eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۶۷)🔹 📝استدلال برای خلافت ↩️گردانندگان «سقيفه» بعد از اين ماجرا، اصرار داش
↩️«تمام فضائلى را که برشمرديد دارا هستيد ولى خلافت بايد در قريش باشد که از نظر نسب و جايگاه از تمام عرب برتر است.» سپس افزود: «من يکى از اين دو مرد را - اشاره به من و ابوعبيده - براى اين کار مى پسندم با او بيعت کنيد.» بعضى از انصار پيشنهاد کردند که: «اميرى از ما و اميرى از شما باشد اى قريش!» در اينجا داد و فرياد بلند شد، تا آنجا که من از اختلاف ترسيدم و به ابوبکر گفتم: «دستت را بگشا تا با تو بيعت کنم.» او دستش را گشود و من با او بيعت کردم; سپس مهاجران و بعد انصار با او بيعت کردند.» سپس عمر افزود: «به خدا سوگند! ما در آن هنگام کارى بهتر از اين نيافتيم که با ابوبکر بيعت کنيم; زيرا از اين بيم داشتيم که اگر به همين صورت از مردم (انصار) جدا شويم و بيعتى صورت نگيرد، آنها با يکى از نفراتشان بيعت کنند وبعد ما گرفتار اين مشکل شويم که، يا با کسى بيعت کنيم که به او راضى نيستيم و يا با آنها به مخالفت و ستيز برخيزيم، که مايه فساد است; بنابراين (تکرار مى کنم) هر کس بدون مشورت با مسلمانان، با کسى بيعت کند، کسى از بيعت شونده و بيعت کننده، پيروى نکند مبادا آن دو به قتل برسند!» (مفهوم اين سخن اين است که عمر به طور ضمنى اجازه قتل آنها را صادر کرده است). *** چند نکته جالب در داستان سقيفه: 1- از آنچه در بالا آمد، به خوبى روشن مى شود که گردهمايى سقيفه، هرگز يک شوراى منتخب مردم نبود، آنگونه که بعضى وانمود مى کنند; بلکه چند نفر از انصار در ابتدا براى اين که کار را به نفع خود تمام کنند، حضور يافتند; سپس چند نفر از مهاجرين که رقيب آنها در امر خلافت بودند، حاضر شدند و با مهارت خاصّى پايه خلافت ابوبکر را نهادند. 2- اگر بنا بود يک شوراى منتخب مردم و يا شبه منتخب، بر کار خلافت نظارت کنند، حدّاقل مى بايست از همه قبايل انصار، در مدينه و از همه مهاجران، نماينده اى در آنجا حضور يابد، درحالى که هرگز چنين نبود، «بنى هاشم» که نزديک ترين و آشناترين افراد به مکتب پيامبر بودند، مطلقاً در آنجا حضور نداشتند; بنابراين، هيچ گونه مشروعيّتى براى گردهمايى سقيفه نمى توان قائل شد: نه مشروعيت دينى و نه مشروعيت نظام هاى معمولِ سياسى دنيا. 3- از ماجراى «سقيفه» به خوبى استفاده مى شود که معيار، انتخابِ اصلح نبود بلکه گويى مى خواهند ميراثى را تقسيم کنند; هرکدام مدّعى بودند سهم ما در اين ميراث بيشتر است. به يقين کسانى که با چنين نگرشى به مسأله خلافت مى نگرند هرگز نمى توانند آنچه را به حال مسلمانان اصلح است، برگزينند. 4- در «سقيفه» مطلقاً سخنى از وصاياى پيامبر(صلى الله عليه وآله) در امر خلافت به ميان نيامد با اينکه همه مى دانستند پيامبر(صلى الله عليه وآله) طبق روايت معروف، فرموده بود: «إِنِّي تَارِکٌ فِيکُمُ الثَّقَلَيْنِ: کِتَابَ اللّهِ وَ عِتْرَتِي; مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَبَداً; من دو چيز گرانمايه را در ميان شما به يادگار مى گذارم که اگر به آنها چنگ زنيد هرگز گمراه نخواهيد شد: کتاب خدا و خاندانم را». آيا اين حديث شريف که در اکثر منابع اهل سنّت و شيعه نقل شده و جزء روايات متواتر محسوب مى شود و پيامبر(صلى الله عليه وآله) نه يک بار، بلکه چندين بار و در موارد مختلف آن را بيان کرد، به حاضران سقيفه دستور نمى داد که قبل از هر چيز به سراغ قرآن و اهل بيت(عليهم السلام) بروند و تمايلات خويش را بر سرنوشت مسلمانان حاکم نکنند؟ آيا حديث شريف «غدير» که به طور متواتر از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده، هشدارى به گردانندگان «سقيفه» نمى داد؟ آيا توصيه هاى مکرّر پيامبر(صلى الله عليه وآله) از نخستين روز آشکار کردن دعوتش که در حديث «يوم الدّار» منعکس است و به وضوح سخن از وصايت و خلافت على(عليه السلام) مى گويد و يا آنچه که در آخرين ساعات عمر پيامبر(صلى الله عليه وآله) - که داستان «قلم و دوات» است - پيش آمد، کافى نبود که حداقل سخنى از خلافت على(عليه السلام) که شايسته ترين فرد بود به ميان آيد؟ راستى شگفت آور است!! ولى از يک نظر نيز مى توان گفت شگفت آور نيست! زيرا هنگامى که از بيمارى پيامبر(صلى الله عليه وآله) سوءاستفاده مى کنند و از آوردن «قلم و دوات و کاغذ» براى نوشتن آخرين پيام، جلوگيرى مى نمايند و حتّى زشت ترين کلمات را درباره پاک ترين فرزندان آدم(عليه السلام) يعنى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بر زبان جارى مى کنند، پيدا است از قبل تصميماتى درباره خلافت گرفته اند که هيچ چيز حتّى سخنان رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) نمى تواند مانع آن شود. چه مى توان کرد؟ مسأله مقام است که انسان را به سوى خود جذب مى کند و همه چيز را پشت پرده فراموشى قرار مى دهد. اينجاست که عمق کلام مولا على(عليه السلام) در خطبه بالا مشخص مى شود که فرمود: «گردانندگان سقيفه درخت را گرفتند و ميوه آن را ضايع کردند» (إِحْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ، وَ أَضَاعُوا الثَّمَرَةَ). @Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨ 💎✨ولایت بزرگترین امتحان 💟✨[الإرشاد] رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ أَیْمَنَ عَنْ أَبِی حَازِمٍ مَوْلَی ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام یَا عَلِیُّ إِنَّکَ تُخَاصَمُ فَتَخْصِمُ بِسَبْعِ خِصَالٍ لَیْسَ لِأَحَدٍ مِثْلُهُنَّ أَنْتَ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ مَعِی إِیمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ جِهَاداً وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ وَ أَوْفَاهُمْ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَرْأَفُهُمْ بِالرَّعِیَّةِ وَ أَقْسَمُهُمْ بِالسَّوِیَّةِ وَ أَعْظَمُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ مَزِیَّةً. ابن عباس می گوید: ☀️رسول خدا صلی الله علیه وآله به علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: ای 🌙علی تو در گذر زندگی به سختی مبارزه کرده ای و به هفت فضیلت دست یافته ای که کسی به آنها نرسیده و نخواهد رسید: تو نخستین ایمان آورنده به من، مجاهدترین فرد در راه خدا، عالم ترین فرد به ایام الله، باوفاترین به عهد الهی، مهربانترین با زیردستان، عادل ترین در تقسیم و پرمزیّت ترین شخص نزد خدا هستی. 📗الإرشاد للمفید،ص۱۷ 📘بحارالانوار، ج۴۰،ص۱۷،ح۳۵ 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @Nahjolbalaghe2
7.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠کلیپ تصویری: مادر تا هست قدرش بدانیم... 🎙حجت الاسلام عالی @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت شصتم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻امام به فرمان
🌳شجره آشوب« قسمت شصت و یکم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻حتی در نقلی آمده قاعده ای که از روایت فوق استخراج می شود به این نحو است: در صورتی که یک نفر از عمال حکومت اسلامی، بی گناه توسط کسی یا گروهی به قتل رسد، محاربه با آن کس یا گروه و قتل همه آن ها، جایز و حلال خواهد بود. 🔻امام نیز در جنگ نهروان، دقیقا مطابق قاعده فوق عمل کردند. خوارج، هیچ گاه از کشتن عبدالله بن خباب و برخی از مومنین دیگر پشیمان نشده و هم فکران خود را از این کار، نهی نکردند، بلکه به آن رضایت داشتند. 🔻خلاصه و نتیجه گیری 🔻از مجموع آنچه درباره بدنه عمومی خوارج به دست می آید این که افراد مذکور، برخلاف اهل جمل که دنیاطلبانی بودند که در پی کسب مقام و ثروت، علیه امام خروج کردند و بر خلاف اهل شام که دشمنان دین بودند، انسان های مسلمان و حق طلبی بودند که برای رسیدن به حق، از صراط مستقیم منحرف شده و در نحوه مطالبه گری به خطا رفتند. این نکته نیز صریحا در بیان علوی آمده که فرمود: کسی که به دنبال حق است و اشتباه میکند(خوارج) مانند کسی که در پی باطل است و به آن دست می یازد(بنی امیه )، یکی نیست. 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
22.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 هدیه آسمانی ۲۱ 🌺 سوره مبارکه المطففین 🔊 قاری استاد منشاوی و تکرار کودک 🎈 💌 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : 🌷شنبه‌‌‌‌ها‌و سه‌شنبه‌ها شرح 🦋خطبه ها 🌹یکشنبه‌ها و چهار‌شنبه‌هاشرح 🌴حکمتها 🌷دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها شرح 🕊نامه ها 🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند 🌺🍃 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ✨﴾﷽﴿✨ ۞ قَالُوا إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ ۚ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ ۚ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَانًا ۖ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ (برادران) گفتند: «اگر او [= بنیامین] سرقت کند، (جاى تعجب نیست.) برادرش (یوسف) نیز قبل از او سرقت کرد!» یوسف (سخت ناراحت شد، و)این(ناراحتى)را در درون خود پنهان داشت، و براى آنها آشکار نکرد. (همین اندازه) گفت: «شما از نظر منزلت (نزد من) از او بدترید. و خدا از آنچه وصف مى کنید، آگاهتر است.» (یوسف/۷۷) * قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ ۖ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ گفتند: «اى عزیز!او پدر بسیار پیرى دارد (که طاقت دورى او را ندارد). یکى از ما را به جاى او بگیر. ما تو را از نیکوکاران مى بینیم.» (یوسف/۷۸) * قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلَّا مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّا إِذًا لَّظَالِمُونَ گفت: «پناه بر خدا که ما غیر از آن کس که متاع خود را نزد او یافته ایم بگیریم. که در آن صورت، از ستمکاران خواهیم بود.» (یوسف/۷۹) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹 تفسیر سوره مبارکه یوسف آیات ۶۹ الی۷۶🔹 🔷طرحى براى نگهدارى برادر سرانجام برادران بر یوسف(ع
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه یوسف آیات(۷۷ الی۷۹)🔹 🔷چرا فداکارى برادران یوسف پذیرفته نشد؟ برادران سرانجام باور کردند که برادرشان بنیامین دست به عمل زشت و شومى زده و سابقه آنها را نزد عزیز مصر به کلّى خراب کرده است. ازاین رو براى آنکه خود را تبرئه کنند گفتند: اگر او ]= بنیامین[ دزدى کند (جاى تعجّب نیست); برادرش (یوسف) نیز قبل از او دزدى کرد و این هر دو از یک پدر و مادرند و حساب آنها از ما که از مادر دیگرى هستیم جداست (قَالُوا إِنْ یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ). و به این ترتیب خواستند خطّ فاصلى میان خود و بنیامین بکشند و سرنوشت او را با برادرش یوسف پیوند دهند. یوسف (از شنیدن این سخن، سخت ناراحت شد و ) آن را در درون خود پنهان داشت و براى آنان آشکار نکرد (فَأَسَرَّهَا یُوسُفُ فِى نَفْسِهِ وَ لَمْ یُبْدِهَا لَهُمْ). زیرا مى دانست که آنان با این سخن، مرتکب کار بدى شده و تهمت بزرگى به برادرشان زده اند ولى پاسخشان را نداد; فقط همین اندازه گفت: شما (از دیدگاه من) از نظر منزلت، بدترین مردمید (قَالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَکَانًا). سپس افزود: و خدا از آنچه توصیف مى کنید آگاه تر است (وَاللهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ). درست است که برادران به یوسف تهمت زدند به گمان اینکه خود را در این لحظات بحرانى تبرئه کنند، ولى این کار بهانه و دستاویزى مى خواهد که چنین نسبتى را به او بدهند، به همین جهت مفسّران در این باره به کاوش پرداخته و سه روایت از تواریخ پیشین را در این زمینه نقل کرده اند. نخست اینکه یوسف(علیه السلام)بعد از وفات مادرش نزد عمّه اش زندگى مى کرد و او سخت به یوسف علاقه مند بود. هنگامى که بزرگ شد و یعقوب خواست او را از عمّه اش بازگیرد، کمربند یا شال مخصوصى که از اسحاق در خاندان آنها به یادگار مانده بود، بر کمر یوسف(علیه السلام) بست و ادّعا کرد که او مى خواسته آن را از وى برباید، سپس طبق قانون و سنّتشان یوسف(علیه السلام) را در برابر آن کمربند و شال مخصوص نزد خود نگه داشت. دو دیگر اینکه یکى از خویشاوندان مادرى یوسف(علیه السلام) بتى داشت که یوسف آن را برداشت و شکست و بر جادّه افکند، به همین رو وى را متّهم به سرقت کردند، در حالى که هیچ یک از این کارها سرقت نبوده است. و سوم اینکه گاهى او مقدارى غذا از سفره برمى داشت و به مساکین و مستمندان مى داد، به همین جهت برادران بهانه جو این را دستاویزى براى متّهم ساختن او به سرقت قرار دادند در حالى که این کار گناه نبود. آیا اگر کسى لباسى را در بر انسان کند و او نداند مال دیگرى است و بعد متّهم به سرقتش کند صحیح است؟ آیا برداشتن بت و شکستنش گناه دارد؟ چه مانعى دارد انسان چیزى از سفره پدرش که یقین دارد مورد رضایت اوست بردارد و به مساکین بدهد؟ * هنگامى که برادران دیدند بنیامین طبق قانونى که خودشان آن را پذیرفته اند مى بایست نزد عزیز مصر بماند و از سوى دیگر با پدر پیمان بسته اند که نهایت کوشش خود را در حفظ و بازگرداندن او به خرج دهند، رو به یوسف(علیه السلام)که هنوز براى آنها ناشناخته بود کردند و گفتند: اى عزیز، (اى زمامدار بزرگوار) او پدر پیرى دارد (که سخت ناراحت مى شود; ما طبق اصرار تو او را از پدر جدا کردیم و او از ما پیمان مؤکّد گرفته که به هر قیمتى او را بازگردانیم، بیا بزرگوارى کن و ) یکى از ما را به جاى او بگیر (قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَیْخًا کَبِیرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَکَانَهُ). ما تو را از نیکوکاران مى بینیم این اوّلین بار نیست که نسبت به ما محبّت کردى، اکنون محبّت خود را با این کار تکمیل نما (إِنَّا نَرَیکَ مِنْ الْمُحْسِنِینَ). * یوسف(علیه السلام) این پیشنهادشان را به شدّت رد کرد و گفت: پناه بر خدا که ما غیر از آن کس را که متاع خود را نزد او یافته ایم بگیریم هرگز شنیده اید آدم باانصاف، بیگناهى را به جرم دیگرى مجازات کند؟ (قَالَ مَعَاذَ اللهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلاَّ مَنْ وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِنْدَهُ). اگر چنین کنیم در آن صورت از ظالمان خواهیم بود (إِنَّا إِذًا لَظَالِمُونَ). قابل توجّه اینکه یوسف(علیه السلام) در گفتار خود هیچ نسبت سرقتى به برادر نمى دهد، بلکه از او تعبیر مى کند به کسى که متاع خود را نزد او یافته ایم. و این دلیل بر آن است که او دقیقاً متوجّه بود که در زندگى هرگز خلاف نگوید. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا