eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه و شرح خطبه (۷۶)🔹 🔷ویژگیهای بهترین بندگان 🔭خطبه در يك نگاه: نويسنده كتاب «كنز الفوائد» (كرا
🔹ترجمه و شرح خطبه (۷۷)🔹 ⚖خطبه در يك نگاه: اين كلام همانگونه كه در بالا اشاره شد زمانى از امام صادر شد كه «عثمان» بر مسلمانان حكومت مى كرد و اطرافيان او بيت المال اسلام را در اختيار گرفته بودند و حيف و ميل هاى عجيبى صورت مى گرفت، هواخواهان او از «بنى اميّه» بر پستهاى كليدى كشور اسلام حكومت داشتند. از جمله «سعيد بن عاص» والى «كوفه» بود؛ او هدايايى تهيه كرده و به مدينه فرستاد و به حامل آنها (حارث بن حُبيش) سفارش كرد اين پيام را به امام عليه السلام برساند كه من براى هيچ كس- جز «عثمان»- بيش از آنچه براى شما فرستاده ام، نفرستادم! در واقع مى خواست منّتى بر امام بگذارد. امام عليه السلام در جواب، سخن بالا را فرمود. اشاره به اينكه آنچه او فرستاده است مقدار ناچيزى از حق من است، سپس با صراحت و شجاعت فرمود: اگر زنده بمانم و قدرت را در دست گيرم «بنى اميه» را از مقامى كه غاصبانه به چنگ آورده اند، كنار مى زنم و حقارت واقعى آنها را به مردم نشان مى دهم. نمونه اى از جنايات بنى اميّه: در ميان سياستمداران مادّى دنيا، از قديم اين رسم بوده است که مخالفان خود را از نظر اقتصادى در تنگنا قرار مى دادند، تا آنها به خود مشغول شوند و از ديگران باز بمانند، حتّى در آنجا که به ظاهر مى خواستند دست محبّت را به سوى مخالفان دراز کنند، باز اين اصل را رعايت مى کردند که چيز کمى را در اختيار آنها بگذارند. در اين کلام امام(عليه السلام) با تعبير جالبى به اين معنا اشاره فرموده، مى گويد: «بنى اميّه از ميراث محمد(صلى الله عليه وآله) جز مقدار کمى در اختيار من نمى گذارند: به اندازه يک بار دوشيدن شير شتر!» (إِنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَيُفَوِّقُونَنِي تُرَاثَ مُحَمَّد(صلى الله عليه وآله) تَفْوِيقاً). تعبير «يُفَوِّقُونَنِى»- از مادّه «فَوَاقُ النَّاقَةِ» يعنى يک بار شير شتر را دوشيدن- اشاره لطيفى به کمى هداياى آنهاست; گويى خلافت، به منزله مرکب راهوار شيردهى است که آنها از همه چيزش بهره مى گيرند و گه گاه تنها به اندازه يک بار دوشيدن، در اختيار آن حضرت قرار مى دهند. بعضى گفته اند: «فواق» مفهومى کمتر از اين دارد و آن، به اندازه مقدار شيرى است که در يک بار فشار دادن انگشتان، بر پستان حيوان، فرو مى ريزد و مطابق اين تفسير، تعبير امام(عليه السلام) بسيار گوياتر خواهد بود. تعبير به «تراث محمّد» ممکن است اشاره به فدک و مانند آن باشد و يا اشاره به کلّ برنامه هاى اسلام که در مفهوم وسيعِ ميراث، داخل مى شود; زيرا تمام شکوفايى هاى اقتصادى کشور اسلام، به برکت آيين پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) صورت گرفت و رهين خدمات آن حضرت بود; بنابراين، همه آنها ميراث محمد(صلى الله عليه وآله) محسوب مى شود و على(عليه السلام) سهم عظيمى، نه تنها به خاطر خويشاوندى بلکه به خاطر جانفشانى هايش در طريق اسلام، در آنها داشت. درست است که على(عليه السلام) زندگى زاهدانه اى داشت، ولى هميشه در عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) سهم خود را از غنايم مى گرفت وبه نيازمندان مى داد. سپس در ادامه اين سخن مى افزايد: «(آنها با اين کار خود، نمى توانند مرا فريب دهند و از تصميم نهايى باز دارند) به خدا سوگند! اگر زنده بمانم آنها را از صحنه حکومت اسلامى بيرون خواهم ريخت; همانگونه که قصّاب اعضاى درون شکم حيوان را که به روى زمين مى افتد، پاک مى کند!» (وَ اللّهِ لَئِنْ بَقِيتُ لَهُمْ لاََنْفُضَنَّهُمْ نَفْضَ الَّلحَّامِ الْوِذَامَ التَّرِبَةَ!) تشبيه «بنى اميّه» به خاکهايى که محتويات شکم حيوان مانند جگر و معده روى آن بيافتد و آلوده شود، اشاره به نهايت آلودگى و پستى آنهاست. آنها - به گواهى اعمالشان در زمان «عثمان»- چنان آلوده بودند که عموم مسلمانان از آنها متنفّر شدند; به گونه اى که همه مى خواستند اين شجره خبيثه براى هميشه از سرزمين اسلام قطع گردد و اين باند کثيف از صحنه جامعه اسلام، طرد شود، و بيت المال از چنگ آنها به در آيد! مرحوم سيّد رضى در پايان اين خطبه مى نويسد: «و يروى «التُّرَابُ الْوَذِمَةُ» وَ هُوَ عَلَى الْقَلْبِ. قال الشّريف: و قوله عليه السلام «لَيُفَوِّقُونَنِي» اى: يُعْطُونَنِي مِنْ الْمَالِ قَلِيلاً کَفُوَاقِ النَّاقَةِ. وَ هُوَ الْحَلْبَةُ الْوَاحِدةُ مِنْ لَبَنِهَا. وَ الْوِذَامُ: جَمْعُ وَذَمَة، وَ هِىَ الْحُزَّةُ مِنَ الْکَرْشِ، أَوِ الْکَبِدِ تَقَعُ فِي التُّرَابِ فَتُنْفَضُ; در بعضى از روايات به جاى «اَلْوِذَامُ التَّرِبَةُ»، «التُّرَابُ الْوَذِمَةُ» -که عکس آن است- نقل شده (ولى مفهوم هر دو يکى است) و اشاره به اشياى با ارزشى است که گاه آلوده مى شود، و بايد آلودگى ها را از آنها سترد.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح خطبه (۷۷)🔹 ⚖خطبه در يك نگاه: اين كلام همانگونه كه در بالا اشاره شد زمانى از امام صادر
↩️سپس مى افزايد: جمله «لَيُفَوِّقُونَنِي» به اين معنا است که «بنى اميّه» کمى از مال را در اختيار من مى گذارند; مانند «فواق ناقه» يعنى يک بار دوشيدن شير شتر. و «وِذام» جمع «وَذَمه» به معناى قطعه اى از معده، يا جگر حيوان است که جدا شود و روى خاکها بيفتد و قصّاب آن را از آلودگى پاک کند و خاک آلوده را جدا سازد. *** نکته ها: 1- سعيد بن عاص را بهتر بشناسيم: همان گونه که در شرح خطبه، گفته شد «سعيد بن عاص» والى مدينه هداياى مختصرى خدمت امام(عليه السلام) آورد، در حالى که اظهار مى داشت، بيشترين هديه بعد از هديه اى است که براى «عثمان» آورده است. گويى مى خواست منّتى از اين جهت بگذارد که امام(عليه السلام) جواب قاطعى به او فرمود. «سعيد» از طائفه «بنى اميّه» و از دودمان قريش است و زمان پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) را درک کرد و از فرماندهان لشکرهاى فاتح اسلام بود. در واقع در دامان «عمر بن خطاب» پرورش يافته بود و عثمان او را والى کوفه کرد. هنگامى که به کوفه آمد خطبه اى خواند و اهل کوفه را به دشمنى و خلاف متهم ساخت. مردم کوفه شکايت او را به عثمان کردند و عثمان سرانجام او را به مدينه بازگرداند و او تا هنگامى که مردم بر ضد عثمان قيام کردند، در مدينه بود و از او دفاع مى کرد و با انقلابيون به مقابله برخاست، تا اين که عثمان کشته شد. او ناچار به سوى مکّه رفت و در آنجا بود تا زمانى که «معاويه» غصب خلافت نمود. «معاويه»، «سعيد» را براى حکمرانى مدينه انتخاب کرد و او تا پايان عمرش بر مدينه حکومت مى کرد. او در جنگ «جمل» و «صفّين» کناره گيرى کرد و به هيچ يک از دو طرف نپيوست. مردى متکبّر و خشن و سختگير بود و در سخن گفتن مهارت داشت. قصر بزرگى در مدينه براى خود ساخته بود که آثارش سالها باقى ماند. مرگ او در سال 53 يا 59 هجرى اتّفاق افتاد. 2- بنى اميّه را بهتر و دقيقتر بشناسيم: بنى اميّه طايفه اى از قريش هستند که به «اميّة بن عبد شمس بن عبد مناف» منسوبند و دوران حکومت آنها از «معاوية بن ابوسفيان» در سال 41 هجرى آغاز و به «مروان حمار» يا مروان دوم، که چهاردهمين آنان است در سال 132 هجرى ختم مى شود. حکومت امويان اگر چه در سال 132 هجرى منقرض گرديد، ولى پس از چندى، شخصى از همين خاندان در اندلس حکومتى تشکيل داد. توضيح اين که: اندلس در سالهاى بين 91 تا 93 هجرى به وسيله مسلمين فتح شد و از اين تاريخ تا سال 138 مانند ديگر ممالک اسلامى، حکّامى که از سوى خلفاى اسلامى فرستاده مى شدند آن سرزمين را اداره مى کردند. در سال 138 هجرى، «عبدالرّحمن اوّل» يکى از نواده هاى «هشام بن عبدالملک» دهمين حاکم اموى که از قتل عباسيان رهايى يافته بود، پس از چند سال سرگردانى، از اوضاع درهم ريخته اسپانيا (اندلس) و اختلاف بربرها و قبايل عرب استفاده کرد و مصمّم شد در آن سرزمين به رغم دستگاه عبّاسيان، حکومتى براى خود تشکيل دهد. «عبد الرّحمن» و نسل او مدت دو قرن در آن سرزمين حکومت کردند; تا اين که در آغاز قرن پنجم، شورش و انقلابى در آنجا برپا شد و اين حکومت سرنگون گشت. الف: بنى اميّه در قرآن مجيد: «وَ إِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَ مَا جَعَلْنَا الرُّءْيَا الَّتِي أَرَيْنَاکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَاناً کَبيراً; (يادآور) زمانى را که به تو گفتيم: پروردگارت احاطه کامل به مردم دارد; و ما آن رؤيايى را که به تو نشان داديم، فقط براى آزمايش مردم بود; همچنين شجره ملعونه [= درخت نفرين شده] را که در قرآن ذکر کرده ايم. ما آنها را بيم داده (و انذار) مى کنيم; امّا جز طغيان عظيم، چيزى بر آنها نمى افزايد.» جمعى از مفسّران شيعه و اهل سنّت نقل کرده اند که اين خواب اشاره به جريان معروفى است که پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در خواب ديد ميمون هايى از منبر او بالا مى روند و پايين مى آيند، بسيار از اين مسأله غمگين شد، آن چنان که بعد از آن، کمتر مى خنديد. (اين ميمون ها را به بنى اميّه تفسير کرده اند که يکى بعد از ديگرى بر جاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) نشستند در حالى که از يکديگر تقليد مى کردند و افرادى فاقد شخصيّت بودند و حکومت اسلامى و خلافت رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) را به فساد کشيدند). «فخر رازى» در تفسير خود، روايتى در اين زمينه از «ابن عبّاس» مفسّر معروف اسلامى نقل مى کند. همچنين در حديثى از «عايشه» نقل شده که رو به «مروان» کرد و گفت: «لَعَنَ اللّهُ أَبَاکَ وَ أَنْتَ فِي صُلْبِهِ فَأَنْتَ بَعْضُ مَنْ لَعَنَهُ اللّهُ; خدا پدر تو را لعنت کرد در حالى که تو در صلب او بودى; بنابراين، تو بخشى از کسى هستى که خدايش لعن کرده است!» علاوه بر آيه فوق، در تفسير آيه 26 سوره ابراهيم نيز، مطابق بعضى روايات، «شجره خبيثه» به «بنى اميّه» تفسير شده است. ✔️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔔 هیچ گناهی ندارد ✅ امام صادق علیه السلام: هر کس دو رکعت نماز بخواند و بداند چه میگوید، از نماز فارغ میشود، درحالی که میان او و میان خدای عز و جل گناهی نیست. 📙کافی ج3، ص 266 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹 ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: چهاردهم 🔷واقعه غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟ
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: پانزدهم 🔷واقعه غدیرخم ﻭ ﺍﺑﻦ ﻛﺜﻴﺮ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 5 ﺗﺎﺭﻳﺨﺶ ﺻﻔﺤﻪ 209 ﻧﻘﻞ ﺍﺯ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﺪﻭ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﻭ، ﻭ ﺍﺯ ﻧﺴﺎﺋﻲ، ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺑﻦ ﺟﺮﻳﺮ ﺍﺯ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺯﺍﻕ ﺍﺯ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﺳﺤﻖ ﺍﺯ ﺳﻌﻴﺪ ﻭ ﻋﺒﺪ ﺧﻴﺮ، ﻭ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 7 ﺻﻔﺤﻪ 347 ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺑﻦ ﻋﻘﺪﻩ ﺑﺴﻨﺪﻳﻜﻪ ﻣﺎ ﻗﺒﻠﺎ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﻳﺜﻴﻊ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ، ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺣﺎﻓﻆ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺯﺍﻕ ﺍﺯ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﺳﺤﻖ ﺍﺯ ﺳﻌﻴﺪ، ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺣﻤﺪ، ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ " ﻏﻨﺪﺭ " ﺍﺯ ﺷﻌﺒﻪ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﺳﺤﻖ ﺍﺯ ﺍﻭ (ﺳﻌﻴﺪ) ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ، ﻭ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ ﺩﺭ " ﻣﻨﺎﻗﺐ " ﺻﻔﺤﻪ 94 ﺑﺎﺳﻨﺎﺩﺵ ﻛﻪ ﺑﺤﺎﻓﻆ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺯﺍﻕ ﻣﻨﺘﻬﻲ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﺳﺤﻖ ﺍﺯ ﺍﻭ (ﺳﻌﻴﺪ) ﻭ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺧﻴﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺁﻧﺪﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺩﺭ ﺭﺣﺒﻪ ﻛﻮﻓﻪ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﻨﻴﺪﻳﻢ ﻛﻪ ﻣﻴﮕﻔﺖ: ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﺑﺨﺪﺍ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺩﻫﺪ، ﮔﻮﻳﺪ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻃﺮﻕ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻃﺮﻳﻖ ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﻳﺜﻴﻊ ﮔﺬﺷﺖ. 11- ﺍﺑﻮﺍﻟﻄﻔﻴﻞ ﻋﺎﻣﺮ ﺑﻦ ﻭﺍﺛﻠﻪ ﻟﻴﺜﻲ (ﺍﺯ ﺻﺤﺎﺑﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ) ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ ﺣﺪﻭﺩ ﺳﺎﻟﻬﺎﻱ ﻳﻜﺼﺪ ﻭ ﻳﻜﺼﺪ ﻭ ﺩﻭ ﻭ ﻳﻜﺼﺪ ﻭ ﻫﺸﺖ ﻭ- ﻳﻜﺼﺪ ﻭ ﺩﻩ- ﺍﺣﻤﺪ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 4 (ﻣﺴﻨﺪ) ﺻﻔﺤﻪ 370 ﺍﺯ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺍﺑﻲ ﻧﻌﻴﻢ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﺭﺍ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﺁﻧﺪﻭ ﺍﺯ ﻓﻄﺮ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﻄﻔﻴﻞ ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﻋﻠﻲ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺣﺒﻪ (ﻣﻴﺪﺍﻥ ﻭﺳﻴﻊ ﻛﻮﻓﻪ) ﺟﻤﻊ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﺎﻧﻬﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﻫﺮ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻠﻤﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮﺧﻢ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺁﻧﭽﻪ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺑﺮﺧﻴﺰﺩ، ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺳﻲ ﺗﻦ ﺍﺯ ﺁﻧﻤﺮﺩﻡ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ. ﻭ ﺍﺑﻮ ﻧﻌﻴﻢ (ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺹ 114 ﺝ 1- ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ) ﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺲ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ ﻭ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ [ ﺻﻔﺤﻪ 27] ﺳﺮﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ (ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ) ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻤﺮﺩﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻳﺎ ﻣﻴﺪﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺍﻭﻟﻲ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ) ﻫﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺁﻧﻬﺎ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺁﺭﻱ ﻳﺎﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ، ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻬﺬﺍ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ، (ﺍﺑﻮﺍﻟﻄﻔﻴﻞ) ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺷﺪﻡ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﮔﻮﺋﻲ ﭼﻴﺰﻱ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﻦ ﻫﺴﺖ، ﭘﺲ ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﺍﺭﻗﻢ ﺭﺍ ﻣﻠﺎﻗﺎﺕ ﻭ ﺑﺎﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻴﮕﻔﺖ، (ﺯﻳﺪ) ﮔﻔﺖ ﭼﻪ ﺍﻧﻜﺎﺭﻱ ﺩﺍﺭﻱ؟ ﺑﺘﺤﻘﻴﻖ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﻣﻴﻔﺮﻣﻮﺩ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺣﺎﻓﻆ ﻫﻴﺜﻤﻲ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 9 " ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺰﻭﺍﻳﺪ " ﺻﻔﺤﻪ 104 ﺍﺯ ﺳﻨﺪ ﻭ ﻣﺘﻦ ﺍﺯ ﺍﺣﻤﺪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺘﻪ: ﺭﺟﺎﻝ ﺁﻥ ﺟﺰ ﻓﻄﺮ ﺑﻦ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﺭﺟﺎﻝ ﺻﺤﻴﺢ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﻲ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺛﻘﻪ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﻧﺴﺎﺋﻲ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﺼﺎﻳﺺ ﺻﻔﺤﻪ 17 ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻃﺮﻳﻖ ﺁﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﮔﻮﻳﺪ: ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ ﻣﺮﺍ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻐﺪﺍﺩﻱ ﺣﻤﺎﻝ، ﺍﺯ ﻣﻌﺼﺐ ﺑﻦ ﻣﻘﺪﺍﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻓﻄﺮ ﺑﻦ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﻄﻔﻴﻞ، ﻭ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺩﺍﻭﺩ، ﻭ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﻓﻄﺮ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﻄﻔﻴﻞ ﺑﻠﻔﻆ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ، ﻭ ﺍﺑﻮ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﻋﺎﺻﻤﻲ ﺩﺭ " ﺯﻳﻦ ﺍﻟﻔﺘﻲ " ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﻠﻔﻆ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺍﺑﻦ ﺍﻟﺠﻠﺎﺏ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﺣﻤﺪ ﻫﻤﺪﺍﻧﻲ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﺻﻔﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﻬﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﻗﺎﺩﻡ ﺍﺯ ﻓﻄﺮ ﺍﺯﺍﺑﻲ ﺍﻟﻄﻔﻴﻞ، ﻭ ﺑﻄﺮﻳﻖ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺎﺩﺵ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺣﻤﺪ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﻫﻤﺪﺍﻧﻲ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺯ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﻟﺒﺎﺩ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻧﻌﻴﻢ ﺍﺯ ﻓﻄﺮ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﻄﻔﻴﻞ، ﻭ ﺑﻬﻤﻴﻦ ﻟﻔﻆ ﮔﻨﺠﻲ ﺩﺭ (ﻛﻔﺎﻳﻪ) ﺍﺵ ﺻﻔﺤﻪ 13 ﺁﻧﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﻳﺤﻴﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﻤﻌﺎﻟﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﻗﺮﺷﻲ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻋﻠﻲ ﺣﻨﺒﻞ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻐﺪﺍﺩﻱ ﻭ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﺍﺑﻦ ﺣﺼﻴﻦ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻋﻠﻲ ﺍﺑﻦ ﻣﺬﻫﺐ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺑﻜﺮ [ ﺻﻔﺤﻪ 28] ﻗﻄﻴﻌﻲ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺍﺣﻤﺪ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ.. ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺳﻨﺪ ﺍﺣﻤﺪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ، ﻭ ﻣﺤﺐ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﻃﺒﺮﻱ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 2 " ﺭﻳﺎﺽ ﺍﻟﻨﻀﺮﻩ " ﺻﻔﺤﻪ 169 ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻠﻔﻆ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺁﻥ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ: ﺑﻔﻄﺮ ﮔﻔﺘﻢ (ﻳﻌﻨﻲ ﻛﺴﻴﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ): ﺑﻴﻦ ﺍﻳﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻦ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﻮﺩ؟ ﮔﻔﺖ، ﺻﺪ ﺭﻭﺯ، ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺍﺑﻮ ﺣﺎﺗﻢ ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻃﺮﻳﻖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺍﻭ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻦ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﺑﻦ ﻛﺜﻴﺮ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 5 (ﺍﻟﺒﺪﺍﻳﻪ) ﺻﻔﺤﻪ 211 ﻭ ﺑﺪﺧﺸﻲ ﺩﺭ (ﻧﺰﻝ ﺍﻟﺎﺑﺮﺍﺭ) ﺻﻔﺤﻪ 20 ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﺣﻤﺪ ﻭ ﺑﻠﻔﻆ ﺍﻭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ... ✔️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت قسمت صد و هشتم» 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻2.
🌳شجره آشوب« قسمت صد و نهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻3. الف) اشعث، موثرترین فردی بود که حکمیت را بر امام تحمیل کرد. در حقیقت او معادلات نظامی حضرت را در نبرد با معاویه به هم ریخت. در تاریخ طبری آمده است: « اشعث بن قيس پيش على آمد و گفت: «چنانكه مى‏بينم اين قوم خرسند شده‏اند و رضايت داده‏اند كه دعوت حريفان را به حكميت قرآن بپذيرند اگر خواهى پيش معاويه روم و بپرسم چه مى‏خواهد و در آنچه مى‏خواهد بنگرى.» على گفت: «اگر مى‏خواهى برو از او بپرس» پس اشعث پيش معاويه رفت و گفت: 🔻«اى معاويه براى چه اين مصحف‏ها را بر نيزه‏ها بالا برده‏ايد؟» گفت: «براى اينكه ما و شما به آنچه خداى عز و جل در كتاب خويش فرمان داده باز گرديم، شما يكى را كه مورد رضايتتان باشد مى‏فرستيد، ما نيز يكى را مى‏فرستيم. 🔻 از آنها تعهد مى‏گيريم كه به آنچه در كتاب خدا هست كار كنند و از آن تجاوز نكنند، آنگاه بر هر چه اتفاق كردند به همان عمل مى‏كنيم.» اشعث بن قيس گفت: «اين حق است» و پيش على باز گشت و سخنان معاويه را با وى گفت.» 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2