eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا ۚ قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ ۖ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ و به سوى (قومِ) عاد، برادرشان «هود» را فرستادیم. (به آنها) گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودى جز او براى شما نیست. شما فقط افترا مى بندید (و بتها را همتاى او مى خوانید). (هود/۵۰) * يَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ اى قوم من! من از شما براى این (رسالت)، پاداشى نمى طلبم. پاداشِ من، تنها برکسى است که مرا آفریده است. آیا نمى اندیشید؟! (هود/۵۱) * وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ و اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوى او باز گردید، تا باران را پى در پى بر شما بفرستد. ونیرویى بر نیرویتان بیفزاید. و گنهکارانه، روى (از حق) برنتابید.» (هود/۵۲) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۴۸و۴۹)🔹 ✅نوح(علیه السلام) به سلامت فرود آمد این آیات، آخرین آی
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۵۰ الی۵۲)🔹 ✅بت شکن شجاع! همان گونه که گفتیم، در این سوره داستان دعوت هفت پیامبر بزرگ و شدائد و سختى هاى این دعوت ها و نتایج آنها بیان شده است، در آیات قبل، سخن از نوح (علیه السلام) بود و اکنون نوبت به هود (علیه السلام) مى رسد. همه این پیامبران، داراى یک منطق و یک هدف بودند، آنها براى نجات بشریت از انواع اسارت ها، و دعوت به سوى توحید با تمام ابعادش قیام کردند، شعار همه آنها ایمان، اخلاص، تلاش، کوشش و استقامت در راه خدا بود، واکنش اقوام مختلف در برابر همه آنان نیز، تند و خشن و توأم با انواع قهرها و فشارها بود. در نخستین آیه از این ماجرا، مى فرماید: ما به سوى قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم (وَ إِلى عاد أَخاهُمْ هُوداً). در اینجا از هود تعبیر به برادر مى کند، این تعبیر یا به خاطر آن است که: عرب از تمام افراد قبیله، تعبیر به برادر مى کند; چرا که در ریشه نسب با هم مشترکند، مثلاً به یک نفر از طایفه بنى اسد اخو اسدى مى گوید، و از طایفه مذحج ، اخو مذحج . و یا اشاره به این است که: رفتار هود مانند سایر انبیاء با قوم خود کاملاً برادرانه بود، نه در شکل یک امیر و فرمانده، و یا حتى یک پدر نسبت به فرزندان، بلکه همچون یک برادر، در برابر برادران دیگر، بدون هر گونه امتیاز و برترى جوئى. نخستین دعوت هود، همان دعوت تمام انبیاء(علیهم السلام) بود، دعوت به سوى توحید و نفى هر گونه شرک: هود به آنها گفت: اى قوم من! خدا را پرستش کنید (قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ). چرا که هیچ اله و معبود شایسته اى جز او وجود ندارد (ما لَکُمْ مِنْ إِله غَیْرُهُ). شما در اعتقادى که به بت ها دارید در اشتباهید، و به خدا افترا مى بندید (إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ مُفْتَرُونَ). این بت ها، نه شریک او هستند و نه منشأ خیر و شرّ، و هیچ کارى از آنها ساخته نیست، چه افترا و تهمتى از این بالاتر که براى چنین موجودات بى ارزشى این همه مقام قائل شوید. * * * هود(علیه السلام)سپس اضافه کرد: اى قوم من! من در دعوت خودم هیچ گونه چشم داشتى از شما ندارم، هیچ گونه پاداشى از شما نمى خواهم (یا قَوْمِ لاأَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً). تا گمان کنید فریاد و جوش و خروش من براى رسیدن به مال و مقام است، و یا شما به خاطر سنگینى بار پاداشى که مى خواهید براى من در نظر بگیرید تن به تسلیم ندهید. تنها اجر و پاداش من، بر آن کسى است که مرا آفریده به من روح و جسم بخشیده و در همه چیز مدیون او هستم همان خالق و رازق من (إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَى الَّذی فَطَرَنی). اصولاً، من اگر گامى براى هدایت و سعادت شما بر مى دارم، به خاطر اطاعت فرمان او است و بنابراین باید اجر و پاداش از او بخواهم نه از شما. به علاوه، مگر شما چیزى از خود دارید که به من بدهید؟ هر چه شما دارید از ناحیه او است آیا نمى فهمید ؟ (أَ فَلا تَعْقِلُونَ). * * * سرانجام، براى تشویق آنها و استفاده از تمام وسائل ممکن براى بیدار ساختن روح حق طلبى این قوم گمراه، متوسل به بیان پاداش هاى مادى مشروط مى شود، که خداوند در اختیار مؤمنان در این جهان مى گذارد و مى گوید: اى قوم من! از خدا به خاطر گناهانتان طلب بخشش کنید (وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ). سپس توبه کنید و به سوى او باز گردید (ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ). اگر شما چنین کنید، به آسمان فرمان مى دهد قطره هاى حیات بخش باران را بر شما پى درپى فرو فرستد (یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً). تا کشت و زرع و باغ هاى شما، به کم آبى و بى آبى تهدید نشوند، و همواره سرسبز و خرم باشند. به علاوه، در سایه ایمان و تقوا و پرهیز از گناه و بازگشت به سوى خدا نیروئى بر نیروى شما مى افزاید (وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِکُمْ). هرگز فکر نکنید که ایمان و تقوا از نیروى شما مى کاهد، نه هرگز. بلکه، نیروى جسمانى شما را با بهره گیرى از نیروى معنوى افزایش مى دهد، و با این پشتوانه مهم قادر خواهید بود اجتماعى آباد، جمعیتى انبوه، اقتصادى سالم، و ملتى پرقدرت و آزاد و مستقل داشته باشید. بنابراین از راه حق روى بر نتابید و در جاده گناه قدم مگذراید (وَ لاتَتَوَلَّوْا مُجْرِمینَ). * * * نکته ها: ۱ ـ توحید، خمیرمایه دعوت همه پیامبران تاریخ انبیاء نشان مى دهد: همه آنها دعوت خود را از توحید و نفى شرک و هر گونه بت پرستى آغاز کردند، و در واقع هیچ اصلاحى در جوامع انسانى بدون این دعوت میسر نیست; چرا که وحدت جامعه و همکارى و تعاون و ایثار و فداکارى، همه امورى هستند که از ریشه توحید معبود سیراب مى شوند. اما، شرک سرچشمه هر گونه پراکندگى و تضاد و تعارض و خودکامگى و خودمحورى و انحصارطلبى است، و پیوند این مفاهیم با شرک و بت پرستى به مفهوم وسیعش چندان مخفى نیست.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۵۰ الی۵۲)🔹 ✅بت شکن شجاع! همان گونه که گفتیم، در این سوره داستا
↩️آن کس که خودمحور، یا انحصارطلب است، تنها خویشتن را مى بیند و به همین دلیل، مشرک است، توحید، قطره وجود یک فرد را در اقیانوس پهناور جامعه حل مى کند، موحّد، چیزى جز یک واحد بزرگ، یعنى سراسر جامعه انسانى و بندگان خدا نمى بیند. برترى جویان، از نوعى دیگر از انواع شرک مایه مى گیرند، و همچنین آنها که دائماً با هم نوعانشان در جنگ و ستیزند و منافع خود را از منافع دیگران جدا مى بینند، این دوگانگى و چندگانگى چیزى جز شرک در چهره هاى مختلف نیست. به همین دلیل، پیامبران براى اصلاحات وسیعشان همه از همین جا شروع کرده اند، توحید معبود (اللّه) و سپس توحید کلمه و توحید عمل و توحید جامعه . * * * ۲ ـ رهبران راستین و مطالبه پاداش یک پیشواى واقعى، در صورتى مى تواند دور از هر گونه اتهام و در نهایت آزادى به راه خود ادامه دهد، و هر گونه انحراف و کجروى را در پیروانش اصلاح کند، که وابستگى و نیاز مادى به آنها نداشته باشد، و گرنه همان نیاز، زنجیرى خواهد شد بر دست و پاى او، و قفل و بندى بر زبان و فکر او! و منحرفان، از همین طریق براى تحت فشار قرار دادن او وارد مى شوند. یا از طریق تهدید به قطع کمک هاى مادى. و یا از طریق پیشنهاد کمک هاى بیشتر، و پیشوا و رهبرى هر قدر هم صاف و مخلص باشد، باز انسان است و ممکن است در این مرحله گام او بلرزد. به همین دلیل، در آیات فوق و آیات دیگرى از قرآن مى خوانیم: پیامبران در آغاز دعوت صریحاً اعلام مى کردند، نیاز مادى و انتظار پاداش از پیروانشان ندارند. این سرمشقى است براى همه رهبران، مخصوصاً رهبران روحانى و مذهبى، منتها چون بالاخره آنها که تمام وقت در خدمت اسلام و مسلمین هستند، باید به طرز صحیحى نیازهایشان تأمین بشود، تهیه صندوق کمک و بیت المال اسلامى براى رفع نیازمندى هاى این گروه است، که یکى از فلسفه هاى تشکیل بیت المال در اسلام همین مى باشد. * * * ۳ ـ گناه و ویرانى جامعه ها باز، در آیات فوق مى بینیم قرآن پیوند روشنى میان مسائل معنوى و مادى بر قرار مى سازد، و استغفار از گناه و باز گشت به سوى خدا را مایه آبادانى و خرمى و طراوت و سرسبزى و اضافه شدن نیروئى بر نیروها معرفى کرده. این حقیقت، در بسیارى دیگر از آیات قرآن به چشم مى خورد، از جمله در سوره نوح (علیه السلام) از زبان این پیامبر بزرگ مى خوانیم: فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّاراً * یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً * وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوال وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنّات وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً: به آنها گفتم از گناهان خود در پیشگاه پروردگارتان استغفار کنید، که او آمرزنده است * تا باران آسمان را پشت سر هم بر شما فرو ریزد * و شما را با اموال و فرزندان کمک بخشد، و باغ ها و نهرها براى شما قرار دهد . جالب توجه این که: در روایات اسلامى مى خوانیم ربیع بن صبیح مى گوید: نزد امام حسن(علیه السلام) بودم، مردى از در وارد شد و از خشکسالى آبادیش شکایت کرد، به او گفت: استغفار کن! دیگرى آمد از فقر شکایت کرد، به او نیز گفت: استغفار کن. سومى آمد و به او گفت: دعا کن خداوند پسرى به من بدهد، به او نیز گفت: استغفار کن. ربیع مى گوید: (من تعجب کردم) به او گفتم: هر کس نزد تو مى آید، و مشکلى دارد و تقاضاى نعمتى، به او همین دستور را مى دهى و به همه مى گوئى استغفار کنید و از خدا طلب آمرزش نمائید. در جواب گفت: آنچه را گفتم از پیش خود نگفتم، من این مطلب را از کلام خدا، که از پیامبرش نوح حکایت مى کند، استفاده کردم و سپس آیات سوره نوح را که در بالا ذکر شد تلاوت کرد. آنها که عادت دارند از این مسائل آسان بگذرند، فوراً یک نوع ارتباط و پیوند معنوى ناشناخته، در میان این امور قائل مى شوند، و از هر گونه تحلیل بیشتر خود را راحت مى کنند. ولى، اگر بیشتر دقت کنیم در میان این امور پیوندهاى نزدیکى مى یابیم، که توجه به آنها مسائل مادى و معنوى را در متن جامعه، همچون تار و پود پارچه به هم مى آمیزد، و یا همانند ریشه و ساقه درخت با گل و میوه آن ربط مى دهد. کدام جامعه است، که آلوده به گناه، خیانت، نفاق، دزدى، ظلم، تنبلى و مانند آنها بشود و این جامعه آباد و پر برکت باشد؟ کدام جامعه است، که روح تعاون و همکارى را از دست دهد، جنگ و نزاع و خونریزى را جانشین آن سازد و زمین هاى خرم و سرسبز و وضع اقتصادى مرفهى داشته باشد؟ کدام جامعه است، که مردمش آلوده انواع هوس ها باشند، و در عین حال نیرومند و پا بر جا در مقابل دشمنان ایستادگى کنند؟ با صراحت باید گفت: هیچ مسأله اخلاقى نیست، مگر این که اثر مفید و سازنده اى در زندگى مادى مردم دارد. و هیچ اعتقاد و ایمان صحیحى پیدا نمى شود، مگر این که در ساختن یک جامعه اى آباد و آزاد و مستقل و نیرومند سهم به سزائى دارد.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
↩️آن کس که خودمحور، یا انحصارطلب است، تنها خویشتن را مى بیند و به همین دلیل، مشرک است، توحید، قطره و
↩️آنها که، مسائل اخلاقى و ایمان مذهبى و توحید را از مسائل مادى جدا مى کنند، نه مسائل معنوى را درست شناخته اند و نه مادى را. بدیهى است اگر دین، به صورت یک سلسله تشریفات، آداب ظاهرى و خالى از محتوا در میان مردم باشد، تأثیرى در نظام مادى اجتماع نخواهد داشت، اما آنگاه که اعتقادات معنوى و روحانى، آن چنان در اعماق روح انسان نفوذ کند، که آثارش در دست، پا، چشم، گوش، زبان و تمام ذرات وجودش ظاهر گردد، آثار سازنده این اعتقادات در جامعه بر هیچ کس مخفى نخواهد ماند. ممکن است، ما نتوانیم بعضى از مراحل پیوند استغفار را با نزول برکات مادى درست درک کنیم، ولى بدون شک قسمت بیشترى از آن براى ما قابل درک است. در انقلاب اسلامى کشور ما ایران، در این عصر و زمان به خوبى مشاهده کردیم، اعتقادات اسلامى و نیروى اخلاق و معنویت چگونه توانست بر نیرومندترین اسلحه زمان و قوى ترین ارتش ها و قدرت هاى استعمارى پیروز گردد، و این نشان مى دهد: کار برد عقائد دینى و اخلاق مثبت معنوى تا چه حد در مسائل اجتماعى و سیاسى زیاد است. * * * ۴ ـ منظور از یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِکُم چیست؟ ظاهر این جمله مى گوید: خداوند در پرتوِ استغفار و توبه، نیروئى بر نیروى شما مى افزاید. بعضى، این جمله را اشاره به افزایش نیروى انسانى گرفته اند (چنان که در آیات سوره نوح نیز به آن اشاره شده بود). بعضى دیگر، آن را اشاره به اضافه نیروهاى مادى بر نیروى معنوى دانسته اند. ولى تعبیر آیه مطلق است و هر گونه افزایش نیروى مادى و معنوى را شامل مى شود، و تمام این تفاسیر را در بر مى گیرد @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔭پیش بینی حکومت ‌👹معاویه 🔹ترجمه و شرح خطبه (۵۷)🔹 ↩️مرحوم «علاّمه امينى» در کتاب نفيس «الغدي
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۵۸)🔹 🔶خبر از عاقبت خوارج 🔴نهايت مظلوميت امام (عليه السلام): اين سخن را هنگامى امام (عليه السلام) ايراد فرمود که گروهى از خوارج که خود پيشنهاد «حکميت» را در «صفّين» کرده  بودند، از آن بازگشتند، و شعار «لا حُکْمَ الاّ للهِِ» (حکميت مخصوص خداست!) را سر دادند، و به طور بي شرمانه اى به امام (عليه السلام) پيشنهاد کردند که او هم اعتراف به کفر کند و سپس توبه نمايد (تا به او بپيوندند و براى جنگ با شاميان آماده شوند). امام (عليه السلام) در پاسخ آنها فرمود: «طوفانى (از بلاها) بر شما مسلّط شود و همه شما نابود شويد! اين چه پيشنهادى است که به من مى کنيد؟! آيا بعد از ايمانم به خدا و جهادم با رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) به کفر خويش گواهى دهم؟! اگر چنين کنم گمراه شده ام و از هدايت يافتگان نخواهم بود» (أَصَابَکُمْ حَاصِبٌ، وَ لاَ بَقِيَ مِنْکُمْ آثِرٌ، أَبَعْدَ إِيمَانِي بِاللهِ وَ جِهَادِي مَعَ رَسُولِ اللهِ (صلى الله عليه وآله وسلم)، أَشْهَدُ عَلَى نَفْسِي بِالْکُفْرِ! لَقَدْ (ضَلَلْتُ إِذاً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُهْتَدينَ)). چه دردناک است انسانى همچون على (عليه السلام) که اولين مرد مؤمن به پيغمبراکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) است و در تمام غزوات ـ جز در مواقع استثنايى آن هم به فرمان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) ـ شرکت داشته و بالاترين ايثار و فداکارى را در راه اسلام نموده، و درخت برومند اسلام و شجره توحيد با زبان و شمشير او آبيارى شده است، در چنگال گروهى احمق و نادان گرفتار شود که به او پيشنهاد اعتراف به کفر کنند، سپس کفاره نادانيها و حماقتهاى خود را از او بطلبند؟! شايد در طول تاريخ اسلام چنين صحنه دردناکى وجود نداشته است، و هرگز انسانى با اين فضيلت و شرافت در چنگال قومى نادان با اين فضيحت و رذيلت گرفتار نشده. اينجاست که بايد اعتراف کرد که على (عليه السلام) از همه مظلومتر بوده و هست! آرى همان گونه که در ذيل خطبه گذشته، نيز در شرح جمله «فَاِنّي وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَةِ وَ سَبَقْتُ إلَى الاِْيمانِ وَ الْهِجْرَةِ; من بر فطرت توحيد تولّد يافتم و به ايمان و هجرت سبقت جستم» آمد، شواهد و مدارک زيادى از دانشمندان شيعه و اهل سنّت گواهى مى دهد که على (عليه السلام) پيشگام در ايمان و از پيشگامان در هجرت بود، در آغوش پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) پرورش يافت و لحظه اى به خدا شرک نورزيد و گرد و غبار بت پرستى عصر جاهليت بر دامانش ننشست و در تمام ميدانهاى جهاد حضور داشت جز در تبوک که به فرمان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) براى حفظ مدينه در آنجا ماند. جمله «اَصابَکُمْ حاصِبٌ» با توجه به معنى «حاصب» (طوفان شديدى که سنگريزه ها را به حرکت درمى آورد و گاه قافله ها در زير آن دفن مى شوند) نوعى نفرين شديد درباره اين گروه از خوارج است که خداوند آنها را با بلاهاى آسمانى نابود کند، و مى تواند کنايه از طوفانها و بلاهاى اجتماعى باشد که سرانجام دامان آنها را خواهد گرفت. در جمله «وَ لا بَقِىَ مِنْکُمْ آثِرٌ» با توجه به اين که «آثر» به معنى کسى است که اخبارى را نقل مى کند، اشاره به اين است که همه شما نابود شويد و حتى يک نفر باقى نماند که اخبار شما را براى ديگران نقل کند. (البته اين واژه به صورتهاى ديگرى نيز نقل شده که معانى متفاوتى دارد و ما در شرح کلام مرحوم سيد رضى که در ذيل اين سخن آمده است از آن بحث خواهيم کرد). سپس امام (عليه السلام) مى فرمايد: چگونه چنين پيشنهاد نامعقول و زشتى را به من مى کنيد، با اين که مى دانيد شجره طيّبه ايمان با جهاد و فداکارى من در رکاب رسول خدا آبيارى شده و اگر در زير اين آسمان مؤمنانى وجود داشته باشند نخستين آنها منم، اگر با اين سابقه روشن چنان اعترافى که مورد نظر شماست داشته باشم انسان گمراهى خواهم بود و يقين بدانيد که من هرگز راه ضلالت را نخواهم پيمود. در ادامه اين سخن امام دو مطلب ديگر را بيان مى کند: نخست اين که آن نابخردان منحرف و لجوج را با اين دو جمله نفرين مى کند: (اميدوارم) «به بدترين جايگاه رهسپار شويد، و به راه گذشتگان خود (مشرکان عصر جاهليت و سرنوشت شومى که دامان آنها را گرفت) بازگرديد» (فَأُبُوا(1) شَرَّ مَآب وَ ارْجِعُوا عَلى أَثَرِ الاَْعْقابِ(2)). در جمله اوّل به آنها نفرين مى کند و از خدا مى خواهد که بدترين موقعيت را در دنيا و آخرت پيدا کنند در دنيا ذليل و خوار و گرفتار چنگال دشمنان شوند و در آخرت گرفتار عذاب الهى گردند. و در جمله دوم از خدا مى خواهد که آنها به سرنوشت گذشتگانشان يعنى مشرکان جاهليت گرفتار شوند همان گروهى که در لجاجت و تعصّب همچون خوارج بودند و تمام آيات الهى را که با چشم ديدند و با گوش شنيدند انکار کردند و سرانجام نابود شدند.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۵۸)🔹 🔶خبر از عاقبت خوارج 🔴نهايت مظلوميت امام (عليه السلام): اين سخن را
↩️بعضى از مفسّران نهج البلاغه جمله «اِرْجِعُوا ...» را به عنوان دستور به توبه تفسير کرده اند، در حالى که قرينه اين مقال نشان مى دهد که دنباله همان نفرين سابق است. در نکته دوم به عنوان پيشگويى روشنى از آينده تاريخ آنها چنين مى فرمايد: «بدانيد که به زودى بعد از من خوارى و ذلّت تمام وجود شما را فراخواهد گرفت و گرفتار شمشير برّنده اى خواهيد شد، مستبدّان زورگو بر شما حکومت خواهند کرد، و اين امر به صورت سنّتى از سوى ستمگران در ميان شما باقى خواهد ماند»! (أَمَا إِنَّکُمْ سَتَلْقَوْنَ بَعْدِي ذُلاًّ شَامِلا وَ سَيْفاً قَاطِعاً وَ أَثَرَةً(3) يَتَّخِذُهَا الظَّالِمونَ فِيکُمْ سُنَّةً). شايان توجه اين که تاريخ خوارج به خوبى گواهى مى دهد که نفرين امام درباره آنها اثر کرد و پيشگويى آن حضرت جامه عمل به خود پوشيد و در جنگهاى متعدّدى که خوارج با دشمنان خود داشتند تار و مار شدند و سران آنها يکى بعد از ديگرى با ذلّت و خوارى به ديار عدم فرستاده شدند. ابن ابى الحديد که اطلاعات وسيع و گسترده اى در تاريخ اسلام دارد و شرح نهج البلاغه او شاهد گوياى اين معنى است در شرح اين خطبه، هنگامى که به تفسير جمله اخير مى رسد تاريخچه مفصّلى تحت عنوان اخبار خوارج و شرح حال سردمداران آنها و جنگهايشان سخنانى بيان مى دارد و با توجه به آن، به خوبى روشن مى شود که هم نفرين على(عليه السلام) درباره آن گيرا شد و هم پيشگويى آن حضرت درباره تار و مار شدن آنها تحقّق يافت. * * * مرحوم سيد رضى در تفسير بعضى از واژه هاى اين خطبه سخنى دارد به اين شرح: «قوله عليه السلام «وَ لا بَقِىَ مِنْکُمْ آبرٌ» يروى على ثلاثة اوجه: أحدها أن يکون کما ذکرناه: «آبِرٌ» بالراء، من قولهم للذى يأبر النخل ـ اى: يصلحه ـ و يروى «آثِرٌ» و هو الذى يأثر الحديث و يرويه اى يحکيه، و هو أصح الوجوه عندى، کأنّه (عليه السلام) قال: لابقى منکم مخبر! و يروى «آبِز» ـ بالزّاى المعجمة ـ و هو الواثب. و الهالک ايضاً يقال له: «آبز». او مى فرمايد: جمله «وَ لا بَقِىَ مِنْکُمْ آبرٌ [= آثِرٌ]» سه گونه روايت شده است: نخست اين که «آبر» با باء و راء مى باشد و از باب «يأبر النخل» که به معنى اصلاح کردن درخت نخل (و بارور ساختن آن) است آمده، و در روايت ديگرى «آثر» آمده که به معنى نقل کننده حديث و مخبر اخبار است و اين در نزد من بهترين سه روايت است، گويى امام مى خواهد بفرمايد: احدى از شما باقى نماند که اخبار شما را براى ديگران حکايت کند (هم خود نابود شويد و هم تاريختان به نابودى کشيده شود) و در روايت سومى «آبز»ـ با زاء نقطه دار آمده است که به معنى پرش کننده است و به معنى هلاک شونده نيز آمده است. * * * پی نوشت: 1 ـ «أوبوا» از ماده «اوب» (بر وزن قوم) به معنى بازگشت است، اين واژه به ابر و باد نيز اطلاق مى شود به خاطر رجوع و بازگشتى که در آن است. 2 ـ «اعقاب» جمع «عقب» (بر وزن روش) به معنى پاشنه پا است و به اثرى که از پاشنه پا بر زمين مى ماند نيز اطلاق شده است، اين واژه در اينجا کنايه از نسلهاى پيشين است. 3 ـ «اثرة» اسم مصدر از مادّه «استئثار» به معنى استبداد و خودکامگى است.   @Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨ 🌅✨پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌ و آله فرمودند: مَلعُونٌ مَلعٌونٌ مَن يَظلِمُ بَعدِي فَاطِمَةَ ابنَتِي وَ يَغصِبَهَا حَقَّهَا وَ يَقتُلَهَا. ملعون است، ملعون است هر کسی که پس از من به دخترم فاطمه سلام‌الله‌علیها ظلم کند، و حقش را غصب کند، و او را به شهادت برساند. 📜بحارالأنوار، ج۲۹، ص۳۴۶ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کفشای علی آقا.mp3
9.97M
| کفشای علی آقا 🎤 با اجرای : اسماعیل کریم نیا 🗣قرائت : سوره بقره آیه ۶۱ 📚 کتاب شب بخیر کوچولو 🎈 💌 @Nahjolbalaghe2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت‌الاسلام عالی چهار گناهی که از خود گناه بدتر است: تکرار کردن گناه کوچک شمردن گناه افتخار کردن به گناه خوشحال بودن از گناه @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت هشتم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻یک نکته جالب
🌳شجره آشوب« قسمت نهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻آن چیزهایى را که با چشم دیده نمی شود، ندیده بگیرد؛ این یکى از خطاهاى بزرگ محاسباتى است. 🔻 خداوند فرموده است: اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم، دیگر از این واضح‌تر؟ اگر شما در راه خدا حرکت کنید، دین خدا را نصرت کنید، خدا شما را نصرت خواهد داد؛ این سنّت الهى است، این غیر قابل تغییر است : وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبدیلاً؛ اگر در راه احیاى دین الهى حرکت کردید و این جهت را رعایت کردید، خدا شما را نصرت خواهد داد.» 🔻در نتیجه راهبرد اهل بیت برای گرفتن عبرت از تاریخ و استفاده از حقایق و سنت ها برای افزایش بصیرت و مقابله با دشمنان و شناخت آن ها، ما را وادار می کند تا با نگاهی تازه، به سیره امام علی علیه السلام که در ایام کوتاهی، حکومت اسلامی برقرار کردند، داشته باشیم تا بتوانیم به دشمن شناسی متناسب با سیره اهل بیت، دست پیدا کنیم تا در امواج فتنه ها و حوادث آخر الزمان دچار لغزش نشویم. شایان ذکر است در این کتاب، قسمت هایی از مقاله «اولویت بندی دشمنان در سیره امیرمومنان علی علیه السلام»، اثر نگارنده، عینا یا با کمی تلخیص ذکر شده است... 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ قَالُوا يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَن قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ گفتند: «اى هود! تو دلیل روشنى براى ما نیاورده اى. و ما خدایان خود را بخاطر گفتار تو، رها نخواهیم کرد! و ما هرگز به تو ایمان نمى آوریم». (هود/۵۳) * إِن نَّقُولُ إِلَّا اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ ۗ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ ما (درباره تو) فقط مى گوییم: «بعضى از خدایان ما، به (عقل) تو آسیب رسانده اند.» (هود) گفت: «من خدا را به شهادت مى طلبم، شما نیز گواه باشید که من از آنچه همتاى (خدا) قرار مى دهید، بیزارم (هود/۵۴) * مِن دُونِهِ ۖ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ (بیزار از آنچه) غیر او (مى پرستید)! حال که چنین است، همگى براى من توطئه کنید. و مهلتم ندهید (امّا بدانید کارى از شما ساخته نیست.) (هود/۵۵) * إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُم ۚ مَّا مِن دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا ۚ إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ من، بر خداى یگانه که پروردگار من و شماست، توکّل کرده ام. هر جنبنده اى در قبضه قدرت (توأم با عدالت) اوست. زیرا پروردگار من بر صراط مستقیم است. (هود/۵۶) * فَإِن تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُم مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ ۚ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّونَهُ شَيْئًا ۚ إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ پس اگر روى گردان شوید، من رسالتى را که مأمور بودم به شما رساندم. و پروردگارم گروه دیگرى را جایگزین شما خواهد ساخت. و شما هیچ زیانى به او نمى رسانید. پروردگارم حافظ و نگاهبان هر چیز است.» (هود/۵۷) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۵۰ الی۵۲)🔹 ✅بت شکن شجاع! همان گونه که گفتیم، در این سوره داستا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۵۳ الی۵۷)🔹 ✅منطق نیرومند هود(علیه السلام) حال ببینیم، این قوم سرکش و مغرور یعنى قوم عاد در برابر برادرشان هود (علیه السلام) و نصائح و اندرزها و راهنمائى هاى او چه واکنشى نشان دادند. آنها گفتند: اى هود! تو دلیل روشنى براى ما نیاورده اى (قالُوا یا هُودُ ما جِئْتَنا بِبَیِّنَة). و ما هرگز به خاطر سخنان تو دست از بت ها و خدایانمان بر نمى داریم (وَ ما نَحْنُ بِتارِکی آلِهَتِنا عَنْ قَوْلِکَ). و ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد ! (وَ ما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنینَ). * * * پس از این سه جمله غیر منطقى، اضافه کردند: ما فکر مى کنیم تو دیوانه شده اى و علتش این بوده که مبغوض خدایان ما گشته اى و آنها به عقل تو آسیب رسانده اند (إِنْ نَقُولُ إِلاَّ اعْتَراکَ بَعْضُ آلِهَتِنا بِسُوء). بدون شک، هود ـ همان گونه که برنامه و وظیفه تمام پیامبران است ـ معجزه یا معجزاتى براى اثبات حقانیت خویش به آنها عرضه داشته بود، ولى آنها به خاطر کبر و غرورى که داشتند، مانند سایر اقوام لجوج، معجزات را انکار کردند و آنها را سحر، یا یک سلسله تصادف ها و حوادث اتفاقى که نمى تواند دلیلى بر چیزى بوده باشد، شمردند. از این گذشته، نفى بت پرستى دلیلى لازم ندارد، هر کس مختصر عقل و شعورى داشته باشد، و خود را از تعصب برهاند، آن را به خوبى در مى یابد، و به فرض که دلیل بخواهد، آیا دلائل، علاوه بر منطقى و عقلى به معجزه هم نیاز دارد؟ و به تعبیر دیگر، آنچه در دعوت هود در آیات گذشته آمد، دعوت به سوى خداوند یگانه، بازگشت به سوى او، استغفار از گناهان، و نفى هر گونه شرک و بت پرستى است، همه اینها، مسائلى است که اثبات آن، با دلیل عقلى کاملاً امکان پذیر است. بنابراین، اگر منظور آنها از نفى بینة ، نفى دلیل عقلى بوده، مسلماً این سخن نادرست است، و اگر منظور نفى معجزه بوده، این ادعا نیاز به معجزه نداشته است. به هر حال، این جمله که آنها گفته اند: ما هرگز به خاطر سخنان تو، بت هاى خود را فراموش نمى کنیم، بهترین دلیل بر لجاجت آنها است; چرا که انسان عاقل و حقیقت جو، سخن حق را از هر کس که باشد مى پذیرد. مخصوصاً، این جمله که آنها هود را متهم به جنون کردند، جنونى که بر اثر خشم خدایان حاصل شده بود! خود بهترین دلیل بر خرافى بودن و خرافه پرستى آنها است. سنگ و چوب هاى بى جان و بى شعور که نیاز به حمایت دارند، چگونه مى توانند عقل و شعور را از انسان عاقلى بگیرند؟ به علاوه، آنها چه دلیلى بر جنون هود داشتند جز این که، او سنت شکنى کرده، و با آداب و سنن خرافى محیطش به پیکار برخاسته بود، اگر این دلیل جنون باشد، تمام مصلحان جهان و مردان انقلابى، که بر ضد روش هاى غلط به پا خاستند باید مجنون باشند. و این تازگى ندارد، تاریخ گذشته و معاصر، پر است از نسبت جنون به مردان و زنان نیک اندیش و سنت شکن، که بر ضد خرافات و استعمارها و اسارت ها به پا مى خاستند. به هر حال، هود مى باید پاسخى دندان شکن به این قوم گمراه و لجوج بدهد، پاسخى که هم آمیخته با منطق باشد، و هم از موضع قدرت ادا شود. قرآن مى گوید: او در پاسخ آنها این چند جمله را بیان کرد: من خدا را به شهادت مى طلبم، و همه شما نیز شاهد باشید که من از این بت ها و خدایانتان بیزارم (قالَ إِنِّی أُشْهِدُ اللّهَ وَ اشْهَدُوا أَنِّی بَریءٌ مِمّا تُشْرِکُونَ * مِنْ دُونِهِ...). اشاره به این که، اگر این بت ها قدرتى دارند از آنها بخواهید مرا از میان بردارند، من که آشکارا به جنگ آنها بر خاسته ام، و علناً بیزارى و تنفر از آنها را اعلام مى دارم، چرا آنها، معطلند؟ انتظار چه چیز را مى کشند؟ و چرا مرا نابود نمى کنند؟! * * * آنگاه، اضافه مى کند: نه فقط کارى از آنها ساخته نیست، شما هم با این انبوه جمعیتتان قادر بر چیزى نیستید، اگر راست مى گوئید همگى دست به دست هم بدهید، و هر نقشه اى را مى توانید بر ضد من بکشید، و لحظه اى مرا مهلت ندهید (...فَکیدُونی جَمیعاً ثُمَّ لاتُنْظِرُونِ). * * * دلیل این که من انبوه جمعیت شما را به هیچ مى شمرم؟ و کمترین اعتنائى به قوت و قدرت شما ندارم؟ شمائى که تشنه خون من هستید و همه گونه قدرت دارید. این است که من پشتیبانى دارم که قدرتش فوق قدرت ها است من توکّل بر خدائى کردم که پروردگار من و شما است (إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَى اللّهِ رَبِّی وَ رَبِّکُمْ). این خود، دلیل بر این است که من دروغ نمى گویم، این نشانه آن است که من دل به جاى دگرى بسته ام، اگر درست بیندیشید این خود یک نوع معجزه است، که انسانى تک و تنها، با عقاید خرافى جمعیتى نیرومند و متعصب به پیکار برخیزد، و حتى آنها را تحریک به قیام بر ضد خود کند، و در عین حال، نه ترسى به خود راه دهد، و نه دشمنانش قدرت بر تصمیم گیرى بر ضد او داشته باشند.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۵۳ الی۵۷)🔹 ✅منطق نیرومند هود(علیه السلام) حال ببینیم، این قوم
↩️و بعد ادامه داد: نه تنها شما، هیچ جنبنده اى در جهان نیست مگر این که در قبضه قدرت و فرمان خدا است و تا او نخواهد کارى از آنان ساخته نیست (ما مِنْ دَابَّة إِلاّ هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها). ولى این را نیز بدانید: خداى من از آن قدرتمندانى نیست که قدرتش موجب خودکامگى و هوس بازى گردد و آن را در غیر حق به کار برد، بلکه پروردگار من همواره بر صراط مستقیم و جاده عدل و داد مى باشد و کارى بر خلاف حکمت و صواب انجام نمى دهد (إِنَّ رَبِّی عَلى صِراط مُسْتَقیم). * * * سرانجام، هود در آخرین سخن به آنها چنین مى گوید: اگر شما از راه حق روى بر تابید به من زیانى نمى رسد، چرا که من رسالت خویش را به شما ابلاغ کردم (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَیْکُمْ). اشاره به این که، گمان نکنید اگر دعوت من پذیرفته نشود، براى من شکست است، من انجام وظیفه کردم، انجام وظیفه، پیروزى است، هر چند دعوتم مورد قبول واقع نشود، و این درسى است براى همه رهبران راستین و پیشوایان راه حق، که هرگز از کار خود احساس خستگى و نگرانى نکنند، هر چند مردم دعوت آنان را پذیرا نشوند. سپس، همان گونه که بت پرستان او را تهدید کرده بودند، او به طرز شدیدترى آنها را به مجازات الهى تهدید مى کند و مى گوید: اگر شما دعوت حق را نپذیرید، خداوند به زودى شما را نابود کرده، و گروه دیگرى را جانشین شما مى کند و هیچ گونه زیانى به او نمى رسانید (وَ یَسْتَخْلِفُ رَبِّی قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لاتَضُرُّونَهُ شَیْئاً). این قانون خلقت است، که هر گاه مردمى لیاقت پذیرا شدن نعمت هدایت، و یا نعمت هاى دیگر پروردگار را نداشته باشند، آنها را از میان بر مى دارد و گروهى لایق به جاى آنان مى نشاند. این را هم بدانید، که پروردگار من حافظ همه چیز و نگاه دارنده هر گونه حساب است (إِنَّ رَبِّی عَلى کُلِّ شَیْء حَفیظٌ). نه فرصت از دست او مى رود، نه موقعیت را فراموش مى کند، نه پیامبران و دوستان خود را به دست نسیان مى سپارد، و نه حساب هیچ کس از علم او بیرون است، بلکه، همه چیز را مى داند و بر هر چیز مسلط است. * * * نکته ها: ۱ ـ نخست این که: ناصِیَه (آیه چهارم) در اصل به معنى موى پیش سر مى باشد، و از ماده نَصَا (بر وزن نَصَرَ) به معنى اتصال و پیوستگى آمده است، و اخذ به ناصیه (گرفتن موى پیش سر) کنایه از تسلط و قهر و غلبه بر چیزى است، و این که در جمله بالا خداوند مى فرماید: هیچ جنبنده اى نیست مگر این که ما ناصیه او را مى گیریم، اشاره به قدرت قاهره او بر همه چیز است، به گونه اى که، هیچ موجودى در برابر اراده او هیچ گونه تاب مقاومت ندارد; زیرا معمولاً هنگامى که موى پیش سر انسان یا حیوانى را محکم بگیرند، قدرت مقاومت از او سلب مى شود. این تعبیر، براى آن است که مستکبران مغرور و بت پرستان از خود راضى، و سلطه جویان ستمکار، فکر نکنند اگر چند روزى میدان به آنها داده شده است، دلیل بر آن است که مى توانند در برابر اراده پروردگار، کوچک ترین مقاومتى کنند، باشد که آنها به این واقعیت توجه کنند و از مرکب غرور فرود آیند. دیگر این که، جمله إِنَّ رَبِّی عَلى صِراط مُسْتَقیم از زیباترین تعبیرات درباره قدرت آمیخته با عدالت پروردگار است; چرا که قدرتمندان غالباً زورگو و ظالمند، اما خداوند با قدرت بى انتهایش، همواره بر صراط مستقیم عدالت و جاده صاف حکمت و نظم و حساب مى باشد. ۲ ـ این نکته را نیز، از نظر نباید دور داشت که سخنان هود در برابر مشرکان بیان کننده این واقعیت است که، هر قدر دشمنان لجوج بر لجاجت خود بیفزایند، رهبر قاطع باید بر استقامت خود بیفزاید، قوم هود او را سخت از بت ها ترساندند، او در مقابل، آنها را به نحو شدیدترى از قدرت قاهره خداوند بیم داد. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۴۷)🔹 ✅سخاوت، بهترين وسيله ارتباط: امام عليه السلام در اين كلام حكيم
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح حکمت(۲۴۸)🔹 ✅حُسن ظن مردم را با عمل، تصديق كن: امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه اشاره به نكته لطيفى درمورد حسن ظن مردم نسبت به انسان مى‌كند، مى‌فرمايد: «كسى كه به تو گمان خوبى دارد گمانش را (با عمل) تصديق كن»؛ (مَنْ ظَنَّ بِکَ خَيْراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ). اشاره به اين‌كه، بسيار مى‌شود افراد به سبب خاطره خوبى كه از كسى دارند و او را باسخاوت و خيّر و مثبت مى‌دانند گمان مى‌برند حل مشكل آن‌ها ـ خواه مشكل مالى باشد يا جز آن ـ به دست اوست و به سراغ وى مى‌روند. امام عليه السلام مى‌فرمايد: در اين‌گونه موارد بايد به حل مشكل آن‌ها پرداخت و حسن ظن آن‌ها را عملاً تصديق كرد. اين كار از يك‌سو سبب حل مشكلات مردم مى‌گردد و از سويى ديگر بر شخصيت انسان مى‌افزايد و گمانى را كه مردم در حق او دارند تثبيت مى‌كند واصولاً اين‌گونه حسن ظن‌ها نوعى توفيق اجبارى است كه براى نيكوكاران حاصل مى‌شود. بعضى از دانشمندان گفته‌اند: «هرگاه نقطه مقابل آن براى انسان رخ دهد؛ يعنى كسى به او سوءظن پيدا كند كه مثلا آدمى بخيل و تندخو و بداخلاق است در اين‌جا با اعمال نيك بايد سوءظن آن‌ها را تكذيب كرد، همان‌گونه كه با اعمال نيك، حسن ظن را عملاً تصديق مى‌كند». اين كلام حكيمانه پيش از اين در لابه‌لاى نصيحت امام عليه السلام به فرزند دلبندش امام حسن عليه السلام آمده است. در آن‌جا گفتيم: اشاره به اين است كه اگر كسى مثلا تو را اهل خير و بذل و بخشش وسخاوت مى‌داند و از تو چيزى مى‌خواهد به او كمك كن تا گمان او را تصديق كرده باشى وبزرگوارى تو تثبيت شود. اين‌گونه رفتار دو مزيّت دارد؛ هم خوش‌بينى و حسن ظن مردم را تثبيت مى‌كند و هم با اين خوش‌بينى‌ها انسان به راه خير كشيده مى‌شود. بسيار اتفاق مى‌افتد كه افرادى نزد انسان مى‌آيند و مى‌گويند مشكلى داريم كه گمان مى‌كنيم تنها به دست تو حل مى‌شود. انسان بايد در حل مشكل چنين افرادى بكوشد و حسن ظن آن‌ها را به سوءظن تبديل نكند. * نكته: بلاى سوءظن و بدبينى: مسئله تشويق به حسن ظن و برحذر داشتن سوءظن در آيات و روايات اسلامى بازتاب گسترده‌اى دارد و به تعبير ديگر، اسلام نه‌تنها براى مسلمانان بلكه براى تمام انسان‌ها، حفظ آبرو در عمل و زبان خواسته است، بلكه در منطقه فكر و روح نيز چنين امنيتى را براى آن‌ها مى‌خواهد و مى‌گويد: هيچ‌كس به ديگرى سوءظن پيدا نكند، زيرا بعضى از گمان‌ها گناه است و مى‌فرمايد: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ).(1) امام اميرمؤمنان عليه السلام يكى از آثار سوءظن را ارتكاب گناهان خطرناك مى‌شمارد و مطابق نقل غررالحكم مى‌فرمايد: «مَنْ ساءَتْ ظُنُونُهُ اِعْتَقَدَ الْخِيانَةَ بِمَنْ لا يَخُونُهُ؛ كسى كه به مردم، بدگمان است معتقد به خيانت كردن به كسى مى‌شود كه به او خيانت نكرده است».(2) در حديث ديگرى از آن حضرت كه در همان منبع آمده مى‌خوانيم: «مَنْ لَمْ يَحْسُنْ ظَنُّهُ اسْتَوْحَشَ مِنْ كُلِّ أحَدٍ؛ شخص بدگمان از همه مى‌ترسد».(3) همان حضرت در مقابل، به حسن ظن دعوت مى‌كند و طبق روايتى مى‌فرمايد: «وَ لاتَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخيکَ سُوءاً وَأَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلاً؛ هرگز نسبت به سخنى كه از برادر مسلمانت صادر شده گمان بد مبر در حالى كه محمل صحيح نيكويى براى آن دارى».(4) درحديث ديگرى ازآن حضرت، حسن ظن ازبهترين خصلت‌ها وبرترين نعمت‌ها شمرده شده است: «حُسْنُ الظَّنِّ مِن أحْسَنِ الشِّيَمِ وَأفْضَلِ القِسَم». براى حفظ حسن ظن مردم، در كلام حكيمانه مورد نظر دستور مى‌دهد كه اگر كسى به تو حسن ظن داشت و انتظار كمك، بخشش، خدمت و مانند آن را از تو دارد مطابق آن عمل كن تا همچنان حسن ظن وى، پايدار بماند(5). (6) * پی نوشت: (1) . حجرات، آیه 12. (2) . غررالحکم، ح 5681. (3) . همان، ح 5333. (4) . کافى، ج 2، ص 362، ح 3. (5) . براى مطالعه بیشتر به کتاب اخلاق در قرآن، ج 3، ص 321 به بعد مراجعه کنید. (6) . سند گفتار حکیمانه: این جمله حکیمانه در ضمن وصیت امام امیرالمؤمنین به امام حسن عليه السلام آمده که آن را به هنگام بازگشت از صفین در محلى که نامش «حاضرِیْن» بود مرقوم داشت (و شرح آن در اواخر نامه 31 گذشت) و زمخشرى آن را در ربیع الابرار درست با همین عبارت آورده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 191) @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💙❗️ ابن عباس نقل کرده است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم به امیر المومنین علی علیه السلام فرمودند: ✨ ای علی(علیه السلام) خداوند تبارک و تعالی حضرت فاطمه سلام الله علیها را به تو تزویج کرد ◻️و مهریه او را تمام زمین قرار داد. لذا حرام است بر کسی که با تو دشمن است بر روی آن راه رود. خط مقدم شیعه است 📜 بحار الانوار جلد ۴۳ ص ۱۴۵ ح۴۹ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔲✨چطور میگی امام حسینی هستی 🎙حجت‌الاسلام 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت نهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻آن چیزهایى را
✨﴾﷽﴿✨ 🌳شجره آشوب« قسمت دهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 📝مقدمه 🔻با گسترش اسلام در سراسر شبه‌جزیره عربستان و در سایر سرزمین‌ها، همان‌طور که معارف حق، توسعه می‌یافت، جبهه باطل نیز تمام تلاش خود را صرف مبارزه با این معارف می‌کرد. 🔻در هیچ کجای تاریخ سراغ نداریم که حقی سرزده باشد، مگر اینکه در برابر آن باطلی نیز قد علم کند. حضرت امیر در نهج‌البلاغه می‌فرماید: «(منافقین) برای هر حقی، باطلی را تدارک دیده‌اند.» در نتیجه تقابل حق و باطل، یکی از سنت‌های تاریخی است که همواره جریان دارد. 🔻 قرآن کریم می‌فرماید: «قطعاً شدیدترین مردم را در دشمنی، یهود خواهی یافت.» 🔻 این آیه اشاره می‌کند که اسلام دشمنان متعددی دارد که شدیدترین آن‌ها یهود است. امام علی علیه‌السلام در روایتی فرمود: «بدانید شما راه رشد را نخواهید... 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2