#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام باقر عليه السلام:
صدقه، هفتاد بلا از بلاياى دنيوى و مردن بد و دل خراش را دفع مى كند. صدقه دهنده هرگز به مرگ دل خراش نمى ميرد.
📙 ميزان الحكمه ج۶ ص۲۲۰
@Nahjolbalaghe2
D1736912T15320928(Web)-mc.mp3
12.49M
#موعظه
🤲 آثار و برکات نماز و عواقب ترک آن
🔺کسانی که نماز را ترک می کنند و به نماز بی اعتنایی می کنند در حقیقت از بندگی خدا فاصله می گیرند، و انسانی که از بندگی خدا فاصله بگیرد مثل کسی است که در حال افتادن از طرف آسمان به زمین است.
🎙 استاد مومنی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: دویست و چهل و هفتم 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ﻗﺮﻳﻨﻪ ﻧﻮﺯﺩﻫﻢ- ﺩﺍﺳﺘﺎ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: دویست و چهل و هشتم
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﻭ ﺩﺭ ﻓﺘﻮﺣﺎﺕ ﺍﺳﻠﺎﻣﻴﻪ ﺟﻠﺪ 2 ﺹ 307 ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﺳﺖ: ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻳﻜﺒﺎﺭ ﺑﺮ ﻣﺮﺩ ﺻﺤﺮﺍﻧﺸﻴﻨﻲ ﺩﺍﻭﺭﻱ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﻭ ﺁﻧﻤﺮﺩ ﺭﺍﺿﻲ ﺑﺤﻜﻢ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﻧﺸﺪ ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺧﻄﺎﺏ ﮔﺮﻳﺒﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﻭ ﮔﻔﺖ: ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺍﻭ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺗﻮ ﻭ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻫﺮ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ ﻣﻮﻣﻦ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻃﺒﺮﺍﻧﻲ ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺩﺭ ﻃﺮﻳﻖ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻛﻪ: ﺑﻌﻤﺮ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ: ﺗﻮ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻌﻠﻲ ﻧﻮﻋﻲ ﺗﻌﻈﻴﻢ ﻭ ﺗﻜﺮﻳﻢ ﺑﺠﺎ ﻣﻴﺎﻭﺭﻱ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﺣﺪﻱ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻧﻤﻲ ﻧﻤﺎﺋﻲ؟ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺍﻭ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺯﺭﻗﺎﻧﻲ ﻣﺎﻟﻜﻲ ﺩﺭ ﺷﺮﺡ
ﺍﻟﻤﻮﺍﻫﺐ ﺹ 13 ﺍﺯ ﺩﺍﺭ ﻗﻄﻨﻲ ﻧﻘﻞ ﻭ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ، ﻣﻮﻟﻮﻳﺖ ﺛﺎﺑﺘﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻛﻪ ﻋﻤﺮ ﺑﺪﺍﻥ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻧﻤﻮﺩ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻬﺮ ﻣﻮﻣﻦ ﻫﻤﻮﺯﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻮﻟﻮﻳﺘﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮﺧﻢ ﺑﺪﺍﻥ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻛﺮﺩﻩ، ﻭ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻮﺍﻡ ﺑﺎﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﻧﻤﻮﺩ ﻛﻪ: ﻫﺮ ﻛﺲ، ﺍﻳﻦ ﻭﺻﻲ (ﻳﻌﻨﻲ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ، ﺍﻭ ﻣﻮﻣﻦ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﺑﻤﻮﻟﻮﻳﺖ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﻧﻜﻨﺪ، ﻣﻮﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ، ﻳﺎ ﺑﺎﻳﻨﻤﻌﻨﻲ ﻛﻪ: ﻫﺮ ﻛﺲ، ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻳﻌﻨﻲ ﻣﺤﺐ ﻭ ﻧﺎﺻﺮ ﺍﻭ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻭﻟﻲ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﻣﺤﺒﺖ ﻭ ﻧﺼﺮﺗﻲ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﻨﺘﻔﻲ ﺷﻮﺩ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﻨﺘﻔﻲ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ، ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻣﮕﺮ ﺑﺎ ﺛﺒﻮﺕ ﻭ ﺗﺤﻘﻖ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ، ﺯﻳﺮﺍ ﻣﺤﺒﺖ ﻭ ﻧﺼﺮﺕ ﻋﺎﺩﻱ ﻛﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻭ ﺗﺮﻏﻴﺐ (ﺷﺎﺭﻉ ﻣﻘﺪﺱ) ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ، ﺑﺎ ﻣﻨﺘﻔﻲ ﺷﺪﻥ ﺁﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﻨﺘﻔﻲ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ، ﻭ ﻣﻤﻜﻦ ﻫﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﻣﻌﻠﻮﻣﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﻲﻫﺎﻱ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﻛﻪ ﺑﻴﻦ ﺻﺤﺎﺑﻪ ﻭ ﺗﺎﺑﻌﻴﻦ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺣﺪﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﻲ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﺪﺷﻨﺎﻡ ﺩﺍﺩﻥ ﻭ ﮔﻠﺎﻭﻳﺰ ﺷﺪﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻣﻲﮔﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﻛﺎﺭ ﺑﻪ ﻧﺒﺮﺩ ﻭ ﺟﻨﮓ
ﻣﻨﺘﻬﻲ ﻣﻲﺷﺪ، ﻭ ﺣﺘﻲ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﻮﺭ ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭﺍﻗﻊ ﻣﻲﺷﺪ ﻣﻊ ﺫﻟﻚ، ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻔﻲ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻔﺮﻣﻮﺩﻩ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻌﺪﺍﻟﺖ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﺻﺤﺎﺑﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺎ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺁﻥ ﻣﺸﺎﺟﺮﺍﺕ ﻭ ﻣﻨﺎﺯﻋﺎﺕ ﺑﺎﺣﺪﻱ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻧﮕﺮﻓﺘﻨﺪ، ﭘﺲ (ﺭﺍﻫﻲ) ﺑﺎﻗﻲ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﺟﺰ ﺍﻳﻨﻜﻪ (ﺑﮕﻮﺋﻴﻢ): ﻭﻟﺎﻳﺘﻲ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺻﻔﺖ ﺍﺳﺖ (ﻳﻌﻨﻲ ﻧﻔﻲ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ) ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻠﺎﺯﻡ ﺑﺎ ﺍﻭﻟﻮﻳﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﻣﺎ ﺍﺳﺖ، ﺧﻮﺍﻩ- ﻋﻤﺮ- ﺑﺎﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺧﻮﺩ ﻧﺎﻇﺮ ﺑﻪ ﺣﺪﻳﺚ ﻏﺪﻳﺮ ﺑﺎﺷﺪ (ﻛﻤﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺣﺎﻓﻆ ﻣﺤﺐ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﻃﺒﺮﻱ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺫﻳﻞ ﺣﺪﻳﺚ ﻏﺪﻳﺮ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ ﻋﻤﺮ ﺩﺭ ﺳﺨﻦ ﺧﻮﺩ ﺑﺤﺪﻳﺚ ﻏﺪﻳﺮ ﺍﺳﺖ) ﻭ ﺧﻮﺍﻩ ﺍﻳﻦ ﻛﻠﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﻳﻚ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻣﻬﻢ ﻭ ﺁﺷﻜﺎﺭ، ﻛﻪ ﺍﺯ ﻧﻮﺍﺣﻲ ﻣﺨﺘﻠﻔﻪ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺛﺎﺑﺖ ﻭ ﻣﺤﻘﻖ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﺎﺵ!.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَىٰ إِلَّا أَن قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَّسُولًا
تنها چیزى که بعد از آمدن هدایت، مانع شد مردم ایمان بیاورند، این بود که (از روى نادانى و بى خبرى) گفتند: «آیا خداوند بشرى را بعنوان رسول فرستاده است؟!»
(اسراء/۹۴)
***
قُل لَّوْ كَانَ فِي الْأَرْضِ مَلَائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاءِ مَلَكًا رَّسُولًا
بگو: «(آرى) اگر در روى زمین فرشتگانى (زندگى مى کردند، و)با آرامش گام بر مى داشتند، ما فرشته اى را از آسمان بعنوان رسول، بر آنها مى فرستادیم.» (چرا که رهنماى هر گروهى باید از جنس خودشان باشد).
(اسراء/۹۵)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیه های ۹۰ الی ۹۳ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ اما اگر
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیه های ۹۴ و ۹۵
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
🔸بهانه همگونى!
در آیات گذشته، سخن از بهانه جوئى مشرکان در زمینه توحید بود، و در آیات مورد بحث، به بهانه همگونى اشاره کرده مى گوید:
تنها چیزى که مانع شد مردم بعد از آمدن هدایت، ایمان بیاورند این بود که، مى گفتند: آیا خدا انسانى را به عنوان پیامبر برانگیخته (وَ ما مَنَعَ النّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى إِلاّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللّهُ بَشَراً رَسُولاً).
آیا باور کردنى است که: این مقام والا و بسیار مهم بر عهده انسانى گذارده شود؟
آیا نباید این رسالت عظیم بر دوش نوع برترى همچون فرشتگان بگذارند. تا از عهده آن به خوبى برآید، انسان خاکى کجا و رسالت الهى کجا؟ افلاکیان شایسته این مقام اند، نه خاکیان!.
این منطق سست و بى پایه، مخصوص بیک گروه و دو گروه نبود، بلکه شاید اکثر افراد بى ایمان، در طول تاریخ در برابر پیامبران به آن توسّل جسته اند:
قوم نوح در مخالفت خود با این پیامبر بزرگ فریاد مى زدند: ما هذا إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ:
این تنها انسانى همانند شما است .(۱)
قوم بى ایمان معاصر هود مى گفتند: ما هذا إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَ یَشْرَبُ مِمّا تَشْرَبُونَ:
این انسانى همانند شما است، از آنچه مى خورید مى خورد و از آنچه مى نوشید مى نوشد .(۲)
حتى اضافه مى کردند: اگر شما از بشرى همانند خودتان اطاعت کنید زیان کارید (وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَکُمْ إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ).(۳)
عین این ایراد را به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز کرده، مى گفتند: ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی الاْ َسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیراً:
چرا این پیامبر غذا مى خورد، و در بازارها راه میرود؟ لااقل چرا فرشته اى همراه او نازل نشده که همراه او مردم را انذار کند ؟.(۴)
* * *
در آیه بعد، قرآن در یک جمله کوتاه و روشن پاسخ پر معنائى به همه آنها داده مى گوید: بگو حتى اگر در روى زمین، فرشتگانى بودند که: با آرامش گام مى زدند، ما از آسمان فرشته اى را به عنوان پیامبر بر آنها نازل مى کردیم (قُلْ لَوْ کانَ فِی الاْ َرْضِ مَلائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَکاً رَسُولاً).
یعنى همواره رهبر باید از جنس پیروانش باشد، انسان براى انسان ها، و فرشته براى فرشتگان.
دلیل همگونى رهبر و پیروان نیز روشن است; زیرا از یکسو، مهم ترین بخش تبلیغى یک رهبر، بخش تبلیغى عملى او است: همان الگو بودن و اسوه بودن، و این تنها در صورتى ممکن است که: داراى همان غرائز و احساسات، و همان ساختمان جسمى و روحى باشد، و گرنه پاکى فرشته اى که نه شهوت جنسى دارد، نه نیاز به مسکن و لباس و غذا، و نه سایر غرائز انسانى در آن، موجود است، هیچ گاه نمى تواند سرمشقى براى انسان ها باشد.
بلکه، مردم مى گویند: او از دل ما خبر ندارد، و نمى داند چه طوفان هائى بر اثر شهوت و غضب در روح ما جریان دارد، او تنها براى دل خودش سخنى مى گوید، او اگر احساسات ما را داشت مثل ما بود یا بدتر! اعتبارى به حرف هاى او نیست!.
اما هنگامى که رهبرى همچون على(علیه السلام) بگوید: إِنَّما هِیَ نَفْسِی أَرُوضُها بِالتَّقْوى لِتَأْتِیَ آمِنَةً یَوْمَ الْخَوْفِ الاْ َکْبَرِ:
من هم نفسى همچون شما دارم اما به وسیله تقوا آن را مهار مى کنم تا در روز قیامت در امن و امان باشد (۵) در چنین حالتى مى تواند الگو و اسوه باشد.
✔️پی نوشت:
۱ ـ مؤمنون، آیه ۲۴.
۲ ـ مؤمنون، آیه ۳۳.
۳ ـ مؤمنون، آیه ۳۴.
۴ ـ فرقان، آیه ۷.
۵ ـ نهج البلاغه ، نامه ۴۵.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۴۵ 🔷نعمت عدم توانايى بر گناه: امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته اى
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۴۵
🔹نعمت عدم توانايى بر گناه:
↩️قابل توجه است كه در غررالحكم (همانگونه كه در مصادر ذكر شد) اين كلام شريف به اين صورت نقل شده است: (إنَّ مِنَ النِّعْمَةِ تَعَذُّرُ الْمَعاصي) و اين واقعآ نعمتى الهى است كه انسان بايد شكر آن را بگزارد همانگونه كه سعدى مى گويد:
چگونه شكر اين نعمت گزارم که زور مردم آزارى ندارم
حافظ نيز مى گويد:
من از بازوى خود دارم بسى شكر كه زور مردم آزارى ندارم
يكى از شعراى معاصر، كلام امام عليه السلام را به اين صورت ترجمه كرده ومى گويد:
گر دسترست نيست به كارى كه خطاست اين نيز نشانه اى ز الطاف خداست
گر عاجزى از اينكه گناهى بكنى كن شكر كه اين عجز هم از نعمتهاست
ابن ابى الحديد حديث ديگرى در اين زمينه مشابه آن نقل كرده است: «إِنَّ مِنَ الْعِصْمَةِ أنْ لا تَجِدَ؛ نوعى از عصمت اين است كه وسايل گناه را در اختيار نداشته باشى».
پيام ديگرى كه اين گفتار حكيمانه دارد اين است كه حاكمان جامعه براى دور ماندن مردم از گناه، كارى كنند كه اسباب معصيت از ميان آنها برچيده شود وبه اصطلاح روز، از طريق اقداماتى تأمينى و تربيتى، جامعه را از گناه دور دارند.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2