🌳شجره آشوب« قسمت نود و ششم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻مغیره در جریان اسلحقاق زیاد بن ابیه به معاویه نیز نقش درجه اول را داشت. معاویه که نتوانسته بود زیاد را به سوی خود جذب کند از طریق مغیره بن شعبه نهایتا زیاد را به سمت خود کشید. به عبارت دیگر مغیره توانست با جذب زیاد در تیم بنی امیه، زمینه را برای سرکوب و قتل ده ها هزار شیعه توسط زیاد آماده کند. تفصیل این مطلب در کتب تاریخی ثبت و بسیار مشهور است و ما برای پرهیز از اطاله کلام خوانندگان را به منابع تاریخی در این زمینه ارجاع می دهیم.
🔻مغیره، اولین کسی بود که به معاویه پیشنهاد ولیعهدی یزید لعنه الله علیه را داد. هنگامی که معاویه، سعید بن عاص را به جای مغیره بر امارت کوفه منصوب کرد، مغیره به سمت شام حرکت کرد. او به ظاهر طوری عمل کرد که مردم گمان می کردند وی از سمت خود استعفا داده است.
🔻هنگامی که به شام رسید، با ترفندی به معاویه گفت که برای پیشگیری از فتنه و خونریزی مسلمین و جلوگیری از واقعه ای مانند قتل عثمان، بهتر است یزید را از هم اکنون به عنوان ولی عهد خود انتخاب کند. او به معاویه گفت خودش حاضر است از مردم کوفه برای یزید بیعت بگیرد و معاویه نیز قبول کرد و او را مجددا به امارت کوفه گماشت.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات(۴ الی۷)🔹 🔷روزهاى حسّاس زندگى در آیات گذشته سخن از قرآن مجید و آثا
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات (۴تا۷)🔹
جالب اینکه در مورد شکر با صراحت مى گوید: لاََزِیدَنَّکُمْ (مسلّماً نعمتم را بر شما مى افزایم) امّا در مورد کفران نعمت نمى گوید شما را مجازات مى کنم بلکه تنها مى گوید: عذاب من شدید است. و این تفاوت تعبیر دلیل بر نهایت لطف پروردگار است.
نکته ها:
۱. یادآورى ایّام الله
همان گونه که در تفسیر آیات فوق گفتیم، اضافه ایّام به الله اشاره به روزهاى سرنوشت ساز و مهمّ زندگى انسان هاست که به خاطر عظمتش به نام
۷ . تَاَذَّنَ از باب تفعّل و به معنى اعلام با تأکید است، زیرا مادّه إفعال از آن (ایذان) به معنى اعلام است و چون به باب تفعّل درآید اضافه و تأکید از آن استفاده مى شود.
الله اضافه شده است. و نیز اینکه یک نعمت بزرگ الهى شامل حال قوم و ملّتى شایسته و یا یک مجازات بزرگ و دردناک الهى دامنگیر ملّتى سرکش و طغیانگر شده است که در هر دو صورت شایسته یادآورى است.
در روایاتى که از ائمّه معصومین(علیهم السلام) به ما رسیده، ایّام الله به روزهاى گوناگونى تفسیر شده است.
در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: ایّامُ اللهِ، یَومَ یَقومُ القائِمُ(علیه السلام) وَ یَومُ الکَرَّةِ وَ یَومُ القِیامَةِ: ایّام الله روز قیام مهدى موعود و روز رجعت و روز قیامت است .
و در تفسیر علىّ بن ابراهیم قمّى آمده: ایّام الله سه روز است. روز قیام مهدى(علیه السلام) و روز مرگ و روز رستاخیز .
در حدیث دیگرى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: ایّامُ اللهِ نَعمائُهُ وَ بَلائُهُ بِبَلائِهِ سُبحانَهُ: ایّام الله (روزهاى) نعمت هاى او و آزمایش هاى او بهوسیله بلاهاى اوست .
همان گونه که بارها گفته ایم، هرگز این گونه احادیث دلیل بر انحصار نیست، بلکه بیان بخشى از مصداق هاى روشن است.
به هر حال، یادآورى روزهاى بزرگ (اعمّ از روزهاى پیروزى یا روزهاى سخت و طاقت فرسا) نقش مؤثّرى در بیدارى و هوشیارى ملّت ها دارد و با الهام از همین پیام آسمانى است که ما خاطره روزهاى بزرگى را که در تاریخ اسلام بوده همواره جاودان مى داریم و هر سال براى تجدید این خاطره ها روزهاى معیّنى را اختصاص مى دهیم که در آن به تاریخ گذشته بازمى گردیم،و درس هاى مهمّى از آن مى آموزیم; درس هایى که براى امروز ما فوق العاده مؤثّر است.
و نیز در تاریخ معاصر خود بهویژه در تاریخ پرشکوه انقلاب اسلامى ایران، روزهاى فوق العاده اى وجود دارد که مصداق زنده ایّام الله است و باید در هر سال خاطره آنها را زنده کرد که آمیخته با خاطره شهیدان و رزمندگان و مجاهدان و مبارزان بزرگ است و سپس از آنها الهام گرفت و میراث بزرگشان را پاسدارى کرد.
و بر همین اساس، باید یاد این روزهاى بزرگ در متن کتاب هاى درسى در مدارس ما و در تعلیم و تربیت فرزندان ما داخل گردد و وظیفه ذَکِّرهُم (آنها را یادآورى کن) درباره نسل هاى آینده نیز اجرا شود.
در قرآن مجید نیز کراراً ایّام الله تذکّر داده شده، یعنى هم نسبت به بنى اسرائیل و هم نسبت به مسلمانان، روزهاى نعمت و مجازات خاطرنشان گردیده است.
۲. راه و رسم جبّاران
کراراً در آیات قرآن مى خوانیم که فرعونیان پسران بنى اسرائیل را سرمى بریدند و زنانشان را زنده نگه مى داشتند. این تنها کار فرعون و فرعونیان نبود بلکه در طول تاریخ، شیوه هر استعمارگرى چنین بوده است که بخشى از نیروهاى فعّال و پرخاشگر و پرمقاومت را نابود مى کردند و بخش دیگرى را تضعیف کرده و در مسیر منافع خود به کار مى انداختند که بدون این کار ادامه استعمار و استثمار براى آنها ممکن نبوده است.
ولى مهم این است که بدانیم گاهى حقیقتاً پسران را نابود مى کنند (همچون فرعونیان) و گاهى از طریق مبتلا ساختن آنها به انواع موادّ مخدر و مشروبات الکلى و غوطهور ساختن آنها در فحشا، نیروى فعّال آنها را از کار مى اندازند و از آنها مرده زنده نمایى مى سازند.
این همان چیزى است که مسلمانان باید به دقّت مراقب آن باشند که اگر نسل جوان با وسایل مختلف سرگرم شد و نیروى ایمان و قدرت جسمانى خود را از دست داد، باید بدانند که اسارت و بردگى براى آنها قطعى است.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات (۴تا۷)🔹 جالب اینکه در مورد شکر با صراحت مى گوید: لاََزِیدَنَّکُمْ (
↩️۳. آزادى، برترین نعمت
جالب اینکه در آیات مورد بحث پس از ذکر ایّام الله، تنها روزى که صریحاً روى آن انگشت نهاده شده است، روز نجات بنى اسرائیل از چنگال فرعونیان است (إِذْ أَنجَیکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ) با اینکه در تاریخ بنى اسرائیل روزهاى بزرگى که خداوند در پرتو هدایت موسى به آنها نعمت هاى بزرگ بخشید فراوان بوده، ولى ذکر روز نجات در آیات مورد بحث دلیل بر اهمّیّت فوق العاده آزادى و استقلال در سرنوشت ملّت هاست.
آرى، هیچ ملّتى تا از وابستگى نرهد و از چنگال اسارت و استثمار آزاد نشود، نبوغ و استعداد خود را ظاهر نخواهد ساخت و در راه الله که راه مبارزه با هر گونه شرک و ظلم و بیدادگرى است گام نخواهد گذاشت.
به همین دلیل رهبران بزرگ الهى، نخستین کارشان این بود که ملّت هاى اسیر را از اسارت فکرى و فرهنگى و سیاسى و اقتصادى برهانند، سپس روى آنها کار کنند و برنامه هاى توحیدى و انسانى پیدا کنند.
۴. شکر، مایه فزونى نعمت و کفر موجب فناست
بى گمان خداوند در برابر نعمت هایى که به ما مى بخشد، نیازى به شکر ما ندارد و اگر دستور به شکرگزارى داده، آن هم موجب نعمت دیگرى بر ما و یک مکتب عالىِ تربیتى است.
مهم این است که بدانیم حقیقت شکر چیست تا روشن شود که رابطه آن با افزونى نعمت از کجاست و چگونه مى تواند خود یک عامل تربیت بوده باشد؟
حقیقت شکر تنها تشکّر زبانى یا گفتن الحمدلله و مانند آن نیست، بلکه شکر داراى سه مرحله است. نخستین آنکه به دقّت بیندیشیم که بخشنده نعمت کسیت و همین توجّه و ایمان و آگاهى، اوّلین پایه شکر است. سپس مرحله زبان فرامى رسد. ولى از آن بالاتر، مرحله سوم یا مرحله عمل است و شکر عملى آن است که درست بیندیشیم هر نعمتى براى چه هدفى به ما داده شده است، آن را در مورد خودش صرف کنیم، که اگر نکنیم کفران نعمت کرده ایم.
همان گونه که بزرگان فرموده اند: الشُّکرُ صَرفُ العَبدِ جَمیعَ ما أنعَمَ اللهُ تَعالى فیما خُلِقَ لاِجلِهِ .
راستى چرا خدا به ما چشم داد؟ و چرا نعمت شنوایى و گویایى بخشید؟ آیا جز این بوده که عظمت او را در این جهان ببینیم، راه زندگى را بشناسیم و با این وسایل در مسیر تکامل گام برداریم، حق را درک و از آن دفاع کنیم و با باطل بجنگیم؟اگر این نعمت هاى بزرگ خدا را در این مسیرها صرف کردیم، شکر عملى اوست.و اگر وسیله اى شد براى طغیان و خودپرستى و غرور و غفلت و بیگانگى و دورى از خدا، این عین کفران است.
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: أدنَى الشُّکرَ رؤیَةُ النّعمَة مِنَ اللهِ مِن غَیرِ عِلَّة یَتَعَلَّقُ القَلبُ بِها دونَ اللهِ، وَالرّضا بِما أعطاهُ، وَ أن لا تُعصِیَهُ بِنِعمَة وَتُخالِفَهُ بِشَىء مِن أمرِهِ وَ نَهیِهِ بِسَبَب مِن نِعمَتِهِ: کمترین شکر این است که نعمت را از خدا بدانى بى آنکه قلب تو مشغول به آن نعمت شود و خدا را فراموش کنى، و همچنین راضى بودن به نعمت او و اینکه نعمت خدا را وسیله عصیان او قرار ندهى، و اوامر و نواهى او را با استفاده از نعمت هایش زیر پا نگذارى .
و از اینجا روشن مى شود که شکر قدرت، علم و دانش، نیروى فکر و اندیشه، نفوذ اجتماعى، مال و ثروت و سلامت و تندرستى، هر کدام از چه راهى است و کفران آنها چگونه است.
حدیثى که از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر نورالثقلین نقل شده نیز دلیل روشنى بر این تفسیر است، آنجا که مى فرماید: شُکرُ النِّعمَةِ إجتِنابُ المَحارِمِ: شکر نعمت آن است که از گناهان پرهیز شود .
و نیز از اینجا رابطه میان شکر و فزونى نعمت روشن مى شود، زیرا هرگاه انسان ها نعمت هاى خدا را در جهت همان هدف هاى واقعى نعمت صرف کردند، عملاً به اثبات رساندند که شایسته اند و این لیاقت، سبب فیض بیشتر و موهبت افزون تر مى شود.
✔️ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه و شرح حکمت (۲۷۰)🔹 🔷سرنوشت زيورآلات كعبه: سيّد رضى شأن ورودى براى اين كلام حكيمانه امام علي
🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۷۱)🔹
⚖حکم سرقت از بیت المال
✅حكم حكيمانه:
همانگونه كه در ترجمه اين كلام شريف آمد به گفته سيّد رضى؛، اين سخن را امام عليه السلام هنگامى فرمود كه «دو نفر را كه از بيت المال سرقت كرده بودند نزد آن حضرت آوردند؛ يكى غلامى بود مربوط به بيت المال و ديگرى غلامى متعلق به مردم»؛ (رُوِيَ أَنَّهُ عليه السلام رُفِعَ إِلَيْهِ رَجُلانِ سَرَقَا مِنْ مَالِ اللَّهِ أَحَدُهُمَا عَبْدٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَالآْخَرُ مِنْ عُرُوضِ النَّاسِ).
«عروض» ـ به گفته لسان العرب ـ جمع عَرض به معناى متاع است، بنابراين «عُرُوضُ النّاس» يعنى غلامى كه از امتعه و دارايى مردم محسوب مى شده نه بيت المال؛ ولى در بيشتر نسخ به جاى «عروض»، «عُرض» به معناى توده مردم يا ساير مردم آمده است.
امام عليه السلام در اينجا حكم حكيمانه اى صادر كرد و فرمود: «اما اين يكى (كه برده بيت المال است) خود از مال الله به شمار مى آيد و حدى بر او جارى نخواهد شد»؛ (فقال عليه السلام: أمَّا هذَا فَهُوَ مِنْ مَالِ اللّهِ وَلاَ حَدَّ عَلَيْهِ). سپس به عنوان دليل افزود: «بخشى از مال الله بخش ديگرى را خورده»؛ (مَالُ اللّهِ أَكَلَ بَعْضُهُ بَعْضاً). اشاره به اينكه او فى الجمله حق داشته است كه از بيت المال چيزى بردارد، چراكه نفقه او بر بيت المال است، بنابراين اجراى حد درمورد او دليلى ندارد. اما نفر دوم بايد مشمول حد شديد باشد (كه در اينجا منظور حدّ سرقت است و به دنبال آن امام عليه السلام دستور داد) دست او را قطع كردند»؛ (وَأَمَّا الاْخَرُ فَعَلَيْهِ الْحَدُّ آلشَّدِيدُ فَقَطَعَ يَدَهُ).
اين حكم در كتاب حدود در ميان فقهاى شيعه مسلم است كه اگر برده اى جزء غنائم جنگى باشد و چيزى از غنيمت را سرقت كند مشمول حكم قطع دست نمى شود. مرحوم صاحب جواهر بعد از ذكر اين حكم كه در متن شرايع آمده مى گويد : «بِلا خِلافٍ أجِدُهُ فيهِ»؛ (هيچ اختلافى در اين حكم در ميان فقهاى اصحاب نيافتم) و بعد به حديث بالا استدلال مى كند، سپس دليل ديگرى را كه در متن شرايع آمده ذكر مى كند كه اگر چنين برده اى قطع دست شود نه تنها به نفع بيت المال نيست، بلكه ضرر بيشترى به بيت المال مى خورد و مى دانيم يكى از فلسفه هاى اجراى اين حد، دفع ضرر است و ضرر را نبايد با ضرر دفع كرد. البته اين نكته جالبى است، خواه به عنوان علت پذيرفته شود و يا به عنوان حكمت و يا مؤيد. در پايان مى افزايد: حاكم شرع او را تأديب مى كند به گونه اى كه بار ديگر بر اين كار جرأت نكند.
اين نكته نيز حائز اهميت است كه نفر دوم كه دستور قطع دست او داده شد در يك مورد از اجراى حد معاف مى شود و آن اين است كه از كسانى باشد كه سهمى در بيت المال داشته باشند در اين صورت اگر بيش از سهم خود به مقدار نصاب دزدى نكند قطع دست نمى شود. ولى فقهاى اهل سنت راه ديگرى را در اين مسئله پيموده و گفته اند كسى كه چيزى از مال غنيمت را پيش از قسمتش بدزدد، خواه بيش از حق او باشد يا نه، قطع دست نمى شود، چون مخلوط شدن حقش با بيت المال مصداق شبهه ومانع از قطع دست است. اين در صورتى است كه حقى در غنيمت داشته باشد به اين طريق كه با اذن صاحب خود در ميدان جنگ شركت كرده باشد. و اگر حقى نداشته باشد و صاحب آن غلام حقى در غنيمت داشته باشد باز قطع دست نمى شود، زيرا سهم مشاع صاحبش مصداق شبهه است كه مانع قطع دست مى شود.
همانگونه كه ملاحظه مى كنيد اين فتوا با اينكه مخالف كلام اميرمؤمنان على عليه السلام است استدلال بسيار ضعيفى دارد، زيرا آميخته شدن حق انسان با بيت المال در صورتى كه بيش از حدِّ خود را به مقدار نصاب سرقت كند شبهه اى ندارد. همچنين آميخته شدن حق صاحب غلام با بيت المال، آن هم موجب شبهه مانع از اجراى حد نمى شود. فرض كنيد كسى پيدا شد كه صد برابر حق خود را از بيت المال سرقت كرد، باز هم بگوييم شبهه است و مانع اجراى حد؟ هيچ فقيه آگاهى مى تواند چنين سخنى را بپذيرد؟ به همين دليل در فقه ما بيشتر فقها پذيرفته اند كه در چنين صورتى حد جارى مى شود، بلكه بعضى معتقدند اگر شريك به اندازه سهم خود نيز سرقت كند در حالى كه مى داند مال مشترك است و تقسيم نشده است و پيش از تقسيم، تصرف در آن جايز نيست، در اين صورت نيز حد بر او جارى مىشود؛ ولى بسيارى آن را مصداق شبهه گرفته اند كه در اين فرض، حد اجرا نمى شود و كلام امام عليه السلام را بر غير اين صورت بايد حمل كرد.
شايان توجه است كه اين حديث شريف با سند صحيح از امام باقر عليه السلام در ضمن قضاوت هاى اميرمؤمنان على عليه السلام نقل شده و در ذيل آن آمده است: «ثُمَّ أَمَرَ أَنْ يُطْعَمَ السَّمْنَ وَ اللَّحْمَ حَتَّى بَرَأَتْ مِنْهُ؛ امام عليه السلام بعد از قطع دست او دستور داد غذاهاى مقوى از گوشت و روغن به او بخورانند تا زمانى كه دستهايش التيام پيدا كند و بتواند به خانه خود بازگردد».
✔️پایان شرح حکمت (۲۷۱)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه ✅حکمت: (۲۶۹) 🔷حاکمی عادل، حکومتی شفاف @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_حکمت_۲۷۰و_۲۷۱.mp3
4.61M
🔹شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
🔷حکمت(۲۷۰): حکم زیور آلات کعبه
🔷 حکمت(۲۷۱): حکم حکیمانه
@Nahjolbalaghe2
.
✨﴾﷽﴿✨
✅-تعریف رجعت:
خداوند به هنگام ظهور امام زمان(عج) عده ای از اموات که دارای ایمان خالص یا شرک خالص بوده اند را به همان صورتی که در زمان حیات داشته اند به دنیا باز می گرداند.
♦️2-در دوران گذشته هم افراد زیادی بودند که با معجزه پیامبر دوران خود زنده شده و به دنیا برگشته اند.
♦️3-حضرت موسی با 70 نفر از بنی اسرائیل به کوه طور رفت و بعد از شنیدن سخن خدا ایمان نیاوردند با صاعقه آسمانی همگی کشته شدند و بعد با درخواست حضرت موسی دوباره زنده شده و به شهر بازگشتند.
♦️4-در قرآن داستان رجعت ارمیا(عزیر) آمده است که خداوند 100 سال او را میراند و سپس زنده کرد تا قیامت را باور کند.
♦️5-در عالم برزخ به مومن پیشنهاد رجعت میشود که بنابر اختیار خود می تواند قبول یا رد کند.
♦️6-درآیات زیادی ازقرآن به رجعت اشاره شده مانند آیه 83 سوره نمل :
و روزی که ما از هر امتی گروهی از کسانی که آیات ما راتکذیب میکردند برمی انگیزیم و آنها (برای سوال) نگه داشته میشوند.
♦️7-رجعت کنندگان بر اساس نقشی که درفرآیند ظهور دارند به تدریج رجعت میکنند.
♦️8-طبق یک روایت عمر زندگی مجدد آنان 30 ماه یا همان دو و نیم سال است /(روایت از امام کاظم (ع) در مختصر بصائر الدرجات ص 28)
♦️9-طبق همان روایت مورد قبل مرگ آنها با هم و یک دفعه بعد از اتمام دوره رجعت آنان در یک شب رخ میدهد.
♦️10- طبق روایت امام صادق تعداد کل رجعت کنندگان 75000 هزار نفر است .
♦️11- اولین کسی که رجعت میکند امام حسین (ع) است.
امام صادق(ع): اولین کسی که در میان هفتادو پنج هزار نفر گرد وخاک از سر خود پاک میکندحسین بن علی (ع) می باشد.(مختصر بصائر الدرجات ص 211)
♦️12-همه ائمه دارای رجعت هستند و برای امامت بر دنیا مجددا به این دنیا باز میگردند.
♦️13- امام صادق(ع) : از ما نیست کسی که به رجعت ما ایمان نداشته باشد.(من لا یحضره الفقیه ج 3 ص 458)
♦️14-امام سجاد(ع):پیامبرتان و امیر المومنین و ائمه به سوی شما باز میگردند.(تفسیر القمی ج 2 ص 147)
♦️15-در زیارت جامعه کبیره میخوانیم: مصدق برجعتکم: یعنی من به رجعت و بازگشت شما ایمان دارم.
♦️16-برای مدت زندگی ائمه بعد از رجعت زمان های طولانی ذکر شده به حدی که ابروان امام رشد کرده و جلوی چشم امام را میگیرد.
♦️17-با توجه به اینکه معصوم را باید معصوم غسل و کفن کند یکی از فلسفه های رجعت امام حسین انجام مراسم غسل و کفن امام زمان (روحی فداه) بعد از شهادتش می باشد.
♦️18-طبق روایتی خود امام زمان نیز در انتهای رجعت ائمه مجددا به این دنیا رجعت میکند و سالهای طولانی امامت میکند.
♦️19-برای بعضی از معصومین مانند امام حسین (ع) و امام علی(ع) چند رجعت در روایت ذکر شده است و آنها چندین بار به این دنیا رجعت میکنند.
♦️20-امام حسین به همراه یاران خود در کربلا به این دنیا رجعت میکنند و یزید بن معاویه و یاران او بدون کم و کاست همه رجعت میکنند سپس امام به همراه یارانش همه آنها را به قتل می رساند.(تفسیر العیاشی ج 2 ص 282)
#امام_زمان
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓آخرالزمان کی هست؟
🎙استاد مسعود عالی
@Nahjolbalaghe2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: دوم 🔷واقعه غدیرخم #علامهامینی ﻳﻨﺎﺩﻳﻬﻢ، ﻳﻮﻡ ﺍﻟﻐﺪﻳﺮ ﻧﺒﻴﻬﻢ ﺑﺨﻢ ﻓﺎﺳﻤﻊ
🔹 ترجمه کتاب الغدیر🔹
✅ قسمت: سوم
🔷واقعه غدیرخم
#علامهامینی
ﻭ ﺑﺎﺯ ﺑﻬﻤﻴﻦ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﻭ ﻋﻠﺎﻗﻤﻨﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻭﺍﺩﺍﺭ ﻣﻴﻔﺮﻣﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺭﺍ ﻋﻴﺪ ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ ﻭ ﻣﺠﺎﻣﻊ ﺗﻬﻨﻴﺖ ﻭ ﺗﺒﺮﻳﻚ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺵ ﻭ ﺍﻋﺎﺩﻩ ﻣﺴﺘﻤﺮ ﺳﺎﻟﻴﺎﻧﻪ ﺁﻥ ﺍﻳﻦ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﺍ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﺗﻔﺼﻴﻞ ﻛﺎﻣﻞ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻗﺮﻳﺒﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺑﻨﻈﺮ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺭﺟﻤﻨﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﻴﺪ ﺍﻧﺸﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﻲ - ﺑﺎﻣﻴﺪ ﺁﻳﻨﺪﻩ. ﻋﻠﺎﻭﻩ ﺑﺮ ﻣﺠﺎﻣﻊ ﻭ ﻣﺤﺎﻓﻞ ﺑﺎﺷﻜﻮﻫﻲ ﻛﻪ ﺑﻤﻨﺎﺳﺒﺖ ﻋﻴﺪ ﻏﺪﻳﺮﺧﻢ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﺁﺳﺘﺎﻥ ﻣﻘﺪﺱ ﻭ ﻣﺮﻗﺪ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﻋﻠﻮﻱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﻴﺰ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻬﻤﻴﻦ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﺎﺕ ﺑﺎ ﻋﻈﻤﺘﻲ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻛﻪ ﻭﺟﻮﻩ ﺧﻠﻖ ﺍﺯ ﺑﻠﺎﺩ ﻣﺨﺘﻠﻔﻪ ﺩﻭﺭ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺑﻄﺮﻑ ﺁﺳﺘﺎﻥ ﻗﺪﺱ ﻋﻠﻮﻱ ﺍﺭﻭﺍﺣﻨﺎ ﻓﺪﺍﻩ ﺭﻫﺴﭙﺎﺭ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺠﺘﻤﻊ ﺍﺻﻠﻲ
ﺷﺮﻛﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻳﻦ ﻳﺎﺩﺑﻮﺩ ﻣﻘﺪﺱ ﺭﺍ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻋﻠﻢ ﻧﻮﺭﺍﻧﻲ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﻭ ﺯﻳﺎﺭﺍﺕ ﻃﻮﻟﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﺎﻥ ﺩﻳﻦ ﺳﻠﺎﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﺟﻤﻌﻴﻦ ﺗﻌﻠﻴﻢ ﻭ ﺗﻠﻘﻴﻦ ﺷﺪﻩ ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﺁﻥ ﺯﻳﺎﺭﺍﺕ ﻣﺨﺼﻮﺻﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎﻱ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﻫﻴﻦ ﻗﺎﻃﻌﻪ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺍﻟﻬﻴﻪ ﺍﺯ ﻛﺘﺎﺏ ﻭ ﺳﻨﺖ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺕ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﻭ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻓﺮﺩﻱ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻫﺰﺍﺭﻫﺎ ﻧﻔﺮ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺭﺳﺎ ﺁﻧﺰﻳﺎﺭﺍﺕ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﻧﻮﺭﺍﻧﻲ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺟﺎﺭﻱ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺣﺎﻝ ﺁﺛﺎﺭ ﺳﺮﻭﺭ ﻭ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺍﺯ ﻭﺟﻨﺎﺕ ﺯﺍﺋﺮﻳﻦ ﻫﻮﻳﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﻦ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺍﻟﻬﻴﻪ ﺩﺭ ﺻﺮﺍﻁ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﺭﺍﻩ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻭ ﻣﺒﺎﻫﺎﺕ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺁﻥ ﺯﻳﺎﺭﺍﺕ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﺩﻱ ﺍﺯ ﺭﺍﻭﻳﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﭘﺮ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺭﺍ ﻣﺒﻨﺎﻱ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﺩﻳﻦ ﺧﺪﺍﺋﻲ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﺑﻤﻔﺎﺩ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺁﺋﻴﻦ ﻣﻘﺪﺱ ﮔﺎﻡ ﺑﺮ ﻣﻴﺪﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻋﻤﻞ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﺁﻥ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻋﻠﺎﻗﻤﻨﺪ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺑﻌﺰﻳﻤﺖ ﺑﻄﺮﻑ ﻣﺮﻗﺪ ﻣﻘﺪﺱ ﻋﻠﻮﻱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺗﻮﻓﻴﻖ ﻧﻴﺎﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ، ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺗﺮﻳﻦ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺍﺯ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﻣﺮﻗﺪ ﻣﻨﻮﺭ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻨﻈﺮ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﺎﻥ ﺁﺳﺘﺎﻥ ﻣﻘﺪﺱ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻣﺨﺼﻮﺻﻪ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻨﺪ. ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ
ﺧﻮﺩ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﺴﺎﺣﺖ ﻗﺪﺱ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻣﻴﻨﻤﺎﻳﻨﺪ. ﻭ ﻧﻴﺰ ﻭﻇﺎﺋﻒ ﻭ ﻋﺒﺎﺩﺍﺗﻲ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻩ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺩﻋﺎ ﻛﻪ ﻣﺘﻀﻤﻦ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻱ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ [ ﺻﻔﺤﻪ 39] ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ (ﻏﺪﻳﺮ) ﺍﺳﺖ ﻭﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﻘﺮﺭ ﮔﺸﺘﻪ ﻛﻪ ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﻭ ﻗﺮﺍﺀ ﻭ ﺍﻣﺎﻛﻦ ﺧﻮﺩ ﻗﻴﺎﻡ ﺑﺎﻥ ﻣﻴﻨﻤﺎﻳﻨﺪ ﻭ ﺑﺪﻳﻦ ﻭﺳﺎﺋﻞ ﻭ ﻋﻨﺎﻭﻳﻦ ﻣﻘﺪﺳﻪ ﻣﻠﻴﻮﻧﻬﺎ ﻧﻔﻮﺱ (ﻛﻪ ﻳﻜﺴﻮﻡ ﻭ ﺣﺘﻲ ﺑﻄﻮﺭ ﺗﻘﺮﻳﺐ ﻧﻴﻤﻲ ﺍﺯ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻴﺪﻫﻨﺪ) ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺭﺍ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺗﺠﺪﻳﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺍﻳﻦ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻗﻠﻮﺏ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﺮﻛﺰ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺻﻞ ﻭ ﺍﺳﺎﺱ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺁﺋﻴﻦ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺁﻥ ﻣﻴﺒﺎﺷﻨﺪ. ﻭ ﺍﻣﺎ ﻛﺘﺐ ﻭ ﺁﺛﺎﺭ ﺍﻣﺎﻣﻴﻪ ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺚ ﻭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻭ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻭ ﻛﻠﺎﻡ - ﺑﻬﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺁﺛﺎﺭ ﺗﻮﺟﻪ ﻭ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺷﻮﺩ ﻣﻠﺎﺣﻈﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻣﺸﺤﻮﻥ ﻭ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻭ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﻗﻀﻴﻪ ﻏﺪﻳﺮ ﻭ ﺍﺳﺘﺪﻟﺎﻝ ﻭ ﺍﺣﺘﺠﺎﺝ ﺑﻤﺪﻟﻮﻝ ﻭ ﻣﺤﺼﻞ ﺁﻥ - ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻣﺴﻨﺪ ﻛﻪ ﻧﺎﻡ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺭﻭﺍﺕ ﻣﺘﻌﺎﻗﺐ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺛﺒﺖ ﮔﺸﺘﻪ ﺗﺎ ﻣﻨﺘﻬﻲ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺑﻤﺮﻛﺰ ﺍﻧﻮﺍﺭ ﻧﺒﻮﺕ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺑﻴﺸﻤﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﺏ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻣﺴﻠﻢ ﺑﺎ ﺣﺬﻑ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺳﻨﺪ ﺿﺒﻂ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﻭ ﺣﺎﻛﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻋﻤﻮﻡ ﻓﺮﻕ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﮔﻤﺎﻥ ﻧﻤﻴﻜﻨﻢ ﻛﻪ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺛﺒﺖ ﻭ ﺿﺒﻂ ﻭ
ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻣﻴﻪ ﺩﺳﺖ ﻛﻤﻲ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ: ﭼﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﺍﻳﻦ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺭﺍ ﻣﺤﻘﻖ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﺑﺼﺤﺖ ﺁﻥ ﻣﻌﺘﺮﻑ ﻭ ﺑﺘﻮﺍﺗﺮ ﺁﻥ ﺍﺫﻋﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﻣﮕﺮ ﻓﺮﺩ ﻳﺎ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻗﻠﻴﻞ ﻭ ﻧﺎﭼﻴﺰﻱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻭ ﺭﺳﻢ ﺩﺭﺍﻳﺖ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﮔﺸﺘﻪ، ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﻋﺼﺒﻴﺖ ﺑﺎﻃﻠﻪ ﻛﻮﺭﻛﻮﺭﺍﻧﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺎﻳﻦ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺳﺨﻨﻲ ﺑﻴﺎﻭﻩ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺍﻳﻦ ﺍﻗﻠﻴﺖ ﻧﺎﭼﻴﺰ ﺟﺰ ﺧﻮﺩ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﻧﺪﻳﺪﻩ ﻭ ﺑﻌﻠﺖ ﺧﻮﺩﺧﻮﺍﻫﻲ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻨﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﻛﺜﺮﻳﺖ ﻛﺎﻣﻞ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﻣﻄﻠﻌﻴﻦ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﻓﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﻭ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻭ ﻏﻴﺮﻫﺎ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﻣﺴﻠﻢ ﻭ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ؟ ﺧﻠﺎﺻﻪ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ (ﻏﺪﻳﺮﺧﻢ) ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﻋﻠﻤﺎﻱ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﻧﻴﺰ ﺛﺎﺑﺖ ﻭ ﻣﺤﻘﻖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺘﻮﺍﺗﺮﺍﺕ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﻴﺎﺕ ﺍﺳﺖ.
✔️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت نود و ششم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻مغیره در
🌳شجره آشوب« قسمت نود و هفتم »
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻ملاحظه می کنید پیشنهاد مغیره، چگونه زمینه را برای به خلافت رسیدن یزید و جنگ علیه امام حسین هموار کرد. نقش او را نباید در حادثه کربلا فراموش کرد. درست است که حدود 10 سال قبل از جریان کربلا، از دنیا رفت، اما زمینه سازی و تقویت ولایتعهدی یزید، به عنوان مسبب اصلی جنایات عاشورا، همگی متوجه مغیره نیز هست.
🔻یکی دیگر از مهم ترین برنامه های مغیره برای جبهه کفر، تأکید بر مسئله مظلوم بودن عثمان و اتهام به امام علی در رحلت پیامبر و قتل سه خلیفه است. او در مناظره ای که در مدینه با امام حسن علیه السلام داشت، خطاب به امام چنین گفت: و پيوسته بنی اميّه براى بنى هاشم بخوبى و خير بودند و هميشه بنی هاشم در پى بدى و ضرر بنى اميّه بودند چنانچه ای حسن معاويه براى تو بسيار بهتر است از تو نسبت بمعاويه و پدرت با رسول الله در زمان حیاتش دشمنی کرد و خواست تا او را بکشد.
🔻پس پیامبر چنین مطلبی را فهمید و بنابراین علی از بیعت با ابوبکر به دلیل ترس از قصاص، امتناع داشت. تا اینکه ابوبکر را مسموم کرد. سپس با عمر به منازعه برخاست تا اینکه عمر خواست گردن علی را بزند و سپس عمر را هم به عمد کشت و هم چنین عثمان را تا اینکه در خون همه آن ها شریک شد. حال علی چه منزلتی نزد خدا دارد؟در حالی که خدا برای ولی مقتول در کتابش سلطان قرار داده و آن هم معاویه است.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات (۴تا۷)🔹 جالب اینکه در مورد شکر با صراحت مى گوید: لاََزِیدَنَّکُمْ (
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات (۵ تا ۷)🔹
↩️۵. انواع شکر
اصولاً ما دو گونه شکر داریم: شکر تکوینى و شکر تشریعى.
شکر تکوینى آن است که یک موجود از مواهبى که در اختیار دارد براى نمو و رشدش استفاده کند. فى المثل باغبان مى بیند در فلان قسمت باغ درختان به خوبى رشد مى کنند و هر قدر از آنها پذیرایى بیشتر مى کند شکوفاتر مى شوند، همین امر سبب مى شود که باغبان همّت بیشترى به تربیت آن بخش از باغ و درختان بگمارد و مراقبت از آنها را به دیگران هم توصیه کند، چون آن درختان به زبان حال فریاد مى زنند که اى باغبان، ما شایسته ایم، نعمتت را بر ما افزون کن! و او هم به این ندا پاسخ مثبت مى دهد.
و امّا در بخش دیگر از باغ درختانى را مى بیند که پژمرده شده اند، نه طراوتى، نه برگى، نه گلى، نه سایه دارند و نه میوه و برى، این کفران نعمت سبب مى شود که باغبان آنها را مورد بى مهرى قرار دهد و در صورتى که این وضع ادامه یابد، دستور مى دهد ارّه بر پاى آنها بگذارند، چراکه بسوزد چوب درختان بى بر * سزا خود همین است مر بى برى را
در جهان انسانیّت نیز همین حالت وجود دارد با این تفاوت که درخت از خود اختیارى ندارد و صرفاً تسلیم تکوینى است، امّا انسان ها با استفاده از نیروى اراده و اختیار و تعلیم و تربیت تشریعى، مى توانند آگاهانه در این راه گام بگذارند. بنابراین آن کس که نعمت قدرت را وسیله ظلم و طغیان قرار مى دهد به زبان حال فریاد مى کشد که خداوندا، لایق این نعمت نیستم و آن کس که از آن در مسیر اجراى حقّ و عدالت بهره مى گیرد به زبان حال مى گوید که پروردگارا شایسته ام، بیفزاى!
۶. حقّ شکر او
این واقعیّت نیز قابل تردید نیست که ما هر وقت در مقام شکر الهى ـ چه با فکر و چه با زبان و چه با عمل ـ برمى آییم، این توانایىِ بر شکر در هر مرحله موهبت تازه اى است و به این ترتیب اقدام بر شکر، ما را مدیون نعمت هاى تازه او مى سازد که هرگز قادر نیستیم حقّ شکر او را ادا کنیم. همان گونه که در مناجات شاکرین از مناجات هاى پانزده گانه امام سجّاد(علیه السلام)مى خوانیم: کَیفَ لی بِتَحصیلِ الشُّکرِ وَ شُکری إیّاکَ یَفتَقِرُ إلى شُکر، فَکُلَّما قُلتُ لَکَ الحَمدُ وَجَبَ عَلَىَّ لِذلِکَ أن أقولَ لَکَ الحَمدُ: چگونه مى توانم حقّ شکر تو را به جا آورم، در حالى که همین شکر من نیاز به شکرى دارد، و هر زمان که مى گویم: لَکَ الحَمدُ، بر من لازم است که به خاطر همین توفیق شکرگزارى بگویم: لَکَ الْحَمْدُ .پس برترین مرحله شکر که انجام آن از انسان برمى آید این است که از شکر نعمت هاى خدا اظهار ناتوانى کند.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم: فِیما اَوحَى اللهُ عَزَّ وَجَلَّ إلى مُوسى، یا مُوسى اشکُرنی حَقَّ شُکری فَقالَ یا رَبِّ وَ کَیفَ اَشکُرکُ حَقَّ شُکرِکَ وَ لَیسَ مِن شُکر أشکُرُکَ بِهِ إلاّ وَ أنتَ أنعَمتَ بِهِ عَلَىَّ؟ قالَ یا مُوسى الآنَ شَکَرتَنی حینَ عَلِمتَ أنَّ ذلِکَ مِنّی: خداوند به موسى(علیه السلام) وحى فرستاد که حقّ شکر مرا ادا کن. عرض کرد: پروردگارا، چگونه حقّ شکر تو را ادا کنم در حالى که هر زمان شکر تو را به جا آورم، این توفیق خود نعمت تازه اى براى من خواهد بود. خداوند فرمود: اى موسى، الآن حقّ شکر مرا ادا کردى، چون مى دانى حتّى این توفیق از ناحیه من است .
بنده همان به که ز تقصیر خویش * عذر به درگاه خدا آورَد
ورنه سزاوار خداوندیش *** کس نتواند که به جا آورَد
چند نکته مهم در زمینه شکر نعمت
۱. على(علیه السلام) در یکى از کلمات حکمت آمیز خود در نهج البلاغة مى فرماید: إذا وَصَلَت إلَیکُم أطرافُ النِّعَمِ فَلا تُنَفِّروا أقصاها بِقِلَّةِ الشُّکرِ: هنگامى که مقدّمات نعمت هاى خداوند به شما مى رسد سعى کنید با شکرگزارى، بقیّه را به سوى خود جلب کنید، نه آنکه با کمى شکرگزارى آن را از خود برانید .
۲. این موضوع نیز قابل توجّه است که تنها تشکّر و سپاسگزارى از خداوند در برابر نعمت ها کافى نیست، بلکه باید از کسانى که وسیله آن موهبت بوده اند نیز تشکّر و سپاسگزارى و حقّ زحمات آنها را از این راه ادا کرد و آنان را به خدمات بیشتر تشویق نمود.
در حدیثى از امام علىّ بن الحسین(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: روز قیامت خداوند به بعضى از بندگانش مى فرماید: آیا فلانى را شکرگزارى کردى؟ عرض مى کند: پروردگارا من شکر تو را به جا آوردم. مى فرماید: چون شکر او را به جا نیاوردى، شکر مرا هم ادا نکردى .
سپس امام فرمود: أشکَرُکُم لِلّهِ أشکَرُکُم لِلنّاسِ: شکرگزارترین شما براى خدا کسانى اند که از همه بیشتر شکر مردم را به جا مى آورند .⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه ابراهیم آیات (۵ تا ۷)🔹 ↩️۵. انواع شکر اصولاً ما دو گونه شکر داریم: شکر تکوینى و
↩️۳. افزایش نعمت هاى خداوند که به شکرگزاران وعده داده شده، تنها به این نیست که نعمت هاى مادّى تازه اى به آنها ببخشد بلکه نفس شکرگزارى که توأم با توجّه مخصوص به خدا و عشق تازه اى نسبت به ساحت مقدّس اوست، خود یک نعمت بزرگ روحانى است که در تربیت نفوس انسان ها و دعوت آنان به اطاعت فرمان الهى فوق العاده مؤثّر است.
بلکه شکر ذاتاً راهى است براى شناخت هر چه بیشتر خداوند، به همین دلیل علماى عقاید در علم کلام براى اثبات وجوب معرفة الله (شناخت خدا) از طریق وجوب شکر منعم (نعمت بخش) وارد شده اند.
۴. احیاى روح شکرگزارى در جامعه و ارج نهادن و سپاس از آنها که با علم خود یا فداکارى و شهادت، یا با سایر مجاهدات در راه پیشبرد اهداف اجتماعى خدمت کرده اند، یک عامل مهمّ حرکت و شکوفایى و پویایى جامعه است.
در اجتماعى که روح تشکّر و قدردانى مرده، کمتر کسى علاقه و دلگرمى به خدمت پیدا مى کند. بر عکس آنها که از زحمات و خدمات اشخاص بیشتر قدردانى مى کنند ملّت هایى بانشاط تر و پیشروترند.
توجّه به همین حقیقت سبب شده است که در عصر ما براى قدردانى از زحمات بزرگان، در صدمین سال، هزارمین سال، زادروز، یا هر فرصت مناسب دیگر، مراسمى براى بزرگداشت آنها بگیرند و ضمن سپاسگزارى از خدماتشان مردم را به حرکت و تلاش بیشتر دعوت کنند.
فى المثل در انقلاب اسلامى کشور ما که پایان یک دوران تاریک دو هزار و پانصد ساله و آغاز دوران جدیدى بود، وقتى مى بینیم همه سال و هر ماه بلکه هر روز خاطره شهیدان انقلاب زنده مى شود و بر آنها درود مى فرستند و به تمام کسانى که به آنها منسوب اند احترام مى گذارند و به خدماتشان ارج مى نهند، خود سبب مى شود که عشق و علاقه به فداکارى در دیگران پرورش یابد و سطح فداکارى مردم بالاتر رود.
به تعبیر قرآن، شکر این نعمت باعث فزونى آن خواهد شد و از خون یک شهید هزاران مجاهد مى روید و مصداق زنده لاَزیدَنَّکُم مى شود.
✔️ پایان آیات ۴تا۷
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح خطبه(۷۲)بخش اول🔹 ↩️از اين رو، قرآن مجيد نيز با کسانى که ايمان آورده ايد بر او درود بف
🔹ترجمه و شرح خطبه(۷۲)بخش دوم🔹
✅ما را در سايه او قرارده:
امام(عليه السلام) در اين بخش از سخنانش دعاى جامعى در حقّ پيامبر اسلام مى کند و در واقع طرز دعا کردن به آن بزرگوار را به ما مى آموزد و نيز دعاى جامعى براى خود و دوستان و پيروانش مى نمايد.
در قسمت اوّل، شش چيز از پيشگاه خداوند بزرگ براى پيغمبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) تقاضا مى کند. نخست اين که عرض مى کند: «پروردگارا! جايگاه وسيعى در سايه لطفت براى او بگشاى!» (اللّهُمَّ افْسَحْ(1) لَهُ مَفْسَحاً فِي ظِلِّکَ).
«ظلّ» [= سايه] در اين جا ممکن است معناى کنايى داشته باشد و اشاره به سايه لطف، جُود و بخشش خداوند باشد; و يا به معناى حقيقى، و اشاره به سايه هاى بهشتى در قيامت باشد. چنانکه در حديث آمده است: «در بهشت درختى است که شخصِ سوارِ بر مرکب، مى تواند در سايه آن يکصد سال راه برود».(2)
دوم اين که عرض مى کند: «خداوندا از فضل و کرمت پاداش مضاعف به او مرحمت کن!» (وَاجْزِهِ مُضَاعَفَاتِ الْخَيْرِ مِنْ فَضْلِکَ).
روشن است که پاداش الهى هميشه به صورت مضاعف و چندين برابر مى باشد چرا که از فضل و کَرمش سرچشمه مى گيرد و برابرى با اَعمال در آن شرط نيست; ولى در اينجا تفاضاى پاداشهاى بيشترى براى آن بزرگوار شده است.
در سومين و چهارمين تقاضا عرضه مى دارد: «خداوندا! کاخ پرشکوه او را از هر بنايى برتر ساز و مقام او را در پيشگاه خود گرامى دار!» (اللّهُمَّ وَ أعْلِ عَلَى بِنَاءِ الْبَانِينَ بِنَاءَهُ، وَ أَکْرِمْ لَدَيْکَ مَنْزِلَتَهُ).
منظور از «بناء» در اينجا يا دين و آيين و مذهب اوست که تفاضا شده بر تمام اديان جهان پيشى گيرد و يا مقام والاى آن حضرت است، که بر همه تقدّم جويد.
در پنجمين و ششمين تقاضا از خداوند، عرضه مى دارد: «خداوندا! نور او را (در سراسر جهان) کامل گردان! و پاداش رسالتش را پذيرش شهادت (و شفاعت در حقّ امّت) و قبول گفتار او قرارده! (چرا که او) داراى منطق عادلانه و سخنان جدا کننده حقّ از باطل بود» (وَ أَتْمِمْ لَهُ نُورَهُ، وَاجْزِهِ مِنِ ابْتِعَاثِکَ لَهُ مَقْبُولَ الشَّهَادَةِ، وَ مَرْضِىَّ الْمَقَالَةِ، ذَا مَنْطِق عَدْل، وَ خُطْبَة فَصْل).
جالب اين که جزاى رسالت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در اين عبارت شفاعت امّت شمرده شده، چيزى که برکتش به ديگران باز مى گردد و اين نهايت کرامت و لطف آن حضرت است و در ضمن به اين نکته نيز اشاره شده که شفاعت و گواهى آن حضرت، بى حساب نيست، او همواره گفتارش عادلانه و سخنانش جدا کننده حق از باطل بود، اگر درباره شخص، يا قومى شفاعت کند لياقت و شايستگى شفاعت را در آنها يافته است و اين ناظر به همان چيزى است که در مباحث شفاعت گفته ايم که شفاعت هم، بى حساب نيست، بلکه لياقتى لازم دارد و به تعبير ديگر: بايد رابطه معنوى ميان شفاعت کننده و شفاعت شونده باشد و آنها که تمام پيوندهاى خود را بريده اند، لايق شفاعت نيستند و اين همان مقام محمودى است که در قرآن مجيد به آن اشاره شده، مى فرمايد: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَحْمُوداً; پاسى از شب را از خواب برخيز و قرآن (و نماز) بخوان اين يک وظيفه اضافى براى توست تا پروردگارت تو را به مقام محمود برساند»(3).
در آخرين بخش از خطبه، امام دعايى براى خود و دوستانش مى کند و در عبارت کوتاه، برترين نعمت هاى الهى را تقاضا مى نمايد، عرض مى کند: «خداوندا! ميان ما و آن پيامبر بزرگ(صلى الله عليه وآله) در جايى که زندگانيش خوش و نعمتش جاويدان و آرزوهايش مطلوب و لذّاتش خواستنى است، در کمال آرامش و نهايت اطمينان و توأم با هداياى پر ارزش، جمع گردان!» (اللَّهُمَّ اجْمَعْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ فِي بَرْدِ الْعَيْشِ وَ قَرَارِ النِّعْمَةِ، وَ مُنَى الشَّهَوَاتِ، وَ أَهْوَاءِ اللَّذَّاتِ، وَ رَخَاءِ الدَّعَةِ(4)، وَ مُنْتَهَى الطُّمَأْنِينَةِ، وَ تُحَفِ الْکَرَامَةِ).
اين اوصاف هفت گانه، اوصاف بهشت برين است که داراى تمام اين صفات و برکات مى باشد; آرامش، آسايش، کرامت هاى الهى، لذّات شايسته و نعمت هاى معنوى و مادّى بى نظير، توأم با جاودانگى در آن جمع است.
* * *
پی نوشت:
1. «اِفْسَح» از مادّه «فَسْح» (بر وزن فسخ) به معناى مکان وسيع است; و از همين رو اين مادّه در مفهوم گسترش دادن، به کار مى رود.
2. مجمع البيان، جلد 10-9، صفحه 218، ذيل آيه 30 از سوره واقعه.
3. سوره اسراء، آيه 79.
4. «دَعَة» از مادّه «وداع» به معناى جدا شدن و رها کردن است و از آنجا که هر گاه انسان چيزى را رها مى کند و بى حرکت و آرام مى ماند، اين واژه به معناى آرامش نيز بکار رفته و در خطبه بالا همين معنا اراده شده است.
✔️پایان شرح خطبه (۷۲)
@Nahjolbalaghe2