#در_محضر_اهل_بیت
☀️ رسول خدا صلےالله علیه وآله:
«هرکس خانواده اش را شاد کند، خداوند از آن شادى موجودى مى آفریند که تا روز قیامت براى او آمرزش بخواهد.»
📚 کنزالعمال/ج۱۶/ص۳۷۹
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# موعظه
❤️ کلمۀ لبیک یا مهدی خیلی سنگینتر از لبیک یا حسین هست...
🎥 استاد پناهیان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: دویست و هفتاد و نه 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️3- ﻣﻄﺮ ﺑﻦ ﻃﻬﻤﺎﻥ ﻭ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: دویست و هشتاد
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ 5- ﺿﻤﺮﻩ ﺑﻦ ﺭﺑﻴﻌﻪ ﻗﺮﺷﻲ، ﺍﺑﻮ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺩﻣﺸﻘﻲ، ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 202/200/182 ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 7 ﺗﺎﺭﻳﺨﺶ ﺹ 36 ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﺷﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺣﻤﺪ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﻤﻦ ﺭﺳﻴﺪ ﻛﻪ: ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺍﺳﺘﺎﺩﻱ ﺻﺎﻟﺢ ﺑﻮﺩﻩ، ﻭ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﭘﺮﺳﺸﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺷﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺛﻘﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ، ﻣﺮﺩﻱ ﺍﺳﺖ ﺫﻳﺼﻠﺎﺣﻴﺖ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺭﻭﺍﻳﺖ، ﻭ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻣﻌﻴﻦ ﺛﻘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻮﺩﻩ، ﻭ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ: ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺛﻘﻪ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﻭ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻋﻤﻞ ﺧﻴﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ (ﻣﺰﺍﻳﺎ ﻭ ﻣﺤﺴﻨﺎﺕ) ﻛﺴﻲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﻓﻀﻞ ﻭ ﺑﺮﺗﺮ ﻧﺒﻮﺩﻩ، ﻭ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻳﻮﻧﺲ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ: ﺍﻭ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﺮﺩﻱ ﻓﻘﻴﻪ ﺑﻮﺩﻩ، ﻭ ﺟﺰﺭﻱ ﺩﺭ ﺧﻠﺎﺻﻪ ﺧﻮﺩ ﺹ 150 ﺛﻘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﺣﻤﺪ ﻭ ﻧﺴﺎﺋﻲ ﻭ ﺍﺑﻦ ﻣﻌﻴﻦ ﻭ ﺍﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺫﻛﺮ ﻛﺮﺩﻩ. ﻭ ﺧﻠﺎﺻﻪ ﻣﻨﺪﺭﺟﻪ ﺩﺭ ﺗﻬﺬﻳﺐ ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ: ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﺍﺣﻤﺪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ، ﻣﺮﺩﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﺪﻳﺚ ﺍﻭ ﺻﺎﻟﺢ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺛﻘﻪ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﺷﺎﻡ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺍﻭ ﻧﺒﻮﺩﻩ، ﻭ ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﺍﺑﻦ ﻣﻌﻴﻦ ﻭ ﻧﺴﺎﺋﻲ ﻭ ﺍﺑﻦ ﺣﺒﺎﻥ ﻭ ﻋﺠﻠﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺛﻘﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﺍﺑﻲ ﺣﺎﺗﻢ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺻﺎﻟﺢ ﺑﻮﺩﻩ، ﻭ ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﺍﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﻭ ﺍﺑﻦ ﻳﻮﻧﺲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻭﺻﻒ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ ﺻﺤﺎﺡ ﺟﺰ ﻣﺴﻠﻢ- ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﻭ ﺣﺪﻳﺚ
ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺣﺎﻛﻢ ﺩﺭ " ﻣﺴﺘﺪﺭﻙ " ﻭ ﺫﻫﺒﻲ ﺩﺭ " ﺗﻠﺨﻴﺺ " ﺻﺤﻴﺢ ﺑﻮﺩﻥ ﺣﺪﻳﺚ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. 6- ﺍﺑﻮ ﻧﺼﺮ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺳﻌﻴﺪ، ﺍﺑﻲ ﺣﻤﻠﻪ ﺭﻣﻠﻲ، ﻣﺘﻮﻓﺎﻱ 216، ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻓﻮﺕ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺎﺭﻱ ﭼﻨﻴﻦ ﺛﺒﺖ ﻛﺮﺩﻩ، ﺫﻫﺒﻲ ﺩﺭ " ﻣﻴﺰﺍﻥ ﺍﻟﺎﻋﺘﺪﺍﻝ " ﺟﻠﺪ 2 ﺹ 224 ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﻮﺛﻴﻖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﮔﻔﺘﻪ: ﻣﻦ ﺑﺎﻛﻲ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻧﻴﺎﻓﺘﻢ ﻭ ﺗﺎﻛﻨﻮﻥ ﻧﺪﻳﺪﻩﺍﻡ ﻛﻪ ﺍﺣﺪﻱ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻭ ﺳﺨﻨﻲ ﺑﮕﻮﻳﺪ، ﻭ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺍﻣﺮ (ﺣﺪﻳﺚ) ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺻﻠﺎﺣﻴﺖ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﺣﺪﻱ ﺍﺯ ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ ﻛﺘﺐ (ﺻﺤﺎﺡ) ﺳﺘﻪ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺛﻘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﻭ ﺣﺪﻳﺜﻲ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻭ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ (ﺫﻫﺒﻲ) ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺳﻌﻴﺪ ﻧﻴﺰ ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﮔﻔﺘﻪ: ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﺍﻭ ﭼﻨﻴﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻮﺋﻲ ﺻﺪﻭﻕ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ 4 (ﻟﺴﺎﻥ) ﺹ 227 ﺛﻘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﺮ ﺫﻫﺒﻲ ﺍﻳﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎ ﻭﺻﻒ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻭ ﺛﻘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻛﺴﻲ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﻧﻜﻮﻫﺶ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﺪﺍﺩ ﺿﻌﻔﺎﺀ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻱ؟!
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَكَذَٰلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ ۖ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِم بُنْيَانًا ۖ رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ ۚ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَىٰ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا
و اینچنین مردم را از حال آنها آگاه کردیم، تا بدانند که وعده خداوند (در مورد رستاخیز) حق است. و در قیام قیامت شکى نیست. (و به یاد آور) هنگامى را که (مردم) میان خود درباره کار آنها نزاع داشتند، گروهى مى گفتند: «بنایى بر آنان بسازید (تا از نظرها پنهان شوند که) پروردگارشان از وضع آنها آگاهتر است.» ولى کسانى که از راز آنها آگاهى یافتند (و آن را دلیلى بر رستاخیز دیدند) گفتند: «ما عبادتگاهى در کنار (مدفن) آنها مى سازیم (تا خاطره آنان فراموش نشود).»
(کهف/۲۱)
**
سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ ۖ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ ۚ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ ۗ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا
به زودى گروهى خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود.» ـ و گروهى مى گویند: «پنج نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود.» ـ در حالى که اینها سخنانى بى دلیل است ـ
و گروهى مى گویند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود.» بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است.» جز گروه کمى، تعداد آنها را نمى دانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو.و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن.
(کهف/۲۲)
**
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَٰلِكَ غَدًا
و هرگز در مورد کارى نگو: «من فردا آن را انجام مى دهم»،
(کهف/۲۳)
**
إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ ۚ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَىٰ أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَٰذَا رَشَدًا
مگر این که خدا بخواهد.
و هرگاه فراموش کردى، پروردگارت را به خاطر بیاور. و بگو: «امیدوارم که پروردگارم مرا به راهى روشن تر از این هدایت کند.»
(کهف/۲۴)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه کهف آیات ۱۹ و ۲۰ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ ۲ ـ تقیّه سازن
📝تفسیر سوره مبارکه کهف آیات ۲۱ تا ۲۴
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
✔️ پایان ماجراى اصحاب کهف
به زودى داستان هجرت این گروه از مردان با شخصیت در آن محیط، در همه جا پیچید، و شاهِ جبار سخت برآشفت، نکند، هجرت یا فرار آنها مقدمه اى براى بیدارى و آگاهى مردم گردد، و یا به مناطق دور و نزدیک بروند، و به تبلیغ آئین توحید و مبارزه با شرک و بت پرستى بپردازند.
لذا دستور داد، مأموران مخصوص، همه جا به جستجوى آنها بپردازند، و اگر رد پائى یافتند، آنان را تعقیب، دستگیر، و به مجازات برسانند.
اما هر چه بیشتر جستند، کمتر یافتند، و این خود معمائى براى مردم محیط، و نقطه عطفى در سازمان فکرى آنها شد، و شاید همین امر، که گروهى از برترین مقامات مملکتى، پشتِ پا بر همه مقامات مادى بزنند و انواع خطرات را پذیرا گردند، سرچشمه بیدارى و آگاهى براى گروهى از مردم شد.
به هر حال، داستان اسرارآمیز این گروه، در تاریخشان ثبت گردید، و از نسلى به نسل دیگر انتقال یافت، و صدها سال بر این منوال گذشت...
اکنون، به سراغ مأمور خرید غذا برویم و ببینیم بر سر او چه آمد، او وارد شهر شد، ولى دهانش از تعجب بازماند، شکل ساختمان ها به کلّى دگرگون شده، قیافه ها همه ناشناس، لباس ها طرز جدیدى پیدا کرده، حتى طرز سخن گفتن و آداب و رسوم مردم عوض شده است، ویرانه هاى دیروز، تبدیل به قصرها و قصرهاى دیروز به ویرانه ها مبدّل گردیده!
شاید در یک لحظه کوتاه، فکر کرد هنوز خواب است و آنچه را مى بیند رؤیا است، چشم هاى خود را به هم مى مالد، اما متوجه مى شود آنچه را مى بیند عین واقعیتى عجیب و باورناکردنى.
او هنوز فکر مى کند، خوابشان در غار، یک روز یا یک نیمه روز بوده است پس این همه دگرگونى چرا؟ این همه تغییرات در یک روز چگونه امکان پذیر است؟
از سوى دیگر قیافه او براى مردم نیز عجیب و نامأنوس است، لباس او، طرز سخن گفتن او، چهره و سیماى او، همه براى آنها تازه است، و شاید این وضع نظر عده اى را به سوى او جلب کرده، به دنبالش روان شدند.
تعجب او هنگامى به نهایت رسید که: دست در جیب کرد تا بهاى غذائى را که خریده بود، بپردازد، فروشنده چشمش به سکه اى افتاد که به ۳٠٠ سال قبل و بیشتر تعلق داشت، و شاید نام دقیانوس شاه جبار آن زمان، بر آن نقش بود، هنگامى که توضیح خواست، او در جواب گفت: تازگى این سکه را به دست آورده ام!
کم کم از قرائن احوال بر مردم مسلم شد، که: این مرد یکى از گروهى است که نامشان را در تاریخ ۳٠٠ سال قبل خوانده اند، و در بسیارى از محافل سرگذشت اسرارآمیزشان مطرح بوده است.
و خود او نیز متوجه شد که: در چه خواب عمیق و طولانى او و یارانش فرو رفته بودند.
این مسأله، مثل بمب در شهر صدا کرد، و زبان به زبان در همه جا پیچید.
بعضى از مورّخان، مى نویسند: در آن ایام زمامدار صالح و موحّدى بر آنها حکومت مى کرد، ولى هضم مسأله معاد جسمانى و زنده شدن مردگان بعد از مرگ براى مردم آن محیط مشکل بود، جمعى از آنها نمى توانستند باور کنند: انسان بعد از مردن به زندگى بازمى گردد.
اما ماجراى خواب اصحاب کهف دلیل دندان شکنى شد، به نفع آنها که طرفدار معاد جسمانى بودند.
و لذا قرآن در نخستین آیه مى گوید:
همان گونه که آنها را به خواب فرو بردیم، از آن خواب عمیق و طولانى بیدار کردیم، و مردم را متوجه حالشان نمودیم، تا بدانند وعده رستاخیز خداوند حق است (وَ کَذلِکَ أَعْثَرْنا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ).
و در پایان جهان و قیام قیامت شکى نیست (وَ أَنَّ السّاعَةَ لا رَیْبَ فِیها).
چرا که، این خواب طولانى که صدها سال به طول انجامید، بى شباهت به مرگ نبود، و بیدار شدن آنها همچون رستاخیز، بلکه مى توان گفت: این خواب و بیدارى از پاره اى جهات از مردن و بازگشتن به حیات، عجیب تر بود، زیرا صدها سال بر آنها گذشت و بدنشان نپوسید، در حالى که نه غذائى خوردند و نه آبى نوشیدند، در این مدت طولانى چگونه زنده ماندند؟
آیا این دلیل بر قدرت خدا بر هر چیز و هر کار نیست؟ حیات بعد از مرگ، با توجه به چنین صحنه اى مسلماً امکان پذیر است.
بعضى از مورّخان نوشته اند: مأمور خرید غذا، به سرعت به غار بازگشت و دوستان خود را از ماجرا آگاه ساخت، همگى در تعجب عمیق فرو رفتند، و از آنجا که احساس مى کردند، همه فرزندان، برادران و دوستان را از دست داده اند، و هیچ کس از یاران سابق آنها زنده نمانده، تحمل این زندگى براى آنها سخت و ناگوار بود، از خدا خواستند: چشم از این جهان بپوشند و به جوار رحمت حق منتقل شوند و چنین شد.
آنها چشم از جهان پوشیدند و جسدهاى آنها در غار مانده بود که مردم به سراغشان آمدند.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2