قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۶۷ 🔺 پرهیز از دنیا طلبی 🔸سرنوشت دنياپرستان: امام(عليه السلام) در اين كلام نورا
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۶۷
🔺پرهیز از دنیا طلبی
↩️امام صادق(عليه السلام) در تأكيد بر گفتار جدش اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد: «مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الدُّنْيا أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْفَقْرَ بَينَ عَينَيهِ وَ شَتَّتَ أَمْرَهُ وَ لَمْ ينَلْ مِنَ الدُّنْيا إِلاَّ مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ وَ مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الاْخِرَةُ أَكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ الْغِنَى فِى قَلْبِهِ وَ جَمَعَ لَهُ أَمْرَهُ; كسى كه صبح و شام كند در حالى كه بيشترين فكر او متوجه دنيا باشد خداوند فقر را پيش روى او قرار مى دهد و امور او را متشتت مى سازد و از دنيا چيزى بيش از آنچه براى او مقدر شده پيدا نمى كند اما كسى كه صبح و شام كند در حالى كه بيشترين فكر او متوجه آخرت باشد خداوند غنا و بى نيازى را در قلب او قرار مى دهد و كار او را سامان مى بخشد».[2]
سپس در ششمين و هفتمين وصف دنيا مى فرمايد: «كسى كه زر و زيورهاى دنيا در نظرش شگفت انگيز باشد نابينايىِ قلب خواهد داشت و آنكس كه عشق آن را به دل بگيرد درونش پر از غم و اندوه مى شود; اندوه هايى كه بر كانون قلبش پيوسته مى رقصند و همواره اندوه سنگينى او را مشغول مى سازد و غمى جانكاه او را محزون مى نمايد»; (وَمَنْ رَاقَهُ زِبْرِجُهَا أَعْقَبَتْ نَاظِرَيْهِ كَمَهاً، وَ مَنِ اسْتَشْعَرَ الشَّغَفَ بِهَا مَلاََتْ ضَمِيرَهُ أَشْجَاناً،"لَهُنَّ رَقْصٌ[3] عَلَى سُوَيْدَاءِ قَلْبِهِ هَمٌّ يَشْغَلُهُ[4]، وَ غَمٌّ يَحْزُنُهُ).
چه تعبير گويايى امام(عليه السلام) درباره دنياپرستان فرموده و حالاتى را كه ما پيوسته در آن ها مى بينيم به زيباترين وجه بيان فرموده است; زرق و برق دنيا انسان را كور مى كند و دلبستگى به آن غم و اندوه را بر قلب مسلط مى سازد زيرا اين دلبستگى سبب مى شود كه زياده خواهى كند و هرگاه به آنچه مى خواهد، نرسد اندوهگين مى شود و از آن دردناك تر زمانى است كه چيزى را از دست مى دهد.
از سوى ديگر حسودان پيوسته براى از بين بردن امكانات او نقشه مى كشند و دزدان و راهزنان در كمين مال و ثروت او هستند و حوادث پيش بينى نشده هر روز ممكن است بخشى از امكانات او را از ميان بردارد، طلبكاران از او مطالبه كنند و بدهكاران بدهى خود را نپردازند. مجموع اين عوامل غم و اندوه جاويدان را بر قلب او مسلط مى سازد.
«زبرج» به معناى زينت و «كمه» به معناى نابينايى و «شغف» به معناى عشق و علاقه شديد است.
«اشجان» جمع «شَجَن» (بر وزن عجم) به معناى حزن و اندوه است.
«رقص» در لغت به هرگونه حركت و جولان و غليان، اطلاق مى شود هر چند در اصطلاح عامه به حركات موزون طرب انگيز گفته مى شود و منظور امام(عليه السلام)اين است كه غم و اندوه، پيوسته در كانون دل مشغولى و نگرانى است و «غم» به معناى اندوه است و به گفته مجمع البحرين «هم» به معناى نگرانى اى است كه قبل از وقوع حادثه حاصل مى شود و «غم» به معناى اندوهى است كه به هنگام وقوع، حاصل مى گردد و «حزن» حالتى است كه بعد از گذشتن حادثه رخ مى دهد.
در خطبه 109 نهج البلاغه نيز آمده است: «وَ مَنْ عَشِقَ شَيئاً أَعْشَى بَصَرَهُ وَأَمْرَضَ قَلْبَه; كسى كه به چيزى عشق ورزد آن چيز چشم او را نابينا و قلب او را بيمار مى كند»."
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
🎙 تفسیر صوتی آیات ۱۶ تا ۲۱ سوره مبارکه مریم
مفسّر : حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی👇
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام) :
✍️ در ماه رمضان بسيار دعا و استغفار کنيد ؛ دعا بلا و گرفتاري را از شما دور ميسازد و به سبب استغفار ، گناهان شما محو ميشود.
📒 وسائل الشيعة ، ج۴
@Nahjolbalaghe2
حجت الاسلام مومنی 24-12-402.mp3
26.72M
#موعظه
🎙 حجت الاسلام و المسلمین مومنی
🔹راه های دوری از گناه
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: سیصد و پنجاه و شش 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﺷﻌﺮ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﻥ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: سیصد و پنجاه و هفت
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻧﺎﻣﻪ ﺷﺎﻋﺮ ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻮﻟﻴﺪ ﺣﺴﺎﻥ ﺑﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﺑﻦ ﺍﻟﻤﻨﺬﺭ ﺑﻦ ﺣﺮﺍﻡ ﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﺯﻳﺪ ﻣﻨﺎﻩ ﺑﻦ ﻋﺪﻱ ﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﺍﻟﻨﺠﺎﺭ (ﺗﻴﻢ ﺍﻟﻠﻪ) ﺑﻦ ﺛﻌﻠﺒﻪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﺍﻟﺨﺰﺭﺝ ﺑﻦ ﺣﺎﺭﺛﻪ ﺍﺑﻦ ﺛﻌﻠﺒﻪ ﺍﻟﻌﻨﻘﺎ (ﺑﺨﺎﻃﺮ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﺭﺍﺯﻱ ﻛﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﻳﻦ ﻟﻘﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ) ﺍﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﻣﺮﺑﻦ ﻣﺎ ﺍﻟﺴﻤﺎ ﺑﻦ ﺣﺎﺭﺛﻪ ﺍﻟﻐﻄﺮﻳﻒ ﺍﺑﻦ ﺍﻣﺮﻭ ﺍﻟﻘﻴﺲ ﺍﻟﺒﻄﺮﻳﻖ ﺍﺑﻦ ﺛﻌﻠﺒﻪ ﺍﻟﺒﻬﻠﻮﻝ ﺍﺑﻦ ﻣﺎﺯﻥ ﺑﻦ ﺍﻟﺎﺯﺩ ﺑﻦ ﺍﻟﻐﻮﺙ ﺑﻦ ﻧﺒﺖ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﺑﻦ ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﻛﻬﻠﺎﻥ ﺑﻦ ﺳﺒﺎ ﺑﻦ ﻳﺸﺤﺐ ﺑﻦ ﻳﻌﺮﺏ ﺑﻦ ﻗﺤﻄﺎﻥ. ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺣﺴﺎﻥ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﻫﺎﻱ ﺷﻌﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺩﺑﻴﺎﻥ ﻭ ﻣﺪﻳﺤﻪ ﺳﺮﺍﺋﻲ ﺭﻳﺸﻪ ﺍﻱ ﻋﻤﻴﻖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﻣﺮﺯﺑﺎﻧﻲ ﺩﺭ ﺹ 366 ﻛﺘﺎﺏ " ﻣﻌﺠﻢ ﺍﻟﺸﻌﺮﺍ " ﮔﻮﻳﺪ: ﺩﻋﺒﻞ ﻭ ﻣﺒﺮﺩ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺭﻳﺸﻪ ﺩﺍﺭﺗﺮﻳﻦ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﻫﺎ ﺩﺭ ﺷﻌﺮ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺣﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺷﺶ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻝ ﺣﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺷﻤﺮﺩ ﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺷﺶ ﺗﻦ ﺍﺯ ﺣﻴﺚ ﺷﻌﺮ ﻭ ﺷﺎﻋﺮﻱ ﺩﺭ ﻳﻚ ﭘﺎﻳﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺳﺒﻚ ﺷﻌﺮ ﻣﻲﺳﺮﻭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ: ﺳﻌﻴﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﺣﺴﺎﻥ ﺑﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﺑﻦ ﺍﻟﻤﻨﺬﺭ ﺑﻦ ﺣﺮﺍﻡ. ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺣﺴﺎﻥ ﻋﺒﺪﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺷﺎﻋﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻛﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺷﻌﺮﻱ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺑﻬﺎ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﻭﻱ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 104 ﻫﺠﺮﻱ ﻗﻤﺮﻱ
عﺩﻳﺪﻩ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﻓﺮﻭ ﺑﺴﺖ. ﺷﺎﻋﺮﻱ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﻭ ﭘﺪﺭﺵ ﺣﺴﺎﻥ ﺷﻌﺮﻱ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﻮﻳﺪ: ﻓﻤﻦ ﻟﻠﻘﻮﺍﻓﻲ ﺑﻌﺪ ﺣﺴﺎﻥ ﻭ ﺍﺑﻨﻪ ﻭ ﻣﻦ ﻟﻠﻤﺜﺎﻧﻲ ﺑﻌﺪ ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﻥ ﻭ ﭘﺴﺮﺵ ﻗﺎﻓﻴﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﻔﺖ ﻭ ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
[ جلد۳ﺻﻔﺤﻪ ۱۰۷]
ﻭ ﺍﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺣﺴﺎﻥ، ﺍﺑﻮ ﻋﺒﻴﺪﻩ ﮔﻮﻳﺪ: ﺗﻤﺎﻡ ﻋﺮﺑﻬﺎ ﺍﺟﻤﺎﻉ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﻟﺎﺗﻔﺎﻕ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺣﺴﺎﻥ ﺷﺎﻋﺮﺗﺮﻳﻦ ﺷﻬﺮﻧﺸﻴﻨﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ ﺷﻬﺮﻧﺸﻴﻦ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﺣﻀﺮﺗﺶ ﺷﻌﺮ ﻣﻲﺳﺮﻭﺩ ﻭ ﺳﻮﻡ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺷﺎﻋﺮ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻔﺮﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻤﻠﻜﺖ ﻳﻤﻦ ﺑﻮﺩ. ﺭﻭﺯﻱ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﺎﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟ ﺣﺴﺎﻥ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺑﺴﺮ ﺑﻴﻨﻲ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﻟﻴﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺖ ﺑﺨﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﺍﮔﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﻨﮕﻲ ﺑﻜﻮﺑﻢ ﺳﻨﮓ ﻣﻲﺷﻜﺎﻓﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﻤﻮﺋﻲ ﺑﺰﻧﻢ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻲﺗﺮﺍﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﻣﻲﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﻢ ﻧﻤﻲ ﺁﻳﺪ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﻣﻌﺪ ﺑﻜﺎﺭ ﺍﻧﺪﺍﺯﻡ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺁﻧﺎﻥ ﺳﺨﻨﻲ ﺑﮕﻮﻳﻢ. ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ
ﻣﻨﺒﺮﻱ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺷﺮﻳﻔﺶ مدح او بسراید
↩️ ادامه دارد
@Nahjolbalaghe2
Joze06.mp3
4.23M
🔊 جزءخوانی قرآن کریم به #نیت_سلامتی_و_تعجیل_در_فرج امام زمان عليهالسّلام
📖 تلاوت جزء ششم قرآن کریم
🎙استاد: معتز آقایی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه مریم آیات ۱۷ الی ۲۱ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🌱 سرآغاز تولد م
📝تفسیر سوره مبارکه مریم آیات ۱۷ الی ۲۱
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ از شنیدن این سخن، لرزش شدید دیگرى وجود مریم را فرا گرفت و بار دیگر او در نگرانى عمیقى فرو رفت و گفت: چگونه ممکن است من صاحب پسرى شوم، در حالى که تاکنون انسانى با من تماس نداشته و هرگز زن آلوده اى نبوده ام ؟! (قالَتْ أَنّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَ لَمْ أَکُ بَغِیّاً).
او در این حال، تنها به اسباب عادى مى اندیشید و فکر مى کرد براى این که: زنى صاحب فرزند شود، دو راه بیشتر ندارد.
یا ازدواج و انتخاب همسر و یا آلودگى و انحراف، من که خود را بهتر از هر کس مى شناسم، نه تاکنون همسرى انتخاب کرده ام و نه هرگز زن منحرفى بوده ام، تاکنون هرگز شنیده نشده است کسى بدون این دو، صاحب فرزندى شود!.
* * *
اما به زودى طوفان این نگرانى مجدد، با شنیدن سخن دیگرى از پیک پروردگار، فرو نشست او با صراحت به مریم گفت: مطلب همین است که پروردگارت فرموده: این کار بر من سهل و آسان است (قالَ کَذلِکِ قالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ).
تو که خوب از قدرت من آگاهى، تو که میوه هاى بهشتى را در فصلى که در دنیا شبیه آن وجود نداشت در کنار محراب عبادت خویش دیده اى! تو که آواى فرشتگان را که شهادت به پاکیت مى دادند شنیده اى، تو که مى دانى جدت آدم از خاک آفریده شد، این چه تعجب است که از این خبر دارى؟!
سپس افزود: ما مى خواهیم او را آیه و اعجازى براى مردم قرار دهیم (وَ لِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنّاسِ).
و ما مى خواهیم او را رحمتى از سوى خود براى بندگان بنمائیم (وَ رَحْمَةً مِنّا).
و به هر حال این امرى است پایان یافته و جاى گفتگو ندارد (وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیّاً).
* * *
نکته ها:
۱ ـ منظور از روح خدا چیست؟
تقریباً همه مفسران معروف، روح را در اینجا به جبرئیل فرشته بزرگ خدا تفسیر کرده اند، و تعبیر روح از او به خاطر آنست که روحانى است و هم وجودى است حیات بخش; چرا که حامل رسالت الهى به پیامبران است که احیاءکننده همه انسان هاى لایق مى باشد و اضافه روح در اینجا به خدا، دلیل بر عظمت و شرافت این روح است، که یکى از اقسام اضافه، اضافه تشریفیه است.
ضمناً، از این آیه استفاده مى شود که نزول جبرئیل مخصوص پیامبران نبوده البته به عنوان وحى و آوردن شریعت و کتب آسمانى منحصراً بر آنها نازل مى شده ولى براى رساندن پیام هاى دیگر (مانند پیام فوق به مریم) مانعى ندارد که با غیر پیامبران نیز روبرو شود.
* * *
۲ ـ تمثّل چیست؟
تمثّل در اصل از ماده مثول به معنى ایستادن در برابر شخص یا چیزى است، و مُمَثَّل به چیزى مى گویند که: به صورت دیگرى نمایان گردد، بنابراین تَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیّاً مفهومش این است که آن فرشته الهى به صورت انسانى درآمد.
بدون شک، معنى این سخن آن نیست که: جبرئیل، صورتاً و سیرتاً تبدیل به یک انسان شد; چرا که چنین انقلاب و تحولى ممکن نیست بلکه، منظور این است که: او به صورت انسان درآمد هر چند سیرت او همان فرشته بود، ولى مریم در ابتداى امر که خبر نداشت، چنین تصور مى کرد که: در برابر او انسانى است سیرتاً و صورتاً.
در روایات اسلامى و تواریخ تَمَثُّل به معنى وسیع کلمه، بسیار دیده مى شود.
از جمله این که: ابلیس در آن روز که مشرکان در دار الندوه جمع شده بودند و براى نابودى پیامبر(صلى الله علیه وآله) توطئه مى چیدند، او در لباس پیرمردى خیراندیش، و خیرخواه ظاهر شد، و به اغوا کردن سران قریش پرداخت.
و یا دنیا و باطن آن به صورت زن زیباى دلربائى در برابر على(علیه السلام) آشکار گشت و قدرت نفوذ در وى را نیافت که داستانش مفصل و معروف است.
و نیز در روایات مى خوانیم: مال، فرزند و عمل انسان به هنگام مرگ در چهره هاى مختلف و خاص در برابر او مجسم مى شوند.
و یا اعمال انسان در قبر و روز قیامت تجسم مى یابد و هر کدام در شکل خاصى ظاهر مى گردد تَمَثُّل در تمام این موارد، مفهومش این است که: چیزى یا شخصى صورتاً به شکل دیگرى درمى آید، نه این که ماهیت و باطن آن تغییر یافته باشد.(۱)
✍ پی نوشت
۱ ـ تفسیر المیزان ، جلد ۱۴، صفحه ۳۷.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۶۷ 🔺پرهیز از دنیا طلبی ↩️امام صادق(عليه السلام) در تأكيد بر گفتار جدش اميرمؤم
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۶۷
❌ پرهیز از دنیا طلبی
↩️ در خطبه 109 نهج البلاغه نيز آمده است: «وَ مَنْ عَشِقَ شَيئاً أَعْشَى بَصَرَهُ وَأَمْرَضَ قَلْبَه; كسى كه به چيزى عشق ورزد آن چيز چشم او را نابينا و قلب او را بيمار مى كند».
تاريخ نيز نمونه هاى روشنى به ما نشان مى دهد از كسانى كه براثر حب دنيا چنان نابينا شدند كه واضح ترين مسائل را نمى ديدند. ازجمله در داستان عمر سعد و مأموريت او در كربلا مى خوانيم: هنگامى كه ابن زياد اين مأموريت را به او پيشنهاد كرد و وعده حاكميت بر مُلك رى را نيز به او داد ابن سعد امتناع كرد و گفت: مرا معذور دار. ابن زياد گفت: فرمان ملك رى را به ما بازگردان. عمر سعد گفت: يك روز به من مهلت بده تا بينديشم. هنگامى كه از نزد ابن زياد خارج شد و با دوستان خود مشورت كرد. هركس شنيد، او را از اين كار نهى كرد ازجمله خواهرزاده اش حمزة بن مغيره به او گفت: تو را به خدا سوگند مى دهم كه از اين كار صرف نظر كنى، به خدا قسم اگر تمام دنيا مال تو باشد و از تو
بگيرند بهتر از اين است كه روز قيامت خدا را ملاقات كنى در حالى كه خون حسين(عليه السلام) بر گردن تو باشد. ابن سعد گفت: مى پذيرم. عبدالله بن يسار مى گويد: نزد عمر سعد آمدم رو به من كرد و گفت: امير ابن زياد چنين دستورى به من داده و من خوددارى كردم گفتم: كار بسيار خوبى كردى. سپس از نزد عمر سعد خارج شدم ولى كسى آمد خبر داد كه ابن سعد مردم را براى جنگ با امام حسين(عليه السلام) دعوت مى كند. با عجله نزد او برگشتم، او نشسته بود، هنگامى كه مرا ديد صورتش را از من برگرداند. فهميدم كه عزم خود را براى اين كار جزم كرده (و سخن گفتن با او فايده اى ندارد).[5]
مى دانيم كه اين مرد كوردل هرگز به مقصود خود نرسيد و در ميان مردم كوفه انگشت نما بود و حتى كودكان كوفه هنگامى كه او را مى ديدند به او سنگ پرتاب مى كردند و مى گفتند: «هذا قاتل الحسين(عليه السلام)». و اين است همان كوردلى كه امام(عليه السلام) در كلمات حكيمانه مذكور به آن اشاره كرده است.
آنگاه امام(عليه السلام) به پايان كار اين گروه از دنياپرستان كوردل اشاره كرده، مى فرمايد: «اين وضع همچنان ادامه مى يابد تا آن جا كه (پنجه مرگ) گلويش را مى فشارد و او را به گوشه اى مى اندازد در حالى كه رگ هاى حياتش قطع شده، مرگ او در پيشگاه خداوند بى اهميت و افكندنش به گورستان براى دوستانش آسان است»; (كَذلِكَ حَتَّى يُؤْخَذَ بِكَظَمِهِ فَيُلْقَى بِالْفَضَاءِ مُنْقَطِعاً أَبْهَرَاهُ، هَيِّناً عَلَى اللّهِ فَنَاؤُهُ، وَ عَلَى الاِْخْوَانِ إِلْقَاؤُهُ).
«كظم» در اصل به معناى بستن سر مَشكى است كه پر از آب باشد و از روى كنايه، به گلو به خصوص در زمانى كه انسان پر از خشم شده باشد و از ابراز خشم خوددارى كند اطلاق مى شود.
«ابهراه» تثنيه «ابهر» اشاره به دو رگى است كه خون را از تمام بدن به قلب مى رسانند و اگر قطع شوند انسان مى ميرد.
امام(عليه السلام) ترسيم بسيار دقيقى از سرنوشت انسان به خصوص دنياپرستان در اين گفتار حكيمانه كرده است و آن اين كه دنياپرستان پيوسته غرق نگرانى ها درباره آينده و غم و اندوه درباره آنچه از دست داده اند مى باشند تا اين كه ناگهان مرگشان فرامى رسد و گلويشان فشرده مى گردد و به صورت جسم بى جانى درمى آيند و دوستان سعى مى كنند هرچه زودتر او را از خانه و كاشانه اش بيرون ببرند و به خاك هاى قبرستان خاموش بسپارند.
و به گفته شاعر:
دنيا كه در او ثبات است كم مى بينم * با يك فرحش هزار غم مى بينم
اين كهنه رباطى است كه از هر طرفش * راهى به بيابان عدم مى بينم
✍ پی نوشت:
[5]. تاريخ طبرى، بنا به نقل شرح نهج البلاغه مرحوم
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
✅ فضیلت شیعیان آخرالزمان
☀️ امام صادق عليه السلام:نزديكترين حالت بندگان به خدا وبیشترین زمانی که خداوند ازایشان خشنود است هنگامى است كه حجّت خدا در ميان آنها نباشد و براى آنها ظاهر نشود و آنها محـل او را ندانند. ولى در عين حال معتقد باشند كه حجّت خدا باقی است،پس در اين زمان شب و روز متوقع فرج (و در انتظار آن) باشید.
#امام_زمان
📚بحار الانوار ج ۵۲ص ۱۴۵
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
🔅اسم این آدم در دیوان شهدا نوشته میشه، براش در هر شب و روز، ثواب هزار شهید مینویسند!
🎥 استاد مجتهدی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: سیصد و پنجاه و هفت 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻧﺎﻣﻪ ﺷﺎﻋﺮ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: سیصد و پنجاه و هشت
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﺑﺮ ﻫﻤﻴﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻤﺪﻳﺤﻪ ﺳﺮﺍﺋﻲ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺻﺤﺎﺑﻪ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﺩﺍﺷﺖ، ﻫﻨﮕﺎﻣﻴﻜﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺭﺣﻠﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﺑﺪﺭﻭﺩ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﮔﻔﺖ ﺭﻭﺯﻱ ﺣﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺳﺮﻭﺩﻥ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺑﻮﺩ، ﻋﻤﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺷﻌﺮﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﻲ؟ ﺣﺴﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺷﺨﺼﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﻴﻠﻲ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﺷﻌﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﺍﻭ ﭼﻴﺰﻱ ﻧﻤﻲ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺭﻭﻱ ﺑﻪ ﺍﺑﻮ ﻫﺮﻳﺮﻩ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﺳﺨﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻨﻴﺪﻱ ﻛﻪ ﻣﻲﮔﻔﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﺣﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻘﺪﺱ ﻣﻮﻳﺪ ﻓﺮﻣﺎ ﻭ ﺩﻋﺎﻳﻢ ﺭﺍﺍﺟﺎﺑﺖ ﻧﻤﺎ؟ ﺍﺑﻮ ﻫﺮﻳﺮﻩ ﮔﻔﺖ: ﺁﺭﻱ. ﺍﺑﻮ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺁﺑﻲ ﻣﺎﻟﻜﻲ ﺩﺭ ﺷﺮﺡ ﺻﺤﻴﺢ ﻣﺴﻠﻢ ﺹ 317 ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺩﻟﺎﻟﺖ
[جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۱۰۸]
ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﺑﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻋﻤﺮ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺷﻌﺮ ﺩﺭ
ﻣﺴﺠﺪ ﺧﻮﺷﺶ ﻧﻤﻲ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻟﺬﺍ ﺩﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﻭﺳﻴﻌﻲ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺳﺎﺧﺖ ﻭﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ﻛﻪ ﺁﻭﺍﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺷﻌﺮﻱ ﺑﺴﺮﺍﻳﺪ ﺑﺮﻭﺩ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻥ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﻭ ﺍﺷﻌﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﺴﺮﺍﻳﺪ ﻭ ﺁﻭﺍﺯﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ. ﺍﻳﻦ ﺩﺳﺘﻮﺭﺍﺕ ﺟﻨﺎﺏ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻛﺮﻡ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﻴﺶ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺣﺴﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺤﻜﻮﻡ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻗﺎﻧﻊ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﺑﺎﻭ ﮔﻔﺖ: ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺶ ﺍﺟﺮﺍ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻭ ﺭﺍﻳﺶ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭﻱ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺣﺴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻤﺮ ﺑﮕﻮﻳﺪ، ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻛﺮﻡ ﻭﻱ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻧﺎﺩﺭﺳﺖ ﻣﻨﻊ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭﺣﻘﺎﺋﻘﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺣﺴﺎﻥ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﻭ ﮔﻮﺷﺰﺩ ﻓﺮﻣﻮﺩ. ﺍﻳﻦ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺭﺍ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻛﻌﺒﻪ ﻃﻮﺍﻑ ﻣﻲﻛﺮﺩ ﻭ ﻣﻬﺎﺭ ﻧﺎﻗﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺭﻭﺍﺣﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻋﻤﺮ ﺗﺬﻛﺮ ﺩﺍﺩ. ﺧﻠﻮﺍ ﺑﻨﻲ ﺍﻟﻜﻔﺎﺭ ﻋﻦ ﺳﺒﻴﻠﻪ ﺧﻠﻮﺍ ﻓﻜﻞ ﺍﻟﺨﻴﺮ ﻣﻊ ﺭﺳﻮﻟﻪ ﺭﺍﻩ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﻴﺪ ﺍﻱ ﻛﺎﻓﺮ ﺯﺍﺩﮔﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﺍﻭ ﻛﻨﺎﺭ ﺭﻭﻳﺪ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺳﻮ ﺑﺮﻭﻳﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﺑﻴﻬﺎ ﺑﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺍﺳﺖ. ﻧﺤﻦ ﺿﺮﺑﻨﺎﻛﻢ ﻋﻠﻲ ﺗﻨﺰﻳﻠﻪ ﺿﺮﺑﺎ ﻳﺰﻳﻞ ﺍﻟﻬﺎﻡ ﻋﻦ ﻣﻘﻴﻠﻪ
ﻣﺎ ﺑﺮ ﻃﺒﻖ ﻧﺰﻭﻝ ﺁﻳﺎﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺟﻨﮓ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺯﺩﻳﻢ ﺯﺩﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﻐﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻛﺎﺳﻪ ﺳﺮ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﻭ ﻳﺬﻫﻞ ﺍﻟﺨﻠﻴﻞ ﻋﻦ ﻟﺨﻴﻠﻪ ﻳﺎ ﺭﺏ ﺍﻧﻲ ﻣﻮﻣﻦ ﺑﻘﻴﻠﻪ ﻭ ﺯﺩﻧﻲ ﻛﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺩﻭﺳﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻓﻜﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺑﺒﺮﺩ ﺍﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﻦ ﺑﮕﻔﺘﺎﺭ ﺭﺳﻮﻟﺖ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ. ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺭﻭﺍﺣﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺷﻌﺮ ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻲ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﻣﻲﮔﻮﺋﻲ؟ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﻋﻤﺮ ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﻲ ﭼﻪ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﻳﺎ ﻧﻤﻲ ﺷﻨﻮﻱ ﺍﺷﻌﺎﺭﺵ ﺭﺍ؟
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2