قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه مریم آیات ۳۶ الی ۴۰ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🔴رستاخیز روز حس
📝تفسیر سوره مبارکه مریم آیات ۳۶ الی ۴۰
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
آیه بعد، وضع آنها را در صحنه رستاخیز، بیان مى کند و مى گوید: آنها در آن روز که نزد ما مى آیند چه گوش هاى شنوا و چه چشم هاى بینائى پیدا مى کنند؟ ولى این ستمگران امروز که در دنیا هستند در گمراهى آشکارند (أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنا لکِنِ الظّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلال مُبِین).
روشن است: در نشأه آخرت، پرده ها از برابر چشم ها کنار مى رود، و گوش ها شنوا مى شود; چرا که آثار حق در آنجا به مراتب از عالم دنیا آشکارتر است.
اصولاً، مشاهده آن دادگاه و آثار اعمال، خواب غفلت را از چشم و گوش انسان مى برد، و حتى کوردلان، آگاه و دانا مى شوند، ولى چه سود که این بیدارى و آگاهى به حال آنها مفید نیست.
بعضى از مفسران کلمه الیَوْم در جمله لکِنِ الظّالِمُونَ الْیَوْمَ فِی ضَلال مُبِین را به معنى روز قیامت گرفته اند، که مفهوم آیه این مى شود:
در آنجا بینا و شنوا خواهند شد اما این بینائى و شنوائى در آن روز سودى به حالشان نخواهد داشت، و در ضلال مبین خواهند بود.
ولى تفسیر اول صحیح تر به نظر مى رسد.(۵)
* * *
بار دیگر، روى سرنوشت افراد بى ایمان و ستمگر در آن روز تکیه کرده، مى فرماید: این کوردلان را از روز حسرت (روز رستاخیز) بترسان، در آن هنگام که همه چیز پایان مى گیرد، آنها در غفلت اند و ایمان نمى آورند (وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الاْ َمْرُ وَ هُمْ فِی غَفْلَة وَ هُمْ لایُؤْمِنُونَ).
مى دانیم روز قیامت نام هاى مختلفى در قرآن مجید دارد از جمله یوم الحسرة ، هم نیکوکاران تأسف مى خورند، اى کاش! بیشتر عمل نیک انجام داده بودند و هم بدکاران; چرا که پرده ها کنار مى رود و حقائق اعمال و نتائج آن بر همه کس آشکار مى شود.
جمله إِذْ قُضِیَ الاْ َمْرُ را بعضى مربوط به پایان گرفتن برنامه هاى حساب و جزا و تکلیف در روز رستاخیز دانسته اند، و بعضى آن را اشاره به فناء دنیا مى دانند.
طبق این تفسیر، معنى آیه چنین مى شود: آنها را از روز حسرت بترسان آن هنگامى که دنیا در حال غفلت و عدم ایمان آنها پایان مى گیرد، (ولى تفسیر اول صحیح تر به نظر مى رسد، به خصوص این که: در روایتى از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر جمله إِذْ قُضِیَ الاْ َمْرُ چنین نقل شده: أَىْ قُضِىَ عَلى أَهْلِ الْجَنَّةِ بِالْخُلُودِ فِیْها، وَ قُضِىَ عَلى أَهْلِ النّارِ بِالْخُلُودِ فِیْها:
یعنى فرمان خلود درباره اهل بهشت و اهل دوزخ صادر شده .(۶)
* * *
آخرین آیه مورد بحث، به همه ظالمان و ستمگران هشدار مى دهد: این اموال که در اختیار آنها است، جاودانى نیست، همان گونه که حیات خود آنها هم جاودانى نمى باشد، بلکه، وارث نهائى همه اینها خدا است، مى فرماید:
ما زمین و تمام کسانى را که بر آن هستند به ارث مى بریم، و همگى سرانجام به سوى ما باز مى گردند (إِنّا نَحْنُ نَرِثُ الاْ َرْضَ وَ مَنْ عَلَیْها وَ إِلَیْنا یُرْجَعُونَ).(۷)
در حقیقت، این آیه هموزن آیه ۱۶ سوره مؤمن است که مى گوید: لِمَنِ
الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ: امروز (روز رستاخیز) مالکیت و حکومت از آن کیست؟ از آن خداوند یگانه پیروز است .
اگر کسى به این واقعیت، مؤمن و معتقد باشد، چرا براى به دست آوردن اموال و سایر مواهب مادى که چند روزى به امانت نزد ما سپرده شده و به سرعت از دست ما بیرون مى رود، تعدى و ظلم و ستم و پایمال کردن حقیقت یا حقوق اشخاص را روا دارد؟
✍ پی نوشت:
۵ ـ الف و لام در الیَوْم الف و لام عهد است، ولى طبق تفسیر اول عهد حضورى است و طبق تفسیر دوم عهد ذکرى .
۶ ـ نور الثقلین ، جلد ۳، صفحه ۳۳۷.
۷ ـ آیا این آیه اشاره به رستاخیز است، یا زمان فناى دنیا؟
اگر اشاره به رستاخیز باشد، با جلمه وَ إِلَیْنا یُرْجَعُونَ (به سوى ما بازگردانده مى شوند) ظاهراً سازگار نیست و اگر اشاره به زمان فناى دنیا باشد با جمله وَ مَنْ عَلَیْها (آنها که بر روى زمین هستند) تناسب ندارد; زیرا در پایان دنیا کسى بر روى زمین زنده نیست که تعبیر مَنْ عَلَیْها درباره او درست باشد، و شاید، به همین جهت، بعضى از مفسران مانند علامه طباطبائى جمله را چنین معنى مى کند: إِنّا نَحْنُ نَرِثُ عَنْهُمُ الاْ َرْضَ: ما زمین را از آنها به ارث مى بریم ولى این تفسیر، نیز کمى خلاف ظاهر است; زیرا مَنْ عَلَیْها با واو عطف شده است.
احتمال دیگرى که در اینجا وجود دارد این است که: مفعول جمله نَرِثُ گاهى شخصى است که مال را مى گذارد، مانند و ورث سلیمان داود و گاهى اموالى است که به ارث مانده مانند: نرث الأرض و در آیه فوق هر دو تعبیر آمده است.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۱ بخش سیزدهم ⚖ آزمایش حضرت آدم و بعثت پیامبر خاتم ↩️ سپس در ادامه اين سخن مى ا
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۱ بخش چهاردهم
🔺روزى و عمر وسيله بزرگ آزمايش انسان
در ادامه بحث هاى گذشته پيرامون اتمام حجت از سوى پروردگار به وسيله فرستادن پيامبران و نزول کتب آسمانى و دلايل قوى و روشن، امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه به دو وسيله آزمون الهى نسبت به بندگان در مراحل مختلف تکليف اشاره مى کند.
نخست مى فرمايد: «خداوند روزى ها را مقدّر کرد و اندازه گيرى فرمود; گاه آن را زياد و گاه کم نمود; گاه با تنگى و گاه با وسعت، روزىِ (بندگان) را تقيسم کرد». (وَ قَدَّرَ الأرْزَاقَ فَکَثَّرَهَا وَ قَلَّلَها، وَ قَسَّمَهَا عَلَى الضِّيقِ والسَّعَة).
و از آنجا که ممکن است اين چنين توّهم شود که تفاوت گذاشتن ميان بندگان، با عدالت سازگار نيست در جمله بعد مى افزايد: «خداوند ارزاق را به طور عادلانه تقسيم کرد». (فَعَدَلَ فِيهَا).
اشاره به اين که عدالت به معناى مساوات و برابرى نيست; بلکه عدالت آن است که به هر کس آنچه مصلحت او است بدهند چنان که در حديثى از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله)آمده است که فرمود: خداوند مى فرمايد: «إِنَّ مِنْ عِبَادِىَ الْمُؤْمِنينَ مَنْ لاَيُصْلِحُهُ إِلاَّ الْفَاقَةَ وَ لَوْ أَغْنَيْتُهُ لأَفْسَدَهُ ذلِکَ، وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِي مَنْ لاَيُصْلِحُهُ إِلاَّ الصِّحَّةَ وَ لَوْ أَمْرضْتُهُ لأَفْسَدَهُ ذلِکَ...; بعضى از بندگان با ايمان من هستند که جز تنگدستى آنها را اصلاح نمى کند و اگر آنها را غنى سازم موجب فسادشان مى شود و بعضى از بندگان من هستند که جز سلامت (و غنا) آنها را اصلاح نمى کند و اگر آنها را بيمار (و فقير) کنم موجب فسادشان مى شود; (بنابراين به هر يک آنچه سبب صلاح حالشان مى شود مى دهم)».
سپس در اين زمينه شرح بيشترى مى دهد; مى فرمايد: «هدف از آن تقسيم اين بوده است که هر که را بخواهد به وسعت روزى، يا تنگى آن بيازمايد (و به تعبير ديگر:) به وسيله آن، شکر و صبر غنى و فقير را امتحان کند». (لِيَبْتَلِيَ مَنْ أَرَادَ بِمَيْسُورِهَا وَ مَعْسُورِهَا، وَ لِيَخْتَبِرَ بِذلِکَ الشُّکْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنِيِّهَا وَ فَقِيرِهَا).
ممکن است اين تفاوت در اشخاص مختلف باشد; گروهى از نعمت فراوان بهره گيرند تا در ميدان آزمايش نشان دهند که آيا شکر اين همه نعمت را به جا مى آورند و بخشى از ثروت خداداد را در اختيار محرومان قرار مى دهند و آنچه را دارند در جاى خود مصرف مى کنند، يا به عکس، فزونى ثروت آنها را از خدا و خلق بيگانه مى کند و در غرور و غفلت فرو مى برد; يا اين که تنگى روزى، صبر و استقامت آنها را درهم مى شکند و آنان را به حرام و ناشکرى و اعتراض بر پروردگار وادار مى سازد.
حتّى در يک انسان ممکن است هر دو حالت واقع شود: گاه غنى و بى نياز، و گاه فقير و تنگدست; و هر کدام از اين دو، ميدان آزمون الهى است، ميدان آزمون شکر و صبر و عدم استقامت و بى تابى.
در ادامه اين سخن، به اين نکته اشاره مى کند که فقر و غنا و سلامتى و بيمارى، چنان از هم جدا نيستند که انسان بتواند بر يکى تکيه کند; بلکه چنان به هم نزديک يا آميخته اند که بر هيچ يک نمى توان اعتماد کرد; مى فرمايد: «سپس روزىِ وسيع را با باقى مانده فقر و بيچارگى درآميخت، و تندرستى را با حوادث دردناک توأم ساخت، و شادى و سرور را با غصّه و اندوه قرين کرد». (ثُمَّ قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِيلَ فَاقَتِهَا، وَ بِسَلاَمَتِهَا طَوَارِقَ آفَاتِهَا، وَ بِفُرَجِ أَفْرَاحِهَا غُصَصَ أَتْرَاحِهَا).
تا هيچ کس در حال غنا و سلامت و شادى و سرور مغرور نگردد و همگان بدانند اين امور هميشه و همه جا و در مورد هر کس در معرض زوال و نابودى و تبديل به ضدّ است و به گفته شاعر:
بر مال و جمال خويشتن غرّه مشو کان را به شبى برند و اين را به تبى!
با توجّه به اينکه «عقابيل» جمع «عقبوله» (بر وزن جرثومه) به معناى بقاياى بيمارى و مشکلات و آثارى که از «تب» به صورت «تبخال» بر لبها باقى مى ماند، مى باشد; تعبير بالا نشان مى دهد که مشکلات و گرفتارى ها و آثار و بقاياى آن، همواره در کنار خوشى ها و راحتى ها قرار دارد و هرگز از آن جدا نمى شود و جمله «بِفُرَجِ أَفْرَاحِهَا غُصَصَ أَتْرَاحِهَا» تأکيد ديگرى بر اين معنا است; چرا که «أَتْرَاح» جمع «ترح» (بر وزن فرح) به معناى غم و اندوه است; در نتيجه امام(عليه السلام) مى فرمايد: «شادى ها با اندوه ها آميخته و غصّه ها در کنار شادمانى نشسته است».
دومين نکته اى که از امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن بيان مى فرمايد، زمان دار بودن زندگى است، که بالأخره پايانى دارد و دير يا زود به پايان مى رسد و چيزى که براى هيچ کس از آن گريزى نيست، مرگ است. مى فرمايد: «سرآمد زندگى و پايان عمر را آفريد، آن را گاه طولانى و گاه کوتاه قرار داد، و گاه مقدّم و گاه مؤخّر داشت». (وَ خَلَقَ الآجَالَ فَأَطَالَهَا وَ قَصَّرَهَا، وَ قَدَّمَهَا وَ أَخَّرَهَا).
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند:
لوْ یَعْلَمُ الْعَبْدُ مَا فِی رَمَضَانَ لَوَدَّ أَنْ یَکُونَ رَمَضَانُ السَّنَة
اگر بنده «خدا» مى دانست که در ماه رمضان چیست [چه برکتى وجود دارد]دوست مى داشت که تمام سال، رمضان باشد.
📚بحار الانوار، ج ۹۳، ص ۳۴۶
@Nahjolbalaghe2
حجت الاسلام مومنی 03-1-8.mp3
33.2M
#موعظه
🎙 حجت الاسلام و المسلمین مومنی
▫️موضوع: حالات معنوی قلب انسان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: سیصد و شصت و شش 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﺯ ﻣﺼﺮ ﺑﻜﻮ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: سیصد و شصت و هفت
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﻛﺎﺭﺩﺍﻧﻲ ﻭ ﺣﺬﺍﻗﺖ ﻭ ﺯﻳﺮﻛﻲ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻗﻴﺲ، ﺷﻮﺍﻫﺪ ﻗﻮﻳﻪ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺣﺬﺍﻗﺖ ﻭ ﻛﺎﺭﺩﺍﻧﻲ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻳﺎﻓﺖ، ﭼﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻧﻈﺎﻣﻲ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻬﺎ ﻭ ﭘﻴﻜﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪﻫﺎﻱ ﮊﺭﻑ ﻭ ﻋﻤﻴﻘﺶ ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩﻫﺎ ﻭ ﻧﻈﺮﻳﺎﺕ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻗﻀﺎﻳﺎ ﻭ ﺭﻭﻳﺪﺍﺩﻫﺎﻱ ﻣﻬﻢ ﻭ ﺍﻓﻜﺎﺭ ﻭ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪﻫﺎﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﺭﺕ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﻲ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﺗﻌﻈﻴﻢ ﺧﺎﺻﻲ ﻛﻪ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻴﺪﺍﺩ ﻭ ﺁﺭﺍ ﻭ ﻧﻈﺮﻳﺎﺗﺶ ﺭﺍ ﺗﺼﻮﻳﺐ ﻣﻲﻛﺮﺩ ﻭ ﻛﺎﺭﺩﺍﻧﻲ ﻭ ﻟﻴﺎﻗﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻲﺳﺘﻮﺩ، ﺍﻳﻦﻫﺎ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻗﻴﺲ ﻭ ﺍﻣﺘﻴﺎﺯﺍﺕ ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻠﺎﺣﻈﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺪﻟﻞ ﻭ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻣﻲﺳﺎﺯﺩ. ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﻗﻴﺲ ﺍﺯ ﻣﺼﺮ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﺮ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺷﺪ ﻭ ﺩﻗﺎﻳﻘﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻴﻦ ﺍﻭ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻣﺼﺮ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﮔﻔﺖ ﻭ ﻗﻀﺎﻳﺎﻱ ﺑﻴﻦ ﺍﻭ ﻭ ﺭﺟﺎﻝ ﻣﺼﺮ ﻭ ﺗﺤﺮﻳﻜﺎﺕ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺭﺍ ﺷﺮﺡ ﺩﺍﺩ، ﺑﺮ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﻛﻪ: ﺍﻭ ﺑﺎ ﻭﻗﺎﻳﻊ ﻣﻬﻤﻲ ﺳﺮﻭ ﻛﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻣﺤﻨﺖﻫﺎ ﻭ ﺳﺨﺘﻴﻬﺎﻱ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻭﻇﻴﻔﻪ ﻣﺘﺤﻤﻞ ﺷﺪﻩ، ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺭﺗﺒﻪ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ ﻗﻴﺲ ﻧﺰﺩ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﺑﺎﻟﺎ ﺭﻓﺖ ﺑﻄﻮﺭﻳﻜﻪ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻣﻮﺭ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻭ ﺭﺍﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ ﻭ ﻣﻲﭘﺬﻳﺮﻓﺖ. (ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻃﺒﺮﻱ ﺟﻠﺪ 5 ﺹ. ) 231
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﻭ ﻭﻗﻮﻑ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﺮﻭﺭ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﺧﺰﺭﺝ (ﻗﻴﺲ) ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺍﺯ ﺻﺎﺣﺐ ﻧﻈﺮﺍﻥ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﻳﺎﻓﺖ، ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﻴﺸﺘﺎﺯ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺩﻳﺪ ﻭ ﻧﻤﻮﻧﻪﻫﺎﻱ ﺑﺎﺭﺯﻱ ﺍﺯ ﺧﺮﺩ ﺫﺍﺗﻲ ﻭ ﻋﻘﻞ ﺍﻛﺘﺴﺎﺑﻲ ﺍﻭ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﻲﻛﻨﻲ ﻭ ﺑﺎﻟﻨﺘﻴﺠﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺳﻴﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﻋﺮﺏ ﺑﻬﻨﮕﺎﻡ ﺑﺮﻭﺯ ﻓﺘﻨﻪ ﻭ ﺁﺷﻮﺏ ﻭ ﺍﻓﺮﻭﺯﺵ ﺁﺗﺶ ﺟﻨﮓ ﻭ ﭘﻴﻜﺎﺭ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺩﺍﻧﺴﺖ، ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﻴﻜﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﻛﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﻧﮕﻮﺋﻴﻢ ﺍﺯ ﺳﻴﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭﺍﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺟﻬﺎﻥ. ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﻨﺞ ﻧﻔﺮ ﻣﺸﻬﻮﺭﻱ ﻛﻪ ﺟﺰ ﺳﻴﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭﺍﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﻋﺮﺏ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻣﻘﺪﻡ
[ جلد سومﺻﻔﺤﻪ ۱۲۳]
ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺧﺮﺩ ﻭ ﻋﻘﻞ ﮊﺭﻑ ﺑﻴﻦ ﻭ ﺩﻭﺭﺍﻧﺪﻳﺶ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺮﺗﺮ ﻭ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﻴﻴﺎﺑﻴﻢ. ﻭ ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺗﺼﺪﻳﻖ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ ﺩﻭﻡ " ﺍﻟﺎﺳﺘﻴﻌﺎﺏ " ﺹ 538 ﻭ ﺳﺎﻳﺮ ﻛﺘﺐ ﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪﻫﺎ ﺩﺍﻳﺮ ﺑﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ: ﻗﻴﺲ ﺭﺍ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎﺭﺯ ﻭ ﻋﺎﻟﻲ ﻣﻘﺎﻡ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻛﺜﺮﻱ ﺍﺯﺩﺍﻧﺎﻳﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻬﺎﺭﺕ ﻭ ﻛﺎﺭﺩﺍﻥ ﻋﺮﺏ ﺍﺯ ﺻﺎﺣﺐ ﻧﻈﺮﺍﻥ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﻭ ﭘﻠﺘﻴﻚ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻭ ﻣﻮﺻﻮﻑ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﻱ ﻭ ﺳﺨﺎﻭﺕ ﺑﺸﻤﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻣﺎ ﺩﻭﻥ ﻣﻘﺎﻡ ﺷﺎﻣﺦ ﻭ ﺍﺭﺟﻤﻨﺪ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ ﺣﻠﺒﻲ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﻮﺩ " ﺳﻴﺮﻩ " ﮔﻮﻳﺪ: ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺑﻴﻦ ﺍﻭ ﻭ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺭﺥ ﺩﺍﺩ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﻳﺎﺑﺪ ﺍﺯ ﻭﻓﻮﺭ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺯﻳﺮﻛﻲ
ﺍﻭ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﮕﻔﺘﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﺍﺑﻦ ﻛﺜﻴﺮ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ ﻫﺸﺘﻢ ﺍﻟﺒﺪﺍﻳﻪ ﺹ 99 ﮔﻮﻳﺪ: ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺤﻜﻮﻣﺖ ﻭ ﺍﺳﺘﺎﻧﺪﺍﺭﻱ ﻣﺼﺮ ﺑﺮﮔﻤﺎﺭﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺯﻳﺮﻛﻲ ﻭ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻭ ﺣﻴﻠﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻭ ﻋﻤﺮﻭ ﻋﺎﺹ ﺑﺮﺍﺑﺮﻱ ﻭ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻧﻤﻮﺩ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
1_1550943789.mp3
4.02M
🔊 جزءخوانی قرآن کریم به #نیت_سلامتی_و_تعجیل_در_فرج امام زمان عليهالسّلام
📖 تلاوت جزء نوزدهم قرآن کریم
🎙استاد: معتز آقایی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا
در این کتاب، ابراهیم را یاد کن، که او پیامبرى بسیار راستگو بود.
(مریم/۴۱)
*
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنكَ شَيْئًا
هنگامى که به پدرش
گفت: «اى پدر! چرا چیزى را مى پرستى که نه مى شنود، و نه مى بیند، و نه هیچ نیازى را از تو برطرف مى سازد؟!
(مریم/۴۲)
*
يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا
اى پدر! دانشى براى من آمده که براى تو نیامده است. بنابراین از من
پیروى کن، تا تو را به راه راست هدایت کنم.
(مریم/۴۳)
*
يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ ۖ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَٰنِ عَصِيًّا
اى پدر! شیطان را پرستش مکن، که شیطان نسبت به خداوند رحمان،نافرمان بود.
(مریم/۴۴)
*
يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَٰنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا
اى پدر! من ازاین مى ترسم که ازسوى خداوند رحمان
عذابى به تو رسد، در نتیجه از دوستان شیطان باشى!»
(مریم/۴۵)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه مریم آیات ۳۶ الی ۴۰ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی آیه بعد، وضع آن
📝تفسیر سوره مبارکه مریم آیات ۴۱ الی ۴۵
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
منطق گیرا و کوبنده ابراهیم(علیه السلام)
سرگذشت مسیح(علیه السلام) از نظر تولد، توأم با بخشى از زندگى مادرش مریم به پایان رسید، و به دنبال آن، آیات مورد بحث و آیات آینده، از قسمتى از زندگانى قهرمان توحید ابراهیم خلیل، پرده بر مى دارد و تأکید مى کند: دعوت این پیامبر بزرگ ـ همانند همه رهبران الهى ـ از نقطه توحید آغاز شده است.
در نخستین آیه مى گوید: در این کتاب (قرآن) از ابراهیم یاد کن (وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیمَ).
چرا که او مردى بسیار راستگو و تصدیق کننده تعلیمات و فرمان هاى الهى، و نیز پیامبر خدا بود (إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیّاً).
کلمه صِدِّیق صیغه مبالغه از صدق و به معنى کسى است که بسیار راستگو است.
بعضى گفته اند: به معنى کسى است که هرگز دروغ نمى گوید، و یا بالاتر از آن توانائى بر دروغ گفتن ندارد، چون در تمام عمر عادت به راستگوئى کرده است.
و نیز بعضى آن را به معنى کسى مى دانند که: عملش تصدیق کننده سخن و اعتقاد او است.
ولى روشن است، همه این معانى تقریباً به یک معنى باز مى گردد.
به هر حال، این صفت به قدرى اهمیت دارد که در آیه فوق، حتى قبل از صفت نبوت بیان شده، گوئى زمینه ساز شایستگى براى پذیرش نبوت است، و از این گذشته بارزترین صفتى که در پیامبران و حاملان وحى الهى لازم است همین معنى مى باشد که آنها فرمان پروردگار را بى کم و کاست، به بندگان خدا برسانند.
* * *
پس از آن به شرح گفتگوى او با پدرش آزر مى پردازد (پدر در اینجا اشاره به عمو است و کلمه أَب همان گونه که سابقاً نیز گفته ایم، در لغت عرب گاهى به معنى پدر و گاه، به معنى عمو آمده است) و چنین مى گوید:
در آن هنگام که به پدرش گفت: اى پدر! چرا چیزى را پرستش مى کنى که نمى شنود و نمى بیند و نمى تواند هیچ مشکلى را از تو حل کند (إِذْ قالَ لاَِبِیهِ یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَ لا یُبْصِرُ وَ لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً).
این بیان کوتاه و کوبنده، یکى از بهترین دلائل نفى شرک و بت پرستى است; چرا که یکى از انگیزه هاى انسان در مورد شناخت پروردگار، انگیزه سود و زیان است که علماى عقائد از آن تعبیر به مسأله دفع ضرر محتمل و جلب منفعت کرده اند.
او مى گوید: چرا تو به سراغ معبودى مى روى که نه تنها مشکلى از کار تو نمى گشاید، بلکه اصلاً قدرت شنوائى و بینائى ندارد.
و به تعبیر دیگر: عبادت براى کسى باید کرد که قدرت بر حل مشکلات دارد، و از آن گذشته عبادت کننده خود و نیازهایش را درک مى کند، شنوا و بینا است، اما این بت ها فاقد همه اینها هستند.
در حقیقت ابراهیم (علیه السلام) در اینجا دعوتش را از پدرش شروع مى کند، به این دلیل که نفوذ در نزدیکان لازم تر است همان گونه که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نخست مأمور شد: اقوام نزدیک خود را به اسلام دعوت کند همان گونه که در آیه ۲۱۴ سوره شعراء مى خوانیم: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الاَْقْرَبِینَ .
* * *
آنگاه، ابراهیم(علیه السلام) با منطق روشنى، او را دعوت مى کند که در این امر از وى تبعیت کند مى گوید: اى پدر! علم و دانشى نصیب من شده که نصیب تو نشده، به این دلیل، از من پیروى کن و سخن مرا بشنو (یا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی).
از من پیروى کن تا تو را به راه راست هدایت کنم (أَهْدِکَ صِراطاً سَوِیّاً).
من از طریق وحى الهى آگاهى فراوانى پیدا کرده ام و با اطمینان مى توانم بگویم: راه خطا نخواهم پیمود و تو را به راه خطا هرگز دعوت نمى کنم.
من خواهان خوشبختى و سعادت توام، از من بپذیر تا رستگار شوى، و با طىّ این صراط مستقیم به منزل مقصود برسى.
* * *
در آیه بعد، این جنبه اثباتى را با جنبه نفى و آثارى که بر مخالفت این دعوت مترتب مى شود توأم کرده، مى گوید: پدرم! شیطان را پرستش مکن; چرا که شیطان همیشه نسبت به خداوند رحمان، عصیانگر بوده است (یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیّاً).
البته پیدا است منظور از عبادت در اینجا عبادت به معنى سجده کردن و نماز و روزه براى شیطان به جا آوردن نیست، بلکه، به معنى اطاعت و پیروى فرمان است که این خود یک نوع از عبادت محسوب مى شود.
معنى عبادت و پرستش آن قدر وسیع است که: حتى گوش دادن به سخن کسى به قصد عمل کردن به آن را نیز شامل مى گردد، و نیز قانون کسى را به رسمیت شناختن یک نوع عبادت و پرستش او محسوب مى شود.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
🎙 تفسیر صوتی آیات ۴۱ تا ۴۵ سوره مبارکه مریم
مفسّر : حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی
✅متن و صوت کل قرآن
✅تنظیم سرعت صوت و اندازه متن
🎙 استاد پرهیزکار
http://www.f19.ir/tartil/
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۶۸ ✅فلسفه پاداش و کیفر خداند ↩️ اين در واقع شبيه همان قاعده لطف است كه ارباب ع
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۶۹
🔴 زمانى طوفانى در پيش است :
امام(عليه السلام) در اين گفتار پرمعناى خويش از زمانى خبر مى دهد كه اسلام و قرآن به فراموشى سپرده مى شود و اهل آن زمان غرق گناه مى گردند، و نُه ويژگى از مفاسد براى آن زمان ذكر مى كند و مى فرمايد: «روزگارى بر مردم خواهد آمد كه در ميان آن ها از قرآن چيزى جز خطوطش و از اسلام جز نامش باقى نمى ماند»; (يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لاَيَبْقَى فِيهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلاَّ رَسْمُهُ، وَ مِنَ الاِْسْلاَمِ إِلاَّ اسْمُهُ).
رسم در اين جا به معنى خطوط است، هرچند بعضى آن را به معنى قرائت، تفسير كرده اند كه بعيد به نظر مى رسد. با اين كه اين دو ويژگى براى معرفى اهل آن زمان كه از اسلام، تنها به ظواهرى قناعت كرده اند و از حقيقت اسلام چيزى در ميان آن ها باقى نمانده كفايت مى كند با اين حال چند جمله ديگر در معرفى آن ها بيان كرده و مى فرمايد: «مساجد آن ها در آن زمان از جهت بنا آباد و محكم ولى از جهت هدايت خراب و ويران است»; (وَمَسَاجِدُهُمْ يوْمَئِذ عَامِرَةٌ مِنَ الْبِنَاءِ، خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى).
اشاره به اين كه آن ها تنها به ظواهر اسلام و مساجد قناعت مى كنند و به مسائل مربوط به فرهنگ اسلامى كه بايد در آن جا پياده شود و مسجد كانون آن باشد توجهى ندارند.
سپس در وصف ديگرى مى فرمايد: «ساكنان آن مساجد و آبادكنندگان آن بدترين مردم روى زمين اند فتنه و فساد از آن ها برمى خيزد و خطاها و گناهان به سوى آن ها بازمى گردد»; (سُكَّانُهَا وَعُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الاَْرْضِ، مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ، وَإِلَيهِمْ تَأْوِى الْخَطِيئَةُ).
اشاره به اين كه ميان ظاهر و باطن آن ها فرق بسيار است، ظاهر آن ها اين است كه اهل مسجد و عمران و آبادى آن هستند در حالى كه جز فتنه گرى و گناه، چيزى از آن ها برنمى خيزد، حتى از همان مساجد آباد براى فتنه گرى و توطئه بر ضدّ مؤمنان راستين، و انحرافات خود بهره مى جويند.
سپس در آخرين بيان صفات آن ها مى فرمايد: «(آن ها به گمراهى خود قانع نيستند بلكه اصرار به گمراه ساختن ديگران نيز دارند) هرگاه كسى از فتنه آنان كناره گيرى كند او را به آن بازمى گردانند و هركس كه از آن جا وامانده به سوى آن سوقش مى دهند»; (يَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِيهَا، وَيَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَيْهَا).
آرى آن ها اصرار دارند كه هيچ مانعى بر سر راه اعمال زشت و كارهاى خلافشان نباشد و اگر كسانى از آن ها كناره گيرى كنند به اجبار آن ها را به جمع خود بازمى گردانند.
امام(عليه السلام) در پايان به عذاب دردناك آن ها اشاره كرده، مى فرمايد: «خداوند سبحان مى فرمايد: به ذاتم سوگند مى خورم فتنه اى بر آنان بر مى انگيزم كه عاقل بردبار در آن حيران بماند»; (يَقُولُ اللّهُ سُبْحَانَهُ: فَبِي حَلَفْتُ لاََبْعَثَنَّ عَلَى أُولئِكَ فِتْنَةً تَتْرُكُ الْحَلِيمَ فِيهَا حَيْرَانَ).
اين فتنه ممكن است يك بلاى آسمانى يا زلزله هاى ويرانگر زمينى يا بيمارى هاى فراگير و يا شمشيرهاى دشمنان سلطه گر باشد كه همگى در برابر آن حيران بمانند و حتى عاقلان بردبار راه برون رفتى از آن نيابند.
و در آخرين جمله مى فرمايد: «هم اكنون اين كار انجام شده و ما از خداوند مى خواهيم كه از لغزش ها و غفلت ها درگذرد»; (وَقَدْ فَعَلَ، وَنَحْنُ نَسْتَقِيلُ اللّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ).
امام(عليه السلام) در اين گفتار پرمعناى خود زمانى را ترسيم مى كند كه نور هدايت الهى به خاموشى مى گرايد، آفتاب عالم تاب اسلام رو به افول مى نهد و مسلمانان راستين كم مى شوند و آن ها كه هستند براثر فشارها خانه نشين مى گردند، صحنه اجتماع به دست رياكارانى مى افتد كه قرآن را با صداى خوب مى خوانند و آن را با بهترين خط و زيباترين طبع آراسته مى كنند، نمونه ديگر رياكارى آن ها مساجد آباد و پرشكوه است، اين ها همه در حالى است كه در باطن، نه خبرى از تعليمات اسلام است و نه از اخلاق اسلام. بازيگران رياكار اين ميدان كه بدترين مردم روى زمين اند كارى جز فتنه گرى و خطاكارى ندارند و عجب اين كه اصرار دارند ديگران را هم به رنگ خود درآورند چراكه اگر آن ها مسلمان راستين باشند مانع كار آنان مى شوند پس بايد آن ها را نيز از اسلام بيرون بُرد تا راه براى پيشرفت اين گروه فتنه گر صاف و هموار شود. البته خداوند تنها به مجازات آنان در عرصه قيامت اكتفا نمى كند بلكه در همين دنيا نيز آن ها را گرفتار انواع مصائب مى كند، اين مجازات ها ممكن است در اشكال مختلف جلوه گر شود، بلاهاى آسمانى، فتنه هاى زمينى، بيمارى هاى فراگير، قحط سالى و از همه بدتر سلطه گروهى بى رحم بر آن ها و كشت و كشتار آنان به دست اين گروه، فتنه هايى كه به قدرى پيچيده و متراكم است كه آگاه ترين مردم از حلّ آن عاجز مى شوند و ناچار حيران و سرگردان تماشاگر اين صحنه ها خواهند بود.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ پيامبر خدا صلیالله علیه وآله:
الصَّومُ جُنَّةٌ ما لم يَخرِقْها
روزه، سپر است، به شرط اين كه [شخص به واسطه عدم رعایت آداب و شرایط روزه] آن را از هم ندَرَد.
📚بحارالأنوار ج۹۳، ص ۲۹۶
@Nahjolbalaghe2