قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
ترجمه کتاب الغدیر🔹 ✅ قسمت: بیست و نهم 🔷واقعه غدیرخم #علامهامینی 🔷ﻣﻨﺎﺷﺪﻩ(سوگند دادن) ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴ
ترجمه کتاب الغدیر🔹
✅ قسمت: سی ام
🔷واقعه غدیرخم
#علامهامینی
🔷ﺍﺣﺘﺠﺎﺝ ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺪﻳﻘﻪ
ﺷﻤﺲ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺍﺑﻮﺍﻟﺨﻴﺮ ﺟﺰﺭﻱ ﺩﻣﺸﻘﻲ- ﻣﻘﺮﻱ- ﺷﺎﻓﻌﻲ (ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺝ 1 ﺹ 209 ﮔﺬﺷﺖ) ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﻮﺩ (ﺍﺳﻨﻲ ﺍﻟﻤﻄﺎﻟﺐ ﻓﻲ ﻣﻨﺎﻗﺐ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ) ﮔﻮﻳﺪ ﻟﻄﻴﻒ ﺗﺮﻳﻦ ﻭ ﻏﺮﻳﺐ ﺗﺮﻳﻦ ﻃﺮﻳﻖ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ (ﻳﻌﻨﻲ ﺣﺪﻳﺚ ﻏﺪﻳﺮ) [ ﺻﻔﺤﻪ 61] ﻛﻪ ﺑﻨﻈﺮ ﻣﻦ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺁﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻤﺎ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﺎ ﺧﺎﺗﻤﻪ ﺣﻔﻆ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺣﺪﻳﺚ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻣﺤﺐ ﻣﻘﺪﺳﻲ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ ﺑﻤﺎ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺎﻧﻮﺍﻡ ﻣﺤﻤﺪ، ﺯﻳﻨﺐ ﺑﻨﺖ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻴﻢ ﻣﻘﺪﺳﻴﻪ، ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻣﻈﻔﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻓﺘﻴﺎﻥ ﺑﻦ ﻣﺜﻨﻲ ﺑﺎﺧﺒﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻣﻮﺳﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺑﻜﺮ ﺣﺎﻓﻆ، ﺑﺎﺧﺒﺎﺭ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻪ ﭘﺪﺭ ﻣﻦ ﻗﺎﺿﻲ، ﺍﺑﻮﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻮﺍﺣﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻮﺍﺣﺪ ﻣﺪﻧﻲ ﺑﻮﺳﻴﻠﻪ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﺍﻭ ﺑﺎﺧﺒﺎﺭ ﺍﺯ ﻇﻔﺮ ﺑﻦ ﺩﺍﻋﻲ ﻋﻠﻮﻱ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺮﺁﺑﺎﺩ، ﺑﺎﺧﺒﺎﺭ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺑﻮ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﻄﺮﻑ ﻣﻄﺮﻓﻲ، ﻛﻪ ﺁﻧﺪﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ، ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻤﻮﺩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺍﺩﺭﻳﺴﻲ ﺑﻄﺮﻳﻖ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺭ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺍﺳﺘﺮﺁﺑﺎﺩ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻭ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ، ﺑﺤﺪﻳﺚ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﺴﻦ ﺍﺑﻮﺍﻟﻌﺒﺎﺱ ﺭﺷﻴﺪﻱ- ﺍﺯ ﺍﻭﻟﺎﺩ ﻫﺎﻭﺭﻥ ﺍﻟﺮﺷﻴﺪ- ﺩﺭ ﺳﻤﺮﻗﻨﺪ ﻭ ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ
ﺍﺩﺭﻳﺴﻲ ﮔﻔﺖ: ﻧﻨﻮﺷﺘﻴﻢ ﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﻣﮕﺮ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻤﻮﺩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺣﻠﻮﺍﻧﻲ، ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺍﻫﻮﺍﺯﻱ (ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺭﺷﻴﺪ)، ﺍﺯ ﺑﻜﺮ ﺑﻦ ﺍﺣﻤﺪ ﻗﺼﺮﻱ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ: ﻓﺎﻃﻤﻪ، ﻭ ﺯﻳﻨﺐ، ﻭﺍﻡ ﻛﻠﺜﻮﻡ، ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻣﻮﺳﻲ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻤﻮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ، ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻤﻮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ، ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻭ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻤﻮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ: ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﻟﺤﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ: ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻭ ﺳﻜﻴﻨﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺯﺍﻡ ﻛﻠﺜﻮﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻛﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻳﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ. ﻭ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ (ﺑﻌﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺍﻧﺖ ﻣﻨﻲ ﺑﻤﻨﺰﻟﻪ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﻣﻦ ﻣﻮﺳﻲ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ؟؟: ﻭ ﺑﻬﻤﻴﻦ ﻃﺮﻳﻖ ﺣﺎﻓﻆ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺍﺑﻮ ﻣﻮﺳﻲ ﻣﺪﻳﻨﻲ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻭ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﻮﺩ " ﺍﻟﻤﺴﻠﺴﻞ ﺑﺎﻟﺎﺳﻤﺎﺀ " ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﮔﻮﻳﺪ:
ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺍﺯ ﻳﻚ ﻭﺟﻪ ﻣﺴﻠﺴﻞ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺁﻥ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ: ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺑﺎﻧﻮﺍﻥ ﻣﻮﺳﻮﻡ ﺑﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺯ ﻋﻤﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ، ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﭘﻨﺞ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﻋﻤﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.ﺍﺣﺘﺠﺎﺝ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 41 ﻫﺠﺮﻱ ﺣﺎﻓﻆ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻌﺒﺎﺱ ﺑﻦ ﻋﻘﺪﻩ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻭ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺩﺭ ﻃﺮﻳﻖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻛﻪ: ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﺩﺭ ﺻﻠﺢ ﺑﺎ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺩﺍﻱ ﺧﻄﺒﻪ ﺑﭙﺎ ﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﻤﺪ ﻭ ﺛﻨﺎﻱ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭ ﻧﺎﻡ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺟﺪﺵ ﻣﺼﻄﻔﻲ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﺮﺳﺎﻟﺖ ﻭ ﻧﺒﻮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻣﺎ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺘﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻱ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﺳﻠﺎﻡ ﮔﺮﺍﻣﻲ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺰﻳﺪ ﻭ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﺳﺎﺧﺖ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻫﺮ ﭘﻠﻴﺪﻱ ﺭﺍ ﻭ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﻭ ﻣﻨﺰﻩ ﺳﺎﺧﺖ ﻣﺎ ﺭﺍ، ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﺩﻡ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺟﺪ ﻣﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻭ ﻓﺮﻗﻪ ﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﻧﺸﺪﻧﺪ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺁﻧﺪﻭ ﻓﺮﻗﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺒﻮﺕ ﻣﺒﻌﻮﺙ ﻭ ﺑﺮﺳﺎﻟﺖ ﺑﺮﮔﺰﻳﺪ ﻭ ﻓﺮﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﺑﺎﻭ ﻛﺘﺎﺑﺶ (ﻗﺮﺁﻥ) ﺭﺍ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺍﻣﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺴﻮﻱ ﺧﺪﺍﻱ ﻋﺰ ﻭ ﺟﻞ (ﺧﻠﻖ ﺭﺍ) ﺩﻋﻮﺕ ﻛﻨﺪ، ﭘﺪﺭ ﻣﻦ ﺍﻭﻝ ﻛﺴﻲ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺭﺍ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻧﻤﻮﺩ، ﻭ ﺍﻭﻝ ﻛﺴﻲ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺗﺼﺪﻳﻖ ﻧﻤﻮﺩ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻭ ﺭﺍ، ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺧﻮﺩ ﻧﺎﺯﻝ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: " ﺍﻓﻤﻦ ﻛﺎﻥ ﻋﻠﻲ ﺑﻴﻨﻪ ﻣﻦ ﺭﺑﻪ ﻭ ﻳﺘﻠﻮﻩ ﺷﺎﻫﺪ ﻣﻨﻪ "... (ﺁﻳﺎ ﭘﺲ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎﻱ ﺑﺮﻫﺎﻥ ﻭ ﮔﻮﺍﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﻮﺍﻫﻲ، ﺍﺯ ﺍﻭ) ﭘﺲ ﺟﺪ ﻣﻦ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﺑﺮ ﺑﺮﻫﺎﻥ ﮔﻮﺍﻩ (ﻣﺒﻌﻮﺙ ﮔﺸﺘﻪ) ﻭ ﭘﺪﺭ ﻣﻦ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ، ﻭ ﺍﻭ ﺷﺎﻫﺪ ﻭ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﻭ.... ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺖ ﺍﺯ ﺟﺪ ﻣﻦ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﻴﭻ ﻗﻮﻡ ﻭ ﺍﻣﺘﻲ ﺯﻣﺎﻡ ﺍﻣﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﻛﺴﻲ ﻧﺪﺍﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺘﻲ ﻛﻪ ﺩﺍﻧﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﺲ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺍﻣﺮ ﺁﻥ ﺍﻣﺖ ﺑﻪ ﭘﺴﺘﻲ ﻣﻴﮕﺮﺍﻳﺪ ﺗﺎ ﺑﺴﻮﻱ ﺁﻧﭽﻪ ﺁﻧﺮﺍ ﻭﺍﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ، ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺷﻨﻴﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﭙﺪﺭﻡ ﻣﻴﻔﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻧﺖ ﻣﻨﻲ ﺑﻤﻨﺰﻟﻪ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﻣﻦ ﻣﻮﺳﻲ ﺍﻟﺎ ﺍﻧﻪ ﺍﻟﺎ ﻧﺒﻲ ﺑﻌﺪﻱ ﻳﻌﻨﻲ (ﻳﺎ ﻋﻠﻲ) ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﻤﻨﺰﻟﻪ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﻫﺴﺘﻲ ﺍﺯ ﻣﻮﺳﻲ، ﺟﺰ ﺁﻧﻜﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮﻱ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﺩﻳﺪﻧﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭ ﺷﻨﻴﺪﻧﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ، ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻏﺪﻳﺮﺧﻢ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﻧﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻓﻌﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻩ، ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻭﺍﻝ ﻣﻦ ﻭﺍﻟﺎﻩ، ﻭ ﻋﺎﺩ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺍﻩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﺎﻧﻬﺎ ﺍﻣﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻛﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻐﺎﻳﺐ ﺍﺑﻠﺎﻍ ﻧﻤﺎﻳﺪ. ﻭ ﻗﻨﺪﻭﺯﻱ ﺣﻨﻔﻲ ﻗﺴﻤﺘﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺧﻄﺒﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ " ﻳﻨﺎﺑﻴﻊ ﺍﻟﻤﻮﺩﻩ " ﺻﻔﺤﻪ 482 ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺧﻄﺒﻪ (ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﺑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ) .ﺑﺤﺪﻳﺚ ﻏﺪﻳﺮ ﺍﺳﺘﺪﻟﺎﻝ ﻭ ﺍﺣﺘﺠﺎﺝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
✔️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت صد و بیست و سوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻از
🌳شجره آشوب« قسمت صد و بیست و چهارم»
📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام
🔻نکته بسیار مهم اینجاست، هنگامی که معاویه با برافراشتن قرآن ها بر سر نیزه ها، زمینه توقف جنگ را ایجاد کرد ابو الاعور، از یاران معاویه، وقتى كه كار را چنين ديد به معاويه گفت: «امير المؤمنين، اين مردم كارى را كه از آنان خواستهايم نمىپذيرند مگر اين كه مجبور باشند.
🔻 اينان اگر امسال از جنگ دست بردارند و به خانههاى خود باز گردند سال ديگر وقتى كه زخميان و كشتگان را فراموش كنند بر مىگردند، مگر اين كه اختلاف آنان با على را دامن زنيم.»
🔻در اینجا، خالی از لطف نیست که بگوییم مردم مصر، بعد از حکمیت، به محمد بن ابوبکر که به عنوان حاکم مصر انتخاب شده بود گفتند تا پایان نتایج حکمیت صبر کند. آن ها این کار را به این منظور انجام دادند تا ببیند چه کسی در حکمیت، پیروز می شود.
🔻 این گزارش نشان می دهد حکمیت، کاری کرد که مردم مصر، حاضر نبودند تا اعلام نتیجه قطعی آن، با امام بیعت کنند. این اختلاف، حتی بلافاصله بعد از انتخاب معاویه در حکمیت، آثار خود را نشان داد. عده ای در همان مجلس، به گفته یعقوبی، تازیانه ها به صورت یکدیگر می زدند و خوارج نیز شعار «لا حکم الا الله» را سر میدادند.
📚 کتاب شجره آشوب
💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
تند_خوانی_قرآن_کریم_جزء_بیست_و_هفت.mp3
5.12M
#تند_خوانی_قرآن_کریم
📌جزء بیست و هفتم
🗣قاری: معتز آقایی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ
ما انسان را از گل
خشکیده اى (همچون سفال) که از گل بدبوى (تیره رنگى) گرفته شده بود آفریدیم.(حجر/۲۶)
*
وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ
و جنّ را پیش از آن، از آتش گرم و سوزان خلق کردیم.(حجر/۲۷)
*
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ
و (به خاطر بیاور)
هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گل خشکیده اى که از گل بدبوى (تیره رنگى) گرفته شده، مى آفرینم.(حجر/۲۸)
*
فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ
هنگامى که آن را نظام
بخشیدم، و در او از روح خود [= روحى شایسته و بزرگ ]دمیدم، همگى براى او سجده کنید!»(حجر/۲۹)
*
فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ
پس همه فرشتگان، بى استثنا، سجده کردند.(حجر/۳۰)
*
إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ أَن يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ
جز ابلیس، که
ابا کرد از این که با سجده کنندگان باشد.(حجر/۳۱)
*
قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ
(خداوند) فرمود: «اى ابلیس! چرا با سجده کنندگان نیستى؟!»(حجر/۳۲)
*
قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ
گفت: «من هرگز براى بشرى که او را از گل خشکیده اى که از گل بدبویى آفریده اى، سجده
نخواهم کرد.»(حجر/۳۳)
*
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ
فرمود: «از آن [= صف فرشتگان] بیرون رو، که تو (از درگاه ما) رانده شده اى!(حجر/۳۴)
*
وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَىٰ يَوْمِ الدِّينِ
و لعنت (و دورى از رحمت حق)تا روز قیامت بر تو خواهد بود.»(حجر/۳۵)
*
قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ
گفت: «پروردگارا! مرا تا روز رستاخیز مهلت ده (و زنده بگذار.)»(حجر/۳۶)
*
قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ
فرمود: «تو از مهلت یافتگانى!(حجر/۳۷)
*
إِلَىٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ
(امّا نه تا روز رستاخیز، بلکه) تا روزو وقت معیّنى.»(حجر/۳۸)
*
قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ
گفت: «پروردگارا! به سبب آنکه مرا گمراه ساختى، من (نعمتهاى مادّى را) در زمین در نظر آنها جلوه مى دهم، و به یقین همگى را گمراه خواهم ساخت،(حجر/۳۹)
*
إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ
مگر
بندگان خالص شده ات را.»
(حجر/۴۰)
*
قَالَ هَٰذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ
فرمود: «این راه مستقیمى است که بر عهده من است (و سنّت همیشگى ام(حجر/۴۱)
*
إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ
که بر بندگانم هیچ تسلطى نخواهى یافت.
مگر گمراهانى که از تو پیروى مى کنند.(حجر/۴۲)
*
وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ
و دوزخ، میعادگاه همه آنهاست!
(حجر/۴۳)
*
لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِّكُلِّ بَابٍ مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ
هفت در دارد. و براى هر درى، بخشى از آنها تعیین و تقسیم شده اند.»
(حجر/۴۴)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹 تفسیر سوره مبارکه حجر آیات(۲۲تا۲۵)🔹 🌨نقش باد و باران در تعقیب بیان قسمتى از اسرار آفرینش و نعمت
🔹 تفسیر سوره مبارکه حجر آیات ۲۶تا۴۴🔹
🔷آفرینش انسان
به مناسبت آیات گذشته، که قسمتهائى از آفرینش خداوند و نظام هستى را بیان مى کرد، در این آیات، به شاهکار بزرگ خلقت، ـ یعنى آفرینش انسان ـ پرداخته و طى آیات متعدد و پرمحتوائى بسیارى از جزئیات این آفرینش را بازگو مى کند، که ما در اینجا نخست به تفسیر اجمالى آیات مى پردازیم، سپس نکات مهم را مورد بحث جداگانه اى، قرار مى دهیم.
نخست مى فرماید: ما انسان را از صلصال (خاک خشکیده اى که به هنگام برخورد با چیزى صدا مى کند) که از حَمَأ مَسْنُون (گل تیره رنگ و متغیر و بدبو) گرفته شده بود آفریدیم (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنْسانَ مِنْ صَلْصال مِنْ حَمَإ مَسْنُون).
* * *
و طایفه جان را پیش از آن از آتش گرم و سوزان آفریدیم (وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ).
سَمُوم در لغت به معنى باد سوزانى است که گوئى در تمام روزنه هاى پوست بدن انسان نفوذ مى کند زیرا عرب به سوراخهاى بسیار ریز پوست بدن، مَسْأَم ، مى گوید، و سموم نیز به همین مناسبت بر چنین بادى اطلاق مى شود و ماده سم نیز از همان است چرا که در بدن نفوذ کرده و انسان را مى کشد یا بیمار مى سازد.
* * *
مجدداً به آفرینش انسان باز مى گردد و گفتگوى خداوند را با فرشتگان که قبل از آفرینش انسان روى داد، چنین بیان مى کند:
به خاطر بیاور هنگامى که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بشر را از خاک خشکیده اى که از گِل تیره رنگ بد بو گرفته شده مى آفرینم (وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصال مِنْ حَمَإ مَسْنُون).
* * *
و هنگامى که خلقت آن را به پایان و کمال رساندم و از روح خود (یک روح شریف و پاک و با عظمت) در آن دمیدم همگى به خاطر آن سجده کنید (فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ).
* * *
آفرینش انسان، پایان پذیرفت و آنچه شایسته جسم و جان انسان بود به او داده شد، و همه چیز انجام یافت: در این هنگام همه فرشتگان بدون استثناء سجده کردند (فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ).
* * *
تنها کسى که اطاعت این فرمان را نکرد ابلیس بود، لذا اضافه مى کند: به جز ابلیس که خوددارى کرد از این که همراه سجده کنندگان باشد (إِلاّ إِبْلِیسَ أَبى أَنْ یَکُونَ مَعَ السّاجِدِینَ).
* * *
اینجا بود که ابلیس مورد بازپرسى قرار گرفت و خدا به او گفت: اى ابلیس چرا تو با سجده کنندگان نیستى ؟ (قالَ یا إِبْلِیسُ ما لَکَ أَلاّ تَکُونَ مَعَ السّاجِدِینَ).
* * *
ابلیس که غرق غرور و خودخواهى خویش بود، ـ آن چنان که عقل و هوش او را پوشانده بود ـ گستاخانه در برابر پرسش پروردگار به پاسخ پرداخته گفت: من هرگز براى بشرى که او را از خاک خشکیده اى ـ که از گِل بدبوئى گرفته شده است ـ آفریده اى سجده نخواهم کرد (قالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَر خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصال مِنْ حَمَإ مَسْنُون).
آتش نورانى و فروزنده کجا، و خاک تیره و متعفن کجا؟ آیا موجود شریفى همچون من، در برابر موجود پست ترى باید خضوع و تواضع کند؟! این چه قانونى است؟!.
* * *
او که از اسرار آفرینش بر اثر خودخواهى و غرور بى خبر مانده بود، و برکات خاک را که منبع هر خیر و برکتى است به دست فراموشى سپرده بود و از آن مهمتر آن روح شریف و عظیم الهى را که در آدم وجود داشت، نادیده مى گرفت، ناگهان از اوج مقامى که داشت سقوط کرد، دیگر شایسته نبود که او، در صف فرشتگان باشد، لذا بلافاصله خدا به او فرمود: از آن (از بهشت یا از آسمانها و یا از صفوف فرشتگان) بیرون رو که تو رجیم و رانده شده درگاه مائى (قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجِیمٌ).
* * *
و بدان که، این غرور تو مایه کفرت شد، و این کفر براى همیشه تو را مطرود
کرد، لعنت و دورى از رحمت خدا تا روز رستاخیز بر تو خواهد بود ! (وَ إِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ إِلى یَوْمِ الدِّینِ).
* * *
ابلیس که در این هنگام خود را رانده درگاه خدا دید، و احساس کرد آفرینش انسان، سبب بدبختى او شد، آتش کینه در دلش شعلهور گشت، تا انتقام خویش را از فرزندان آدم بگیرد، هر چند مقصر اصلى خود او بود، نه آدم، و نه فرمان خدا، ولى غرور و خود خواهى توام با لجاجتش اجازه نمى داد این واقعیت را درک کند.
لذا عرض کرد: پروردگارا اکنون که چنین است مرا تا روز رستاخیز مهلت ده ! (قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ).
نه براى این که توبه کند، یا از کرده خود پشیمان باشد و در مقام جبران برآید، بلکه براى این که به لجاجت و عناد و دشمنى و خیره سرى، ادامه دهد!
* * *
خداوند هم این خواسته او را پذیرفت و فرمود: مسلماً تو از مهلت یافتگانى (قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ).ولى نه تا روز مبعوث شدن خلایق در رستاخیز، چنانکه خواسته اى،⬇️