قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۷۹)🔹 ✅تقدم واجبات بر مستحبات 🔹مستحباتِ مزاحمِ واجبات را ترك گوييد: امام عليه
🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۸۰)🔹
🏇آمادگى براى سفر آخرت
💡امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه و فشرده و كوتاه، مردم را براى آماده شدن سفر آخرت اندرز مى دهد و مى فرمايد: «كسى كه دورى سفر آخرت را به ياد داشته باشد خود را مهيا مى سازد»؛ (مَنْ تَذَكَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ اسْتَعَدَّ).
در اين حديث شريف و احاديث فراوان ديگر، مردمِ دنيا به مسافرانى تشبيه شده اند كه به سوى منزلگاه دوردست اما بسيار مرفه و پربركت در حركتند و بايد براى رسيدن به سرمنزل مقصود مركبى راهوار و زاد و توشه اى فراوان آماده سازند وگرنه در وسط راه مى مانند و به مقصد نخواهند رسيد. همين معنا به صورت ديگرى در حكمت 77 آمده بود آنجا كه فرمود: «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَطُولِ الطَّرِيقِ وَبُعْدِ السَّفَرِ؛ آه از كمى زاد و توشه و طولانى بودن راه و دورى سفر».
ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود و متقى هندى در كنزالعمّال حديث جالبى ذكر مى كنند كه بى ارتباط به مقصود ما نيست و مضمون آن چنين است: پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله رو به يارانش كرد و فرمود: مَثَل من و شما و دنيا همچون جمعيتى است كه از يك بيابان خشك و خالى عبور مى كردند و به جايى رسيدند كه نمى دانستند آنچه را پيمودند بيشتر است يا آنچه تا مقصد باقى مانده است؟ در حالى كه زاد و توشه آنها تمام شد و مركب آنها از راه ماند و در ميان اين بيابان خشك و خالى، سرگردان ماندند؛ نه زادى داشتند و نه مركبى، ازاينرو به هلاكت يقين پيدا كردند. در اين هنگام مردى نمايان شد كه لباس خوبى بر تن داشت وقطرات آب از سر و رويش مى چكيد. گفتند: به يقين اين شخص از سرزمين آباد و پرآبى مى آيد و احوال او نشان مى دهد كه راه به آنجا نزديك است. هنگامى كه آن مرد به آنها رسيد و حال ايشان را مشاهده كرد به آنها گفت: اگر شما را به محلى پرآب و باغ هاى سرسبز راهنمايى كنم چه مى كنيد؟ گفتند: هرگز با تو مخالفت نخواهيم كرد. گفت: با خدا عهد و پيمان ببنديد كه چنين خواهد بود. آنها عهد و پيمان بستند و آن مرد آنها را به محلى پرآب و باغهايى سرسبز هدايت كرد. هنگامى كه به آنجا رسيدند مقدار كمى در آنجا ماندند سپس آن مرد به آنها گفت: برخيزيد و آماده شويد به سوى باغ هايى كه از اين باغ ها پربارتر وآبى كه از اين آب گواراتر است برويم. بسيارى از آنها گفتند: ما باور نمى كنيم به چنان سرزمينى برسيم؛ ولى گروه اندكى از آنها گفتند: مگر شما با اين مرد عهد و پيمان نبستيد كه مخالفت نكنيد؟ آنچه در آغاز گفته بود به حقيقت پيوست و بقيه گفتار او مانند آن است كه در آغاز گفته. اين گروه اندك، همراه آن مرد حركت كردند و او آنها را به باغ هايى سرسبزتر و آبهايى گواراتر رساند؛ ولى آن گروه اول كه مخالفت كرده بودند در همان شب دشمنانى به آنها حمله كرده و صبحگاهان عده اى كشته و عده اى اسير شده بودند. قرآن مجيد نيز مى گويد: «(وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى)؛ زاد و توشه (براى سفر آخرت) برگيريد كه برترين زاد و توشه همان تقوا و پرهيزكارى است».
جالب اينكه در حديثى مى خوانيم كه زُهرى، يكى از سرشناسان اهل سنت از تابعين، امام على بن حسين عليه السلام را در شبى سرد و بارانى ديدار كرد در حالى كه بر پشت آن حضرت مقدارى آرد بود و حضرت به سويى حركت مى كرد. زهرى عرض كرد: اى پسر رسول خدا! اين چيست؟ حضرت فرمود: قصد سفرى دارم و مشغول تهيه زاد و توشه آن و گذاشتن در محل مطمئنى هستم. زهرى گفت: غلام من اينجاست به شما كمك مى كند. حضرت قبول نكرد. زهرى عرض كرد: خودم آن را برمى دارم و براى شما مى آورم. امام سجادعليه السلام فرمود: من ميل ندارم چيزى كه موجب نجات من و سبب حسن ورودم به مقصد است خودم حمل نكنم، تو را به خدا سوگند مى دهم كه سراغ كار خود بروى و من را رها سازى. زهرى از آن حضرت جدا شد و رفت. بعد از چند روز امام عليه السلام را ديد عرض كرد: اى پسر رسول خدا! اثرى از آن سفرى كه فرمودى نمى بينم. امام عليه السلام فرمود: آرى اى زهرى. آن گمانى كه كردى (كه منظورم سفر دنياست) درست نبوده است منظورم سفر آخرت و آماده شدن براى آن است. آرى. آماده شدن براى مرگ وسفر آخرت به وسيله پرهيز از حرام و بذل و بخشش در راه خير حاصل مى شود.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه 🔷حکمتهای(۲۷۶ و ۲۷۷) @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_حکمت_۲۷۸و_۲۷۹_و_۲۸۰.mp3
9.74M
🔹شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
🔷حکمتهای(۲۷۸ الی ۲۸۰)
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
💡امام علی علیهالسلام:
نشستن در مسجد برای من،از نشستن در بهشت محبوبتر است
زیرا بودن در بهشت، مرا خوشنود میسازد و بودن در مسجد خدایم را
🌱بحارالانوار، جلد۸۰، صفحه ۳۶۲🌱
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
🤲 اگر یک دعای مستجاب داشته باشیم از خدا چی بخواهیم
▫️پاسخ سه نفر از علمای بزرگ مشهد به این سوال
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅زندگینامه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم
3⃣قسمت:سوم(قصاص)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: بیست و هفتم 🔷واقعه غدیرخم #علامهامینی ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺷﺒﻬﻪ ﻛﻨﺪ
ترجمه کتاب الغدیر🔹
✅ قسمت: بیست و هشتم
🔷واقعه غدیرخم
#علامهامینی
ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺭﺣﺒﻪ ﻛﻮﻓﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﺯ ﺣﺠﻪ ﺍﻟﻮﺩﺍﻉ ﺍﺯ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ:ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ، ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ، ﺑﺮﺧﻴﺰﺩ ﻭ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺩﻫﺪ، ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻣﺮﺩﺍﻧﻲ ﺑﭙﺎ ﺧﺎﺳﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﻳﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺩﺍﺩﻧﺪ، ﺳﭙﺲ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺍﻧﺲ ﺑﻪ ﻣﺎﻟﻚ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺗﻮ ﻧﻴﺰ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻲ، ﺗﻮ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﻲﺷﻮﺩ (ﻛﻪ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﻧﻤﻴﺪﻫﻲ)؟ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﮔﻔﺖ: ﻳﺎ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺳﻦ ﻣﻦ ﺯﻳﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻩﺍﻡ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻴﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﮔﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻴﮕﻮﺋﻲ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺴﻔﻴﺪﻱ ﻣﺒﺘﻠﺎ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﻋﻤﺎﻣﻪ ﺁﻧﺮﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻧﻜﻨﺪ، ﭘﺲ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﻧﻤﺮﺩ ﺗﺎ ﻣﺒﺘﻠﺎ ﺑﻪ ﺑﺮﺹ ﺷﺪ. ﻭ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 1 ﺻﻔﺤﻪ 361 ﮔﻮﻳﺪ: ﻭ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺎﺩﺍﻥ ﺑﻐﺪﺍﺩﻱ ﻣﺎ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﻋﺪﻩ ﺍﺯ ﺻﺤﺎﺑﻪ ﻭ ﺗﺎﺑﻌﻴﻦ ﻭ ﻣﺤﺪﺛﻴﻦ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺎﻭ ﺑﺪﮔﻮﺋﻲ ﻣﻴﻜﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﺪﻧﻴﺎ ﻭ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺁﻧﻲ ﻭ ﺟﺎﻋﻞ ﺁﻥ، ﻣﻨﺎﻗﺐ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﺘﻤﺎﻥ ﻣﻴﻜﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺪﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﻭ ﺍﻋﺎﻧﺖ ﻣﻴﻨﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻧﺲ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﺍﺳﺖ، ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺭﺣﺒﻪ (ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺑﺰﺭﮒ) ﻗﺼﺮ- (ﻳﺎ- ﺭﺣﺒﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺟﺎﻣﻊ ﻛﻮﻓﻪ) ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﻛﺪﺍﻡ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﺗﻦ ﺑﭙﺎ ﺧﺎﺳﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺪﺍﻥ
ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻧﺲ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺮ ﻧﺨﺎﺳﺖ، ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﺍﻧﺲ ﭼﻪ ﭼﻴﺰ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﺎﻧﻊ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﺧﻴﺰﻱ ﻭ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﻫﻲ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺗﻮ ﻧﻴﺰ (ﺩﺭ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ) ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻲ؟ ﮔﻔﺖ: ﻳﺎ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﭘﻴﺮ ﺷﺪﻩﺍﻡ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻡ، ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺍﮔﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﻛﻦ ﺑﻪ ﺳﻔﻴﺪﻱ ﻛﻪ ﻋﻤﺎﻣﻪ ﺁﻧﺮﺍ ﻧﭙﻮﺷﺎﻧﺪ، ﻃﻠﺤﻪ ﺑﻦ ﻋﻤﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﻗﺴﻢ ﺑﺨﺪﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻄﻮﺭ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﺳﻔﻴﺪﻱ ﺑﻴﻦ ﺩﻭ ﭼﺸﻢ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺑﺮﺹ ﭘﻴﺪﺍ ﺷﺪ. ﻭ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﻣﻄﺮﻑ ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺩﻱ ﺍﺯ ﺍﻧﺲ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﺩﺭ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﻋﻤﺮﺵ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﺳﻮﺍﻝ ﻧﻤﻮﺩ، ﺍﻧﺲ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﻭﺯ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺭﺣﺒﻪ ﻗﺴﻢ [ ﺻﻔﺤﻪ 56] ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺳﺌﻮﺍﻝ ﻛﻨﻨﺪ، ﻛﺘﻤﺎﻥ ﻧﻜﻨﻢ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺳﺮﻭﺭ ﺍﻫﻞ ﺗﻘﻮﻱ ﺍﺳﺖ، ﺑﺨﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﻤﺎ ﺷﻨﻴﺪﻡ. ﻭ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 3 ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ ﺻﻔﺤﻪ 150 ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺻﺎﻟﺢ ﻋﺠﻠﻲ ﮔﻔﺖ: ﺍﺣﺪﻱ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻣﺒﺘﻠﻲ ﻧﺸﺪ، ﻣﮕﺮ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ، ﻳﻜﻲ ﻣﻌﻴﻘﻴﺐ ﻛﻪ ﻣﺒﺘﻠﺎ ﺑﻪ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺟﺬﺍﻡ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻳﻜﻲ ﺍﻧﺲ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﻛﻪ ﻣﺒﺘﻠﺎ
ﺑﻪ ﺑﺮﺹ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﺍﺑﻮ ﺟﻌﻔﺮ ﮔﻔﺖ: ﺍﻧﺲ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻟﻘﻤﻪﻫﺎﻱ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﻣﻴﮕﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺑﺮﺹ ﺩﺭ ﺍﻭ ﻧﻤﺎﻳﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ (ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮﺹ ﺭﺍ ﻣﺨﻔﻲ ﺑﺪﺍﺭﺩ) ﺧﻠﻮﻕ ﻣﻴﻤﺎﻟﻴﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻋﺠﻠﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻓﻮﻗﺎ ﺫﻛﺮ ﺷﺪ ﺍﺑﻮ ﺍﻟﺤﺠﺎﺝ ﻣﺰﺩﻱ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺗﻬﺬﻳﺐ ﺧﻮﺩ (ﺑﻄﻮﺭﻳﻜﻪ ﺩﺭ ﺧﻠﺎﺻﻪ ﺧﺰﺭﺟﻲ ﺻﻔﺤﻪ 35 ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ) ﺣﻜﺎﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ، ﻭ ﺳﻴﺪ ﺣﻤﻴﺮﻱ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﺻﺎﺑﺖ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﻟﺎﻣﻴﻪ ﺧﻮﺩ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﻳﻦ ﺩﻭ ﺑﻴﺖ ﺑﻨﻈﻢ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻩ: ﻓﻲ ﺭﺩﻩ ﺳﻴﺪ ﻛﻞ ﺍﻟﻮﺭﻱ ﻣﻮﻟﺎﻫﻢ ﻓﻲ ﺍﻟﻤﺤﻜﻢ ﺍﻟﻤﻨﺰﻝ ﻓﺼﺪﻩ ﺫﻭ ﺍﻟﻌﺮﺵ ﻋﻨﺪ ﺭﺷﺪﻩ ﻭ ﺷﺎﻧﻪ ﺑﺎﻟﺒﺮﺹ ﺍﻟﺎﻧﻜﻞ ﻭ ﺯﺍﻫﻲ ﺩﺭ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺧﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﭼﻨﻴﻦ ﺳﺮﻭﺩﻩ: [ ﺻﻔﺤﻪ 57] ﺫﺍﻙ ﺍﻟﺬﻱ ﺍﺳﺘﻮﺣﺶ ﻣﻨﻪ ﺍﻧﺲ ﺍﻥ ﻳﺸﻬﺪ ﺍﻟﺤﻖ ﻓﺸﺎﻫﺪ ﺍﻟﺒﺮﺹ ﺍﺫ ﻗﺎﻝ ﻣﻦ ﻳﺸﻬﺪ ﺑﺎﻟﻐﺪﻳﺮ ﻟﻲ؟ ﻓﺒﺎﺩﺭ ﺍﻟﺴﺎﻣﻊ ﻭ ﻫﻮ ﻗﺪ ﻧﻜﺺﻓﻘﺎﻝ ﺍﻧﺴﻴﺖ: ﻓﻘﺎﻝ: ﻛﺎﺫﺏ ﺳﻮﻑ ﺗﺮﻱ ﻣﺎ ﻟﺎ ﺗﻮﺍﺭﻳﻪ ﺍﻟﻘﻤﺺ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺠﻤﻠﻲ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺟﻤﺎﻟﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺗﻔﺼﻴﻞ ﺭﺍ ﺷﺎﻣﻞ ﺍﺳﺖ، ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻦ ﻣﺮﺩﻭﻳﻪ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻗﺐ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﺯﺍﺫﺍﻥ ﺍﺑﻲ ﻋﻤﺮﻭ ﻛﻪ: ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺭﺣﺒﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻱ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺣﺪﻳﺜﻲ ﭘﺮﺳﺶ ﻛﺮﺩ؟ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻧﻤﻮﺩ، ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻣﺮﺍ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻛﺮﺩﻱ؟ ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻧﻜﺮﺩﻡ، ﭘﺲ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻢ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺍ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻛﺮﺩﻱ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻛﻮﺭ ﻛﻨﺪ، ﮔﻔﺖ ﺑﺨﻮﺍﻩ، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺁﻧﻤﺮﺩ ﺍﺯ ﺭﺣﺒﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﭼﺸﻤﺶ ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ ﺵ! ﻭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺟﻪ ﭘﺎﺭﺳﺎ ﺩﺭ " ﻓﺼﻞ ﺍﻟﺨﻄﺎﺏ " ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺴﺘﻐﻔﺮﻱ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻧﻮﺭ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺟﺎﻣﻲ ﺍﺯ ﻣﺴﺘﻐﻔﺮﻱ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ، ﻭ ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﺩﺭ " ﺻﻮﺍﻋﻖ " ﺻﻔﺤﻪ 77 ﺁﻧﺮﺍ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻛﺮﺍﻣﺎﺕ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﻭ ﻭﺻﺎﺑﻲ ﺩﺭ ﻣﺤﻜﻲ " ﺍﻟﺎﻛﺘﻔﺎﺀ " ﺍﺯ ﺯﺍﺫﺍﻥ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺣﺎﻓﻆ ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﻠﺎﺋﻲ ﺩﺭ " ﺳﻴﺮﻩ " ﺍﻭ ﻭ ﺟﻤﻊ ﺩﻳﮕﺮ (ﺍﺯ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺣﺪﻳﺚ) ﺁﻧﺮﺍ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.
✔️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صد و بیست و یکم» 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻در
🌳شجره آشوب« قسمت صد و بیست و دوم»
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻علت قبول پیشنهاد امام از سوی اشعث را می توان موارد زیر برشمرد:
🔻 اتمام حجت بر اشعث و سایر افرادی که بر پذیرش حکمیت اصرار داشتند تا بعدا خودشان متوجه شوند که معاویه و بنی امیه به هیچ عهد و پیمانی پایبند نیستند. امام از این طریق، اقدام تبلیغاتی بزرگی انجام داد و ماهیت بنی امیه بعدها در اثر این اقدام امام افشا شد؛ همانگونه که خوارج نیز بعدها به اشتباه خود پی بردند.
🔻 اشعث، رییس قبیله کنده پیش از اسلام و بعد از آن بود و دارای نیرو و قوت بسیاری بود. اگر حضرت چنین موضوعی را از سوی او قبول نمی کرد، اشعث یاران خود را کنار می کشید و آنگاه امام با سایر اصحاب، نمی توانست حریف سپاه شام شود که همه آن ها تابع معاویه بودند. همانطور که در تاریخ آمده است به دلیل بروز اختلافاتی که امام در عزل اشعث از ریاست کنده در جنگ صفین داشت، امام ناچار شد فرماندهی جناح راست را به او بدهد.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
aqayi_tahdir_joz-25_119568.mp3
4.01M
تلاوت جزء بیستوپنجم قرآن کریم
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ
و زمین را گستردیم. و در آن کوههاى استوارى قرار دادیم. و از هر گیاه موزون، در
آن رویاندیم.(حجر/۱۹)
*
وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ وَمَن لَّسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِينَ
و براى شما انواع وسایل زندگى در آن قرار دادیم. همچنین براى کسانى که شما نمى توانید به آنها روزى دهید.
(حجر/۲۰)
*
وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ
و هیچ چیز نیست، مگر آنکه
خزاین آن نزد ماست. ولى ما جز به اندازه معیّنى آن رانازل نمى کنیم.
(حجر/۲۱)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه حجر آیات(۱۶ الی ۱۸)🔹 در جاى دیگر مى گوید: چه مانعى دارد این تعبیرات، کنایه باشد
🔹تفسیر سوره مبارکه حجر آیات(۱۹ الی۲۱)🔹
🎁گنجینه همه چیز نزد ما است
🔹در این آیات به بخشى از آیات آفرینش، و نشانه هاى عظمت خدا در زمین، مى پردازد تا بحث پیشین تکمیل گردد.
نخست، از خود زمین شروع کرده مى فرماید: ما زمین را گسترش دادیم (وَ الأَرْضَ مَدَدْناها).
مد در اصل به معنى گسترده ساختن و بسط دادن است، و به احتمال قوى در اینجا اشاره به سر برآوردن خشکیهاى زمین از زیر آب است، زیرا مى دانیم: در آغاز تمام سطح کره زمین بر اثر بارانهاى سیلابى زیر آب پنهان بود، و سالیان درازى بر این منوال گذشت، بارانهاى سیلابى فرو نشستند، آبها در گودالهاى زمین جاى گرفتند، و خشکیها تدریجا از زیر آب نمایان گشتند، این همان چیزى است که در روایات اسلامى به عنوان دحو الارض معروف شده است.
و از آنجا که آفرینش کوهها ـ با آن فوائد زیادى که دارند ـ یکى از نشانه هاى توحید است، به ذکر آن پرداخته و اضافه مى کند: ما در زمین کوههاى مستقر و ثابتى افکندیم (وَ أَلْقَیْنا فِیها رَواسِیَ).
تعبیر به القاء (افکندن) در مورد کوهها با این که مى دانیم کوهها همان چین خوردگى هاى زمین هستند که بر اثر سرد شدن تدریجى پوسته زمین و یا به خاطر مواد آتشفشانى، به وجود آمده اند ممکن است از این نظر باشد که: القاء به معنى ایجاد نیز آمده است، در زبان روزمره خود نیز مى گوئیم که ما براى فلان زمین طرحى ریختیم، و چند اطاق در آن انداختیم یعنى بنا کردیم و ایجاد نمودیم .
به هر حال، این کوهها علاوه بر این که از ریشه به هم پیوسته اند و همچون زرهى زمین را در برابر فشار درونى از لرزشها حفظ مى کنند، و افزون بر این که قدرت طوفانها را در هم شکسته و وزش باد و نسیم را به دقت کنترل مى نمایند، محل خوبى براى ذخیره آبها به صورت برف و یا چشمه ها مى باشند.
مخصوصاً تکیه روى کلمه رَواسِىَ جمع راسیه به معنى ثابت و پا بر جا ، اشاره لطیفى است به آنچه در بالا بیان کردیم که آنها هم خودشان ثابتند و هم مایه ثبات پوسته زمین و زندگى انسانها مى باشند.
سپس به سراغ مهمترین عامل زندگى بشر و همه جانداران یعنى گیاهان رفته، و مى فرماید: ما در روى زمین از هر گیاه موزون رویاندیم (وَ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ شَیْء مَوْزُون).
چه تعبیر زیبا و رسائى اى است تعبیر به مَوْزُون که در اصل از ماده وَزْن به معنى شناسائى اندازه هر چیز گرفته شده است و اشاره به حساب دقیق و نظم شگرف و اندازه هاى متناسب در همه اجزاى گیاهان است که هر یک از آنها بلکه هر یک از اجزاء آنها از ساقه، شاخه، برگ، گلبرگ، تخم و میوه حساب و کتاب معینى دارد.
در کره زمین شاید صدها هزار نوع گیاه داریم با خواص مختلف و آثار متنوع و گوناگون که شناخت هر یک دریچه اى است براى شناخت اللّه و برگ هر کدام از آنها دفترى است از معرفت کردگار .
این احتمال نیز در معنى این جمله داده شده است که: منظور روئیدن معادن مختلف در کوهها مى باشد زیرا عرب کلمه انبات را درباره معدن نیز به کار مى برد.
در بعضى از روایات نیز اشاره به این معنى شده است، در روایتى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: تفسیر این آیه را از حضرتش پرسیدند، فرمود: منظور این است که: خداوند در کوهها معادن طلا و نقره و جواهرات و سایر فلزات آفریده است .
و ممکن است منظور از انبات (رویاندن) در اینجا معنى وسیعى باشد که همه مخلوقاتى را که خداوند در زمین ایجاد کرده است، فرا گیرد، در سوره نوح از قول این پیامبر بزرگ مى خوانیم که: به مردم مى گفت: وَ اللّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الأَرْضِ نَباتاً: خداوند شما را همچون گیاهى از زمین رویانید .
و به هر حال، هیچ مانعى ندارد که آیه، مفهوم گسترده اى داشته باشد که گیاهان و انسانها و معادن و مانند آن را شامل شود.
* * *
و از آنجا که، وسائل زندگى انسان، منحصر به گیاهان و معادن نیست در آیه بعد، به تمام این مواهب اشاره کرده مى گوید: ما انواع وسائل زندگى را براى شما در زمین قرار دادیم (وَ جَعَلْنا لَکُمْ فِیها مَعایِشَ).
نه تنها براى شما بلکه براى همه موجودات زنده و کسانى که شما روزى آنها را نمى دهید و از دسترس شما خارجند (وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقِینَ).
آرى براى همه آنها نیازمندیهایشان را فراهم ساختیم.
مَعایِش جمع مَعِیشة و آن وسیله و نیازمندیهاى زندگى انسان است، که گاهى خود به دنبال آن مى رود، و گاهى آن، به سراغ او مى آید.
گرچه بعضى از مفسران کلمه معایش را تنها تفسیر به زراعت و گیاهان و یا خوردنیها و نوشیدنیها کرده اند، ولى پیدا است، مفهوم لغت کاملاً وسیع است و تمام وسائل حیات را شامل مى شود.
مفسران در تفسیر جمله مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقِینَ دو تفسیر گفته اند:⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه حجر آیات(۱۹ الی۲۱)🔹 🎁گنجینه همه چیز نزد ما است 🔹در این آیات به بخشى از آیات آف
↩️نخست این که: همان گونه که: در بالا گفتیم خداوند مى خواهد مواهب خویش را هم درباره انسانها و هم درباره حیوانات و موجودات زنده اى که انسان توانائى تغذیه آنها ندارد، بیان کند.
دیگر این که: خداوند مى خواهد به انسانها گوشزد نماید که ما هم وسیله زندگى براى شما در این زمین قرار دادیم و هم موجودات زنده اى در اختیارتان گذاردیم (مانند چهار پایان) که شما توانائى بر روزى دادن آنها را ندارید، خداوند آنها را نیز روزى مى دهد هر چند این کار به دست شما انجام پذیرد.
ولى به نظر ما تفسیر اول صحیحتر به نظر مى رسد و دلیل ادبى آن را نیز در ذیل صفحه آورده ایم.
در حدیثى که از تفسیر على بن ابراهیم نقل شده نیز تأییدى براى این تفسیر مى یابیم آنجا که در معنى جمله مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقِینَ مى گوید: لِکُلِّ ضَرْب مِنَ الْحَیْوانِ قَدَّرنا شَیْئاً مُقَدَّراً: براى هر یک از حیوانات، چیزى مقدر داشتیم .
* * *
آخرین آیه مورد بحث، در حقیقت به پاسخ سؤالى مى پردازد که: براى بسیارى از مردم پیدا مى شود و آن این که چرا خداوند آن قدر از ارزاق و مواهب در اختیار انسانها نمى گذارد که بى نیاز از هر گونه تلاش و کوشش باشند.
مى فرماید: خزائن و گنجینه هاى همه چیز نزد ما است، ولى ما جز به اندازه معین آن را نازل نمى کنیم (وَ إِنْ مِنْ شَیْء إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَر مَعْلُوم).
بنابراین، چنان نیست که قدرت ما محدود باشد، و از تمام شدن ارزاق وحشتى داشته باشیم، بلکه منبع و مخزن و سرچشمه همه چیز نزد ما است، و ما توانائى بر ایجاد هر مقدار در هر زمان داریم، ولى همه چیز این عالم حساب دارد و ارزاق و روزیها نیز به مقدار حساب شده اى از طرف خدا نازل مى گردد.
لذا در جاى دیگر از قرآن مى خوانیم: وَ لَوْ بَسَطَ اللّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الأَرْضِ وَ لکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَر ما یَشاءُ: اگر خداوند روزى را بى حساب براى بندگانش بگستراند از جاده حق منحرف مى شوند و ظلم و ستم مى کنند و لکن به اندازه اى که مى خواهد نازل مى گرداند .
کاملاً روشن است: تلاش و کوشش براى زندگى علاوه بر این که تنبلى و سستى و دل مردگى را از انسانها دور مى سازد: و حرکت و نشاط مى آفریند، وسیله بسیار خوبى براى اشتغال سالم فکرى و جسمى آنها است، و اگر چنین نبود و همه چیز بى حساب در اختیار انسان قرار داشت، معلوم نبود دنیا چه منظره اى پیدا مى کرد؟
یک مشت انسانهاى بى کار، با شکمهاى سیر، و بدون هیچگونه کنترل، غوغائى به پا مى کردند، چرا که مى دانیم مردم این جهان همچون انسانهاى بهشتى نیستند که هر گونه شهوت و خودخواهى و غرور و انحراف از دل و جانشان شسته شده باشد، بلکه انسانهائى هستند با همه صفات نیک و بد که باید در کوره این جهان قرار گیرند و آبدیده شوند، و چه چیز بهتر از تلاش و حرکت و اشتغال سالم مى تواند آنان را آبدیده کند.
بنابراین، همان گونه که فقر و نیاز، انسان را به انحراف و بدبختى مى کشاند بى نیازى بیش از حد نیز منشا فساد و تباهى است.
* * *
نکته ها:
۱ ـ خزائن خداوند چیست؟
در آیات متعددى از قرآن مى خوانیم: خداوند خزائنى دارد، خزائن آسمانها و زمین از آنِ خدا است، و یا خزائن هر چیز نزد او است.
خزائن جمع خزانه به معنى محلى است که انسان اموالش را براى حفظ در آن جمع آورى مى کند، و در اصل از ماده خَزْن (بر وزن وزن) به معنى حفظ و نگاهدارى چیزى است، بدیهى است، کسى اقدام به جمع آورى و اندوختن و حفظ چیزى مى کند که، قدرتش نامحدود باشد و نتواند در هر عصر و زمانى آنچه مى خواهد فراهم سازد، لذا در موقع توانائى، آنچه لزومش را احساس مى کند، براى موقع ضرورت مى اندوزد و در خزانه گردآورى مى کند.
ولى آیا، این مفاهیم در مورد خداوند تصور مى شود؟ مسلماً نه، به همین دلیل جمعى از مفسران مانند: طبرسى در مجمع البیان ، و فخر رازى در تفسیر کبیر ، و راغب در مفردات ، خزائن اللّه را به معنى مقدورات الهى تفسیر کرده اند، یعنى همه چیز در خزانه قدرت خدا جمع است و هر مقدار از آن را لازم و صلاح بداند ایجاد مى کند.
در حالى که بعضى دیگر از مفسران بزرگ گفته اند: منظور از خزائن خداوند مجموعه امورى است که در عالم هستى و جهان ماده وجود دارد، اعم از عناصر و اسباب ایجاد آنها، در این مجموعه همه چیز به حدّ زیاد وجود دارد، ولى هر یک از فرآورده ها و موجودات خاص این عالم به مقدار محدودى ایجاد مى شود ، بى آن که امکان وجود تنها منحصر به آن باشد.
این تفسیر، گرچه از نظر اصولى مسأله قابل قبولیست، ولى تعبیر به عِنْدَنا (نزد ما) بیشتر با تفسیر اول هماهنگ است.
و به هر حال، انتخاب تعبیراتى مانند خزائن اللّه با این که با مفهوم معمولیش در مورد خداوند صادق نیست، به خاطر آن است که: خداوند مى خواهد با زبان خود مردم با آنها سخن بگوید.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
↩️نخست این که: همان گونه که: در بالا گفتیم خداوند مى خواهد مواهب خویش را هم درباره انسانها و هم دربا
↩️ضمناً از آنچه گفتیم این نکته روشن شد که، تفسیر بعضى از مفسران، خزائن را به خصوص آب و باران و محدود ساختن آن در این مصداق معین، نه تنها دلیلى ندارد، بلکه متناسب با وسعت مفهوم آیه نیز نیست.
* * *
۲ ـ نزول مقامى و نزول مکانى
همان گونه که سابقاً هم اشاره کرده ایم، نزول ، همیشه به معنى نزول مکانى یعنى از بالا به پائین آمدن نیست، بلکه گاهى به معنى نزول مقامى است، مثلاً هر گاه نعمتى از شخص بزرگى به زیر دستان مى رسد از آن تعبیر به نزول مى شود، به همین جهت در قرآن مجید، این کلمه در مورد نعمتهاى خداوند به کار رفته، اعم از آنهائى که از آسمان نازل مى شود، مانند باران، و یا در زمین پرورش پیدا مى کند مانند حیوانات همان گونه که در آیه ۶ سوره زمر مى خوانیم: وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الأَنْعامِ ثَمانِیَةَ أَزْواج و در مورد آهن در سوره حدید آیه ۲۵ مى خوانیم: وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ .
خلاصه نزول و انزال در اینجا به معنى وجود و ایجاد و خلقت است، منتها چون از ناحیه خداوند نسبت به بندگان مى باشد چنین تعبیرى از آن شده است.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹ترجمه و شرح حکمت (۲۸۰)🔹 🏇آمادگى براى سفر آخرت 💡امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه و فشرده و كوت
🔹 ترجمه و شرح حکمت (۲۸۱)🔹
🔷خطاى حس را با عقل اصلاح كنيد:
💡امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به خطاى حسّ اشاره مى كند كه گاه منشأ مشكلات عظيمى مى گردد آن حضرت مى فرمايد: «تفكّر و انديشه همچون ديدن با چشم نيست»؛ (لَيْسَتِ الرَّوِيَّةُ كَالْمُعَايَنَةِ مَعَ الاِْبْصَارِ). سپس به دليل آن اشاره كرده، مى فرمايد: «چه بسا چشم به صاحبش دروغ مى گويد؛ ولى عقل (سليم) به كسى كه از او راهنمايى بخواهد خيانت نمى كند»؛ (فَقَدْ تَكْذِبُ الْعُيُونُ أَهْلَهَا، وَلاَ يَغُشُّ الْعَقْلُ مَنِ اسْتَنْصَحَهُ).
برخلاف آنچه علماى حسّى و تجربى مى پندارند هميشه حسّ و تجربه صحيح ترين اطلاعات را در اختيار انسان نمى گذارد؛ خطاهاى حسّ را بسيارى از دانشمندان جمع آورى كرده اند كه ليست بزرگى را تشكيل مى دهد. مثال هاى ساده آن را در زندگى روزانه خود مى بينيم هنگامى كه آتش گردان را به دور خود مى گردانند از دور دايره كامل آتش مى بينيم در حالى كه آتش همواره در يك نقطه از اين دايره بيش نيست؛ ولى چون به سرعت گردش مى كند چشم ما فاصله ها را نمى بيند. زمانى كه باران با سرعت مى بارد ما دانه هاى باران را به صورت خط مستقيم مثلا به طول نيم متر، كمتر يا بيشتر، مشاهده مى كنيم در حالى كه دانه باران يك نقطه بيشتر نيست. آنگاه كه در انتهاى خيابانى كه دو طرف آن را درخت پوشانده است مى ايستيم و نگاه به طول خيابان مى كنيم احساس مى كنيم درخت ها هرچه از ما دورتر مى شوند به هم نزديك تر مى گردند و فاصله آنها پيوسته كم مى شود در حالى كه مى دانيم اين فقط خطاى باصره است. و خطاهاى فراوان ديگر. هنگامى كه چشم كه مهم ترين حسّ ماست داراى خطاهاى فراوان است چگونه مى توانيم به ساير حواس خود صد درصد اطمينان كنيم؟ اگر بخواهيم خطاى حواس را در گوش و حس لامسه و چشيدن و بوييدن نقل كنيم يك كتاب مى شود، به همين دليل ما بايد پيوسته خطاهاى حس را از طريق عقل اصلاح كنيم. مبادا خطاهاى حسى، ما را به كارهايى كه خلاف وظيفه و مسئوليت ما وخلاف رضاى خداست بكشاند. درست است كه عقل نيز گاه خطا مى كند و انسان، معصوم نيست؛ ولى به هر حال وسيله خوبى براى اصلاح خطاهاى حس محسوب مى شود.
💡امام عليه السلام به اين نكته در كلام نورانى خود اشاره كرده تا همگان به هوش باشند. فراموش نكنيم اين سخن را هنگامى امام عليه السلام بيان كرد كه هنوز مباحث مربوط به خطاى حواس چندان مطرح نبود. از سوى ديگر آنها كه تمام اعتمادشان بر حس است نبايد فراموش كنند كه حس هميشه امور پراكنده اى را در اختيار انسان مى گذارد، اين عقل است كه از آنها يك قاعده كلى و علمى مى سازد كه در موارد مشابه قابل استدلال است، بنابراين هرگز نبايد به دليل اينكه عقل هم خطاپذير است آن را بى اعتبار دانست و تمام توجه خود را به حس معطوف داشت كه تا عقل، پشتيبان حس نباشد هيچ مشكلى حل نمى شود و هيچ قانون علمى به وجود نمى آيد. تمام داروهايى كه براى بيمارى هاى مختلف تجويز مى شود و به صورت يك اصل كلى ارائه مى گردد نتيجه آزمايش هايى است كه نخست روى حيوانات وسپس تعدادى از انسانها انجام داده اند، آنگاه از مجموع اين آزمايش هاى پراكنده، قانونى كلى استنتاج مى گردد.
از اين كلام حكيمانه مى توان نتيجه گرفت كه هرگز نبايد به كار شعبده بازان وساحران دلخوش كرد و فريب كارهاى آنها را خورد، هر چند با حسّ خود، كار خارق العاده اى از آنها ببينيم. هنگامى كه اعمال آنها را با نيّت هاى سوء وادعاهاى باطلشان در كنار هم قرار مى دهيم اينجاست كه عقل ما حسّ ما را تكميل مى كند. يا هنگامى كه مى بينيم دشمن قرآنها را بر سر نيزه كرده و دم از داورى قرآن مى زند در حالى كه آثار سوء نيت و ستمگرى از سابقه آنها كاملا هويداست بايد به حكم عقل تن دَر دهيم و آن را يك نيرنگ بناميم. در هر حال اين گفتار حكيمانه مى تواند سرچشمه نتيجه گيرى هاى مختلف در مسائل اخلاقى و سياسى و اجتماعى و علمى گردد.
✔️پایان
@Nahjolbalaghe2