eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَقَالُوا أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا و گفتند: «آیا هنگامى که ما، استخوانهاى پوسیده و پراکنده اى شدیم، دگر بار با آفرینش تازه اى برانگیخته خواهیم شد؟!» (اسراء/۴۹) * ۞ قُلْ كُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِيدًا بگو: «شما سنگ باشید یا آهن، (اسراء/۵۰) * أَوْ خَلْقًا مِّمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ ۚ فَسَيَقُولُونَ مَن يُعِيدُنَا ۖ قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ ۚ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُءُوسَهُمْ وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هُوَ ۖ قُلْ عَسَىٰ أَن يَكُونَ قَرِيبًا یا هر مخلوقى که در نظر شما، بزرگ است، (باز خدا قادر است شما را به زندگى مجدّد بازگرداند)». آنها بزودى مى گویند: «چه کسى ما را باز مى گرداند؟!» بگو: «همان کسى که نخستین بار شما را آفرید.» آنان سر خود را (از روى تعجّب و انکار،) به سوى تو خم مى کنند و مى گویند: «در چه زمانى خواهد بود؟!» بگو: «شاید نزدیک باشد! (اسراء/۵۱) * يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا همان روز که شما را (از قبرهایتان) فرا مى خواند. شما هم اجابت مى کنید در حالى که حمد او را مى گویید. و مى پندارید تنها مدّت کوتاهى (در جهان برزخ) درنگ کرده اید.» (اسراء/۵۲) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیات ۴۵ تا ۴۸ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ۷ ـ وحشت مشرکا
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیات ۴۹ تا ۵۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✅رستاخیز قطعى است در آیات گذشته، سخن از توحید و مبارزه با شرک بود، اما در آیات مورد بحث سخن از معاد که در همه جا مکمّل مسأله توحید است، به میان آمده، و همان گونه که سابقاً هم گفته ایم، اساسى ترین اعتقادات اسلامى را عقیده به مبدأ و معاد تشکیل مى دهد، و اعتقاد به این دو اصل است که، انسان را از نظر عملى و اخلاقى تربیت مى کند، از آلودگى و گناه بازمى دارد، به انجام وظیفه، دعوت مى کند، و او را در مسیر تکامل به پیش مى برد. در این آیات، به سه سؤال و یا سه ایراد منکران معاد، پاسخ گفته شده است: نخست مى گوید: آنها گفتند: هنگامى که ما به استخوان هائى تبدیل شدیم و این استخوان ها نیز پوسیده و متفرق شد، آیا باز آفرینش جدیدى پیدا خواهیم کرد ؟! (وَ قالُوا أَ إِذا کُنّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِیداً).(۱) آیا اصلاً این امکان دارد که: استخوان هاى پوسیده و متلاشى شده ـ که هر ذره اى از آن در کنارى افتاده است ـ از نو جمع آورى شود، سپس لباس حیات بر آن بپوشانند؟ استخوان پوسیده متلاشى شده کجا؟ و انسان زنده، نیرومند و عاقل کجا؟ این تعبیر، مانند بسیارى از تعبیرات دیگر قرآن در زمینه معاد، نشان مى دهد که: پیامبر(صلى الله علیه وآله) همواره در دعوت خود سخن از مسأله معاد جسمانى مى گفت، که این جسم بعد از متلاشى شدن بازمى گردد، و گرنه، هر گاه سخن تنها از معاد روحانى بود، این گونه ایرادهاى مخالفان به هیچ وجه معنى نداشت. * * * قرآن، در پاسخ آنها مى گوید: بگو استخوان پوسیده و خاک شده که سهل است شما سنگ و آهن هم که باشید، باز خدا قادر است لباس حیات در تنتان بپوشاند (قُلْ کُونُوا حِجارَةً أَوْ حَدِیداً). * * * حتى اگر مخلوقى از سنگ و آهن سخت تر و از حیات و از زندگى دورتر، و از این جهت در نظر شما بسیار بزرگ باشد، باز خداوند مى تواند جامه حیات در تن آن کند (أَوْ خَلْقاً مِمّا یَکْبُرُ فِی صُدُورِکُمْ). روشن است استخوان ها بعد از پوسیدن، تبدیل به خاک مى شوند، و خاک همیشه آثارى از حیات دارد، گیاهان از خاک مى رویند، موجودات زنده در خاک پرورش مى یابند، و اصل وجود آدمى نیز، از خاک است، کوتاه سخن این که: خاک دروازه حیات و زندگى است. ولى، سنگ و آهن یا موجوداتى از اینها سخت تر، فاصله شان با حیات و زندگى بسیار بیشتر است، هرگز، گیاهى از دل سنگ و آهن برنمى خیزد، اما قرآن مى گوید، در پیشگاه قدرت خدا، اینها اهمیت ندارد، هر چه باشید و هر چه شوید باز امکان بازگشتتان به حیات و زندگى، محفوظ است. سنگ ها مى پوسند، تبدیل به خاک مى شوند، و جوانه هاى حیات از دل خاک برمى خیزد. آهن ها نیز مى پوسند، متلاشى مى شوند و با موجودات دیگر این کره خاکى، ترکیب مى یابند و مبدأ حیات و زندگى مى شوند. هر موجودى را که در این زمین تصوّر کنیم، از فلزات، شبه فلزات و مواد آلى در ساختمان بدن انسان ها به کار رفته است، و این نشان مى دهد: قابلیت تبدیل به موجود زنده در همه موجودات این عالم هست، هر چند بعضى در یک مرحله نزدیک تر قرار دارند ـ همچون خاک ـ و پاره اى دورترند، همچون سنگ و آهن. دومین ایراد آنها این بود که: مى گفتند: بسیار خوب اگر بپذیریم که این استخوان هاى پوسیده و متلاشى شده، قابل بازگشت به حیات است، چه کسى قدرت انجام این کار را دارد؟; چرا که این تبدیل را یک امر بسیار پیچیده و مشکل، مى دانستند آنها مى گویند: چه کسى ما را باز مى گرداند ؟ (فَسَیَقُولُونَ مَنْ یُعِیدُنا). پاسخ این سؤال، را قرآن چنین مى گوید: به آنها بگو همان کسى که شما را روز اول آفرید (قُلِ الَّذِی فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّة). اگر، در قابلیت قابل شک دارید، که شما در اول خاک بودید، چه مانعى دارد بار دیگر خاک شوید و به زندگى بازگردید؟ و اگر در فاعلیت فاعل شک دارید، همان خدائى که در آغاز شما را از خاک آفرید، مى تواند بار دیگر این کار را تکرار کند که: حُکْمُ الاْ َمْثالِ فِیْما یَجُوزُ وَ فِیْما لایَجُوزُ واحِدٌ. ✔️پی نوشت: ۱ ـ رُفات (بر وزن کرات)، به هر چیزى که کهنه، پوسیده و متلاشى شود مى گویند. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۳۳ ✅صفات مؤمنان راستين: امام عليه السلام در اين گفتار نورانى صفات مؤمنان راستي
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۳۳ ✅ صفات مومنان راستین ↩️سپس در نهمين و دهمين وصف مى فرمايد: «سكوتش بسيار و تمام وقتش مشغول است»؛ (كَثِيرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ). اشاره به اينكه از فضول كلام و سخنان غير ضرورى پرهيز مى كند و چيزى از اوقات او به هدر نمى رود و هميشه مشغول به كار مثبتى است. اين دو وصف با هم رابطه دارند؛ زيرا كسى كه مشغول پرگويى است وقت خود را در اين امر بيهوده تلف مى كند و به كارهاى اساسى و لازم نمى رسد. به عكس، آنها كه كثيرالسكوت هستند وقت كافى براى انجام وظايف مهم خويش دارند. درباره اهميت سكوت و نقش فوق العاده آن در تهذيب نفس و مبارزه با وسوسه هاى شيطان و اينكه بايد در چه مواردى سكوت كرد و در چه مواردى سخن گفت، در بحثهاى گذشته بسيار سخن گفته ايم (ذيل گفتار حكيمانه 182 و يكى از فقرات حكمت 289) ولى در اين زمينه هرچه گفته شود كم است، زيرا قسمت مهمى از گناهان كبيره با زبان انجام مى شود؛ بعضى از علماى اخلاق تعداد آن را بيست گناه شمرده اند و ما در كتاب اخلاق در قرآن، ده مورد ديگر را يافته و بر آن افزوده ايم كه شرح آن در ذيل حكمت 349 إنشاءالله خواهد آمد. درباره اهميت سكوت همين بس كه در حديثى كه در كتاب شريف كافى از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل شده است مى خوانيم: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي فَقَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ وَيْحَکَ وَهَلْ يَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ إِلاَّ حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ؛ مردى خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله آمده عرض كرد: اى رسول خدا! توصيه اى به من كنيد. فرمود: زبانت را حفظ كن. بار ديگر عرض كرد: اى رسول خدا! به من توصيه اى بفرماييد و حضرت همان كلام را تكرار كرد. بار سوم نيز همين درخواست را ذكر كرده و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله او را به حفظ زبان توصيه كرد و افزود: واى بر تو. آيا جز آنچه فرآورده زبان مردم است آنها را با صورت در آتش دوزخ فرو مى افكند؟». اشاره به اينكه بيشترين عامل گرفتارى انسانها در قيامت فرآورده هاى زبان آنهاست. اينكه مى فرمايد: «با صورت در آتش دوزخ انداخته مى شوند» علاوه بر اينكه بدترين شكل افتادن در دوزخ است، به سبب آن است كه زبان و دهان انسان در صورت اوست و عامل اصلى گناه، پيش از بقيه جسم انسان، در آتش افكنده مى شود. در حديث ديگرى از همان حضرت جمله تكان دهنده ديگرى آمده است، مى فرمايد: «مَنْ لَمْ يَحْسُبْ كَلامَهُ مِنْ عَمَلِهِ كَثُرَتْ خَطَايَاهُ وَحَضَرَ عَذَابُهُ؛ كسى كه سخنش را جزء اعمالش حساب نكند (و بى پروا هرچه بر سر زبانش آمد بگويد) خطاهايش زياد مى شود و مجازاتش حاضر مى گردد». مشكل مهم در آفات و گناهان زبان اين است كه غالبآ در ارتباط با حقوق ديگران است و جبران كردن حقوق از دست رفته ديگران به سبب غيبت وتهمت و سخن چينى و اهانت و ايذاء و نسبت هاى ناروا دادن و امثال آن، كار آسانى نيست. اينكه مى فرمايد: «مؤمن كسى است كه وقتش مشغول است» نه به اين معناست كه دائم مشغول عبادت و تلاوت قرآن و ذكر الله است، بلكه اوقات شبانه روز را به گونه اى تقسيم مى كند كه به تمام كارهاى ضرورى برسد. همانگونه كه در حكمت 390 خواهد آمد: «مؤمن بايد ساعات شبانه روز خود را تقسيم كند، بخشى را به عبادت پروردگار و مناجات با او بپردازد و در بخش ديگرى به تأمين معاش و در بخش سومى به تفريحات سالم. (و اگر اين كار انجام شود تمام وقت انسان را براى انجام كارهاى ضرورى و وظايف الهى اشغال خواهد ساخت). آنگاه امام عليه السلام به سراغ يازدهمين و دوازدهمين وصف مؤمنان راستين رفته مى فرمايد: «شكرگزار و صبور است»؛ (شَكُورٌ صَبُورٌ). «شكور» صيغه مبالغه از ماده «شكر» است يعنى شخص بسيار شكرگزار؛ كسى كه پيوسته با قلب و زبان و اعضاى خود شكر نعمتهاى الهى را به جا مى آورد و از صاحب نعمت هرگز غافل نيست. «صبور» نيز صيغه مبالغه از ماده صبر است و همچون «صبار» كه در قرآن مجيد آيه 5 سوره «ابراهيم» و 33 سوره «شورى» آمده، به معناى كسى است كه بسيار صابر و شكيباست. حوادث روزگار او را دگرگون نمىسازد و در برابر آزمونهاى الهى صابر است. در بلاها عنان اختيار را از دست نمى دهد و زبان به شكوه نمى گشايد و جزع و بى تابى نمى كند. درواقع اين دو وصف، حال مؤمنان راستين را در نعمت و بلا ترسيم مى كند؛ به هنگام نعمت شاكر و به هنگام بلا صابرند. ↩️ ادامه دارد... @Rahpooyan_basirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍امام على عليه السلام: علمى كه اصلاحت نكند، گمراهى است عِلمٌ لا يُصلِحُكَ ضَلالٌ غررالحكم حدیث6294 @Rahpooyan_basirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 شکایتی که باید نزد امام حسین(ع) برد 🔻گله کنید. این گله‌ها را تحویل می‌گیرند.. @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: صد و نود و هشت 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ﻣﻌﻨﻲ ﺩﻭﻡ ﺍﺯ ﻛﻠﺒﻲ ﺍﺳﺖ، ﻳ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: صد و نود و نه 🔷 ↩️ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﻣﻠﺎﺯﻣﻪ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ: ﻭﺍﺿﻊ ﻟﻐﺖ ﺟﺰ ﺩﺭ ﻭﺿﻊ ﺍﻟﻔﺎﻅ ﻣﻔﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻣﻔﺮﺩﻩ ﺁﻥ ﺑﺘﻨﻬﺎﺋﻲ ﺗﺼﺮﻑ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻭﻟﻲ ﭘﻴﻮﺳﺘﻦ ﺑﻌﺾ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﻟﻔﺎﻅ ﺑﺒﻌﺾ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﻣﻔﺮﺩ ﺧﻮﺩ ﻭﺿﻊ ﺷﺪﻩ، ﺍﻣﺮﻳﺴﺖ ﻋﻘﻠﻲ (ﻧﻪ ﻭﺿﻌﻲ)، ﻣﺜﻠﺎ، ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺎ ﮔﻔﺘﻴﻢ: ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ، ﺍﻓﺎﺩﻩ ﻟﻔﻆ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻣﺨﺼﻮﺻﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﻭﺿﻊ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻓﺎﺩﻩ ﻟﻔﻆ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﻧﻴﺰ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻣﺨﺼﻮﺻﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﻭﺿﻊ ﺁﻥ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ، ﺍﻣﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﺑﺎﻧﺴﺎﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭘﻲ ﺑﺮﺩﻥ ﺑﺎﻳﻨﻜﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻟﻔﻆ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﻭﺿﻊ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺮﻳﺴﺖ ﻋﻘﻠﻲ ﻧﻪ ﻭﺿﻌﻲ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺛﺒﻮﺕ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﻭﻗﺘﻴﻜﻪ ﻟﻔﻆ " ﺍﻭﻟﻲ " ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻌﻨﺎﺋﻲ ﻭﺿﻊ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻟﻔﻆ (ﻣﻦ) ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ، ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺧﻮﻝ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺪﻳﮕﺮﻱ ﺑﺘﺠﻮﻳﺰ ﻋﻘﻠﻲ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﻭﺿﻊ، ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺛﺒﻮﺕ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ، ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺭﺍﺯﻱ ﺹ 93. ﻭ ﺩﺭ " ﻧﻬﺎﻳﻪ ﺍﻟﻌﻘﻮﻝ " ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺍ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻣﻮﻟﻲ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﺒﺎﻳﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺻﺤﻴﺢ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﻗﺮﻳﻦ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻟﻔﻆ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ ﻗﺮﻳﻦ ﺁﻥ ﻟﻔﻆ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻴﺰ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ، ﭘﺲ ﻣﻤﺘﻨﻊ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻮﻟﻲ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﻣﻠﺎﺯﻣﻪ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ: ﻭﺍﺿﻊ ﻟﻐﺖ ﺟﺰ ﺩﺭ ﻭﺿﻊ ﺍﻟﻔﺎﻅ ﻣﻔﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻣﻔﺮﺩﻩ ﺁﻥ ﺑﺘﻨﻬﺎﺋﻲ ﺗﺼﺮﻑ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻭﻟﻲ ﭘﻴﻮﺳﺘﻦ ﺑﻌﺾ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﻟﻔﺎﻅ ﺑﺒﻌﺾ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﻣﻔﺮﺩ ﺧﻮﺩ ﻭﺿﻊ ﺷﺪﻩ، ﺍﻣﺮﻳﺴﺖ ﻋﻘﻠﻲ (ﻧﻪ ﻭﺿﻌﻲ)، ﻣﺜﻠﺎ، ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺎ ﮔﻔﺘﻴﻢ: ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ، ﺍﻓﺎﺩﻩ ﻟﻔﻆ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻣﺨﺼﻮﺻﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﻭﺿﻊ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻓﺎﺩﻩ ﻟﻔﻆ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﻧﻴﺰ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻣﺨﺼﻮﺻﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﻭﺿﻊ ﺁﻥ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ، ﺍﻣﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﺑﺎﻧﺴﺎﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭘﻲ ﺑﺮﺩﻥ ﺑﺎﻳﻨﻜﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻟﻔﻆ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﻭﺿﻊ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺮﻳﺴﺖ ﻋﻘﻠﻲ ﻧﻪ ﻭﺿﻌﻲ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺛﺒﻮﺕ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﻭﻗﺘﻴﻜﻪ ﻟﻔﻆ " ﺍﻭﻟﻲ " ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻌﻨﺎﺋﻲ ﻭﺿﻊ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻟﻔﻆ (ﻣﻦ) ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ، ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺧﻮﻝ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺪﻳﮕﺮﻱ ﺑﺘﺠﻮﻳﺰ ﻋﻘﻠﻲ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﻭﺿﻊ، ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺛﺒﻮﺕ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ، ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺍﺯ ﻟﻔﻆ " ﺍﻭﻟﻲ " ﺑﺪﻭﻥ ﻛﻢ ﻭ ﺯﻳﺎﺩ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺍﺯ ﻟﻔﻆ " ﻣﻮﻟﻲ " ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻋﻘﻞ ﻣﻘﺮﻭﻥ ﺷﺪﻥ ﻣﻔﻬﻮﻡ " ﻣﻦ " ﺭﺍ ﺑﻤﻔﻬﻮﻡ " ﺍﻭﻟﻲ " ﺩﺭﺳﺖ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺩﺍﺩ ﻟﺎﺯﻣﻪ ﺍﺵ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻘﺮﻭﻥ ﺷﺪﻥ ﺁﻥ (ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻣﻦ) ﺑﻠﻔﻆ " ﻣﻮﻟﻲ " ﻧﻴﺰ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﺻﺤﺖ ﺍﻳﻦ ﺍﻗﺘﺮﺍﻥ ﺑﻴﻦ ﺩﻭ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺑﻴﻦ ﺩﻭ ﻟﻔﻆ. ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ: ﻫﺮ ﭼﻪ ﺻﺤﻴﺢ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺧﻮﻝ ﺁﻥ ﺑﺮ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺪﻭ، ﺻﺤﻴﺢ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺧﻮﻝ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺁﻧﺪﻳﮕﺮﻱ، ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ: ﮔﻔﺘﻪ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ ﻫﻮ ﻣﻮﻟﻲ ﻣﻦ ﻓﻠﺎﻥ: ﺍﻭ ﻣﻮﻟﻲ ﺍﺯ ﻓﻠﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﻲ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﻫﻮ ﻣﻮﻟﻲ ﻭ ﻫﻤﺎ ﻣﻮﻟﻴﺎﻥ: ﺍﻭ ﻳﻚ ﻣﻮﻟﻲ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺁﻧﺪﻭ ﺩﻭ ﻣﻮﻟﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﻫﻮ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﺪﻭﻥ " ﻣﻦ " ﻭ ﻫﻤﺎ ﺍﻭﻟﻴﺎﻥ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» بِسْمِ اللَّهِ الرَّ
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیات ۴۹ تا ۵۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی سرانجام به سومین ایراد آنها مى پردازد، و مى گوید: آنها سر خود را از روى تعجب و انکار تکان مى دهند و مى گویند: چه زمانى این معاد واقع مى شود ؟ (فَسَیُنْغِضُونَ إِلَیْکَ رُؤُسَهُمْ وَ یَقُولُونَ مَتى هُوَ). سَیُنْغِضُونِ از ماده إَنغاض به معنى حرکت دادن سر به سوى طرف مقابل از روى تعجب است. آنها در حقیقت با این ایراد خود، مى خواستند: این مطلب را منعکس کنند که: به فرض این ماده خاکى قابل تبدیل به انسان باشد، و قدرت خدا را نیز قبول کنیم، اما این، یک وعده نسیه بیش نیست، و معلوم نیست در چه زمانى واقع مى شود؟ اگر در هزاران یا میلیون ها سال بعد باشد، چه تأثیرى در زندگى امروز ما مى کند، سخن از نقد بگو و نسیه را رها کن. قرآن در پاسخشان مى گوید: به آنها بگو: شاید زمان آن نزدیک باشد (قُلْ عَسى أَنْ یَکُونَ قَرِیباً). و البته نزدیک است; چرا که مجموعه عمر این جهان هر چه باشد، در برابر زندگى بى پایان در سراى دیگر، لحظه زود گذرى بیش نیست. و از این گذشته، اگر قیامت در مقیاس هاى کوچک و محدود ما دور به نظر برسد، آستانه قیامت که مرگ است، به همه ما نزدیک است; چرا که مرگ قیامت صغرى است، که (إِذا ماتَ الاْ ِنْسانُ قامَتْ قِیامَتُهُ). درست است که مرگ، قیامت کبرى نیست ولى یادآور آن است. ضمناً، تعبیر به عَسى شاید، اشاره به این است که: هیچ کس تاریخ قیام قیامت را دقیقاً نمى داند، حتى شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) و این از علومى است که مخصوص ذات پروردگار است، و جز او کسى از آن آگاه نیست. * * * در آیه بعد، بى آن که تاریخ دقیقى از قیامت ذکر کند، بعضى از خصوصیات آن را چنین بیان مى کند: این بازگشت به حیات، روزى خواهد بود که: شما را از قبرهایتان فرا مى خواند، و چه بخواهید؟ و چه نخواهید؟ دعوت او را اجابت مى کنید، و حمد خداگویان به زندگى بازمى گردید (یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ). و آن روز است که: فاصله مرگ و رستاخیز یعنى دوران برزخ را کوتاه خواهید شمرد، و گمان مى کنید: تنها مدت کمى در عالم برزخ درنگ کردید (وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاّ قَلِیلاً). آرى، آن روز این احساس به انسان دست مى دهد که: دوران برزخ ـ هر چند طولانى بوده ـ در برابر عمر بى نهایت در عالم بقاء، لحظات زودگذرى بیش نیست. بعضى از مفسران، این احتمال را نیز داده اند که: منظور، اشاره به توقف در دنیا است، یعنى آن روز است که: مى دانید، زندگى دنیا چندان طولانى نبوده، ساعاتى بوده کوتاه و بسیار زودگذر. ✔️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۸۹ بخش اول ✍وصف عصر جاهلیت 🔭خطبه در يك نگاه: اين خطبه در حقيقت پيرامون سه مطلب
📝شرح و تفسیر خطبه ۸۹ بخش اول ↩️در ويژگى پنجم مى افزايد: «در زمانى که آتش جنگ ها زبانه مى کشيد!» (وَ تَلَظٍّ(5) مِنَ الْحُرُوبِ). چه تشبيه جالبى! جنگ را به آتش سوزان تشبيه کرده، آتشى که همه چيز را در کام خود فرو مى برد و خاکستر مى کند. و گسترش دامنه جنگ ها را به زبانه کشيدن آتش، تشبيه فرموده است. اگر به تاريخ مراجعه کنيم مى بينيم که در آن زمان صحنه جهان - مخصوصاً جزيرة العرب- مبدّل به صحنه جنگ گسترده اى شده بود. جنگ هاى ايران و روم و جنگ هاى ديگر و مخصوصاً جنگ هاى کور و بى هدفى که در ميان قبايل عرب، هر روز ظاهر مى گشت. به بهانه هاى واهى، قبايل متعصّب و جاهل و نيمه وحشى به جان هم مى افتادند و آنقدر مى کشتند، تا خسته شوند. در ششمين و هفتمين ويژگى مى فرمايد: «اين در زمانى بود که دنيا بى نور و پر از مکر و فريب و غرور شده بود.» (وَ الدُّنْيَا کَاسِفَةُ(6) النُّورِ، ظَاهِرَةُ الْغُرُورِ). در واقع نور جهان بشريّت، همان نور وحى و وجود انبيا است. هنگامى که «فترتى» واقع شود، همه چيز در تاريکى وحشتناکى فرو مى رود و بازار مکر و فريب، پر رونق مى گردد. مذاهب ساختگى رواج مى يابند و دنياپرستانِ مکّار، در لباس اصلاح طلبان ظاهر مى شوند و به فريب خلق خدا و بهره گيرى مادّى از آنان مى پردازند. در هشتمين ويژگى، امام(عليه السلام) جهان انسانيّت را به باغى تشبيه مى کند که در عصر جاهليّت: «تمام برگهايش به زردى گراييده (و در حال فرو ريختن است) و باغبان از ميوه هايش مأيوس گشته و آبها در زمين فرو نشسته (و جوى هايش خشکيده) بود». (عَلَى حِينِ اصْفِرَار مِنْ وَرَقِهَا، وَ إِيَاس(7) مِنْ ثَمَرِهَا، وَ اغْوِرَار(8) مَنْ مَائِهَا). چرا که باغ پر بار جامعه انسانيّت، با گل ها و برگ هاى پر طراوت اخلاق و فضيلت زينت مى يابد و ميوه هاى آن عدالت و مروّت و محبّت است و آبى که اين درختها را سرسبز و پربار مى سازد، ايمان و تقوا است و در عصر جاهليّت خبرى از هيچ يک از اين امور نبود. حتّى از نظر جهات مادّى، کسب و تجارت و دامدارى و زراعت، بر اثر ناامنى و جنگها، به کلّى ضعيف گشته بود و فقر شديدى بر تمام مردم جاهلى حاکم بود، به گونه اى که فرزندان دلبندشان را از خوف فقر مى کشتند که قرآن از آن نهى فرمود و گفت: «وَ لاَتَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُمْ خَشْيَةَ إِمْلاَق; فرزندان خود را از ترس فقر نکشيد.»(9) و اين غير از کشتن دختران به خاطر احساس ننگ بود. در نهمين و دهمين ويژگى مى فرمايد: «(اين در حالى بود که) مناره هاى هدايت کهنه و فرسوده، و پرچم هاى ضلالت و هلاکت آشکار گشته بود.» (قَدْ دَرَسَتْ(10) مَنَارُالْهُدَى، وَ ظَهَرَتْ أَعْلاَمُ الرَّدَى). «مَنار» در اصل به معناى «محلّ نور» است. در زمان هاى گذشته، برج هاى بلندى بود که بر فراز آن چراغ روشن مى کردند تا هنگام شب، نشانه اى باشد براى شهرها و آبادى ها، و افراد از دور و نزديک آن را ببينند و بيراهه نروند. هنگامى که چنين بنايى کهنه و فرسوده شود، ويران مى گردد و ديگر چراغ هدايتى بالاى آن روشن نمى ماند. اين تعبير، کنايه زيبايى است براى کتب آسمانى و دستورالعمل هاى پيامبران، که همچون نورافکن هايى فرا راه جامعه انسانيّت بود; ولى در عصر جاهليّت بر اثر غلبه هوا و هوس ها، همه اينها به فراموشى سپرده شده بود و طبيعى است هنگامى که صحنه خالى شد، پرچم هاى ضلالت و هلاکت که همان سرکردگان کفر و نفاق و فسادند، جاى آنها را مى گيرند. ✔️پی نوشت: 5. «تَلظّ» از مادّه «لَظى» به معناى شعله آتش است و «تلظّى» به معناى شعله ور شدن مى باشد. 6. «کاسفه» از مادّه «کسوف» به معناى خورشيد گرفتگى است (و گاه به ماه گرفتگى نيز به جاى خسوف، کسوف گفته مى شود) و در خطبه بالا کنايه اى است از خاموش شدن انوار هدايت در عصر جاهليّت.  7. «إياس» (بر وزن قياس) به معناى قطع اميد از چيزى است. 8. «إغورار» از مادّه «غور» به معناى فرو رفتن در زمين است، که غالباً در مورد آبى که در زمين فرو مى رود گفته مى شود و در خطبه بالا کنايه از انقطاع اصول هدايت است. 9. سوره اسراء، آيه 31. 10. «دَرَسَتْ» از مادّه «دُروس» به معناى کهنگى و فرسودگى و از بين رفتن آثار است.  ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍امام جواد عليه السلام: هر كس نداند كارى را از كجا آغاز كند، از به سرانجام رساندن آن درماند مَن لَم يَعْرِفِ المَوارِدَ أعْيَتْهُ المَصادِرُ ميزان الحكمه جلد3 صفحه 54 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: صد و نود و نه 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﻣﻠﺎﺯﻣﻪ ﺍﻳﻨﺴﺖ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: دویست 🔷 ﻭ ﻧﻴﺰ ﻣﻴﮕﻮﺋﻲ ﻫﻮ ﻣﻮﻟﻲ ﺍﻟﺮﺟﻞ ﻭ ﻣﻮﻟﻲ ﺯﻳﺪ: ﺍﻭ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺯﻳﺪ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻧﻤﻴﮕﻮﺋﻲ: ﺍﻭ ﺍﻭﻟﺎﻱ ﺁﻧﻤﺮﺩ- ﺍﻭ ﺍﻭﻟﺎﻱ ﺯﻳﺪ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻧﻴﺰ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﮕﻮﺋﻲ ﻫﻤﺎ ﺍﻭﻟﻲ ﺭﺟﻠﻴﻦ ﻭ ﻫﻢ ﺍﻭﻟﻲ ﺭﺟﺎﻝ: ﺁﻧﺪﻭ، ﺍﻭﻟﺎﻱ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻳﺎ- ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻭﻟﺎﻱ ﻣﺮﺩﺍﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻭﻟﻲ ﻧﻤﻴﺘﻮﺍﻧﻲ ﺑﮕﻮﺋﻲ: ﻫﻤﺎ ﻣﻮﻟﻲ ﺭﺟﻠﻴﻦ ﻭ ﻫﻢ ﻣﻮﻟﻲ ﺭﺟﺎﻝ: ﺁﻧﺪﻭ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻣﺮﺩﺍﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻭ ﻧﻴﺰ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﻫﻮ ﻣﻮﻟﺎﻩ ﻭ ﻣﻮﻟﺎﻙ: ﺍﻭ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻭ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﻲ ﮔﻔﺘﻪ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ ﻫﻮ ﺍﻭﻟﺎﻩ ﻭ ﺍﻭﻟﺎﻙ: ﺍﻭ ﺍﻭﻟﺎﻱ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺍﻭﻟﺎﻱ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ، ﺍﻳﻦ ﺍﻳﺮﺍﺩ ﻫﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ: ﻣﮕﺮ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻴﺴﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ: ﻣﺎ ﺍﻭﻟﺎﻩ؟ ﻳﻌﻨﻲ: ﭼﻪ ﻣﻮﻟﺎﺋﻲ ﺍﺳﺖ ﺍﻭ؟ ﺯﻳﺮﺍ ﻣﻴﮕﻮﺋﻴﻢ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ، ﺍﻓﻌﻞ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﺍﻓﻌﻞ ﺗﻔﻀﻴﻞ، ﺑﻌﻠﺎﻭﻩ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻛﻠﻤﻪ ﺍﻭﻟﻲ ﻓﻌﻞ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻗﺒﻠﻲ ﺍﺳﻢ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺿﻤﻴﺮ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻣﻨﺼﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻗﺒﻠﻲ ﻣﺠﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﺣﻤﻞ ﻣﻮﻟﻲ ﺑﺮ ﺍﻭﻟﻲ ﺟﺎﻳﺰ ﻧﻴﺴﺖ، ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ. ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﻲ ﺗﻌﺠﺐ ﻛﻨﻲ ﺟﺎﻱ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﺩﺭ ﻣﺸﺘﻘﺎﺕ ﺍﺯ ﺣﻴﺚ ﻟﺎﺯﻡ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﻣﺘﻌﺪﻱ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﺻﻴﻐﻪ‌ﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﺭﺍﺯﻱ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺗﺤﺎﺩ ﻣﻌﻨﻲ ﻳﺎ ﻣﺮﺍﺩﻑ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﻟﻔﺎﻅ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﺬﺍﺕ ﻭ ﺟﻮﻫﺮ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ [ ﺻﻔﺤﻪ 308] ﺑﻌﻮﺍﺭﺿﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺗﺮﻛﻴﺐ ﻳﺎ ﺗﺼﺮﻳﻒ ﺍﻟﻔﺎﻅ ﻭ ﺻﻴﻐﻪ‌ﻫﺎﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﻣﻴﺎﻳﺪ؟ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﺣﺎﺻﻞ ﺑﻴﻦ ﻣﻮﻟﻲ ﻭ ﺍﻭﻟﻲ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺩﺭ ﺑﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻟﻔﻆ (ﺍﻭﻟﻲ) ﺣﺮﻑ- ﺏ- ﺭﺍ ﻭ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﻟﻔﻆ (ﻣﻮﻟﻲ) ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻧﺎﺷﻲ ﺍﺯ ﻧﺎﺣﻴﻪ ﺻﻴﻐﻪ (ﺍﻓﻌﻞ) ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺩﻩ- ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﻣﺼﺎﺣﺒﺖ ﺣﺮﻑ (ﻣﻦ) ﺑﻄﻮﺭ ﻣﻄﻠﻖ ﻣﻘﺘﻀﺎﻱ ﺍﻳﻦ ﺻﻴﻐﻪ (ﺍﻓﻌﻞ) ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ، ﻣﻔﺎﺩ ﻭ ﻣﻌﻨﺎﻱ- ﻓﻠﺎﻥ، ﺍﻭﻟﻲ ﺑﻔﻠﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻣﻌﻨﺎﻱ: ﻓﻠﺎﻥ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻓﻠﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﻳﻜﻲ ﺍﺳﺖ ﻭﻗﺘﻴﻜﻪ ﺍﺯ ﻣﻮﻟﻲ ﻣﻌﻨﻲ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﻪ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ ﺑﺎﻭ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﻱ) ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ، ﻛﻤﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻟﻔﻆ ﺍﻓﻌﻞ ﺑﺎ ﺣﺎﻝ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺑﻪ ﺗﺜﻨﻴﻪ ﻭ ﺟﻤﻊ ﻳﺎ ﺿﻤﻴﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺳﺘﻌﻤﺎﻝ ﻣﻴﺸﻮﺩ، (ﻣﺜﻠﺎ) ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻴﺸﻮﺩ: ﺯﻳﺪ ﺍﻓﻀﻞ ﺍﻟﺮﺟﻠﻴﻦ- ﻳﺎ- ﺯﻳﺪ ﺍﻓﻀﻠﻬﻤﺎ- ﻳﻌﻨﻲ: ﺯﻳﺪ ﻓﺎﺿﻞ ﺗﺮﻳﻦ ﺁﻧﺪﻭ ﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ- ﻳﺎ- ﺯﻳﺪ ﻓﺎﺿﻞ ﺗﺮﻳﻦ ﺁﻧﺪﻭ ﺍﺳﺖ- ﻭ- ﺯﻳﺪ ﺍﻓﻀﻞ ﺍﻟﻘﻮﻡ- ﻳﺎ- ﺯﻳﺪ ﺍﻓﻀﻠﻬﻢ- ﻳﻌﻨﻲ: ﺯﻳﺪ: ﻓﺎﺿﻞ ﺗﺮﻳﻦ ﺁﻧﮕﺮﻭﻫﺴﺖ- ﻳﺎ- ﺯﻳﺪ ﻓﺎﺿﻞ ﺗﺮﻳﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﻲ ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﻛﻠﻤﻪ ﻣﺰﺑﻮﺭ ﻣﻔﺮﺩ ﺑﺎﺷﺪ ﭼﻨﻴﻦ (ﺑﺎ ﺣﺎﻝ ﺍﺿﺎﻓﻪ) ﺍﺳﺘﻌﻤﺎﻝ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ- ﻳﻌﻨﻲ ﮔﻔﺘﻪ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ: ﺯﻳﺪ ﺍﻓﻀﻞ ﻋﻤﺮﻭ، ﻭ ﺩﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﺑﺎ ﻛﻤﻚ ﺣﺮﻑ ﺩﻳﮕﺮ (ﻣﻦ) ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺳﺘﻌﻤﺎﻝ ﺷﺪﻩ ﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﺯﻳﺪ ﺍﻓﻀﻞ ﻣﻦ ﻋﻤﺮﻭ- ﻳﻌﻨﻲ ﺯﻳﺪ ﻓﺎﺿﻞ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻋﻤﺮﻭ، ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﻴﻔﻴﺖ ﻫﻴﭻ ﻋﺎﻗﻠﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﻣﻌﻨﻲ ﻳﻜﻲ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺳﺎﻳﺮ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﻫﻢ ﻭﺯﻥ ﺑﺎ (ﺍﻓﻌﻞ) ﻣﺜﻞ: ﺍﻋﻠﻢ ﺍﺷﺠﻊ. ﺍﺣﺴﻦ. ﺍﺳﻤﺢ. ﺍﺟﻤﻞ ﻭ ﻧﻈﺎﻳﺮ ﺁﻧﻬﺎ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ ۚ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوًّا مُّبِينًا به، بندگانم بگو: «سخنى بگویند که بهترین (سخن) باشد.» چرا که شیطان (به وسیله سخنان ناروا) میان آنها فتنه و فساد مى کند. زیرا (همیشه) شیطان دشمن آشکارى براى انسان بوده است. (اسراء/۵۳) * رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ ۖ إِن يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِن يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ ۚ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا پروردگار شما، از (نیّات و اعمال) شما آگاهتر است. اگر بخواهد (و شایسته باشید)، شما را مشمول رحمت خود مى سازد. و اگر بخواهد، مجازات مى کند. و ما تو را بعنوان مأمور بر آنان نفرستاده ایم (که آنان را مجبور به ایمان کنى.)» (اسراء/۵۴) * وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَىٰ بَعْضٍ ۖ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا پروردگار تو، از (حال همه) کسانى که در آسمانهاو زمین هستند، آگاهتر است. و (اگر تو را بر دیگران برترى دادیم، به خاطر شایستگى توست.)ما بعضى از پیامبران را بر بعضى دیگر برترى دادیم. و به داود، «زبور» بخشیدیم. (اسراء/۵۵) *** * قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلَا تَحْوِيلًا بگو: «کسانى را که غیر از او (معبود خود) مى پندارید، بخوانید! آنها نه مى توانند زیانى را از شما برطرف سازند، و نه هیچ تغییرى در آن ایجاد کنند.» (اسراء/۵۶) * أُولَٰئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ ۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا کسانى را که آنان (به عنوان معبود) مى خوانند، خودشان وسیله اى (براى تقرّب) به پروردگارشان مى جویند، وسیله اى هر چه نزدیکتر. و به رحمت او امیدوارند. و از عذاب او مى ترسند. چرا که عذاب پروردگارت، همواره هراسناک است! (اسراء/۵۷) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیات ۴۹ تا ۵۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی سرانجام به سوم
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیات ۵۳ تا ۵۷ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🔹برخورد منطقى با همه مخالفان از آنجا که در آیات پیشین، سخن از مبدأ و معاد و دلائلى بر این دو مسأله مهم اعتقادى در میان بود، در آیات مورد بحث، روش گفتگو و استدلال با مخالفان ـ مخصوصاً مشرکان ـ را مى آموزد; چرا که مکتب، هر قدر عالى باشد و منطق قوى و نیرومند، اگر با روش صحیح بحث و مجادله توأم نگردد، و به جاى لطف و محبت، خشونت بر آن حاکم شود، بى اثر خواهد بود. لذا در نخستین آیه، مى گوید: به بندگان من بگو، سخنى را بگویند، که: بهترین باشد (وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ). بهترین از نظر محتوا، بهترین از نظر طرز بیان، و بهترین از جهت توأم بودن با فضائل اخلاقى و روش هاى انسانى . چرا که اگر قول احسن را ترک گویند، و به خشونت در کلام و مخاصمه و لجاج برخیزند، شیطان در میان آنها فساد و فتنه مى کند (إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ). و فراموش نکنید، شیطان در کمین نشسته و بى کار نیست زیرا شیطان از آغاز، دشمن آشکارى براى انسان بوده است (إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلاْ ِنْسانِ عَدُوّاً مُبِیناً). در این که: منظور از عِباد در این آیه کیانند؟ دو عقیده متفاوت در میان مفسران وجود دارد که: هر یک با قرائنى تأیید مى شود: ۱ ـ منظور: بندگان مشرکند، گر چه آنها راه خطا را پیش گرفته اند، اما خداوند براى تحریک عواطف انسانى آنها، با تعبیر عِبادِى (بندگانم) از آنها یاد کرده، و آنان را دعوت مى کند که: به سراغ أَحْسَن یعنى کلمه توحید و نفى شرک، بروند و مراقب وسوسه هاى شیطان باشند. و به این ترتیب، هدف از بیان این آیات، بعد از ذکر دلائل توحید و معاد، نفوذ در دل مشرکان است تا آنها که آمادگى دارند، بیدار شوند و به راه آیند. آیات بعد، ـ چنان که خواهد آمد ـ نیز متناسب با این معنى است. مکّى بودن این سوره، با توجه به این که: در آن زمان حکم جهاد نازل نشده بود، و تنها راه مبارزه، مبارزه منطقى بود نیز، این معنى را تأیید مى کند. ۲ ـ اشاره به مؤمنان است، و روش بحث با دشمنان را به آنها مى آموزد; چرا که گاهى مؤمنان تازه کار، طبق روشى که از پیش داشتند با هر کس که در عقیده با آنها مخالف بود، به خشونت مى پرداختند، و آنها را صریحاً اهل جهنم و عذاب و شقى و گمراه، مى خواندند، و خود را اهل نجات، و این سبب مى شد: مخالفان، یک حالت منفى در برابر دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به خود بگیرند. از این گذشته، تعبیرات توهین آمیز مخالفان، نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) که بعضى از آنها در آیات پیشین گذشت، مانند مسحور، مجنون، کاهن، شاعر، گاهى سبب مى شد که مؤمنان عنان اختیار را از دست بدهند و به مقابله با آنها در یک مشاجره لفظى خشن برخیزند، و هر چه مى خواهند بگویند. قرآن ، مؤمنان را از این کار باز مى دارد و دعوت به نرمش و لطافت در بیان و انتخاب بهترین کلمات را مى کند، تا از فساد شیطان بپرهیزند. البته، کلمه بَیْنَهُمْ (در میان آنها) طبق این تفسیر، مفهومش این است که: شیطان، سعى مى کند، میان مؤمنان و مخالفانشان فساد کند و یا سعى مى کند در دل هاى مؤمنان به طرز مرموزى نفوذ کند، و آنها را به فساد و افساد دعوت نماید (زیرا یَنْزَغُ از ماده نزغ به معنى ورود در کارى به نیت افساد است). ولى، با توجه به مجموع قرائن، تفسیر دوم با ظاهر آیه سازگارتر است چرا که در قرآن کلمه عِبادِى معمولاً براى مؤمنان ذکر مى شود. علاوه بر این، در شأن نزولى که بعضى از مفسران، نقل کرده اند، مى خوانیم: مشرکان در مکّه یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) را آزار مى کردند، هنگامى که آنها در فشار قرار مى گرفتند، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) اصرار مى کردند که به ما اجازه جهاد بده (یا اجازه خشونت در سخن و مبارزه به مثل) پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى فرمود: هنوز چنین دستورهائى به من داده نشده است، در این هنگام آیات فوق نازل گشت (و به آنها دستور داد تنها به مبارزه منطقى ادامه دهند). ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2