است در بعضى از اوقات براثر ترس از سرزنش مردم يا ساير خويشاوندان باشد كه چرا فلان كس به برادر نيازمندش توجهى ندارد، بنابراين در بعضى از موارد، كرم خويشاوندان توأم با تكلف است در حالى كه كرم كريمان چنين نيست.
تفسير ديگر اينكه كرم و سخاوت سبب عطف توجه مردم به شخص كريم مىشود و چه بسا او را حتى بيش از برادر يا پدر و مادر خود دوست مىدارند وبه تعبير ديگر آن رابطه عاطفى كه از كرم سرچشمه مىگيرد گاه قوىتر از روابط عاطفىاى است كه از خويشاوندى ناشى مىشود. ممكن است هر دو معنا در كلام امام عليه السلام جمع باشد، هرچند معناى اوّل مناسبتر به نظر مىرسد. در هر صورت پيام اين كلام حكيمانه اين است كه كريمان را در كار خود تشويق مىكند؛ از يك سو آنها را برتر از خويشاوندان مىشمارد و از سويى ديگر رابطه عاطفى آنها را با مردم بيش از رابطه خويشاوندان با يكديگر توصيف مىنمايد و اينها همه از آثار كرم است.
درباره اهميت كرم و مقام كريمان روايات زيادى از معصومان نقل شده است. درباره اهميت كرم همين بس كه يكى از صفات بارز خدا كريم بودن است و پيغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله) كرم خويش را از همه برتر مىشمرد و مىفرمود: «أنَا أكْرَمُ الاْوَّلينَ وَالاْخِرينَ وَلا فَخْرَ؛ من كريمترين اولين و آخرين هستم و افتخار هم نمىكنم (زيرا آن را وظيفه خود مىدانم)».(1)
در حديثى از پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله مىخوانيم كه فرمود: «إِنَّ السَّخَاءَ شَجَرَةٌ مِنْ أَشْجَارِ الْجَنَّةِ لَهَا أَغْصَانٌ مُتَدَلِّيَةٌ فِي الدُّنْيَا فَمَنْ كَانَ سَخِيّاً تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا فَسَاقَهُ ذَلِکَ الْغُصْنُ إِلَى الْجَنَّة؛ سخاوت، درختى از درختان بهشت است كه شاخههاى آن در دنيا آويزان شده، هركس سخاوتمند باشد به يكى از اين شاخهها مىچسبد و او را به بهشت مىرساند».(2)
در بعضى از احاديث ميان سخاوت و كرامت تفاوت ذكر شده و كريم بالاتر از سخى شمرده شده است همانگونه كه از پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله در حديثى مىخوانيم : «الرِّجَالُ أَرْبَعَةٌ سَخِيٌّ وَكَرِيمٌ وَبَخِيلٌ وَلَئِيمٌ فَالسَّخِيُّ الَّذِي يَأْكُلُ وَيُعْطِي وَالْكَرِيمُ الَّذِي لاَ يَأْكُلُ وَيُعْطِي وَالْبَخِيلُ الَّذِي يَأْكُلُ وَلاَ يُعْطِي وَاللَّئِيمُ الَّذِي لاَ يَأْكُلُ وَلاَ يُعْطِي؛ انسانها چهار گونهاند: سخاوتمند و كريم و بخيل و لئيم. سخاوتمند كسى است كه هم خودش مىخورد و هم به ديگران مىبخشد و كريم كسى است كه خودش نمىخورد (و ايثار مىكند) و به ديگران عطا مىنمايد و بخيل كسى است كه خودش مىخورد اما چيزى به ديگرى نمىدهد و لئيم آنكس است كه نه خود مىخورد و نه به ديگرى مىبخشد».(3)
در حديث ديگرى از اميرمؤمنان عليه السلام مىخوانيم كه فرمود: «الْكَريمُ مَنْ بَدَأَ بِإِحْسانِهِ؛ كريم كسى است كه بىآنكه از او طلب كنند احسان مىكند».(4) در تعبير ديگرى از همان حضرت عليه السلام آمده است: «الْكريمُ مَنْ سَبَقَ نَوالُهُ سُؤالَه؛ كريم كسى است كه بخشش او بر سؤال و تقاضا پيشى مىگيرد»(5).
*
پی نوشت:
(1) . صحیح ترمذى، ح 3610.
(2) . بحارالانوار، ج 68، ص 352، ح 9.
(3) . همان، ص 356، ح 18.
(4) . غررالحکم، ح 8746.
(5) . همان، ح 8748.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه ✅حکمت های: (۲۴۵و۲۴۶) @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_حکمت_۲۴۷.mp3
3.44M
🔹شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
✅حکمت: (۲۴۷)
@Nahjolbalaghe2
🌹امام علی علیه السلام می فرمایند:
ألا لا خَيرَ في قِراءةٍ ليسَ فيها تَدَبُّرٌ ، ألا لا خَيرَ في عِبادَةٍ ليسَ فيها تَفَقُّهٌ؛
بدانيد كه در قرآن خواندنى كه با تفکر وتدبّر همراه نباشد، خيرى نيست؛ بدانيد كه در عبادتى كه با فهم و انديشه توأم نباشد، خيرى نيست.
📚بحارالأنوار: ج۴ ، ص۲۱۱ ، ح۹۲
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
سلام مادر جان 4.mp3
17.6M
🎧 سرود عهد فاطمی
👌با سبک سرود سلام فرمانده
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت الاسلام عالی
از حضرت زهرا (سلام اللهعلیها) حاجت کم نگیرید...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت پنجم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻همانطور که سا
🌳شجره آشوب« قسمت ششم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻فرمود: نه، سوگند به خدا هرگز! آنها نطفههايى در پشت پدران و رحم مادران وجود خواهند داشت، هر گاه كه شاخى از آنان سر برآورد قطع مىگردد تا اينكه آخرينشان به راهزنى و دزدى تن در مىدهند.
🔻امام بعد از دیدن سستی یاران خود در نبرد با اصحاب معاویه فرمود: همانطور که بنی اسراییل در عهد موسی، در تیه سرگردان شدند، شما نیز بعد از من چند برابر آن ها سرگردان می شوید.
🔻بعد از وفات رسول خدا، هنگامی که امام با دشمنی اهل سقیفه و ضایع شدن حق خود مواجه شد، بر سر قبر پیامبر رفت و فرمود: « یابن ام ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی(اعراف:150)
🔻برادر! پس از درگذشت تو، این گروه مرا ناتوان شمردند ونزدیک بود که مرا بکشند». این جمله اشاره به آیه ای دارد که هارون به حضرت موسی فرمود.
🔻علاوه بر اینها شباهت هایی نیز در عمل اتفاق افتاد. برای مثال همانطور که در زمان بنی اسراییل، خورشید برای یوشع بن نون که وصی موسی علیه السلام بود، برگشت، برای امام علی (ع) نیز به عنوان وصی رسول خدا برگشت. در روایت آمده است که خورشید دوبار برای امام علی علیه السلام برگشت؛ یک بار در زمان رسول خدا (ص) و یک بار بعد از وفات ایشان....
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
✨﴾﷽﴿✨
وَنَادَىٰ نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ
نوح به پروردگارش عرض کرد:«پروردگارا! پسرم از خاندان من است. و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حقّ است. و تو بهترین حکم کنندگانى.»
(هود/۴۵)
*
قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ ۖ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ ۖ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ۖ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ
فرمود: «اى نوح! او از خاندان تو نیست. او عمل غیرصالحى است [= فرد ناشایسته اى است]. پس، آنچه را از آن آگاه نیستى، از من مخواه. من به تو اندرز مى
دهم که از جاهلان نباشى.»
(هود/۴۶)
*
قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ ۖ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِينَ
عرض کرد: «پروردگارا! من به تو پناه مى برم که از تو چیزى بخواهم که از آن آگاهى ندارم. و اگر مرا نیامرزى، و بر من رحم نکنى، از
زیانکاران خواهم بود.»
(هود/۴۷)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیه (۴۴)🔹 همان گونه که در آیات گذشته به طور اجمال و سر بسته، خواندیم
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۴۵ الی۴۷)🔹
در آیات گذشته، خواندیم که فرزند نوح(علیه السلام)، نصیحت و اندرز پدر را نشنید، و تا آخرین نفس، دست از لجاجت و خیره سرى برنداشت، و سرانجام در میان امواج طوفان گرفتار و غرق شد.
آیات مورد بحث، قسمت دیگرى از همین ماجرا را بیان مى کند، و آن این که: وقتى نوح(علیه السلام) فرزند خود را در میان امواج دید، عاطفه پدرى به جوش آمد و به یاد وعده الهى درباره نجات اهلش افتاد، رو به درگاه خدا کرده «گفت: پروردگارا! فرزندم از اهل من و خاندان من است، و تو وعده فرمودى که خاندان مرا از طوفان و هلاکت رهائى بخشى، و تو از همه حکم کنندگان برترى، و در وفاى به عهد از همه ثابت ترى» (وَ نادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنی مِنْ أَهْلی وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمینَ).
این وعده، اشاره به همان چیزى است که در آیه ۴٠ همین سوره آمده است، آنجا که مى فرماید: قُلْنَا احْمِلْ فیها مِنْ کُلّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ إِلاّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْل: «ما به نوح فرمان دادیم، از هر نوعى از انواع حیوانات یک جفت بر کشتى سوار کن! و همچنین خانواده خود را جز آن کسى که به فرمان خدا محکوم به نابودى است».
نوح(علیه السلام) چنین فکر مى کرد: منظور از جمله «إِلاّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ» تنها همسر بى ایمان و مشرک او است، و فرزندش «کنعان» جزء آنها نیست، و لذا چنین سخنى را به پیشگاه خدا عرضه داشت.
* * *
اما، بلافاصله پاسخ شنید، پاسخى تکان دهنده و روشنگر از یک واقعیت بزرگ، واقعیتى که پیوند مکتبى را ما فوق پیوند نسبى و خویشاوندى قرار مى دهد، «فرمود: اى نوح! او از اهل تو نیست»! (قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ).
«بلکه او عملى است غیر صالح» (إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِح).
فرد ناشایسته اى است، که بر اثر بریدن پیوند مکتبیش از تو، پیوند خانوادگیش به چیزى شمرده نمى شود.
«حال که چنین است، چیزى را که به آن علم ندارى از من تقاضا مکن»
(فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ).
«من به تو موعظه مى کنم تا از جاهلان نباشى» (إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ).
* * *
نوح(علیه السلام) دریافت که، این تقاضا از پیشگاه پروردگار درست نبوده است، و هرگز نباید نجات چنین فرزندى را مشمول وعده الهى بر نجات خاندانش بداند، لذا رو به درگاه پروردگار کرده، «گفت: پروردگارا! من به تو پناه مى برم از این که چیزى از تو بخواهم که به آن آگاهى ندارم» (قالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لی بِهِ عِلْمٌ).
«و اگر مرا نبخشى و مشمول رحمتت قرار ندهى، از زیانکاران خواهم بود» (وَ إِلاّ تَغْفِرْ لی وَ تَرْحَمْنی أَکُنْ مِنَ الْخاسِرینَ).
* * *
نکته ها:
۱- چرا فرزند نوح (علیه السلام) عمل غیر صالح بود؟
بعضى از مفسران، معتقدند: در این آیه، کلمه اى در تقدیر است، و در اصل مفهومش چنین است: إِنَّهُ ذُو عَمَل غَیْرِ صالِح: «فرزند تو داراى عمل غیر صالح است».
ولى، با توجه به این که: گاهى انسان در انجام یک کار آن چنان پیش مى رود که گویا عین آن عمل مى شود، در ادبیات زبان هاى مختلف، به هنگام مبالغه این تعبیر فراوان دیده مى شود، مثلاً گفته مى شود: فلان کس سرا پا عدل و سخاوت است، و یا فلان شخص، سرا پا دزدى و فساد است، گوئى آن چنان در آن عمل غوطهور گشته که ذات او عین آن عمل گشته است.
این پیامبرزاده نیز، آن قدر با بدان بنشست و در اعمال زشت و افکار نادرستشان غوطهور گشت، که گوئى وجودش تبدیل به یک عمل غیر صالح شد.
بنابراین، تعبیر فوق در عین این که بسیار کوتاه و مختصر است، گویاى یک واقعیت مهم در مورد فرزند نوح مى باشد، یعنى اى نوح! اگر نادرستى و ظلم و فساد در وجود این فرزند، سطحى بود، امکان شفاعت درباره او مى رفت.
اما اکنون، که سرا پا غرق فساد و تباهى است، جاى شفاعت نیست، اصلاً حرفش را نزن!.
و این که، بعضى از مفسران، احتمال داده اند: این فرزند حقیقتاً، فرزند او نبود (یا فرزندى نامشروع بود، یا فرزند مشروع همسرش از شوهر دیگرى بوده است) مطلب درستى به نظر نمى رسد; زیرا جمله «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِح» در واقع، به منزله علت است براى «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ» یعنى این که مى گویم از اهل تو نیست، براى آن است که از نظر عمل و کردار با تو فاصله گرفته است، هر چند نسب او با تو پیوند دارد.
* * *
۲- چگونه نوح (علیه السلام)توجه نداشت؟
با توجه به گفتار نوح(علیه السلام) در آیات فوق، و پاسخى که خداوند به او داد، این سؤال پیش مى آید: چگونه نوح(علیه السلام) توجه به این مسأله نداشت که فرزندش «کنعان» مشمول وعده الهى نیست.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۴۵ الی۴۷)🔹 در آیات گذشته، خواندیم که فرزند نوح(علیه السلام)، نصی
↩️پاسخ این سؤال را مى توان از این راه داد، که: این فرزند ـ همان گونه که سابقاً هم اشاره شد ـ وضع کاملاً مشخصى نداشته، گاهى با مؤمنان و گاهى با کافران بود، و چهره منافق گونه او، هر کس را ظاهراً به اشتباه مى انداخت.
به علاوه، احساس مسئولیت شدیدى که نوح(علیه السلام) در رابطه با فرزندش مى کرد، و عشق و علاقه طبیعى که هر پدرى به فرزندش دارد ـ و پیامبران نیز از این قانون مستثنى نیستند ـ سبب شد که چنین درخواستى را از خداوند بکند.
اما، به محض این که: از واقعیت امر آگاه شد، فوراً در مقام عذرخواهى به درگاه خداوند و طلب عفو بر آمد، هر چند گناهى از او سر نزده بود، اما مقام و موقعیت پیامبر ایجاب مى کند که بیش از این مراقب گفتار و رفتار خود باشد، همین ترک اولى براى او با آن شخصیت، بزرگ بود و به همین دلیل از پیشگاه خدا تقاضاى بخشش کرد.
و از اینجا، پاسخ سؤال دیگرى نیز روشن مى شود که: مگر انبیاء گناه مى کنند که تقاضاى آمرزش نمایند؟
* * *
۳- آنجا که پیوندها گسسته می شود
آیات فوق، یکى دیگر از عالى ترین درس هاى انسانى و تربیتى را در ضمن بیان سرگذشت نوح(علیه السلام) منعکس مى کند، درسى که در مکتب هاى مادى مطلقاً مفهوم ندارد، اما در یک مکتب الهى و معنوى یک اصل اساسى است.
پیوندهاى مادى (نسب، خویشاوندى، دوستى و رفاقت)، در مکتب هاى آسمانى همیشه تحت الشعاع پیوندهاى معنوى است.
در این مکتب، نور چشمى و امتیاز خویشاوندى در برابر پیوند مکتبى و معنوى مفهومى ندارد.
آنجا که رابطه مکتبى وجود دارد، «سلمان فارسى» دور افتاده، که نه از خاندان پیغمبر(صلى الله علیه وآله)، نه از قریش، و نه حتى از اهل «مکّه» بود، بلکه اصولاً از نژاد عرب نبود، طبق حدیث معروف: سَلْمانُ مِنّا أَهْلَ الْبَیْت: «سلمان از خانواده ما است»جزء خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله)محسوب مى شود، ولى فرزند واقعى و بلا فصل پیامبرى همچون نوح(علیه السلام) بر اثر گسستن پیوند مکتبیش با پدر، آن چنان طرد مى شود که با «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ» روبرو مى گردد.
ممکن است، چنین مسأله مهمى براى آنها که مادى مى اندیشند گران آید، اما این واقعیتى است که در تمام ادیان آسمانى به چشم مى خورد.
به همین دلیل، در احادیث اهل بیت(علیهم السلام)، درباره شیعیانى که تنها نام «تشیع» بر خود مى گذارند، و اثر چشمگیرى از تعلیمات و برنامه هاى عملى اهل بیت(علیهم السلام)در زندگانى آنها دیده نمى شود، جمله هاى صریح و تکان دهنده اى مى خوانیم که بیانگر همان روشى است که قرآن در آیات فوق، پیش گرفته است.
از امام على بن موسى الرضا(علیهما السلام) نقل شده: روزى از دوستان خود پرسید: مردم این آیه را چگونه تفسیر مى کنند: «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِح» یکى از حاضران عرض کرد: بعضى معتقدند: معنى آن این است که فرزند نوح (کنعان) فرزند حقیقى او نبود.
امام فرمود: کَلاّ لَقَدْ کانَ ابْنَهُ وَ لکِنْ لَمّا عَصَى اللّهَ نَفاهُ عَنْ أَبِیهِ کَذا مَنْ کانَ مِنّا لَمْ یُطِعِ اللّهَ فَلَیْسَ مِنّا: «نه، چنین نیست، او به راستى فرزند نوح بود، اما هنگامى که گناه کرد، و از جاده اطاعت فرمان خدا قدم بیرون گذاشت، خداوند فرزندى او را نفى کرد، همچنین کسانى که از ما باشند ولى اطاعت خدا نکنند، از ما نیستند».
* * *
۴- مسلمانان مطرود
بى مناسبت نیست، با الهام از آیه فوق، اشاره به قسمتى از احادیث اسلامى کنیم، که آنها نیز گروه هاى زیادى را که ظاهراً در زمره مسلمانان و یا پیروان مکتب اهل بیت هستند، مطرود دانسته و آنان را از صف مؤمنان و شیعیان خارج مى سازد:
۱ ـ پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: مَنْ غَشَّ مُسْلِماً فَلَیْسَ مِنّا: «آن کس که با برادران مسلمانش تقلب و خیانت کند از ما نیست».
۲ ـ امام صادق(علیه السلام)مى فرماید: لَیْسَ بِوَلِیّ لِی مَنْ أَکَلَ مالَ مُؤْمِن حَراماً: «کسى که مال مؤمنى را به گناه بخورد، دوست من نیست».
۳ ـ پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: أَلا وَ مَنْ أَکْرَمَهُ النّاسُ اتِّقاءَ شَرِّهِ فَلَیْسَ مِنِّی: «بدانید کسى که مردم او را به خاطر اجتناب از شرش گرامى دارند از من نیست».
۴ ـ امام فرمود: لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنا مَنْ یَظْلِمُ النّاسَ: «کسى که به مردم ستم مى کند شیعه ما نیست».
۵ ـ امام کاظم(علیه السلام) فرمود: لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُحاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْم: «کسى که هر روز به حساب خویش نرسد از ما نیست».
۶ ـ پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنادِی یا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِم: «کسى که صداى انسانى را بشنود که فریاد مى زند: اى مسلمانان به دادم برسید و کمکم کنید، کسى که این فریاد را بشنود و پاسخ نگوید، مسلمان نیست».⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
↩️پاسخ این سؤال را مى توان از این راه داد، که: این فرزند ـ همان گونه که سابقاً هم اشاره شد ـ وضع کام
↩️۷ ـ امام باقر(علیه السلام)، به یکى از یارانش به نام «جابر» فرمود: وَ اعْلَمْ یا جابِرُ بِأَنَّکَ لاتَکُونُ لَنا وَلِیّاً حَتّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَیْکَ أَهْلُ مِصْرِکَ وَ قالُوا إِنَّکَ رَجُلُ سَوْء لَمْ یَحْزُنْکَ ذلِکَ وَ لَوْ قالُوا إِنَّکَ رَجُلٌ صالِحٌ لَمْ یَسُرَّکَ ذلِکَ وَ لکِنِ اعْرِضْ نَفْسَکَ عَلى کِتابِ اللّه:
«اى جابر! بدان که تو دوست ما نخواهى بود، تا زمانى که اگر تمام اهل شهر تو جمع شوند و بگویند: تو آدم بدى هستى غمگین نشوى! و اگر همه بگویند: تو آدم خوبى هستى خوشحال نشوى! بلکه خود را بر کتاب خدا قرآن عرضه دارى، و ضوابط خوبى و بدى را از آن بگیرى، و بعد ببینى از کدام گروهى».
این احادیث، خط بطلان بر پندارهاى کسانى که تنها به اسم، قناعت مى کنند، و از عمل و ارتباط مکتبى در میان آنها خبرى نیست مى کشد، و به وضوح، ثابت مى کند که در مکتب پیشوایان الهى آنچه اصل اساسى و زیر بنائى است، همان ایمان به مکتب و عمل به برنامه هاى آن است، و همه چیز باید با این مقیاس سنجیده شود.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۶۲)بخش اول🔹 ✅اولویت حفظ دین بر خافت امام(عليه السلام) اين نامه را همچون ب
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه(۶۲) بخش دوم🔹
امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه به نکته مهمى اشاره مى کند که هرگز در برابر دشمنان او که دشمنان اسلام و قرآنند سکوت نخواهد کرد و به مبارزه آنها برمى خيزد، هرچند تنها باشد و آنها تمام زمين را پر کنند. مى فرمايد: «به خدا سوگند من اگر تنها با آنها (دشمنان) روبه رو شوم در حالى که تمام روى زمين را پر کرده باشند، باکى ندارم و وحشت به خود راه نمى دهم»; (إِنِّي وَاللهِ لَوْ لَقِيتُهُمْ وَاحِداً وَهُمْ طِلاَعُ الاَْرْضِ کُلِّهَا مَا بَالَيْتُ وَلاَ اسْتَوْحَشْتُ).
اين نهايت شجاعت و ايمان امام را به هدف و مقصودش نشان مى دهد همان گونه که در نامه «عثمان بن حنيف» نيز گذشت که مى فرمايد: «وَالله لَوْ تَظاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلى قِتالي لَما وَلَّيْتُ عَنْها; به خدا سوگند اگر تمام عرب به پيکار من برخيزند من پشت به ميدان نبرد نخواهم کرد».
سپس دو دليل براى اين مطلب بيان مى کند، در دليل اوّل مى فرمايد: «من از آن گمراهى که آنها در آن هستند و هدايتى که من بر آنم کاملا آگاهم و به پروردگارم يقين دارم (و به همين دليل در مبارزه با آن گمراهان کمترين ترديد به خود راه نمى دهم)»; (وَإِنِّي مِنْ ضَلاَلِهِمُ الَّذِي هُمْ فِيهِ وَالْهُدَى الَّذِي أَنَا عَلَيْهِ لَعَلَى بَصِيرَة مِنْ نَفْسِي وَ يَقِين مِنْ رَبِّي).
سپس دليل دوم را بيان مى دارد و مى فرمايد: «من مشتاق (شهادت و) لقاى پروردگارم و به پاداش نيکش منتظر و اميدوارم»; (وَإِنِّي إِلَى لِقَاءِ اللهِ لَمُشْتَاقٌ وَحُسْنِ ثَوَابِهِ لَمُنْتَظِرٌ رَاج).
بنابراين عشق به شهادت و ثواب هاى عظيمى که خداوند نصيب شهيدان راهش مى کند مرا بر اين مى دارد که از کثرت دشمن و تنهايى خودم کمترين وحشتى نداشته باشم.
آن گاه امام(عليه السلام) در ادامه سخن مى افزايد: «ولى (مى کوشم زنده بمانم و بر آنها پيروز شوم، زيرا) از اين اندوهگينم که حکومت اين دولت به دست سفيهان و بى خردان و فاجران و نابکاران بيفتد و در نتيجه بيت المال را به غارت ببرند و بندگان خدا را برده و اسير خويش سازند، با صالحان نبرد کنند و فاسقان را همدست و حزب خود سازند»; (وَلَکِنَّنِي آسَى أَنْ يَلِيَ أَمْرَ هَذِهِ الاُْمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَفُجَّارُهَا، فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللهِ دُوَلاً، وَعِبَادَهُ خَوَلاً وَالصَّالِحِينَ حَرْباً، وَالْفَاسِقِينَ حِزْباً).
به تعبير ديگر، امام(عليه السلام) گرچه عاشق شهادت بوده ولى حتى الامکان نمى خواسته شهيد شود، بلکه زنده بماند و جلوى سيطره نااهلان را بر حکومت اسلامى بگيرد.
«فُجّار» (فاجران) اشاره به معاويه و همدستان اوست و «سفهاء» اشاره به لشکريان ناآگاهى است که دنبال اهداف او حرکت مى کردند.
جمله «يَتَّخِذُوا مَالَ اللهِ دُوَلاً، وَعِبَادَهُ خَوَلاً» اشاره به انجام کارهايى شبيه دوران خلافت عثمان است که بيت المال به دست گروهى از اقوام و خويشان او افتاد و دست به دست مى گرديد و افراد ناصالح را به فرماندارى بلاد منصوب کرده بود که مردم را به زنجير کشيده بودند، با اصحاب صالح پيغمبر نبرد مى کردند و فاسقان را جزء حزب خود قرار داده بودند.
امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن انگشت روى نقطه ضعف روشن آنها گذارده مى فرمايد: «زيرا در اين گروه فردى است که مرتکب شرب خمر شده بود و حد اسلام بر او جارى شد»; (فَإِنَّ مِنْهُمُ الَّذِي قَدْ شَرِبَ فِيکُمُ الْحَرَامَ، وَ جُلِدَ حَدّاً فِي الاِْسْلاَمِ).
اشاره به «وليد بن عقبه» است که در زمان عثمان والى کوفه بود و شرب خمر کرد و مست ولا يعقل به گونه اى که نماز صبح را به جاى دو رکعت چهار رکعت خواند و سپس رو به جمعيت کرد و گفت: اگر بخواهيد باز هم بيشتر بخوانم. شاهدان و گواهان نزد عثمان آمدند و بر شرب خمر او گواهى دادند و على(عليه السلام) حد را بر او جارى کرد.
آن گاه امام(عليه السلام) به مورد ديگرى از خلافکارى هاى آنها اشاره کرده مى فرمايد: «و برخى از آنها اسلام را نپذيرفتند تا عطاهايى براى آنها تعيين شد»; (وَإِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ حَتَّى رُضِخَتْ لَهُ عَلَى الاِْسْلاَمِ الرَّضَائِخُ.
به گفته ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود اين جمله اشاره به ابوسفيان و معاويه و برادر او و جمعى ديگر است که تا کمک هاى مالى به آنها نشد در برابر اسلام سر فرود نياوردند.
آن گاه امام در پايان اين سخن مى افزايد: «اگر براى اين جهات نبود تا اين اندازه شما را بر قيام در برابر آنها تشويق نمى کردم و به سستى در کار سرزنش و توبيخ نمى نمودم و در گردآورى و تحريک شما نمى کوشيدم، بلکه اگر سستى و فتورى از خود نشان مى داديد رهايتان مى ساختم»; (فَلَوْ لاَ ذَلِکَ مَا أَکْثَرْتُ تَأْلِيبَکُمْ وَ تَأْنِيبَکُمْ، وَ جَمْعَکُمْ وَ تَحْرِيضَکُمْ، وَلَتَرَکْتُکُمْ إِذْ أَبَيْتُمْ وَ وَنَيْتُمْ)⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۶۲) بخش دوم🔹 امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه به نکته مهمى اشاره مى ک
↩️اشاره به اينکه تمام اين جوش و خروش من براى مبارزه با دشمنان به سبب خطر مهمى است که از بازماندگان دوران جاهليت نسبت به اسلام مى بينم و بيم دارم آنها بر مردم مسلط شوند و مردم را به دوران کفر باز گردانند.
مقصود از جمله «وَلَتَرَکْتُکُمْ إِذْ أَبَيْتُمْ وَ وَنَيْتُمْ» اين است که اگر از تأثير سخنم در شما مأيوس شوم شما را رها خواهم ساخت.
سپس در پايان اين نامه امام(عليه السلام) براى تشويق آنها بر جهاد با دشمن و تحريک حميت و غيرت دينى آنها تعبيرات تکان دهنده اى دارد و مى فرمايد: «آيا نمى بينيد مناطق اطراف شما گرفته شده و شهرهايتان تحت تسلط دشمن قرار گرفته و کشورهاى شما (يکى بعد از ديگرى) تسخير مى شود و شهرهايتان به ميدان جنگ دشمن مبدل گشته»; (أَ لاَ تَرَوْنَ إِلَى أَطْرَافِکُمْ قَدِ انْتَقَصَتْ وَإِلَى أَمْصَارِکُمْ قَدِ افْتُتِحَتْ وَإِلَى مَمَالِکِکُمْ تُزْوَى، وَإِلَى بِلاَدِکُمْ تُغْزَى!).
اشاره به اينکه کدام مسلمان است که اين حوادث دردناک را بشنود يا ببيند و ساکت بنشيند و تماشا کند و کدام انسان شرافتمند و با غيرت است که به دشمن خود اجازه دهد اين گونه در منطقه او به ويرانگرى و غارتگرى بپردازد; نه غيرت اسلامى اجازه مى دهد و نه شرافت انسانى که افراد در چنين ماجرايى سکوت کنند و تن به ذلت دهند.
حضرت به دنبال آن مى فرمايد: «خداوند شما را رحمت کند. براى نبرد با دشمن خود کوچ کنيد و زمين گير نشويد (و سستى و تنبلى به خود راه ندهيد) که زيردست خواهيد شد و تن به ذلت و خوارى خواهيد داد و بهره زندگى شما از همه پست تر خواهد بود (آرى) آنکه مرد جنگ است هميشه بيدار است و کسى که به خواب رود (و از دشمن غافل شود بايد بداند) دشمن او در خواب نخواهد بود و از او غافل نخواهد شد. و السلام»; (انْفِرُوا رَحِمَکُمُ اللهُ إِلَى قِتَالِ عَدُوِّکُمْ، وَلاَ تَثَّاقَلُوا إِلَى الاَْرْضِ فَتُقِرُّوا بِالْخَسْفِ، وَتَبُوءُوا بِالذُّلِّ، وَيَکُونَ نَصِيبُکُمُ الاَْخَسَّ، وَإِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الاَْرِقُ، وَمَنْ نَامَ لَمْ يُنَمْ عَنْهُ، وَالسَّلاَمُ).
اينها همه اشاره به واقعيتى است که در آيات قرآن و روايات اسلامى درباره جهاد به آن اشاره شده است: عزت، سعادت و حيات جاويدان در جهاد و شهادت پر افتخار، و ذلت، خوارى و روسياهى در دنيا و آخرت در ترک جهاد با دشمن.
*
نکته:
هوشيارى در مقابل دشمن:
جمله «وَلاَ تَثَّاقَلُوا» در واقع بر گرفته از آيه 38 سوره توبه است که مى فرمايد: «(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قِيلَ لَکُمُ انْفِرُوا في سَبِيلِ اللهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الاَْرْضِ أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيَا مِنَ الاْخِرَةِ فَمَا مَتاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الاْخِرَةِ إِلاَّ قَلِيلٌ); اى کسانى که ايمان آورده ايد! چرا هنگامى که به شما گفته مى شود: در راه خدا (به سوى ميدان جهاد) حرکت کنيد بر زمين سنگينى مى کنيد (و سستى به خرج مى دهيد؟!) آيا به زندگى دنيا به جاى آخرت راضى شده ايد؟! با آنکه متاع زندگى دنيا در برابر آخرت جز اندکى نيست».
جمله «إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الاَْرِقُ» شبيه دستورى است که در قرآن مجيد در مورد جنگجويان آمده است که حتى به هنگام نماز در کنار ميدان جنگ دستور مى دهد هوشيارى خود را با همراه داشتن اسلحه در حال نماز حفظ کنند; مى فرمايد: «(وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُم وَدَّ الَّذينَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَأَمْتِعَتِکُمْ فَيَميلُونَ عَلَيْکُمْ مَّيْلَةً واحِدَةً); آنها بايد وسايل دفاعى و سلاح هايشان را (در حال نماز با خود) برگيرند; (زيرا) کافران آرزو دارند که شما از سلاح ها و وسايل خود غافل شويد تا يکباره به شما هجوم آورند».
اينها همه نشان مى دهد که مسلمانان در هر زمان و مکان و در هر شرايطى که باشند هوشيارى خود را در مقابل دشمن حفظ کنند و اين کلام مولا را که مى تواند شعارى براى هميشه باشد فراموش نکنند که فرمود: ««وَمَنْ نامَ لَمْ يُنَمْ عَنْه; آن کس که در خواب فرو رود بايد بداند که دشمن در خواب نيست و از او غافل نخواهد شد».
اهمّيّت اين دستور در عصر و زمان ما از هر عصر و زمانى بيشتر است، زيرا دشمن تهاجم را در جهات مختلف شروع کرده است; نه تنها در جهات نظامى، بلکه در جهات فرهنگى از طريق شبهه افکنى و ايجاد تزلزل در مبانى اعتقادى و از طريق نشر فساد و ايجاد آلودگى هاى اخلاقى با تمام قدرت به ميدان وارد شده حتى عوامل زيادى را در داخل مسلمانان با هزينه هاى سنگين انتخاب کرده است. بايد بدانيم که در برابر لحظه اى غفلت از اين برنامه هاى تخريبى هزينه هاى گزافى بايد پرداخت.
از جمله شگردهاى دشمن، ايجاد فرقه هاى انحرافى است; آنها مى دانند که در جوامع مذهبى به خصوص بعد از آشکار شدن بى محتوايى مکتب هاى مادى، علاقه عميقى به مذهب به وجود آمده است.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
↩️اشاره به اينکه تمام اين جوش و خروش من براى مبارزه با دشمنان به سبب خطر مهمى است که از بازماندگان د
↩️آنها يک سلسله فرقه هاى دروغين عرفانى ساخته اند که هم اختلاف و تفرقه ايجاد کنند و هم انسان هاى با ايمان را از اصول صحيح مذهب دور سازند و به عوامل تخدير تبديل کنند.
به گفته بعضى از آگاهان در اين چهل سال اخير در عصر ما دو هزار فرقه عرفان انحرافى در آمريکا و دو هزار فرقه ديگر در اروپا به وجود آمده است و عجيب اينکه کمتر قدر مشترکى با هم دارند و به يقين عامل اصلى پيدايش آنها جهان خواران اند که مى خواهند مذاهب آسمانى را که مانعى در برابر منافع نامشروعشان است از راه خود بردارند.
بسيارى از اين فرقه ها به شرق اسلامى منتقل شده و فرقه هاى ديگرى نيز بر آن افزوده اند.
@Nahjolbalaghe2
🌱💞امام على عليه السلام:
بى اعتنايى تو به كسى كه به تو رغبت دارد، كم خردى است، و رغبت تو به كسى كه به تو بى رغبت است خوارىِ نفْس است
📕ميزان الحكمه جلد 7 صفحه 546
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هشدار عزرائیل چند روز قبل از مرگ
🎙 استاد مسعود عالی
@Nahjolbalaghe2