eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹 ترجمه و شرح خطبه (۶۷)🔹 🔷خطبه در يك نگاه: اين سخن به طور كلّى مشتمل بر دو پاسخ است، از دو ا
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۶۷)🔹 📝استدلال برای خلافت ↩️گردانندگان «سقيفه» بعد از اين ماجرا، اصرار داشتند که ديگران هم با ميل و رغبت، يا به زور و اجبار! به جمع بيعت کنندگان با ابوبکر بپيوندند. لذا گروهى را با تشويق و گروهى را با تهديد، فرا خواندند و کسانى را که از بيعت کردن، سرباز زدند در فشار قرار دادند. از جمله کسانى که معروف است او را به خاطر مقاومتش کشتند «سعدبن عباده» بود. «ابن ابى الحديد» از بعضى از مورّخانِ معروف، نقل مى کند که «سعد» در خلافت «ابوبکر» تن به بيعت نداد و پيوسته کناره گيرى مى کرد، تا ابوبکر از دنيا رفت سپس در حکومت «عمر» ميان او و «عمر» درگيرى لفظى به وجود آمد و «سعد» به «عمر» گفت: «زندگى با تو در يک شهر براى من بسيار ناگوار است و تو مبغوض ترين افراد نزد من در اين محيط هستى!» «عمر» گفت: «کسى که همزيستى با کسى را خوش نداشته باشد، مى تواند جاى ديگرى برود»; «سعد» گفت: «من هم بزودى همين کار را خواهم کرد» و چيزى نگذشت که به «شام» منتقل شد و مدتى در آنجا بود، سپس دار فانى را وداع گفت، در حالى که نه با ابوبکر بيعت کرد و نه با عمر. در اينکه سبب مرگ «سعد» چه بود؟ مشهور آن است که او را ترور کردند و گفته مى شود: قاتل او «خالد بن وليد» بود و نيز گفته مى شود: اين کار به فرمان «عمر» صورت گرفت، و عجب اينکه «خالد» و يک نفر ديگر، شبانه در تاريکى براى کشتن او کمين کردند و با دو تير، کار او را ساختند، سپس جسد او را در چاهى افکندند و در ميان عوام شايع کردند که جنّيان «سعد بن عباده» را کشتند و بعد که بدن او را در آن چاه پيدا کردند -در حاليکه رنگ او به سبزى گراييده بود- گفتند: «اين هم نشانه کشتن جنّيان است»! جالب اينکه مى گويند: کسى به «مؤمن طاق» (محمّد بن نعمان احول) -که از شيعيان مبارز و مجاهد بود و داستان هاى او در دفاع از مکتب اهل بيت(عليهم السلام) معروف است- گفت: «چرا على(عليه السلام) به مبارزه با ابوبکر در امر خلافت بر نخاست؟» او در جواب گفت: «فرزند برادر! مى ترسيد جنّيان او را بکشند!» مرحوم «علاّمه امينى» نيز با تعبير کنايى زيبايش مى گويد: «بيعت ابوبکر با تهديد و زير برق شمشيرها صورت گرفت و مردانى از جنّ نيز با آنها همراهى مى کردند همانها که «سعد بن عباده» را ترور کردند! (وَ کَانَ مِنْ حَشْدِهِمُ اللُّهَامِ رِجَالٌ مِنَ الْجِنِّ رَمَوْا سَعْدَ بْنِ عُبَادَةِ، أَميرَ الْخَزْرِجِ). جالب اينکه بسيارى از مطالب بالا که در «تاريخ طبرى» آمده است در «صحيح بخارى» نيز از قول عمر بن خطّاب نقل شده است. «عمر» هنگامى که در مراسم حج شرکت داشت از بعضى شنيد که مى گفتند: «اگر عمر از دنيا برود با فلان کس بيعت خواهيم کرد.» عمر سخت از اين سخن ناراحت شد; هنگامى که به مدينه آمد به منبر رفت و خطبه اى خواند، سپس همين سخن را براى مردم بازگو کرد و افزود: «هيچ کس حق ندارد چنين سخنى را بگويد که بيعت ابوبکر بدون مشورت مسلمين انجام شد و يک امر تصادفى و بدون مطالعه بود، پس ما هم چنين مى کنيم; آرى! اين کار بدون دقّت صورت گرفت و خداوند مسلمين را از شرّ آن نگاه داشت» (إِنَّمَا کَانَتْ بَيْعَةُ أَبِي بَکْر فَلْتَةً وَ تَمَّتْ... وَ لکِنَّ اللّهَ وَقَى شَرَّهَا) سپس افزود: «اين کار نبايد تکرار شود، هر کس بدون مشورت مسلمانان با کسى بيعت کند نبايد با او و با کسى که با او بيعت کرده است، بيعت نمود; مبادا در معرض قتل قرار گيرند. آرى هنگامى که خداوند پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) را قبض روح کرد «طائفه انصار» با ما مخالفت کردند و در «سقيفه بنى ساعده» اجتماع نمودند و «على» و «زبير» و کسانى که با آن دو بودند; با ما مخالفت کردند، مهاجران به سراغ «ابوبکر» آمدند; من به «ابوبکر» گفتم با ما بيا به سراغ برادرانمان از انصار برويم، هنگامى که به آنها نزديک شديم دو نفر جلو آمدند و گفتند: کجا مى رويد اى مهاجران؟ گفتيم: به سراغ برادرانمان از انصار مى رويم; گفتند: نزديک آنها نشويد و کار خود را تمام کنيد. ما گوش به اين سخن نداديم تا اين که نزد آنها در «سقيفه بنى ساعده» جمع شديم; در آنجا مردى را ديدم که در جامه اى پيچيده شده بود، سؤال کردم او کيست؟ گفتند: «سعد بن عباده» است. گفتم: چرا چنين است؟ گفتند: بيمار است; چيزى نگذشت که خطيب انصار برخاست و خطبه اى خواند (و عمر محتواى آن خطبه را شبيه آنچه از طبرى نقل کرديم - منتهى به صورت فشرده تر- نقل مى کند). هنگامى که او خاموش شد من مى خواستم سخنان زيبايى که در نظر داشتم در برابر ابوبکر بيان کنم، ولى ابوبکر ما را از اين کار نهى کرد، او شروع به سخن کرد، او از من بردبارتر و باوقارتر بود و آنچه را من مى خواستم از سخنان زيبا بيان کنم او بالبداهه بهتر از آن را بيان کرد و به انصار گفت:⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۶۷)🔹 📝استدلال برای خلافت ↩️گردانندگان «سقيفه» بعد از اين ماجرا، اصرار داش
↩️«تمام فضائلى را که برشمرديد دارا هستيد ولى خلافت بايد در قريش باشد که از نظر نسب و جايگاه از تمام عرب برتر است.» سپس افزود: «من يکى از اين دو مرد را - اشاره به من و ابوعبيده - براى اين کار مى پسندم با او بيعت کنيد.» بعضى از انصار پيشنهاد کردند که: «اميرى از ما و اميرى از شما باشد اى قريش!» در اينجا داد و فرياد بلند شد، تا آنجا که من از اختلاف ترسيدم و به ابوبکر گفتم: «دستت را بگشا تا با تو بيعت کنم.» او دستش را گشود و من با او بيعت کردم; سپس مهاجران و بعد انصار با او بيعت کردند.» سپس عمر افزود: «به خدا سوگند! ما در آن هنگام کارى بهتر از اين نيافتيم که با ابوبکر بيعت کنيم; زيرا از اين بيم داشتيم که اگر به همين صورت از مردم (انصار) جدا شويم و بيعتى صورت نگيرد، آنها با يکى از نفراتشان بيعت کنند وبعد ما گرفتار اين مشکل شويم که، يا با کسى بيعت کنيم که به او راضى نيستيم و يا با آنها به مخالفت و ستيز برخيزيم، که مايه فساد است; بنابراين (تکرار مى کنم) هر کس بدون مشورت با مسلمانان، با کسى بيعت کند، کسى از بيعت شونده و بيعت کننده، پيروى نکند مبادا آن دو به قتل برسند!» (مفهوم اين سخن اين است که عمر به طور ضمنى اجازه قتل آنها را صادر کرده است). *** چند نکته جالب در داستان سقيفه: 1- از آنچه در بالا آمد، به خوبى روشن مى شود که گردهمايى سقيفه، هرگز يک شوراى منتخب مردم نبود، آنگونه که بعضى وانمود مى کنند; بلکه چند نفر از انصار در ابتدا براى اين که کار را به نفع خود تمام کنند، حضور يافتند; سپس چند نفر از مهاجرين که رقيب آنها در امر خلافت بودند، حاضر شدند و با مهارت خاصّى پايه خلافت ابوبکر را نهادند. 2- اگر بنا بود يک شوراى منتخب مردم و يا شبه منتخب، بر کار خلافت نظارت کنند، حدّاقل مى بايست از همه قبايل انصار، در مدينه و از همه مهاجران، نماينده اى در آنجا حضور يابد، درحالى که هرگز چنين نبود، «بنى هاشم» که نزديک ترين و آشناترين افراد به مکتب پيامبر بودند، مطلقاً در آنجا حضور نداشتند; بنابراين، هيچ گونه مشروعيّتى براى گردهمايى سقيفه نمى توان قائل شد: نه مشروعيت دينى و نه مشروعيت نظام هاى معمولِ سياسى دنيا. 3- از ماجراى «سقيفه» به خوبى استفاده مى شود که معيار، انتخابِ اصلح نبود بلکه گويى مى خواهند ميراثى را تقسيم کنند; هرکدام مدّعى بودند سهم ما در اين ميراث بيشتر است. به يقين کسانى که با چنين نگرشى به مسأله خلافت مى نگرند هرگز نمى توانند آنچه را به حال مسلمانان اصلح است، برگزينند. 4- در «سقيفه» مطلقاً سخنى از وصاياى پيامبر(صلى الله عليه وآله) در امر خلافت به ميان نيامد با اينکه همه مى دانستند پيامبر(صلى الله عليه وآله) طبق روايت معروف، فرموده بود: «إِنِّي تَارِکٌ فِيکُمُ الثَّقَلَيْنِ: کِتَابَ اللّهِ وَ عِتْرَتِي; مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَبَداً; من دو چيز گرانمايه را در ميان شما به يادگار مى گذارم که اگر به آنها چنگ زنيد هرگز گمراه نخواهيد شد: کتاب خدا و خاندانم را». آيا اين حديث شريف که در اکثر منابع اهل سنّت و شيعه نقل شده و جزء روايات متواتر محسوب مى شود و پيامبر(صلى الله عليه وآله) نه يک بار، بلکه چندين بار و در موارد مختلف آن را بيان کرد، به حاضران سقيفه دستور نمى داد که قبل از هر چيز به سراغ قرآن و اهل بيت(عليهم السلام) بروند و تمايلات خويش را بر سرنوشت مسلمانان حاکم نکنند؟ آيا حديث شريف «غدير» که به طور متواتر از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده، هشدارى به گردانندگان «سقيفه» نمى داد؟ آيا توصيه هاى مکرّر پيامبر(صلى الله عليه وآله) از نخستين روز آشکار کردن دعوتش که در حديث «يوم الدّار» منعکس است و به وضوح سخن از وصايت و خلافت على(عليه السلام) مى گويد و يا آنچه که در آخرين ساعات عمر پيامبر(صلى الله عليه وآله) - که داستان «قلم و دوات» است - پيش آمد، کافى نبود که حداقل سخنى از خلافت على(عليه السلام) که شايسته ترين فرد بود به ميان آيد؟ راستى شگفت آور است!! ولى از يک نظر نيز مى توان گفت شگفت آور نيست! زيرا هنگامى که از بيمارى پيامبر(صلى الله عليه وآله) سوءاستفاده مى کنند و از آوردن «قلم و دوات و کاغذ» براى نوشتن آخرين پيام، جلوگيرى مى نمايند و حتّى زشت ترين کلمات را درباره پاک ترين فرزندان آدم(عليه السلام) يعنى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بر زبان جارى مى کنند، پيدا است از قبل تصميماتى درباره خلافت گرفته اند که هيچ چيز حتّى سخنان رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) نمى تواند مانع آن شود. چه مى توان کرد؟ مسأله مقام است که انسان را به سوى خود جذب مى کند و همه چيز را پشت پرده فراموشى قرار مى دهد. اينجاست که عمق کلام مولا على(عليه السلام) در خطبه بالا مشخص مى شود که فرمود: «گردانندگان سقيفه درخت را گرفتند و ميوه آن را ضايع کردند» (إِحْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ، وَ أَضَاعُوا الثَّمَرَةَ). @Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨ 💎✨ولایت بزرگترین امتحان 💟✨[الإرشاد] رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ أَیْمَنَ عَنْ أَبِی حَازِمٍ مَوْلَی ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام یَا عَلِیُّ إِنَّکَ تُخَاصَمُ فَتَخْصِمُ بِسَبْعِ خِصَالٍ لَیْسَ لِأَحَدٍ مِثْلُهُنَّ أَنْتَ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ مَعِی إِیمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ جِهَاداً وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ وَ أَوْفَاهُمْ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَرْأَفُهُمْ بِالرَّعِیَّةِ وَ أَقْسَمُهُمْ بِالسَّوِیَّةِ وَ أَعْظَمُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ مَزِیَّةً. ابن عباس می گوید: ☀️رسول خدا صلی الله علیه وآله به علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: ای 🌙علی تو در گذر زندگی به سختی مبارزه کرده ای و به هفت فضیلت دست یافته ای که کسی به آنها نرسیده و نخواهد رسید: تو نخستین ایمان آورنده به من، مجاهدترین فرد در راه خدا، عالم ترین فرد به ایام الله، باوفاترین به عهد الهی، مهربانترین با زیردستان، عادل ترین در تقسیم و پرمزیّت ترین شخص نزد خدا هستی. 📗الإرشاد للمفید،ص۱۷ 📘بحارالانوار، ج۴۰،ص۱۷،ح۳۵ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
7.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠کلیپ تصویری: مادر تا هست قدرش بدانیم... 🎙حجت الاسلام عالی @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت شصتم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻امام به فرمان
🌳شجره آشوب« قسمت شصت و یکم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻حتی در نقلی آمده قاعده ای که از روایت فوق استخراج می شود به این نحو است: در صورتی که یک نفر از عمال حکومت اسلامی، بی گناه توسط کسی یا گروهی به قتل رسد، محاربه با آن کس یا گروه و قتل همه آن ها، جایز و حلال خواهد بود. 🔻امام نیز در جنگ نهروان، دقیقا مطابق قاعده فوق عمل کردند. خوارج، هیچ گاه از کشتن عبدالله بن خباب و برخی از مومنین دیگر پشیمان نشده و هم فکران خود را از این کار، نهی نکردند، بلکه به آن رضایت داشتند. 🔻خلاصه و نتیجه گیری 🔻از مجموع آنچه درباره بدنه عمومی خوارج به دست می آید این که افراد مذکور، برخلاف اهل جمل که دنیاطلبانی بودند که در پی کسب مقام و ثروت، علیه امام خروج کردند و بر خلاف اهل شام که دشمنان دین بودند، انسان های مسلمان و حق طلبی بودند که برای رسیدن به حق، از صراط مستقیم منحرف شده و در نحوه مطالبه گری به خطا رفتند. این نکته نیز صریحا در بیان علوی آمده که فرمود: کسی که به دنبال حق است و اشتباه میکند(خوارج) مانند کسی که در پی باطل است و به آن دست می یازد(بنی امیه )، یکی نیست. 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
22.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 هدیه آسمانی ۲۱ 🌺 سوره مبارکه المطففین 🔊 قاری استاد منشاوی و تکرار کودک 🎈 💌 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ ۞ قَالُوا إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ ۚ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ ۚ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَانًا ۖ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ (برادران) گفتند: «اگر او [= بنیامین] سرقت کند، (جاى تعجب نیست.) برادرش (یوسف) نیز قبل از او سرقت کرد!» یوسف (سخت ناراحت شد، و)این(ناراحتى)را در درون خود پنهان داشت، و براى آنها آشکار نکرد. (همین اندازه) گفت: «شما از نظر منزلت (نزد من) از او بدترید. و خدا از آنچه وصف مى کنید، آگاهتر است.» (یوسف/۷۷) * قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ ۖ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ گفتند: «اى عزیز!او پدر بسیار پیرى دارد (که طاقت دورى او را ندارد). یکى از ما را به جاى او بگیر. ما تو را از نیکوکاران مى بینیم.» (یوسف/۷۸) * قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلَّا مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّا إِذًا لَّظَالِمُونَ گفت: «پناه بر خدا که ما غیر از آن کس که متاع خود را نزد او یافته ایم بگیریم. که در آن صورت، از ستمکاران خواهیم بود.» (یوسف/۷۹) @Nahjolbalaghe2