eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️امام على عليه السلام: مَنِ اهتَمَّ برِزقِ غَدٍ لم يُفلِحْ أبَدا كسى كه غم روزى فردا را بخورد، هرگز رستگار نشود غررالحكم حدیث ۹۱۱۳ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مومن به میل اهلش می خورد و می پوشد 🎙 استاد پناهیان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: دویست و شصت 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️(ﺩﻧﺒﺎﻟﻪ ﺳﺨﻦ ﻏﺰﺍﻟﻲ ﺍﺳﺖ) ﺍ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: دویست و شصت و یک 🔷 ﻭ ﺍﺑﻮ ﺍﺳﺤﻖ ﺛﻌﻠﺒﻲ ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺳﻨﺎﺩﺵ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻛﻪ: ﭼﻮﻥ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﺩﺭ ﺍﻗﻄﺎﺭ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻠﺎﺩ ﻭ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﺷﺎﻳﻊ ﮔﺸﺖ.. (ﺳﭙﺲ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻳﻪ: " ﺳﺌﻞ ﺳﺎﺋﻞ... " ﺫﻛﺮ ﺷﺪ، ﺑﻴﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩﻩ) ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮔﻮﻳﺪ: ﻭ ﺍﻣﺎ ﻗﻮﻝ ﺍﻭ (ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ): " ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻣﻮﻟﺎﻩ.. " ﻋﻠﻤﺎﺀ ﻋﺮﺑﻴﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻟﻔﻆ ﻣﻮﻟﻲ ﺑﻤﻌﺎﻧﻲ ﻣﺘﻌﺪﺩﻱ ﺁﻣﺪﻩ، (ﺳﭙﺲ ﺍﺯ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻣﻮﻟﻲ، ﻧﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﻌﺪ ﮔﻮﻳﺪ: ﻭ ﺩﻫﻢ ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﺍﻭﻟﻲ ﺍﺳﺖ، ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: " ﻓﺎﻟﻴﻮﻡ ﻟﺎ ﻳﻮﺧﺬ ﻣﻨﻜﻢ ﻓﺪﻳﻪ ﻭ ﻟﺎ ﻣﻦ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﻛﻔﺮﻭﺍ ﻣﺎﻭﻳﻜﻢ ﺍﻟﻨﺎﺭ، ﻫﻲ ﻣﻮﻟﺎﻛﻢ ". ﺳﭙﺲ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﺎﺑﻄﺎﻝ ﻳﻜﺎﻳﻚ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻣﺬﻛﻮﺭﻩ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﮔﻮﻳﺪ: ﻭ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ (ﻣﻮﻟﻲ) ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺰﺑﻮﺭ، ﻃﺎﻋﺖ (ﻓﺮﻣﺎﻧﺒﺮﺩﺍﺭﻱ) ﻣﺤﻀﻪ ﻭ ﻣﺨﺼﻮﺻﻪ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻭﺟﻪ ﺩﻫﻢ ﻣﺘﻌﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ: " ﺍﻭﻟﻲ " ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻣﻌﻨﺎﻱ (ﻓﺮﻣﺎﻳﺶ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ) ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻴﺸﻮﺩ: ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﻭ ﺍﻭﻟﻲ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ) ﻫﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺍﻭ، ﻋﻠﻲ ﺍﻭﻟﻲ (ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ) ﺍﺳﺖ ﺑﺎﻭ.. ﻭ ﺣﺎﻓﻆ، ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻔﺮﺝ، ﻳﺤﻴﻲ ﺑﻦ ﺳﻌﻴﺪ ﺛﻘﻔﻲ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻲ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﻮﺩ (ﺑﻨﺎﻡ- ﻣﺮﺝ ﺍﻟﺒﺤﺮﻳﻦ) ﺗﺼﺮﻳﺢ ﺑﺎﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﻧﻤﻮﺩﻩ. ﭼﻪ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺑﺎﺳﻨﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺎﺩﺍﻧﺶ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺲ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: " ﻣﻦ ﻛﻨﺖ ﻭﻟﻴﻪ ﻭ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﻔﺴﻪ ﻓﻌﻠﻲ ﻭﻟﻴﻪ "، ﭘﺲ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻌﺎﻧﻲ (ﻣﻮﻟﻲ) ﺑﻤﻌﻨﺎﻱ ﺩﻫﻢ (ﺍﻭﻟﻲ) ﺑﺎﺯ ﮔﺸﺖ ﻣﻴﻨﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﺳﺨﻦ ﺁﻧﺠﻨﺎﺏ (ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ) ﻧﻴﺰ ﺩﻟﺎﻟﺖ ﺑﻬﻤﻴﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﺩﺍﺭﺩ: " ﺍﻟﺴﺖ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﺎﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻣﻦ ﺍﻧﻔﺴﻬﻢ "؟ (ﻳﻌﻨﻲ: ﺁﻳﺎ ﻧﻪ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺍﻭﻟﻲ ﺑﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ؟ )، ﻭ ﺍﻳﻦ ﻧﺺ ﺻﺮﻳﺤﻲ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺍﻭ (ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﻭ ﭘﺬﻳﺮﺵ ﻃﺎﻋﺖ ﺍﻭ، ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺳﺨﻦ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ: " ﻭ ﺍﺩﺭ ﺍﻟﺤﻖ ﻣﻌﻪ ﺣﻴﺜﻤﺎ ﺩﺍﺭ ﻭ ﻛﻴﻔﻤﺎ ﺩﺍﺭ " ﻳﻌﻨﻲ: " ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ " ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺤﻮﺭ ﻭ ﻣﺪﺍﺭ ﺣﻖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ " ﺗﺎ ﺁﺧﺮ... ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیه های ۱۰۵ تا ۱۰۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️۲ ـ منظو
📝تفسیر سوره مبارکه اسراء آیه های ۱۰۵ تا ۱۰۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️بنابراین، چگونه مى توان انتظار داشت ـ مخصوصاً در مرحله سازندگى یک جامعه از نظر فکرى و فرهنگى و یا از نظر اقتصادى و سیاسى ـ یک شبه، همه چیز اصلاح شود. این سخن، بدین معنى نیز هست که: اگر از تلاش هاى خود در کوتاه مدت نتیجه نگرفتیم، هرگز، نباید یأس و نومیدى به خود راه دهیم، و دست از ادامه تلاش و کوشش برداریم. توجه داشته باشیم: غالباً پیروزى هاى نهائى و کامل در دراز مدت است. * * * ۲ ـ رابطه علم و ایمان درس دیگرى که از آیات فوق به وضوح مى توان گرفت: رابطه علم و ایمان است، مى گوید: شما چه به این آیات الهى ایمان بیاورید، چه نیاورید، عالمان نه تنها به آن ایمان مى آورند، بلکه آن چنان عشق به اللّه در وجودشان شعله مى کشد که، بى اختیار در برابر آن به سجده مى افتند و سیلاب اشک بر رخسارشان جارى مى شود، و هر زمان، خضوع و خشوعشان بیشتر و ادب و احترامشان نسبت به این آیات فزون تر مى گردد!. تنها فرومایگان جاهل هستند که: در برخورد با حقائق، گاه با بى اعتنائى و گاهى با سخریه و استهزاء، از کنار آن مى گذرند، و اگر این گونه افراد، احیاناً جذب به سوى ایمان بشوند، ایمانى ضعیف، ناپایدار و خالى از عشق و شور و حرارت خواهند داشت. به علاوه، این تأکید مجددى است بر ابطال فرضیه پوچ آنها که خیال مى کنند: دین رابطه اى با جهل بشر دارد، قرآن مجید بر ضد این ادعا در موارد مختلف تأکید مى کند: علم و ایمان همه جا با هم هستند، ایمان عمیق و پابرجا جز در سایه علم، ممکن نیست، و علم نیز در مراحل عالى تر و بالاتر، از ایمان کمک مى گیرد (دقت کنید). ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۱بخش دوم ☀️ شناخت خدا ✔️نکته: آيا راسخان در علم تفسير متشابهات را مى دانند؟ در
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۱ بخش دوم ☀️ شناخت خدا ↩️از اينجا روشن مى شود اينکه در ميان بزرگان علما معروف است که صفات خدا توقيفى است - يعنى هيچ نامى را نمى توان بر خدا نهاد، جز نام هايى که در کتاب و سنّت وارد شده - اشاره به همين معنا است، زيرا اگر ميدان نامگذارى پروردگار به روى افکار مردم که دائماً با صفات ممکنات سروکار دارند، صفاتى که همه جا آميخته با نقايص است، سبب مى شود که براى خداوند متعال نام هايى برگزينند که شايسته ذات او نباشد. به همين دليل، دستور داده شده در اين راه پر خوف و خطر، تنها در پرتو کتاب و سنّت حرکت کنند. لذا امام(عليه السلام) در تعبير بسيار جالبى که ذيل فراز بالا دارد، به سؤال کننده از صفات خدا فرمود: به همين مقدار قناعت کن و عظمت خداوند را با عقل خود اندازه گيرى نکن که (در پرتگاه شرک و تشبيه خواهى افتاد و) از هلاک شوندگان خواهى بود! *** اى برتر از خيال و قياس و گمان و وهم! امام(عليه السلام) در اين فراز، براى تبيين هر چه بيشتر حقيقتى که در فراز قبل، درباره نارسايى عقل انسانها از درک کنه صفات خدا آمده بود، تعبيرات عميق تر و گوياترى دارد و ضمن يک قضيّه شرطيّه - که با چهار شرط معطوف به هم و دو جزاى شرط آمده است - اين حقيقت را کاملا برملا ساخته که هر انسانى، هر قدر عميق فکر کند و از طريق عقل و شهود براى رسيدن به کنه صفات خدا تلاش نمايد، هرگز به جايى نمى رسد و نبايد هم برسد; چرا که او ذاتى است فوق «ما لايتناهى بما لايتناهى; بى نهايت بالاتر از بى نهايت» و عقول انسانى از هر نظر متناهى و محدود است، مى فرمايد: «او خداوند توانايى است که اگر نيروى اوهام و انديشه ها براى درک گستره قدرتش به کار افتد، و افکار بلندِ مبرّاى از وسوسه ها براى فهم عميق غيب ملکوتش به جولان در آيد، و قلب هاى مملوّ از عشقِ به او براى پى بردن به کيفيّات صفاتش به کوشش پردازد و عقل هاى پرتوان، با دقّت و باريک بينى هر چه بيشتر براى درک ذات پاکش - در آنجايى که توصيفات بشرى به آن نمى رسد - گام بردارد، دست ردّ بر سينه همه آنها مى گذارد، و همه را به عقب مى راند، در حالى که در تاريکى هاى غيب براى خلاص خويش به خداوند سبحان پناه مى برند; (و از گرفتار شدن در دام شرک و تشبيه بيمناکند)». (هُوَ الْقَادِرُ الَّذِي إِذَا ارْتَمَتِ(4) الأَوْهَامُ، لِتُدْرِکَ مُنْقَطَعَ(5) قُدْرَتِهِ. وَ حَاوَلَ الْفِکْرُ الْمُبَرَّأُ مِنْ خَطَرَاتِ الْوَساوِسِ أَنْ يَقَعَ عَلَيْهِ فِي عَمِيقَاتِ غُيُوبِ مَلَکُوِتِهِ، وَ تَوَلَّهَتِ(6) الْقُلُوبُ إِلِيْهِ، لِتَجْرِىَ فِي کَيْفِيَّةِ صِفَاتِهِ، وَ غَمَضَتْ مَدَاخِلُ الْعُقُولِ فِي حَيْثُ لاَتَبْلُغُهُ الصِّفَاتُ لِتَنَاوُلِ عِلْمِ ذَاتِهِ، رَدَعَهَا وَ هِيَ تَجُوبُ(7) مَهَاوِيَ(8) سُدَفِ(9) الْغُيُوبِ، مُتَخَلِّصَةً إِلَِيْهِ سُبْحَانَهُ). ✍پی نوشت: . «ارْتَمَتْ» از مادّه «رمى» (بر وزن نهى) به معناى تير انداختن است و از آنجايى که تيرها با سرعت حرکت مى کنند جمله «إِرْتَمَتْ» در اينجا اشاره به سرعت حرکت انديشه است.  5. «مُنْقَطَع» به معناى جايى است که چيزى قطع مى شود و چون معمولا در پاپان، قطع صورت مى گيرد، «منقطع» به معناى منتها و پايان چيزى آمده است. 6. «تَوَلَّهت»از مادّه «وله» به معناى شدّت علاقه و عشق به چيزى است که انسان را حيران و از خود بى خود مى کند.  7. «تَجوب» از مادّه «جوب» (بر وزن ذوب) به معناى بريدن، قطع کردن و سوراخ نمودن است. قرآن درباره قوم «ثمود» مى گويد: «وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جَابوُا الصَّخْرَ بِالْوادِ» (فجر / 9) اشاره به خانه هايى است که در دل کوهها، با بريدن سنگها و صخره ها براى خود درست مى کردند.  8. «مَهاوى» جمع «مَهْواة» و «مَهْوى» در اصل به معناى درّه اى است که در ميان دو کوه، يا گودالى است که در ميان دو ديوار قرار مى گيرد و از آنجا که چنين مکانى پرتگاه مى باشد، اين واژه به معناى هلاکت نيز آمده است.  9. «سُدف» جمع «سُدفه» (بر وزن سرفه) به معناى تاريکى است.  ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️امام على عليه السلام: إذا جَلَستَ إلى‏ عالِمٍ فَكُن عَلى‏ أن تَسمَعَ أحرَصَ مِنكَ عَلى‏ أن تَقولَ، وتَعَلَّم حُسنَ الاِستِماعِ كَما تَعَلَّمُ حُسنَ القَولِ، ولا تَقطَع عَلى‏ أحَدٍ حَديثَهُ هنگامى كه نزد دانشمندى مى‏نشينى، براى شنيدن حريص‏تر از گفتن باش و خوب گوش دادن را مانند خوب گفتن، ياد بگير و سخن كسى را قطع مكن المحاسن جلد۱ صفحه ۳۶۴ @Nahjolbalaghe2