قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات(۸۱ الی۸۳)🔹 ⌛️پایان زندگى این گروه ستمکار سرانجام، هنگامى که رس
↩️این قوم منحرف، هم بر خویش ستم کردند، و هم بر جامعه شان، هم سرنوشت ملتشان را به بازى گرفتند، و هم ایمان و اخلاق انسانى را، و هر قدر رهبر دلسوزشان فریاد زد، گوش فرا ندادند و مسخره کردند، و قاحت و بى شرمى را به آنجا رساندند، که حتى مى خواستند به حریم میهمان هاى رهبرشان نیز تجاوز کنند.
اینها، که همه چیز را وارونه کرده بودند! باید شهرشان هم واژگونه شود! نه فقط زیر و رو شود، که بارانى از سنگ، آخرین آثار حیات را در آنجا در هم بکوبد، و آنها را زیر پوشش خود دفن کند، به گونه اى که حتى اثرى از آنها در آن سرزمین، دیده نشود، تنها بیابانى وحشتناک و به هم ریخته، و قبرستانى خاموش و مدفون زیر سنگ ریزه ها، از آنها باقى بماند.
آیا تنها قوم لوط باید چنین مجازات شوند؟ مسلماً نه، هر گروه منحرف و ملت ستم پیشه اى، چنین سرنوشتى در انتظار او است.
گاهى زیر باران سنگریزه ها.
گاهى زیر ضربات بمب هاى آتش زا.
زمانى زیر فشارهاى اختلافات کشنده اجتماعى.
و بالاخره هر کدام به شکلى و به صورتى.
* * *
نکته ها:
۱ ـ چرا لحظه نزول عذاب صبح بود؟
دقت در آیات بالا این سؤال را در ذهن خواننده ترسیم مى کند که، صبح در این میان چه نقشى داشت؟ چرا در دل شب عذاب نازل نشد؟
آیا به خاطر آن است که: گروه مهاجم به خانه لوط، هنگامى که نابینا شدند به سوى قوم برگشتند و جریان را بازگو کردند، و آنها کمى در فکر فرو رفتند که جریان چیست؟ و خداوند این مهلت را تا صبح به آنها داد، شاید بیدار شوند و به سوى او باز گردند؟!.
یا این که: خداوند نمى خواست در دل شب، بر آنها شبیخون زند، و به همین دلیل دستور داد تا فرا رسیدن صبح مأموران عذاب دست نگه دارند.
در تفاسیر، تقریباً چیزى در این زمینه ننوشته اند، ولى آنچه در بالا گفتیم احتمالاتى بود که قابل مطالعه است.
* * *
۲ ـ زیر و رو چرا؟
گفتیم: عذاب باید تناسبى با نحوه گناه داشته باشد، از آنجا که این قوم در طریق انحراف جنسى، همه چیز را دگرگون ساختند، خداوند نیز شهرهاى آنها را زیر و رو کرد، و از آنجا که ـ طبق روایات ـ بارانى از سخنان رکیک به طور مداوم بر هم مى ریختند، خداوند هم بارانى از سنگ بر سر آنان فرو ریخت.
* * *
۳ ـ باران سنگ چرا؟
آیا بارش سنگریزه قبل از زیر و رو شدن شهرهاى آنها بود، یا همراه آن، یا بعد از آن؟ در میان مفسران گفتگو است، و آیات قرآن نیز صراحتى در این زمینه ندارد; زیرا این جمله با واو، عطف شده که ترتیب از آن استفاده نمى شود.
ولى، بعضى از مفسران مانند نویسنده المنار معتقد است: این باران سنگ یا قبل از زیر و رو شدن بوده، یا در اثناء آن، و فلسفه آن، این بوده که افراد پراکنده اى که در گوشه و کنار قرار داشتند، و زیر آوارها مدفون نشدند، سالم در نروند، آنها نیز به کیفر اعمال زشتشان برسند!.
روایتى که مى گوید: همسر لوط، صدا را که شنید سر بر گردانید، و در همان حال سنگى به او اصابت کرد و او را کشت، نشان مى دهد: این دو (زیر و رو شدن و باران سنگ) با هم صورت گرفته است.
اما، اگر از اینها صرف نظر کنیم، مانعى ندارد که براى تشدید عذاب و محو آثار آنها، سنگریزه حتى پس از زیر و رو شدن بر آنها نازل شده باشد، به طورى که سرزمینشان زیر آن پنهان گردد و آثارش محو شود.
* * *
۴ ـ نشان دار چرا؟
گفتیم: جمله مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ این نکته را مى فهماند که، این سنگ ها از نزد خدا نشاندار بودند، ولى، در این که چگونه نشان دار بود، در میان مفسران گفتگو است:
بعضى گفته اند: در این سنگ ها علاماتى بود که نشان مى داد سنگ معمولى نیست، بلکه مخصوصاً براى عذاب الهى نازل شده است، تا با ریزش سنگ هاى دیگر اشتباه نشود.
و به همین دلیل، بعضى دیگر گفته اند: سنگ ها شباهتى با سنگ هاى زمینى نداشت، بلکه مشاهده وضع آنها نشان مى داد، نوعى سنگ آسمانى است که از خارج کره زمین به سوى زمین سرازیر شده است!.
بعضى نیز گفته اند: اینها علائمى در علم پروردگار داشته که هر کدام از آنها، درست براى فرد معین و نقطه معین نشانه گیرى شده بود.
اشاره به این که آن قدر مجازات هاى الهى روى حساب است که حتى معلوم است کدام شخص با کدام سنگ باید در هم کوبیده شود، بى حساب و بى ضابطه نیست.
* * *
۵ ـ تحریم همجنس گرائى
همجنس گرائى، چه در مردان باشد و چه در زنان، در اسلام از گناهان بسیار بزرگ است و هر دو داراى حدّ شرعى است.
حدّ همجنس گرائى در مردان، خواه فاعل باشد یا مفعول اعدام است، و براى این اعدام، طرق مختلفى در فقه بیان شده است.
البته اثبات این گناه باید از طرق معتبر و قاطعى که در فقه اسلامى و روایات وارده از معصومین ذکر شده صورت گیرد، و حتى سه مرتبه اقرار هم به تنهائى کافى نیست، و باید حداقل چهار بار اقرار به این عمل کند.
و اما، حدّ همجنس گرائى در زنان پس از چهار بار اقرار، و یا ثبوت به وسیله چهار شاهد عادل (با شرائطى که در فقه گفته شده) صد تازیانه است...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه(۶۴)بخش اول🔹 🔶پاسخ به تهمتهای معاویه 🔷توجّه به اينکه تمام بخش هاى اين نامه
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه (۶۴)بخش اول🔹
↩️به عقيده ما اين محبّت و احترامى که حضرت نسبت به عايشه در برابر آن همه خلاف کارى انجام داد کافى بود که عايشه تا آخر عمر خود را مديون امام بداند; ولى تاريخ مى گويد: او حق شناسى نکرد و همچنان به مخالفتش ادامه داد.
از جمله ايرادهايى که معاويه در نامه خود به آن حضرت گرفته بود اين بود که چرا مدينه، شهر پيامبر را رها کرده اى و به کوفه و بصره آمدى; جايى با آن عظمت را رها کردن و به چنين مکانى منتقل شدن کار درستى نيست.
به يقين نيت معاويه اين بود که على(عليه السلام) در مدينه بماند و به علت بُعد طريق، او بر تمام شام و عراق مسلط گردد و آمدن امام به کوفه نقشه هاى شوم او را بر هم زد.
شاهد اين سخن آنکه معاويه قبلا به «زبير» نوشته بود که من در شام براى تو بيعت گرفتم و بعد از تو براى «طلحه»; به سراغ عراق برويد و آنجا را تصرف کنيد در اين صورت تمام عراق و شام در اختيار شماست.
معاويه به آنچه در اين زمينه گفته بود بسنده نکرد، بلکه تعبير زشتى را در اينجا به کار برد و گفت: «در حديث پيغمبر آمده است: هر کس از مدينه خارج شود خبيث و آلوده است» غافل از اينکه اين حديث قبل از هر کس خود معاويه را شامل مى شود و همچنين طلحه، زبير و عايشه را که معاويه نسبت به آنها عشق مى ورزيد. اضافه بر اين بعضى از بزرگان و صالحان اصحاب پيغمبر همچون ابوذر، سلمان و ابن مسعود و غير آنها از مدينه خارج شدند و در شهرهاى دور و نزديک چشم از جهان فرو بستند.
درست است که مجاورت با قبر رسول الله داراى برکاتى است; اما وظيفه امام اين است که براى خاموش کردن آتش فتنه گاهى از مجاورت آن قبر نورانى چشم بپوشد و به مناطقى که بهتر مى توان آتش فتنه را خاموش کرد قدم بگذارد.
ولى امام(عليه السلام) در پاسخ معاويه تنها به اين نکته قناعت فرمود که اين امر ارتباطى به تو ندارد، زيرا مسأله واضح تر از آن بود که نياز به شرح و تفصيل داشته باشد.
تعبير امام به «ذَلِکَ أَمْرٌ غِبْتَ عَنْهُ فَلاَ عَلَيْکَ; اين امرى است که تو از آن غايب بودى و چيزى بر تو نيست» کنايه از اين است که ربطى به تو ندارد که گاه در فارسى در تعبيرات عاميانه مى گوييم: «فضولى موقوف».
سپس امام(عليه السلام) از تهديد معاويه که تهديدى توأم با مغالطه و سفسطه بود پاسخ مى دهد و مى فرمايد: «و نيز گفته اى که با گروهى از مهاجران و انصار به مقابله من خواهى شتافت (کدام مهاجر و انصار) هجرت از آن روزى که برادرت (يزيد بن ابى سفيان در روز فتح مکه) اسير شد پايان يافت»; (وَذَکَرْتَ أَنَّکَ زَائِرِي فِي الْمُهَاجِرِينَ وَالاَْنْصَارِ، وَقَدِ انْقَطَعَتِ الْهِجْرَةُ يَوْمَ أُسِرَ أَخُوکَ).
مى دانيم اطرافيان معاويه و ياران نزديک او و حتى خود او جمعى از بازماندگان دوران جاهليت عرب بودند، همان هايى که تا روز فتح مکه مقاومت نمودند، هنگامى که همه مقاومت ها در هم شکست اظهار ايمان کردند و پيغمبر اکرم فرمان آزادى آنها را صادر فرمود و به همين جهت «طُلَقاء» ناميده شدند.
از سويى ديگر مى دانيم مهاجران افرادى بودند که پيش از فتح مکه ايمان آوردند و به پيغمبر اکرم در مدينه ملحق شدند و انصار کسانى بودند که از آنها حمايت کردند، ولى هنگامى که مکه فتح شد و آن منطقه از حجاز يکپارچه در اختيار پيغمبر قرار گرفت ديگر هجرت مفهومى نداشت، از اين رو پيغمبر اکرم فرمود: «لاَ هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْحِ».
جالب اينکه در روز فتح مکه برادر معاويه به نام «يزيد بن ابوسفيان» و جماعتى در گوشه اى از مکه تصميم بر مقاومت در برابر لشکر اسلام گرفتند. پيامبر گروهى را فرستاد و آنها را در هم شکست و برادر معاويه اسير شد. خود معاويه نيز جزء طُلَقا بود.
افزون بر اين ابوسفيان نيز در روز فتح مکه همانند اسيرى همراه عباس عموى پيغمبر به خدمت حضرت رسيد و اسلام را ظاهرا پذيرفت و پيامبر او را عملا آزاد ساخت. اين موضوع با نسخه ديگرى که از نهج البلاغه در دست است که به جاى «أخُوکَ» واژه «أبُوکَ» آمده سازگار است.
به هر حال نه معاويه و نه پدر و برادرش جزء مهاجران بودند و نه اطرافيان او بلکه آنها بقاياى دوران کفر و بت پرستى محسوب مى شدند اين در حالى بود که گرداگرد على(عليه السلام) گروه عظيمى از مهاجران و انصار مشاهده مى شدند.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۶۴)بخش اول🔹 ↩️به عقيده ما اين محبّت و احترامى که حضرت نسبت به عايشه در بر
↩️مرحوم مغنيّه در شرح نهج البلاغه خود مى نويسد که در اطراف معاويه کسى از مهاجران نبود و از انصار فقط دو نفر بودند که طمع در دنيا، آنها را به پيروى از معاويه کشانده بود در حالى که همراه امام(عليه السلام) نهصد نفر از انصار و هشتصد نفر از مهاجران بودند; لشکر معاويه را بنى اميّه و گروهى از منافقانى که همراه ابوسفيان با رسول خدا جنگيدند تشکيل مى داد (ولى اصحاب على(عليه السلام) مجاهدان راستين اسلام بودند) و اين جاى تعجب نيست، زيرا على(عليه السلام) ادامه وجود مبارک پيغمبر اکرم بود در حالى که معاويه ادامه پدرش ابوسفيان (دشمن شماره يک اسلام) بود.
امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن مى فرمايد: «با اين حال اگر در اين رويارويى و ملاقات شتاب دارى (کمى) دست نگه دار، زيرا اگر من به ديدار تو آيم سزاوارتر است، چرا که خداوند مرا به سوى تو فرستاده تا از تو انتقام بگيرم و اگر تو به ديدار من آيى (با نيروى عظيم کوبنده اى روبه رو خواهى شد و) چنان است که شاعر بنى اسد گفته:
آنها به استقبال تندباد تابستانى مى شتابند که آنان را در ميان سراشيبى ها و تخته سنگها با سنگريزه هايش در هم مى کوبد.
و (بدان) همان شمشيرى که با آن بر پيکر جد و دايى و برادرت در يک ميدان نبرد (در ميان جنگ بدر) زدم هنوز نزد من است»; (فَإِنْ کَانَ فِيهِ عَجَلٌ فَاسْتَرْفِهْ، فَإِنِّي إِنْ أَزُرْکَ فَذَلِکَ جَدِيرٌ أَنْ يَکُونَ اللهُ إِنَّمَا بَعَثَنِي إِلَيْکَ لِلنِّقْمَةِ مِنْکَ! وَإِنْ تَزُرْنِي فَکَمَا قَالَ أَخُو بَنِي أَسَد: مُسْتَقْبِلِينَ رِيَاحَ الصَّيْفِ تَضْرِبُهُمْ *** بِحَاصِب بَيْنَ أَغْوَار وَجُلْمُودِ وَعِنْدِي السَّيْفُ الَّذِي أَعْضَضْتُهُ بِجَدِّکَ وَخَالِکَ وَأَخِيکَ فِي مَقَام وَاحِد).
اشاره به اينکه دست از تهديدهاى توخالى بر دار; تو که على را در ميدان جنگ ها ديده اى; تنها در يک ميدان جنگ بدر سه نفر از نزديکان تو که در صفوف مشرکان و دشمنان اسلام بودند با ضربات او بر خاک افتادند; جدت «قطبة بن ربيعه»، دائيت «وليد بن عتبه» و برادرت «حنظلة بن ابى سفيان». چنين مرد جنگى را نمى توان با اين گونه تهديدها به وحشت انداخت و امام عملا شجاعت خود و يارانش را در ميدان صفين ـ افزون بر ميدان جمل و نهروان ـ به شاميان نشان داد که اگر حيله عمرو عاص و ساده لوحى جمعى از مردم فريب خورده کوفه نبود جنگ به طور کامل به نفع امام پايان يافته بود.
@Nahjolbalaghe2
مسابقه نقاشی.mp3
10.61M
#قصه_های_کودکانه| مسابقه نقاشی
🎤 با اجرای : اسماعیل کریم نیا
🗣قرائت : سوره بقره آیه ۷۵ و ۷۶
📚 کتاب شب بخیر کوچولو
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
💎✨امیرالمؤمنین علیهالسلام از چه زمانی به این لقب نامیده شدند؟
رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله فرمودند:
«اگر مردم میدانستند از چه زمانی علی علیهالسلام به عنوان امیرالمؤمنین خوانده شد، هرگز فضیلتش را انکار نمیکردند؛ او به این لقب نامیده شد، در حالی که آدم بین روح و جسد (ابتدای خلقت) بود و خداوند متعال فرمود: "و هنگامى كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذريّهی آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا من پروردگارتان نيستم؟"
(سوره اعراف، آیه ۱۷۲)
ملائکه گفتند: آری؛ سپس خدای تعالی فرمود: من پروردگار شما و محمّد پیامبرتان و علی امیر شماست.»
#غدیر
📕 منابع شیعه:
نهج الحق (علامهحلی)، ص۱۹۱
اثبات الهداة (شیخحرعاملی)، ج۳، ص۳۱۴
📘 منابع عامه:
ینابیع المودة (قندوزی)، ج۲، ص۲۷۹
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
18.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔲✨درِ خانهی امام زمان را بزن!!
(داستان شنیدنی وآموزنده مرد صابونی)
👌بسیار شنیدنی و تأثیرگذار
👈حتما ببینید و نشر دهید.
#آیت_الله_ناصری
💞🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت هفدهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻اثر پیش رو
🌳شجره آشوب« قسمت هجدهم»
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻رسول خدا با مشرکان درگیر بود و اگر منافقانی چون عبدالله بن ابی وجود داشتند، حضرت به دلایلی مانند نداشتن ظرفیت جامعه، نمی توانست مبارزه آشکار با این گروه داشته باشد. اما در زمان امام علی، به دلایلی از جمله حمایت خلفای پیشین از جریان نفاق، گروه مذکور توانست رشد بیشتری پیدا کند و به همین سبب، شاخه های مختلف مخالفان، جلوی حضرت قد علم کردند.
🔻 مثلا دخالت دادن کسانی مانند زبیر در شورای شش نفره توسط عمر، سبب شد این افراد گمان کنند شایستگی تصدی مقام خلافت و حکومت بر مسلمین را دارند؛ همین موضوع از جمله دلایلی شد که در زمان حکومت امام، طلحه و زبیر برای مقابله با حضرت و راه اندازی فتنه جمل، اقدام کنند.
🔻امام در طول مدت کم خلافت خود، با جبهه های گوناگونی مبارزه کرد و به هر کدام از اینها، نگاه متفاوت داشت. در اینجا باید گفت امیرالمومنین، ۳ جنگ با مخالفان خود انجام نداد، بلکه تعداد جنگ ها بیشتر از ۳ جنگ بود و ۳ جبهه از مخالفان را در برابر خود داشت. این جبهه ها عبارت بودند از:
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
↩️این قوم منحرف، هم بر خویش ستم کردند، و هم بر جامعه شان، هم سرنوشت ملتشان را به بازى گرفتند، و هم ا
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه هود آیات (۸۱ الی۸۳)🔹
↩️و بعضى از فقها گفته اند: اگر زن شوهردارى این عمل را انجام بدهد حدّ او اعدام است.
اجراى این حدود، شرائط دقیق و حساب شده اى دارد که در کتب فقه اسلامى آمده است.
روایاتى که، در مذمت همجنس گرائى از پیشوایان اسلام نقل شده آن قدر زیاد و تکان دهنده است، که با مطالعه آن هر کس احساس مى کند: زشتى این گناه به اندازه اى است که کمتر گناهى در پایه آن قرار دارد.
از جمله، در روایتى از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم:
لَمّا عَمِلَ قَوْمُ لُوط ما عَمِلُوا بَکَتِ الأَرْضُ إِلى رَبِّها حَتّى بَلَغَتْ دُمُوعُها إِلَى السَّماءِ، وَ بَکَتِ السَّماءُ حَتّى بَلَغَتْ دُمُوعُها الْعَرْشَ.
فَأَوْحَى اللّهُ إِلَى السَّماءِ أَنْ أَحْصِبِیهِمْ، وَ أَوْحى إِلَى الأَرْضِ أَنِ اخْسِفِی بِهِمْ:
هنگامى که قوم لوط آن اعمال ننگین را انجام دادند زمین آن چنان ناله و گریه سر داد که اشک هایش به آسمان رسید، و آسمان آن چنان گریه کرد که اشک هایش به عرش رسید.
در این هنگام خداوند به آسمان وحى فرستاد که آنها را سنگ باران کن! و به زمین وحى فرستاد که آنها را فرو بر !(بدیهى است گریه و اشک جنبه تشبیه و کنایه دارد).
و در حدیثى از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود:
مَنْ جامَعَ غُلاماً جاءَ یَوْمَ الْقِیامَةِ جُنُباً لایُنَقِّیهِ ماءُ الدُّنْیا وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ جَهَنَّمَ وَ سائَتْ مَصِیراً...
ثُمَّ قالَ إِنَّ الذَّکَرَ یَرْکَبُ الذَّکَرَ فَیَهْتَزُّ الْعَرْشُ لِذلِک:
هر کس با نوجوانى آمیزش جنسى کند، روز قیامت ناپاک وارد محشر مى شود، آن چنان که تمام آب هاى جهان او را پاک نخواهند کرد، و خداوند او را غضب مى کند و از رحمت خویش دور مى دارد، و دوزخ را براى او آماده ساخته است و چه بد جایگاهى است...
سپس فرمود: هر گاه جنس مذکر با مذکر آمیزش کند، عرش خداوند به لرزه در مى آید .
در حدیث دیگرى، از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم: آنها که تن به چنین کارى در مى دهند، بازماندگان سدوم (قوم لوط) هستند .
سپس اضافه فرمود: من نمى گویم از فرزندان آنها هستند، ولى از طینت آنها هستند .
سؤال شد همان شهر سدوم که زیر و رو شد؟
فرمود: آرى! چهار شهر بودند: سدوم ، صریم ، الدّما و عمیرا (عمورا).
در روایت دیگرى، از امیر مؤمنان على(علیه السلام)مى خوانیم: از پیامبر(صلى الله علیه وآله)شنیدم چنین مى گفت: لَعَنَ اللّهُ الْمُتَشَبِّهِینَ مِنَ الرِّجالِ بِالنِّساءِ وَ الْمُتَشَبِّهاتِ مِنَ النِّساءِ بِالرِّجال:
لعنت خدا بر آن مردانى باد که خود را شبیه زنان مى سازند، (با مردان آمیزش جنسى مى کنند) و لعنت خدا بر زنانى باد که خود را شبیه مردان مى کنند .
* * *
۶ ـ فلسفه تحریم همجنس گرائى
گر چه، در دنیاى غرب که آلودگى هاى جنسى فوق العاده زیاد است، این گونه زشتى ها مورد تنفر نیست، و حتى شنیده مى شود در بعضى از کشورها همانند انگلستان طبق قانونى که با کمال وقاحت از پارلمان گذشته این موضوع جواز قانونى پیدا کرده!!
ولى، شیوع این گونه زشتى ها هرگز از قبح آن نمى کاهد، و مفاسد اخلاقى و روانى و اجتماعى آن در جاى خود ثابت است.
گاهى، بعضى از پیروان مکتب مادى که این گونه آلودگى ها را دارند، براى توجیه عملشان مى گویند: ما هیچ گونه منع طبّى براى آن سراغ نداریم!.
اما، آنها فراموش کرده اند که، اصولاً، هر گونه انحراف جنسى، در تمام روحیات و ساختمان وجود انسان اثر مى گذارد، و تعادل او را بر هم مى زند.
توضیح این که: انسان به صورت طبیعى و سالم، تمایل جنسى به جنس مخالف دارد، و این تمایل از ریشه دارترین غرائز انسان و ضامن بقاء نسل او است.
هر گونه کارى که این تمایل را از مسیر طبیعیش منحرف سازد، یک نوع بیمارى و انحراف روانى در انسان ایجاد مى کند .
مردى که تمایل به جنس موافق دارد، و یا مردى که تن به چنین کارى مى دهد، هیچ کدام یک مرد کامل نیستند و در کتاب هاى امور جنسى هموسکسوآلیسم (همجنس گرائى) به عنوان یکى از مهم ترین انحراف ذکر شده است.
ادامه این کار، تمایلات جنسى را نسبت به جنس مخالف در انسان تدریجاً مى کشد، و در مورد کسى که تن به این کار در مى دهد، احساسات زنانه تدریجاً در او پیدا مى شود، و هر دو گرفتار ضعف مفرط جنسى و به اصطلاح سرد مزاجى مى شوند، به طورى که بعد از مدتى قادر به آمیزش طبیعى (آمیزش با جنس مخالف) نخواهند بود.⬇️