eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه حجر آیات(۲۶تا۴۴)🔹 ↩️همان دوزخى که هفت در دارد، و براى هر درى گروهى از پیروان شیط
🔹 تفسیر سوره مبارکه حجر آیات ۲۶تا۴۴🔹 ↩️نکته اى که در اینجا اشاره به آن لازم است، این است که: در آیات فوق کلمه جانّ آمده است که از همان ماده جنّ است. آیا این دو کلمه (جنّ و جانّ) هر دو به یکذ معنى است، و یا چنانکه بعضى از مفسران گفته اند: جانّ نوع خاصى از جنّ است؟. اگر آیات قرآنى که در این زمینه وارد شده را در برابر هم قرار دهیم روشن مى شود: هر دو به یک معنى مى باشد، چرا که در قرآن گاهى جنّ در مقابل انسان قرار داده شده و گاهى جانّ در مقابل انسان. مثلاً در آیه ۸۸ سوره اسراء مى خوانیم: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنْسُ وَ الْجِنُّ و یا در آیه ۵۶ سوره ذاریات مى خوانیم: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ . در حالى که، در آیات ۱۴ و ۱۵ سوره رحمان مى خوانیم: خَلَقَ الإِنْسانَ مِنْ صَلْصال کَالْفَخّارِ * وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِج مِنْ نار و باز در همین سوره آیه ۳۹ مى خوانیم: فَیَوْمَئِذ لایُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ . از مجموع آیات فوق و آیات دیگر قرآن، به خوبى استفاده مى شود که جانّ و جنّ هر دو به یک معنى است، و لذا در آیات فوق گاهى جنّ در برابر انسان قرار گرفته و گاهى جانّ . البته جانّ به معنى دیگرى نیز در قرآن آمده است، که آن نوعى از مار است، چنانکه در داستان موسى مى خوانیم: کَأَنَّها جانٌّ ولى آن از بحث ما خارج است. * * * ۶ ـ قرآن و خلقت انسان. همان گونه که، در آیات فوق دیدیم قرآن بحث فشرده اى در زمینه خلقت انسان دارد که تقریباً به طور سربسته و اجمالى، از آن گذشته است چرا که منظور اصلى مسائل تربیتى بوده است، و نظیر این بحث، در چند مورد دیگر از قرآن مانند: سوره سجده ، مؤمنون ، سوره ص ، و غیر آن آمده است. البته مى دانیم قرآن یک کتاب علوم طبیعى نیست، بلکه یک کتاب انسان سازى است، و بنابراین، نباید انتظار داشت: جزئیات این علوم، از قبیل مسائل مربوط به تکامل، تشریح، جنین شناسى، گیاه شناسى و مانند آن در قرآن مطرح شود، ولى این، مانع از آن نخواهد بود که به تناسب بحثهاى تربیتى اشاره کوتاهى به قسمتهائى از این علوم در قرآن بشود. به هر حال بعد از توجه به این مقدمه کوتاه، در اینجا دو بحث داریم که طرح آنها لازم به نظر مى رسد: ۱ ـ تکامل انواع از نظر علمى. ۲ ـ تکامل انواع از دیدگاه قرآن. نخست به سراغ بحث اول مى رویم و منهاى آیات و روایات، و تنها با تکیه بر معیارهاى خاص علوم طبیعى روى این مسأله بحث مى کنیم. مى دانیم در میان دانشمندان علوم طبیعى دو فرضیه درباره آفرینش موجودات زنده، اعم از گیاهان و جانداران، وجود داشته است: الف ـ فرضیه تکامل انواع یا ترانسفورمیسم که مى گوید: انواع موجودات زنده در آغاز، به شکل کنونى نبوده اند، بلکه، آغاز موجودات تک سلولى در آب اقیانوسها و از لابلاى لجنهاى اعماق دریاها با یک جهش پیدا شدند، یعنى موجودات بى جان در شرائط خاصى قرار گرفتند که از آنها نخستین سلولهاى زنده پیدا شد. این موجودات ذره بینى زنده تدریجا تکامل یافتند، و از نوعى، به نوع دیگر، تغییر شکل دادند، از دریاها، به صحراها، و از آن به هوا، منتقل شدند، و انواع گیاهان، و انواع جانوران آبى و زمینى و پرندگان، به وجود آمدند. کاملترین حلقه این تکامل همین انسانهاى امروزند که، از موجوداتى شبیه به میمون، و سپس میمونهاى انسان نما، ظاهر گشتند. ب ـ فرضیه ثبوت انواع یا فیکسیسم که مى گوید: انواع جانداران، هر کدام جداگانه از آغاز به همین شکل کنونى ظاهر گشتند، و هیچ نوعى به نوع دیگر تبدیل نیافته است، و طبعاً انسان هم داراى خلقت مستقلى بوده که از آغاز به همین صورت آفریده شده است. دانشمندان هر دو گروه، براى اثبات عقیده خود مطالب فراوانى نوشته اند و جنگها و نزاعهاى زیادى در محافل علمى بر سر این مسأله در گرفته است. تشدید این جنگها از زمانى شد که لامارک (دانشمند جانورشناس معروف فرانسوى که در اواخر قرن ۱۸ و اوائل قرن ۱۹ مى زیست) و سپس داروین دانشمند جانورشناس انگلیسى که در قرن نوزدهم مى زیست نظرات خود را در زمینه تکامل انواع با دلائل تازه اى عرضه کردند. ولى، در محافل علوم طبیعى امروز شک نیست که اکثریت دانشمندان طرفدار فرضیه تکاملند. * * * دلائل طرفداران تکامل. به آسانى مى توان استدلالات آنها را در سه قسمت خلاصه کرد: نخست، دلائلى است که از دیرین شناسى و به اصطلاح مطالعه روى فسیلها، یعنى اسکلت هاى متحجر شده موجودات زنده گذشته، آورده اند آنها معتقدند مطالعات طبقات مختلف زمین، نشان مى دهد که موجودات زنده، از صورتهاى ساده تر به صورتهاى کاملتر و پیچیده تر تغییر شکل داده اند. تنها راهى که اختلاف و تفاوت فسیلها را مى توان با آن تفسیر کرد، همین فرضیه تکامل است.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹 تفسیر سوره مبارکه حجر آیات ۲۶تا۴۴🔹 ↩️نکته اى که در اینجا اشاره به آن لازم است، این است که: در آیا
↩️دلیل دیگر قرائنى است که از تشریح مقایسه اى جمع آورى کرده اند، آنها طى بحثهاى مفصل و طولانى مى گویند: هنگامى که استخوان بندى حیوانات مختلف را تشریح کرده، با هم مقایسه کنیم شباهت زیادى در آنها مى بینیم که نشان مى دهد همه از یک اصل گرفته شده اند. و بالاخره سومین دلیل آنها قرائنى است که از جنین شناسى به دست آورده اند و معتقدند: اگر حیوانات را در حالت جنینى که هنوز تکامل لازم را نیافته اند در کنار هم بگذاریم، خواهیم دید که جنین ها قبل از تکامل در شکم مادر، یا در درون تخم تا چه اندازه با هم شباهت دارند، این نیز تأیید مى کند که: همه آنها در آغاز از یک اصل گرفته شده اند. * * * پاسخهاى طرفداران ثبوت انواع ولى، طرفداران فرضیه ثبوت انواع یک پاسخ کلى به تمام این استدلالات دارند و آن این که: هیچ یک از این قرائن قانع کننده نیست، البته نمى توان انکار کرد که هر یک از این قرائن سه گانه احتمال تکامل را در ذهن به عنوان یک احتمال ظنى توجیه مى کند، ولى، هرگز یقین آور نخواهد بود. به عبارت روشنتر، اثبات فرضیه تکامل، و تبدیل آن از صورت یک فرضیه، به یک قانون علمى و قطعى، یا باید از طریق دلیل عقلى بوده باشد، و یا از طریق آزمایش و حس و تجربه، و غیر از این دو راهى نیست. اما از یکسو، مى دانیم دلائل عقلى و فلسفى را به این مسائل، راهى نیست، و از سوى دیگر، دست تجربه و آزمایش از مسائلى که ریشه هاى آن در میلیونها سال قبل نهفته است کوتاه است!. آنچه ما با حس و تجربه درک مى کنیم، این است تغییرات سطحى با گذشت زمان به صورت جهش موتاسیون در حیوانات و گیاهان رخ مى دهد، مثلاً از نسل گوسفندان معمولى ناگهان گوسفندى متولد مى شود که پشم آن با پشم گوسفندان معمولى متفاوت است، یعنى بسیار لطیف تر و نرم تر مى باشد، و همان سرچشمه پیدایش نسلى در گوسفند به نام گوسفند مرینوس مى شود، با این ویژگى در پشم. و یا این که: حیواناتى بر اثر جهش، تغییر رنگ چشم یا ناخن و یا شکل پوست بدن و مانند آن پیدا مى کنند. ولى هیچ کس، تاکنون جهشى ندیده است، که دگرگونى مهمى در اعضاى اصلى بدن یک حیوان ایجاد کند و یا نوعى را به نوع دیگر مبدل سازد. بنابراین، ما تنها مى توانیم حدس بزنیم که تراکم جهشها ممکن است یک روز سر از تغییر نوع حیوان در بیاورد، و مثلاً حیوانات خزنده را تبدیل به پرندگان کند، ولى، این حدس، هرگز یک حدس قطعى نیست، بلکه تنها یک حدس ظنى است چرا که ما هرگز با جهشهاى تغییر دهنده اعضاء اصلى به عنوان یک حس و تجربه روبرو نشده ایم. از مجموع آنچه گفته شد چنین نتیجه مى گیریم که دلائل سه گانه طرفداران ترانسفورمیسم نمى تواند این نظریه را از صورت یک فرضیه فراتر برد، و به همین دلیل آنها که دقیقاً روى این مسائل بحث مى کنند، همواره از آن به عنوان فرضیه تکامل انواع سخن مى گویند نه قانون و اصل. * * * فرضیه تکامل و مسأله خداشناسى با این که بسیارى کوشش دارند میان این فرضیه و مسأله خداشناسى یک نوع تضاد قائل شوند و شاید از یک نظر حق داشته باشند، چرا که پیدایش عقیده داروینیسم جنگ شدیدى میان ارباب کلیسا از یکسو، و طرفداران این فرضیه از سوى دیگر، به وجود آورد، و روى این مسأله در آن عصر به دلائل سیاسى، اجتماعى که اینجا جاى شرح آن نیست تبلیغات وسیعى در گرفت که داروینیسم با خداشناسى سازگار نمى باشد. ولى امروز، این مسأله براى ما روشن است که: این دو با هم تضادى ندارند یعنى ما چه فرضیه تکامل را قبول کنیم و چه آن را بر اثر فقدان دلیل رد نمائیم در هر دو صورت مى توانیم خداشناس باشیم. فرضیه تکامل ـ اگر فرضاً هم ثابت شود ـ شکل یک قانون علمى ـ که از روى علت و معلول طبیعى پرده بر مى دارد ـ به خود خواهد گرفت، و فرقى میان این رابطه علت و معلولى در عالم جانداران، و دیگر موجودات نیست، آیا کشف علل طبیعى نزول باران، و جزر و مدّ دریاها و زلزله ها و مانند آن مانعى بر سر راه خداشناسى خواهد بود؟ مسلماً نه. بنابراین کشف یک رابطه تکاملى در میان انواع موجودات نیز، هیچگونه مانعى در مسیر شناخت خدا ایجاد نمى کند. تنها کسانى که، تصور مى کردند: کشف علل طبیعى با قبول وجود خدا منافات دارد، مى توانند چنین سخنى را بگویند، ولى ما امروز به خوبى مى دانیم که نه تنها کشف این علل، ضررى به توحید نمى زند بلکه خود دلائل تازه اى از نظام آفرینش براى اثبات وجود خدا پیش پاى ما مى گذارد. جالب این که: خود داروین در برابر اتهام الحاد و بى دینى قد علم کرده، و در کتابش اصل انواع تصریح مى کند: من در عین قبول تکامل انواع، خدا پرستم، و اصولاً ـ بدون قبول وجود خدا نمى توان تکامل را توجیه کرد. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ شرط شیعۀ حقیقی بودن در کلام صدّیقه کبری حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها از امام عسکری علیه‌السلام روایت شده است که فرمودند: روزی مردی (از اهل مدینه) به همسرش گفت: «به نزد حضرت فاطمه دختر رسول خدا صلوات‌الله‌علیهما برو و از طرف من از ایشان بپرس که آیا از شیعیان شما هستم یا نه؟» آن زن به محضر سلام‌الله‌علیها رسید و سوال شوهرش را از ایشان پرسید؛ حضرت فرمودند: به او بگو: 🔴 «اگر به آنچه امرتان می‌کنیم عمل کنید و از آن چه نهى‌تان می‌کنیم اجتناب کنید، از شیعیان ما هستید و الّا هرگز!» آن‌ زن برگشت و جواب حضرت را به شوهرش رساند؛ مرد گفت: «وای بر من! چه کسی می­‌تواند از گناهان و خطایا کاملاً به دور باشد؟! پس جایگاهم آتش است! چون هر که از شیعیانشان نباشد، ماندگار در جهنّم است!» آن زن دوباره نزد صدّیقه کبری حضرت زهرا علیهاالسلام آمد و نگرانی شوهرش را بیان کرد؛ حضرت فرمودند: به شوهرت بگو: 🔹«این گونه (که فکر می‌کنی) نیست، چرا که شیعیان ما از بهترین­‌های اهل بهشتند؛ (یعنی این شرط را که بیان کردیم، برای شیعیان حقیقی ماست که در بالاترین درجات بهشت قرار دارند) و اما همۀ کسانی که محبّ ما باشند و با دوستان ما اهل‌بیت دوست و با دشمنان ما دشمن باشند (تولّی و تبرّی داشته) و در قلب و زبانشان، تسلیم ما باشند، در صورتی که (در عمل) با دستورات ما مخالفت کنند، از شیعیان (حقیقی) ما نیستند، ولی با این وجود، به بهشت خواهند رفت؛ البته پس از اینکه گناهانشان (در دنیا) به سبب بلاها و مصائب، یا به واسطۀ مشکلات و گرفتاری­‌های منازل سخت (برزخ و) ، یا به سبب عذاب کشیدن در طبقه اوّل جهنّم پاک شود (و لیاقت ورود به بهشت را پیدا کنند) تا اینکه بخاطرِ داشتن سرمایۀ محبّت ما، آنان را کنیم و به نزد خود در بهشت آوریم.» 📜 تفسیر الامام العسکری علیه‌السلام، ص308 بحار الانوار (علامه‌مجلسی)، ج65، ص155 سرمایۀ محبّت زهراست دین من من دین خویش را به دو دنیا نمی‌دهم گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا یک ذرّه از محبّت زهرا نمی‌دهم امروز بزمِ ماتم زهرا، بهشت ماست این نقد را به نسیۀ فردا نمی‌دهم در سایۀ رضایم و همسایۀ رضا این سایه را به سایۀ طوبی نمی‌دهم. (مرحوم سیدرضا مؤید) @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
02.mp3
6.64M
در مسیر بندگی 1325 اخلاق نبوی صلی‌الله‌علیه‌وآله @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا