قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیات ۴۹ تا ۵۲ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی سرانجام به سوم
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیات ۵۳ تا ۵۷
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
🔹برخورد منطقى با همه مخالفان
از آنجا که در آیات پیشین، سخن از مبدأ و معاد و دلائلى بر این دو مسأله مهم اعتقادى در میان بود، در آیات مورد بحث، روش گفتگو و استدلال با مخالفان ـ مخصوصاً مشرکان ـ را مى آموزد; چرا که مکتب، هر قدر عالى باشد و منطق قوى و نیرومند، اگر با روش صحیح بحث و مجادله توأم نگردد، و به جاى لطف و محبت، خشونت بر آن حاکم شود، بى اثر خواهد بود.
لذا در نخستین آیه، مى گوید: به بندگان من بگو، سخنى را بگویند، که: بهترین باشد (وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ).
بهترین از نظر محتوا، بهترین از نظر طرز بیان، و بهترین از جهت توأم بودن با فضائل اخلاقى و روش هاى انسانى .
چرا که اگر قول احسن را ترک گویند، و به خشونت در کلام و مخاصمه و لجاج برخیزند، شیطان در میان آنها فساد و فتنه مى کند (إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ).
و فراموش نکنید، شیطان در کمین نشسته و بى کار نیست زیرا شیطان از آغاز، دشمن آشکارى براى انسان بوده است (إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلاْ ِنْسانِ عَدُوّاً مُبِیناً).
در این که: منظور از عِباد در این آیه کیانند؟ دو عقیده متفاوت در میان مفسران وجود دارد که: هر یک با قرائنى تأیید مى شود:
۱ ـ منظور: بندگان مشرکند، گر چه آنها راه خطا را پیش گرفته اند، اما خداوند براى تحریک عواطف انسانى آنها، با تعبیر عِبادِى (بندگانم) از آنها یاد کرده، و آنان را دعوت مى کند که: به سراغ أَحْسَن یعنى کلمه توحید و نفى شرک، بروند و مراقب وسوسه هاى شیطان باشند.
و به این ترتیب، هدف از بیان این آیات، بعد از ذکر دلائل توحید و معاد، نفوذ در دل مشرکان است تا آنها که آمادگى دارند، بیدار شوند و به راه آیند.
آیات بعد، ـ چنان که خواهد آمد ـ نیز متناسب با این معنى است.
مکّى بودن این سوره، با توجه به این که: در آن زمان حکم جهاد نازل نشده بود، و تنها راه مبارزه، مبارزه منطقى بود نیز، این معنى را تأیید مى کند.
۲ ـ اشاره به مؤمنان است، و روش بحث با دشمنان را به آنها مى آموزد; چرا که گاهى مؤمنان تازه کار، طبق روشى که از پیش داشتند با هر کس که در عقیده با آنها مخالف بود، به خشونت مى پرداختند، و آنها را صریحاً اهل جهنم و عذاب و شقى و گمراه، مى خواندند، و خود را اهل نجات، و این سبب مى شد: مخالفان، یک حالت منفى در برابر دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به خود بگیرند.
از این گذشته، تعبیرات توهین آمیز مخالفان، نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) که بعضى از آنها در آیات پیشین گذشت، مانند مسحور، مجنون، کاهن، شاعر، گاهى سبب مى شد که مؤمنان عنان اختیار را از دست بدهند و به مقابله با آنها در یک مشاجره لفظى خشن برخیزند، و هر چه مى خواهند بگویند.
قرآن ، مؤمنان را از این کار باز مى دارد و دعوت به نرمش و لطافت در بیان و انتخاب بهترین کلمات را مى کند، تا از فساد شیطان بپرهیزند.
البته، کلمه بَیْنَهُمْ (در میان آنها) طبق این تفسیر، مفهومش این است که: شیطان، سعى مى کند، میان مؤمنان و مخالفانشان فساد کند و یا سعى مى کند در دل هاى مؤمنان به طرز مرموزى نفوذ کند، و آنها را به فساد و افساد دعوت نماید (زیرا یَنْزَغُ از ماده نزغ به معنى ورود در کارى به نیت افساد است).
ولى، با توجه به مجموع قرائن، تفسیر دوم با ظاهر آیه سازگارتر است چرا که در قرآن کلمه عِبادِى معمولاً براى مؤمنان ذکر مى شود.
علاوه بر این، در شأن نزولى که بعضى از مفسران، نقل کرده اند، مى خوانیم: مشرکان در مکّه یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) را آزار مى کردند، هنگامى که آنها در فشار قرار مى گرفتند، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) اصرار مى کردند که به ما اجازه جهاد بده (یا اجازه خشونت در سخن و مبارزه به مثل) پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى فرمود: هنوز چنین دستورهائى به من داده نشده است، در این هنگام آیات فوق نازل گشت (و به آنها دستور داد تنها به مبارزه منطقى ادامه دهند).
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
✍امام حسين عليه السلام:
اَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ الدُّعاءِ، وَاَبْخَلُ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بالسَّلامِ
ناتوان ترين مردم كسى است كه از دعا عاجز باشد و بخيل ترين مردم كسى است كه درسلام بُخل ورزد
بحارالانوار جلد93 صفحه294
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: دویست 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ﻭ ﻧﻴﺰ ﻣﻴﮕﻮﺋﻲ ﻫﻮ ﻣﻮﻟﻲ ﺍﻟﺮﺟﻞ ﻭ ﻣﻮﻟﻲ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: دویست و یک
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
ﺧﺎﻟﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺯﻫﺮﻱ ﺩﺭ ﺑﺎﺏ (ﺍﻓﻌﻞ ﺍﻟﺘﻔﻀﻴﻞ) ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ
ﺧﺎﻟﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺯﻫﺮﻱ ﺩﺭ ﺑﺎﺏ (ﺍﻓﻌﻞ ﺍﻟﺘﻔﻀﻴﻞ) ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ
ﺧﻮﺩ (ﺗﺼﺮﻳﺢ) ﮔﻮﻳﺪ: ﻭﺍﻗﻊ ﺷﺪﻥ ﻟﻔﻈﻲ ﺑﺠﺎﻱ ﻟﻔﻆ ﺩﻳﮕﺮ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺮﺍﺩﻑ (ﺍﺯ ﺣﻴﺚ ﻣﻌﻨﻲ ﻣﺘﺤﺪ) ﺍﺳﺖ، ﻭﻗﺘﻲ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎﻧﻌﻲ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ، ﻣﺎﻧﻊ ﻫﻤﺎﻥ (ﺩﺳﺘﻮﺭ) ﺍﺳﺘﻌﻤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺯﻳﺮﺍ، ﺍﺳﻢ ﺗﻔﻀﻴﻞ ﺟﺰ ﺑﺎ ﻟﻔﻆ (ﻣﻦ) ﻛﻪ ﺧﺎﺹ ﺁﻥ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ ﺑﺎ ﻫﻴﭽﻴﻚ ﺍﺯ ﺣﺮﻭﻑ ﺟﺎﺭﻩ ﺳﺎﺯﺵ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻭ ﮔﺎﻩ ﺍﻳﻦ ﻟﻔﻆ (ﻣﻦ) ﺑﺎ ﻣﺠﺮﻭﺭﺵ (ﻳﻌﻨﻲ ﺍﺳﻤﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺁﻥ ﺩﺭﺁﻣﺪﻩ) ﺣﺬﻑ ﻣﻴﺸﻮﺩ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﺭ ﺟﺎﺋﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﺬﻑ ﺁﻥ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﺜﻞ: " ﻭ ﺍﻟﺎﺧﺮﻩ ﺧﻴﺮ ﻭ ﺍﺑﻘﻲ ". ﻣﻀﺎﻓﺎ ﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺫﻛﺮ ﺷﺪ، ﺍﺷﻜﺎﻟﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺭﺍﺯﻱ ﺑﺎﻥ ﺗﺸﺒﺚ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﻮﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﻭ ﻭ ﻏﻴﺮ ﺍﻭ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻧﻴﺰ ﻣﻴﺸﻮﺩ، ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ (ﻧﺎﺻﺮ) ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﺪﻳﺚ (ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ... (ﺑﺮﺍﻱ ﻛﻠﻤﻪ: " ﻣﻮﻟﻲ " ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻛﺮﺩﻩ، ﭼﻪ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﺠﺎﻱ: ﻧﺎﺻﺮ ﺩﻳﻦ ﺍﻟﻠﻪ، ﻣﻮﻟﻲ ﺩﻳﻦ ﺍﻟﻠﻪ، ﺍﺳﺘﻌﻤﺎﻝ ﻧﺸﺪﻩ، ﻭ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ (ﺣﻜﺎﻳﺖ ﺍﺯ) ﻋﻴﺴﻲ ﻋﻠﻲ ﻧﺒﻴﻨﺎ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺫﻛﺮ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ: " ﻣﻦ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﺍﻟﻲ ﺍﻟﻠﻪ " ﺑﺠﺎﻱ ﺁﻥ: " ﻣﻦ ﻣﻮﺍﻟﻲ ﺍﻟﻲ ﺍﻟﻠﻪ "، ﻧﮕﻔﺘﻪ، ﻭ ﺣﻮﺍﺭﻳﻮﻥ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ: " ﻧﺤﻦ ﻣﻮﺍﻟﻲ ﺍﻟﻠﻪ " ﺑﺠﺎﻱ ﻧﺤﻦ ﺍﻧﺼﺎﺭ ﺍﻟﻠﻪ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ. ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻣﻮﻟﻲ، ﻭﻟﻲ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ- ﻣﻮﻣﻦ- ﻭﻟﻲ ﺍﻟﻠﻪ- ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭﻟﻲ ﺩﺭ ﻟﻐﺖ: ﻣﻮﻟﻲ ﺍﻟﻠﻪ: ﻭﺍﺭﺩ ﻧﺸﺪﻩ، ﺩﺭ
ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ، ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻴﺸﻮﻧﺪ: ﺍﻟﻠﻪ ﻭﻟﻲ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻭ ﻣﻮﻟﺎﻫﻢ. ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺭﺍﻏﺐ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﻮﺩ (ﻣﻔﺮﺩﺍﺕ) ﺩﺭ ﺹ 555 ﺑﺎﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﻧﻤﻮﺩﻩ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیات ۵۳ تا ۵۷ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🔹برخورد منطقى
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیات ۵۳ تا ۵۷
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
آیه بعد، اضافه مى کند: پروردگار شما از حال شما آگاه تر است، اگر بخواهد شما را مشمول رحمت خویش قرار مى دهد، و اگر بخواهد مجازاتتان خواهد کرد (رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِنْ یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِنْ یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ).
در ارتباط با دو تفسیر آیه قبل، این آیه نیز تاب دو تفسیر دارد:
نخست این که: اى مشرکان و اى افراد بى ایمان، خداى شما هم رحمت واسعه دارد، و هم مجازات دردناک، و شما را شایسته هر یک ببیند، مشمول آن مى سازد، چه بهتر که دست به دامن رحمت واسعه او بزنید و از عذابش بپرهیزید.
اما طبق تفسیر دوم، مفهومش چنین است: گمان نکنید که شما مؤمنان، تنها اهل نجاتید و دیگران اهل دوزخند، خدا از اعمال شما و دل هاى شما آگاه تر است، اگر بخواهد به خاطر گناهانتان شما را مجازات مى کند و اگر بخواهد مشمول رحمت مى سازد، کمى به حال خود بیندیشید و درباره خود و دیگران عادلانه تر قضاوت کنید.
به هر حال، در پایان آیه، روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده، و به عنوان دلدارى و پیشگیرى از ناراحتى فوق العاده پیامبر(صلى الله علیه وآله) از عدم ایمان مشرکان، مى فرماید: ما تو را وکیل بر آنها نساخته ایم که ملزم باشى حتماً آنها ایمان بیاورند (وَ ما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ وَکِیلاً).
وظیفه تو ابلاغ آشکار و دعوت مجدّانه به سوى حق است، اگر ایمان آوردند چه بهتر، و گرنه زیانى به تو نخواهد رسید، تو وظیفه خود را انجام داده اى!
گر چه، مخاطب در این جمله شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، ولى بعید نیست ـ مانند بسیارى دیگر از خطاب هاى قرآن ـ هدف همه مؤمنان باشند، در این صورت، قرینه دیگرى خواهد بود بر تفسیر دوم; چرا که قرآن مى گوید: وظیفه شما مسلمین دعوت به حق است، خواه ایمان بیاورند یا نه، بنابراین، جوش و خروش بى حدّ، که موجب توسل به خشونت در سخن، و هتاکى و توهین شود، دلیلى ندارد.
* * *
آیه بعد، سخن را از این فراتر برده مى گوید: خدا تنها آگاه از حال شما نیست بلکه: پروردگارت نسبت به حال همه کسانى که در آسمان ها و زمین هستند، از همه آگاه تر است (وَ رَبُّکَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِی السَّماواتِ وَ الاْ َرْضِ).
آنگاه اضافه مى کند: ما بعضى از پیامبران را بر بعض دیگرى فضیلت بخشیدیم و به داود کتاب زبور دادیم (وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلى بَعْض وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً).
این جمله، در حقیقت پاسخ به یکى از ایرادات مشرکان است، که: با تعبیر تحقیرآمیزى، مى گفتند: آیا خداوند شخص دیگرى را نداشت که محمّد یتیم را به نبوت انتخاب کرد؟
وانگهى چه شد که: او سرآمد همه پیامبران و خاتم آنها شد؟!
قرآن مى گوید: این جاى تعجب نیست، خداوند از ارزش انسانى هر کس آگاه است، و پیامبران خود را از میان همین توده مردم برگزیده، و بعضى را بر بعضى فضیلت و برترى داده، یکى را به عنوان خلیل اللّهى مفتخر ساخت، دیگرى را کلیم اللّه ، و سومى را روح اللّه قرار داد، و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را به عنوان حبیب اللّه برگزید و خلاصه، بعضى را بر بعضى فضیلت بخشید، طبق موازینى که خودش مى داند و حکمتش اقتضاء مى کند.
و اما این که: چرا از میان همه پیامبران، سخن از داود و زبور به میان آمده، ممکن است به خاطر جهات زیر باشد:
۱ ـ زبور داود، از میان کتب پیامبران، این ویژگى را دارد که: تمام آن مناجات، نیایش و اندرز است و با قول احسن و گفتار نیکو که، در آیات قبل به آن دستور داده شد از همه متناسب تر مى باشد.
۲ ـ در زبور داود، خبر از حکومت صالحان و نیکان داده شده، هر چند ظاهراً مردمى تهى دست و فقیر و یتیم باشند.(۲)
و این با دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان راستین که غالباً در زمره تهى دستان بودند، کاملاً هماهنگ است، و پاسخى است به ایراد مشرکان.
۳ ـ با این که داود، داراى حکومت عظیم و کشور پهناورى بود، خداوند این را افتخار او قرار نمى دهد، بلکه کتاب زبور را افتخار او مى شمرد، تا مشرکان بدانند عظمت یک انسان، به مال و ثروت، داشتن قدرت و حکومت ظاهرى نیست و یتیم و بى مال بودن، دلیلى بر تحقیر نخواهد شد.
✔️پی نوشت:
۲ ـ در کتاب مزامیر داود (زبور) که امروز در دست ما است، در مزمور ۳۷ چنین مى خوانیم: ...زیرا که شریران منقطع خواهند شد، اما متوکّلان به خداوند وارث زمین خواهند شد، هان! بعد از مدتى شریر نخواهد بود در مکانش تأمل خواهى کرد و نخواهد بود، اما حکیمان (صالحان) وارث زمین خواهند شد.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝شرح و تفسیر خطبه ۸۹ بخش اول ↩️در ويژگى پنجم مى افزايد: «در زمانى که آتش جنگ ها زبانه مى کشيد!» (وَ
📝 شرح و تفسیر خطبه ۸۹بخش اول
✍وصف عصر جاهلیت
↩️سپس در يازدهمين ويژگى مى فرمايد: «دنياى آن زمان، در برابر اهلش قيافه اى خشن و در مقابل طالبانش چهره اى عبوس داشت.» (فَهِيَ مُتَجَهِّمَةٌ لاَِهْلِهَا،عَابِسَةٌ فِي وَجْهِ طَالِبِهَا).
اين تعبير، کنايه اى از شدّت خشونت و نزاع و درگيرى و تنگى معيشت و سختى زندگى است; چرا که آرامش و آسايش و راحتى در گرو عدالت اجتماعى و محبّت و برادرى و دوستى است; چيزى که در عصر جاهليّت خبرى از آن نبود.
در دوازدهمين و سيزدهمين ويژگى مى افزايد: «در آن زمان که ميوه اش فتنه بود و طعامش مردار.» (ثَمَرُهَا الْفِتْنَةُ، وَ طَعَامُهَا الْجِيفَةُ).
طبيعى است محيطى که اصولى اين چنين بر آن حاکم باشد، ثمره اى جز فتنه و غذايى جز مردار ندارد; تعبير به «جيفه» (مردار) مى تواند اشاره به وضع زندگى مادّى عصر جاهليّت باشد; چرا که «مردار» هم گنديده و بدبو، و هم نفرت انگيز است; به يقين زندگى در چنان محيط متعفّنى نيز نفرت انگيز بود; درآمدهاى آنها غالباً از غارتگرى و دزدى، يا طرق ديگرى بود که عقل سليم از آن نفرت دارد. اضافه بر اينکه، در جاهليّت واقعاً گوشت مردار را هم مى خوردند که قرآن مجيد از آن نهى مى کند و مى فرمايد: «حُرِّمِتْ عَلَيْکُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ...; مردار و خون و گوشت خنزير و... بر شما حرام شده است.»
به يقين «ثمره» و «طعام» در عبارت بالا جنبه کنايى دارد. اشاره به اينکه غذاى انسان معمولاً يا از ميوه هاست، يا از گوشت ها; و در عصر جاهليّت، چيزى جز فتنه و افکار متعفّن و نفرت انگيز نصيب مردم نمى شد; ثمرات و بهره هاى زندگى مادّى و معنوى آنان، آميخته با تعفّن و فساد و ننگ بود.
در چهاردهمين و پانزدهمين ويژگى آن عصر، مى فرمايد: «در درون وحشت و اضطراب و در برون شمشير، حکومت مى کرد!» (وَ شِعَارُهَا الْخَوْفُ، و دِثَارُهَا السَّيْفُ).
با توجّه به اينکه «شعار» به معناى «لباس زيرين» و «دثار» به معناى «لباس رويين» است، تعبير بالا کنايه لطيف و فصيح و بليغى است از شرايط آن زمان، در ارتباط با حاکميّت ترس و شمشير از درون و برون. همه از يکديگر مى ترسيدند، هر قبيله اى احتمال مى داد که قبيله ديگر، شبانه بر او بتازد و شبيخون زند و اموال او را به غارت برد; بر اثر همين خوف و وحشت، هميشه شمشيرها آماده حرکت بود و در واقع، تمام بدبختى هاى آن عصر را مى توان در همين دو جمله خلاصه کرد. بديهى است محيطى که نور هدايت از آن رخت بربندد و پرچم هاى ضلالت در آن برافراشته شود و انسانها از تعليمات انبيا، دور بمانند نتيجه اى جز اين نخواهد داشت که ترس و ناامنى و اضطراب و وحشت بر همه جا حاکم شود.
ترسيم گويايى که امام(عليه السلام) ضمن اين پانزده ويژگى از عصر جاهليّت، فرمود، تنها منحصر به جزيره عربستان نبود، بلکه در بسيارى از نقاط ديگر عالم نيز حاکم بود; هر چند در ميان قبايل عرب شديدتر بود.
«گوينده» هر چند قدرت داشته باشد و «نويسنده» هر قدر توانا باشد، نمى تواند درباره فجايع و مفاسد آن زمان چيزى بيش از اين بگويد و راستى توصيف بالا از عصر «جاهليّت» در عباراتى بسيار کوتاه و با اين جامعيّت، چيزى شبيه اعجاز است و همانگونه که در بحث نکته ها خواهد آمد، با نهايت تأسّف، در عصر و زمان ما که «جاهليّت» نوين بر آن حکومت مى کند، همين ويژگى ها ديده مى شود.
حال فکر کنيد پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) چه کار مهمى انجام داد که چنان جامعه ظلمانى و فاسد و ننگينى را به جامعه اى نورانى که امنيّت و ايمان و اخوّت و برادرى بر آن حاکم بود، مبدّل ساخت. اضافه بر اين، زندگى اسف بار مادّى آنها نيز به زندگى آبرومندى تبديل شد و اين گروهِ نيمه وحشى و بسيار عقب افتاده، کارشان به جايى رسيد که شرق و غرب جهان آن روز را در زير پرچم اسلام قرار دادند; شاهان دنيا در مقابلشان تسليم شدند و اقوام ظالم و سرکش، در برابر آنها سلاح بر زمين نهادند و کاروان جامعه انسانى در سايه تعليمات آن پيامبر بزرگ، با شتاب فراوان به پيشرفت هاى عظيمى در زمينه علوم و صنايع و فرهنگ نائل شد و اين به راستى يکى از معجزات جاويدان پيامبر اسلام است; زيرا مطابق محاسبات مادّى، چنان جامعه اى را از آن وضع، به اين موقعيّت و جايگاه رساندن، با اسباب و موازين عادّى غير ممکن است!
همان گونه که گفتيم هدف امام(عليه السلام) از بيان اين ويژگى ها آن است که به مردم عصر خويش هشدار دهد که مراقب باشيد آن مفاسد در لباس هاى نوينى، بار ديگر در ميان شما در حال شکل گرفتن است و همان کارى که پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى نجات مردم در عصر جاهليّت انجام داد، من که جانشين به حقِّ او هستم، انجام مى دهم.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2