eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 خدا باهات قهره⁉️ صداتو نمیشنوه⁉️ 🎤حجت الاسلام والمسلمین عالی @Nahjolbalaghe2
🌱🌺امام على عليه السلام: قطع اميد كردن، آزادى دوباره است اليَأسُ عِتقٌ مُجَدَّدٌ غررالحكم حدیث756 🌷🌿امام زين العابدين عليه السلام: تمامِ خوبى را ديدم كه در قطع اميد كردن از آنچه مردم دارند، گرد آمده است. هر كس در هيچ چيزى به مردم اميد نبندد ( هيچ چشمداشتى نداشته باشد) و كار خود را در همه امورش به خداوند عزّوجلّ وا گذارد، خداوند عزّوجلّ در هر چيزى او را اجابت مى كند رَأَيتُ الخَيرَ كُلَّهُ قَدِ اجتَمَعَ في قَطعِ الطَّمَعِ عَمّا في أيدِي النّاسِ ، ومَن لَم يَرجُ النّاسَ في شَيءٍ ، ورَدَّ أمرَهُ إلَى اللّهِ عزّو جلّ في جَميعِ اُمورِهِ ، استَجابَ اللّهُ عزّ و جللَهُ في كُلِّ شَيءٍ الكافی ج2 ص148 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت شانزدهم» 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻در اینجا ذک
🌳شجره آشوب« قسمت هفدهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻اثر پیش رو درصدد تبیین و تشریح ماهیت دشمنان امام علی علیه‌السلام و اولویت‌بندی آن‌ها در نظر حضرت است. 🔻 هدف از این کار، ارائه الگوهای صحیح از سیره آن بزرگوار برای شناسایی و تشخیص ماهیت دشمنان و نحوه برخورد با آن‌ها در فتنه‌های عصر حاضر است؛ زیرا همان‌طور که گفتیم تکرار تاریخ، امری حتمی است و راه نجات در فتنه‌ها، آگاهی از دشمنان و زمان‌شناسی است. همان‌گونه که در روایت نبوی آمده است: «بر عاقل لازم است که نسبت به زمان خود، بصیرت داشته باشد.» 🔻سیمای کلی مخالفان امام قبل از ورود به مباحث اصلی این کتاب، باید نیم نگاهی به مخالفان و دشمنان امام در طول خلافت ایشان در کوفه بیندازیم. همانطور که در پیشگفتار گفتیم، حضرت علی علیه السلام در مدت خلافت خود، با دشمنانی رو به رو شد که در زمان حکومت پیامبر اسلام در مدینه، دیده نشده بودند. 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ قَالُوا يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُوا إِلَيْكَ ۖ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّيْلِ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ ۖ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ ۚ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ ۚ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ (فرشتگان عذاب) گفتند: «اى لوط! ما فرستادگان پروردگار توایم. آنها هرگز دسترسى به تو پیدا نخواهند کرد. در تاریکى شب، خانواده ات را (از این شهر) حرکت ده ـ و هیچ یک از شما پشت سرش را نگاه نکند ـ مگر همسرت، که او هم به همان بلایى که آنها گرفتار مى شوند، گرفتار خواهد شد. موعد آنها صبح است. آیا صبح نزدیک نیست؟!» (هود/۸۱) * فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ مَّنضُودٍ و هنگامى که فرمان ما فرارسید، آن (شهرها) را زیر و رو کردیم. و بارانى از سنگ به صورت گِلهاى متحجّر متراکم، بر آنها فرو ریختیم. (هود/۸۲) * مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ ۖ وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ (سنگهایى) که نزد پروردگارت (براى مجازات گناهکاران) نشانه گذارى شده بود. و آن (مجازات)، از (سایر) ستمکاران دور نیست. (هود/۸۳) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۷۷ الی۸۰)🔹 🔴زندگى ننگین قوم لوط در آیات سوره اعراف ، اشاره به
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۸۱ الی۸۳)🔹 ⌛️پایان زندگى این گروه ستمکار سرانجام، هنگامى که رسولان پروردگار، نگرانى شدید لوط را مشاهده کردند که در چه عذاب و شکنجه روحى گرفتار است، پرده از روى اسرار کار خود برداشته به او گفتند: اى لوط ما فرستادگان پروردگار توایم، نگران مباش! و بدان که آنها هرگز دسترسى به تو پیدا نخواهند کرد ! (قالُوا یا لُوطُ إِنّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ). جالب این که، فرشتگان خدا نمى گویند به ما آسیبى نمى رسد، بلکه مى گویند: به تو اى لوط دست نمى یابند که آسیب برسانند. این تعبیر، یا به خاطر آن است که آنها خود را از لوط جدا نمى دانستند، چون به هر حال میهمان او بودند و هتک حرمت آنها هتک حرمت لوط بود. و یا به خاطر این است که: مى خواستند به او بفهمانند، ما رسولان خدا هستیم و عدم دسترسى به ما مسلّم است، حتى به تو هم، که انسانى هم نوع آنان هستى، به لطف پروردگار دست نخواهند یافت. در آیه ۳۷ سوره قمر مى خوانیم: وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُم: آنها قصد تجاوز به میهمان لوط را داشتند، ولى ما چشم هاى آنها را نابینا ساختیم . این آیه نشان مى دهد: در این هنگام قوم مهاجم به اراده پروردگار بینائى خود را از دست دادند و قادر بر حمله نبودند. در بعضى از روایات نیز، مى خوانیم: یکى از فرشتگان مشتى خاک به صورت آنها پاشید و آنها نابینا شدند. به هر حال، این آگاهى لوط از وضع میهمانان و مأموریتشان همچون آب سردى بود که بر قلب سوخته این پیامبر بزرگ ریخته شد، و در یک لحظه احساس کرد بار سنگین غم و اندوه از روى قلبش برداشته شد، برق شادى در چشمش درخشیدن گرفت، و همچون بیمار شدیدى که چشمش به طبیب مسیحا دمى بیفتد احساس آرامش نمود ، و فهمید دوران اندوه و غم در شرف پایان است، و زمان شادى و نجات از چنگال این قوم ننگین حیوان صفت، فرا رسیده است!. میهمانان، بلافاصله این دستور را به لوط دادند که تو همین امشب در دل تاریکى خانواده ات را با خود بردار، و از این سرزمین بیرون شو (فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْع مِنَ اللَّیْلِ). ولى، مواظب باشید هیچ یک از شما به پشت سرش نگاه نکند (وَ لایَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ). تنها کسى که از این دستور تخلف خواهد کرد، و به همان بلائى که به قوم گناهکار مى رسد گرفتار خواهد شد همسر معصیت کار تو است (إِلاَّ امْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصیبُها ما أَصابَهُمْ). در تفسیر جمله لایَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ مفسران چند احتمال داده اند: نخست این که: هیچ کس به پشت سر نگاه نکند. دیگر این که: به فکر مال و وسائل زندگى خود در شهر نباشید، تنها خود را از این مهلکه بیرون ببرید. سوم این که: هیچ یک از شما خانواده از این قافله کوچک عقب نماند. چهارم این که: به هنگام خروج شما زمین لرزه و مقدمات عذاب شروع خواهد شد، به پشت سر خود نگاه نکنید و به سرعت دور شوید. ولى، هیچ مانعى ندارد که همه این احتمالات در مفهوم آیه جمع باشد. سرانجام، آخرین سخن را به لوط گفتند که: لحظه نزول عذاب و میعاد آنها صبح است، و با نخستین شعاع صبحگاهى زندگى این قوم غروب خواهد کرد (إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ). اکنون، برخیزید و هر چه زودتر شهر را ترک گوئید مگر صبح نزدیک نیست (أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَریب). در بعضى از روایات مى خوانیم: هنگامى که فرشتگان موعد عذاب را صبح ذکر کردند، لوط از شدت ناراحتى که از این قوم آلوده داشت، همان قومى که با اعمال ننگینشان قلب او را مجروح و روح او را پر از غم و اندوه ساخته بودند، از فرشتگان خواست: حالا که بنا است نابود شوند چه بهتر که زودتر!. ولى، آنها لوط را دلدارى دادند و گفتند: مگر صبح نزدیک نیست؟! * * * لحظه عذاب فرا رسید و به انتظار لوط پیامبر پایان داد، قرآن مى گوید: هنگامى که فرمان ما فرا رسید آن سرزمین را زیر و رو کردیم، و بارانى از سنگ، از گِل هاى متحجر متراکم بر روى هم، بر سر آنها فرو ریختیم (فَلَمّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِنْ سِجِّیل مَنْضُود). سِجِّیل در اصل، یک کلمه فارسى است، که از سنگ و گل گرفته شده است، بنابراین چیزى است نه کاملاً مانند سنگ سخت، و نه همچون گل سست است، بلکه برزخى میان آن دو مى باشد. مَنْضُود از ماده نضد به معنى روى هم قرار گفتن و پى درپى آمدن است، یعنى این باران سنگ، آن چنان سریع و پى در پى بود، که گوئى سنگ ها بر هم سوار مى شدند. * * * ولى، این سنگ ها، سنگ هاى معمولى نبودند بلکه سنگ هائى بودند نشان دار، نزد پروردگار تو (مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ). اما، تصور نکنید این سنگ ها مخصوص قوم لوط بودند، آنها از هیچ قوم و جمعیت و گروه ستمکار و ظالمى دور نیستند (وَ ما هِیَ مِنَ الظّالِمینَ بِبَعید).⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۸۱ الی۸۳)🔹 ⌛️پایان زندگى این گروه ستمکار سرانجام، هنگامى که رس
↩️این قوم منحرف، هم بر خویش ستم کردند، و هم بر جامعه شان، هم سرنوشت ملتشان را به بازى گرفتند، و هم ایمان و اخلاق انسانى را، و هر قدر رهبر دلسوزشان فریاد زد، گوش فرا ندادند و مسخره کردند، و قاحت و بى شرمى را به آنجا رساندند، که حتى مى خواستند به حریم میهمان هاى رهبرشان نیز تجاوز کنند. اینها، که همه چیز را وارونه کرده بودند! باید شهرشان هم واژگونه شود! نه فقط زیر و رو شود، که بارانى از سنگ، آخرین آثار حیات را در آنجا در هم بکوبد، و آنها را زیر پوشش خود دفن کند، به گونه اى که حتى اثرى از آنها در آن سرزمین، دیده نشود، تنها بیابانى وحشتناک و به هم ریخته، و قبرستانى خاموش و مدفون زیر سنگ ریزه ها، از آنها باقى بماند. آیا تنها قوم لوط باید چنین مجازات شوند؟ مسلماً نه، هر گروه منحرف و ملت ستم پیشه اى، چنین سرنوشتى در انتظار او است. گاهى زیر باران سنگریزه ها. گاهى زیر ضربات بمب هاى آتش زا. زمانى زیر فشارهاى اختلافات کشنده اجتماعى. و بالاخره هر کدام به شکلى و به صورتى. * * * نکته ها: ۱ ـ چرا لحظه نزول عذاب صبح بود؟ دقت در آیات بالا این سؤال را در ذهن خواننده ترسیم مى کند که، صبح در این میان چه نقشى داشت؟ چرا در دل شب عذاب نازل نشد؟ آیا به خاطر آن است که: گروه مهاجم به خانه لوط، هنگامى که نابینا شدند به سوى قوم برگشتند و جریان را بازگو کردند، و آنها کمى در فکر فرو رفتند که جریان چیست؟ و خداوند این مهلت را تا صبح به آنها داد، شاید بیدار شوند و به سوى او باز گردند؟!. یا این که: خداوند نمى خواست در دل شب، بر آنها شبیخون زند، و به همین دلیل دستور داد تا فرا رسیدن صبح مأموران عذاب دست نگه دارند. در تفاسیر، تقریباً چیزى در این زمینه ننوشته اند، ولى آنچه در بالا گفتیم احتمالاتى بود که قابل مطالعه است. * * * ۲ ـ زیر و رو چرا؟ گفتیم: عذاب باید تناسبى با نحوه گناه داشته باشد، از آنجا که این قوم در طریق انحراف جنسى، همه چیز را دگرگون ساختند، خداوند نیز شهرهاى آنها را زیر و رو کرد، و از آنجا که ـ طبق روایات ـ بارانى از سخنان رکیک به طور مداوم بر هم مى ریختند، خداوند هم بارانى از سنگ بر سر آنان فرو ریخت. * * * ۳ ـ باران سنگ چرا؟ آیا بارش سنگریزه قبل از زیر و رو شدن شهرهاى آنها بود، یا همراه آن، یا بعد از آن؟ در میان مفسران گفتگو است، و آیات قرآن نیز صراحتى در این زمینه ندارد; زیرا این جمله با واو، عطف شده که ترتیب از آن استفاده نمى شود. ولى، بعضى از مفسران مانند نویسنده المنار معتقد است: این باران سنگ یا قبل از زیر و رو شدن بوده، یا در اثناء آن، و فلسفه آن، این بوده که افراد پراکنده اى که در گوشه و کنار قرار داشتند، و زیر آوارها مدفون نشدند، سالم در نروند، آنها نیز به کیفر اعمال زشتشان برسند!. روایتى که مى گوید: همسر لوط، صدا را که شنید سر بر گردانید، و در همان حال سنگى به او اصابت کرد و او را کشت، نشان مى دهد: این دو (زیر و رو شدن و باران سنگ) با هم صورت گرفته است. اما، اگر از اینها صرف نظر کنیم، مانعى ندارد که براى تشدید عذاب و محو آثار آنها، سنگریزه حتى پس از زیر و رو شدن بر آنها نازل شده باشد، به طورى که سرزمینشان زیر آن پنهان گردد و آثارش محو شود. * * * ۴ ـ نشان دار چرا؟ گفتیم: جمله مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ این نکته را مى فهماند که، این سنگ ها از نزد خدا نشاندار بودند، ولى، در این که چگونه نشان دار بود، در میان مفسران گفتگو است: بعضى گفته اند: در این سنگ ها علاماتى بود که نشان مى داد سنگ معمولى نیست، بلکه مخصوصاً براى عذاب الهى نازل شده است، تا با ریزش سنگ هاى دیگر اشتباه نشود. و به همین دلیل، بعضى دیگر گفته اند: سنگ ها شباهتى با سنگ هاى زمینى نداشت، بلکه مشاهده وضع آنها نشان مى داد، نوعى سنگ آسمانى است که از خارج کره زمین به سوى زمین سرازیر شده است!. بعضى نیز گفته اند: اینها علائمى در علم پروردگار داشته که هر کدام از آنها، درست براى فرد معین و نقطه معین نشانه گیرى شده بود. اشاره به این که آن قدر مجازات هاى الهى روى حساب است که حتى معلوم است کدام شخص با کدام سنگ باید در هم کوبیده شود، بى حساب و بى ضابطه نیست. * * * ۵ ـ تحریم همجنس گرائى همجنس گرائى، چه در مردان باشد و چه در زنان، در اسلام از گناهان بسیار بزرگ است و هر دو داراى حدّ شرعى است. حدّ همجنس گرائى در مردان، خواه فاعل باشد یا مفعول اعدام است، و براى این اعدام، طرق مختلفى در فقه بیان شده است. البته اثبات این گناه باید از طرق معتبر و قاطعى که در فقه اسلامى و روایات وارده از معصومین ذکر شده صورت گیرد، و حتى سه مرتبه اقرار هم به تنهائى کافى نیست، و باید حداقل چهار بار اقرار به این عمل کند. و اما، حدّ همجنس گرائى در زنان پس از چهار بار اقرار، و یا ثبوت به وسیله چهار شاهد عادل (با شرائطى که در فقه گفته شده) صد تازیانه است... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۶۴)بخش اول🔹 🔶پاسخ به تهمتهای معاویه 🔷توجّه به اينکه تمام بخش هاى اين نامه
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۶۴)بخش اول🔹 ↩️به عقيده ما اين محبّت و احترامى که حضرت نسبت به عايشه در برابر آن همه خلاف کارى انجام داد کافى بود که عايشه تا آخر عمر خود را مديون امام بداند; ولى تاريخ مى گويد: او حق شناسى نکرد و همچنان به مخالفتش ادامه داد. از جمله ايرادهايى که معاويه در نامه خود به آن حضرت گرفته بود اين بود که چرا مدينه، شهر پيامبر را رها کرده اى و به کوفه و بصره آمدى; جايى با آن عظمت را رها کردن و به چنين مکانى منتقل شدن کار درستى نيست. به يقين نيت معاويه اين بود که على(عليه السلام) در مدينه بماند و به علت بُعد طريق، او بر تمام شام و عراق مسلط گردد و آمدن امام به کوفه نقشه هاى شوم او را بر هم زد. شاهد اين سخن آنکه معاويه قبلا به «زبير» نوشته بود که من در شام براى تو بيعت گرفتم و بعد از تو براى «طلحه»; به سراغ عراق برويد و آنجا را تصرف کنيد در اين صورت تمام عراق و شام در اختيار شماست. معاويه به آنچه در اين زمينه گفته بود بسنده نکرد، بلکه تعبير زشتى را در اينجا به کار برد و گفت: «در حديث پيغمبر آمده است: هر کس از مدينه خارج شود خبيث و آلوده است» غافل از اينکه اين حديث قبل از هر کس خود معاويه را شامل مى شود و همچنين طلحه، زبير و عايشه را که معاويه نسبت به آنها عشق مى ورزيد. اضافه بر اين بعضى از بزرگان و صالحان اصحاب پيغمبر همچون ابوذر، سلمان و ابن مسعود و غير آنها از مدينه خارج شدند و در شهرهاى دور و نزديک چشم از جهان فرو بستند. درست است که مجاورت با قبر رسول الله داراى برکاتى است; اما وظيفه امام اين است که براى خاموش کردن آتش فتنه گاهى از مجاورت آن قبر نورانى چشم بپوشد و به مناطقى که بهتر مى توان آتش فتنه را خاموش کرد قدم بگذارد. ولى امام(عليه السلام) در پاسخ معاويه تنها به اين نکته قناعت فرمود که اين امر ارتباطى به تو ندارد، زيرا مسأله واضح تر از آن بود که نياز به شرح و تفصيل داشته باشد. تعبير امام به «ذَلِکَ أَمْرٌ غِبْتَ عَنْهُ فَلاَ عَلَيْکَ; اين امرى است که تو از آن غايب بودى و چيزى بر تو نيست» کنايه از اين است که ربطى به تو ندارد که گاه در فارسى در تعبيرات عاميانه مى گوييم: «فضولى موقوف». سپس امام(عليه السلام) از تهديد معاويه که تهديدى توأم با مغالطه و سفسطه بود پاسخ مى دهد و مى فرمايد: «و نيز گفته اى که با گروهى از مهاجران و انصار به مقابله من خواهى شتافت (کدام مهاجر و انصار) هجرت از آن روزى که برادرت (يزيد بن ابى سفيان در روز فتح مکه) اسير شد پايان يافت»; (وَذَکَرْتَ أَنَّکَ زَائِرِي فِي الْمُهَاجِرِينَ وَالاَْنْصَارِ، وَقَدِ انْقَطَعَتِ الْهِجْرَةُ يَوْمَ أُسِرَ أَخُوکَ). مى دانيم اطرافيان معاويه و ياران نزديک او و حتى خود او جمعى از بازماندگان دوران جاهليت عرب بودند، همان هايى که تا روز فتح مکه مقاومت نمودند، هنگامى که همه مقاومت ها در هم شکست اظهار ايمان کردند و پيغمبر اکرم فرمان آزادى آنها را صادر فرمود و به همين جهت «طُلَقاء» ناميده شدند. از سويى ديگر مى دانيم مهاجران افرادى بودند که پيش از فتح مکه ايمان آوردند و به پيغمبر اکرم در مدينه ملحق شدند و انصار کسانى بودند که از آنها حمايت کردند، ولى هنگامى که مکه فتح شد و آن منطقه از حجاز يکپارچه در اختيار پيغمبر قرار گرفت ديگر هجرت مفهومى نداشت، از اين رو پيغمبر اکرم فرمود: «لاَ هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْحِ». جالب اينکه در روز فتح مکه برادر معاويه به نام «يزيد بن ابوسفيان» و جماعتى در گوشه اى از مکه تصميم بر مقاومت در برابر لشکر اسلام گرفتند. پيامبر گروهى را فرستاد و آنها را در هم شکست و برادر معاويه اسير شد. خود معاويه نيز جزء طُلَقا بود. افزون بر اين ابوسفيان نيز در روز فتح مکه همانند اسيرى همراه عباس عموى پيغمبر به خدمت حضرت رسيد و اسلام را ظاهرا پذيرفت و پيامبر او را عملا آزاد ساخت. اين موضوع با نسخه ديگرى که از نهج البلاغه در دست است که به جاى «أخُوکَ» واژه «أبُوکَ» آمده سازگار است. به هر حال نه معاويه و نه پدر و برادرش جزء مهاجران بودند و نه اطرافيان او بلکه آنها بقاياى دوران کفر و بت پرستى محسوب مى شدند اين در حالى بود که گرداگرد على(عليه السلام) گروه عظيمى از مهاجران و انصار مشاهده مى شدند.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۶۴)بخش اول🔹 ↩️به عقيده ما اين محبّت و احترامى که حضرت نسبت به عايشه در بر
↩️مرحوم مغنيّه در شرح نهج البلاغه خود مى نويسد که در اطراف معاويه کسى از مهاجران نبود و از انصار فقط دو نفر بودند که طمع در دنيا، آنها را به پيروى از معاويه کشانده بود در حالى که همراه امام(عليه السلام) نهصد نفر از انصار و هشتصد نفر از مهاجران بودند; لشکر معاويه را بنى اميّه و گروهى از منافقانى که همراه ابوسفيان با رسول خدا جنگيدند تشکيل مى داد (ولى اصحاب على(عليه السلام) مجاهدان راستين اسلام بودند) و اين جاى تعجب نيست، زيرا على(عليه السلام) ادامه وجود مبارک پيغمبر اکرم بود در حالى که معاويه ادامه پدرش ابوسفيان (دشمن شماره يک اسلام) بود. امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن مى فرمايد: «با اين حال اگر در اين رويارويى و ملاقات شتاب دارى (کمى) دست نگه دار، زيرا اگر من به ديدار تو آيم سزاوارتر است، چرا که خداوند مرا به سوى تو فرستاده تا از تو انتقام بگيرم و اگر تو به ديدار من آيى (با نيروى عظيم کوبنده اى روبه رو خواهى شد و) چنان است که شاعر بنى اسد گفته: آنها به استقبال تندباد تابستانى مى شتابند که آنان را در ميان سراشيبى ها و تخته سنگها با سنگريزه هايش در هم مى کوبد. و (بدان) همان شمشيرى که با آن بر پيکر جد و دايى و برادرت در يک ميدان نبرد (در ميان جنگ بدر) زدم هنوز نزد من است»; (فَإِنْ کَانَ فِيهِ عَجَلٌ فَاسْتَرْفِهْ، فَإِنِّي إِنْ أَزُرْکَ فَذَلِکَ جَدِيرٌ أَنْ يَکُونَ اللهُ إِنَّمَا بَعَثَنِي إِلَيْکَ لِلنِّقْمَةِ مِنْکَ! وَإِنْ تَزُرْنِي فَکَمَا قَالَ أَخُو بَنِي أَسَد: مُسْتَقْبِلِينَ رِيَاحَ الصَّيْفِ تَضْرِبُهُمْ *** بِحَاصِب بَيْنَ أَغْوَار وَجُلْمُودِ وَعِنْدِي السَّيْفُ الَّذِي أَعْضَضْتُهُ بِجَدِّکَ وَخَالِکَ وَأَخِيکَ فِي مَقَام وَاحِد). اشاره به اينکه دست از تهديدهاى توخالى بر دار; تو که على را در ميدان جنگ ها ديده اى; تنها در يک ميدان جنگ بدر سه نفر از نزديکان تو که در صفوف مشرکان و دشمنان اسلام بودند با ضربات او بر خاک افتادند; جدت «قطبة بن ربيعه»، دائيت «وليد بن عتبه» و برادرت «حنظلة بن ابى سفيان». چنين مرد جنگى را نمى توان با اين گونه تهديدها به وحشت انداخت و امام عملا شجاعت خود و يارانش را در ميدان صفين ـ افزون بر ميدان جمل و نهروان ـ به شاميان نشان داد که اگر حيله عمرو عاص و ساده لوحى جمعى از مردم فريب خورده کوفه نبود جنگ به طور کامل به نفع امام پايان يافته بود. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسابقه نقاشی.mp3
10.61M
| مسابقه نقاشی 🎤 با اجرای : اسماعیل کریم نیا 🗣قرائت : سوره بقره آیه ۷۵ و ۷۶ 📚 کتاب شب بخیر کوچولو 🎈 💌 @Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨ 💎✨امیرالمؤمنین علیه‌السلام از چه زمانی به این لقب نامیده شدند؟ رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «اگر مردم می‌دانستند از چه زمانی علی علیه‌السلام به عنوان امیرالمؤمنین خوانده شد، هرگز فضیلتش را انکار نمی‌کردند؛ او به این لقب نامیده شد، در حالی که آدم بین روح و جسد (ابتدای خلقت) بود و خداوند متعال فرمود: "و هنگامى كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذريّه‌ی آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا من پروردگارتان نيستم؟" (سوره اعراف، آیه ۱۷۲) ملائکه گفتند: آری؛ سپس خدای تعالی فرمود: من پروردگار شما و محمّد پیامبرتان و علی امیر شماست.» 📕 منابع شیعه: نهج الحق (علامه‌حلی)، ص۱۹۱ اثبات الهداة (شیخ‌حرعاملی)، ج۳، ص۳۱۴ 📘 منابع عامه: ینابیع المودة (قندوزی)، ج۲، ص۲۷۹ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
18.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔲✨در‌ِ خانه‌ی امام زمان را بزن!! (داستان شنیدنی وآموزنده مرد صابونی) 👌بسیار شنیدنی و تأثیرگذار 👈حتما ببینید و نشر دهید. ‌‌‌‌ 💞🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت هفدهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻اثر پیش رو
🌳شجره آشوب« قسمت هجدهم» 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻رسول خدا با مشرکان درگیر بود و اگر منافقانی چون عبدالله بن ابی وجود داشتند، حضرت به دلایلی مانند نداشتن ظرفیت جامعه، نمی توانست مبارزه آشکار با این گروه داشته باشد. اما در زمان امام علی، به دلایلی از جمله حمایت خلفای پیشین از جریان نفاق، گروه مذکور توانست رشد بیشتری پیدا کند و به همین سبب، شاخه های مختلف مخالفان، جلوی حضرت قد علم کردند. 🔻 مثلا دخالت دادن کسانی مانند زبیر در شورای شش نفره توسط عمر، سبب شد این افراد گمان کنند شایستگی تصدی مقام خلافت و حکومت بر مسلمین را دارند؛ همین موضوع از جمله دلایلی شد که در زمان حکومت امام، طلحه و زبیر برای مقابله با حضرت و راه اندازی فتنه جمل، اقدام کنند. 🔻امام در طول مدت کم خلافت خود، با جبهه های گوناگونی مبارزه کرد و به هر کدام از اینها، نگاه متفاوت داشت. در اینجا باید گفت امیرالمومنین، ۳ جنگ با مخالفان خود انجام نداد، بلکه تعداد جنگ ها بیشتر از ۳ جنگ بود و ۳ جبهه از مخالفان را در برابر خود داشت. این جبهه ها عبارت بودند از: 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
↩️این قوم منحرف، هم بر خویش ستم کردند، و هم بر جامعه شان، هم سرنوشت ملتشان را به بازى گرفتند، و هم ا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات (۸۱ الی۸۳)🔹 ↩️و بعضى از فقها گفته اند: اگر زن شوهردارى این عمل را انجام بدهد حدّ او اعدام است. اجراى این حدود، شرائط دقیق و حساب شده اى دارد که در کتب فقه اسلامى آمده است. روایاتى که، در مذمت همجنس گرائى از پیشوایان اسلام نقل شده آن قدر زیاد و تکان دهنده است، که با مطالعه آن هر کس احساس مى کند: زشتى این گناه به اندازه اى است که کمتر گناهى در پایه آن قرار دارد. از جمله، در روایتى از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: لَمّا عَمِلَ قَوْمُ لُوط ما عَمِلُوا بَکَتِ الأَرْضُ إِلى رَبِّها حَتّى بَلَغَتْ دُمُوعُها إِلَى السَّماءِ، وَ بَکَتِ السَّماءُ حَتّى بَلَغَتْ دُمُوعُها الْعَرْشَ. فَأَوْحَى اللّهُ إِلَى السَّماءِ أَنْ أَحْصِبِیهِمْ، وَ أَوْحى إِلَى الأَرْضِ أَنِ اخْسِفِی بِهِمْ: هنگامى که قوم لوط آن اعمال ننگین را انجام دادند زمین آن چنان ناله و گریه سر داد که اشک هایش به آسمان رسید، و آسمان آن چنان گریه کرد که اشک هایش به عرش رسید. در این هنگام خداوند به آسمان وحى فرستاد که آنها را سنگ باران کن! و به زمین وحى فرستاد که آنها را فرو بر !(بدیهى است گریه و اشک جنبه تشبیه و کنایه دارد). و در حدیثى از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: مَنْ جامَعَ غُلاماً جاءَ یَوْمَ الْقِیامَةِ جُنُباً لایُنَقِّیهِ ماءُ الدُّنْیا وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ جَهَنَّمَ وَ سائَتْ مَصِیراً... ثُمَّ قالَ إِنَّ الذَّکَرَ یَرْکَبُ الذَّکَرَ فَیَهْتَزُّ الْعَرْشُ لِذلِک: هر کس با نوجوانى آمیزش جنسى کند، روز قیامت ناپاک وارد محشر مى شود، آن چنان که تمام آب هاى جهان او را پاک نخواهند کرد، و خداوند او را غضب مى کند و از رحمت خویش دور مى دارد، و دوزخ را براى او آماده ساخته است و چه بد جایگاهى است... سپس فرمود: هر گاه جنس مذکر با مذکر آمیزش کند، عرش خداوند به لرزه در مى آید . در حدیث دیگرى، از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم: آنها که تن به چنین کارى در مى دهند، بازماندگان سدوم (قوم لوط) هستند . سپس اضافه فرمود: من نمى گویم از فرزندان آنها هستند، ولى از طینت آنها هستند . سؤال شد همان شهر سدوم که زیر و رو شد؟ فرمود: آرى! چهار شهر بودند: سدوم ، صریم ، الدّما و عمیرا (عمورا). در روایت دیگرى، از امیر مؤمنان على(علیه السلام)مى خوانیم: از پیامبر(صلى الله علیه وآله)شنیدم چنین مى گفت: لَعَنَ اللّهُ الْمُتَشَبِّهِینَ مِنَ الرِّجالِ بِالنِّساءِ وَ الْمُتَشَبِّهاتِ مِنَ النِّساءِ بِالرِّجال: لعنت خدا بر آن مردانى باد که خود را شبیه زنان مى سازند، (با مردان آمیزش جنسى مى کنند) و لعنت خدا بر زنانى باد که خود را شبیه مردان مى کنند . * * * ۶ ـ فلسفه تحریم همجنس گرائى گر چه، در دنیاى غرب که آلودگى هاى جنسى فوق العاده زیاد است، این گونه زشتى ها مورد تنفر نیست، و حتى شنیده مى شود در بعضى از کشورها همانند انگلستان طبق قانونى که با کمال وقاحت از پارلمان گذشته این موضوع جواز قانونى پیدا کرده!! ولى، شیوع این گونه زشتى ها هرگز از قبح آن نمى کاهد، و مفاسد اخلاقى و روانى و اجتماعى آن در جاى خود ثابت است. گاهى، بعضى از پیروان مکتب مادى که این گونه آلودگى ها را دارند، براى توجیه عملشان مى گویند: ما هیچ گونه منع طبّى براى آن سراغ نداریم!. اما، آنها فراموش کرده اند که، اصولاً، هر گونه انحراف جنسى، در تمام روحیات و ساختمان وجود انسان اثر مى گذارد، و تعادل او را بر هم مى زند. توضیح این که: انسان به صورت طبیعى و سالم، تمایل جنسى به جنس مخالف دارد، و این تمایل از ریشه دارترین غرائز انسان و ضامن بقاء نسل او است. هر گونه کارى که این تمایل را از مسیر طبیعیش منحرف سازد، یک نوع بیمارى و انحراف روانى در انسان ایجاد مى کند . مردى که تمایل به جنس موافق دارد، و یا مردى که تن به چنین کارى مى دهد، هیچ کدام یک مرد کامل نیستند و در کتاب هاى امور جنسى هموسکسوآلیسم (همجنس گرائى) به عنوان یکى از مهم ترین انحراف ذکر شده است. ادامه این کار، تمایلات جنسى را نسبت به جنس مخالف در انسان تدریجاً مى کشد، و در مورد کسى که تن به این کار در مى دهد، احساسات زنانه تدریجاً در او پیدا مى شود، و هر دو گرفتار ضعف مفرط جنسى و به اصطلاح سرد مزاجى مى شوند، به طورى که بعد از مدتى قادر به آمیزش طبیعى (آمیزش با جنس مخالف) نخواهند بود.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات (۸۱ الی۸۳)🔹 ↩️و بعضى از فقها گفته اند: اگر زن شوهردارى این عمل ر
↩️با توجه به این که، احساسات جنسى مرد و زن، هم در ارگانیسم بدن آنها مؤثر است، و هم در روحیات و اخلاق ویژه آنان، روشن مى شود از دست دادن احساسات طبیعى تا چه حد ضربه بر جسم و روح انسان وارد مى سازد، و حتى ممکن است افرادى که گرفتار چنین انحرافى هستند، چنان گرفتار ضعف جنسى شوند که دیگر قدرت بر تولید فرزند پیدا نکنند. این گونه اشخاص، از نظر روانى غالباً سالم نیستند و در خود یک نوع بیگانگى از خویشتن و بیگانگى از جامعه اى که به آن تعلق دارند احساس مى کنند. قدرت اراده را، که شرط هر نوع پیروزى است تدریجاً از دست مى دهند، و یک نوع سرگردانى و بى تفاوتى در روح آنها لانه مى کند. آنها، اگر به زودى تصمیم به اصلاح خویشتن نگیرند، و حتى در صورت لزوم از طبیب جسمى یا روانى کمک نخواهند، و این عمل به صورت عادتى براى آنها در آید، ترک آن مشکل خواهد شد، و در هر حال هیچ وقت براى ترک این عادت زشت دیر نیست، تصمیم مى خواهد و عمل! سرگردانى روانى تدریجاً آنها را به مواد مخدر و مشروبات الکلى و انحرافات اخلاقى دیگر خواهد کشانید، و این یک بدبختى بزرگ دیگر است. جالب این که در روایات اسلامى در عباراتى کوتاه و پر معنى، اشاره به این مفاسد شده است، از جمله در روایتى از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم: کسى از او سؤال کرد: لِمَ حَرَّمَ اللّهُ اللَّواطَ: چرا خداوند لواط را حرام کرده است ؟ فرمود: مِنْ أَجْلِ أَنَّهُ لَوْ کانَ إِتْیانُ الْغُلامِ حَلالاً لاَسْتَغْنَى الرِّجالُ عَنِ النِّساءِ وَ کانَ فِیهِ قَطْعُ النَّسْلِ وَ تَعْطِیلُ الْفُرُوجِ وَ کانَ فِی إِجازَةِ ذلِکَ فَسادٌ کَثِیرٌ: اگر آمیزش با پسران حلال بود، مردان از زن ها بى نیاز (و نسبت به آنان بى میل) مى شدند، و این باعث قطع نسل انسان مى شد، و باعث از بین رفتن آمیزش طبیعى جنس موافق و مخالف مى گشت، و این کار مفاسد زیاد اخلاقى و اجتماعى به بار مى آورد . ذکر این نکته نیز قابل توجه است که، اسلام یکى از مجازات هائى را که براى چنین افرادى قائل شده آن است که، ازدواج خواهر و مادر و دختر شخص مفعول بر فاعل حرام است، یعنى اگر چنین کارى قبل از ازدواج صورت گرفته شد، این زنان براى او حرام ابدى مى شوند. آخرین نکته اى که در اینجا باید یادآور شویم این است که: کشیده شدن افراد به این گونه انحراف جنسى، علل بسیار مختلفى دارد، و حتى گاهى طرز رفتار پدر و مادر با فرزندان خود، و یا عدم مراقبت از فرزندان همجنس، و طرز معاشرت و خواب آنها با هم در خانه، ممکن است از عوامل این آلودگى گردد. گاهى، ممکن است انحراف اخلاقى دیگر سر از این انحراف بیرون آورد. قابل توجه این که: در حالات قوم لوط مى خوانیم: عامل آلودگى آنها به این گناه این بود که آنها مردمى بخیل بودند، و چون شهرهاى آنها بر سر راه کاروان هاى شام قرار داشت، و آنها نمى خواستند از میهمانان و عابرین پذیرائى کنند، در آغاز چنین به آنها وانمود مى کردند که، قصد تجاوز جنسى به آنان دارند، تا میهمانان و عابرین را از خود فرار دهند، ولى، این عمل تدریجاً به صورت عادت براى آنها در آمد، و تمایلات انحراف جنسى تدریجاً در وجود آنها بیدار شد، و کارشان به جائى رسید که از فرق تا قدم آلوده شدند. حتى، شوخى هاى بى موردى که گاهى در میان پسران و یا دختران نسبت به همجنسان خود مى شود، گاهى انگیزه کشیده شدن به این انحرافات مى گردد، به هر حال، باید به دقت مراقب این گونه مسائل بود، و آلودگان را به سرعت نجات داد و از خدا در این راه توفیق طلبید. * * * ۷ ـ اخلاق قوم لوط در روایات و تواریخ اسلامى، اعمال زشت و ننگین دیگرى به موازات انحراف جنسى از آنها نقل شده است از جمله در سفینة البحار مى خوانیم: قِیْلَ کانَتْ مَجالِسُهُمْ تَشْتَمِلُ عَلى أَنْواعِ الْمَناکِیْرِ مِثْلَ الْشَّتْمِ وَ السُّخُفِ وَ الْصَفْحِ وَ الْقِمارِ وَ ضَرْبِ الْمِخْراقِ وَ خَذْفِ الأَحْجارِ عَلى مَنْ مَرَّ بِهَمْ وَ ضَرْبَ الْمَعازِفِ وَ الْمَزامِیْرَ وَ کَشْفِ الْعَوْراتِ: گفته مى شود: مجالس آنها مملوّ بود از انواع منکرات و اعمال زشت، فحش هاى رکیک و کلمات زننده با هم رد و بدل مى کردند، با کف دست بر پشت یکدیگر مى کوبیدند، قمار مى کردند، و بازى هاى بچه گانه داشتند، سنگ به عابران پرتاب مى کردند، و انواع آلات موسیقى را به کار مى بردند، و در حضور جمع بدن خود را برهنه و کشف عورت مى نمودند !. روشن است، در چنان محیط آلوده اى، انحراف و زشتى هر روز ابعاد تازه اى به خود مى گیرد، و اصولاً قبح اعمال ننگین برچیده مى شود، و آن چنان در این مسیر پیش مى روند، که هیچ کارى در نظر آنها زشت و منکر نیست! و از آنها بدبخت تر، اقوام و ملت هائى هستند که در عصر پیشرفت علوم و دانش ها، در همان راه گام برمى دارند، و حتى گاهى اعمالشان به قدرى ننگین و رسوا است که اعمال قوم لوط را به فراموشى مى سپارد! @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۶۰)🔹 هنگامى كه خوارج نهروان كشته شدند به امام عليه السّلام گفته شد: اى امي
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۶۱)🔹 🔴فرق خوارج با شاميان جنايتکار! در پايان جلد دوم، چند خطبه يا سخن داشتيم که همه مربوط به خوارج بود و هر کدام به بخش هاى مهمّى از زندگى و سرنوشت و موضع گيرى هاى آنها اشاره داشت. در آغاز اين جلد نيز، در کلام کوتاه و پر معناى ديگرى به آنها اشاره مى فرمايد و دستور روشنى درباره مبارزه مسلّحانه با آنان بعد از خودش بيان مى فرمايد و مى گويد: «بعد از من با خوارج نبرد نکنيد (و لبه تيز حملات خود را متوجّه حکومت ظالمانه و ويرانگر بنى اميّه کنيد!)» (لاَتُقَاتِلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدِي). با توجّه به اينکه بخش قابل ملاحظه اى از زندگى امام(عليه السلام) در مبارزه با آنان گذشت; مخصوصاً در نهروان ضربات بسيار قاطع و کوبنده اى بر پايه هاى آنان وارد ساخت، و دشمنان سرسخت امام(عليه السلام) را خوارج تشکيل مى دادند، و مى دانيم که شهادت امام(عليه السلام) به دست همانها صورت گرفت; با اين همه دستور ترک مبارزه با آنان، سؤال برانگيز است. از اينرو امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن به ذکر دليل روشنى پرداخته و مى فرمايد: «زيرا کسى که در جستجوى حق بوده و خطا کرده، همانند آن کس که طالب باطل بوده و آن را به دست آورده است نمى باشد»! (فَلَيْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ کَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَکَهُ). همان گونه که مرحوم «سيّد رضى» با جمله: «يَعْني مُعَاوِيَةَ و أَصْحَابَهُ» اشاره کرده است، منظور امام(عليه السلام) معاويه و ياران او است. به اين ترتيب به اصحابش توصيه مى کند به جاى اينکه در دو جبهه مبارزه کنند، مبارزه خود را منحصراً متوجّه غاصبان بنى اميّه و غارتگرانِ شام سازند. بى شک ياران امام(عليه السلام) بعد از او مانند آن حضرت نبودند، و توان مبارزه در دو جبهه را نداشتند، و امام(عليه السلام) با اين دستورِ حساب شده، به آنها توصيه مى کند که نيروى خود را پخش نکنند و در آنِ واحد با دو دشمن وارد مبارزه نشوند، به ويژه آنکه «خوارج» با حکومت شام، سخت مخالف بودند و ممکن بود در يک جبهه همراهِ مؤمنانِ راستين، با شاميان وارد جنگ شوند; از همه اينها گذشته «خوارج» در مرکز حکومت «اميرمؤمنان(عليه السلام)» قرار داشتند و به آسانى مى توانستند مرکز را ناامن کنند. مجموعه اين جهات سه گانه سبب شد که امام(عليه السلام) اين دستور حساب شده را نسبت به دورانِ بعد از خودش، به يارانش بدهد. از اينجا جواب سؤال معروفى که بسيارى از «مفسّران نهج البلاغه» مطرح کرده اند و بعضاً پاسخ هاى دقيقى به آن نداده اند، روشن مى شود و آن اينکه: امام(عليه السلام) چرا خودش با «خوارج» به مبارزه برخاست ولى يارانش را از مبارزه با «خوارج» نهى مى کند؟ چرا خودش شمشير در ميان آنها مى نهد و اصحاب خود را از اين کار بر حذر مى دارد؟ پاسخ اين سؤال آن است که شرايط زمان امام(عليه السلام) با شرايط دورانِ بعد از او، بسيار متفاوت بود و فرمانده لايق و مدبّر کسى است که شرايط مبارزه را روز به روز، بلکه ساعت به ساعت در نظر بگيرد و هرگز جمود بر يک روش نداشته باشد. از همه اين امور گذشته، علّتى که امام(عليه السلام) براى اين دستور ذکر مى کند بسيار دقيق و لطيف است; مى گويد: «در مقايسه خوراج با ظالمان شام، نبايد فراموش کنيد که اينها افراد نادانى بودند که به گمان خود به طلب حق برخاستند ولى بر اثر جهل و تعصّب، راه افراط را پيمودند و از حق تجاوز نمودند و در آن سوى حق قرار گرفتند. ولى معاويه و يارانش آگاهانه به دنبال باطل رفتند و به آن رسيدند.» بنابراين، اگر بنا باشد انسان تنها با يکى از اين دو دشمن مبارزه کند و توانايى بر پيکار هر دو نداشته باشد کدام را بايد انتخاب نمايد؟ بى شک بايد گروه دوم را براى مبارزه برگزيند و هر گاه از مبارزه با او فراغت حاصل شد، به مبارزه با گروه باطل اوّل برخيزد. در حديثى که «مبرّد» آنرا در «کامل» نقل کرده چنين مى خوانيم که: بعد از شهادتِ «اميرمؤمنان على(عليه السلام)» افرادى از سران «خوارج»، با همکارى پيروان خود بر معاويه شوريدند و اين در حالى بود که «معاويه» در کوفه بود، و «امام حسن(عليه السلام)» از کوفه خارج شده و عزم مدينه داشت; معاويه کسى را به خدمت «امام حسن(عليه السلام)» فرستاد که مبارزه با «خوارج» را برعهده بگيرد; «امام حسن(عليه السلام)» در جواب فرمود: «من از جنگ با تو خوددارى کردم براى حفظ خون هاى مسلمين، آيا از طرف تو با گروهى جنگ کنم که تو به کشته شدن از آنها سزاوارترى!» هدف امام از اين جواب، آن بود که «خوارج» هر چند گمراهند، امّا ضلالت و گمراهى آنها کمتر از «معاويه» و همدستان اوست.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۶۱)🔹 🔴فرق خوارج با شاميان جنايتکار! در پايان جلد دوم، چند خطبه يا سخن داش
↩️جالب اينکه على(عليه السلام) به دست خوارج شهيد شد و اين جنايت بزرگ در جهان اسلام بوسيله آنها رخ داد و اين کار در زمان خودِ آن حضرت نيز پيش بينى شده بود، با اين حال امام(عليه السلام) هرگونه انتقام جويى نسبت به آنها را رد مى کند و حتّى از مبارزه با آنان بعد از خودش نهى مى فرمايد و اين يکى از نشانه هاى بارزِ عدالتِ آن حضرت است که در تاريخ زمامداران جهان، کمتر نظير آن ديده شده است. بديهى است اين دستورِ امام(عليه السلام) ناظر به زمانى است که «خوارج» دست به شرارت و ناامنى در شهرهاى مسلمين نزنند و اگر مرتکب اين کار مى شدند مى بايست به عنوان «محارب» و «مفسد في الأرض» با آنها جنگيد. * * * نکته ها: 1- گمراهتر از خوارج! بى شک «خوارج» - با اوصاف و احوالى که در پايان جلد دوم درباره آنها ذکر شد و مطالب بيشترى که غالب مورّخان اسلام پيرامون عقايد و اوصاف و زندگى آنها نوشته اند- گروهى بسيار گمراه و سنگدل و خطرناک و منحرف بودند، ولى امام(عليه السلام) در خطبه بالا «معاويه» و يارانش را از آنها گمراهتر مى شمرد که اگر تنها توان مبارزه با يکى از اين دو گروه باشد، اولويّت را در مبارزه با «معاويه» و همدستانش مى داند. «ابن ابى الحديد» در «شرح نهج البلاغه» خود در شرح و تبيين اين مسأله چنين مى گويد: «بسيارى از اصحاب ما نسبت به اعتقادات دينى «معاويه» خرده گرفته اند و تنها به تفسيق او قانع نيستند بلکه او را مسلمان نمى دانند و از او سخنان و جمله هايى نقل کرده اند که گاه در لا به لاى کلامش ظاهر مى شد و دليل بر بى ايمانى او بود، از جمله اينکه «زبير بن بکّار» که نه شيعه بود و نه معاويه را متّهم مى ساخت (به گواهى اينکه با على(عليه السلام) ميانه خوبى نداشت و از آن حضرت دورى مى کرد.) مى گويد: «فرزند «مغيرة بن شعبه» مى گويد همراه پدرم نزد «معاويه» رفته بوديم و پدرم غالباً نزد او مى رفت و با او سخن مى گفت و هنگامى که باز مى گشت عقل و هوش سرشار او را مى ستود. ولى شبى از شب ها از نزد «معاويه» بازگشت، در حالى که بسيار ناراحت بود حتّى شام نخورد و بسيار غمگين به نظر مى رسيد! مدّتى انتظار کشيدم امّا حالش همانگونه بود; گمان کردم ما کار خلافى انجام داديم. گفتم چرا امشب اين چنين ناراحتى؟ گفت: فرزندم «جِئْتُ مِنْ عِنْدِ أَکْفَرِ النَّاسِ وَ أَخْبَثِهِمْ; از نزد کافرترين و خبيث ترين مردم مى آيم!» گفتم مگر چه شده است؟ گفت: امشب با معاويه خلوت کرده بودم به او گفتم: «سنّى از تو گذشته است اگر عدالت پيشه کنى و نيکوکارى را گسترش دهى به جاست، تو بزرگ شده اى اگر نسبت به برادرانت از «بنى هاشم» نيکى کنى و صله رحم به جاى آورى بسيار شايسته است; زيرا آنها امروز براى تو خطرى محسوب نمى شوند و اين نيکوکارى ثواب دارد و نام تو به نيکى در تاريخ اسلام باقى مى ماند.» «معاويه» (عصبانى شد و) گفت: چه نامى از من باقى بماند! «ابوبکر» مدّتى عهده دار خلافت بود و عدالت پيشه کرد و کارهاى مهمّى انجام داد، امّا همين که از دنيا رفت نام او هم از خاطره ها محو شد، تنها مردم مى گويند: «ابوبکر چنين و ابوبکر چنان!» سپس عمر به خلافت رسيد و ده سال در پيشرفت اسلام در جهان تلاش و کوشش کرد، او هم که از دنيا رفت نام او هم برچيده شد، جز اينکه مى گويند: «عمر چنين و عمر چنان!» ولى در مورد «ابن ابى کبشه(۱) (پيامبر اسلام) همه روز پنج بار مردم فرياد مى کشند: «أَشْهَدُ أنّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» (و پيوسته نام او را با عظمتِ هر چه بيشتر، زنده نگه مى دارند) با اين حال چه عملى از من باقى مى ماند و چه نام و خاطره اى در تاريخ از ما وجود خواهد داشت، اى بى پدر!، سپس افزود: «لاَ وَاللَّهِ إِلاَّ دَفْناً دَفْناً; نه به خدا سوگند! هيچ راهى جز اين نيست که اين نام (نام پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله)) دفن شود و از خاطره ها محو گردد»!» (اين سخن بود که «مغيرة بن شعبه» را که خود مرد منحرفى بود چنان ناراحت ساخت که نه تنها «معاويه» را تکفير نمود، بلکه او را از کافرترين مردم شمرد!). «ابن ابى الحديد» پس از نقل اين سخن به تجزيه و تحليل درباره کارهاى «معاويه» مى پردازد و زندگى اَشرافى و طاغوتى او را ترسيم مى کند و خلافکارى هاى او را يکى بعد از ديگرى، بر مى شمرد به گونه اى که براى هر ناظرِ بى طرف، ترديدى در فسادِ «معاويه» از نظر اعتقاد و عمل، باقى نمى ماند و شاهد روشنى براى گفتار امام در بالاست که مبارزه با او را در اولويّت قرار مى دهد.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
↩️جالب اينکه على(عليه السلام) به دست خوارج شهيد شد و اين جنايت بزرگ در جهان اسلام بوسيله آنها رخ داد
↩️از جمله اين که مى گويد: «اَعمال مخالف و آشکاراى «معاويه» از قبيل: پوشيدن حرير، استعمالِ ظروفِ طلا و نقره، جمع آورى غنايم براى خود، اجرا نکردن حدود و مقررّات اسلام درباره اطرافيان و کسانى که مورد علاقه اش بودند، ملحق کردن «زياد» را به خود و او را برادر خود خواندن، با اينکه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرموده بود: «أَلْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ وَ لِلْعَاهِرِ الْحَجَرُ; فرزند به همسر ملحق مى شود و سهم زناکار سنگسار شدن است» کشتن «حُجْر بن عدى» و ياران پاک او، توهين به ابوذر و او را سوار بر شتر برهنه کردن و فرستادنش به مدينه، ناسزا گفتن به «اميرمؤمنان على»(عليه السلام) و «امام حسن»(عليه السلام) و «ابن عباس» بر روى منابر، وليعهد قرار دادن «يزيد» شراب خوار و قمارباز و... همه و همه دليل بر کفر و الحاد او است! «ابو درداء» می گويد: «به معاويه گفتم از پيغمبر(صلى الله عليه وآله) شنيدم هر کس از ظرف طلا و نقره بياشامد آتش جهنم درونش را فرا خواهد گرفت»; «معاويه» گفت: «أمَّا أَنَا فَلاَ أرَى بِذلِکَ بَأْساً; امّا من براى آن ايرادى نمى بينم». «ابو درداء» پاسخ داد: عجبا! من از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل مى کنم او رأى شخص خود را اظهار مى کند! من ديگر در سرزمينى که تو هستى نخواهم ماند.» 2- حق طلبان گمراه و باطل گرايان آگاه! در سخن بالا ديديم که امام(عليه السلام) در مقايسه «خوارج» با لشکر شام و پيروان «معاويه» خوارج را بر آنها ترجيح مى دهد و چنين استدلال مى فرمايد که: «خوارج به پندار خود، دنبال حق بودند ولى خطا کردند (وبر اثر جهل و لجاجت و تعصّب) از حق تجاوز کردند و در طرف افراط قرار گرفتند، ولى معاويه و پيروانش آگاهانه به دنبال باطل رفتند و به آن رسيدند». اين مقايسه مخصوص به عصر و زمان آن حضرت نيست; بلکه در هر زمانى اين دو گروه يافت مى شوند. هم اکنون گروههايى از دشمنان اسلام را مى شناسيم که آگاهانه به سوى باطل مى روند و کمر به محو اسلام و مسلمين بسته اند; در حالى که گروههايى هستند خواهانِ حقّ اند امّا به علل گوناگون به آن نمى رسند; آنها نيز در مقابل مسلمين قرار مى گيرند. مسلمين نبايد هر دو گروه را يکسان بشمرند بلکه در مبارزاتِ خود، اولويّت را براى گروه اوّل قائل شوند; زيرا در برابر گروه اوّل - که آگاهانه راه فساد و باطل را انتخاب کرده اند - راهى جز مبارزه مسلّحانه نيست; در حالى که گروه دوم، بيش از هر چيز نياز به ارشاد و آموزش و کارهاى فرهنگى دارند. به همين دليل، در ميدان «نهروان» پس از بياناتِ گيراىِ اميرمؤمنان على(عليه السلام) اکثريت قاطعِ خوارجِ نهروان، توبه کردند و به سوى حضرت بازگشتند و از «دوازده هزار نفر» جمعيّت، «هشت هزار نفر» در کنار پرچمى که امام(عليه السلام) براى توبه کاران برافراشته بود گرد آمدند.(۲) * * * پی نوشت: ۱. «علاّمه مجلسى» در «بحارالانوار» در شرح اين مطلب که چرا «معاويه» از پيغمبر به «ابن ابى کبشه» ياد کرد مى گويد: «مشرکان عرب پيامبر را به اين نام مى ناميدند و او را تشبيه به «ابن ابى کبشه» که مردى از طائفه «خزاعه» بود و با طائفه «قريش» در مسأله بت پرستى مخالف بود مى نمودند.» (بحارالانوار، جلد 18، صفحه 213.) ۲. سند خطبه: اين كلام اميرمؤمنان على عليه السلام در« محاسن بيهقى» و« مروج الذّهب مسعودى» و« كامل مبرّد» و« علل الشرايع صدوق» و« تهذيب شيخ طوسى» آمده است.( مصادر نهج ‏البلاغه، جلد 2، صفحه 40)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ 🌕❗️‏امام صادق علیه السلام‏ ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّي يَأْتِيَكَ مِنْهُ مَا يَغْلِبُكَ، وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً، وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلًا. گفتار و کردار برادرت را حمل بر نیکی کن، مگر این که کاری از او سر بزند که نتوانی توجیه کنی، و به گفتار او تا جایی که می‌توان حمل بر نیکی کرد سوء ظن نبر. 📜الکافی، ج ۲، ص: ۳۶۲ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام: 🌸هیچ کس سعادتمند نمی‌گردد، مگر با فرمان برداری خدای سبحان و هیچ کس بدبخت نمی‌گردد، مگر با نافرمانی خدا. 📚غررالحکم/ حدیث ۳۴۶۹ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2