.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ
ما در آسمان برجهایى قرار دادیم. و آن را براى بینندگان آراستیم.
(حجر/۱۶)
*
وَحَفِظْنَاهَا مِن كُلِّ شَيْطَانٍ رَّجِيمٍ
و آن را از هر شیطان رانده شده اى حفظ کردیم.
(حجر/۱۷)
*
إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِينٌ
مگر آن کس که استراق سمع کند (و
دزدانه گوش فرادهد) که «شهابى آشکار» او را تعقیب مى کند (و مى راند).
(حجر/۱۸)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه حجر آیات(۱۰ الی۱۵)🔹 🔴لجاجت و انکار محسوسات در این آیات، به عنوان دلدارى پیامبر
🔹تفسیر سوره مبارکه حجر آیات (۱۶ الی۱۸)🔹
☄شیاطین با شهب رانده مى شوند؟
این آیات، اشاره به گوشه اى از نظام آفرینش، به عنوان دلیلى بر توحید و شناخت خدا است و بحثهائى را که در زمینه قرآن و نبوت در آیات گذشته آمد، تکمیل مى کند.
نخست، مى گوید: ما در آسمان برج هائى قرار دادیم (وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً).
بُرُوج جمع برج در اصل به معنى ظهور است، و به همین جهت، آن قسمت مخصوصى از دیوار اطراف شهر، یا محل اجتماع لشکر که بروز و ظهور خاصى دارد، برج نامیده مى شود، و نیز به همین جهت، هنگامى که زن، زینت خود را آشکار سازد: تَبَرَّجَتِ الْمَرْئَةُ مى گویند.
به هر حال، برجهاى آسمانى اشاره به منزلگاه هاى خورشید و ماه است، و به تعبیر دقیق تر، هنگامى که: ما از کره زمین به ماه و خورشید نگاه مى کنیم، در هر فصل و موقعى از سال آنها را در مقابل یکى از صورتهاى فلکى مى بینیم و مى گوئیم خورشید مثلاً در برج حمل، یا ثور، یا میزان، و عقرب و قوس است.
بدیهى است، وجود این برجهاى آسمانى و منزلگاههاى ماه و خورشید، و آن نظام خاصى که براى حرکت آنها در این برجها وجود دارد ـ که تقویم مجسم جهان هستى ما را تشکیل مى دهد ـ دلیل روشنى است بر علم و قدرت آفریدگار، این نظام شگرف، با این حساب دقیق و مستمر، بیانگر نقشه و هدفى است که در آفرینش این جهان بوده، و هر چه در آن بیشتر بیندیشیم، ما را به آفریننده جهان نزدیکتر مى سازد.
پس از آن اضافه مى کند: ما آسمان و این صورتهاى فلکى را براى بینندگان زینت بخشیدیم (وَ زَیَّنّاها لِلنّاظِرِینَ).
در یک شب تاریک و پر ستاره، نظرى به آسمان بیفکنید، ستارگانى که در هر گوشه و کنار به صورت گروه، گروه، دور هم جمع شده اند را مشاهده مى کنید، گوئى هر دسته براى خود انجمنى دارند، و آهسته نجوى مى کنند، بعضى، خیره، خیره، به ما نگاه کرده اصلاً چشمک نمى زنند، بعضى، مرتباً چشمک مى زنند، گوئى ما را به سوى خود مى خوانند، بعضى، آن چنان مى درخشند که خیال مى کنیم، دارند به ما نزدیک مى شوند، و بعضى، با نور کم رنگ خود، گوئى از آن اعماق آسمانهاى دور فریاد بى صدائى مى کشند که ما هم اینجائیم!
این منظره زیباى شاعرانه که شاید براى بعضى بر اثر تکرار مشاهده، عادى جلوه کند بیش از آنچه فکر کنیم دیدنى و جالب و شوق انگیز است.
گاهى، که ماه با اشکال مختلفش، در جمع آنها ظاهر مى شود، چهره تازه و اعجاب انگیز دیگرى، به خود مى گیرند.
بعد از غروب آفتاب، یکى بعد از دیگرى ظاهر مى شوند، گوئى از پشت پرده بیرون مى دوند، و به هنگام طلوع صبح، فرار کرده و در برابر نیروى خیره کننده آفتاب، خود را پنهان مى کنند.
از این گذشته، از نظر زیبائى هاى علمى و اسرار بسیار فراوان، چهره آسمان آن چنان زیبا است که هزاران سال است چشم همه دانشمندان را به خود مشغول داشته به ویژه امروز که، با نیرومندترین تلسکوپ ها و دوربین هاى عظیم نجومى به سوى آن خیره مى شوند، و هر زمان اسرار تازه اى از این عالم پر غوغا، و در عین حال خاموش، براى مردم جهان کشف مى کنند.
راستى چرخ، با این اختران، نغز و خوش و زیباستى !...
* * *
در آیه بعد اضافه مى کند: ما این آسمان را از هر شیطان رجیم و شوم و ملعون محفوظ داشته ایم (وَ حَفِظْناها مِنْ کُلِّ شَیْطان رَجِیم).
* * *
مگر آن شیطان هائى که هوس استراق سمع (و خبرگیرى دزدکى) کنند، که شهاب آشکار آنها را تعقیب مى کند و به عقب مى راند (إِلاّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِینٌ).
* * *
شیاطین با شهب از آسمان رانده مى شوند!!
آیه اخیر، از آیاتى است که مفسران در تفسیر آن، بسیار سخن گفته اند و هر یک مسیر خاصى را پیموده و برداشت معینى از آن دارند.
و از آنجا که عین همین مضمون در سوره صافات (آیات ۶ و ۷) و سوره جنّ (آیه ۹) آمده، و از مسائلى است که ممکن است براى افراد ناآگاه سؤالهاى بدون جوابى ترسیم کند، لازم است نخست، نظرى به آراء مفسران بزرگ اسلامى بیفکنیم، سپس آنچه را که ترجیح مى دهیم، بیان نمائیم:
۱ ـ بعضى مانند نویسنده تفسیر فى ظلال به راحتى از این آیات و مانند آن گذشته و به عنوان این که: اینها حقایقى است که درک آن براى ما ممکن نیست و باید به آنچه در عمل واقعى ما در این زندگى مؤثر است، بپردازیم، به تفسیر اجمالى قناعت کرده، و از توضیح و تبیین این مسأله صرف نظر نموده اند.
او چنین مى نویسد: شیطان چیست؟ و چگونه مى خواهد استراق سمع کند؟ و چه چیزى را استراق مى کند؟ همه اینها از غیبهاى الهى است که از خلال نصوص نمى توان به آن دست یافت، و پرداختن به آن نتیجه اى ندارد، زیرا بر عقیده ما چیزى نمى افزاید، و جز اشتغال فکر انسان به امرى که به او ارتباط خاصى ندارد و او را از انجام عمل حقیقیش در این زندگى باز مى دارد، ثمره اى نخواهد داشت،⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه حجر آیات (۱۶ الی۱۸)🔹 ☄شیاطین با شهب رانده مى شوند؟ این آیات، اشاره به گوشه اى
↩️به علاوه، درک تازه اى نسبت به حقیقت جدیدى به ما نمى دهد!
ولى، نباید تردید داشت که: قرآن یک کتاب بزرگ انسان سازى و تربیت و حیات است، اگر چیزى ارتباط به حیات انسانها نداشته باشد، مطلقاً در آن مطرح نخواهد شد، همه آن درس است، درس زندگى.
اضافه بر این، هیچ کس نمى تواند این سخن را بپذیرد که در قرآن حقایق ناگشودنى باشد، مگر، قرآن نور و کتاب مبین نیست؟ و مگر، براى فهم و تدبر و هدایت مردم نازل نشده؟ چگونه فهم این آیات به ما ارتباط ندارد؟
به هر حال، ما این طرز موضع گیرى را در برابر این گونه آیات و مانند آن نمى پسندیم.
۲ ـ جمع قابل توجهى از مفسران، مخصوصاً مفسران پیشین، اصرار دارند معنى ظاهرى آیات را کاملا حفظ کنند، یعنى:
سماء اشاره به همین آسمان، و شهاب اشاره به همین شهاب است (همین سنگریزه هاى سرگردانى، که در این فضاى بیکران در گردشند و گاه، گاه که در حوزه جاذبه زمین قرار مى گیرند، و به سوى زمین کشیده مى شوند و بر اثر سرعت برخورد با امواج هوا، داغ و سوزان و شعلهور و خاکستر مى شوند).
و شیطان همان موجودات خبیثه متمردند که مى خواهند به آسمانها بروند و گوشه اى از اخبار این عالم ما که در آسمانها منعکس است، از طریق استراق سمع (گوش دادن مخفیانه) در یابند، و به دوستان خود در زمین برسانند، ولى شهابها همچون تیر به سوى آنها پرتاب مى شوند و آنها را از رسیدن به این هدف باز مى دارند.
۳ ـ جمعى دیگر از مفسران، مانند مفسر عالیقدر مؤلف المیزان و طنطاوى در تفسیر الجواهر تعبیرات آیات فوق را از قبیل تشبیه و کنایه و ذکر امثال و به اصطلاح، بیان سمبولیک دانسته، و این تشبیه و کنایه را به صورتهاى گوناگونى بیان داشته اند:
الف ـ در تفسیر المیزان چنین مى خوانیم: توجیهات مختلفى را که مفسران براى استراق سمع کردن شیاطین، و رانده شدن آنها به وسیله شهب، بیان کرده اند، مبتنى بر چیزى است که احیاناً از ظاهر آیات و روایات به ذهن مى رسد، که: افلاکى محیط به زمین است و در آنها گروههائى از فرشتگان قرار دارند و هر کدام از این افلاک درهائى دارند که جز از آنها نمى توان وارد شد، و گروهى از این فرشتگان، شهابها را بر دست دارند، و منتظر شیاطین استراق سمع کننده هستند، تا آنها را با آن بکوبند و برانند!
در حالى که، امروز روشن شده است این گونه نظریات، بى اساس است، نه چنان افلاکى وجود دارد و نه آن درها و نه مانند آن.
آنچه به عنوان یک احتمال مى توان در اینجا گفت; این است: این گونه بیانات در کلام الهى از قبیل امثالى است که براى روشن شدن حقایق غیر حسى در لباس حسى ذکر مى شود، همان گونه که خداوند مى فرماید: وَ تِلْکَ الأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ: اینها مثلهائى است که براى مردم مى زنیم و جز عالمان آنها را درک نمى کنند .
امثال این تعبیرات در قرآن فراوان است، مانند: عرش، کرسى، لوح، کتاب.
بنابراین، منظور از آسمان ـ که جایگاه فرشتگان است، ـ یک عالم ملکوتى و ماوراء طبیعى است، که از این جهان محسوس، برتر و بالاتر است، و منظور از نزدیک شدن شیاطین به این آسمان، براى استراق سمع، و پرتاب کردن شهب به آنها آنست که: آنها مى خواهند به جهان فرشتگان نزدیک شوند تا از اسرار خلقت و حوادث آینده آگاهى یابند، ولى آنها شیاطین را با انوار معنوى ملکوتى که تاب تحمل آن را ندارند مى رانند.
ب ـ طنطاوى در تفسیر معروف خود، مى گوید:
آن گروه از دانشمندان حیله گر و ریاکار و مردم عوامى که از آنها پیروى مى کنند شایستگى و اهلیت آن را ندارند که از عجائب آسمانها و شگفتیهاى عالم بالا و کرات بى کرانش و نظم و حسابى که بر آنها حکومت مى کند، آگاه شوند، خداوند این علم و دانش را از آنها ممنوع ساخته، و این آسمان پر ستاره زیبا و مزین را با آن همه اسرارش در اختیار کسانى گذاشته که عقل و هوش و اخلاص و ایمان دارند.
طبیعى است، گروه اول، از نفوذ در اسرار این آسمان، منع مى شوند، و هر شیطان رانده شده درگاه الهى، خواه از جنس بشر باشد، یا غیر بشر، حق وصول به این حقایق را ندارد، و هر گاه به آن نزدیک شود، رانده و مطرود مى گردد، این گونه افراد، ممکن است سالها زندگى کنند و بعد بمیرند ولى هرگز به این اسرار، دست نیابند، آنها چشمهاى باز دارند و لیکن چشم آنها قدرت دید این حقایق را ندارد، مگر نه این است که: علم را جز عاشقانش و جمال را جز عارفانش درک نمى کنند و نمى بینند .
✔️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح خطبه (۷۹) بخش دوم🔹 🔶از پيشگويى هاى منجّمان بپرهيزيد: در اين بخش از خطبه، امام(عليه ال
🔹ترجمه و شرح خطبه (۷۹)بخش دوم🔹
↩️گروه سوم، که معتقدند کواکب آسمان از طريق آثار طبيعى در اوضاع زمين تأثير ب محدود۵ه اين تأثير کجا است؟ و تا چه حدّ است؟ د۴قيقاً بر ما روشن نيست. ما مى دانيم تابش خورشيد در همه چيز مؤثّر است، کره ماه در جزر و مدّ تأثير دارد، نور ستارگان نيز بى اثر نيست، امّا آيا اينها در حوادث زندگى ما نيز مؤثرند يا نه؟ آيا مثلاً آتشفشان هاى خورشيد در هيجانات فکرى انسانها که در روى زمين زندگى مى کنند و در نتيجه در بروز جنگ ها و نزاع ها مؤثّر است يا نه؟ و مسايلى ديگر از اين قبيل; آنها بر ما پوشيده است و حکم قطعى در اين باره، از قبيل قول به غير علم است و سخن بدون دليل; بنابراين چنين سخنى شرعاً مجاز نيست، مگر اين که با دلايل علمى و قطعى، اين تأثيرات و مانند آن ثابت شود.
به تعبيرى ديگر: آنچه از تأثيرات طبيعى اوضاع فلکى در زمين و زندگى انسانها ثابت شده اِخبار از آن مانعى ندارد و آنچه مشکوک است تنها به صورت احتمال مى توان از آنها سخن گفت و حکم قطعى جايز نيست و در هر حال اعتقاد به چنين تأثيرى به صورت اجمالى نه کفر است و نه خلاف شرع و رواياتِ نهى از فرا گرفتنِ علم نجوم، هرگز ناظر به آن نيست و منجّمين پيشين نيز، در احکامشان ناظر به اين امور نبودند.
از کلمات منجّمين پيشين استفاده مى شود که آنها براى ستارگان طبايعى قايل بودند; بعضى داراى طبيعت گرم، بعضى داراى طبيعت سرد و مانند اينها. بى شک قايل شدن به وجود اين طبايع براى ستارگان ناشى از استحسانات و پندارها بود ولى بر اساس آن احکامى صادر مى کردند و مى گفتند چون در اين ماه، فلان ستاره، با فلان ستاره نزديک شده و طبيعت اين دو، چنين اقتضاء مى کند، پس فلان حوادث درروى زمين هماهنگ با آن طبايع، ظهور و بروز خواهد کرد که چون بر پايه پندار و استحسان بود، به هيچ وجه نمى توانست دليلى بر حکم قطعى در اين امور شود و شايد به همين دليل «منجّمين اسلامى» در غالب اين موارد تکيه بر احتمال مى کردند و مى گفتند: «احتمال بروز چنين حوادثى وجود دارد.»
گروه چهارم، که حالات کواکب و ستارگان را نشانه ها و علاماتى براى حوادث آينده مى دانستند، يا اين که مى گفتند سنّت الهى بر اين جارى شده که به هنگام ظهور کيفيّات فلکى و تغييرات ستارگان، فلان حادثه در کره زمين رخ دهد بى آن که قايل به تأثير يا الوهيّت و ربوبيّت براى کواکب آسمان باشند، اعتقادشان موجب کفر نبود; امّا چون سخنى بدون دليل و قولى بدون علم داشتند و بر استنباط هاى ظنّى يا وهمى تکيه مى کردند، کارشان حرام بود; زيرا مى دانيم در اسلام هر سخنى که بدون علم و يقين و بدون حجّت شرعيّه از انسان صادر شود، حرام و گناه است. قرآن مجيد مى فرمايد: «وَ لاَتَقْفُ مَا لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ; از آنچه علم به آن ندارى پيروى نکن.(4)» و نيز به عنوان نکوهش مى فرمايد: «أَتَقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَتَعْلَمُونَ; آيا درباره خدا چيزى مى گوييد که نمى دانيد.»(5) در جاى ديگر درباره گروهى از کفّار مى فرمايد: «وَ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْم إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لاَيُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً; آنها هرگز به اين سخنى که مى گويند علم ندارند تنها از گمانِ (بى پايه) پيروى مى کنند و گمان، هرگز انسان را از حقّ بى نياز نمى کند(6)».
از سوى ديگر مى دانيم علم غيب، مخصوص به خدا است، او است که مى داند هر کسى سرانجام به سوى کدام مسير حرکت مى کند و آينده او چگونه است، در چه زمان و زمينى از جهان چشم مى پوشد و در جوامع انسانى چه حوادثى روى مى دهد. البتّه «اولياء اللّه» با تعليم الهى به قسمتى از اين امور آگاهى دارند، ولى از بعضى حوادث مانند «قيام قيامت» يا «ظهور مصلح جهانى» آگاه نيستند; ولى غير از معصومين(عليهم السلام) هر کس ادّعاى علم غيب کند قابل قبول نيست، خواه اين ادّعا از طريق علم نجوم باشد يا ارتباط با ارواح يا اخبار جنّ و يا غير آنها.
از آنچه در بالا گفته شد به خوبى روشن مى شود که چرا امام(عليه السلام) در اين خطبه شريفه، علم نجوم را سرچشمه کهانت و منجّم را به منزله کاهن و کاهن را بمنزله ساحر و ساحر را همانند کافر شمرده است و نيز روشن مى شود چگونه تصديق منجّمان سبب تکذيب قرآن است و چگونه تکيه بر سخن آنان سبب بى نياز شمردن خويشتن از توکلّ بر خدا و استعانت به ذات پاک او است.
در واقع سخن امام(عليه السلام) ناظر به گروههاى مختلفى از منجّمان است که يا اعتقاد به تأثير استقلالى نجوم داشتند، يا به دلالت و حکايتِ اوضاعِ نجوم، از حوادث زمين معتقد بودند و يا مانند آن.
اسلام بر اين بخش از علم نجوم، که پايه و مايه اى نداشت و متّکى بر اوهام و پندارها بود، خط بطلان کشيد، ولى علم نجوم به معناى: «آگاهى بر آثار و اسرار ستارگان» را محترم شمرد و مسلمانان رابه فراگيرى آن دعوت کرد.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح خطبه (۷۹)بخش دوم🔹 ↩️گروه سوم، که معتقدند کواکب آسمان از طريق آثار طبيعى در اوضاع زمين
↩️3- چگونگى پيدايش پيش گويى هاى نجومى
در اينکه انگيزه پيدايش علم نجوم به معناى خرافىآن - نه به معناى علمى آن- چه بوده؟ دقيقاً روشن نيست; ولى امورى را مى توان به عنوان احتمال قابل ملاحظه، در اين مسأله مؤثّر دانست:
1- تقارنِ اتّفاقىِ بعضى از حوادث زمينى با اوضاع فلکى.
2- استحسانات و تخيّلاتى که در بسيارى از مسايل اجتماعى پايه تحليل ها قرار مى گيرند.
3- اصرار بشر - مخصوصاً سلاطين و صاحبان قدرت - براى دانستن حوادث آينده و آن چه مربوط به آنها بود.
4- استفاده از آن براى توجيه مکتب جبر; به اين گونه که بگويند: حوادثِ زندگىِ ما، معلول اوضاع افلاک است، چه بخواهيم يا نخواهيم اين حوادث صورت مى گيرد.
5- توجيه مسايل سياسىِ موردِ نظر، از طريق اينکه اوضاع افلاک چنين دلالت مى کند و کسى نمى تواند با آن مقابله نمايد، براى کوبيدن افکار مخالفان سياسى.
*
در اينجا سؤال ديگرى مطرح است و آن اينکه در بعضى از روايات اسلامى درباره پرهيز از عقد ازدواج در هنگامى که قمر در عقرب است (ماه مقابل صورت فلکى عقرب قرار گرفته است) دستوراتى وارد شده، آيا اين دليل بر آن نيست که اوضاع افلاک در زندگى انسانها تأثير طبيعى دارد؟
پاسخ اين سؤال، چندان پيچيده نيست. زيرا ما تأثير طبيعى اوضاع فلکى را در زندگى انسانها انکار نکرديم; چرا که تمام اجزاى جهان، يک واحد به هم پيوسته است و در يکديگر تأثير دارد. آنچه ما گفتيم اين بود که اثبات تأثير طبيعى اوضاع افلاک در زندگى انسانها در هر مورد و بدون استثنا، نياز به دليل و برهان دارد و با خيال و پندار و استحسان نمى توان چيزى را اثبات کرد; حال اگر از طريق معصومين(عليهم السلام) مطلبى در اين زمينه ثابت شود، به همان مقدار که ثابت شده قابل قبول و مورد پذيرش است. بنابراين روايات «قمر در عقرب» ناقض بحث هاى بالا نيست.
✔️پایان...
@Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_خطبه_۷۹_(چند_تفاوت_مرد_و_زن).mp3
7.41M
📝شرح صوتی خطبه های نهج البلاغه
🎙خطبه: (۷۹)
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
اگر بردبار نیستی خود را بردبار جلوه ده،
زیرا کمتر کسی است که خود را شبیه گروهی کند و بزودی یکی از آنها نشود.
@Nahjolbalaghe2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅زندگینامه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم
1⃣قسمت:دوم(زهد و پارسایی)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: بیست و ششم 🔷واقعه غدیرخم #علامهامینی ↩️ﻭ ﺍﺑﻮ ﻋﻤﺮﻭ ﻛﺸﻲ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 30 ﻓﻬﺮ
ترجمه کتاب الغدیر🔹
✅ قسمت: بیست و هفتم
🔷واقعه غدیرخم
#علامهامینی
ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺷﺒﻬﻪ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻟﺎ ﻳﻨﺤﻞ ﺑﻤﺎﻧﺪ. ﻭﻟﻲ (ﺑﺎ ﻗﺪﺭﻱ ﺗﻮﺟﻪ) ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻣﺘﻦ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﻣﻮﻫﻢ ﺑﺸﻬﺎﺩﺕ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺩﭼﺎﺭ ﺗﺤﺮﻳﻒ ﻭ ﺗﺼﺤﻴﻒ ﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﺑﻔﺮﺽ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺗﺤﺮﻓﻲ ﻫﻢ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﻣﺼﺮﺣﻪ ﺑﻪ ﻛﺘﻤﺎﻥ ﺍﻭ ﻭ ﺍﺑﺘﻠﺎﻳﺶ ﺑﺎﺛﺮ ﻧﻔﺮﻳﻦ- ﭼﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺻﺤﺖ ﻭ ﺻﺮﺍﺣﺖ- ﻧﻤﻴﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﺮﺍﺑﺮﻱ ﻛﻨﺪ، ﺧﺎﺻﻪ ﺁﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﻧﺼﻮﺹ ﺩﻳﮕﺮﻳﻬﻢ ﺟﺰ ﺁﻧﭽﻪ ﺫﻛﺮ ﺷﺪﻩ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﺑﻮ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺑﻦ ﻗﺘﻴﺒﻪ (ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺝ 1 ﺻﻔﺤﻪ 161 ﮔﺬﺷﺖ) ﺩﺭ " ﺍﻟﻤﻌﺎﺭﻑ " ﺻﻔﺤﻪ 251 ﮔﻮﻳﺪ: ﺩﺭ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﻧﺲ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﺑﺮﺹ ﻧﻤﺎﻳﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺫﻛﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻋﻠﻲ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ (ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ) ﺳﻮﺍﻝ ﻧﻤﻮﺩ، ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻔﺖ: ﺳﻦ ﻣﻦ ﺯﻳﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻡ، ﻭ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﮕﻮﺋﻲ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﺒﺘﻠﺎ ﺑﻪ ﺳﻔﻴﺪﻱ (ﻣﺮﺍﺩ ﺑﺮﺹ ﺍﺳﺖ) ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺩﺳﺘﺎﺭ (ﻋﻤﺎﻣﻪ) ﺁﻧﺮﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻧﻜﻨﺪ؛ ﺍﻣﻴﻨﻲ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻳﻨﺴﺖ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﺍﺑﻦ ﻗﺘﻴﺒﻪ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﻭ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 4 ﺷﺮﺡ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻠﺎﻏﻪ ﺻﻔﺤﻪ 388 ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﺑﻦ ﻗﺘﻴﺒﻪ ﺣﺪﻳﺚ ﺑﺮﺹ ﻭ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﻧﺲ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ " ﺍﻟﻤﻌﺎﺭﻑ " ﺩﺭ ﺑﺎﺏ ﺑﺮﺹ ﻛﻪ ﺍﻋﻴﺎﻥ ﺭﺟﺎﻝ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﺒﺘﻠﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ (ﺍﺑﻦ ﻗﺘﻴﺒﻪ) ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺎﻧﺤﺮﺍﻑ ﺍﻭ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﺍﺗﻬﺎﻣﻲ (ﺩﺍﻳﺮ ﺑﻤﺤﺒﺖ ﻭ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﺑﻌﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﻧﺪﺍﺭﺩ،.. ﺍﻩ. ﻭ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺷﻒ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻳﻘﻴﻦ ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ ﺑﺼﺤﺖ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﺴﺨﻪﻫﺎﻱ ﻛﺘﺎﺏ ﻭ ﺗﻄﺎﺑﻖ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺳﺎﻳﺮ ﺍﺷﺨﺎﺻﻴﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﻠﻤﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻛﺘﺎﺏ " ﺍﻟﻤﻌﺎﺭﻑ " ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻧﻴﺰ ﻫﻤﻴﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺑﺪﺳﺖ ﻣﻴﺎﻳﺪ ﻭﻟﻲ ﺩﺭ ﭼﺎﭘﺨﺎﻧﻪﻫﺎﻱ ﻣﺼﺮﻱ ﺩﺳﺘﻬﺎﺋﻴﻜﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻭﺩﺍﻳﻊ ﻋﻠﻤﺎﺀ ﺩﺭ ﻛﺘﺒﺸﺎﻥ ﺍﻣﻴﻦ ﺑﺎﺷﻨﺪ (ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ) ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻛﻠﻤﺎﺗﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻗﺘﻴﺒﻪ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺘﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺫﻛﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﺍ ﺩﺭﺝ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ: ﺍﺑﻮ ﻣﺤﻤﺪ (ﺍﺑﻦ ﻗﺘﻴﺒﻪ) ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﺻﻞ ﻭ ﺣﻘﻴﻘﺖ [ ﺻﻔﺤﻪ 54]
ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺳﻴﺎﻕ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺍﺻﻞ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﻳﻦ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﺧﺎﺋﻨﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﭘﺬﻳﺮﺩ ﺯﻳﺮﺍ: ﻣﻮﻟﻒ ﻛﺘﺎﺏ " ﺍﻟﻤﻌﺎﺭﻑ " ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻫﺮ ﻣﻮﺿﻮﻋﻲ ﻣﺼﺎﺩﻳﻖ ﻭ ﻣﻮﺍﺭﺩﻱ ﺭﺍ ﺫﻛﺮ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﻣﺴﻠﻢ ﺑﺎﺷﺪ، ﻭ ﺍﺯ ﺁﻏﺎﺯ ﺗﺎ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﺸﺪﻩ ﻛﻪ ﻣﻮﺿﻮﻋﻲ ﺭﺍ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﻣﺼﺎﺩﻳﻖ ﺁﻧﺮﺍ ﺫﻛﺮ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﻔﻲ ﻭ ﺭﺩ ﻧﻤﺎﻧﺪ، ﺟﺰ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺤﺚ ﭼﻪ ﺍﻭﻝ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﺒﺘﻠﺎ ﺑﻪ ﺑﺮﺹ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻧﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻲﺑﺮﺩ ﺍﻧﺲ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﺍﺳﺖ، ﺳﭙﺲ ﻧﺎﻡ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﻣﻲﺑﺮﺩ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺁﻳﺎ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻮﻟﻒ ﺩﺭ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﻣﺮﻱ، ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﺼﺪﺍﻕ ﺁﻥ ﺍﻣﺮ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺫﻛﺮ ﻭ ﺑﺪﺍﻥ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺁﻧﺮﺍ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﮕﻮﻳﺪ: ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﺻﻞ ﻧﺪﺍﺭﺩ؟ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺗﺤﺮﻳﻒ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ " ﺍﻟﻤﻌﺎﺭﻑ " ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺏ ﺑﻲ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﻧﻴﺴﺖ، ﻭ ﻋﻨﻘﺮﻳﺐ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﺷﺪﻩ ﭼﻬﺎﺭﺩﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﻳﺎﻓﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﺬﻑ ﻭ ﺍﺳﻘﺎﻁ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻭ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﻣﻬﻠﺐ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺻﻔﺮﻩ، ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 2 ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺍﺑﻦ ﺧﻠﻜﺎﻥ ﺻﻔﺤﻪ 273 ﻣﻮﺿﻮﻋﻲ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﺍﺯ " ﺍﻟﻤﻌﺎﺭﻑ " ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﭼﺎﭘﺨﺎﻧﻪﻫﺎ ﺁﻧﺮﺍ ﺣﺬﻑ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ؛ ﻭ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺟﺎﺑﺮ (ﺑﻠﺎﺫﺭﻱ) ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 379 ﺩﺭ ﺟﺰﺀ ﺍﻭﻝ ﺍﺯ "
ﺍﻧﺴﺎﺏ ﺍﻟﺎﺷﺮﺍﻑ " ﮔﻮﻳﺪ: ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮ ﻣﻨﺒﺮ ﮔﻔﺖ: ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ ﺑﺮﺧﻴﺰﺩ ﻭ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺩﻫﺪ، ﻭ ﺍﻧﺲ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ، ﻭ ﺑﺮﺍﺀ ﺑﻦ ﻋﺎﺯﺏ، ﻭ ﺟﺮﻳﺮ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﺠﻠﻲ، ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﻣﻨﺒﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺩﺍﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺍﺣﺪﻱ ﭘﺎﺳﺦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺩ، ﭘﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﻛﺘﻤﺎﻥ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺁﻧﺮﺍ ﻣﻴﺪﺍﻧﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﺒﺮ ﻣﮕﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻋﻠﺎﻣﺘﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻲ ﻛﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﮔﻮﻳﺪ: ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﻧﺲ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﺮﺹ ﺷﺪ، ﻭ ﺑﺮﺍﺀ ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ ﮔﺸﺖ، ﻭ ﺟﺮﻳﺮ ﺑﺼﺤﺮﺍﻧﺸﻴﻨﻲ ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻫﻲ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ (ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﺑﺎﺳﻠﺎﻡ) ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﺑﺠﺎﻳﮕﺎﻩ ﺍﻭﻟﻲ ﺧﻮﺩ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ. ﻭ ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 4 ﺷﺮﺡ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻠﺎﻏﻪ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 488 ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﺸﻬﻮﺭ [ ﺻﻔﺤﻪ 55]
✔️ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صد و بیستم» 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻قدم بعدی
🌳شجره آشوب« قسمت صد و بیست و یکم»
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻در گزارش کتاب امامت و سیاست آمده است که «زمانى كه ميان صلح تا فرستادن حكمين فرصتى به دست آمد، معاويه به ياران خود چنين گفت: به نظر شما على چه كسى را به عنوان حكم برمىگزيند؟ ما عمرو بن عاص را برمىگزينيم.
🔻 عتبة بن ابو سفيان گفت: تو على را بهتر از ما مىشناسى. معاويه گفت: على پنج مرد مورد اعتماد دارد، عدى بن حاتم، عبد الله بن عباس، سعد بن قيس، شريح بن هانى و احنف بن قيس، من آنان را براى شما توصيف مىكنم. عمرو نمىتواند بر ابن عباس پيروز شود... ولى با اين وجود مردم از اين جنگ ملول شدهاند و به مردى كه فقط داراى تقوا باشد رضايت مىدهند، هيچ كدام از آنان داراى تقوا نيستند.
🔻 شما نگاه كنيد، كدام يك از اصحاب رسول خدا (ص) را مردم شام امين مىدانند و اهل عراق نيز او را قبول دارند؟ عتبه گفت: آن مرد فقط ابو موسى اشعرى است.»
🔻به نظر شما آیا مشخص نیست چرا اشعث و یارانش، اینقدر بر انتخاب ابوموسی اصرار می کنند؟ آیا ملاقات عتبه با اشعث، در انتخاب ابوموسی بی تأثیر بود؟ گزارش بالا به خوبی نشان میدهد ابوموسی گزینه مدنظر بنی امیه بود و در نتیجه پیشنهاد انتخاب او، از طریق عتبه یا یکی دیگر از افراد نزدیک به معاویه، به اشعث انتقال داده شده است.
🔻 جالب اینکه ابوموسی، در هیچ جنگی همراه امام نبود و در زمان صفین نیز با میدان نبرد، فاصله زیادی داشت.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
Joze 24 - Copy.mp3
3.28M
تلاوت جزء بیستوچهارم قرآن کریم
@Nahjolbalaghe2
اقامه نماز عید فطر به امامت رهبر انقلاب در مصلی
🔹ستاد برگزاری نماز عید سعید فطر تهران: نماز عید سعید فطر امسال در مصلای بزرگ امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و به امامت رهبر انقلاب اسلامی (مدظله العالی) برگزار خواهد شد.
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه حجر آیات (۱۶ الی۱۸)🔹 ☄شیاطین با شهب رانده مى شوند؟ این آیات، اشاره به گوشه اى
🔹تفسیر سوره مبارکه حجر آیات(۱۶ الی ۱۸)🔹
در جاى دیگر مى گوید: چه مانعى دارد این تعبیرات، کنایه باشد؟ منع حسى، اشاره به منع عقلى گردد، در حالى که کنایات از زیباترین انواع بلاغت است، آیا نمى بینیم بسیارى از مردم که در اطراف شما زندگى مى کنند در محدوده همین زمین محبوس، و زندانیند و هیچ گاه چشمشان به جهان بالا دوخته نمى شود، و به آواى آن گوش فرا نمى دهند، و از امور این جهان و شگفتیهایش خبرى ندارند، آنها به وسیله (شهاب) خودخواهى و شهوت و کینه توزى و طمع و حرص و جنگهاى خانمان سوز از درک آن معانى والا مطرودند (و اگر روزى هم چنین هوسى کنند به خاطر آن همه آلودگى که بر دل و جان دارند رانده مى شوند).
ج ـ در جاى دیگر سخنى دارد که خلاصه اش چنین است: ارواح انسانها هنگامى که از این دنیا به جهان برزخ منتقل مى شوند، علاقه و ارتباطى به ارواح زندگان دارند، و هر گاه میان آنها تناسب و همانندى باشد، و بتوانند از طریق احضار ارواح و غیر آن با آنها ارتباط و تفاهم برقرار کنند، مسائلى را در اختیار آنان مى گذارند که گاهى، حق است و گاهى، باطل زیرا آنها نمى توانند به عوالم اعلى دسترسى پیدا کنند بلکه، تنها به عوالم پائین تر، دسترسى مى یابند، مثلاً همان گونه که ماهى نمى تواند از محیط خود بیرون بیاید، و در هوا پرواز کند، آنها نیز قدرت ندارند از محدوده جهان خود بالاتر روند.
د ـ بعضى دیگر گفته اند: اکتشافات اخیر نشان داده: یک سلسله امواج نیرومند رادیوئى از فضاهاى دور دست، مرتباً پخش مى شود که مى توان آنها را در کره زمین با دستگاههاى گیرنده مخصوص، به خوبى گرفت، هیچ کس به درستى نمى داند سرچشمه این امواج فوق العاده نیرومند کجاست؟.
ولى دانشمندان مى گویند احتمال قوى دارد: در کرات دور دست آسمانى موجودات زنده فراوانى باشند که از نظر تمدن، از ما بسیار پیشرفته ترند و به همین دلیل مى خواهند اخبارشان را در جهان پخش کنند، و در آن اخبار مسائلى است که براى ما تازگى دارد، موجوداتى که آنها را پرى مى نامیم، مى کوشند، از این امواج استفاده کنند، ولى اشعه نیرومندى آنها را به دور مى راند.
این بود، نظرات گوناگون مفسران و دانشمندان.
* * *
نتیجه بحث:
بحث ها در تفسیر این آیات، به درازا کشید اکنون، باید براى نتیجه گیرى کامل مقدمتاً به چند نکته توجه کنیم:
۱ ـ کلمه سماء (آسمان) در بسیارى از آیات قرآن، به معنى همین آسمان مادى است، در حالى که، در بعضى دیگر از آیات قطعاً به معنى آسمان معنوى و مقام بالا است.
مثلاً در آیه ۴٠ سوره اعراف مى خوانیم: إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها لاتُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ: آنها که آیات ما را تکذیب کردند و در برابر آن تکبر ورزیدند درهاى آسمان به رویشان گشوده نمى شود .
ممکن است منظور از آسمان در اینجا کنایه از مقام قرب خدا بوده باشد همان گونه که در آیه ۱٠ سوره فاطر مى خوانیم: إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ: سخنان پاکیزه به سوى او بالا مى روند و عمل صالح را ترفیع مى دهد .
روشن است: اعمال صالح و سخنان پاکیزه چیزى نیستند که به سوى این آسمان بالا روند، بلکه به سوى مقام قرب خدا پیش مى روند و عظمت و رفعت معنوى مى یابند.
اصولاً، تعبیر به أَنْزَلَ و نَزَّلَ در مورد آیات قرآن به روشنى این معنى را مى رساند، که منظور: نزول و فرود آمدن از مقام قدس پروردگار بر قلب پیامبر(صلى الله علیه وآله) است.
در تفسیر آیه ۲۴ سوره ابراهیم : أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَة طَیِّبَة أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ خواندیم: این درخت پاکیزه که خداوند آن را به عنوان مثال بیان کرده، پیامبر ریشه آن است، و على(علیه السلام) شاخه آن (همان شاخه اى که سر بر آسمان کشیده) و امامان شاخه هاى کوچکترند.
مخصوصاً، در یکى از آن احادیث مى خوانیم: کَذلِکَ الْکافِرُونَ لاتَصْعَدُ أَعْمالُهُمْ اِلَى السَّماءِ: همین گونه هستند کافران، اعمال آنها به آسمان بالا نمى رود .
روشن است: آسمان، در این گونه احادیث، اشاره به این آسمان حسى نیست و از اینجا نتیجه مى گیریم: آسمان، هم در مفهوم مادى آن استعمال مى شود و هم در مفهوم معنوى آن.
۲ ـ نجوم (ستارگان) نیز یک مفهوم مادى دارد که همین ستارگانى هستند که در آسمان دیده مى شوند، و یک مفهوم معنوى که اشاره به دانشمندان و شخصیتهائى است که روشنى بخش جوامع انسانى هستند، و همان گونه که مردم راه خود را در شبهاى تاریک در بیابان ها و بر صفحه اقیانوس ها به وسیله ستارگان پیدا مى کنند، توده هاى جمعیت در اجتماعات انسانى نیز راه زندگى و سعادت و حیات را به کمک این دانشمندان و رهبران آگاه، و با ایمان مى یابند.⬇️